كيهان:تراز سياست آينده
«تراز سياست آينده»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛انتخابات 12 اسفند به روزترين و دقيق ترين ترازنامه از سياست ايران است. انتخابات مجلس نهم دست كم از يك سال پيش مهم ارزيابي شد چون تمام دعاوي پس از انتخابات رياست جمهوري (22 خرداد 88) به انضمام تهديدها و فشارهاي مهندسي شده خارجي براي رسيدن به نتايج خاص در روز دوازدهم اسفند 90 روي- باسكول كه نه- ترازوي ديجيتالي دقيق مي رفت.
تصوير دقيق از كاركرد متغيرها و اجزاء دقيق سياست ايران همان است كه جمعه گذشته در كش و قوس ميان دو جبهه بزرگ صورت بست. اكنون هر كس مي خواهد له يا عليه ايران راهبرد بنويسد يا تاكتيك پياده كند، بايد اين تصوير دقيق را به عنوان «اصل موضوعه» و بديهي و مبناي بحث خويش نصب العين داشته باشد.
به يك تعبير، ماجراي عميق 12 اسفند، لزوم خانه تكاني استراتژيست هاي خارجي و بعضاً داخلي از همه خيالات و اوهام نامنطبق با واقعيات سياست ايران را مورد تأكيد قرار مي دهد.
آنها ناچارند برآوردها و محاسبات خود را به روز رساني كنند و اساساً دور بريزند و از نو بنويسند. تعبير سومي كه درباره اصل رويداد شگفت 12 اسفند مي توان بكار برد، كار ويژه تعادل بخشي و بالانس كردن آن است. از اين جهت ماجراي 12 اسفند 90 به يك معنا به مراتب مهم تر از ماجراي 22 خرداد 88 است. اين اتفاق متأخر به رغم برخي تزلزل و ترديدها و كج روي ها و در اوج جنگ نرم و نيمه سخت دشمن براي پكاندن ريشه هاي ايمان و اميد و اتحاد ملت پديد آمد و همچنان كه چهار چرخ سياست ايران را محكم كرد، تنظيم باد حلقه هاي سياسي از هر نوع و قبيله اي هم بود.
اگر همين امروز بشود ديويد پترائوس، جان ساورز و تامير پاردو رئيسان سرويس هاي اطلاعاتي سيا، ام آي 6 و موساد را يكجا گرد آورد و از آنها پرسيد كه چرا در قبال انتخابات ايران غافلگير شديد و راهبرد شما در اين باره اثر معكوس به دنبال داشت، به احتمال قوي مهم ترين علت را اطلاعات جمع آوري شده و گزارش هاي غلط و برآوردها و محاسبات مبتني بر آن خواهند دانست. مقدمه محاسبه اتاق فكرهاي اطلاعاتي-سياسي در غرب اطلاعاتي بوده كه از طريق گروهك ها، حلقه ها و جريان هاي آلوده جمع آوري شده اما در حقيقت آشغال هاي كادوپيچ شده و حتي غيرقابل بازيافت بوده است. عرضه كنندگان اين شبه اطلاعات به خريداران اطلاعاتي و ديپلماتيك غرب نه اين كه گران فروشي كرده باشند بلكه اساساً آرزوي خود و خريدار را جاي اطلاعات واقعي- ولو تلخ- جا زده و به او انداخته اند.
اينكه در فراز و فرود حوادث 3-2 سال گذشته كدام حلقه ها آدرس تحريم هاي فلج كننده را به غرب دادند و سپس تحريم هاي ديپلماتيك و سرانجام تحريم انتخابات را به پكيج فشارهاي جامع الاطراف عليه جمهوري اسلامي - از داخل و خارج- افزودند، ناشناخته نيستند و چهره آنان امروز از حالت محو يا شطرنجي خارج شده است. طيف هاي گوناگوني از عقده داران نسبت به كياست و شجاعت «امام-امت» با انواع آلودگي ها بسيج شدند تا به زور اجنبي به «جمهوري اسلامي» (جمهور-امام) بقبولانند كه بدون آنها، كار كشور لنگ مي ماند، امور قفل مي شود، دموكراسي از رونق مي افتد و... يعني اينكه بايد به هر كدام آنها باج سبيل داد و قلمروهايي را براي قانون شكني و اشرافيگري و قبيله گرايي و تبرج آنان خارج از محدوده قانون قرق كرد! حلقه ها و آدم هاي مختلف و ظاهراً متضادي هم هستند. آنها بدشان نمي آيد سياست در كشور را در خدمت خود دونرخي! كنند. برخي از اطرافيان چنين رجالي به شدت مستعد بستن باخارج و داد و ستد پالس با بيگانه هستند.
حماسه باشكوه 12 اسفند حتماً به دشمنان خارجي تفهيم كرد كه اگر چه روي عقده اين حلقه هاي سياسي مي توان سرمايه گذاري كرد اما نبايد اين عقده ها و آرزوهاي ناكام را جاي اطلاعات واقعي گذاشت و اوهام را خبر انگاشت. همچنين براي دوست و دشمن معلوم شد وزن همه اين رجال روي هم نيز با وزن آن مرد الهي كه تعادل بخش سياست ايران است و دلهاي بي غل و غش مردم متوجه انگشت راهنماي اوست، مطلقاً قابل قياس نيست.
كار كارستان ملت ايران اين بود كه در يوم الله 12 اسفند، با يك حركت دو تحريم را ناكار كرد و همزمان پاسخ تحريم اقتصادي و تحريم انتخابات (بخوانيد بايكوت حاكميت) را با هم داد. روز جمعه، وزن كشي واقعي جبهه تحريم و تقابل با حاكميت بود و همين وزن كشي باعث شد تا اين بار به نسبت انتخابات 2 دوره قبلي مجلس طي 8 سال گذشته، مردم 13 درصد بيشتر مشاركت داشته باشند.
گزاره پرتكرار «ما نباشيم، جمهوريت و دموكراسي و انتخابات به نقطه انجماد مي رسد!» از اين به بعد نه فقط نزد مردم كه ميزبان و مطلع صحنه اند، بلكه در جانب جبهه دشمن نيز مسموع نيست. حالا گفته مي شود «آنها نبودند و مردم ايران بيشتر آمدند و مشاركت حداكثري شد»! البته يك وزن كشي مهم ديگر هم در اين ميان انجام شد كه نبايد از آن غافل ماند؛ سر جمع وزن هزاران شبكه ماهواره اي و اينترنتي وابسته به ناتوي فرهنگي از صداي آمريكا و بي بي سي تا انبوه رسانه هاي مجازي. مي شود پرسيد كه به اعتبار نرخ روز جمعه، اين رسانه ها روي هم و درهم چند مي ارزند؟
ملت ايران پس از حوادث چند لايه سال هاي 88 و 89، وزن وزين خود را در خيابان به رخ دوست و دشمن كشيد آنجا كه از 9 دي و 22 بهمن، سرفصل تاريخ ساخت. با اين وجود اتفاق روز جمعه اگرچه از همان خاستگاه اما قاب متفاوتي بود. اين بار مثل 33 ماه پيش، انتخابات و صندوق رأي و ميزان مشاركت عمومي بود كه نشان مي داد نقاط عزيمت ملت ايران حاكي از خط مستقيم استقامت است.
اولين انتخابات پس از آن حوادث تلخ و شيرين، اگر چون خار در چشم خيره و حيز دشمن نشست، همچنين به چشم ملت هاي انقلابي منطقه و جهان آمد. از اين حيث نيز جشن ايمان ملت ايران در روز جمعه، الهام بخش بيداري اسلامي خواهد بود و جنبش و نيروي تازه اي را در منطقه آزاد خواهد كرد. در واقع، مردم خوب ما يك سرمايه گذاري بلندمدت را با سود مضاعف و عاجل انجام دادند و ديگر بار صندوق اعتبار و اقتدار نظام را از سپرده اعتماد خود انباشتند.
فصل تازه اي در تاريخ سياست ايران از روز جمعه آغاز شده است. ناظران منصف لابد شهادت مي دهند كه قانون طلايي «من كان لله، كان الله له» در همين انتخابات اخير و درباره مقتدايي كه به خدا توكل و به خوبي امت خود اعتماد كرد، جاري شد. كار كه براي خدا شد و از وجب هاي شخصي و من و مايي فراتر رفت، رشد مي كند و مي بالد. «ما كان لله ينمو». بذري كه براي خدا كاشته و نهالي كه در راه او نشانده شد، ذاتا بركت مي كند و اهل فن را به اعجاب و تحسين وا مي دارد تا چه رسد به ديگر ناظران .
«و مثلهم في الانجيل كزرع اخرج شطئه فآزره فاستغلظ فاستوي علي سوقه يعجب الزّرّاع ليغيظ بهم الكفار... و مثال پيامبر(ص) و يارانش در انجيل همانند زراعتي است كه جوانه هاي خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاي خود ايستد و به قدري رشد كند كه زارعان را به شگفتي وا دارد. اين براي آن است كه كافران را به خشم آورد. خداوند كساني را كه ايمان آوردند و عمل صالح به جا آوردند، وعده مغفرت و پاداش عظيم داده است.» (فتح/29).
اين تراز تابناك تر از گذشته را بايد راهنماي فصل جديد سياست ورزي قرار داد؛ همچنان كه سزاوار است سياستمداران و حلقه هاي سياسي، ايمان و اميد و نشاط و بصيرت ملت را آينه اصلاح و توبه و تقوا و تقويت خويش قرار دهند. اين آينه بي كم و كاست، خطا و لغزش جاماندگان از قافله مردم را به خود آنان نشان داد و مي تواند باب بازگشت و جبران باشد براي آنها كه از باد غرور و توهم خالي شده اند. در اين ميان لجاجت تنها مانعي است كه نخواهد گذاشت برخي چپ كردگان، باد خود را تنظيم كنند و به اعتدال و تعادل بازگردند.
شايد به طبع بلند ملت ما خوش نيايد اما واقعيت اين است كه كساني از همان روز انتخابات مجلس يا فرداي آن- اگر از قبل برنامه نداشته باشند- مشغول تدارك براي انتخابات 15 ماه بعد رياست جمهوري(خرداد 92) شدند. بدين ترتيب باب رقابت هاي رايج سياسي بسته نمي شود ضمن اينكه آغاز به كار مجلس و نوع تعامل آن با ديگر دستگاه ها و چالش ها و تهديدهاي موجود در كنار هم مي تواند فصل تازه اي از تحولات و اتفاقات را در عرصه سياست كشور بگشايد.
با اين وصف مي شود پيشنهاد كرد اكنون كه مرحله دوم هدفمندي يارانه ها در جهت بهينه سازي و تعادل مصرف در دستور كار قرار دارد، سياستمداران و احزاب و جبهه هاي سياسي هم اقدام مشابهي را در دستور كار قرار دهند و آن هدفمندسازي هزينه هاي سياسي عمومي است.
مي توان بدون پنجه كشيدن بر صورت يكديگر رقابت كرد. مي توان و بايد بدون زد و بند با بيگانه يا اميد بستن به فشارهاي او وارد گود سياست شد. مي شود و حتما بايد در مجراي موازين قانوني- بدون طلبكاري و باج خواهي و قانون شكني- چه درون حاكميت و چه بيرون از نهادهاي حاكميتي سياست ورزي كرد. مي توان از مردم رأي گرفت اما به خود آنها فخر نفروخت و از خود آنها يا حاكميت طلبكار نبود.
مي شود به هر دليل رأي نياورد و بدون به هم دوختن زمين و زمان و روزگار، از اين اسقاط تكليف شاكر بود و با كرامت كنار رفت. مي شود آيت الهي را كه بارها بر زبان اميرمؤمنان و حضرت سيدالشهدا(عليهما السلام) جاري شد- «و ما كنت متّخذ المضلّين عضدا. من گمراهان را به ياري نمي گيرم»- بر سر در اتاق سياستمداران آويخت و در هر وزن كشي و زورآزمايي مشروع سياسي كه نيازمند قدرت افزايي است، دست رد به سينه مفسدان و منحرفان و فتنه انگيزان زد. و مي توان در هر آزمون سياست، صعود كرد و درجه و اعتبار گرفت.
چه كسي گفته هر آزمون سياست- فتنه- يعني فقط رفوزه شدن و انحطاط و سقوط؟ مگر هر جا موز ديديم بايد در پوست آن متمركز شويم و فقط زمين بخوريم؟! چرا اين آزمون ها را فارغ از رسيدن به منصب يا نرسيدن، اسباب اعتزاز و پيروزي يك ملت نكنيم؟ مي شود يوم الله 12 اسفند را اسباب شروع مجدد (ري ست) و بازسازي روابط و تعاملات سياسي قرار دارد، مشروط بر آن كه دعاوي نامنطبق با تراز «امت - امامت» و جلوه آن در 12 اسفند را خانه تكاني كرده باشيم.
خراسان:تاکتيک گزينه روي ميز اوباما در آيپک
«تاکتيک گزينه روي ميز اوباما در آيپک»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم اميرعلي ابوالفتح است كه در آن ميخوانيد؛برگزاري نشست سالانه بانفوذترين لابي اسرائيل در آمريکا و سفر مقامات رژيم صهيونيستي به واشنگتن براي حضور در اين نشست، فرصتي را در اختيار مقامات آمريکايي گذاشت که براي جلب رضايت اسرائيل بر تهديدات خود عليه جمهوري اسلامي بيفزايند. به عنوان مثال، باراک اوباما، رئيس جمهوري آمريکا گفت در صورت لزوم از اقدام نظامي براي متوقف کردن برنامه هاي هسته اي ايران استفاده خواهد کرد و در اين خصوص بلوف نمي زند. البته رئيس جمهوري آمريکا در اين سخنان در عين حال تلاش کرد، اسرائيل را از اتخاذ اقدام يکجانبه نظامي عليه ايران برحذر بدارد و تاکيد کرد که آمريکا رويکرد ديپلماتيک در قبال ايران را ادامه خواهد داد.
نزديک شدن به زمان انتخابات رياست جمهوري آمريکا و افزايش احتمال شکست اوباما در اين انتخابات، عزم وي را براي جلب رضايت لابي بانفوذ اسرائيل در آمريکا تشديد کرده است. با اين که در آمريکا، لابي هاي متعددي از يهوديان، صهيونيست ها و اسرائيل حمايت مي کنند، اما هيچ گروهي به اندازه کميته امور عمومي آمريکا - اسرائيل (آيپک) پر سر و صدا و جنجالي نيست. بسياري معتقدند که آيپک موثرترين لابي در عرصه سياست خارجي آمريکا است و جهت گيري هاي کلي دستگاه ديپلماسي اين کشور در خاورميانه از سوي اين لابي تدوين مي شود.
آيپک گرچه قديمي ترين و پرتعدادترين لابي اسرائيل در آمريکا نيست؛ با اين حال، از نفوذ فراواني در ساختار سياسي، اقتصادي و فرهنگي اين کشور برخوردار است. اما چرا لابي هاي اسرائيل به ويژه آيپک در آمريکا داراي چنين نفوذي هستند؟
در پاسخ به اين سوال، چندين عامل عنوان شده است.
گروهي معتقدند، يهوديان قلب اقتصاد آمريکا را در دست دارند و به دليل وابستگي سياستمداران به محافل ثروت، اسرائيل بر ساختار سياسي آمريکا اعمال نفوذ مي کند.
گروه ديگر بر نفوذ صهيونيست ها بر رسانه هاي آمريکايي از روزنامه هاي پرشمار تا هاليوود انگشت مي گذارند و معتقدند صهيونيست ها از اين طريق بر ذهن مردم آمريکا مسلط شده اند. برخي نيز يهوديان آمريکايي را گروهي منسجم و همسو قلمداد مي کنند که بيش از هر اقليت نژادي - مذهبي در آمريکا در انتخابات شرکت مي کنند و سرنوشت سياستمداران را رقم مي زنند.
با اين که هر يک از اين نظريات، بخش هايي از واقعيت سياست و اقتصاد را در آمريکا بيان مي کند، اما نبايد از ياد برد که حمايت از اسرائيل و صهيونيسم در آمريکا به مقوله اي اعتقادي در نزد گروه پرشماري از مقام هاي آمريکايي تبديل شده است.
نظريه پردازان اوليه صهيونيسم جهاني، با طرح تفکرات التقاطي و انحرافي از دين مسيحيت، ظهور حضرت مسيح(ع) را به سرنوشت فلسطين يا آن چه ارض موعود خوانده مي شود، گره زده اند: آنان مدعي شدند که آن حضرت زماني ظهور خواهد کرد که معبد خيالي سليمان بر خرابه هاي مسجدالاقصي در بيت المقدس ساخته شود.
در چنين تفکر انحرافي، برخي از مسيحيان آمريکايي به مراتب از صهيونيست هاي اشغالگر خاک فلسطين، افراطي تر مي شوند و هر گونه کشتار و قانون شکني را در فلسطين و خاورميانه مجاز مي شمارند. از دل اين تفکر نيز جنگ افروزي، اشغالگري و کشتار توجيه مذهبي مي يابد. برخي آمارها حکايت از آن دارد که مسيحيان صهيوني در آمريکا بيش از ۷۰ ميليون نفر هستند و در سناي اين کشور، بيش از ۱۰۰ نفر خود را قسم خورده اسرائيل معرفي مي کنند در حالي که فقط ۱۰ نفر از سناتورهاي آمريکايي يهودي هستند. همين وضعيت نيز در ديگر نهادهاي تصميم ساز آمريکا نظير قوه مجريه يا تشکيلات قضايي اين کشور ديده مي شود.
به همين دليل گروهي، اسرائيل را ايالت پنجاه و يکم آمريکا و گروه ديگر، آمريکا را گروگان اسرائيل قلمداد مي کنند.
با ترسيم چنين فضايي از نقش لابي صهيونيستي «آيپک» و جامعه مسيحيان صهيوني آمريکا به طور دقيق تري مي توان به ارزيابي مواضع اخير باراک اوباما درباره ايران به ويژه پررنگ تر شدن تکيه وي بر گزينه نظامي پي برد. اوباما سعي مي کند تا با اتخاذ اين تاکتيک در بحبوحه مبارزات انتخاباتي رياست جمهوري اين کشور ضمن راضي نگاه داشتن اين لابي و رأي دهندگان طرفدار اسرائيل در آمريکا از سوق يافتن اين آراء به سوي رقباي جمهوري خواه خود جلوگيري کند. جمله «گزينه نظامي روي ميز است» را در اين فضا بايد تحليل کرد زيرا حتي آن دسته از سياستمداران آمريکايي که به لحاظ مذهبي به موضوع اسرائيل نمي نگرند و ملاحظات امنيتي و سياسي وجه غالب نگاه آن ها به موضوع اسرائيل است نيز در جمع بندي نهايي تمايلي به انتخاب گزينه نظامي در شرايط فعلي در برابر ايران ندارند.
رسالت:به پيشواز مجلس نهم
«به پيشواز مجلس نهم»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشيدي است كه در ان ميخوانيد؛برگزاري انتخابات معمولا توام با دو هيجان است؛ هيجان خاص و هيجان عام. هيجان خاص كه در درجه دوم اهميت قرار دارد دامنگير نامزدها و اطرافيان آنان است كه آيا انتخاب ميشوند يا نه؟ اما هيجان اصلي و مهم، هيجان عام انتخابات است كه ريشه در دلبستگي ديني و ملي همه مردم دارد و با نگراني چشم انتظار نتيجه انتخابات از نظر ميزان حضور و مشاركت واجدين شرايط راي ميباشند.
زيرا به دليل موقعيت تاثيرگذار نظام جمهوري اسلامي ايران در شرايط كنوني جهان، برگزاري انتخابات در كشور ما نيز از حساسيت ويژهاي برخوردار است؛ چنان كه ميتوان اين اهميت را در پيگيري لحظه به لحظه اخبار انتخابات ايران توسط رسانههاي جهان مشاهده كرد و صاحبان زر و زور و تزوير دنيا، در هر فرصتي و بخصوص در فرصت انتخابات، شانس خود را ميآزمايند و با تمام توان ميكوشند تا شايد بتوانند به نظام مردم سالاري ديني ضربهاي وارد آورند.
چنان كه در انتخابات سال 1388 با توجه به مشاركت گسترده مردم، سياست تفرقهافكني و ايجاد تفرقه در جامعه را از طريق رواج شايعه تقلب به كار گرفتند و در انتخابات دوازدهم اسفند هم عمدتا شيوه ايجاد دلسردي در مردم و توصيه آنان به خانه نشيني را پيشه ساختند و در هر دو مورد يك هدف را جستجو ميكردند و آن مهر عدم مشروعيت زدن به نظام جمهوري اسلامي ايران بود.اما در نظام مردمسالاري ديني قلب مردم در سينه رهبري و قلب رهبر در سينه مردم ميتپد و لذا به محض آنكه ديدگان ژرفنگر رهبري، ترفند و توطئه دشمن را كشف ميكند مردم در برابر اين توطئه عليرغم همه مشكلات و گلايهها عكسالعمل به موقع و مناسب نشان ميدهند.
مشكل دشمنان ما اينجاست كه با نگاه و تجربيات مادي خود به تحليل مسائل ايران مينشينند و به جمعبندي و ارائه راهكار ميرسند و لذا هيچگاه نميتوانند دست حمايت خداوند از ملت مسلمان ايران را ببينند و باور كنند.
اگرچه در انتخاباتهاي متعدد 33 سال گذشته همواره مردم و رهبري، پيروز ميدان بودهاند اما ارزيابي نقش «خواص» نيز ضروري است و ميتوان براساس عملكرد آنان را به دو گروه تقسيم كرد:
گروه اول، خواصي كه همراه و همرنگ مردم، منافع نظام و رهنمودهاي رهبري را قطبنماي حركت خويش قرار مي دهند و براي اداي وظيفه تلاش ميكنند، البته اداي وظيفهاي با توجه به موقعيت خود، به عنوان مثال در مسئله انتخابات كسي كه ميتواند «رايساز» باشد و شور و هيجان و مشاركت مردم را شدت بخشد، خواه با نامزد شدن و خواه با تشكيل ستاد و ديگر فعاليتهاي انتخاباتي، چنين فردي نبايد صرفا به دادن راي خود اكتفا كند.
اما گروه دوم «خواصي» هستند كه خود و گروه و حزب خويش را داير مدار كائنات يا لااقل كشور و حكومت ميپندارند و اگر در رقابتهاي سياسي، اكثريت مردم به آنان اقبال نداشته باشند از ايفاي مسئوليت خود در تشييد اركان نظام اسلامي و انجام تكليف خويش و حضور فعال در انتخابات سر باز ميزنند و چه بسا تا آنجا كه متهم به مقابله با نظام نشوند در خفا به عنوان تريبون دشمن آيات ياس و دلسردي را القا ميكنند.
در هر حال نهمين انتخابات مجلس شوراي اسلامي با شور و نشاط و حضورگسترده مردم عزيز كشورمان، برگزار شد و بار ديگر سيلي محكمي بر صورت دشمنان ايران سرافراز زد و جلوه شكوهمند ديگري از هوشياري و استقامت و ولايتمداري ملت ما را به رخ جهانيان كشيد.
با اين تحليل واقعبينانه، چنان كه در نوشتاري قبل از برگزاري انتخابات نيز اشارت رفت،در مرحله تيمي، تيم ملت ايران بر تيم دشمنان غلبه پيدا كرد و بدين ترتيب تمام كساني كه با نيتي الهي و رفتاري قانونمند و اخلاقمدار در اين پيروزي و افزايش حضور مردم، سهم داشتهاند به ميزان تلاش و كوشششان مورد عنايات الهي قرار خواند گرفت و به همين دليل بر اعتبار و منزلتشان نزد مردم نيز افزوده خواهد شد. (1)
در اين ميان تعدادي از نامزدها توانستند با جلب آراي اكثريت مردم، انتخاب شوند و به مجلس نهم راه يابند كه بايد براي آنان آرزوي موفقيت كنيم و همه دست در دست هم و با كنار گذاشتن رقابتهاي انتخاباتي، زمينه اي فراهم آوريم كه نمايندگان منتخب مردم در مجلس نهم بتوانند با قاطعيت و بدون هيچگونه مجامله و رودربايستي و وابستگي، از حقوق ملت دفاع كنند.
اما همچنان كه با تحليل دقيق برگههاي راي و خصوصا ميزان آراي سفيد ميتوان دريافت و بيترديد كليه نامزدهاي منتخب هم در دوران تبليغات انتخابات،از نزديك مشاهده و لمس كردهاند كه مردم مشكلاتي جدي دارند و مبارزه با گراني و تورم و بيكاري و مشكلات اجتماعي نظير اعتياد و فساد و مشكلات فرهنگي، خواسته و مطالبه جدي موكلان آنان است و انتظار دارند نمايندگان آنان با سرانگشت تدبير و نه با سخنراني براي حل اين مشكلات برنامهريزي كنند و با قاطعيت و نه با توصيههاي اخلاقي، بر اجراي دقيق اين برنامهها نظارت نمايند و با هر نوع تخلف و سركشي از قانون توسط هر كس كه باشد به نمايندگي از ملت مقتدر ايران مقتدرانه برخورد نمايند.
اينجانب به عنوان يك معلم و نيز يكي از چند هزار نامزد انتخابات اخير، خاضعانه سپاسگزار حضور شكوهمند ملت عزيز و افتخارآفرين هستم و خود را مرهون عنايت جامعتين و حضرات آيات مهدويكني و يزدي و دوستان جبهه متحد اصولگرايان ميدانم و بخصوص از تمام كساني كه با فعاليت در ستادهاي انتخاباتي اينجانب بر شور و نشاط انتخابات افزودهاند صميمانه تشكر ميكنم.
پي نوشت:
1- الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا. قرآن كريم
تهران امروز:مردم به چه كساني راي داده اند؟
«مردم به چه كساني راي داده اند؟»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن ميخوانيد؛يكي، دو روزي است كه برخي اعضاي جريان انحرافي به همراه روزنامه ايران،ارگان دولت به تحليل نتايج انتخابات مجلس نهم و از جمله عدم راهيابي تعدادي از نمايندگان مجلس فعلي به مجلس بعدي مي پردازند و استدلال مي كنند چون مجلسيان به شدت از عملكرد دولت و شخص رئيس جمهور انتقاد كردند و اين رويه انتقادي را تا به امروز هم ادامه داده اند،لذا مردم ناراضي شده و به تعداد زيادي از اين نمايندگان از جمله طراحان سئوال از رئيسجمهور راي ندادند و پيام خود را به گوش همگان رساندند كه هر كسي عليه دولت و در معناي پنهان آن جريان انحرافي باشد با نارضايتي مردم مواجه مي شود.
روزنامه ايران روز گذشته خط تحليلي ياد شده را با قوت بيشتر پيگرفت و نوشت: «شايد بتوان گفت كه در هيچ مقطعي از سالهاي پس از انقلاب، مردم ايران به اندازه دوران مجلس هشتم، شاهد بروز چالشهاي شديد ميان طيفي از نمايندگان با دولت و رئيس جمهور نبودهاند. در اين دوره مرحوم كردان به عنوان وزير كشور استيضاح شد و در يك فضاي ناعادلانه و سنگين، رأي اعتمادي كه مجلسيها، كوته زماني قبل از آن به وي داده بودند، از او پس گرفتند. .. آيا مردمي كه نظاره گر اين صحنه هستند، ميتوانند از خود بيتفاوتي و باري به هرجهت بودن را نشان دهند؟ ... پر واضح است كه مردم اينگونه رفتارها را رصد ميكنند و منتظر ميمانند تا در بزنگاه مناسب، تصميم لازم را براي اصلاح امور اتخاذ نمايند.»
البته جريان انحرافي در شرايطي با اين شور وحرارت از راي منفي به مخالفان رئيس جمهور سخن مي گويند كه در همان حال از پاسخ به اين سوال ساده ميگذرند كه اگر هر كسي عليه احمدينژاد است، با راي منفي مردم مواجه ميشود پس چرا نزديكترين نشان انتخاباتي به احمدي نژاد يعني پروين احمدي نژاد در زادگاه خود با اقبال سرد همشهريانش مواجه شد؟
آيا پروين احمدي نژاد به مخالفت يا مدافع سرسخت بودن برادر مشهور است؟
تا آنجا كه همگان مي دانند پروين احمدي نژاد شبيه ترين اعضاي خانواده به برادر است و بر اساس منطق بهكار رفته توسط رسانه هاي جريان انحرافي، لاجرم شكست پروين احمدي نژاد در حوزه انتخابيه گرمسار هم ريشه در رويگرداني شديد مردم از احمدي نژادي ها دارد.ضمن اينكه ديگركسي كه در حوزه انتخابيه اش خود را مستقيما بهعنوان فاميل فلان مقام اجرايي معرفي كرد و به طرفدار دو آتشه وي مشهور است سرنوشتي بهتر از پروين احمدي نژاد نداشت و تا آنجا كه تركيب منتخبين نشان مي دهدگروهي هم كه تحت عنوان پايداري تعدادي نماينده به مجلس فرستاده اند اين موفقيت را پس از آن كسب كردند كه از برخي اقدامات تيم انحرافي حداقل در ظاهر اعلام برائت كردند.
به اين ترتيب اگر منطق دولتي ها را در تحليل چرايي منتخبان مجلس نهم ملاك قرار دهيم،لاجرم تيم انحرافي بزرگترين بازنده انتخابات است چرا كه آنان نتوانستند حتي يك نماينده تابلو دار را هم وارد مجلس نهم كنند مگر اينكه در بين منتخبين ناشناس يا مستقل برخي منتخبان با گم كردن رد هويتي خود وارد مجلس شده باشند كه اين موضوع هم در آينده مشخص خواهد شد اما آنچه مشخص است عدم انتخاب جمعي از نمايندگان فعلي مي تواند به دلايل مختلفي باشد كه يكي از اين دلايل به عدم برخوردجديتر مجلس مقابل تخلفات متعدد دولت و استنكاف دولت از اجراي قوانين بر ميگردد. چرا كه مردم نمايندگان خود را به مجلس مي فرستند تا علاوه بر اينكه قوانين مناسب را براي توسعه و پيشرفت كشور تصويب كنند،در همان حال هم بر حسن اجراي قوانين مصوب نظارت كنند و اگر مقام يا مقامات دولتي ولو در حد رئيس جمهور در صدد نفي و عدم اجراي قوانين برآمد،با واكنش قاطع مجلس مواجه شده و متخلف مورد بازخواست و احيانا از مقام خود كنار گذاشته شود. اگر چه نمايندگان مجلس طرح سوال از رئيس جمهور را به مرحله اجرا رسانده اند اما ظاهرا اين اقدام آنچنان كه بايد و شايد از طرف مردم قاطعانه ارزيابي نشده و خواستار برخورد بدون اغماض هستند.
ضمن اينكه جابه جايي صورت گرفته در كرسي هاي مجلس تغييري در آرايش واقعي مجلس ايجاد نكرده و هنوز هم اصولگرايان بزرگترين فراكسيون مجلس را تشكيل مي دهند،لذا مي شود اينگونه نتيجه گيري كرد كه مردم تفكر اصولگرايي را همچنان براي اداره كشور مناسب
مي دانند اما مصاديق ديگري را براي پيشبرد اهداف اصولگرايي انتخاب كرده اند كه انتظار طبيعي اين است نمايندگان جديد با قاطعيت بيشتري بر كار دولت نظارت كرده و مانع از تداوم تخلفات دولت در حوزه اجراي قوانين باشند.
حمايت:پيروزي مقاومت
«پيروزي مقاومت»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛نشست ساليانه كميته مشترك آمريكا و رژيم صهيونيستي آيپك با سفر سران اين رژيم به آمريكا در حال برگزاري است. براساس گزارشهاي منتشره پرز رئيس، نتانياهو نخست وزير و باراك وزير جنگ صهيونيستها براي حضور در اين نشست و نيز ديدار با سران كاخ سفيد راهي آمريكا شدهاند.هرچند كه سران آمريكا و صهيونيستها تلاش كردهاند تا پيوندي ناگسستني از خود به نمايش گذارند و چنان نشان دهند كه در كنار يكديگر در برابر تهديدات قرار دارند اما مواضع مطرح شده از سوي طرفين حقيقتي ديگر را آشكار ساخت.
مهمترين نكتهاي كه از سوي طرفين به ويژه از سوي اوباما رئيس جمهور آمريكا مورد تاكيد قرار گرفت، مساله تامين امنيت رژيم صهيونيستي بود.اوباما در صحبتهاي خود بارها تاكيد كرده كه براي امنيت رژيم صهيونيستي به هر اقدامي متوسل شده و حتي سيستمهاي موشكي گنبد آهنين را در اختيار آنها قرار داده است. وي از افزايش كمكهاي نظامي به اين رژيم سخن گفته است.
هرچند كه اين رويكردها ادامه سياست حمايت ازجنايتكاران و اشغالگران است كه در ساختار آمريكا از ابتدا صورت گرفته است، اما همين رويكرد و تشديد اين حمايتها از يك حقيقت پنهان حكايت دارد كه صهيونيستها از بيان آن ناتوان هستند. آن حقيقت مهم، قدرت و جايگاه مقاومت است كه هراس را در وجود صهيونيستها ايجاد كرده است.
صهيونيستها همواره بر اين ادعا بودهاند كه حافظ منافع غرب در منطقه هستند و به نوعي امنيت را براي آنها تامين ميكنند. مواضع كنوني صهيونيستها كه خواستار تامين امنيتشان توسط غرب شدهاند از سوي ديگر آمريكا نيز اصرار دارد كه امنيت اين رژيم در اولويت اين كشور ميباشد اين امر را نشان ميدهد كه چنين ماهيتي از رژيم صهيونيستي رخت بر بسته و صهيونيستها ديگر نه تنها حافظ منافع غرب نميباشند بلكه چنان متزلزل شدهاند كه امنيت خود را از غرب التماس ميكنند.اين رويكرد صرفا برگرفته از يك حقيقت است و آن جايگاه و اقتدار مقاومت است كه هراس را در وجود صهيونيستها انداخته است. اگر زماني مقاومت صرفا در غزه بوده اكنون در عمق سرزمينهاي اشغالي و حتي منطقه و عرصه بينالملل نفوذ كرده است.
اكنون صهيونيستها اذعان دارند كه ديگر غزه صرفا تهديد نميباشد بلكه در عمق اراضي اشغالي مقاومت و انتفاضه در حال شكل گيري است در منطقه نيز بيداري اسلامي و در عرصه بينالملل نيز همگرايي ملتها با مقاومت صهيونيستها را سردرگم ساخته است.براين اساس ميتوان گفت كه اظهارات آمريكا مبني بر تامين امنيت صهيونيستها نه نشانه ضعف بلكه برگرفته از اقتدار مقاومت است كه آنها را سراسيمه به حمايت از صهيونيستها واداشته است. امري كه دستاوردي بزرگ براي مقاومت است كه راه صحيح كه همان ادامه مقاومت ميباشد را به فلسطينيها نشان ميدهد.
آفرينش:عراق در کمين ايران
«عراق در کمين ايران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛پس از آنکه عراق از باتلاق جنگ و ناامني هاي سراسري نسبتا رهايي يافت شاهد تقويت قواي نفتي اين کشور بوده ايم. به طوري که هم اکنون توليد نفت عراق به 2.147ميليون بشکه رسيده است. مشاهده مي کنيم با ميزان توليد نفت ما (2.300ميليون بشکه) فاصله چنداني ندارد.
اما آنچه بسيار مهم است وضعيت کنوني است که ايران در آن قرار دارد. فشارها و تحريم هاي غرب بر ايران و ايجاد موانع بسيار براي فروش نفت و دريافت پول آن سبب شده تا مشتريان ايراني به فکر مصلحت انديشي براي آينده خود باشند. دراين چند ساله هند از اصلي ترين مشتريان نفت ايران بوده است. اما با نگاهي به آمار صادرات نفت ايران به اين کشور شاهد روند نزولي خريد هستيم.
به گزارش پايگاه اينترنتي هندوستان تايمز ايران طي سالهاي گذشته 12 درصد نفت مورد نياز هند را تامين کرده است . به طوري که ميزان صادرات نفت ايران به هند از 21.814 ميليون تن در سال 2008 – 2009 به 21.197 ميليون تن در سال 2009 – 2010 رسيده است . صادرات نفت ايران به هند در سال 2010 – 2011 به کمتر از 18.499 ميليون تن رسيده است و اين رقم طي ماههاي آوريل 2011 تا ژانويه 2012 به کمتر از 14.78 ميليون تن رسيده است .
هند و ديگر مشتريان نفتي ايران زيرفشار شديد آمريکا و غرب قرار دارند و اين احتمال را مي دهند بر اثر افزايش تحريم ها در روند صادرات نفت ايران و پرداخت پول آن خللي ايجاد شود. لذا از حالا به مذاکره با ديگر توليد کنندگان نفت همچون عراق ، عربستان و امارات پرداخته اند.
به عنوان نمونه، ميزان صادرات نفت عراق به هند طي ماههاي اخير به شدت افزايش يافته است و اين کشور با پيشي گرفتن بر ايران به دومين صادر کننده بزرگ نفت خام به هند تبديل شده است. بر اين اساس صادرات نفت خام عراق به هند در سال 2008 – 2009 ميلادي به 14.391 ميليون تن رسيده است و در سال 2009 – 2010 اين رقم به بيش از 14.96 ميليون تن و در سال 2010 – 2011 به بيش از 17.158 ميليون تن رسيده است . اين رقم در ماههاي آوريل 2011 تا ژانويه 2012 ميلادي نيز به بيش از 21.16 ميليون تن رسيده است .اينکه ما به اميد مشتريان کنوني نفت باشيم، تفکري نا به جا است. چون اولا اين مشتريان به دنبال امنيت انرژي هستند و درصورتي که احساس کنند محدوديتي براي تامين انرژي کشورشان حاصل شود به سمت مشتريان جديد خواهند رفت، رويکردي که از هم اکنون در پيش گرفته اند.
درثاني بايد به اين موضوع توجه داشت که کشورهاي چون عراق و ليبي درحال خروج از بحران و از سرگيري توليدات نفت خود مي باشند. علاوه بر اين قدرت هاي بزرگ نفتي همچون عربستان هر روز درحال افزايش توليد هستند.بايد ديپلماسي نفتي را بيش از پيش تقويت کنيم و به دنبال راهکارهايي براي افزايش توليد و مشتريان جديد نفتي باشيم. يادمان نرود نفت به عنوان تامين کننده اصلي بودجه کشور مي باشد و هرگونه خللي در آن باعث بروز معضلات فراوان در کشور خواهد شد.
ملت ما:110 سكه، راهحل پايداري خانواده!
«110سكه، راهحل پايداري خانواده!»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم حسين باهر است كه در آن ميخوانيد؛ مهريه همانطور كه از اسم آن مشخص است يك كادو است كه از طرف مرد به زن داده ميشود. در قرآن هم براي مهريه واژه صداق در نظر گرفته شده است كه در بردارنده صداقت است و بيان صداقت در عمل است. مهريه سمبل عملي است و در زماني به زن بدون آنكه مورد توجه مادي و معنوي باشد داده ميشد.
مبلغ مهريه بستگي به توافق طرفين دارد و معمولا براي اين مورد هيچ حد و حدودي قايل نيستند ولي توصيه شده است كه از حد مهرالسنه تجاوز نكند يعني همان مهريهاي كه براي حضرت زهرا تعيين شد كه احتمالا اگر همان را با تورم امروز در نظر بگيريم به همان 110 سكه ميرسيم، بنابراين مهريهها يك چيزي در حد كادو ولي نه در حد ساپورت مالي است چراكه زن بايد تحقيقات خود را در رابطه با زوج انجام دهد.
گاهي ديده ميشود كه زنها عنوان ميكنند مهريه امنيت به دنبال خود دارد در حالي كه بايد تحقيق و پرسوجو شود و اين مهريه نيست كه امنيت ميآورد چراكه در مدتي كه نوسان در قيمت سكه ديده شد ميزان طلاق هم بالا رفت و همين كه ميتوانند يك مبلغ كلاني به دست بياورند خود عامل قوي در به اجرا گذاشتن مهريه شده است كه اگر مرد نپردازد ميتوانند اموال مرد را توقيف كنند و اگر باز هم نپردازد ميتوانند او را به زندان بيندازند. بنابراين به دنبال اسم مهريه، طلاق هم اهميت بيشتري پيدا ميكند.
عندالمطالبه در رابطه با دريافت مهريه يعني آنكه زماني كه عقد ازدواج جاري ميشود مرد بايد توانايي پرداخت داشته باشد چراكه همان زمان انعقاد عقد، مهريه قابل پرداخت است و احتياجي به طلاق نيست و اين حقي است كه به گردن مرد است و همان لحظه امكان دريافت مهريه وجود دارد.
عندالمطالبه زماني مسئلهآفرين ميشود كه مهريهها سنگين و گران ميشود و اين موضوع زنداني كردن، خود مشكلي روي مشكلات است. حال اگر مرد مبلغ مهريه را نداشته باشد امكان توقيف اموال است يعني دامادي كه علاقهمند به ازدواج و تشكيل خانواده بوده است حال بايد به زندان برود كه اين خيلي به نظر خشن ميآيد.
دولت براي جلوگيري از اين هرجومرج و چشم و همچشميها شايد صلاح ديده است كه سقفي براي مهريه در نظر بگيرد كه «ما تا اين ميزان 110سكه را ضمانت ميكنيم و بقيه را خودتان ميدانيد كه چگونه حل و فصل نماييد» به عبارت ديگر موضوع از كيفري به حقوقي مبدل ميشود ولي ديگر امري نيست كه عندالمطالبه پاسخگو باشد.
اين امر موضوعي براي ما به وجود ميآورد كه پس چكار بايد كرد؟ چون اگر 110 سكه را نيز فرد نداشته باشد كه اكثرا هم تا اين ميزان را در توان ندارند و با اعتبار اين 110 سكه هم به زندان برود كه درست نيست و با عقل درست در نميآيد از آن طرف هم زن نبايد بيپشت و پناه و بدون كادو باشد.
دو پيشنهاد به ذهن ميرسد كه اميدواريم به عمل برسد. يكي اينكه به جاي اينكه بگويند دريافت 110 سكه را ما تضمين ميكنيم بحث بيمه را به ميان بياورند و امكان بيمه اين 110 سكه را مهيا كنند كه فرد به شركت بيمه برود و بيمهگذار مجبور باشد كه يك پرداختهايي داشته باشد در صورتيكه نتواند پرداخت كند بيمهگر آن را بپردازد.
در كشور كانادا تقريبا اينگونه قراردادها به اين شكل انجام ميشود و بيمه ميشود مثل بيمه محصولات كشاورزي مثلا به كشاورز ميگويند اين گندم را بكار، اگر نخريدند ما از تو ميخريم و ضرري نميكني. يك راهحل سادهتر هم است كه مهريه معادل جهيزيه باشد مثلا 30 ميليون جهاز ميآورند و 30 ميليون مهريه در نظر ميگيرند وقتي صحبت از تساوي به ميان ميآيد پس بقيه چيزها را هم مساوي قرار دهيم. اموال مساوي باشد حق طلاق هم برابر در نظر گرفته شود.
تجربه نشان داده است به اين شكل مشكلات حل ميشود در غير اينصورت اگر اين روند را ادامه دهيم هيچ راهي نداريم مگر آنكه به جاي عندالمطالبه، عندالاستطاعه در نظر بگيريم. عندالاستطاعه يعني اگر فرد استطاعت مالي داشته باشد بايد مهريه را بپردازد. زندان رفتن شوهر قطعا به طلاق همسر ميانجامد.
چراكه اگر در نگاه شوهر اين باشد كه زن همواره در كمين نشسته است تا او را به هر قيمتي به زندان بيندازد آن زندگي براي مرد قابل تحمل نميشود با زندان رفتن مرد نه چیزی از مشکلات زندگی هموار می شود و نه اینکه مرد بعد از آن حاضر است به زندگی با همسر خود ادامه دهد از همه بدتر زندان رفتن مرد به دليل مهريه روي ذهن جامعه اثر منفي ميگذارد.
اين داستان مهريه سنگين نه تنها طرفين زوج بلكه جامعه را هم مخدوش ميكند به جاي اين كارها بايد تحقيق و تفحص نماييم در حقیقت بیش از آنکه موضوع تعیین میزان مهریه در امر ازدواج از اهمیت برخوردار باشد این تحقیق و تفحص قبل از ازدواج در رابطه با زوجین است که از مشکلات احتمالی زندگی در آینده می کاهد.
امروز كه دختران ما به اندازه پسران تحصيلات دارند و در حقیقت همهچيز آنها معادل شده است و كم و كاستي ندارند. بهتر است زوجين همه مسائل خود را در ضمن عقد بياورند. و در شروط ضمن عقد مسایلی را که احتمال ایجاد مشکل در آینده را می دهند در این شروط بگنجانند در واقع جز رابطه زوجيت كه هيچ شرطي نميتوان براي آن گذاشت بقيه مسائل را ميتوان در شرايط ضمن عقد جاري كرد. مثل حق طلاق، اموال زوجين و از اين مسائل.
يعني همه شروطي كه زن براي آن نگران است ميتواند در نظر بگيرد. بالا بردن مسائل مربوط به مهريه و پرداختن بيش از حد به آن مشكلاتي براي خانوادهها و جامعه به همراه خواهد داشت كه تبعات آن شامل همه افراد جامعه خواهد شد.اینکه در مجلس این موضوع که پرداخت مهریه از سوی مرد فقط تا سقف 011
سکه زندان ندارد در لایحه حمایت از خانواده به تصویب رسیده است نمی تواند تا حد زیادی از مشکلات مربوط به این موضوع بکاهد چراکه 110 سكه هم مقداري مشكلآفرين است و اگر اين باب شود همگان ميخواهند اين حداقل را نيز داشته باشند كه اين هم مسئلهساز است اما اگر توانمند باشند و اين كار را انجام دهند كه اموالي كه بعد از ازدواج فراهم ميشود 50 به 50 شود اين مشكل حل ميشود مرد در خانه و زن در خارج خانه به زندگي ادامه ميدهند و مسائل را با هم حل و فصل ميكنند.
اين روزها راهحل اصلي برابر كردن مهريه و جهيزيه است كه همان لحظه از سوي مرد پرداخت شود و زن هم جهيزيه را با آن تهيه كند در عين حال تحقيق و تفحص بسيار، در امر ازدواج مهم و حياتي است.
شرق:مهمتر از 4 ميليارد دلار
«مهمتر از 4 ميليارد دلار»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم بهمن آرمان است كه در آن ميخوانيد؛پيش از اين زماني كه من نماينده وزارت اقتصاد و در هيات امناي حساب ذخيره ارزي بودم هر سه ماه يكبار گزارشي توسط رييسكل بانك مركزي وقت، دكتر نوربخش و پس از آن دكتر شيباني، در مورد عملكرد حساب ذخيره ارزي به هيات امناي حساب ذخيره ارزي كشور ارايه ميشد و پس از آن توسط روابط عمومي سازمان مديريت و برنامهريزي در اختيار افكار عمومي قرار ميگرفت. اين گزارش نشان ميداد كه چه مقدار از حساب ذخيره ارزي را دولت برداشت كرده، چه مقدار آن به تصويب وزارت صنايع رسيده، چه مقدار آن به بانكها ارايه شده و چه مقدار آن گشايش اعتبار شده است.
از اينرو تا پايان آبانماه سال 1386 به اين واسطه، آمار دقيقي از ميزان ورود ارز و سرمايهگذاريهاي صورت گرفته با سرمايههاي حساب ذخيره ارزي در دست است. طبق همين آمار 7/9 ميليارد دلار از طريق حساب ذخيره ارزي، گشايش اعتبار شد. اين امر با توجه به ميزان درآمد كشور در شرايطي كه قيمت هر بشكه نفت بين 20 تا 23 دلار بود بيسابقه ارزيابي ميشود. ما با تلاشهاي بسيار موفق شديم اين مقدار اعتبار را به اقتصاد ايران تزريق كنيم.
اين امر از آنجا حايز اهميت است كه بايد در نظر بگيريد تمامي تاسيسات صنعتي و حتي زيربنايي ايران نه از طريق درآمد نفت بلكه از طريق دريافت وام (فاينانس) با پيشفروش محصولات در بخش پتروشيمي و گاه حوزه گاز پارسجنوبي تامين منابع ميشد. حتي اعتبار سد طالقان و ملاصدرا از طريق وام دريافتي از منابع خارجي شد. پس از آبان 1386 اطلاعي چنداني از نحوه اداره حساب ذخيره ارزي و ميزان ارزي كه به آن واريز ميشود، وجود ندارد، اما من به صورت تخميني با توجه به اطلاعاتي كه از وزارت صنايع دريافت كردهام، مبلغ قابل توجهي براي توسعه اقتصادي و ايجاد درآمد و اشتغال پايدار پرداخت نشده است.
از نظر نگارنده يك جريان ناهمراه با توسعه اقتصادي در كشور وجود دارد كه باعث شده در طول سالهاي اخير نه براي پروژههاي اقتصادي و نه براي پروژههاي زيربنايي كشور، گشايش اعتبار مناسبي صورت نگيرد. البته آقاي احمدينژاد در مراسم مرحله آبگيري سد گتوند بهعنوان بزرگترين سد برقابي ايران كه من هم به عنوان ميهمان حضور داشتم، اعلام كردند كه اين جريان در مديريت مياني كشور نفوذ كرده است.
اشاره او مشخصا به فرد خاصي در آن مراسم بود. اما من معتقدم مساله فراتر از اين حرفهاست زيرا تمامي طرحهاي توسعهاي و مادر مانند صنايع استراتژيك مورد همين كممهري قرار گرفتهاند. مانند رخدادي كه در زمينه كارخانههاي فولاد. فولاد مباركه، صنايع فولاد خوزستان و ذوبآهن شاهديم تا جايي كه حتي طرحي را كه كلنگ آن در دوران سازندگي به زمين خورده بود، متوقف شد.
طبيعتا اين جريان ناهمراه با توسعه اقتصادي در موارد ديگر هم فعال هست، بهصورتي كه حساب ذخيره ارزي و اساسنامههاي آن را به امري بياثر تبديل كردند. اساسنامه اوليه صندوق توسعه ملي را من نوشتم اما در نهايت به چيز ديگري تبديل شد. در واقع، مساله اين چهار ميليارد دلاري كه در بررسي كميسيونهاي مجلس متوجه «عدم واريز» آن شدهاند، در برابر اين مسايل آنچنان حايز اهميت نيست.
من در كل در مورد موجودياي كه براي صندوق توسعه ملي اعلام ميكنند، ترديد دارم. امروز اعلام ميكنند كه 28 ميليارد دلار پول در صندوق توسعه ملي ذخيره شده است و مدير فعلي آن اعلام ميكند كه تا پايان سال مقدار آن افزايش هم خواهد يافت. در حالي كه تنها يكي از بانكهاي كشور نتوانسته است حتي يك دلار از چهار ميليارد دلار اعتباري كه برايش مصوب شده است را گشايش اعتبار كند. اگر دولت با ملت شفاف بود اين قبيل ترديدها ميان مردم شكل نميگرفت. براي اصلاح وضعيت، بانك مركزي بايد به روال گذشته هر فصل، گزارشي را از طريق مطبوعات در اختيار افكار عمومي قرار دهد.
مردم سالاري:ضرورت اصلا ح نظام انتخابات
«ضرورت اصلا ح نظام انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن ميخوانيد؛انتخابات را ميوه درخت دموکراسي مي نامند. يعني اگر همه اجزا و ارکان دموکراسي به درستي محقق شده باشد آن وقت شاهد ميوه اي مطلوب براي جامعه خواهيم بود. پرونده انتخابات مجلس نهم تقريبا بسته شده و به جز حوزه هايي که تعيين تکليف آنها به مرحله دوم کشيده شده در بقيه حوزه هاي انتخاباتي شاهد معرفي نمايندگان جديد هستيم. نمايندگاني که به مجلس نهم خواهند آمد تا وظايف مهم تقنين و نظارت در قوه مقننه را بر عهده بگيرند.
اما در اين ميان در کنار حضور گسترده مردم در انتخابات مجلس نهم که طبق آنچه وزارت کشور اعلا م کرده به بيش از 64 درصد مي رسد، بايد به يک سوال اساسي پاسخ داد که چه ميزان تلا ش شده تا آراي مردم به سمت انتخاب اصلح برود و افکار عمومي با بررسي همه شرايط و براساس ويژگي هاي يک نماينده مطلوب پاي صندوق هاي راي آمده اند؟ چقدر انتخاب مردم، براساس شاخص هاي لا زم در راستاي وظايف اصلي نمايندگي صورت گرفته است؟
اين ها سوالا تي است که ضرورت توجه به آن، از آنجا جدي تر مي شود که به دلا يل مختلف، هنوز نمي توانيم به صراحت اعلا م کنيم که انتخابات براساس اعلا م برنامه يا بررسي کارنامه صورت مي گيرد.
فقدان نظام حزبي در انتخابات ايران سبب شده تا افراد بدون شناسنامه سياسي، با شعارهاي مختلف که ممکن است پشتوانه اجرايي هم نداشته باشد، وارد انتخابات مي شوند و پس از پيروزي در انتخابات، هيچ محکي براي بررسي آنچه مطرح کرده اند وجود ندارد.
يا از همه بدتر آن که در زمان تبليغات با انديشه اي وارد عرصه مي شوند اما در مجلس ديدگاه هاي ديگري را به پيش مي برند. لذا اصلا ح نظام انتخاباتي و رفتن به سمت نظام حزبي در انتخابات، ضرورتي است که بايد بيشتر مورد توجه قرار گيرد. اگر چه مدتي است توجه به اين نکته در دستور کار مجريان و ناظران قرار گرفته است.
ضعف هاي نظام انتخاباتي و کمتر توجه کردن به انتخاب اصلح سبب شده که هر کس از وضعيت موجود انتقادات بيشتري بکند، با اقبال بيشتري در جامعه روبرو باشد به طوري که مشاهده مي شود در ايام انتخابات کانديداها با سياه نمايي از اوضاع موجود مردم، بدون ارائه برنامه لا زم يا آگاهي از وظايف نمايندگي، مي کوشند تا پيروز انتخابات شوند. اين در حالي است که اگر نظام انتخاباتي کشور به سمت برنامه محوري برود، آن وقت نمي توان راحت براي جذب آراي مردم، تن به وعده هايي داد و حرف هايي زد که قابل اجرا نباشد.
ضمن اين که از برخي حوزه هاي انتخابيه، خبرهايي مبني بر پهن کردن سفره هاي شام و ناهار يا پخش هدايا در مناطق محروم براي جذب راي به گوش مي رسد که قطعا نمي تواند، تصويري مطلوب از يک انتخاب صحيح باشد.
اميد که در کنار اين شور حماسي حضور مردم در انتخابات، نظام انتخاباتي کشور با حرکت به سمت حزب گرايي و برنامه محوري، شاهد انتخاب هاي اصلح مردم در عرصه هاي مختلف باشيم.
ابتكار:واکاوي تهديدهاي رژيم صهيونيستي عليه ايران
«واکاوي تهديدهاي رژيم صهيونيستي عليه ايران»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار است كه در آن ميخوانيد؛تهديدهاي نظامي اخير رژيم صهيونيستي نسبت به جمهوري اسلامي ايران، بخشي از راهکارهاي اساسي «نظام صهيونيستي حاکم بر جهان» براي تحقق برنامه «آرماگدون» است. آرماگدون، نه يک پيشگويي و نه يک روياي هاليوودي است بلکه برنامه راهبردي کلان جهاني «صهيونيسم» است؛ زمان و حتي روز دقيق آن را نيز (دسامبر ) اعلام کردهاند. آنها براساس برنامههاي شيطاني «فراماسونري» در اين روز با احداث بناي معبد «سليمان» در بيتالمقدس، قصد اعلام رسمي پادشاهي بر جهان را دارند.
همان چيزي که قرآن کريم از آن به «علو کبير» ياد کرده و خطاب به بنياسرائيل ميفرمايد: «و لتعلن فيالارض علواً کبيراً».آنان از طريق رسانهها، فيلمسازي و تبليغات «نابودي کل جهان» را در اذهان القاء ميکنند.علت آنست که در انديشههاي شيطاني فراماسونري، قصد نابودي بسياري از نژادهاي بشري را دارند. بنابراين هدف آنان، تهديد نسل بشريت و علو کبير در سرتاسر کره زمين خواهد بود. اين تهديد نظامي نيازمند بسيج همهجانبه دولت و ملت ايران براي نبرد ديپلماتيک، رسانهاي، حقوقي و نظامي در سطح منطقه و جهان است. در اين نوشتار از منظر حقوق بينالملل، امکانات، شرايط و چارچوب دفاع نظامي مورد بررسي اجمالي قرار ميگيرد.
الف) حقوق بينالملل؛ منع توسل به زور: به موجب بند ماده منشور ملل متحد «هيچ دولتي حق توسل به زور در روابط بينالمللي را ندارد.» جنگ _ عادلانه يا ناعادلانه_ به طور کل ممنوع شدهاست. بر اين اساس حقوق جنگ، به حقوق بينالملل؛ منع توسل به زور متحول شدهاست. براساس ماده منشور، حق دفاع براي دولت مورد تهديد مشروع شناخته شدهاست؛ از نظر مسئوليت بينالمللي تهديدات مزبور بيشک نامشروع، غيرقانوني و مصداق بارز تهديد صلح و امنيت جهاني است و عملي شدن اين تهديدات، تجاوز و نقض قواعد آمرهاست. از نظر حقوق بينالملل کيفري و براساس جرائم موضوع اساسنامه دادگاه کيفري بينالمللي، «تجاوز» جنايت جنگي محسوب شده و کليه عوامل سازماندهنده و عملياتي و تاکتيکي، مجرم بينالمللي محسوب خواهند شد. به نظر ميرسد حق دفاع مشروع دولت جمهوري اسلامي ايران در دو بخش قابل بررسي است:
- دفاع مشروع مستقيم: سيستم دفاع نظامي ايران ميتواند اولين اقدام نظامي را اعلان جنگ تلقي کند و بر اين اساس ميتواند کليه اهداف نظامي اسرائيل را مورد هدف قرار دهد. اعلان جنگ از نظر حقوق بينالملل عبارت است از؛ هرگونه تحرک نظامي عليه تماميت ارضي و هدفگيري هر نقطه از خاک ايران از طريق هوايي، دريايي و زميني. در مقابل نيز قطعاً اقدامات نظامي ايران در سرتاسر خاک اسرائيل در حجم بسيار وسيع، مشروع و قانوني است.
- دفاع مشروع پيشدستانه: اين واژه از نظر حقوق بينالملل براي توجيه تجاوز توسط آمريکا، بارها توسط حقوقدانان صهيونيستي به کار رفتهاست. براساس اين نقطهنظر، آنان به خود حق دادهاند که هرجا قصد توسل به زور داشته باشند، با يک فضاسازي رسانهاي کشور هدف را متهم به تجاوز بالقوه! نمايند و سپس براي توجيه تجاوز خود، در پوشش دفاع مشروع پيشدستانه، به عمليات نظامي اقدام نمايند. چنين رويکردي توسط حقوقدانان جهان محکوم است و چنين تفسير موسعي از دفاع مشروع، در واقع تحريف و دگرگون کردن واژه «دفاع» به «تجاوز» است. زيرا دفاع امري استثنايي است و نميتوان تا جايي آن را اعمال کرد که جنبه تجاوز به خود بگيرد. با اين وجود چنانچه آرايش نظامي دشمن بهگونهاي باشد که از نظر کارشناسان نظامي عمليات اجرايي، يک حمله نظامي در حال رخ دادن باشد، معقول و منطقي خواهد بود که به موازات مراحل تحقق تجاوز در کنار آن مراحل عمليات نظامي پدافندي و دفاعي سازماندهي شود.
ب) حقوق بينالمللي بشردوستانه: در حقوق بينالمللي کلاسيک، حقوق در جنگ از شاخههاي «حقوق جنگ» بودهاست. حقوق در جنگ، شامل دو شاخه است: حقوق ژنو؛ حمايت از غيرنظاميان و حفظ حقوق افرادي که مخاصمه مسلحانه را ترک کردهاند و حقوق لاهه؛ حقوق نحوه هدايت مخاصمات مسلحانه، استفاده از ابزارها و شيوههاي نظامي و محدوديتهاي عمليات نظامي. پس از تصويب پروتکلهاي الحاقي به کنوانسيونهاي ژنو مصوب قواعد حقوق لاهه و حقوق ژنو باهم تجميع شده و با توجه به رژيم حقوقي واحد، حقوق در جنگ به «حقوق بشردوستانه» متحول شدهاست. در خصوص اجراي اصول و قواعد حقوق بشردوستانه در برنامههاي نظامي و دفاعي ايران ذکر نکاتي چند لازم است:
- رژيم اسرائيل و نيز دولت جمهوري اسلامي ايران به پروتکلهاي الحاقي کنوانسيونهاي ژنو ملحق نشدهاند. الحاق اين رژيم به کنوانسيونهاي چهارگانه ژنو ( م) مشروعيت ندارد زيرا زماني رژيم اسرائيل، عضو کنوانسيون تلقي ميشود که به عنوان دولت شناسايي شده باشد. در نتيجه به لحاظ فقدان حقوق معاهدهاي، اصول حقوق عرفي حاکم است؛ نظير اصل تفکيک و اصل تناسب و اصل ضرورت.
- اصل تفکيک عبارت است از لزوم تفکيک بين اهداف نظامي و غيرنظامي. اصل تفکيک از اصول اساسي حقوق بينالملل است. اين اصل دو تکليف متمايز ايجاد ميکند. اول اينکه، سرزمين و سازمان سياسي- نظامي مورد هدف، پايگاههاي نظامي خود را از بين جمعيت غيرنظامي خارج سازد. رژيم اسرائيل چنين تفکيکي به عمل نياوردهاست زيرا به خاطر کم بودن وسعت خاک، کل فلسطين اشغالي را به يک پادگان نظامي مبدل کردهاست. دوم اينکه، هدفگيريهاي نظامي به صورتي باشد که جمعيت غيرنظامي آسيب نبيند. اين درصورتي امکانپذير است که رژيم اسرائيل به شرح فوق، اماکن غيرنظامي داشته باشد.
- اصل تناسب؛ يادگار انديشه جنگ مقدس «اگوستين قديس» است. براساس اين اصل، هرچند جنگ امري شر و منفور است اما اگر خير آن بيشتر از شر حاصل از جنگ باشد، جنگ خير يا جنگ مقدس خواهد بود. در فقه اسلامي نيز تا آنجا که بررسي شده، نظير اين بحث «قاعده تترس» است. بر اساس اين قاعده، اگر دشمن عمليات نظامي را با استفاده از سپر انساني افراد بيگناه(غيرنظاميان) انجام دهد، تناسب بين کشته شدن آن بيگناهان در صورت دفاع متقابل و تلفات و زيانهاي ناشي از ادامه تهاجم غيرانساني دشمن سنجيده ميشود؛ اگر آثار تهاجم، تجاوز و تلفات حاصل از آن بيشتر از تلفات انساني بيگناهان باشد، به ناچار فرمانده عمليات بايد به عمليات دفاعي خود ولو به قيمت کشته شدن آن افراد بيگناه ادامه بدهد. در فقه اهل سنت، مبناي اين قاعده «مصالح مرسله» است.
البته استفاده از سپر انساني از منظرحقوقي، امري غيرانساني و به نوعي،جنايت جنگي است. رژيم صهيونيستي با نظاميسازي اراضي اشغالي و تلاش براي کوچ يهوديان ساير کشورها چنين سپر انساني را سامان دادهاست. در حقوق بشردوستان،ه اين اصل در حجم کوچک و در خصوص اهداف نظامي است.
يعني اگر فايده و خير حاصل از کوبيدن يک هدف نظامي بيشتر از تلفات حاشيهاي غيرنظامي باشد، عمليات نظامي توجيهپذير است. بر اين اساس چون زرادخانه هاي هستهاي پادگانهاي نظامي و ارتش تا بن دندان مسلح رژيم صهيونيستي، کل خاک فلسطين اشغالي را تصرف کرده، «اصل تناسب» اعمال ميشود؛ فايده و خير نظامي حاصل از درهم کوبيدن اهداف نظامي از ضررهاي حاشيهاي تلفات غيرنظاميان در کل سرزمين هاي اشغالي ممکن است بيشتر به نظر برسد.
در نتيجه با توجه به قدرت و توان نظامي ايران و وسعت خاک و گستردگي سرزمين ايران، هر نقطه کشور ايران ميتواند مبداء يک شليک موشکي باشد. در آن صورت اگر زاويههاي هر نقطه از خاک ايران را به سمت سرزمين اشغالي فلسطين با مقياس رياضي محاسبه کنيم، قدرت و توان اعجابانگيز نظامي ايران، سرزمين اشغالي رژيم صهيونيستي را وجب به وجب شخم خواهد زد. آن زمان ديگر زماني است که پشيماني رژيم صهيونيستي سودي نخواهد داشت.
در خاتمه به نظر ميرسد، وعده الهي «فجاسوهم خلال الديار» دوباره محقق ميشود و اين «علو کبير» با سرکوبي تاريخسازي مواجه خواهد شد. «دشمن به پاي خود آيد به گور». قدرت ايران متکي به عنايات الهي و اراده و قدرت بينهايت خداوند متعال است، قدرتي که بالاتر از موشکها، ناوها و هواپيماها عمل خواهد کرد. قدرتي که براي نابودي چهره شيطاني طراحان «آرماگدون» به يک تجلي بسنده خواهد کرد.
دنياي اقتصاد:یارانه نقدی و اقشار پر درآمد
«یارانه نقدی و اقشار پر درآمد»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتر پويا جبل عاملي است كه در آن ميخوانيد؛یکی از مباحث مهم در سیاستگذاری اقتصادی، توجه به محرکها است. آنچه در ذیل این سر فصل میآید آن است که سیاستگذار باید به این مساله توجه کند که افراد به محرکها واکنش نشان میدهند.
بنابراین رفتار آنان ابدا پیش و پس از اعمال سیاست یکسان نخواهد بود. سیاستی موثر است و قادر است تا به نتیجه مطلوب خود برسد که سیاستگذار، محرکهای تازهای را که در صورت اعمال سیاست ایجاد میشود در نظر گرفته و واکنشهای افراد به آن را تا آنجا که ممکن است پیشبینی کند.
برای درک این موضوع به این مثال عینی توجه کنید. یکی از سیاستهای رایج در دنیا برای کاهش مصرف مواد دخانی و مشروبات الکلی، وضع مالیاتهای بالاتری نسبت به دیگر اقلام مصرفی بر این محصولات است. هدف سیاستگذار آن بوده است که مصرف این محصولات را برای حفظ سلامت جامعه کاهش دهد و بهترین راه را در وضع مالیات دیده است؛ زیرا با افزایش مالیات و قیمت تمام شده کالا انتظار آن است که تقاضا برای این محصولات کاهش یابد؛ اما برخی از محققان این نتیجه را به چالش کشیدهاند.
آنها معتقدند که این افزایش مالیات ضامن حفظ سلامت جامعه نیست آن هم به یک دلیل ساده. این گروه مدعی هستند که با افزایش مالیات بر محصولات دخانی و الکلی، مصرفکننده خود به خود به سوی بخشی از این کالاها کشیده میشود که قیمت پایینتر و البته کیفیت کمتری دارند.
در حقیقت آنان برای پیدا کردن اثر این سیاست بر سلامت جامعه، تقاضای این محصولات را یک شکل نمیبینند و بین بازار محصولات باکیفیت و بیکیفیت تمایز قائل میشوند تا بتوانند واکنش مصرفکنندگان را به اعمال این سیاست تحلیل کنند. به این شکل چه بسا با اعمال مالیات، مصرفکنندگان سلیقه مصرفی خود را به سمت کالاهای کم کیفیتتر از این محصولات جابهجا کنند و نتیجه این سیاست کاملا عکس مقصود سیاستگذار باشد.
در واقع آن چنانی که در این مثال نیز مطرح شد، باید در نظر گرفت که اعمال یک سیاست چون محرکی رفتار آنان را تحتتاثیر قرار میدهد. به نظر نگارنده، سیاست یارانه نقدی نیز برای اقشار با درآمد بالا این چنین عمل کرده است. این درست است که این یارانه درصد ناچیزی از کل درآمد آنان است، اما آنان بیتردید به این محرک پاسخ دادهاند، اما چگونه؟
اولین مورد این است که با دریافت این مبلغ، دولت بر این نکته به درستی پافشاری کرده است که این یارانه «حق» شماست.
شاید اگر دولت از ابتدا این مبلغ را به این افراد نمیداد این «حق» این گونه برای آنان معنی نمییافت، اما وقتی این پول به حساب فردی ریخته میشود، وی آن را جزئی از حق خود میداند و بسیار سخت است که از کسی بخواهی از حق خود چشم پوشی کند. ضمن آنکه این افراد ممکن است بپرسند، دولت اگر این یارانه را به ما ندهد با آن چه میکند؟ پاسخ روشن است، کمک به اقشار آسیبپذیر. اینجاست که قشر پردرآمد میتواند پاسخ دهد که خود بهتر میداند «حق» خود را باید به چه کسی دهد و نیازی به مداخله دولت نیست. نکته این است که شاید واکنش این قشر به دریافت یارانه، دادن آن به افراد آسیبپذیر باشد.
در حقیقت این احتمال قوی وجود دارد که آنان «رفتار خیرخواهانه» خود را تغییر دادهاند و اکنون نیازی نمیبینند که به خواست دولت برای عدمدریافت یارانه پاسخ مثبت دهند. آیا دولت تحقیقی در این مورد انجام داده است که با اعمال سیاست یارانه نقدی، میزان صدقات افزایش یافته است یا خیر؟ شاید اصولا دولت مسالهای را میخواهد حل کند که خود بازیگران در اقتصاد آن را حل کردهاند.
به هر رو آنچه مهم است آنکه افراد پر درآمد دریافتکننده یارانه بیتردید به دریافت آن واکنش نشان دادهاند و حال بیتردید این انگیزه وجود ندارد که آنان به رفتار پیش از دریافت یارانه برگردند حتی با وجودی که این رقم برای آنان ناچیز باشد، و ای بسا واکنش آنان به این سیاست، افزایش رفتار خیرخواهانه آنان با «حقی» باشد که دولت برایشان ایجاد کرده است.
گسترش صنعت:هدفمندی تسهیل میشود
«هدفمندی تسهیل میشود»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم حسن رادمر است كه در آن ميخوانيد؛اصناف در تمامی مقاطع انقلاب اسلامی نقش خود را در بهثمر رساندن اهداف و سیاستگذاریهای کلانکشور بهخوبی نشان دادهاند و از اینرو دولت در جریان اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها نیز دست یاری آنها را میفشارد. امروز اما در آستانه اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانهها قرار داریم که در این بین اصناف به عنوان اسکلت اقتصاد و بازار میتوانند با برنامهریزیهای دقیق، دولت را در اجرای هرچه پربارتر این قانون یاری کنند.
دولت نیز با در نظر گرفتن ظرفیتهای موجود در این بخش برای اجرایی شدن فاز دوم قانون هدفمندی یارانهها دست یاری به سوی اصناف دراز کرده است تا علاوه بر ادامه و توسعه همکاریها، از نقطه نظرات، دیدگاهها و راهکارهای اجرایی آنان برای کاهش تاثیرات قانون بهرهمند شود. بیگمان برگزاری همایش هماندیشی بین وزارت صنعت، معدن و تجارت با اصناف نشاندهنده توجه ویژه دولت به فعالان این بخش و تاثیرگذاری مشارکت آنها در اجرای قانون هدفمندی است. هدفمندی در حالی به اجرای فاز دوم نزدیک میشود که نقش موثر اصناف در اجرای فاز نخست قانون هدفمندی یارانهها همواره مورد تاکید همگان بوده است.
چراکه اگر همدلی و همیاری اصناف در یکسال گذشته نبود، اجرای فاز نخست قانون هدفمندی با آرامش همراه نمیشد. امروز اما برای اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانهها همانند فاز اول، ذخیرهسازی برای تامین و تنظیم بازار اقلام اساسی و ضروری در دستور کار قرار گرفته است. پیشبینی میشود فاز دوم هدفمندی نیز همچون مرحله نخست آن با آرامش بازار و تورم حداقلی همراه باشد چراکه تجربه فاز نخست این قانون و پیبردن به نقاط ضعف و قوت این امکان را به مسوولان و همچنین اصناف و فعالان بخش خصوصی مشارکتکننده میدهد تا در پیشبرد قانون هدفمندی با بهرهگیری از تمام پتانسیلها و تقویت نقاط ضعف ادامه راه را تسهیل کنند.