به گزارش ایران اکونومیست، آگاهان بر این باورند از مهمترین دلایل ناکامی خصوصی سازی باشگاههای ورزشی را میتوان به عدم تمایل به شفاف سازی مالی و بی توجهی به تفاوت مبنایی سه مقوله مالکیت، مدیریت و نظارت دانست، چرا که جذابیتها و استفادههایی که میتوان از محبوبیت و جایگاه این باشگاهها نزد مردم کرد، قابل توصیف نیست و به همین علت در برابر واگذاری این باشگاها همواره مقاومت میشود.
یکی از بارزترین نمونههای قابل اشاره در این زمینه کارکرد«سامانه هواداران فوتبال ۳۰۹۰ »است که تحت پوشش درآمدزایی و حمایت از این باشگاهها ایجاد شده و تبلیغات وسیعی انجام میدهد، در حالی که به هیچ وجه قرارداد این سامانه با باشگاهها و گردش مالی ناشی از آن و اشخاصی که در منافع آن سهیم هستند، شفاف سازی نشده است.
اگر سهام این ۲ باشگاه در بورس یا فرابورس عرضه شده بود، همه قراردادها و عملکردهای مالی و مدیریتی آن باید شفاف میشد، اما هم اکنون هیچ گزارش و اطلاع رسانی در این زمینه انجام نشده است و مشخص نیست منابعی که مردم به عنوان هواداران این ۲ باشگاه اجازه برداشت آن را دادهاند، چگونه هزینه میشود.
ارزش گذاری 290 میلیارد تومانی به عنوان مبنای مزایده برای هریک از این باشگاهها در مزایده قبل که به طور اقساط تعیین شده بود، در حالی است که اگر فقط یک میلیون هوادار هر یک از این باشگاهها عضو سامانه ۳۰۹۰ شده باشند، گردش مالی سالانه برای هریک از این دو باشگاه از جمله پیامک های آن معادل ۷۲ میلیارد تومان خواهد بود که اگر این عدد ۲ یا ۳ برابر باشد، کل مبلغ اعلام شده قبلی برای مزایده در یک سال از محل کمکهای مردمی و هواداری تأمین میشود .
اگر سهام ۲ باشگاه سرخابی در بورس یا فرابورس عرضه شده بود، همه قراردادها و عملکردهای مالی و مدیریتی آن باید شفاف میشد
این در حالی است که تا کنون از تعداد اعضای سامانه یا گردش مالی ناشی از این امر گزارش شفاف و مستندی ارائه نشده است.
بدیهی است وقتی مردم و هواداران این تیمها تصور میکنند که کل مبالغی که از طریق این سامانه پرداخت میکنند، به باشگاههای محبوب آنها میرسد و این در حالی است که طبق اخبار غیررسمی بین ۱۰ تا ۲۰ درصد این مبلغ به باشگاهها میرسد که این موضوع یک فاجعه و استفاده نادرست از اعتماد مردم است که مهمترین علت آن عدم شفاف سازی مباحث مالی مرتبط است.
قدر مسلم در صورت واگذاری باشگاهها به مردم، مدیران متخصص و غیر سفارشی به انتخاب مجمع سهامداران در رأس کار قرار میگیرند و با استفاده از ابزارهایی مانند حق پخش، تولید و توزیع لوازم و البسه تحت برند و جا به جایی و انتقال بازیکن و حمایتهای هواداران درآمدهای شفاف ایجاد کنند که حتی از هواداران نیز به عنوان سهامدار در سود و زیان آن شریک باشند.
با این اوصاف اگر این باشگاهها خصوصی شوند، بساط داستانهایی مانند سقف قرارداد و زیر میزی و عابربانک و امثال آن از اطراف این باشگاهها جمع میشود و این باشگاهها میتوانند با استفاده از منابع اقتصادی که خود ایجاد کردهاند، برای افتخار آفرینی و رقابت در سطوح آسیایی و جهانی خود را آماده کنند و سازمان ورزش نیز نظارتهای لازم را در این عرصه انجام دهد و از آثار مشارکت اجتماعی آن استفاده کند.