به گزارش ایران اکونومیست ، این پرسش در کنار ادعاهایی مبنی بر بهبود وضعیت معیشتی مردم در زمان شاهان پهلوی از جمله مسائلی است که از سوی برخی طرفداران خاندان پهلوی و برخی جاهلان بی غرض مطرح میشود، اما بهتر است بدانید که حتی سلطنتطلبان هم بر این مسئله اتفاق نظر دارند که اوضاع اقتصادی مردم در زمان شاه نابسامان بود و اجرای اصلاحات ارضی این مسئله را بغرنجتر کرد.
اظهارات هویدا سند خوبی برای نشان دادن این مسئله است تا جایی که او در کتاب خاطراتش مینویسد: «علیرغم برکناری زاهدی، اوضاع اقتصادی کشور روز به روز بدتر میشد. گرچه که بعد از سقوط مصدق، بهرهبرداری از نفت ایران را کنسرسیومی متشکل از کمپانیهای غربی به عهده گرفت و درآمد ایران هم از بابت فروش نفت (به صورت دریافت %۵۰ سود)، به مراتب بیشتر از گذشته شد؛ ولی به خاطر فساد گسترده و عدم کارایی در امور کشور، تمام درآمد نفتی به هدر میرفت و یک بار دیگر، ایران در معرض تهدید و ورشکستگی قرار گرفته بود.» [۲]
اجرای اصلاحات ارضی در ایران موجب از بین رفتن خودکفایی صنعت کشاورزی شد
این وضعیت در حالی ادامه پیدا کرد که شاه تصمیم گرفت تا با اصلاحات ارضی اوضاع کشور را سامان دهد، نسخه دیکته شدهای از سوی اربابان غربی و آمریکایی او که عملا نتیجهای هم برای مردم در برنداشت و جالب است بدانید اولین دستاورد اجرای اصلاحات ارضی، اقدام به اصطلاح میهنپرستانه شاه از بین رفتن خودکفایی در صنعت کشاورزی کشورمان شد و به نوعی میتوان این زمان را مبدأیی برای واردات عمده کشورمان در صنعت کشاورزی دانست در حالی که شاید اگر در آن برهه چنین اتفاقی نمیافتاد، با وضعیت بهتری پس از آن روبرو میشدیم.
یکی از کوچکترین تاثیرات اجرای اصلاحات ارضی در ایران این بود که کشاورزان بعد از خرید زمینها و با دریافت وام از دولت، هرگز نتوانستهاند روی پای خود بایستند و کشاورزانی که پیش از این در تسلط رعایای مالکین بزرگ بودند، پس از اجرای اصلاحات ارضی عملا به صورت بردگان یک نظام سرمایهداری درآمده بودند. مسئلهای که شاه درصدد بود تا ایران را نیز همچون انقلاب صنعتی صورت گرفته در کشورهای اروپایی به همان شکل و سیاق دربیاورد.
تاریخنویسان معتقدند مهاجرت کشاورزان از روستا به شهر از جمله اولین پیامدهای اصلاحات ارضی به حساب آورده میشود، بحرانی که منجر به بیکاری عده زیادی از کشاورزان شد و آنان برای امرار معاش راهی شهرهای بزرگ شدند. هجوم روستاییان به شهرها و عدم مسئولیت حکومت پهلوی برای رسیدگی به وضعیت معیشتی مردم موجب گسترش حلبیآبادهای متعدد در حاشیه شهرها شد، مسئلهای که از آن به عنوان اولین جرقههای انقلاب یاد میشود.
اذعان وزیر امور خارجه دولت هویدا به قحطی گسترده ایران در زمان شاه
شاید اگر کمی به عقب برگردیم بد نباشد، نکته حائز اهمیت در اینجا این است که وضعیت مردم پیش از اجرای اصلاحات ارضی هم مناسب نبود و پس از آن شاید وضعیت بدتر شد.اردشیر زاهدی، وزیر خارجه دولت هویدا، در توصیف اوضاع اقتصادی مردم در اواخر دهه اول حکومت محمدرضا میگوید: «در سال ۱۳۲۹، وضع اقتصادی و کشاورزی ایران خراب بود. در آذربایجان مردم از بی نانی و قحطی در عذاب بودند. هر روز صبح که ما از خواب بیدار میشدیم، میدیدیم که چند نفر از گرسنگی مردهاند. در شمال ایران، اغلب بچهها، شکمهای بزرگ و رنگ پریده داشتند، چون به مالاریا مبتلا بودند. در کرمان و بندرعباس، کیفیت آب اینقدر بد بود که مردم به بیماری به نام پیوک مبتلا بودند.» [۱]
از جمله دستاوردهای دیگر سیاستهای شاه این بود که اگرچه در این برهه دهقانان و کشاورزان وضعیتشان رو به نابودی رفت و تباه شدند، اما قشر دیگر جامعه که همانا زمینداران و مالکین بودند، به سمت امور صنعتی و بانکداری رو آوردند و کالاهای لوکس در ایران رواج یافت. موضوعی که موجب شد ایران از یک کشور خودکفا در عرصه محصولات کشاورزی به یک کشور واردکننده موادغذایی و کالاهای لوکس درآمد و روستاییان و کشاورزان بیکاری که برای قوت روزانه خود نیز دچار مشکل شده بودند، به کار در کارخانهها و مجتمعهای صنعتی رو آوردند.
صنایع مونتاژی در کارخانههای ایران از زمان پهلوی کلید خورد
صنایع مونتاژی در ایران یکی از معضلاتی است که از همان زمان در ایران کلید خورد و یکی از کتب تاریخی در تشریح این مسئله مینویسد که در آن برهه به سرمایهگذاران انگلیسی توصیه میشد که در ایران تنها به دنبال فروش جنس باشند و سرمایهگذاری نکنند و اگر هم مجبور به سرمایهگذاری شدند، تنها در صنایع مونتاژ سرمایهگذاری کنند.
شاید از خود بپرسید که این امر موجب تاسیس کارخانههای صنعتی در ایران شده است، اما مسئله اینجاست که در آن زمان کارخانه را در ایران تاسیس میشد تا محصولش را با هواپیما مستقیم برای اروپا ببرند و عملا اجازه ورود آن کالاها به بازار ایران نبود و عملا سرمایه منابع انسانی و نیروی کار و منابع اولیه کشور ما ابزاری برای اجرای سیاستهای سرمایهداری غربیها و آمریکاییها بود.
روش پسااستعماری در قبال کشورهای جهان سوم که عملا در آن برهه شاه نوکری بود که نوکری میکرد، ولی اربابانش حداقلها را هم به او نمیدادند؛ بنابراین در آن برهه اگر کاری صورت میگرفت، برای استفاده از نیروی کار ارزان در ایران و ظرفیتهای کشور بود. عملا میتوان گفت دانش هیچ صنعت مادری در آن زمان از غربیها به ایران منتقل نشد.
بدهکارترین کشور جهان؛ برآورد آمریکاییها از ادامه دوران پهلوی در ایران
بر طبق برآورد آمریکاییها از اوضاع اقتصادی ایران، با ادامه حکومت پهلوی ایران جزء بدهکارترین کشورهای جهان میشد، چراکه سیاستهای محمدرضاشاه علیرغم افزایش قیمت نفت تا پیش از سال ۵۵ تنها به توسعه نظامی در ایران منجر شد، اقدامی که تنها هدرفت پول نفت کشور را به همراه داشت چراکه از طرفی موجب رونق کارخانههای اسلحه سازی آمریکایی میشد و از طرفی به دلیل عدم دخیل کردن ایرانیان در ایجاد مهارت برای کار کردن با ادوات نظامی موجبات ورود هرچه بیشتر مستشاران آمریکایی را به همراه داشت.
از طرفی باید به این مسئله نیز توجه کرد که عواید افزایش درآمدهای نفتی در آن برهه تنها برای خوشگذرانی و فساد رژیم پهلوی صرف میشد و مردم عادی نفعی در این مسئله نداشتند.
در پایان باید گفت سیاستهای اصلاحات اقتصادی دوران پهلوی در اوایل دهه ۴۰ نه تنها موجب پیشرفت و توسعه ایران نشد بلکه کشاورزی را به طور کلی به خارج وابسته کرد و کشاورزان را آواره شهرها و جیب ثروتمندان را پرپول کرد، اما در دهه پایانی حکومت محمدرضا شاه که توقع میرفت درآمدهای فراوان نفتی موجب رشد و توسعهی صنعتی و رفاه عمومی مردم شود، عملا شاهد وابستگی صنعت ایران به شرکتهای چند ملیتی و افول وضعیت رفاه عمومی و معیشت اقتصادی مردم بودیم. وضعیتی که هرچه به دوران پایانی حکومت پهلوی نزدیک میشویم، صنعت و کشاورزی کشور به سمت وابستگی کشاند و شاخصهای رفاه عمومی را دچار افول کرد.
گزارش از نعیمه مونسی
منابع:
[۱]. اردشیر زاهدی، رازهای ناگفته، به کوشش پری اباصلتی و هوشنگ میرهاشم، چاپ اول، انتشارات به آفرین، ۱۳۸۱، ص. ۳۴
[۲]فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ح. ا. مهران، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۶۵، صص ۱۳۴-۱۳۳