ایران اکونومیست- مجموعه داستان «یکبار برابر تیربار» هفت داستان کوتاه از عبدالرزاق پورعاطف است. نویسنده و روزنامهنگار جوان این روزهای ادبیات ایران که این مجموعه دومین اثر داستانی وی به شمار میرود.
پورعاطف اهل جنوب ایران است و جنگ را درک کرده است. گرچه به لحاظ سنی در زمره نویسندگانی نیست که جنگ را مستقیم تجربه کرده باشد، اما نگاهی به آثار او نشان میدهد که برای نوشتن از جنگ لازم نیست تا این هیبت سیاه را حتماً لمس کرده باشد. گاهی آنچه از آن باقی مانده یا پس از آن به چشم میآید، آدمها و خاطرات و آثار برجامانده از جنگ چنان تلخ و سیاه هستند که حتی باقیماندگان از جنگ در مقابل آن، آرزوی جنگ و نه ایستادن در پس از جنگ را میکنند. در چنین موقعیتی است که نوشتن از جنگ و آنچه در آن رخ داده است، معناهای متفاوتی پیدا میکند.
پورعاطف در داستانهای کوتاهش در این کتاب به دنبال تلفیقی از حماسه و رگههای روشن ولو کمرنگ از انسانیت در مقابل سیاهی های ناشی از جنگ است. در داستانهای او مرز میان دشمن و خودی،گاه چنان باریک است که وقتی هر دو در نقطهای به نام مسلمانی به اشتراک میرسند دیگر نمیشود درباره خوبی و یا بدی هیچکدام به اظهار نظر پرداخت و البته در چنین رویکردهایی است که نفس این واقعه مخاطب را به جنگ با روان خودش وا میدارد.
داستانهای پورعاطف در این مجموعه با لحنی بسیار ساده و در عین حال سرضرب، پر کشش و تعلیق و داستانی و حسبرانگیز نوشته شده است. از توضیح زوائد و حواشی در این داستانها به شدت پرهیز شده است. سعی نویسنده بر آن بوده تا با عبارات کوتاه و گاه با استفاده از رگههای کمرنگ طنز از دل آنچه از جنگ به گوشش رسیده است داستانی روایت کند که با وجود رخ دادن در دل جبهه، برای مخاطب امروز عصر دیجیتال حرفی برای زدن دارد.
پورعاطف سعی کرده در داستانهای کوتاهش در این مجموعه به دنبال ردپای انسانیت و گمگشتگی انسان در مواجهه با آن باشد. او سعی کرده داستان را نه ابزاری برای روایت و توصیف که برای بازخوانی و یادآوری وجوهی از انسان که زیر چرخدندههای جنگ قلب به معنای دیگری شده است، به کار گیرند و در این کار خوش درخشیده است.
یکبار برابر تیربار شامل دو داستان در حوزه دفاع مقدس، دو داستان درباره نماز، دو داستان با موضوع عاشورا و در نهایت یک داستان نیز با موضوع شهدای حله است. عناوین این داستانهای کوتاه نیز به ترتیب عبارتند از یکبار برابر تیربار، شاخ بازی، دست چپ قبر دوم،گم نشویم، مسجد را روی سرتان گذاشتید، حاء، و به سویم؛ این کتاب تلاشهای نویسنده در سالهای اخیر در حوزه داستان کوتاه بود که در جشنوارههای مختلف کشور نیز برگزیده شدند.
خواننده با خواندن این داستانها لحنی مشترک و البته دغدغهها و مضامینی خاص را نیز در زیرمتن داستان حس میکند که مثل یک نخ تسبیح این هفت داستان کوتاه مستقل را به هم متصل کرده است.پورعاطف در داستانهای کتاب«یکبار برابر تیربار» با قلمی روان، موجز و در عین حال جذاب خواننده را در بطن ماجراهای به ظاهر ساده، اما واجد تعلیق و گرههای پرتعداد قرار میدهد.استفاده از جملات کوتاه و پرهیز از فرمهای پیچیده و بعضاً دیریاب و دیرفهم داستاننویسی جدید باعث شده تا دایره مخاطبان این کتاب از سنین گوناگون و سطوح مختلف تحصیلی باشند.ضمن این که خوشخوان بودن و در عین حال کشش متن، داستانها آن را از برخی آثار مشابه که در جذب مخاطبان ناکام بودهاند مجزا میکند.
این داستاننویس جوان حائز رتبههای بسیار زیادی در عرصه داستاننویسی در جشنوارههای داخلی است که نشان از اقبال حرفهای به آثار وی دارد.