به بهانه برخورد خشن یک مامور شهرداری با کودک دستفروش
شهرداریها فکری به حال یکهبزنهای خود کنند + فیلم
ایران اکونومیست- هر که زورش بیشتر و قلبش قسیتر، استخدامش در شهرداری راحتتر.
کد خبر: ۳۱۲۵۴۵
عصرایران؛ مصطفی داننده- مامور شهرداری آبدان در استان بوشهر، کودک دست فروش افغانستانی را همچون گرگی که بچه آهویی را شکار میکند، به چنگ میگیرد، او را کتک میزند و در آخر او را به سمت خیابان پرتاب میکند. پسرک شوک زده، بعد از پرت شدن پای به فرار میگذارد و احتمالا در مسیر از خود میپرسد جرم او چیست که این چنین کتک خورده است؟ ابوالحسن گنخکی، بخشدار آبدان با تایید برخورد مامور شهرداری با کودک افغانستانی گفت: « اقدامات قانونی لازم از طریق مراجع قضایی دراین خصوص صورت خواهد پذیرفت.» این اولین بار نبود که ماموران شهرداری در اقصی نقاط ایران چنین برخوردهایی با دست فروشان داشتهاند. هنوز یادمان نرفته یک پیمانکار شهرداری در کرمان به دو نوجوان گُل خوراند. یادمان نرفته مامور شهرداری که به صورت پیرزنی دست فروش سیلی زد.
همه اینها سوالی را برای ما ایجاد میکند که در برخی از شهرداریها چه خبر است؟ چرا ماموران این نهاد عمومی این چنین خشن هستند و با مردم با خشونت برخورد میکنند؟ اصلا ضوابط استخدام این افراد در شهرداریها چیست؟ گویا هر که زورش بیشتر و قلبش قسیتر، استخدامش در برخی شهرداری راحتتر. واقعا اگر یک بار شاهد این خشونتها بویدم میشد بگوییم که رفتار مامور شهرداری در آبدان، یک استثناست. اما دیگر این رفتارها تبدیل به سریالهای نود قسمتی شده است. تازه اینها رفتارهایی است که توسط موبایل مردم ضبط شده است. شهرداریها نمیخواهند فکری به حال این یکهبزنهای خود کنند؟ دستفروشها قاتل یا دزد نیستند. در قانون حتی اجازه چنین برخوردهایی با دزدها و قاتلها نمیشود. بله، بر اساس تبصره 1 ماده 55 قانون شهرداري ها، سد معابر عمومي و اشغال پياده روها و استفاده غيرمجاز از آنها، ميدان ها، پارك ها و باغ هاي عمومي براي كسب و سكونت ممنوع است. شهرداريهاي سراسر كشور موظف به اجراي قانون هستند اما در اجراي اين قانون انسانيت در حال قرباني شدن است يک دستفروش به دليل مشكلات زندگي به گوشه خيابان ميآيد و جنس خود را ارزان تر از مغازه در اختيار مردم قرار ميدهد. او سرما و گرما را تحمل ميكند تا زندگياش سپري شود. آنها به هر دليلي نتوانسته اند شغل مناسبي براي خود پيدا كند. شغلي كه فضا و مكان مشخصي داشته باشد. همين امر باعث شده است به گوشه خيابانها پناه ببرند. واقعا اگر اين شغل را هم از آنها بگيريم زندگي آنها در شراط بد اقتصادی فعلی دچار يک بحران اساسي ميشود. اين موضوع، مسئله اي نيست كه تنها ايران با آن مواجه باشد بلكه تمام جهان با اين موضوع روبرو است و البته براي آن راهحلهايي پيدا كردهاند. واقعا احتياجي نيست براي اين مشكل ما خودمان راهكار ارائه بدهيم. كافي است از تجربيات ديگر شهرهاي جهان در اين زمينه استفاده كنيم. جهانيان به اين نتيجه رسيدهاند كه ايجاد بازارهايي براي دستفروشان در نقاط مختلف شهر ميتواند اين مسئله بزرگ شهري را حل كند. بازارهايي كه در بافت شهري باشد نه دور از از مركز شهر كه هيچكس از آن استقبال نكند. تصور كنيد در مترو بازارهايي ايجاد شود كه دستفروشها كالاهاي خود را آنجا بفروشند. به جاي اينكه آنها از ميان مردم عبور كنند مردم از ميان دستفروشان عبور كنند. آنچه بهترين خيابان ها را در بزرگترين شهرهاي جهان متفاوت كرده است همين دستفروشان هستند كه به خيابان هاي مادي و مرده، حس مي دهند و براي گردشگران خارجي جذابيت ايجاد مي كنند. در ايران اتفاقا ما نمونههاي سنتي از اين نوع بازارها داريم. بازارهايي كه به نام روزهاي هفته كه در در اقصي نقاط شهر برگزار ميشود. بسياري از دستفروشان ميتوانند كالاهاي خود را در شنبه و يا چهارشنبه بازارها بفروشند. بهتر است شهرداریها به جای استخدام بزن بهادر به فکر ساماندهی و پیدا کردن قانونی برای دستفروشی باشد.