اوضاع در منطقه مشرق زمین اسلامی معروف به خاورمیانه در شرایط نابسامان و تا حد قابل توصیف به وضعیت بحرانی به سر میبرد:
کشورهای عربیِ بزرگ و اثرگذار همانند مصر، سوریه، عراق و عربستان هرکدام به نحوی با مشکلات و بحرانهایی مواجهند تا جایی که قدرت مقابله با تهدیدات و چالشهای منطقهای را از دست داده و به شدت درگیر مسائل داخلی و مقابله با مشکلات درونی خود هستند:
- سوریه با گروه عظیمی از تروریستهای چند ملیتیِ برخوردار از حمایت قدرتهای بینالمللی غربی و کشورهای ریز و درشت عربی و همچنین ترکیه مواجه و به شدت درگیر رویارویی با آنان است.
- مصر دچار گسیختگی ملی بی سابقه و کشمکش داخلی حیرت آوری بین گروهها و جناحهای سیاسی و دینی قدرت طلب و مداخله ارتش در این کشمکش درونی شده است. بگونهای که افقهای روشنی برای خروج از این بحران به چشم نمیخورد و نمیتوان احتمال ورود این کشور به جنگی داخلی از نوع سوریه کنونی یا الجزایر دهه 90 میلادی قرن گذشته یا عراق پس از سقوط صدام تاکنون و... دور از ذهن دانست.
- عراق نیز همچنان درگیر جنگ امنیتی وحشتناکی است که روزانه دهها کشته و زخمی از مردم عادی و غیرنظامی از بزرگ و کودک و پیر و جوان و زن و مرد برجای مینهد که بازیگران آنها انسانهای انتحاری یا اتومبیلهای انفجاری هستند که با انگیزههای متعصبانه کور مذهبی یا دینی توسط جریانات تندروِ سلفی تکفیری و وهابی اقدام به کشتن مردم عادی در کوچه و بازار میکنند.
- عربستان هر چند مانند سه کشور دیگر دچار بحران امنیتی نیست، اما در شرایط اجتماعی قابل انفجار در داخل ناشی از نارضایتیهای اقتصادی و سیاسی و مذهبی، با بحران سیاسی درون کاخ و رقابت بر سر قدرت و زمامداری آینده بین شاهزادگان مواجه است و به علت پیری و فرتوت بودن زمامداران، شهروندان عربستان بطور پیوسته شاهد مرگ و میر دورهای و یکی پس از دیگری سران این کشور با فاصله زمانی اندک و انتقال و جابجایی قدرت از شاهزادهای به شاهزاده پیر و سالخورده دیگری هستند.
از کشورهای بزرگ عرب که بگذریم، کشورهای متوسط نظیر اردن، یمن و کشورهای کوچکتر همانند لبنان و بحرین و قطر و امارات و ..نیز وضعیت مناسبی ندارند و هرکدام به نحوی با مشکلات داخلی دست به گریبانند.
کشور غیر عرب ترکیه نیز با بحران میدان تقسیم استانبول مواجه است که دامنه آن اینک به تمامی شهرهای دیگر آن انتقال یافته و مانع از ایفای نقش منطقهای برای ترکیه شده است.
در یک چنین شرایطی که کشورهای عربی در ضعیفترین و بدترین وضعیت داخلی و منطقهای به سر میبرند، جهان شاهد تحرک آمریکا در بالاترین سطح دستگاه دیپلماتیک خود یعنی وزیر امور خارجه برای از سرگیری گفتوگوهای سازش بین رژیم صهیونیستی از یک سو و حکومت خودگردان فلسطین و به عبارت دقیقتر کرانه باختری از سوی دیگر است.
در وضعیتی که جامعه فلسطینی دچار گسیختگی جغرافیایی و سیاسی و ملی است و عملاً دو دولت یکی در کرانه باختری با محوریت جنبش فتح به ریاست محمود عباس و دیگری در غزه با محوریت جنبش حماس و با نخست وزیری اسماعیل هنیه دو بخش منفصل از یکدیگر را، با دو رویکرد راهبردی متفاوت و متناقض مدیریت میکنند، مذاکرات سازش چه فایدهای میتواند داشته باشد؟
زمانی که دو دستگی بر جامعه فلسطینی حاکم است و قطعاً غزه با هرگونه مذاکره و سازش و توافقنامه احتمالی برخاسته از آن مخالف است و لذا تعهدات محمود عباس به اسرائیل از سوی حماس مردود شناخته و نقض خواهد شد و فاقد ضمانت اجرایی است، سؤالی که به طور جدی مطرح است این است که در این حالت چرا آمریکا در صدد به حرکت در آوردن قطار مذاکرات بین اسرائیل و رام الله است؟
در جستجوی پاسخ به این پرسش توجه به نکات زیر اهمیت دارد:
1- شرایط نابسامان و گسیخته جهان عرب و قرار گرفتن آن در ضعیفترین وضعیت خود طی دهههای اخیر به طور طبیعی هرگونه سازشی را به نفع اسرائیل رقم میزند.
2- اسرائیل در حالی که از حمایت آمریکا و از عمق استراتژیک غربی برخوردار است، وارد گفتوگو و مذاکره با ضعیفترین حکومت در جهان عرب یعنی حکومت خودگردان فلسطینی میشود که به علت اوضاع آشفته عربی فاقد هرگونه عمق استراتژیک و حمایت عربی و اسلامی است.
3- اگر در شرایط عادی رژیمهای عرب از حمایت از فلسطین غفلت کردهاند، ولی هرگز این رژیمها از فشار افکار عمومی ملتهای عرب در مورد فلسطین در امان نبودهاند، اما در حال حاضر نه تنها رژیمهای عرب درگیر مشکلات داخلی هستند، ملتها نیز سخت گرفتار آمدهاند به نحوی که به جرأت میتوان گفت که در حال حاضر چیزی به نام افکار عمومی عربی وجود خارجی ندارد.
4- این وضعیت همزمان جریان مقاومت در لبنان و فلسطین را نیز در شرایط سختی قرار داده و تا حد زیادی عرصههای تحرک و ارتباط و لجستیک آنها را محدود کرده است.
بنابراین میتوان گفت که تلاش آمریکا برای از سرگیری گفتوگوهای سازش، اقدامی فرصت طلبانه و ناجوانمردانه در خدمت به منافع استراتژیک آمریکا و صهیونیسم جهانی و رژیم صهیونیستی در مقطع تاریخی و سیاسی خاص و آشفته جهان عرب است. آمریکا و اسرائیل گویا فلسطینیها را تنها، به چنگ آوردهاند و بنا دارند که بدور از هرگونه حمایت عربی و اسلامی از آنها، هر آنچه را تاکنون نتوانسته بودند از امتیازات به دست آورند، در این مقطع یکسره غارت کنند.
وبلاگ > سیدمرتضی نعمت زاده