ایران اکونومیست- بارها از محرومیت و لزوم رفع آن سخن گفته شده و همایشهایی در این باره برگزار و برنامههای جامعی نیز در این راستا تدوین شده است. اما تعریف محرومیت چیست؟ این سوالی است که در حاشیه همایشی با موضوع بازخوانی چند دهه فعالیتهای محرومیت زدایی در منطقه بشاگرد که در دانشگاه شریف برگزار میشد از متخصصان پرسیده شد.
مناطق محروم حداقلهای لازم را ندارند
علی ملکی، قائم مقام پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف منطقه محروم را منطقهای میداند که از نظر امکانات عمومی و ظرفیتهای خصوصی حداقلهای لازم را نسبت به مناطق دیگر ندارد و لذا استعدادهای بالقوه این مناطق، هرچند از مناطق دیگر بیشتر باشد، اما نمیتوانند بالفعل و شکوفا شوند.
از نظر این مدرس حوزه سیاستگذاری، مناطق محروم از نظر مشارکت سیاسی نیز در تنگنا به سر میبرند. به شکلی که معمولاً در ساختارهای قدرت و تصمیمگیری، نماینده و صدایی ندارد و لذا باید زمینه را برای مشارکت جدی تر این مناطق در فرایندهای تصمیمگیری فراهم کرد.
به گفته ملکی، فعالیتهای با نیت خوب حمایتی، اگر منجر به تقویت فرهنگ وابستگی شود، اثر مخرب در مناطق محروم باقی خواهد گذاشت و منجر به ایجاد فرهنگ محرومیت خواهد شد. او وظیفه نهاد دانشگاه را در مواجهه با مسئله محرومیت، ابتدا تبیین دقیقه مسئله محرومیت و فقر و ریشههای واقعی شکلگیری آن میداند و سپس بر اساس این ریشه شناسی درست، ارائه راهحلهای پایدار، نقش مهمی است که دانشگاه باید در این حوزه ایفا کند.
ملکی تاکید میکند: دانشگاهها باید روشهایی که در عمل برای محرومیت زدایی مورد استفاده قرار گرفتهاند را مطالعه و مقایسه کنند و در ترویج روشهای اثربخش تر در جامعه بکوشند.
توانافزایی راه خروج از محرومیت است
ناصر نوربخش، کنشگر حوزه توسعه محلی و مدیرعامل بنیاد توسعه فرهنگی سپهر قائن، نیز در گفتگو با مهر، منطقه محروم را جایی تعریف میکند که منابع لازم برای بهرهگیری از فرصتها و قابلیتهای موجود خود را ندارد. او عدم آگاهی کافی، فقدان نیروی انسانی لازم، تهدیدهای محیطی و محدودیتهای مالی را حلقههای زنجیری متصل به هم میداند که در مجموع باعث شکلگیری مفهومی به نام محرومیت میشوند.
از نظر نوربخش، یک منطقه، زمانی از محرومیت خارج میشود که در آن، «توان افزایی» واقعی صورت گرفته باشد. در این فرایند ضمن افزایش آگاهی افراد نسبت به جایگاه خود، منطقه شأن و سطح دانش عمومی، آنها میتوانند از فرصتها و موقعیتهای در دسترس شأن نیز بهتر استفاده کنند.
نوربخش، یکی از مشکلات موجود در حوزه محرومیت زدایی را نبود اتفاق نظر و همکاری کافی بین کنشگران این عرصه میداند و معتقد است که هر کس، مسیر خودش را میرود و هم افزایی به معنای واقعی رخ نمیدهد و این مشکلی است که همه دچار آن هستیم. از سوی دیگر، مقطعی دیدن داستان محرومیت زدایی و تعریف پروژههای کوتاه مدتی که در بهترین حالت بعد از ۲-۳ سال به دلیل اتمام منابع مالی، نیمهکاره مانده و به پایان میرسند، موضوع مهم دیگری است که نوربخش به آن اشاره میکند.
از نظر نوربخش، پرورش «فرهنگ محرومیت»، یکی از مسائل و چالشهای اساسی این حوزه است. او معتقد است که وقتی ما به عنوان خیر وارد یک منطقه میشویم، خودِ همین عنوان، ایجاد مسئله میکند. حتی اگر مؤسسه خیریه هستیم، باید با عنوان دیگری به خدمات رسانی مشغول بشویم تا فرهنگ «نمیتوانم» و «نیازمند هستم» را تقویت نکنیم.
از نظر این کنشگر حوزه توسعه محلی و روستایی، تا زمانی که خدمات ما به مناطق محروم، صرفاً حمایتی باشد و تعریف و اجرای راه حلها از بیرون منطقه اتفاق بیافتد و افراد بومی درگیر شناسایی و رفع مشکلات شأن نشوند، فرهنگ محرومیت خود به خود تقویت خواهد شد. او همچنین به نقش گفتمان عمومی هم در این زمینه اشاره میکند و معتقد است که وقتی مقامات، شخصیتهای محلی و رسانهها در سخنرانیها و مطالب خود از برچسبهای محروم برای توصیف این مناطق، زیادی استفاده میکنند، خودش این پیام را خواهد داد که اینجا همین است و کاری نمیتوان کرد.
او در نهایت نقش دانشگاهها را در این زمینه، فاصله گرفتن از صرف تولید مقاله و تلاش برای توسعه ادبیات نظری بومی رفع محرومیت میداند و معتقد است که ما باید نظریههایی برای توسعه پایدار بومی داشته باشیم و صرفاً بر منابع ترجمهای متکی نباشیم که این خود مستلزم فاصله گرفتن از میز و اتاق درس دانشگاه نیز هست.
محدودیت آزادی انتخاب در مناطق محروم
شوان صدر قاضی، پژوهشگر مرکز تحقیقات نوآوری و فناوری در دانشگاه سازمان ملل متحد در هلند، منطقه محروم را جایی میداند که امکانات و فرصتها و «آزادیِ انتخاب» مردمش برای بهبود وضع زندگی بسیار محدود است (مانند منطقهای که تنها راه امرار معاش، کولبری است). در منطقه محروم، جامعه محلی امیدش به دیدن روی بهبود آنچنان کم شده که دیگر از لحاظ ذهنی به خود باورانیده که وضعیت موجود، تقدیر است و کاری نمیشود کرد. در منطقه محروم، ناامیدی در بافت اجتماعی چنان ریشه دوانده که جامعه محلی، دست از تلاش و همّت برای بهبود اساسی وضعیت خود، برداشته است.
از نظر صدر قاضی، برای رفع مشکلات مناطق محروم، ابتدا باید برای «ذهن مأیوس» چارهای اندیشید. تا این کار انجام نشود ناامیدی چنان ذهن را فلج میکند که جلوی تلاشهای کوچک برای رهایی پله به پله از محرومیت را میگیرد.
به گفته او، نگاهی به فعالیتهای موفق محرومیت زدایی در جهان نشان میدهد که نهادهای متولی امر، با برنامهریزیِ مرحله به مرحله و با نشان دادن امکان (و نتیجهی) بهبود پله به پله به جامعه محلی، امید (و پیرو آن همّت تغییر وضع) را به جامعه محلی برگرداندهاند. لازمه این کار در ابتدا شناخت درست و کارشناسی شده ریشهها و مکانیسم محرومیت است و سپس تدبیری مبتنی بر مطالعه و روشهای نظام مند، برای اجرای راهکارهای برونرفت از محرومیت، که تاکید بر «اثربخشی ماندگار» دارند.
از نظر شوان صدر قاضی، درمان یک بیماری، صرفاً با تجویز یک مسکّن برای رفع نشانگان بیماری حاصل نمیشود و نیاز به دریافتن دلایل ایجاد بیماری و مکانیسم تأثیر آن است. به همین منوال، رویکردهای محرومیتزدایی با انجام پروژههای ضربتی و مطالعه نشده بیشتر مثل مسکّن عمل میکنند. رهایی واقعی و ماندگار از محرومیت، ایجاد ساز و کاری را میطلبد که با شناخت درست از بافت جامعه محلی، بتواند «طرحی نو در اندازد».
صدر قاضی، اضافه میکند: در واژگان کارهای بشردوستانه و خیرخواهانه، در سطح بین الملل، اصطلاحی هست به نام «رخوت نیکوکاری» (aid/donor fatigue)، که اشاره دارد به وضعی که نهادهای مجری فعالیتهای محرومیتزدایی، به دلیل تمرکز بیش از حد بر فعالیتهای زودبازده و رویکرد «مسکّنمحور»، از انجام کارهای ریشهای و بلندمدت (مثلاً برای تغییر اکوسیستم معیشتی) باز میمانند. نتیجه این میشود که کمکم جامعه محلی هم به «مسکّن» عادت میکند و در بلندمدت، فعالیتهای محرومیت زدایی به جای ایجاد محیطی پر امید و احیای همّت محلّی، به افزایش رخوت بدنهی محلّی (که عادت به مسکّن کرده) دامن میزنند.
او معتقد است: دانشگاهها و مراکز پژوهشی از چند طریق میتوانند نقش مؤثری در کمک به فعالیتهای محرومیت زدایی در کشور ایفا کنند. نخست اینکه دانشگاهها با توجه به تخصصی که در «پژوهش و پرسشگری» دارند، و همینطور ماهیت غیروابسته و فرا نهادیای که دارند، میتوانند نقش مهمی در تبیین گفتمان «اثربخشی-محور» و ایجاد مطالبه برای رویکردهای مبتنی بر مطالعه و ارائه راهکار سیستمی جهت محرومیت زدایی داشته باشند. همچنین دانشگاهها و مراکز پژوهشی میتوانند نقش مثبتی در شکلدادن به ارتباطهای بیننهادی دهند. به طوری که کنشگرهای مختلفی را که میتوانند «همافزایی» برای رفع محرومیت داشته باشند کنار هم جمع کنند و ضمن ایجاد یک بستر، نقشی تسهیلگرانه برای افزایش آگاهی هر کدام از کنشگران در شناخت بهتر مکانیسم محرومیت، و همینطور ابزارهای نوینی که میتوان از آنها بهره جست بازی کنند.
جای خالی نظریه بومی برای محرومیتزدایی
هامون طهماسبی، دبیر علمی همایش «بشاگرد و محرومیت» و مدیر برنامه مدرسه توسعه پایدار، با بیان اینکه همایش «بشاگرد و محرومیت» یک همایش سفارشی نبود و برخاسته از دغدغه شخصی پژوهشگران مدرسه توسعه پایدار دانشگاه شریف تعریف شده است، میگوید: در کنار عواملی نظیر عدم همکاری بین بخشی بازیگران کلیدی، فقدان نظریههای بومی برای محرومیت زدایی، به حاشیه رانده شدن مناطق محروم در زنجیره اقتصاد ملی، و تقویت فرهنگ محرومیت به سبب افراط در فعالیتهای صرفاً حمایتی، مسئلهای مانند غفلت از سنجش نتایج و اثربخشی بلند مدت فعالیتهای محرومیت زدایی سبب شده که نتوانسته باشیم در تغییر وضعیت کیفی بسیاری از مناطق با برچسب محروم، تحولات کافی را رقم بزنیم.
او هدف برگزاری این همایش را گردهمایی دغدغه مندان فعالیتهای محرومیت زدایی به بهانه بشاگرد و بازخوانی و بازنگری در رویکردهای گذشته به منظور اصلاح مسیر و هم افزایی در آینده این جنس فعالیتها در کشور میداند.
به گفته طهماسبی، نتایج بحثهای چالشی این رویداد به زودی در قالب گزارشی تفصیلی-تحلیلی تجمیع و منتشر میشود و علاقه مندان میتوانند از طریق آدرس وبسایت مدرسه توسعه پایدار دانشگاه شریف به نشانی sdschool.ir به آن دسترسی داشته باشند.