به گزارش ایران اکونومیست، سخن گفتن در این باره ناراحت کننده است و انسان را عصبی می کند، اما تعرضات و آزار و اذیت های جنسی دانش آموز به دانش آموز در دستشویی های مدارس، در زمین های ورزش مدارس و در عقب اتوبوس های مدرسه با نرخی هشدار دهنده رو به افزایش دارد. این اتفاق در تمام سطوح آموزشی از پیش دبستانی تا کالج در حال رخ دادن است.
این اتفاق برای دختر ایستر وارکوف دانش آموز یکی از مدارس دولتی سیاتل رخ داده است. در سال 2012 او توسط یک همکلاسی دبیرستانی اش مورد تجاوز قرار گرفت؛ پسری که در دوره تحصیلش در مدرسه راهنمایی نیز به دلیل بدرفتاری جنسی - در یک سفرگردش میدانی چند روزه از طرف مدرسه - توبیخ شده بود. این تجاوز در حضور دانش آموزان دیگر صورت گرفت.
کارزار metooدر شبکه های اجتماعی حقیقت پنهانی را برملا می کند: اینکه آزار و اذیت و تعرض جنسی عادی سازی شده، تعرضی رایج است که مرتبا در تمام جنبه های جامعه آمریکا رخ می دهد؛ درهالیوود، در سیلیکون ولی، در میان روزنامه نگاران، کمدین ها، سیاستمداران و اساتید دانشگاهی. حتی معروف است که رئیس جمهور فعلی آمریکا درمورد آزار و اذیت و تعرض جنسی لاف زده، اما بعدها اظهارات خود را به عنوان «گفتگوهای رختکنی» رد کرده است.وارکوف سازمان «تعرض جنسی درمدارس را متوقف کنید» تاسیس کرده؛ سازمانی که مدافع محافظت مدارس از دانش آموزان در برابر آزار و اذیت جنسی است و موارد رخ داده را در صورت لزوم منطبق با قانون «عنوان چهار» مورد تحقیق و بررسی قرار می دهند. وی می گوید: «مدارس ما در وضعیتی بحرانی به سر می برند.»
با وجود موارد تعرضات جنسی بزرگسال به کودک در محیط مدارس که عناوین خبری ادعا می کنند- و به حق نیز چنین است- مشکل حملات جنسی دانش آموز به دانش آموز بسیار شایع تر است. بنا به تحقیقی که آسوشیتدپرس از داده های جرم و جنایت فدرال به عمل آورده، در برابر هر تعرض جنسی بزرگسال به کودک، هفت تعرض دانش آموز به دانش آموز وجود دارد.
به نوشته آسوشیتدپرس از سال 2011 تا 2015 حدود 17 هزار تعرض جنسی توسط دانش آموزان آمریکایی صورت گرفته است، هر چند که به دلیل عدم گزارش مدارس یا دسته بندی کردن این رفتارها به عنوان قلدری به خصوص در میان قربانیان کوچک تر، این تعداد احتمالا بسیار بیشتر از این است. حدود 5 درصد قربانیان کودکان 5 و 6 ساله بوده اند.
هرچه قربانی کم سن و سال تر باشد، اثرات آن ویرانگرتر است و قربانی دربرابر تکرار تعرض آسیب پذیرتر می شود. این گرایشی ناراحت کننده است که برخی از معلمان و اولیا از تصدیق آن اکراه دارند، به خصوص زمانی که پای کودکانی به این کم سن و سالی در میان می آید. زدن برچسب هایی چون قلدری یا مسخره کردن، به چنین رفتارهایی آسان تر است تا جرایم جنسی نامیدن آنها – و تخلف از محافظت های ایمنی مصرح در قانون عنوان 4 فدرال- اما مدافعان می گویند که تنها راه برای امحای این تعرضات مواجهه شدن با آنهاست.
به گفته وارکوف در غیر این صورت زندگی جوانان نابود می شود. او می گوید: «نه تنها زخم های عاطفی و روانی قربانیان این حوادث تا مدت های طولانی بعد از حمله باقی می ماند، بلکه زندگی اجتماعی، تحصیلات و رویاهای شغلی آنها نیز از هم فرومی پاشد. برای عده ای آسیب وارده برطرف ناشدنی است، آزار و اذیت های مبتنی بر جنسیت و تعرضات جنسی شمار فزاینده ای از دانش آموزان نوجوان را به سمت خودکشی سوق داده است.
وقتی این اتفاق در مدارس رخ می دهد و مورد رسیدگی قرار نمی گیرد، دانش آموزان چنین نتیجه گیری می کنند که سوء رفتار جنسی امری قابل قبول و حتی عادی است. چرا که پسرها پسرند دیگر، اینطور نیست؟ اما باورها و نگرش ها نسبت به روابط سالم و رفتار جنسی سالم بدوا در زندگی دانش آموز ریشه دارد و به گفته اهالی حوزه تعلیم و تربیت، مدارس باید ابتکار عمل را در امحای آزار و اذیت و تعرض جنسی دردست بگیرند، ابتدا با به رسمیت شناختن وجود این مشکلات و سپس با گنجاندن این مشکل در برنامه درسی، سیاست ها و کلیت بافت فرهنگ مدرسه و اجتماع.
«تو ضعیفی. اصلا قابلیتش را نداری. تو فقط یک دختری.» این ها پیام هایی است که از طرف برخی دانش آموزان در کلاس سوم مدرسه ریمان مولیجیک در مدرسه ونکوور در واشنگتن القا - و دریافت - می شود. در طول زمان این ایده ها به احساس قدرت و بی قدرتی ترجمه می شود که می تواند قربانی شدن را از طرف آزارگر و سوءاستفاده گر تسهیل کند. اما کلاس سومی ها هیچ یک این چیزها را درک نمی کنند ولی چیزی که آنها خوب درک می کنند چگونگی احترام گذاشتن به خودشان و حریمشان و چگونگی صحبت کردن از خودشان است زمانی که یکی بدون اجازه آنها وارد حریمشان می شود.»