به گزارش ایران اکونومیست؛ درگیری ایران و عربستان به عنوان دو قدرت منطقه خلیج فارس تنها به نفع جنگ طلبان و تاجران فروش اسلحه است. دشمنی ایران و عربستان برای رژیم صهیونیستی نیز مزایای زیادی دارد.
انتصاب ابراهیم العساف که یک تکنوکرات اقتصادی است به جای عادل الجبیر که مواضع تندی علیه ایران داشت، می تواند نکته مثبتی در روابط کنونی ایران و عربستان باشد.
برخی چهره های سیاسی در ایران ابراز امیدواری کرده اند که جابجایی در وزارت خارجه عربستان به تقویت عقلانیت و تنظیم سیاست خارجی عربستان به ویژه در روابط با جمهوری اسلامی ایران منجر شود.
علی نجفی خوشرودی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در این باره گفت: موضع گیریهای افراطی و غیر معقولانه وزیر خارجه قبلی عربستان کمکی به پیشبرد و سیاست خارجی این کشور و تحقق صلح و امنیت در منطقه و از جمله روابط با کشور بزرگ و موثری به نام ایران نکرد. موضوعی که همه دنیا و منطقه به آن اذعان دارند. امیدواریم وزیر خارجه جدید عربستان رویکرد مبتنی بر عقلانیت و منطق بیشتر داشته باشد و این روند از سوی هیات حاکمه عربستان در ارتباط با مسائل مختلف منطقهای و بینالمللی از جمله روابط با ایران را شاهد باشیم.
اگر چه کلیت سیاست خارجی عربستان توسط ملک سلمان و شاهزاده بن سلمان تعیین می شود و وزارت خارجه تنها تامینکننده خواستهای مقامات بالادست است. اما وزرا در سیستم پادشاهی عربستان به عنوان نخبگان سیاسی با مشاوره های خود می توانند در تصمیم گیری ملک سلمان و پسر او تاثیر گذار باشند.
عادل الجبیر مسوول بسیاری از پروندههای منطقهای از جمله در ارتباط با کشورهایی همچون آمریکا، تحولات یمن بهعنوان حیاط خلوت عربستان بود. او همواره سعی داشت با استفاده از سیاست چماق و افزایش فشارها، ایران را در منطقه منزوی کند.
اکنون در سطح منطقهای به عنوان مثال در یمن که محل اصلی مناقشات میان ایران و عربستان سعودی بود با فرسایشی شدن جنگ و ایجاد شکاف در ائتلاف عربی به رهبری عربستان، مذاکرات ژنو و توافقاتی میان گروههای یمنی صورتگرفته که عربستان را مجبور کرده به راه حل سیاسی روی آورد.
بنابراین همه این عوامل عربستان را به یک تغییر نگرش سوق داده و در این نگرش جدید، دیگر عادل الجبیر وزیر تندرو عربستان نمی تواند مذاکرهکننده خوبی باشد. در طول سال های اخیر اختلافات ایران و عربستان و بحث رقابت بر سر فروش نفت همانند جنگ سردی بود که بین این دو کشور منطقه ای جریان داشت.
در دوران جنگ سرد آمریکا برای مهار کمونیسم و جلوگیری از نفوذ آن در اروپای غربی، آسیا و آمریکای لاتین، اقدام به حمایت و سازمان دهی نیروهای دموکراتیک کرد. این نیروهای دموکراتیک کسانی بودند که آرمان های لیبرال دموکراسی را ترویج می کردند. این کار توسط سازمان ها و نهاد های مدنی انجام می شد. اقداماتی که نهایتا به پیروزی لیبرال دموکراسی منجر شد.
در واقع ایالات متحده در کنار تقویت قدرت نظامی خود، اقدام به حمایت از سازمان ها و نهاد هایی کرد که با تربیت نیروهای فکری آرمان های آمریکا را پیش می بردند، در طول زمان تحلیلگران آمریکایی دریافتند این نهاد ها و سازمان ها بهتر از سیستم نظامی و جنگ ارزشهای آمریکایی را پیش می برند.
رهبران سیاسی غرب از مدت ها پیش به قدرت برآمده از جاذبه پی برده اند. اگر کشوری بتواند دیگران را متقاعد کند که آنچه را انجام می دهد به سود دو طرف است دیگر نیازی به چماق و هویج برای مجبور کردن کشورها نیست. در حالی که رهبران در کشور های اقتدارگرا هنوز از دستور و تهدید استفاده کنند، سیا ستمداران در کشورهای دموکراتیک بیشتر بر ترکیبی از جاذبه و تشویق تکیه دارند.
در واقع قدرت نرم، توانایی تعیین اولویت هاست به گونه ای که با دارایی هایی مثل داشتن جذابیت فرهنگی، ارزش های سیاسی و نهادی مرتبط و همسو باشند و یا سیاست هایی که مشروع به نظر رسیده و یا دارای اعتبار معنوی هستند را پدید آورند.
با وجود اتفاقاتی که در چند ماه اخیر پس از قتل خاشقجی در عربستان اتفاق افتاده است از جمله فشار مجامع و نهادهای حقوق بشری و همچنین بحران در روابط عربستان و کانادا و تشدید این فضا از سوی ترکیه، زمان آن فرا رسیده که روابط ایران وعربستان بهبود یابد.