بنابراین رفتار آنان ابدا پیش و پس از اعمال سیاست یکسان نخواهد بود. سیاستی موثر است و قادر است تا به نتیجه مطلوب خود برسد که سیاستگذار، محرکهای تازهای را که در صورت اعمال سیاست ایجاد میشود در نظر گرفته و واکنشهای افراد به آن را تا آنجا که ممکن است پیشبینی کند.
برای درک این موضوع به این مثال عینی توجه کنید. یکی از سیاستهای رایج در دنیا برای کاهش مصرف مواد دخانی و مشروبات الکلی، وضع مالیاتهای بالاتری نسبت به دیگر اقلام مصرفی بر این محصولات است. هدف سیاستگذار آن بوده است که مصرف این محصولات را برای حفظ سلامت جامعه کاهش دهد و بهترین راه را در وضع مالیات دیده است؛ زیرا با افزایش مالیات و قیمت تمام شده کالا انتظار آن است که تقاضا برای این محصولات کاهش یابد؛ اما برخی از محققان این نتیجه را به چالش کشیدهاند. آنها معتقدند که این افزایش مالیات ضامن حفظ سلامت جامعه نیست آن هم به یک دلیل ساده. این گروه مدعی هستند که با افزایش مالیات بر محصولات دخانی و الکلی، مصرفکننده خود به خود به سوی بخشی از این کالاها کشیده میشود که قیمت پایینتر و البته کیفیت کمتری دارند. در حقیقت آنان برای پیدا کردن اثر این سیاست بر سلامت جامعه، تقاضای این محصولات را یک شکل نمیبینند و بین بازار محصولات باکیفیت و بیکیفیت تمایز قائل میشوند تا بتوانند واکنش مصرفکنندگان را به اعمال این سیاست تحلیل کنند. به این شکل چه بسا با اعمال مالیات، مصرفکنندگان سلیقه مصرفی خود را به سمت کالاهای کم کیفیتتر از این محصولات جابهجا کنند و نتیجه این سیاست کاملا عکس مقصود سیاستگذار باشد.
در واقع آن چنانی که در این مثال نیز مطرح شد، باید در نظر گرفت که اعمال یک سیاست چون محرکی رفتار آنان را تحتتاثیر قرار میدهد. به نظر نگارنده، سیاست یارانه نقدی نیز برای اقشار با درآمد بالا این چنین عمل کرده است. این درست است که این یارانه درصد ناچیزی از کل درآمد آنان است، اما آنان بیتردید به این محرک پاسخ دادهاند، اما چگونه؟
اولین مورد این است که با دریافت این مبلغ، دولت بر این نکته به درستی پافشاری کرده است که این یارانه «حق» شماست.
شاید اگر دولت از ابتدا این مبلغ را به این افراد نمیداد این «حق» این گونه برای آنان معنی نمییافت، اما وقتی این پول به حساب فردی ریخته میشود، وی آن را جزئی از حق خود میداند و بسیار سخت است که از کسی بخواهی از حق خود چشم پوشی کند. ضمن آنکه این افراد ممکن است بپرسند، دولت اگر این یارانه را به ما ندهد با آن چه میکند؟ پاسخ روشن است، کمک به اقشار آسیبپذیر. اینجاست که قشر پردرآمد میتواند پاسخ دهد که خود بهتر میداند «حق» خود را باید به چه کسی دهد و نیازی به مداخله دولت نیست. نکته این است که شاید واکنش این قشر به دریافت یارانه، دادن آن به افراد آسیبپذیر باشد. در حقیقت این احتمال قوی وجود دارد که آنان «رفتار خیرخواهانه» خود را تغییر دادهاند و اکنون نیازی نمیبینند که به خواست دولت برای عدمدریافت یارانه پاسخ مثبت دهند. آیا دولت تحقیقی در این مورد انجام داده است که با اعمال سیاست یارانه نقدی، میزان صدقات افزایش یافته است یا خیر؟ شاید اصولا دولت مسالهای را میخواهد حل کند که خود بازیگران در اقتصاد آن را حل کردهاند. به هر رو آنچه مهم است آنکه افراد پر درآمد دریافتکننده یارانه بیتردید به دریافت آن واکنش نشان دادهاند و حال بیتردید این انگیزه وجود ندارد که آنان به رفتار پیش از دریافت یارانه برگردند حتی با وجودی که این رقم برای آنان ناچیز باشد، و ای بسا واکنش آنان به این سیاست، افزایش رفتار خیرخواهانه آنان با «حقی» باشد که دولت برایشان ایجاد کرده است.: