به گزارش خبرنگار مهر، تازهترین اثر انتشارات روایت فتح با عنوان «تو تمام نمیشوی» که شرح خاطرات تیمسار اسدالله میرمحمدی از دوران کودکی در روستای آستانه تا ازدواج و سپس اسارت در زندانهای بعث و تحمل شکنجه و درد و رنج اسارت و در نهایت آزادی و مشغول به کار شدن در ستاد کل نیروهای مسلح است در ۲۲ فصل با قلم سهیلا راجی کاشانی تدوین گردیده و راهی بازار نشر شده است.
این کتاب نیز همچون سایر کتابهای انتشارات روایت فتح به شیوه رمان مستند نوشته شده و در صفحات پایانی کتاب نیز تصاویری از تیمسار میرمحمدی درج شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
سرهنگ ممتاز گفت: چیزی از من بخواه. نگاهش کردم و گفتم: چی داری به من بدهی؟ گفت: دعوا نکن، یک چیزی بخواه. گفتم: فرض کن بگویم بگذار به ایران نامه بنویسم. گفت: نه، اینکه نه در حد منه و نه من به شما قول میدهم. گفتم: پس یک محبتی کن. ما میخواهیم نماز جماعت بخوانیم. ٢٨نفریم و این سلولها کوچک هستند. این تیغه را از وسط این سلول بزرگ بردار. این دیوار را فقط برای این گذاشتند که جماعت نخوانیم. گفت: میگویم بردارند. گفتم: اگر میشد آجر و سیمان پشت این پنجرهها را هم بردارید که هوا داخل بیاید خوب بود. گفت: من اجازه ندارم پنجره را باز کنم. اما در حدی که مشکل هوای آسایشگاه را حل کنم میتوانم. رو به من کرد و گفت: خودت خط بکش. به اندازه یک آجر. خط میافتد. میگویم برایتان کلنگ بیاورند. خودت نظارت کن به اندازه یک آجر از همه پنجرهها بردارند. اما فقط پنجرههایی که به محوطه هواخوری باز میشوند.