پدیده آقازاده گی یک رخداد تازه در کشور مان محسوب نمی شود.بیش از سه دهه است که از ابداع این واژه ی خاص می گذرد و خلق الله با پروسه آقازادگی و حضور شان در بدنه سیاسی و مدیریتی و همچنین روند زندگی آنها آشنا شده اند.
پیش از این و شاید تا دو دهه پیش هر چه بود در خفا و خیر و خوشی سرانجام می یافت.پسر آن مقام مسئول در یک اداره صنعتی به مقام مدیرکلی می رسید و یا داماد کارگزاری دیگر به منصبی اجتماعی نائل می آمد و همه چیز نهایتا با یک نک و نال از سوی جامعه مطبوعاتی تمام می شد.
در دولت های هاشمی رفسنجانی و خاتمی نیز این پدیده ظهور و بروز داشته است.اما گاهی حجب و حیا در کار بود.در آن بازه زمانی ،مسئولان ممکن بود ذره ای ته دلشان بلرزد که مبادا این انتصاب ختم به خیر نشود!اگرچه این تن لرزه فقط به ماه های اول بر می گشت وپس از آن پدران و پسران و دامادها و عروسان و نوه عمو ها و غیره ذلک خوش و خرم به ادامه خدمت! مشغول می شدند.این روند خدمت و انتصاب ادامه داشت تا به سال 1384 رسیدیم.
در این 8 ساله نیز اگرچه شتاب انتصاب های فامیلی و ازدواج های سیاسی به حد اعلا رسید اما بازهم در اوایل بازار تکذیب و مدارا و مصلحت اندیشی امور را اداره می کرد. اما اکنون اوضاع فرق کرده است.
حالا کار به جایی رسیده که آقازاده گی تبدیل به برند مظلوم نمایی شده است.این رخدادی تازه برای پدیده مورد بحث ما است.پدیده ای که اگرچه سی سال بیشتر سن دارد اما هنوز طفل است.
حالا دیگر دوران خفاکاری به سرآمده بود.در نهاد ها و سازمان های اجتماعی و خدماتی چیزی که عجیب نبود،نبود لشگر آقازداده ها بود.در بدنه دولت نیز اما اتفاقاتی رقم خورد.یکی دوتا از وزارت خانه های جدید به محلی برای نزول اجلال آقازاده ها تبدیل شدند.به هرحال چنین وزارت خانه هایی که حداقل 200 شرکت زیرمجموعه و آنهم عمدتا در رابطه کاری با امور اجتماعی داشتند،نیازمند مدیر بودند و چه بهتر که این مدیر خودی باشد و جوان و دارای پیشینه فامیلی و آقازادگی.
برای مثال قبل از انتخابات در یک اقدام عاجل رئیس سازمان تاکسیرانی تهران را به مرخصی فرستادند تا پسر رئیس ستاد 2+1 اصولگرایان بر مسند مدیرعاملی این سازمان تخصصی تکیه بزند.این اتفاق به سادگی روی داد و مراسم تودیع و معارفه برگزار شد اما حسین مظفر در جواب این پرسش که چگونه پسر جوانش-میثم- استحقاق رسیدن به این پست سازمانی را دارد،آستین ها را بالا زد و سرفصلی نو برای تمام این پدیده آقازدگی رو کرد.
در این رابطه حسین مظفر در یک مصاحبه جنجالی پسرش را مظلوم دانست و اذعان کرد که میثم فرزندش دارای چنان قابلیت هایی است که کس ندیده و نشنیده و ارتقای جایگاه او هیچ ربطی به پدر ندارد و حاصل توانایی خود اوست.واصلا بواسطه این رابطه پدر و فرزندی میثم جان مظلوم واقع شده...
حرفهای حسین مظفر حرف دل عمده کارگزاران و مدیرانی بود که سالها است به هر نحوی یا در دولت حضور داشته اند و یا در یک سازمان کناری مشغولند و یا حتی در دفتر شخصی خود اگر هستند بی ارتباط با بدنه کاری نظام نیستند.مردم تصور نمی کنند که با رفتن یک مدیر با یک آقازاده از یک پست دولتی آنها خانه نشین می شوند.عمده این افراد صاحب شرکت های مرتبط با بدنه دولت و یا بخش خصوصی اند.و این دفاتر همچنین محل رایزنی برای بازگشت یا آغاز به کار آنهااست.
با این حساب حالا در دولت جدید ،جناب دکتر روحانی در مقام ریاست جمهوری با چند مدل آقازاده سرو کار دارد:
الف-آقازاده هایی که سن و سالشان اگرچه دیگر به آقازادگی قد نمی دهد (چراکه از دولت هاشمی وارد کار شده اند)اما بالا بروند و پائین بیایند این اتیکت بابرچسب غلیظ بر روی پیشانیشان نصب است.این ها با میانگین سنی 45 سال اولین سهم خواهان از دولت روحانی خواهند بود.البته چون مزه مدیریت را چشیده اند شاید به سفارت در یک کشور خارجی و یا مدیریت شرکت های متمول نیمه دولتی هم راضی شوند.
ب-آقازاده هایی که که اگرچه اتیکتشان به اندازه مورد اشاره بالا چسبش نچسبیده،اما نصفه و نیمه مدیریت کرده اند و 8 سال است بیکارند.منظور از بیکار سمت هایی است که حالش را نبرده اند.برای این دسته با میانگین سنی 35 تا 40 سال جا فراوان است.این گروه به معاونت در وزرات خانه ها علاقمندند و بسیار شیفته خدمتند.
ج-آقازاده هایی که هنوز صفر کیلومترند.اینها با میانگین سنی 30 سال خود را مظلوم واقعی می دانند.مدیرکلی ادارات برایشان اگرچه افت دارد ولی خب از جایی باید شروع کنند و سابقه خدمتی شان را با مدیریت شروع کنند.
این را هم در نظر بگیرید که اصولگرایان،اصلاح طلبان همگی دارای آقازاده های واجد شرایط بالا هستند.و اگر خدای ناکرده باب توازن سیاسی و اعتدال!بخواهد در معنای وارونه شکل بگیردفآن وقت بساط استفاده از این افراد اتیکت بر پیشانی فله ای می شود.
حالا باید دید جناب دکتر روحانی رئیس جمهور منتخب چه برنامه ای برای جذب و دفع آقازاده ها دارد.آیا او به این مسئله علاقمند است که با انتصاب آقازاده ها دلی یا دل هایی را بدست بیاورد؟یا اینکه مصصم به این است که دلها و قلوب مردم شریف ایران را با کنار زدن این آقازاده های مظلوم!همچنان شاد نگاه دارد؟
مردم انتظارشان از روحانی همین است.کنار زدن آقازاده ها.از هر گروه یا سنی که می خواهند باشند و منتسب به هر خانواده ای.از پیشینه روحانی نیز چنین برمی آید که اهل بده بستان غیر متعارف در این باب نیست.ای خدا می شود اینگونه مرثیه مان برای یک رویا تبدیل به جشنی برای تبدیل رویای مردم به واقعیت شود.جشنی که با گفتن این جمله از زبان روحانی شروع می شود:در دولت من جایی برای آقازاده ها نیست...
منع:خبرآنلاین