آقای دکتر، وعدههای بسیاری در خصوص ساخت هواپیما در داخل داده شده است، ایران بالاخره چه زمانی میتواند مدعی خودکفایی در ساخت هواپیما شود؟
هماکنون میتوان چنین ادعایی را کرد. میتوان گفت که در حال حاضر در بخش ساخت هلیکوپتر ایران سازنده است و 4 الی 5 نوع این محصول را تولید میکند.
و حتی در این مورد یک برند ملی هم در حال شکلگیری است و سال دیگر در بخش ساخت هلیکوپتر یک برند ملی خواهیم داشت که قابلیت حضور در بازارهای جهانی را دارد. این سرمایهگذاری هم بر روی مدلهایی شده است که بیشترین تقاضا را در بازارهای ملی و بینالمللی دارد. همچنین هواپیما 52 نفر هم در حال حاضر ساخته میشود و یک مدل جدید طراحی شده است که قابلیت عرضه در بسیاری از بازار های بینالملل را خواهد داشت و اکنون با هفت کمپانی بینالمللی این محصول را به اشتراک گذاشتهایم و قصد داریم که برای اینکه تولید آن اقتصادی باشد با این هفت کمپانی مشترکاً این محصول را تولید کنیم که این اتفاق تا یک سال آینده قطعاً روی خواهد داد. بنابراین در اینصورت این هواپیما برند، تفکر و خلاقیت طراحان ایرانی را خواهد داشت. همچنین پس از بررسی در بازارهای منطقه و کشور به این نتیجه رسیدیم که بیشترین تقاضا برای هواپیماهای 150 نفره است بنابراین در یک طرح ملی این موضوع را در شبکهای از دانشگاهها و در یک زنجیره ملی شروع به طراحی کرده ایم. از آغاز این طرح حدود یک سال گذشته است و امیدواریم که با یک سری از حمایتهای حداقلی این محصول در 5 سال آینده، به تولید برسد و در آن هنگام ما محصولی باکلاس جهانی خواهیم داشت ولی این محصول را هم میخواهیم با چند کمپانی بینالمللی به اشتراک بگذاریم تا هم بازار آن را وسیعتر بکنیم و هم بتوانیم هزینههای تولید آن را کاهش دهیم. این هواپیما مسافربری و معادل کلاس ایرباس 320 و یا بوئینگ جدید سری 737 است. چراکه اکنون دو هواپیما در دنیا است که هم تقاضا برای آنها زیاد است و هم بیشترین نیاز خطوط هوایی را پاسخ میدهد. در خصوص زیرسیستمهای اصل هواپیما مانند موتور و قسمت الکترونیک هواپیما وضع بسیار خوبی داریم و میتوان ادعا کرد که تا سه تا چهار سال آینده یکی از قطبهای دنیا در خصوص صنایع هوایی خواهیم بود.
یعنی تا 5 سال آینده ما قادر به تولید هواپیمای مسافربری هستیم و میتوانیم در عین حال آن را صادر هم بکنیم؟
صادرات آن که زودتر اتفاق میافتد چراکه ما 52 نفره را ساختهایم و صادر خواهیم کرد.
آقای دکتر وضعیت کل صنعت کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر میآید که در اثر تحریمها یکسری از صنایع کشور دچار مشکل شدهاند و برای رفع مشکل باید به این مجموعهها پول یا ارز داده شود تا مشکلشان حل شود ولی در واقع مشکل صنعت ما این موضوع نبوده و فراتر از تزریق پول به آنها است. میتوان صنعت کشور را به سه گروه تقسیم کرد. دسته اول صنایعی هستند که منابع و یا به عبارتی زنجیره ارزش آنها در داخل کشور است، این دسته حدود 60 تا 70 درصد از صنعت کشور را شامل میشود. این دسته زیاد از تحریمها متأثر نمیشوند چراکه وابستگی شدید و جدی به خارج از کشور ندارند و از منابع طبیعی و یا کشاورزی استفاده میکنند که در کشور موجود است. اگر چه بعضی از این صنایع هم نیاز به تجهیزات پیشرفته دارند و ممکن است در تامین قطعات یدکی خود دچار مشکل شوند؛ مانند صنایع غذایی یا صنایع نساجی که بیشتر نیاز آنها در داخل کشور تأمین میشود و در بعضی موارد نیاز محدودی به ارز برای تأمین برخی قطعات یدکی و یا مواد اولیه محدودی دارند. گروه دوم صنایع واسطهای هستند که خودرو، پتروشیمی، صنایع پایه مانند گروه فلزات اصلی در این گروه قرار میگیرند. این صنایع خود به دو گروه تقسیم میشوند؛ دسته اول صنایعی هستند که زنجیره ارزش آنها در داخل کشور است مانند فولاد که این گروه هم تحتتأثیر زیاد تحریمها نیستند و دسته دیگر که بخشی از زنجیره ارزش آنها به خارج از کشور مربوط است که طبیعتاً بیشتر تحتتأثیر تحریمها قرار میگیرند. صنایع واسطهای حدود 30 درصد از صنایع را شامل میشود .. پس در شرایط فعلی به نظر می رسد در کل صنایع کشور شاید حدود 30 درصد از صنایع با مشکل ارز و تحریمها مواجه باشند.دسته سوم صنایعی است که ما خودمان خلق محصول کرده ایم و به عبارتی زنجیره ارزش آن در دست خودمان است و ما میتوانیم هر کاری با حذف و ارتقاء آن انجام دهیم. واگر برایمان سود آور و مفید است آنرا توسعه دهیم ودر غیر اینصورت آنرا حذف و جایگزین مناسب تری برایش داشته باشیم. این صنایع تقریباً از تحریم مصون هستند زیرا با هر تهدیدی قدرت جایگزین برای آن را داریم.
پس مشکل صنایع ما تنها با تزریق ارز بیشتر حل نخواهد شد؟
دقیقا؛ در حالحاضر مشکل ما تنها با تأمین ارز حل نخواهد شد و اگر ارز هم تأمین شود تازه به سالهای 86-1385 خواهیم رسید که صنعت ما در همان سالها هم صنعت ایدهآلی نبوده است.
پس مشکل اصلی صنعت چیست؟
مسئله اصلی صنعت ما با توجه به تجارت جهانی و بازارهای جهانی رقابتپذیر نبودن آن است. در اینجا عوامل مفقوده وجود دارد که باید بیشترین تمرکز بر روی آنها باشد از جمله اینکه چرا صنایع ما درتحولات کشور و یا جهانی دچار بحران میشوند؟ در واقع مسئله تحریمها یکباره اتفاق نیفتادهاند بلکه طی پروسه زمانی روی داده است ولی تدبیرجامعی از زمانهای گذشته برای مقابله با تحریمها در بخش صنایع ما اتخاذ نشد تا بتواند برای مقابله با این شرایط آماده باشند و راهکاری برای این وضعیت داشته باشند. در واقع بهرهوری این نیست که مقدار ورودی مشخص، مقدار خروجی مشخصی را نتیجه دهد بلکه بهرهوری در این است که در هر شرایطی بتوان صنعت را سرپا نگه داشت. در اغلب کشورها این مسائل و مشکلات ما به نوع دیگری گریبانگیر صنایعشان است ولی متوقف نمیشوند بلکه برای مشکلاتی که در زمان اتفاق میافتد راهکار دارند و مسائل خود را حل میکنند تا صنایعشان از پا درنیایند. مثلاً در برخی از کشورها، صنایع برای چارهاندیشی درخصوص مشکلات، واحدی مانند تحقیق و توسعه در محصول دارند که مسائل بازار، فرآیندهای تولید، جایگزینی مواد و مواردی از این دست را دائما بررسی میکنند تا با مشکل مواجه نشوند ولی ما نمونه این واحد را در صنایع کشورمان، کم داریم دسته دوم هم صنایعی هستند که محصول خلق میکنند اگر ما محصولی را خلق کنیم زنجیره ارزش آن در دستان خودمان خواهد بود و هیچ کشوری و یا مقامی نمیتواند ان را تحریم کند چراکه زنجیره ارزش آن محصول در اختیار خودمان است و اگر فرضاً فلان ماده محصول را تحریم کردند میتوانیم با شناختی که از محصول داریم مواد دیگری را جایگزین کنیم تا چرخه تولید متوقف نشود. بنابراین تنها راهحل ما این است که به نوعی فکر، اندیشه و نوآوری را وارد صنعت کنیم متأسفانه صنایع ما به نوعی وابستگی به خارج دارند. اگر ما نوآوری را در صنعت، فضای کسب و کار، فرآیند، خدمات و سایر موارد وارد کنیم بسیاری از مشکلات کشور حل خواهد شد.
به نظرشما در بخش صنعت تحریم ها بخش تجاری را بیشتر تحت تاثیرقرارداده یا بخش دفاعی کشور؟
صنایع دفاعی قاعدتاً بسیار زودتر تحت تحریم قرار گرفته اند تا صنایع تجاری ولی میبینید که صنایع دفاعی در هر مقطعی از زمان یک محصول مترقی جدید ارائه میکنند که از نظر فناوری پیشرفته است. بنابراین سؤال اینجاست که چرا بخشی از صنایع کشور میتوانند مسئله تحریمها را پشتسر بگذراند و به نوعی آن را حل کنند ولی بخشی از صنعت نمیتوانند؟ مشکل عمده صنعت کجاست که صنایع دفاعی میتوانند مشکل را حل کنند ولی صنایع تجاری نمی توانند؟ یکی دیگر از مشکلات صنعت ما این است که به جایی میرسند که محصولشان دیگر خریداری ندارد و به سراغ تولید محصول دیگر میروند اما در دیگر کشورها اینگونه است که اگر مشتری محصولی کم شود به دنبال ارتقاء محصول میروند تا دوباره مشتری خود را به دست بیاورد از طرف دیگر به دنبال محصول جایگزینی هم هستند که اگر محصول ارتقا یافته باز هم مشتری نداشت به سراغ محصول جایگزین بروند.
بنابراین صنایع باید یک آینده پژوهشی داشته باشند به این معنا که شرایط احتمالی که برای صنعت به وجود میآید را بررسی کنند و برای ان راهحل داشته باشند که اغلب این راهحلها باید خلاقانه باشد چراکه تنها راهحل های خلاقانه میتواند مشکل را حل کند.
پس به نظر شما تحریمها، نقش بهسزایی در ایجاد بحران کنونی در صنعت نداشته است و مشکل مدیریتی در صنعت قویتر از تحریمهاست؟
در واقع نه اینکه مشکل مدیریتی قویتر باشد بلکه به زبان ساده صنعت باید بتواند در شرایط مختلف گلیم خود را از آب بیرون بکشد؛ بنابراین قابلیت حل مشکل است که در اینجا اهمیت پیدا میکند. و صنایع ما متأسفانه از این «قابلیت حل مشکل» بیبهرهاند.
بنابراین برای حل مشکلات صنعت دو نکته لازم است: اول اینکه صنایعی که زنجیره ارزش آن داخل کشور بوده در مواجهه با تحریم کمتر آسیب دیدهاند و دوم اینکه برای اینکه صنعت پویا باشد و قابلیت رقابت با دیگر صنایع را داشته باشد باید خلاقیت و نوآوری بر صنعت حاکم باشد. اگر این دو مورد حل شود بسیاری از مشکلات ما هم حل خواهد شد و این دو حاصل بدون وجود هم ناقص خواهند بود مثلاً اگر مسئله تحریمها حل شود و ما به بازارهای رقابتی خارج وارد شویم در آنجا مسائل مختلفی بر سر راه صنعت قرار خواهد گرفت که اگر این نوآوری و خلاقیت نباشد، باز با مشکلات فراوان روبهرو خواهیم شد.
در اینجا لازم است که مثالی بزنم؛ در بحران خودرو که در سال 2009 در آمریکا بهوجود آمد، خودروسازان این کشور دچار مشکلات بسیاری شدند. ولی اکنون دوباره صنایع خودروسازی درصدر صنایع کشور امریکا قرار دارند. چراکه این صنایع به دنبال پیدا کردن مشکل خود رفتند و بیشترین سرمایهگذاری را بر تحقیق و توسعه قرار دارند و توانستند جایگاه برتر خود را به دست بیاورند.
بخشی از مسائلی که گریبانگیر صنعت ما شده ا ست بحث تنبل شدن صنعت به خاطر تفاوت نرخهای ارز است. فکر میکنید که اگر از ابتدا ارز با نرخ واقعی در اختیار صنعت میگذاشتند این بخش کشور هم از نظر استاندارد و هم از نظر قیمت توانایی رقابت بار دیگر کشورها را داشت؟
در همه کشورها برای اینکه صنعت مسیرتعالی خود را طی کند یکسری امتیازاتی را به صنعت میدهند ولی انتظار این است که مسیر تعالی را طی بکند. بهعنوان مثال برای اینکه مثلاً صنعتی رقابتی شود فلان تعرفه را برایش درنظر میگیرند به شرطی که محصول تولیدی بیش از پنج سال نباید در بازار باشد و آن صنعت باید برای محصول جایگزین پس از مدت مذکور فکر کرده باشد اگر این صنعت این کار را انجام داد همچنان حمایت میشود ولی اگر نتواند و یا نکند حمایت از آن قطع میشود. بنابراین باید یک تفاهم متقابل بین امتیازدهنده و امتیازگیرنده بر قرار باشد. کسی که امتیاز میدهد، در واقع امتیاز میدهد که سطح توانمندی و فناوری امتیازگیرنده را بالا ببرد و امتیازگیرنده هم میگوید برای بالا بردن سطح به یک سری هزینهها نیاز است که امتیازدهنده از طریقی آنها را تأمین میکند. هنگامی که امتیازگیرنده رشد کرد به نقطه مطلوب رسید چنانچه رها شود میتواند همچنان بر روی پای خود بایستد و خود را در اداره کند. البته هیچگاه به طور کامل رها نمیشوند و حمایتها به شکل دیگری ادامه پیدا میکند. بنابراین اگر صنعتی در میدان بینالمللی وارد می شود میتوان گفت که حداکثر حمایت از او شده و او هم در ازای این حمایت حداکثر رشد خود را داشته است.
آقای دکتر این دیدگاهی که شما دارید بیشتر ناظر بر بنگاههای بزرگ است آیا بنگاههای کوچک را هم شامل میشود؟
از جهاتی عاقبتاندیشی در بنگاههای بزرگ باید بلندمدت باشد چرا که بنگاههای بزرگ یک سری از بنگاههای کوچک را راهبری میکنند. ولی اینگونه نیست که بنگاههای کوچک هم صرفاً باید کوتاهمدت را درنظر داشته باشند. در واقع بنگاههای کوچک باید به گونهای حرکت کنند که هم راستای بنگاههای بزرگ باشند. امروز مثالی برای این وضعیت میزنند که بنگاههای بزرگ نقش هدایتکننده یا یک لوکوموتیو را دارند و سایر واگنها که بنگاههای کوچک هستند به دنبال آن در حرکت هستند و اگر راننده لوکوموتیو استراتژی مشخص داشته باشد سایر واگنهای هم مطابق با آن مسیر خود را تنظیم میکنند. نکته دیگر این است که تنها اینگونه نیست که فقط در روزگار خوش این بنگاهها در کنار هم هستند بلکه اگر مسئلهای برای بنگاههای بزرگ و یا کوچک پیش بیاید نقش حمایتکنندگی برای یکدیگر دارند. نکته بعدی این است که ممکن است یکسری راهحلهایی به ذهن بنگاههای کوچک برسد که میتواند بنگاههای بزرگ را کمک کند و سبب رشد و پیشرفت بیشتر آن شود. در واقع ارتباط تنگاتنگ و تبادل تجربیات و نوآوری بین بنگاههای کوچک و بزرگ برقرار است تا اینکه کل مجموعه بتواند به سمت پیشرفت حرکت کنند.
آقای دکتر نقش مدیریت فعلی در مدیریت بحران ناشی از تحریم ها را چگونه ارزیابی می کنید؟
اینگونه نیست که مدیریتی که اکنون بر سر کار است برای بحران تهمیداتی نداشته باشد و یا تلاش نکرده باشد. این کار را دقیقاً انجام میدهد ولی کمی دیر به فکر افتادهاند. مشکل اینجاست که ما تا وارد یک بحران نشدهایم به فکر چاره برای آن نیستیم در صورتی که مدیریتی که اکنون در بنگاههای پایدار و رقابتی جهان وجود دارد اینگونه است که در یک دوره زمانی مشکلات را پیشبینی میکنند و برای تکتک آنها دنبال راهحل میگردند و هنگامی که بحران به وجود آمد آنها تنها راهکارها را جایگزین می کنند. بنابراین باید گفت که مدیریت های فعلی در بخش صنعت کشور در این شرایط بحرانی واقعاً زحمت کشیدهاند ولی وقتی به فکر افتادند که در داخل بحران بودند. نکتهای که اینجا باید یادآور شد این است که سرعت بحران تحریمها بسیار بیشتر از آن چیزی بود که پیشبینی میشد. شاید مدیران ما گوشهچشمی هم بر مواجهه با تحریم داشتند ولی تحریمهای سنگین به جای اینکه فرضاً در سال 1394 اتفاق بیفتد در سال 1391 اتفاق افتاد.
به نظر شما دولت یازدهم برای مدیریت بحران های موجود باید چه چاره ای بیندیشد؟
از این جا به بعد آنچه که به نظر من باید انجام شود تا دچار مشکل نشویم اعمال برنامهریزی بلندمدت است که این مسئله تا حدودی زیادی برعهده وزارتخانههاست. همچنین وزارتخانه علاوه بر اینکه همه صنایع را به سمت برنامهریزی بلندمدت هدایت میکند، در جبران بخشی از هزینههای آینده هم کمک کند که بخشی از آن را میتواند بودجههای 1 تا 3 درصدی که معمولاً برای تحقیقات درنظر گرفته میشود برای آینده تأمین کند، از طرف دیگر باید در کنار هر بنگاه یک مجموعه فکری درنظر گرفته شود که بتواند در رویارویی با مشکلات آتی کمک کننده باشد چرا که پیشبینی آینده و حل مشکلات آینده به راحتی اتفاق نمیافتد چرا که این هدف به افراد نخبه نیاز دارد که این موضوع هم با نزدیکتر شدن دانشگاهها به صنعت و صنعت به دانشگاه تا حد زیادی اتفاق میافتد. نکته دیگر اینکه ما در مورد محصولاتی که قصد داریم در کشور تولید کنیم که عمده زنجیره ارزشی آن در کشور خودمان باشد و برند آن هم متعلق به خودمان باشد تا این امر صنعت ما را از تغییرات محیطی مصون نگه دارد.
ما به دلیل قوانین دست و پاگیر در برخی از موارد درخصوص برند سازی در کشور هم مشکل داریم. برندهایی که در بخشهای مختلفی وجود دارد اما عملاً قانون آنها را در مباحثی از جمله قیمتگذاری محدود کرده است آیا فکر نمیکنید که ما درخصوص قوانین هم با مشکل مواجه هستیم؟
بله؛ درست است. گاهی اوقات صنعت آیندهنگری میکند و مدیران صنعت هم صرفاً دید تجاری ندارند ولی دچار مشکل می شوند و نمیتوانند خود را اداره و کنترل کنند. این موضوع به محیط داخل کشور برمیگردد. در واقع محیط میتواند حامی باشد و یامحیطی باشد که جلوی پیشرفت را بگیرد. متاسفانه محیطی که در کشور ما هست که از آن به عنوان شرایط کسب و کار نام برده میشود، محیط حامی نیست و این باعث ایجاد مشکل در مجموعهها میشود. بنابراین یکی از بحثهای مهم این است که در مورد صنعت، قوانین را کنار هم گذاشته و یک سری از قوانین را کاملا ملغی کنیم و سعی شود تعدادی قوانین محدود با قابلیت بالا را جایگزین قوانین دست و پاگیر کرد. عمدهترین مشکل ما این است که هرجایی با مشکلی مواجه میشویم برای ان یک قانون میگذاریم و این قانون تنها به درد حل همان مشکل میخورد و چون مشکلات بسیاری رخ میدهد و برای هرکدام یک قانون وضع میشود می بینم که تعداد زیادی قوانیم محدودکننده داریم. بنابراین باید هرچه سریعتر قوانین خود را در جهت برداشتن محدودیتهای بیدلیل از جلوی صنعت، ویرایش کنیم. در اقتصاد دانش محور چهار رکن مطرح است که یکی از آنها شرایط کسب و کار است که در این خصوص ما از کشورهای دیگر عقبتر هستیم. در حالیکه فضای مناسب کسب و کار یکی از ارکان نوآوری است که از این موهبت برخورداریم، نیروی انسانی تعلیم دیده رکن بعدی است که در این زمنیه هم نسبتاً خوب هستیم و رکن آخر ICT(فناوری اطلاعات)است که در قسمت زیرساختها خوب هستیم ولی در قسمت کاربردیها با محدودیت مواجه هستیم.
آیا قبول دارید که صنعت ما در این سالها بسیار لطمه دیده است و به گفته برخی از کارشناسان اگر در چند سال آینده خوب کار شود تازه به 10 سال پیش برمیگردیم؟
من با این حرف زیاد موافق نیستم چراکه به نظر من در حوزههای مختلف صنعت در این سالها تلاش شده است و بسترهای خوبی در بخشهای مختلف ایجاد شده که ما باید بر روی این بسترها و فضاهایی که ایجاد شده، بنای جدیدی احداث کنیم که البته هزینه زیادی هم در بر نمیگیرد بنابراین خیلی زود میتوانیم در بخشهای مختلف به آن شرایط ایدهآل که مدنظر است، برسیم. در بسیاری از بخشها از جمله خودرو با چهار سال خوب کار کردن میتوانیم به شرایط ایدهآل برسیم. موضوعی که همیشه فراموش میشود پتانسیل فوقالعاده قوی ملی ما است که باید اولاً به این پتانسیلها اعتقاد داشته باشیم و ثانیاً در این شرایط تحریم که شرایط سختی است، نقضهای خود را پیدا کرده و برطرف نماییم. به جای اینکه به فکر ایجاد و راهاندازی مجموعههای جدید باشیم باید از همین مواردی که داریم رفع نقض کنیم و بر روی پایههای مستحکمی که داریم مجموعههایی را بنا کنیم که مدرن و به روز باشد.
هزینه ایجاد یک اشتغال صنعتی در حال حاضر چقدر است؟
برای ایجاد ظرفیت اشتغال در صنعت خودرو به چیزی حدود 3 هزار دلار بودجه نیازمندیم. ولی در بسیاری از صنایع نیازی به این هزینه بالا نیست. در دنیا امروزه صنایع را به دو بخش تقسیم کردهاند که عبارتند از خدمات و محصول که عمده حرکت دنیا به سمت خدمات است. خدمات یعنی اینکه فکر و خلاقیت خود را به صورت یک بستر در آورده و آن را عرضه کنید. بنابراین ما هم باید به سمت خدمات پیش برویم. منظور از خدمات این است که مثلاً فکر کنیم که برای بسترهای صنعتی که داریم باید چه چیزهایی در نظر بگیریم تا برای مشتری جذابتر شود و هم سودآوری داشته باشد که این اقدامات در بحث فناوری نرم جای میگیرد که به آن اشاره کردیم. اگر فناوری نرم را رشد دهیم می توانیم به فرض از دو واحد پول چهار واحد اشتغال درآوریم. در حال حاضر هم ما باید به دنبال اشتغالهای نوین باشیم. اشتغالهای نوین هم هزینه زیادی را نمیخواهد بلکه باید شرایطی فراهم شود تا فکرهای نو و خلاقیتها بتواند بر حد بلوغ برسند و تبدیل به محصول شوند. اکنون حدود 84 درصد از درآمد کشور آمریکا از خدمات است. اگرچه حدود 50 درصد از درآمد کشور ما هم از خدمات است ولی این خدمات با استفاده از رانتها و نه با استفاده از خلاقیتها حاصل شدهاند که در حال حاضر با از بین فتن رانتها میتوانیم امیدوار باشیم که اشتغالهای زیادی با هزینههای کم بهوجود بیایند.
فکر نمی کنید با توجه به شرایط فعلی و تشدید تحریم ها برنامه ریزی در مواجهه با بحران ها کمی دیر شده باشد؟
خیر، درست است که کمی دیر شروع کرده و به هنگام عمل نکردیم ولی بههرحال رها کردن برنامهریزی هم وضع را بدتر میکند. بنابراین باید از هر نقطهای که در آن قرار داریم کار را در دست گرفته و برای آن برنامهریزی کنیم. اگر خوب برنامهریزی شود و درست عمل شود، اولین آثار بهبود در طی 6 ماهه خود را نمایان میکند و در طول زمان برای کامل شدن این چرخه به یک سال و نیم تا دو سال زمان احتیاج داریم.
اعتقاد شما به خروج کارشناسان تا جه حد است و تاثیر آن را بر بحران فعلی چگونه ارزیابی میکنید؟
یکی از مباحثی که در همه مجموعهها مطرح است این است که در هر مجموعهای افرادی را داشته باشند که قابلیت حل مسایل را با استفاده از خلاقیت داشته باشند و به علاوه این افراد بتوانند در شرایط مختلف، برای مسائل گوناگون راه حل خلاقانه داشته باشند؛ بنابراین میتوان گفت که صنعت و مدیران ما به این قسمت کم توجه بودهاند و یا اگر افرادی از این دست در مجموعهها بوده مورد اقبال قرار نمیگرفتند؛ در نتیجه به مرور از صنایع خارج میشدند.
اما برای سوال آخر به شما پیشنهادی برای دولت جدید شده است؟
خیر؛ پیشنهادی نشده و دنبال پیشنهاد هم نیستم چرا که تا کنون هم مسئولیت های را که پذیرفته ام انتخابی نبوده و شرایط آن زمان و ضرورت ارتقاء وتوسعه آن صنعت برای کشور باعث شروع همکاری شده است که این وضعیت برای شرایط فعلی و خروج از بحران میتواند پررنگ تر باشد. مهم این است که بتوانیم در همه سنگرهایی که نیاز است برای سربلندی کشور مفید باشیم.