به گزارش ایران اکونومیست، نشست تخصصی «بررسی تئاتر پس از انقلاب» با سخنرانی نصراله قادری، مجید سرسنگی و مهرداد رایانى مخصوص عصر روز گذشته و در خاتمه سمینار علمی «بررسی تئاتر پس از انقلاب اسلامی» با حضور شهرام کرمی، نادربرهانی مرند، محمود فرهنگ، محمد دشتگلی، سعید اسدی، کریم اکبری مبارکه، مجید گیاهچی، محسن سلیمانی فارسانی، محمد ساربان، مسلم قاسمی، محمد حسین ناصر بخت، محمودرضا رحیمی، شاپور حمزه زاده، رضا حسینی و... برگزار شد.
این نشست که به تحلیل و ارائه راهکارهای خلأهای موجود در فضای حرفهای و آموزشی تئاتر میپرداخت با صحبتهایی از مهرداد رایانى مخصوص آغاز شد، رایانی مخصوص پس از ارائه آماری مبنی بر رشد و تکامل تئاتر ایران در زمینههای آموزش، پژوهش، افزایش تعداد هنرمند و مخاطب، جشنوارههای فعال حوزه تئاتر و آمار سالنها، وضعیت تئاتر را خوب ارزیابی کرد و گفت: بزرگترین آسیب اکنون ما این است که تئاترمان نقشه راه ندارد و چشم اندازی برای آینده اش موجود نیست، همین امر سبب شده تا نتایج بدست آمده، نتایج درخشانی نباشد، (هرچند نتایج خوبی است)، هیچ برنامهای برای سنجش جشنوارهها و برنامههای تئاتری وجود ندارد و هر کسی متناسب با دیدگاههای خود، مطالبات خویش را میطلبد و گاه این معیارهای قائم به خود، تنها نارضایتی به بار میآورد، هرچند که گاه حتی قرار نبوده که این مطالبات در یک جشنواره یا رویداد برآورده شود، اما وقتی معیارها مشخص نیست، آسیبها و گلایهها از منظر شخصی بیان میشود.
وی افزود: در زمینه تئاتر، کتابی به نام «کتاب اول» موجود است که تمامی اطلاعات آماری در آن چاپ شده است، در این کتاب آمده اولین تئاتر ایران حدود ۱۷۰ سال پیش به صحنه رفته و حدود ۱۳۱ سال پیش اولین تماشاخانه شکل گرفته است، پیش از انقلاب ۵ سالن تئاتر داشتیم و اکنون ۲۴ سالن به شکل دولتی خصوصی یا خصولتی در حال فعالیت هستند، ۱۷۰۰۰ هنرمند فعال تئاتر در کشور هستند و ۵ و یک دهم جمعیت ایران مخاطب این هنرمند هستند. ۷۱ سالن در شهرستانها داریم و در تهران ۴۲ سالن، ۶۶۳۰ نمایش در کل کشور اجرا شده و بالغ بر ۵۰۰۰ مخاطب داشته ایم. پیش از انقلاب ۲ دانشگاه هنری داشتیم، اما اکنون تعدادآموزشگاههای دولتی تئاتربه عدد ۹ رسیده است. هفت هنرستان هنرهای زیبای پیش از انقلاب را تبدیل به ۴۰ مرکز کرده ایم. ۴ فصل نامه، ۲ ماهنامه نمایشی، ۲ روزنامه با ستون ثابت تئاتر و ۲۸ سایت تئاتری داریم. ۱۰ جشنواره بین المللی، ۱۶۱ جشنواره استانی و شهرستانی و ۱۷ جشنواره سراسری و ملی داریم. ۴ مرکز فعال در حوزه بین الملل موجوداست که تمام این مراکز، بعد از انقلاب تشکیل شده اند.
رایانی ادامه داد: تئاتر خصوصی و دفاع مقدس دو مقوله ویژه تئاتر ما هستند و نباید تنها انگشت اتهام به سوی تئاتر خصوصی گرفت، بلکه باید ویژگیها و قابلیتهایش را شناخت و برای توسعه آن برنامه ریزی مدون و نقشه مسیر ترسیم کرد.
وی در پایان صحبتهایش گفت: به لحاظ کمی در مقوله تئاتر جایگاه خوبی داریم و این جایگاه با علاقه مندی و گاهی از خود گذشتگی بسیار هنرمندانمان شکل گرفته، من زاده این انقلاب هستم و اگر تئاتر به داد من نمیرسید قطعا امروز جای دیگری بودم و به همین دلیل بسیار به تئاتر مدیونم و این ۴۰ سال را ستایش می کنم.
مجید سرسنگی در ادامه گفت: عنوان «تئاتر بعد از انقلاب» عنوان کلانی است و نمیشود در یک نگاه کلی بگوییم تئاتر بعد از انقلاب خوب یا بد، کم یا زیاد بوده، اما در نهایت تصور کلی من این است که ما در بعضی مسائل کلی تئاتر کشور دچار رخوت و ایستایی هستیم و این رخوت از آنجایی نشات میگیرد که در مورد مسائل جزئی، گاه مدتها گفتگو و چانه زنی میکنیم، اما در مسائل کلی و تاثیرگذار از این گفت و شنود گریزان هستیم. یکی از این کلیات آن است که برای پیشرفت فرهنگ و هنر در یک نظام سیاسی، پیشرفت فرهنگی باید جزو اولویتهای فرهنگی آن نظام سیاسی باشد که اگر نباشد، نمیشود انتظار روند مناسبی را در حوزه فرهنگ داشت.
وی گفت:این درست است که تئاتر ما پس از انقلاب رشد داشته، اما این رشد متناسب با انتظار ما نبوده، رشد کردن به خودی خود دستاور مهمی به حساب نمیآید، فرآیند رشد یک نوزاد با حداقلها و سیر طبیعی افتخارآفرین نیست، افتخار در آن است که این نوزاد را پرورش داده و تبدیل به یک انسان فرهیخته کنیم، رشد فراوان دانشگاهها در موضوعات هنری نه از سر قوت و فرهیختگی این رشته که به جهت نیاز کم تجهیز کلاسها بوده و همین سبب شده تا این کودک به درستی رشد نکند.
وی دلایل رشد کم تئاتر پس از انقلاب را به سه دسته تقسیم کرد و گفت: اولویتهای نظام سیاسی ما بعد از انقلاب منطبق بر رشد تئاتر بر مبنای واقعی نبوده و از سوی دیگر دانش تئاتری ما آنچنان بالا نیست، در خصوص تئاتر خصوصی و اقتصاد تئاتر زیاد صحبت میکنیم، اما نمیدانیم این کلمات به چه معناست و نه تنها دانشمان در تئاتر بسیار کم است بلکه به دنبال گسترش آن در در دانشگاهها و در تئاتر حرفهای نبوده ایم. مسئله بعدی فرهنگ تئاتر است، فرهنگ تئاتر یکی از آن چیزهایی است که یا نخواسته ایم و یا نتوانسته ایم که آن را ترویج کنیم. مجموعه این سه عامل سبب شده در چرخهای معیوب قرار بگیریم که علی الظاهر همه چیز از جشنواره تا آموزش در تئاتر هست، اما خروجی این چرخه، تاثیری در فرآیند فرهنگی کشور نمیگذارد و تئاتر ما در سطح ملی موفق است و نه در سطح بین المللی.
سرسنگی گفت: ما تئاتر انقلاب نداریم، تئاتر بعد از انقلاب داریم و متاسفانه نتوانسته ایم الگویی متاثر از فضای فرهنگی و اجتماعی خود پس از انقلاب را تولید کنیم، همین عدم توانایی در تولید یا باز تولید خط فکری آثار سبب شده تا خروجی تئاتر ما بیشتر از آنکه متاثر از نسج و بافت فرهنگی ما باشد، متاثر از بافت فرهنگی جوامع خارجی شود.
نصراله قادری در ادامه مراسم از منظر جدیدی به بحث ورود کرد و گفت: به مسئله تئاتر پس از انقلاب میتوان از دو ساحت کمیت و کیفیت نگاه کرد و آنچه در این میان مغفول مانده، انقطاع ارتباط ما با جریان تئاتر قبل از انقلاب بوده که تاثیر آن بر تئاتر بعد از انقلاب انکار ناپذیراست، با توجه به این انقطاع، به لحاظ کمی رشد کرده ایم و همین نشانه این است که سیاست، موافق این رشد بوده است و الا جلوگیری از این رشد در هر سطحی، کاری بسیار سهل است. آنچه که از رشد مناسب این کودک جلوگیری کرده نه جایگاههای کلان سیاسی که قبیله تئاتر هستند، هرگز به نقش قبیله تئاتر پس از انقلاب نگاه نشده است، قبیله تئاتر خود ما اهالی تئاتر هستیم. اصل اساسی و بنیادین تئاتر بر پایه دیالوگ استوار است و ما دو دسته در تئاتر داریم که هرگز حاضر به هیچ گفت وگویی با یکدیگر نیستند، مانند قبایلی دور از هم و بی گفت وگو به سر میبرند، مذهبیها به تئاترهای غیر خودی بی هیچ درکی از سکولار، نسبت سکولار میدهند و روشنفکرنماها به هر نوع تئاتر متعهدی، نسبت روضه خوان میدهند، همین سبب شده که تئاتر امروز در جایگاه اینچنینی قرار بگیرد.
قادری اجرا، آموزش و پژوهش را سرلوحه رشد تئاتر دانست و گفت: به دلیل نبود دیالوگ، هرگز صاحب نظر نمیشویم و همین نبود فلسفه اندیشه سبب میشود تا تمام این قبیله نظریه پرداز شوند، دیالوگ پذیر نباشیم و همه تبدیل به پیامبران بدون امت و جزیرههای تک سرنشینی شویم که غیر را برنمی تابیم، اما ادعای دیالوگ داریم.
این منتقد و اندیشمند در تکمیل سخنان خودگفت: آفت بزرگ در این است که بیندیشیم هنر ابزاری است برای ابلاغ پیام و به جز این هیچ چیزی نیست، همین اصرار بر ارسال پیام با هنر، ما را از فلسفه و تفکر خالی کرده و سبب ساز این مسئله میشود. همه ما تنها در نقد وضعیت موجود همیشه پیشتاز هستیم، اما برای بهبود آن هیچ حرکتی نمی کنیم، مانند زمانی که تئاتریها بدون دانش به آموزش میپردازند و دانشجوهای این رشته نیز با آنکه از ناآگاهی استاد خود آگاهند تنها به سبب دریافت نمره، چشم روی این حقیقت میبندند؛ نبود پژوهش و نظریه پردازی سبب شده که در سبقه تاریخی ما نیز هنر همواره امری انفرادی باشد و اکنون به شرایطی رسیده ایم که پول تنها معیار و ارزش شده است، همه چیز ذیل عنوان مادیت معنا گرفته و معنویت از تئاتر فاصله گرفته است.
وی گفت: مردم، حکومت و فرهنگ ما تئاتر پذیر نیست، ما به عنوان کسانی که تئاتر زندگیمان است برای بهبود این اوضاع چه کرده ایم؟ برای آشتی مردم با تئاتر و نه نمایش، چه کرده ایم؟ تلاشمان برای پر کردن این حفره چه بوده؟ طرحمان چه بوده که به حکومت بفهمانیم تئاتر لزوما سیاسی نیست؟ واقعیت این است که این قبیله نقش تئاتر در ارتباط با مردم را جدی نگرفته و تئاترش پس از انقلاب در همه اشکال آن سیاست زده است نه سیاسی.