باید از حامیان این سخنان و منادیان این راهکارها پرسید؛ آیا به راستی دولت مستقر مانع وحدت ملی است؟ آیا همه ابزارهای وحدت ملی و نیز ابزارهای حل مشکلات داخلی و خارجی در اختیار قوه مجریه است که با تعویض دولت و آمدن دولت جدید، این مسائل حل شود؟ پاسخ به این پرسشها منفی است.
به این معنی که نه تنها دولت مستقر مانع وحدت ملی نیست، بلکه اساساً رئیس دولت دوازدهم نزدیک به یک سال پیش با کسب اکثریت آرای ملت ایران، اجماع گستردهای را حول سیاستها و رویکردهای خود شکل داد. بنابراین همراه با اینکه بخش مهمی از جامعه سال گذشته به آقای روحانی رأی داد و او را تأیید کرد، باید این واقعیت را هم درک کنیم که همه ابزارهای حل مسائل در اختیار دولت نیست.
در این صورت، پیشنهادهایی که در این روزها مطرح میشود، یا تلاشی برای بسیار ساده کردن مسائل پیچیده جامعه است یا یک تلاش و تلقی ضعیف جناحی برای کنار گذاشتن دولت مستقر. حاملان این افکار این فرض مهم را نادیده میگیرند که در صورت استعفای دولت و تصدی پست ریاست جمهوری از سوی فرد یا افراد دیگری، به راستی آیا جریان و گروه سیاسی زبردست و آماده، طرح آماده و در نهایت برنامه متکی بر دانش متقن و پشتوانه قوی اجتماعی سراغ داریم که بتواند به فوریت همه مسائل را حل کند؟ پاسخ به این پرسشها هم منفی است. به این معنی که همه جریانهای سیاسی و گروهها پیش از این در بخشهای مختلف امتحان خود را پس دادهاند.
از سوی دیگر، سادهسازی مسائل پیچیده داخلی و خارجی و ارائه یک نسخه واحد که اگر این فرد یا جریان برود و فرد و جریان دیگری سر کار بیاید، مشکلات حل میشود، همان رویکرد پوپولیستی است که پیشتر نیز در کشور تجربه شد. زیرا یکی از راههای پوپولیستها برای جلب آرای عامه مردم، سادهسازی مسائل بسیار پیچیدهای است که دستکم شکلگیری این مسائل، حاصل سالها انباشت و پاسخ ندادن است.
به این ترتیب، نسخههایی از این دست، بیش از آنکه به وحدت جامعه کمک کند و وحدت آفرین باشد، به تشتت افکار منجر شده به وحدت ملی ما آسیب میزند.
آنچه امروز جمهوری اسلامی ایران به آن نیاز دارد، یک تفاهم واقعی در سطح بالاست. امروز اگر بزرگان نظام کنار یکدیگر قرار بگیرند و عزم خود را جزم کنند که کشور با عزمی جزم و اتحادی راسخ از این وضعیت خارج شود، در این هنگام راهکار برای برون رفت از این شرایط هم پیدا خواهد شد.
البته چنین راهکاری یک نسخه ساده یا یک معادله دو مجهولی ساده، مانند آنچه امروز شنیده میشود، نیست. اما این راهکار هرچه باشد، پیش نیاز امروز ایران در گام نخست، دستیابی به یک تفاهم سطح بالا در کشور است. امروز انتظار میرود بزرگان کشور بپذیرند شرایط ،ویژه و حساس است و پس از این درک درست، مسائل درست نیز با همفکری کارشناسان، اندیشمندان و دغدغهمندان کشور پیدا خواهد شد. طبیعتاً مردم نیز از چنین وضعیتی استقبال کرده و آنان نیز به عنوان یک پازل مهم و اساسی از این اجماع، خود را نشان خواهند داد.
بنابراین، آنچه امروز باید به عنوان یک خواست ملی و راه حل مشکلات مطرح شود، کنار هم نشستن بزرگان است. اما اگر این اتفاق همچنان به تأخیر افتد، احتمال زیادی وجود دارد که فرصتها از دست برود و سرمایههایی که باید کنار هم باشند، احتمالاً رو در روی هم قرار بگیرند که در این صورت، این درک برای مردم حاصل خواهد شد که عزمی برای برون رفت از این وضعیت وجود ندارد.
تجربه 40 سال گذشته نظام جمهوری اسلامی ایران نشان داده است که در صورت دستیابی به یک جمعبندی، میتوانیم مسائل بزرگ و کوچک را حل کنیم و از سر بگذرانیم. تنها نیاز ما برای از سر گذراندن، نخست عزم جزم و دیگری تشریک مساعی است.
غلامرضا ظریفیان استاد دانشگاه