به گزارش ایران اکونومیست، اما نشانههای شمایل آشنای قریبیان از فیلم دوم خودش را نشان داد و مسعود کیمیایی در «خاک»، نقش مردی روستایی به نام مسیب را به او محول میکند. اهمیت نقشی تعیینکننده که با اتفاقی که برای او میافتد، سرنوشت قهرمان قصه، برادرش صالح هم تغییر میکند. آن کلاه نمدی روستایی و آن ریش و سبیل و موهای آشفته، با مولفههای مقاومتی و انقلابی، چند سال بعد در قالب شخصیت قدرت فیلم «گوزنها» کامل و ماندگار میشود. بیهوده نیست که کیمیایی، به جای اینکه درباره فیلم بیگانه بیا این کار را انجام دهد، روی پوستر همین «خاک» مینویسد: با معرفی فرامرز قریبیان.
قریبیان با گوزنها درخشید و پا به پای نقش اصلی آمد و بر جایگاه، اهمیت و اثرگذاری نقش مکمل، مهر تایید زد. بازیهای خوب او در غزل و سایههای بلند باد هم ادامه یافت و موقعیت قریبیان را به عنوان بازیگری متفاوت و بزرگ تثبیت کرد. این دوی یک بودن، در عین حال حاشیه امن به دور از جنجال و هیاهویی را هم برای او ایجاد کرد و قریبیان را به سلامت به سینمای یکسره دگرگون پس از انقلاب رساند.
قریبیان در دهههای 60 و 70 یکی از اولین انتخابهای بیشتر کارگردانها و تهیهکنندگان سینمای ایران برای ایفای نقشهای اصلی بود. اما بالعکس نقشآفرینیهای قریبیان در سینمای پیش از انقلاب که عموما در فضای متفاوت و هنری صورت میگرفت، این بازیگر در سالهای پس از انقلاب عمدتا در سینمای بدنه و تجاری، نقشهایی مهم و تاثیرگذار بازی میکرد و آثاری موسوم به سینمای هنری بندرت در کارنامه او دیده میشود، اما حضور قریبیان در سینمایی از این جنس همچون رقص در غبار و شهر زیبا هم معمولا به نتایج درخشانی منجر میشد.
قریبیان همچنین یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران در دهههای آغازین انقلاب هم بود و فیلمهای اکشن، جنگی و ملودرام او با اقبال خوبی در گیشه روبهرو میشد؛ یکی از شاخصترین فیلمهای او در این زمینه، «میخواهم زنده بمانم» ساخته ایرج قادری است که عنوان پرفروشترین فیلم سال 74 را به خود اختصاص داد.
این بازیگر که با دریافت سه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد، یکی از موفقترین بازیگران در جشنواره فیلم فجر است، سال 1320 در چنین روزی به دنیا آمد و امروز جشن تولد 77 سالگی خود را جشن میگیرد. ما هم در صفحه سینمای امروز جامجم، نگاهی داریم به فیلمهای شاخص و ماندگار قریبیان و پرسونای این بازیگر کهنهکار که این سالها کمکار شده و دیگر خبری از پرکاری او همچون گذشته نیست.
یک مرد خوب
مهدی صباغزاده، کارگردانی است که در دهه 60 سه همکاری موفق و متفاوت با فرامرز قریبیان داشت؛ سناتور، پرونده و گمشده. او در این زمینه خیلی کوتاه به جامجم گفت: تولد آقای قریبیان را تبریک میگویم. سالها از دوران همکاری ما میگذرد. فقط میتوانم بگویم، مرد و بازیگر خوبی هستند. مرد آرام و باشخصیتی هستند و موقع همکاری هم بموقع میآمدند و بموقع هم میرفتند. با هم راحت بودیم و هنگام کار، مشکلی با هم نداشتیم.
گوزنها قدرت فیلم «گوزنها» با بازی تاثیرگذار قریبیان، با آن سبیل و عینک فریم درشت معروف از همانموقع به شمایلی اعتراضی و انقلابی تبدیل شد. حسین عرفانی هم با صداپیشگی خود به جای این نقش، بر صلابت این کاراکتر افزود. به یاد بیاورید صحنههای پایانی فیلم و زمانی را که قدرت از سید میخواهد از خانه بیرون برود و خودش را تسلیم کند تا در هجمه ماموران، گزندی به او وارد نشود. قدرت همینجاست که به مبصر و رفیق قدیمیاش میگوید: «سید! برو بیرون.» که سید میگوید: «نه با! مث اینکه تو حالیت نیس…خونمه.»
سایههای بلند باد قریبیان در این فیلم نشان داد که میتوان به عنوان بازیگری نقش اصلی - دستکم در سینمای هنری پیش از انقلاب - هم روی او حساب ویژهای باز کرد. عبدا... رانندهای است که در مقابل باورها و خرافههای یک جماعت خموده و قدیمی قد علم میکند؛ جلوه این قیام و بیاعتنایی هم در رویارویی با مترسک روستا خودش را نشان میدهد. نقش قریبیان به نوعی وامدار همان نگاه استراتژیک و انقلابی او در گوزنهاست.
سناتور یکی از مهمترین فیلمهای سینمای ایران در اوایل دهه 60 که همچون برخی دیگر از آثار آنموقع، فضایی انقلابی، ضد حکومت پهلوی و با محوریت قاچاق مواد مخدر داشت. فرامرز قریبیان در این فیلم نقش ماموری وظیفهشناس به نام استوار حقگو را بازی میکند که درمی یابد یک سناتور، ماجرای توزیع هروئین را رهبری میکند، اما چون کسی وقعی به این اتهام نمینهد، حقگو خودش برای نابودی سناتور اقدام میکند.
کانیمانگا قریبیان به دلیل پرسونای جدیاش، از گزینههای اصلی بازی در فیلمهای اکشن، جنگی و مهیج بود. کانیمانگا یکی از مهمترین فیلمهای او در این زمینه است و با اکران موفق طولانیمدت، از پرفروشترین و پرمخاطبترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران محسوب میشود. قریبیان در این فیلم، نقش رئیس گروهی تکاور را بازی میکند که برای اسارت خلبانی سقوط کرده راهی منطقه کانیمانگا میشود.
ترن قریبیان که در سالهای پیش از انقلاب، در چند فیلم نقشهای مهمی با پسزمینه انقلابی بازی کرده بود، طبیعی بود در سالهای پس از انقلاب هم برای چنین نقشهایی انتخاب شود. یکی از این نقشها، فولاد راننده قطار فیلم «ترن» بود که در اوج فعالیتهای انقلابی مردم، مسیر قطار حامل سوخت را به سمت مردم نیازمند تغییر میدهد. قریبیان اولین سیمرغ بلورین بازیگری خود را برای بازی در این فیلم از جشنواره فیلم فجر سال 66 دریافت کرد.
دو نفر و نصفی نگاه منقبض و چهره جدی قریبیان، ظاهرا قرابتی با خنده و سینمای کمدی ندارد، اما حضور این بازیگر در «دو نفر و نصفی» خلاف این موضوع را ثابت کرد. این اتفاق البته دیگر تکرار نشد و این فیلم، تنها کمدی کارنامه قریبیان باقی ماند. چه کسی فکرش را میکرد قریبیان با آن شمایل همواره جدی و نقشهایی چون قدرت و مسیب و عبدا... و فولاد، کارش به عوض کردن پوشک بچه در فیلم برسد و در جواب خمسه که میپرسد: «شیر خشک براش بگرفتی؟»، بگوید: «بگرفتم.»
رقص در غبار و شهر زیبا اصغر فرهادی در نخستین فیلمهایش در سینما و قبل از اینکه سراغ طبقه متوسط شهری برود، قصههایی از طبقه فرودست و آدمهای حاشیهنشین را روایت میکرد. او در دو فیلم رقص در غبار و شهر زیبا، سراغ قریبیان رفت و دو بازی متفاوت از او گرفت؛ بازیهایی رنجآلود و در سکوت که جزو بهترین و متفاوتترین نقشآفرینیهای کل کارنامه قریبیان است.
ردپای گرگ مسعود کیمیایی در ردپای گرگ، پیراهن نقشی را تن قریبیان میکند که برازنده اوست؛ جامهای سفید که البته دشنه رفاقت، خونی اش میکند و باعث میشود قریبیان در نقش رضا در سکانسی ماندگار سوار بر اسب شود و لابهلای خیابانهای تهران، زخمی پرسه بزند. بازی قریبیان نامزد دریافت جایزه در جشنواره فیلم فجر شد.
میخواهم زنده بمانم قریبیان بهترین گزینه برای بازی در این فیلم جنایی بود و همکاری اش با فاطمه گودرزی، بسیاری از تماشاگران را در سال 74 به سینماها کشاند. صحنههای دادگاه با بازی قریبیان از مهمترین لحظات فیلم است و صدا و حس او، تماشاگر را تحتتاثیر قرار میدهد. عکس او با چاقوی دسته سفیدی در دست، از قابهای ماندگار میخواهم زنده بمانم و دهه 70 سینمای ایران است.
بندر مهآلود قریبیان در این فیلم، شمایلی شبیه همفری بوگارت دارد و با آن کلاه و بارانی سفید و اسلحهای از دست، نقشهای ماندگار بوگی و فیلم نوآرهای آمریکایی و فرانسوی را تداعی میکند. او برای بازی خوبش در بندر مهآلود، دومین سیمرغ بلورین بهترین بازیگری خود را سال 71 از جشنواره فیلم فجر دریافت میکند.
چشمهایش قریبیان را بیشتر به عنوان بازیگر میشناسیم، اما او چهار بار هم پشت دوربین قرار گرفت و کارگردانی را تجربه کرد؛ اولین فیلم او جدال در تاسوکی است و دومین فیلمش قانون که هر دو با موضوع قاچاق مواد مخدر و با صحنههای اکشن بودند. اما او در سومین اثرش به عنوان کارگردان، اثری متفاوت و عاشقانه است که قریبیان سومین سیمرغ بازیگری خود را سال 78 برای بازی در آن دریافت میکند. گناهکاران به عنوان چهارمین ساخته قریبیان اما فضایی پلیسی- جنایی داشت.