جام جم:كارنامه موفق رسانه ملي در انتخابات
كارنامه موفق رسانه ملي در انتخابات»عنوان يادداشت روز روزنامه جام جم به قلم بيژن نوباوهوطن نماينده مردم تهران است كه در آن ميخوانيد؛12 اسفند 1390 نيز يومالله شد؛ روزي كه در تاريخ پرافتخار ملت بزرگ و وفادار ايران روزي بهياد ماندني و ماندگار خواهد شد. از يك سو همه جبهه استكبار تمامقد براي ضربه زدن به حيثيت مردم قهرمان ايران صفآرايي كرده بود و در مقابل ملتي شجاع، دلاور و آگاه كه با پيروي از رهبر فرزانه خود سراپا مملو از شور و شوق مبارزه است، با تمام ايمان به نبرد با دشمنان بهپا خاست. ملت ايران اين بار با درك عميق از توطئه دشمن براي به زير سوال بردن مشروعيت نظام اسلامي همچون فرزندان خود در 8 سال دفاع مقدس اما با سلاح آگاهي و حضور و آراي گلولهگونه خود به ميدان نبرد وارد شد و طي چند ساعت دشمن قهار ايران اسلامي را مجبور به عقبنشيني و شكست كرد.
12 اسفند 90 روز «انقلاب در انقلاب» بود و مردم ايران اسلامي با همه توان خود حماسه آفريدند و خون تازهاي را در رگهاي جمهوري اسلامي ايران به جريان انداختند.
جبهه استكبار از چند ماه پيش با حجم بيسابقه تبليغاتي براي اثبات نامشروعيت حكومت مردمسالاري ديني وارد عرصه رسانهاي شد و با هزاران ساعت تبليغات منفي و استفاده از عوامل داخلي و خارجي خود تلاش كرد تا انتخابات نهم مجلس شوراي اسلامي را فرمايشي و مخالف خواست ملت ايران معرفي كند.
ضرورت افشاي طرح تبليغاتي كشورهاي غربي باعث هماهنگي و مشاركت جدي رسانههاي داخلي بويژه رسانه ملي براي مقابله با تبليغات بيگانه شد. رسانه ملي در 2 محور مقابله با جبهه استكبار در سطح بينالمللي و خنثي كردن فضاي مسموم ايجاد شده در ميان ملتهاي جهان و بخصوص براي جلوگيري از تاثيرگذاري بر فضاي كشورهاي شامل بيداري اسلامي از سوي آمريكا و سايرين و در محور دوم براي خنثي كردن تبليغات مسموم خارجي براي نااميد كردن مردم كشورمان وارد عمل شد.
در تبليغات خارجي علاوه بر رسانههاي داخلي كشورمان شبكههاي تلويزيوني نظير پرستيوي، العالم و ساير شبكهها مسووليت اصلي مقابله را به عهده گرفتند و در شرايط كاملا نابرابر رسانهاي، رسالت سنگيني را به انجام رساندند تا جايي كه دولت استعماري انگليس دستور ممنوعيت فعاليت پرستيوي در جزيره انگليس را صادر كرد و بسياري از كشورهاي منطقه همسو با غرب نيز ممانعت مشابهي را براي شبكه العالم و خبرنگاران آن ايجاد كردند.
مسووليت مقابله با سخنپراكنيهاي مسموم خارجي در داخل كشور در همه فضاهاي رسانهاي نظير رسانههاي راديويي، تلويزيوني و فضاي مجازي نيز به عهده همه بخشهاي رسانهاي بخصوص معاونت سياسي سازمان صدا و سيما قرار گرفت كه طي هزاران ساعت توليد و پخش برنامههاي گوناگون و پخش اخبار تهاجمي و افشاگرانه كه به آگاهي گسترده مردم كشورمان منجر شد و سازمان صدا و سيما كارنامه موفقي در مقابله با دشمن و آگاهيبخشي رسانهاي بر جاي گذاشت.
نقطه عطف فعاليت رسانه ملي را علاوه بر روزهاي قبل از انتخابات بايد روز 12 اسفند 90 ناميد؛ روزي كه در آن همه مردم ايران با دلنگراني اما اميد، شور و هيجان آمده بودند تا حضور خود را در دفاع از انقلاب اسلامي و رهبر شجاع خود به جهانيان نشان دهند. رسانه ملي با استفاده از همه ظرفيتهاي رسانهاي خود در قالب صدها خبرنگار، گزارشگر و گروههاي تصويربرداري و حضور همه شبكههاي راديو- تلويزيوني، رسالت بيبديلي را در عرصه نمايش حضور و مقابله پيروزمندانه ملتي مظلوم عليه همه دنياي استكبار به انجام رسانيد.
شكي نيست كه يكي از اركان مهم رشد كشور عزيزمان را تقويت رسانهاي در همه فضاهاي موجود بدانيم و در عرصه جنگ نرم كه همه عرصههاي فكري، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي كشور را شامل ميشود، وجود رسانههاي قوي و مستقل براي مقابله با دشمن و پاسخگويي به نياز روزافزون جامعه ايران اسلامي امري اجتنابناپذير است كه ميبايستي به آن توجهي جدي صورت پذيرد.
كيهان:منتظر سنگ نباشيد نارگيل بيندازيد!
«منتظر سنگ نباشيد نارگيل بيندازيد!»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه ر آن ميخوانيد؛
1- نارگيل، يكي از ميوه هاي بسيار مفيد و صدالبته، بسيار گرانقيمت است. در گراني قيمت نارگيل عوامل و علت هاي متعددي نقش دارند كه يكي از اصلي ترين آنها، سخت و دشوار بودن دسترسي به اين ميوه و چيدن آن است. درخت نارگيل، ساقه اي بلند- مثل نخل خرما- دارد و در مناطق گرمسير روي خط استوا مي رويد. روي درخت هاي نارگيل همواره تعداد زيادي ميمون حضور دارند و نسبت به اين ميوه و حفظ آن براي تغذيه خود، تعصب مي ورزند، حالا مي توان حدس زد كه دسترسي به نارگيل و چيدن اين ميوه تا چه اندازه سخت و دشوار است. اما، انسان با هوش براي غلبه بر اين دشواري راه حل زيركانه اي يافته است. آدمها براي دسترسي به نارگيل ها، سنگ يا جسم سخت ديگري شبيه آن را به سمت ميمون ها پرتاب مي كنند و ميمون ها براي مقابله و دفاع از خود نارگيل ها را يكي پس از ديگري از درخت چيده و به سوي انسان ها پرتاب مي كنند! حيوانات زبان بسته به خيال خود در حال جنگ با انسان ها هستند!... البته ميمون ها، حيوانات كم هوشي نيستند ولي نهايتاً در زيرمجموعه حيوانات جاي دارند و در مقايسه با انسان، چه عرض شود!!
2- «در گزارش هاي دريافتي از تهران فضاي انتخابات پارلماني روز جمعه سرد و بي روح ارزيابي شده است- سي ان.ان»! «روز دوم مارس- 12 اسفند- رژيم اسلامي ايران سردترين انتخابات پارلماني در تاريخ 33 ساله خود را تجربه مي كند- آسوشيتدپرس»! «انتخابات رياست جمهوري ژوئن 2009- خرداد 88- مردم ايران را نسبت به برگزاري انتخابات آزاد و بدون تقلب بدبين كرده است و اين بدبيني و سوءظن را با خودداري از شركت در انتخابات پارلماني در دوم مارس نشان خواهند داد- دويچه وله»! «در حالي كه تلويزيون ايران و روزنامه كيهان تلاش مي كنند مردم را به پاي صندوق هاي راي دعوت كنند، مردم بي اعتنا به انتخابات، به خريدهاي سنتي براي عيد باستاني ايرانيان مشغولند و تمايلي براي شركت در انتخابات از خود نشان نمي دهند- يورو نيوز»! «ايرانيان از تحريم ها و دخالت رهبران خود در آشوب هاي منطقه خسته شده اند و قصد دارند با بي اعتنايي به انتخابات پارلماني، نارضايتي خود را به جهانيان اعلام كنند- بي بي سي»! «اعتراضات خياباني با سركوب روبرو شده است ولي خانه نشيني و شركت نكردن در انتخابات هزينه اي ندارد و مردم قصد دارند ظرفيت خود در مخالفت با رژيم ديني حاكم بر ايران را كه در خيابان ها سركوب شده از راه بي اعتنايي به انتخابات مجلس به نمايش بگذارند- VOA»! «مسئولان جمهوري اسلامي اثربخشي تحريم ها را انكار مي كنند ولي روز دوم مارس- 12 اسفند- برگزاري سرد و خاموش انتخابات بلوف مسئولان رژيم در بي اثر بودن تحريم ها را فاش مي كند- واشنگتن پست»! «تحريم انتخابات پارلماني ايران از سوي خاتمي اقدامي هوشمندانه است و خودداري مردم از شركت در انتخابات نشان مي دهد كه خاتمي همچنان از محبوبيت در ميان مردم برخوردار است.
شبكه تلويزيوني فرانس 24» ! « فردا در سراسر دنيا، مردم شاهد تاثير تحريم هاي فلج كننده بين المللي عليه حكومت اسلامي ايران خواهند بود- جروزالم پست»!... و انبوهي از تحليل ها، تفسيرها و گزارش هاي خبري مشابه كه تا آخرين ساعات پنج شنبه شب 11 اسفند- چند ساعت قبل از شروع انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي- از سوي رسانه هاي غربي و برخي شبكه هاي خبري منطقه با آب و تاب منتشر مي شد.
3- صبح روز جمعه 12 اسفندماه در حالي كه فقط 2 ساعت از آغاز رأي گيري گذشته بود، شبكه تلويزيوني فاكس نيوز- وابسته به پنتاگون- در خبري كوتاه اعلام كرد؛ «حضور مردم تهران در پاي صندوق هاي رأي بيشتر از اندازه اي است كه انتظار مي رفت» و بلافاصله گفت «هنوز نمي توان دراين باره قضاوت نهايي كرد زيرا بعيد نيست كه خانواده نظاميان و كارمندان دولت را براي نمايش حضور به صحنه آورده باشند»! فاكس نيوز در ساعت يك و 45 دقيقه بعدازظهر جمعه به وقت تهران، اعتراف كرد كه «حضور مردم در پاي صندوق هاي رأي متراكم و چشمگير است» و در مصاحبه غيرحضوري و تصويري-SKYPE- با «تاكر كارلسان» كارشناس سياسي خود از وي پرسيد؛ «آيا شركت قابل ملاحظه مردم ايران در انتخابات پارلماني غيرمنتظره به نظر نمي رسد؟ و آيا اين حضور چشمگير نشانه بي اثر بودن تحريم ها نيست»؟ و تاكر كارلسان كه چند ساعت قبل در برنامه تلويزيوني زنده فاكس نيوز با عنوان «چشم قرمز- RED EYE» تحريم هاي آمريكا و اتحاديه اروپا را ناكافي دانسته و گفته بود «ايران سزاوار نابودي است»! ابتدا تلاش كرد در ميزان شركت مردم در انتخابات ابراز ترديد كند ولي در مقابل چندتصوير ارسال شده گفت: «بايد اعتراف كنم كه تحريم ها بي اثر بوده است».
همين جا بايد گفت؛ برخلاف ادعاي فاكس نيوز، تحريم ها بي اثر نبوده بلكه اثر معكوس داشته و به قول اوباما، هزينه تحريم هاي نفتي ايران به مردم آمريكا تحميل شده است و باز بايد گفت؛ به اعتراف فاكس نيوز- بخوانيد پنتاگون- فعاليت هسته اي ايران فقط بهانه تحريم بوده و تحريم ها براي اثرگذاري در انتخابات تصويب شده بود كه از اين نگاه نيز تحريم ها بي اثر نبوده بلكه فقط يك جا به جايي صورت گرفته و به نوشته نيويوركر -27 ژانويه 2012- به جاي انتخابات ايران، انتخابات اوباما را تحت تاثير قرار داده و با افزايش پرشتاب بهاي بنزين و افزايش قيمت كالاهاي مرتبط با آن، مردم آمريكا را از مديريت باراك اوباما عصباني كرده و انتخاب دوباره او را با ترديد جدي روبرو كرده است. هو كردن ساركوزي و پرتاب تخم مرغ گنديده به سوي او در فرانسه، اعتراض مردم اسپانيا به افزايش بهاي سوخت، افزايش هزينه و قيمت خدمات ترابري در ايتاليا، انگليس و چند كشور اروپايي ديگر كه اعتصاب هاي فلج كننده سراسري را در پي داشته است نيز، از جمله آثار تحريم نفتي ايران است! كه شرح آن به درازا مي كشد.
بعدازظهر روز جمعه، شبكه تلويزيوني سي.ان.ان كه نمي توانست حضور متراكم مردم در انتخابات مجلس نهم را انكار كند، اعتراف كرد؛ «شركت گسترده مردم ايران در انتخابات پارلماني امروز نشان مي دهد كه مردم به جمهوري اسلامي علاقمند هستند» و شبكه تلويزيوني يورونيوز پيش بيني تحليل گران و كارشناسان اروپايي و آمريكايي را زير سوال برده و گفت «به نظر مي رسد آنها، به جاي تحليل رويدادها و پيش بيني حوادثي كه در پيش است، آرزوهاي خود را به خبر و گزارش تبديل مي كنند»!
روزنامه انگليسي فايننشال تايمز در شماره ديروز -شنبه- خود نوشت «ميليون ها ايراني روز جمعه با وجود تحريم هاي اقتصادي غرب و تحريم انتخابات از سوي گروهها و شخصيت هاي مخالف رژيم در انتخابات پارلماني شركت كردند» و به اظهارنظر يك جوان شركت كننده در انتخابات اشاره كرد كه گفته بود «من به دعوت رهبرم آمده ام تا به آمريكا و اسرائيل نشان بدهم كه ايراني ها از نظام اسلامي خود دفاع مي كنند». خبرگزاري فرانسه در گزارشي از تهران نوشت «حضور ميليون ها ايراني در پاي صندوق هاي رأي كه در بسياري از مراكز با تراكم و صف هاي طولاني همراه بود، ناظران بين المللي را شوكه كرده است».
تلويزيون قطر با اشاره به تحريم انتخابات از سوي خاتمي و ساير گروههاي اپوزيسيون اعلام كرد «شركت گسترده مردم نشان داد كه خاتمي و گروههاي اپوزيسيون پايگاهي در ميان مردم ندارند» و ساعتي بعد با پخش خبر شركت خاتمي در انتخابات گفت؛ «رفتار خاتمي مخالفان ايران را با شوك گيج كننده اي روبرو كرده است». آلن جونز خبرنگار شبكه تلويزيوني سوئد گفت «ميان آنچه ما در غرب عليه ايران مي نويسيم و مي گوئيم با واقعيت هاي اين كشور فاصله اي پر نشدني ديده مي شود». شبكه انگليسي زبان الجزيره در گزارشي از مبدا تهران گفت؛ «مردم آمده اند تا اقتدار جمهوري اسلامي را به رخ جهانيان بكشند»... و باز هم انبوهي از نمونه هاي مشابه ديگر كه فهرست آن نيز مثنوي هفتادمن كاغذ است.
4- خانم «كاندوليزا رايس»، وزير امور خارجه دولت بوش كه براي تشريح علت ناكامي آمريكا در چالش با جمهوري اسلامي ايران به كميسيون سياست خارجي سنا رفته بود، با لحني آميخته به مزاح- كه به گفته سناتور «جو بايدن» در همان جلسه، چندان هم شوخي نبود- گفته بود؛ «ما شناخت زيادي از اسلام ايران و نقش رهبري ديني آن نداريم و تنها چيزي كه بدون ترديد درباره مردم ايران مي دانيم اين است كه درباره آنها چيزي نمي دانيم» و آقاي «رابرت گيتس» رئيس كنوني سازمان «سيا» و وزير دفاع - بخوانيد وزير جنگ- سابق آمريكا نيز در يك كنفرانس خبري در منطقه حفاظت شده «الخضراء» بغداد، درباره علت ناكامي آمريكا در لابي با ايران گفته بود؛ «مشكل ما با ايران آن است كه از ما هيچ چيزي نمي خواهد و كسي كه به ما احتياج ندارد و از ما امتيازي نمي خواهد، امتيازي هم نمي دهد» و اين سخن خانم رايس نيز شنيدني است كه در ادامه اظهارات «رابرت گيتس» و با تائيد نظر وي مي گويد «امروزه ايران به يك قدرت در منطقه تبديل شده و در وسط خاورميانه ايستاده و از آمريكا باج مي خواهد»!
5- چند روز پيش -چهارشنبه 10 اسفند- حضرت آقا در ديدار پرشور مردم با ايشان فرمودند؛ « جبهه استكبار همه تيرهاي خود را بر ضد ملت ايران خرج كرده و به تيرهاي آخر رسيده است». نگاهي گذرا به تهديدهاي اين روزها عليه ايران اسلامي از نكته درخورتوجهي حكايت مي كند و آن، اين كه آمريكا و متحدانش به قول سياستمداران كهنه كار، تهديدهاي خود عليه ايران را «زير سقف» نگاه مي دارند. چرا كه اگر تهديد را به «سقف» برسانند، حركت بعدي، آخرين حركت -مثلا حمله نظامي- خواهد بود و دشمن به خوبي مي داند كه توان آن راندارد و از اين روي ناچار است «مشت» خود را بسته نگاه دارد.
نگارنده بر اين باور است كه رهبرمعظم انقلاب در خطبه تاريخي نماز جمعه ماه گذشته با استناد به همين نكته ظريف خطاب به آمريكا فرمودند، تهديد به ضرر آمريكاست و جنگ ده برابر بيشتر به ضرر آمريكا خواهد بود(نقل به مضمون) تهديد به ضرر آمريكاست چون وقتي تهديد توخالي باشد، هيمنه و پرستيژ آمريكا را بر باد مي دهد و اما، جنگ ده برابر بيشتر به ضرر آمريكاست، زيرا، توان آن را ندارد. حضرت آقا با اشاره به حمايت ايران از حزب الله در جنگ 33 روزه و حمايت از حماس در جنگ 22 روزه، سند محكمي براي اظهارنظر خويش ارائه فرمودند. با اين ترجمان كه وقتي آمريكا توان مقابله با گروه هاي تحت حمايت ايران را ندارد، چگونه مي تواند با ايران مقتدر پنجه در پنجه افكند.
6- برخي از گزارش هاي رسما منتشر شده از سوي مراكز مطالعات و بررسي هاي استراتژيك در آمريكا، انگليس و اسرائيل نظير موسسه «آمريكن اينترپرايز»، گزارش اخير 16 مركز اطلاعاتي آمريكا- NIE- گزارش 282 صفحه اي مركز مطالعات امنيت ملي اسرائيل- INSS- و ده ها اظهارنظر مقامات رسمي حريف و نيز مراجعه به عملكرد آنها در مقابل جمهوري اسلامي ايران نشان مي دهد آنان دريافته اند كه نظام جمهوري اسلامي ايران برخاسته از باورهاي ديني ملت ايران است، بنابراين طبيعي است كه هرگاه اين باورها را مورد هجوم بيگانگان ببينند، از ژرفاي جان به مقابله با آن برمي خيزند و در اين هنگامه ها از رهبر كه او را نماينده مراد غايب خود- ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- مي دانند، به يك اشاره است و از ملت به سر دويدن.
پيروزي در انقلاب اسلامي، حضور در جبهه هاي جنگ تحميلي، ايستادگي در برابر بمباران و حملات موشكي به مناطق مسكوني، عبور از تحريم ها، غلبه بر فتنه همه جانبه 88، حماسه 9 دي، 22 بهمن و حماسه اخير يعني حضور بي نظير در پاي صندوق هاي رأي و... نمونه هايي از آن است.
و حالا به صدر اين نوشته بازمي گرديم و از آمريكا و متحدانش درخواست مي كنيم كه از تحريم ايران اسلامي و تهديد ملت دريغ نورزند، اصلا منتظر سنگ نباشيد، نارگيل بيندازيد!
خراسان:نگاهي به آثار بين المللي حضور حماسي مردم در انتخابات ۱۲اسفند
«نگاهي به آثار بين المللي حضور حماسي مردم در انتخابات ۱۲اسفند»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم بهروز بيهقي است كه در آن ميخوانيد؛در خلال ماه هاي اخير رئيس جمهور و مقام هاي وزارتخانه هاي خزانه داري و خارجه آمريکا بارها نسبت به تاثيرگذاري تحريم ها عليه کشورمان اظهار اميدواري کرده بودند. اتحاديه اروپا نيز به تبعيت از آمريکا و البته با همان مقصود تاثيرگذاري تحريم ها بر ايران، صادرات نفتي کشورمان را در پروسه اي ۶ماهه مورد تحريم قرار داد. نه مقام هاي آمريکايي و نه مقام هاي اروپايي هيچ يک از تبيين معناي «تاثيرگذاري تحريم ها» سخني نگفتند اما بعدها سرگئي لاوروف، وزير خارجه روسيه با انتقاد از تشديد تحريم ها، هدف آمريکا و اتحاديه اروپا را تقابل و رويارويي مردم ايران با حاکميت سياسي اين کشور توصيف کرد.
به گفته لاوروف، غرب مي کوشد در روندي تدريجي با ايجاد شکاف بين مردم و حاکميت در ايران، زمينه تغيير نظام سياسي را فراهم آورد. اظهارات وزير خارجه روسيه با توجه به مخاطره آميز بودن هرگونه اقدام نظامي احتمالي عليه تاسيسات هسته اي ايران و هشدارهاي مکرر آمريکا به اسرائيل نسبت به پيامدهاي ارتکاب چنين خبط و خطايي، با محاسبات و معادلات سياسي در وفق و سازگاري است اما آيا سياستمداران در غرب آن گونه که به تاثيرگذاري تحريم ها قطعيت مي بخشيدند، از شناخت و آگاهي خود نسبت به ملت ايران نيز مطمئن بوده اند؟ آيا در تنگناي اقتصادي و سياسي قرار دادن ملتي همچون ملت ايران به عدول از آرمان ها و ارزش ها مي انجامد؟
آيا خاطره تلخ حمايت همه جانبه غرب از رژيم بعثي صدام در ۸سال جنگ تحميلي به اين سهولت از ذهن و ضمير ايرانيان قابل زدودن است؟
آيا مي توان تنها به اتکاي اهرم هاي اقتصادي، ملتي را از ادامه راه عليمحمدي ها، شهرياري ها، احمدي روشن ها و ... منصرف کرد؟
به نظر مي آيد اگر سياستمداران غربي به اين پرسش ها، پاسخ هايي واقع بينانه مي دادند، دستکم هيچ گاه اميدواري خود را نسبت به تاثيرگذاري تحريم ها رسانه اي نمي کردند.
نحوه بازتاب حضور حماسي مردم ايران در انتخابات ۱۲اسفند در رسانه هاي غربي نشان مي دهد که حتي اصحاب رسانه ها در غرب نيز از قاعده استقلال نظري از دولتمردان پيروي نکرده و واقعا به شگفتي آمده اند. اين شگفتي ها البته در سطوح تصميم گيري هاي سياسي جاي خود را به نگراني هاي زودهنگام خواهد داد، زيرا در اين برهه که جمهوري اسلامي ايران مدار و محور موج بيداري اسلامي در خاورميانه و شمال آفريقا به شمار مي آيد و ملت هاي منطقه به صورت خاص چشم به تحولات ايران دوخته اند، مشارکت ۶۴درصدي ملت ايران در انتخابات نهمين دوره مجلس به وضوح عيان کرد که الگوي مردم سالاري ديني در ايران الگويي موفق بوده است و مردم ايران حاضر نيستند از پشتيباني نظام سياسي مستقر در کشور با فشارهاي غرب دست بکشند.
شايد نخستين آثار حماسه ۱۲اسفندماه در مذاکرات آينده ايران و گروه ۱+۵ تبلور يابد. از آن جا که سياست تشديد تحريم ها در مسير دوسويه تهديد و تشويق (چماق و هويج) به هدف ايجاد شکاف بين مردم و حاکميت در ايران نمي انجامد، لاجرم بايد باب ديپلماسي را باز گشود و به لحن ديگري با ايران سخن گفت. انتخابات ۱۲اسفندماه برگ برنده ديگر ايران در ايفاي نقش منطقه اي در موضوعاتي همچون تحولات سوريه و بحرين و همچنين در مذاکرات هسته اي با گروه ۱+۵ است.
جمهوري اسلامي:حمايت نامقدس
«حمايت نامقدس»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛رئيس جمهور آمريكا ميگويد: حمايت واشنگتن از تل آويو، امري مقدس است. باراك اوباما، اين مطلب را در جريان مبارزات انتخاباتي خود در نيويورك و در آستانه ديدار با نخستوزير رژيم صهيونيستي عنوان كرد.
انتخابات آمريكا قرار است آبان ماه سال آينده برگزار شود. هرچند كرنش در برابر صهيونيسم و ابراز سرسپردگي به صهيونيستها شيوه رايجي است كه سياستمداران آمريكايي براي كسب پست و منصب حكومتي به آن متوسل ميشوند، ولي اطلاق صفت "مقدس" به حمايتهاي دولت آمريكا از رژيم صهيونيستي، در نوع خود جديد است كه توسط باراك اوباما به كار گرفته ميشود.
اين اظهارات چاپلوسانه اوباما، رئيس رژيم صهيونيستي را بر آن داشت تا از اوباما به عنوان "رئيس جمهور بزرگ آمريكا" و متحد و دوست اسرائيل نام ببرد. شيمون پرز در گفتگو با يك روزنامه صهيونيستي، تاكيد كرد كه مناسبات واشنگتن - تلآويو درحال حاضر در بهترين شرايط قرار دارد.
واقعيت اين است كه اين نوع نگاه و ديدگاه كه در نظام حكومتي آمريكا وجود دارد بطوري كه سياستمداران و سردمداران آن كشور خود را وامدار صهيونيستها ميدانند و بر همين اساس، حمايت همه جانبه از رژيم صهيونيستي را بدون توجه به جنايتها و تجاوزگري آن رژيم، وظيفه و رسالت خود ميدانند و حتي به آن حالت قدسي ميدهند، ريشه اصلي بحران در منطقه خاورميانه است و تا زماني كه اين نوع نگرش تغيير نيابد اميدي به حل بحران در اين منطقه وجود ندارد.
علاوه بر اين، ملت آمريكا به دليل وجود اين حمايتها هزينه سنگيني را از لحاظ مالي و حيثيتي ميپردازند ولي تاكنون قادر نبودهاند خود را از يوغ اين پيوند ذلت بار خلاص سازند.
مهمترين عامل و علت سرسپردگي دولتمردان آمريكا به صهيونيستها، وجود لابي قدرتمند و شبكههاي بانفوذي است كه در جامعه آمريكا به خصوص در محافل مالي و موسسات اقتصادي آمريكا ريشه دوانيدهاند. اين شبكهها آنچنان قدرت دارند كه به راحتي ميتوانند مانع از رسيدن هر سياستمداري به قدرت شوند و يا حتي قدرتمندترين فرد را از مسند قدرت به زير بكشند.
شبكه صهيونيستي در آمريكا در طول ساليان دراز با تبليغات خود، لزوم نوعي از وابستگي اخلاقي براي ملت آمريكا در قبال رژيم صهيونيستي ايجاد نموده و چنين وانمود كرده است كه رژيم صهيونيستي، مظلومانه در محاصره دشمنان متعددي قرار دارد كه بايد مورد حمايت واقع شود!
اين شبكه حتي به اين توجيه متوسل شده است كه حمايت همه جانبه آمريكا از رژيم صهيونيستي براي منافع ملي اهداف استراتژيك آمريكا در منطقه الزامي است و آمريكاييها براي حفاظت از منافع خود در منطقه استراتژيك و نفتخيز خاورميانه بايد از موجوديت رژيم صهيونيستي با تمام توان و با صرف هرگونه هزينه حمايت كنند.
از سوي ديگر، وجود اين نوع رابطه و مناسبات ميان آمريكا و رژيم صهيونيستي، مردم آمريكا را به گروگانهائي براي صهيونيستها تبديل كرده و موجب شده است آنها هرگز نتوانند به صورت حقيقي بر سرنوشت خود مسلط باشند و رهبران واقعي خود را برگزينند.
تلاشهاي گستردهاي از سوي محافل مردمي در آمريكا براي برهم زدن اين اتحاد نامقدس صورت گرفته ولي تاكنون به سرانجام و توفيق نرسيده است. هر چند جامعه آمريكا در سالهاي اخير شاهد تشديد تفكر ضد صهيونيستي بوده است.
حمايتهاي آمريكا از رژيم صهيونيستي به سه بخش حمايت سياسي، مالي و تسليحاتي تقسيم ميشود. در زمينه سياسي، دولت آمريكا در شش دهه گذشته به شدت تلاش كرده موقعيت اين رژيم را در صحنه بين المللي، تقويت كند و از افت روزافزون مشروعيت بينالمللي آن جلوگيري نمايد. سياستهاي تجاوزكارانه اين رژيم در منطقه و رفتار جنايتكارانه آن با ملت فلسطين و ديگر ملتهاي منطقه موجب شده است تا نزديكترين متحدان غربي آن رژيم نيز از اين رژيم روي گردان شوند و اين مسأله بر هزينه دولت آمريكا افزوده است.
آمريكاييها دهها قطعنامه سازمان ملل و شوراي امنيت اين سازمان را در محكوميت سياستهاي رژيم صهيونيستي، وتو كردهاند و ننگ و رسوايي و بياعتباري ناشي از اين عملكرد خود را به جان خريدهاند. مردم دنيا، حتي ملتهاي اروپايي، عملكرد آمريكا را حمايت از جنايت و تجاوزگري ميدانند و آمريكا را شريك جرم سران رژيم صهيونيستي محسوب ميكنند.
علاوه بر حمايتهاي سياسي، دولت آمريكا سالانه مبلغ هنگفتي كمك مالي بلاعوض در اختيار تل آويو قرار ميدهد. اين كمك مالي سال به سال افزايش مييابد و چنانكه گفته ميشود درحال حاضر به پنج ميليارد دلار در سال بالغ شده است. همچنين واشنگتن، رژيم صهيونيستي را به انواع سلاحهاي پيشرفته مجهز كرده و زرادخانهاي عظيم از تسليحات به منظور دفاع از اين رژيم، در سرزمينهاي اشغالي انباشته است.
قطعاً اگر اين حمايتهاي غيرقانوني و ضد بشري دولت آمريكا از رژيم صهيونيستي نبود، بحران خاورميانه، كه يكي از بزرگترين بحرانهاي جهان است، خاتمه مييافت و صلح و ثبات در اين منطقه استقرار پيدا ميكرد.
نكته قابل تأمل اين است كه حمايتهاي بيچون و چرا و گسترده آمريكا قادر نبود موجوديت و ثبات رژيم صهيونيستي را تضمين كند و با وجود 60 سال حمايت همه جانبه، رژيم صهيونيستي اكنون در بدترين و آسيب پذيرترين شرايط قرار دارد. علت اين است كه اساس و موجوديت اين رژيم برپايه غيرقانوني، جعل و زور استوار شده و هيچ ابزاري قادر نيست از فروپاشي و سقوط آن جلوگيري نمايد.
با وقوع انقلابهاي مردمي در منطقه، شرايط براي بقاي رژيم صهيونيستي به سرعت نامساعدتر شده است و همين امر، يكي از علتهاي تكاپوي دولت آمريكا براي منحرف ساختن جهت انقلابهاي منطقه ميباشد. واشنگتن به عنوان اصليترين متحد رژيم صهيونيستي از يكسال قبل به دست و پا افتاده است تا از قدرت گرفتن جريانهاي مردمي در كشورهاي منطقه جلوگيري نمايد و عناصر و جريانهايي را كه حساسيت كمتري نسبت به رژيم صهيونيستي دارند، به قدرت برساند، تلاشي كه قطعاً در دراز مدت به شكست منتهي خواهد شد و با روي كار آمدن نمايندگان حقيقي مردم در كشورهاي منطقه و مسلط شدن اراده ضد صهيونيستي موجود در اين كشورها بساط رژيم صهيونيستي نيز براي هميشه برچيده خواهد شد.
رسالت:پيامهاي راي حماسي ملت
«پيامهاي راي حماسي ملت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛رهبر معظم انقلاب اسلامي روز جمعه به هنگام انداختن راي به صندوق فرمودند: "انتخابات براي دوستان و دشمنان پيامهايي دارد. بايد ديد اين پيامها و آموزههاي آن چيست و به بازخواني آن همت گماشت:
1- يك ضلع رقابتهاي سياسي كشور كه از مجلس سوم به عنوان يك جريان مقبول و مشروع در رقابتهاي سياسي حضور مييافت، با نافرماني مدني و مديريت شورش اشراف بر جمهوريت نظام در انتخابات گذشته سفره خود را از رقابتهاي سياسي جدا كرد و اين جريان ميخواست با رانت مداخله بيگانگان در رقابتهاي سياسي داخل به قدرت برسد. لذا كادرهاي رسانهاي خود را به لندن و واشنگتن و ... فرستاد و ميخواست با راي حرام با نبرد نرم دشمن همراهي كند.
مردم دست رد بر سينه آنان زدند و به آنان پشت كردند. اين عده پس از آنكه از مردم سيلي خوردند گفتمان "آشوب" را در برابر گفتمان "پيشرفت" قرار دادند و نيروهاي خود را به خيابانها ريختند. در اين اردوكشي خياباني همه ارزشهاي نظام و انقلاب و حتي شعائر الهي عاشورا را مورد تاخت و تاز قرار دادند. مردم روز 9 دي به خيابانها آمدند و اين بساط ننگين را جمع كردند. اين جريان با قهر با نظام و انقلاب و با تحريم انتخابات فكر ميكرد ميتواند به جمهوريت نظام آسيب بزند و آخرين ضربه خود را وارد كند اما ديدند در همين كار هم شكست خوردند. محاسبات آنها از اول غلط بود. سياست باجخواهي آنها جواب نداد و امروز ننگينترين و شرمآورترين روزهاي حيات سياسي خود را ميگذرانند. انتخاب نهم با مشاركت 65 درصدي يك ركورد كمسابقه در 30 انتخابات در سه دهه گذشته بود. آنها فكر ميكردند اگر نيايند مردم هم نميآيند. تحليل آنها از عدم حضور مردم غلط بود.
در انتخابات اولين دوره مجلس شوراي اسلامي كه همه جريانها و گروههاي سياسي حتي منافقين و جبهه ملي و ... هم شركت كرده بودند 14/52 درصد مشاركت داشتيم. با آنكه در دومين دوره انتخابات مجلس بسياري از گروهها حذف شدند و منافقين، كفار و ملحدين شروع به سمپاشي كردند، مشاركت مردم به 24/64 درصد رسيد بنابراين اگر آنها يك تحليل رياضي درست از فلسفه مشاركت مردم داشتند، از سياست "تحريم" به عنوان يك حربه سياسي استفاده نميكردند.
اولين پيام مشاركت گسترده و حداكثري مردم به اهل فتنه اين بود كه اينطور نيست اگر شما نياييد تنور انتخابات سرد شود. شرط مردم براي صيانت از جمهوريت نظام حضور اهل فتنه در رقابتهاي سياسي نيست.
مجمع روحانيون مبارز و برخي گروههاي اصلاحطلب به دليل بيمهري به راي ملت و انتخابات در انتخابات نهم براي هميشه از صحنه سياسي كشور حذف شدند و اين حذف به دست خود آنان صورت پذيرفت.
با آنكه امام امت (ره) در وصيتنامه خود سفارش به شركت در انتخابات فرمودند و با آنكه مراجع عظام تقليد شركت را واجب ميدانستند اين جماعت با بياعتنايي به امام و مراجع راهي براي بازگشت به صحنه سياسي براي خود باقي نگذاشتند. آنها به همين اكتفا نكردند بلكه با همصدايي با دشمن بر طبل تحريم كوبيدند اما ملت به آنها پشت كرد و نشان داد قطار حركت انقلاب منتظركسي براي رسيدن به مقاصد الهي خود نميماند.
2- راي ملت در 12 بهمن نشان داد فقط يك قرائت از امام و انقلاب را مردم پذيرا هستند و آن هم قرائت مقام معظم رهبري در جايگاه ولايت فقيه است. هر قرائتي كه بخواهد از اين قرائت اصلي فاصله بگيرد مورد قبول مردم نيست. فهم مردم از مسائل كشور و مسائل منطقه و جهان درست منطبق بر فهم رهبري معظم انقلاب و بالعكس است. امت به همان ميانديشد كه امام ميانديشد و امام همان را فهم ميكند كه امت ميفهمد. اين در تاريخ اسلام شايد بيسابقه يا كم سابقه باشد. رمز مانايي انقلاب طي 33 سال گذشته همين بوده است. برخي كه از اين صراط مستقيم باز ميمانند براي اين است كه نميخواهند منطق امام و امت را بپذيرند و به دام كساني ميافتند كه حس خود "ولي بيني" را در آنان تقويت ميكنند و اين خود ولي بيني انسان را وارد ولايت طاغوت و فاصله گرفتن از ولايت الله ميكند.
ملت بصير و آگاه ايران به خوبي ميدانستند كه هر راي آنها در صندوق راي به اندازه يك موشك كروز آماده شليك به ناوگان آمريكا در خليجفارس ارزش دارد. مردم هوشمند ايران ميدانستند هر راي آنها به صندوق راي و صفوف فشرده آنها در مراكز رايگيري به اندازه يك موشك زمين به هوا براي نشانه رفتن حمله هواپيماهاي دشمن ميارزد.
آمريكا و ناتو براي تفريحات نظامي دور تا دور ايران خيمه نزدهاند. آنها براي جنگ آمدهاند و منتظرند ببينند بين نظام و مردم فاصله بيفتد بعد در اين فاصله ضربه خود را هم به مردم و هم به نظام بزنند. اين همه هزينه براي تبليغ و ترويج براي تحريم انتخابات در ايران براي چه بود؟ چه اهداف شومي را دنبال ميكرد؟ مردم به اين اهداف واقف هستند و لذا خود را در ميدان بدر و خيبر ديدند و به ميدان آمدند. حفظ اين آمادگي و روحيه بستگي به فهم دقيق نخبگان جامعه از موقعيت حساس و خطير كشور در اوضاع سياسي منطقه و جهان دارد.
لحظهاي غفلت باعث ميشود هر نخبهاي گرفتار جنگ نرم دشمن شود و از گردونه مبارزه با آمريكا باز بماند.
3- مردم به مسلمانان منطقه پيام دادند كه الگوي مردمسالاري ديني در ايران كارآمد و موفق است. راه مبارزه با استبداد و استعمار خارجي و جلوگيري از باز توليد قدرت غرب در نظامهاي پوسيده عربي مردمسالاري ديني است. مردم بايد پاي انقلاب و نظام و اسلام بايستند و از آن دفاع كنند و الا دستاوردهاي انقلاب مورد غارت ناتو و آمريكا قرار ميگيرد.
مردم ايران پيام دادند كه بايد كساني را انتخاب كنند كه به انقلاب و اسلام پايبند باشند والا سرويسهاي جاسوسي منتخبين را ميبرند تا به انقلاب از پشت خنجر بزنند.
مردم ايران به مسلمانان جهان اين پيام را دادند كه ميشود بدون آمريكا و اروپا زندگي شرافتمندانهاي داشت و كشور را به سمت پيشرفت و خدمت و عدالت هدايت كرد. اين زندگي شرافتمندانه در سايه انتخابات آزاد، سالم و رقابتي بدون مداخله بيگانگان به دست ميآيد.
تهران امروز:وظيفه نماينده در مقابل مشاركت مردم
«وظيفه نماينده در مقابل مشاركت مردم»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم فاطمه رهبر است كه در آن ميخوانيد؛الحمدلله مشاركت مردم در انتخابات در بالاترين سطح خود قرار داشت. حضور مردم در صحنه بسيار عالي بود و حماسه اي آفريده شد كه جهانيان حيرت زده شدند. مردم با بصيرت ايران بار ديگر همانطور كه رهبري در سخنراني چند روز پيش خود گفته بودند با مشاركتشان سيلي محكمي به صورت بدخواهان انقلاب اسلامي زدند.
در حقيقت اين حضور مشروعيت و مقبوليت نظام در نگاه مردم را به رخ جهانيان كشيده و سبب وحدت، عزت و ابراز شخصيت ملت شد. همينطور اثبات كرد كه ملت پشت سر ولايت فقيه ايستادهاند و فشارها و ترور و تحريم تاثيري در اراده آنها نداشته و مردم ما با فهم خود ولايتمداري و بصيرت خود را به جهانيان اثبات كردند.
با حضور مردم در انتخابات تير نظام سلطه، آمريكا و دشمنان انقلاب به سنگ خورده و تلاش مذبوحانه آنها براي رويگردان كردن مردم از نظام مقدس اسلامي بي ثمر شد. همانطور كه مردم با حضور خود در 22 بهمن حماسه آفريدند بار ديگر با راي خود در انتخابات تهديدات و فشارهاي دشمنان را بي اثر كردند.
اين حضور پرشور تهديدات آمريكا و غرب را با شكست روبهرو كرده و سبب كمرنگ و خنثي شدن تحريمها مي شود. همين مشاركت كافي است تا شور انقلابي كه در ميان مردم ايران به راه افتاده سبب شود تا مردم با انگيزه بالاتر و حتي بيشتر از دورههاي قبلي مجلس مشاركت دشمن شكن داشته باشند قدرتنماييهاي بينالمللي و تشديد تحريمها را ملغي كنند و كشورهاي انقلابي منطقه را به انقلاب خود دلگرم مي نمايد.
انتخابات مجلس نهم از آن جهت كه اولين انتخابات بعد از فتنه 88 بود دشمن ظرفيتهاي خود را براي كمرنگ كردن حضور مردم به كار گرفته بود اما مردم با مشاركت خود بلوغ سياسي شان را به رخ جهانيان كشيدند و برگ زريني از تاريخ انقلاب را ورق زدند.
از این جهت در درجه اول، باید خدا را شكركرد كه دلهای مردم ما را هدایت كرد و در درجه دوم هم باید از این مردمی كه در شرایط مختلف در گرما و سرما زیر بارش برف و باران در صفهای طولانی صبر كردند تا رأی دهند تشكر دارد. آحاد مردم با حضور در انتخابات نشان دادند هجوم تبليغاتي كشورهاي غربي هرگز در ايستادگي مردم تاثيري نخواهد داشت و به فضل الهي و رهبري ولايت فقيه ، آتش فتنه و تبليغات سوء خاموش شد.
به نظر مي رسد حضور گسترده مردم در صحنه پيامي باشد به نمايندگاني كه وارد مجلس نهم خواهند شد چرا كه وظيفه آنها را در مقابل مردم سنگين مي كند و نمايندگان مجلس نهم به پاس حضور پر شور مردم در انتخابات بايد وظايف خود را در بهترين سطح آن به انجام برسانند و براي مطالبات مردم از هيچ كاري فروگذار نكنند.
حمايت:انتخابات مجلس و مسئولیتهای منتخبین
«انتخابات مجلس و مسئولیتهای منتخبین»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛به لطف الهی بار دیگر مردم ایران توانستند در کمال آرامش و امنیت از امکان انتخاب نمایندگان خود در مجلس شورای اسلامی بهره مند شوند و در روز جمعه این مهم را به سرانجام برسانند.
همانگونه که در یادداشت های مختلف طی چند ماهه اخیر اعلام شد، انتخابات مهمترین ابزار و طریق اداره امور کشور ماست چنانچه اصل ششم قانون اساسی این مهم را به صراحت بیان داشته است. این ابزار و طریق اداره امور کشور ممکن است از جهات مختلف دچار آسیب هایی شود از جمله اینکه قوانین مربوطه دچار مشکل باشند، مجریان و ناظران خوب اجرا و نظارت نکنند، مردم به امکان انتخاب واقعی اطمینان نداشته و از آن استقبال نکنند و نهایت اینکه منتخبین به مسئولیت های ملی خود در قبال مردم بی توجهی کنند.
هم اینک از سه موضوع نخست رد شده ایم و در واقع به مرحله ایفای مسئولیت منتخبین وارد می شویم. نظر به اهمیت این حیطه از فرایند اداره شایسته امور کشور بر اساس انتخابات، چند نکته به شرح زیر در این خصوص تقدیم می شود امید است مفید واقع شود. نکته اول اینکه عموم مسئولین کشور واقعاً باید قدردان ملت باشند. نباید هیچگاه حضور مردم را به پای خود بنویسند و بگویند پس اشکالات ما منتفی است و اگر مردم از حق تعیین سرنوشت خود و بهره مندی از فرایند انتخابات استفاده کرده اند.
پس معلوم می شود که هرچه ما کردیم درست است و مورد تأیید ملت است حال آنکه این برداشت دقیق نیست چراکه مردم به هرحال با روشهای مسالمت آمیز در هر کشوری اگر خواهان بهبود امور باشند طبیعتاً از طریق صندوق های رأی و این گونه اقدامات به اصلاح امور کشور خود مباشرت می ورزند وحساسیت خود را نشان می دهند. مهم این است که بدانیم مردم وقتی از این طریق به خوبی بهره مند می شوند یعنی دل در گروی کشور خود و کلیت نظام دارند و مایلند که اعتلای آن را فراهم آورند.
بنابراین ضمن درک این مهم و تقدیر و تشکر از همه مردم با هر سلیقه ای که دارند حتی آنان که به هر دلیل از حق رأی خود استفاده نکرده اند، باید برای پاسخگویی به مردم و تقویت مردم سالاری دینی در ابعاد مختلف کوشید و ضعف های موجود را برطرف کرد و نشان داد که این آراء و حضورها کارآمدی عینی برای بهبود امور در پی دارد.
نکته دوم که با لحاظ مطلب قبلی باید بر آن تأکید ورزید این است که در درجه اول منتخبین انتخابات باید شکرگزار توفیق الهی باشند که به چنین ملتی قرار است خدمت کنند یا خدمت قبلی در مجلس را استمرار بخشند. همچنین لازم است درعمل قدردان ملت و پاسخگوی مطالبات آنها باشند. منتخبین باید فراموش نکند که برابر اصل 84 قانون اساسی «در برابر تمام ملت مسئول هستند و حق دارند در مورد همه مسایل داخلی و خارجی کشور اظهار نظر نمایند». بنابراین فقط نماینده مردم حوزه انخابیه خود محسوب نمی شوند و باید درد همه ملت را بشنوند و برای التیام دردها بکوشند.
منتخبین به زودی برابر اصل 67 قانون اساسی در نخستین جلسه مجس آتی باید سوگند یاد کنند که «با تکیه بر شرف انسانی خویش تعهد میکنند پاسدار حریم اسلام و نگاهبان دستاوردهای انقلاب اسلامی ملت ایران باشند و در انجام وظایف وکالت، امانت و تقوی را رعایت کنند و همواره به استقلال و اعتلای کشور و حفظ حقوق ملت و خدمت به مردم پایبند باشند، از قانون اساسی دفاع کنند و در گفتهها و نوشتهها و اظهارنظرها، استقلال کشور و آزادی مردم و تأمین مصالح آنها را مد نظر قرار دهند.»
منتخبین ملت باید اینکه به سوگند شرعی و قانونی خود پایبند میباشند را در عمل نشان دهند تا معلوم شود که چطور امانتداری کردهاند؟ وا اسفا اگر نمایندهای در دوره نمایندگی در پی ارتباطات نامشروع با مراکز قدرت و ثروت برآید و رانتخواری را پیشه کند، وای بر نمایندهای اگر فراموش کند که در همه گفتهها و نوشتهها و اظهارنظرها باید مدافع استقلال کشور و آزادی و حقوق ملت باشد. وای بر نمایندهای که شجاعت لازم را در دفاع از حقوق ملت نداشته باشد و اهل زد و بند و معامله با مراکز قدرت ولو به قیمت نادیده گرفتن نقض حقوق مردم باشد. نکته سوم اینکه معمولاً در مجالس مختلف، ائتلافها و فراکسیونهای متنوع شکل میگیرند از طیفهای سیاسی مختلف.
این فراکسیونها معمولاً در نوع تصمیمگیریهای اعضای آن موثر هستند و اغلب قبل از رأیگیریهای صحن مجلس، درون این مجموعهها همفکری صورت میگیرد و سپس نماینده منفرداً رأی خود را به تصویب یک قانون یا در راستای امور نظارتی مجلس میدهد . خیلی خوب است که منتخبین مجس آینده فراکسیونهای تخصصی و نه حزبی و سیاسی را محوریت ببخشند.
مثلاً فراکسیونهای پیگیری حقوق زنان، حقوق کودکان، حقوق سالمندان، حقوق اقلیتها، حقوق مردم در فرایند دادرسیها، حقوق فرهنگی مردم، حق به محیط زیست،حقوق ایثارگران وافراد دارای معلولیت و قس علیهذا.اگر این حق محوری مبنای فراکسیونهای مجلس باشد نمایندگان محترم خارج از کمیسیونهای تخصصی مجلس که در آییننامه داخلی مجلس آمده است، دائماً همفکریهای خود را معطوف به یک حوزه تخصصی حقوق مردم میکنند و ثمره این تمرکز آن است که تصمیمگیریها در مجلس فنیتر انجام میشود.
بعلاوه هر یک از این تشکلهای تخصصی مجلس میتوانند از اتاق فکرهای تخصصی متعدد موجود در کشور که مرتبط با موضوع هستند، بهرهمند شوند.این توصیه مبتنی بر این واقعیت ارائه میشود که گاه دیده شده نمایندگانی ذیل طرحی را امضاء و آن را در قالب آیین نامه داخلی مطرح کردهاند تا فرایند قانونگذاری را طی کند. وقتی طرح مزبور را اهل فن بررسی کرده اند بسیار ضعیف و دچار مشکلات کارشناسانه متعدد است.
در پاسخ به انتقادات گفته میشود که نمایندهها وقت نمیکنند چون در مورد همه مسایل کشور باید ورود کنند بنابراین گاه یک چنین کارهای ضعیف نیز عرضه میشود یا در مواردی دیده شده که نمایندهها براساس جبههگیری سیاسی له یا علیه موضوعی تصمیمگیری کردهاند بیآنکه دقیق خود نماینده به جمعبندی تخصصی رسیده باشد.
یکی از راههای علاج این آسیبها این است که فراکسیونهای تخصصی را جدی بگیرند و سعی کنند این فراکسیونهای تخصصی، کارآمدی و حضور جدی در فرایند قانونگذاری و در عرصه عمومی جامعه داشته باشند. اگر چنین باشند قطعاً اهل فن چه در دانشگاهها و حوزههای علمیه و چه در تشکلهای مردمی و تخصصی رغبت خواهند کرد که مرتباً در تعامل بوده و کمکرسان نمایندههای فراکسیون تخصصی مرتبط با موضوع کاری خود باشند.
سخن آخر
اگرچه انتخابات مجلس به خوبی برگزار شد و حضور مردم ایران تودهنی محکمی به قدرتهای زورگوی عالم و معاندان کشورمان بود ولی برای منتخبین ملت، کار تازه شروع شده و تازه باید خود را برای خدمت جدی و صادقانه در ابعاد مختلف برای رفع مشکلات مردم آماده کنند. برای ملت نیز از این جهت باز کار تازه شروع میشود که نمایندههای منتخب خود را نباید به حال خود رها کنند بلکه باید نظارت بر آنها را مستمراً ادامه دهند و دردها و مشکلات و مطالبات خود را به نحو شایسته به نمایندگان منعکس کنند تا خادمین ملت بتوانند مبتنی بر مشورت ملی به وظایف سنگین خود عمل کنند. به امید آینده بهتر در فرایند کلی حرکت کشور به سمت تحقق آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی وفعالیت مجلسی قوی وکارآمد.
آفرينش: اينترنت پرسرعت نخواستيم!
«اينترنت پرسرعت نخواستيم!»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است ه در آن ميخوانيد؛آنقدر از لزوم اينترنت پرسرعت در رشد و توسعه همه جانبه کشور، در قالب "سرمقاله" و "نکته" گفتيم و نوشتيم که اين موضوع به سوژه اي تکراري برايمان تبديل شد و اينکه باز تاکيد کنيم که کره پرسرعت ترين اينترنت وايرانگران ترين اينترنت را درجهان دارند، دردي را دوا نمي کند.
اما واقعاً نمي توان از نقش غيرقابل انکار اينترنت در زندگي روزمره کنوني گذشت و آن را با سوژه هايي همچون سکه، دلار و تورم و ... مقايسه کرد.
صحبت از موتور محرک علم و فناوري است. از قيمت ارز و طلا يا گراني گوشت و مرغ حرف نمي زنيم که پاي مافياهاي مختلف و دست هاي پشت پرده وسط بيايد. گلايه قشردانشجويي است که نمي تواند چند برگ جزوه يا فرمهاي ثبت نام را از دانشگاه خود دانلود کند. گلايه ي مردم منتظر نشسته در صف بانک هايي است که به دليل قطع اينترنت بايد مدت زيادي از وقت خود را صرف يک انتقال وجه ناچيز نمايند.
گلايه از جانب جامعه علمي کشوراست که چند روز نتوانند ايميل هاي خود را چک کنند و به مبادله اطلاعات بپردازند. گلايه از جانب فعالين اقتصادي است که نمي توانند با سرعت اسفناک اينترنت يک سايت تجاري در اروپا را بازکنند و از اطلاعات اقتصادي روز دنيا باخبر شوند و ... گلايه از جانب يک ملتي است که از ديدن جايگاه کشورش در رده بندي سرعت اينترنت در جهان خجالت ميکشد و افسوس نداشته ها را مي خورند. اين قضيه بي احترامي به شأن کشورهاي همسايه تلقي نگردد، اما احساس جالبي نيست که کشور افغانستان 8 رتبه، عراق 10 رتبه و مغولستان 120 رتبه بالاتر از ما در ميانگين دسترسي به اينترنت پرسرعت قرار بگيرند!
چرا مسولان واکنشي به اين همه درخواست و انتقاد را نمي دهند؟ اين حق کاربري است که هزينه اينترنت پرسرعت را پرداخت کرده و حتي به اندازه يک دهم از سرعت واقعي بهره نبرده، تا بداند علت اين همه معضل در اينترنت کشور چيست. پاره شدن کابل هاي اينترنت در خليج فارس و ارتقاي پورت هاي اينترنت توسط مخابرات و دلايلي از اين قبيل، اعتماد مردم را نسبت به اقدامات مسولين امر از بين برده و به سوژه هاي طنز در فضاي مجازي تبديل شده است.اينکه با اين همه قطعي و کاستي در سرعت اينترنت مسولان مربوطه با اظهارنظرات غيرکارشناسي و مبهم از زير بار انتقادات و انتظارات شانه خالي مي کنند، اوج اهانت به مصرف کنندگان اينترنت مي باشد.
تکرار مکررات است اما باز هم اشاره مي کنيم شايد مورد توجه قرار گيرد:
درحال حاضر کشورمان در کمرکش راه توسعه و پيشرفت در عرصه جهاني قرار گرفته است. نمي توان انتظار داشت علم و فناوري در کشور رشد کند اما ملزومات آن رشد نکند و هرروز از کيفيت آن کاسته شود. چرا بايد دانشمند و محقق ما نتواند به صورت مجازي در ويدئوکنفرانس هاي علمي شرکت کند، چرا اين فرصت را فراهم نمي کنيم تا استعدادهاي اين جوانان در تبادل با تئوري هاي علمي روز دنيا متبلور شود، چرا طعم شيرين دولت مجازي و سهولت انجام بورکراسي اداري را به مردم نمي چشانيم و هزار هزار چراي ديگر. اين حق مردم است تا از امکاناتي که به صورت خيلي ساده در سراسر جهان عرضه مي شود
بهره ببرند و زندگي مدرن را تجربه کنند.
شرق:قانون جديد مجازات اسلامي فرصتي براي اصلاح
«قانون جديد مجازات اسلامي فرصتي براي اصلاح»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم معصومه ابتكار است كه در آن ميخوانيد؛با اين نظر كه اصلاحات در ايران به انجام نميرسد، موافق نيستم و دلايل متعددي نيز براي اين مخالفت دارم. البته موانع زيادي پيشروي جريان اصلاحي كه آن را فراتر از جريانات سياسي ميدانم، قرار دارد. اما اين موانع از جنس ساختارهاي فرهنگي، سياسي و اخلاقي هستند. در هر جامعهاي طبيعي است كه کسانی در مقابل تغييراتي كه شرايط را عوض كند، مقاومت كنند و مخالفت آنها بدون توجه به ماهيت تغييرات و سمتوسوي آن صورت ميگيرد.
انسانهاي منطقي و عقلگرا به سوي بهبود شرايط حركت ميكنند و مقاومت در مقابل تغيير مثبت و اصلاحات را تلاشي عبث و مقطعي نميدانند. چرا كه اين نوع مقاومت در نهايت در مقابل امواج سهمگين زمانه قرار ميگيرد. در اين ميان، اصلاح براي عدهاي در صورتي پذيرفتني است كه توسط خودشان صورت گيرد نه توسط ديگران.
شايد به اين معني كه تهديدات آن براي افراد خاص به حداقل برسد. براي عدهاي هم تغيير و اصلاح از اساس تهديد تلقي ميشود. به هر حال خرد بشري و آموزههاي ديني، اصلاح را از نظر فردي (معرفت النفس و تهذيب)، خانوادگي (تربيت و تاديب)، اجتماعي و سياسي (إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ) به صورت مستمر و دايمي ضروري ميداند. در اين روزگار از مواردي كه لزوم اصلاحپذيري را تاييد ميكند، اصلاح مواد متعددي از قانون مجازات اسلامي است.
قانون جديد تا حدي نشان از پذيرش اين واقعيت توسط قانونگذاران دارد. تحولات نوين جرمشناسي و مداخله آرا يا نظريات علوم امدادي مستقل مثل روانشناسي و جامعهشناسي بزهديده، قاعدتا بايد از عوامل موثر در قانونگذاري به شمار آيد. خوشبختانه در قانون مجازات اسلامي جديد شاهد تمايل قانونگذار در بهكارگيري ديدگاههاي نوين هستيم. در اصل اين تلاشها حاكي از اعتقاد نسبي قانونگذاران به ناكارآمدي اعمال صرف سياستهاي كيفري سنتي است. از جمله موارد اصلاحي، تعديل و تبديل به مجازات خفيف تا تسليم كودك خاطي به اشخاص ذيصلاح تربيتي در صورت عدماحراز صلاحيت والدين است.
در موضوع اعدام نوجوانان زير 18 سال مرتكب قتل نفس غيرعمد - با توجه به غيرعمدي و اتفاقي بودن، سن كم و ضعف ساختارهاي خانوادگي و تربيتي آنها و قوانين ملي و بينالمللي - به عقيده بسياري از صاحبنظران، حبس آنها تا سن 18سالگي و اعدامشان در صورت عدمرضايت اوليايدم، وجه قانوني و فقهي محكمي ندارد. همچنين تقصيرها همه برگردن چنين جواني - در فقدان محيطتربيتي مناسب و مشكلات فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي - نبوده و صاحب منصبان نيز در پديد آمدن چنين شرايطي مسوول هستند.
يعني اگر نگوييم همه تقصيرها، سهم عمدهاي از بروز مشكل اين جوانان بر عهده مسوولان مربوطه است و انتظار ميرود آنان براي كاهش آسيبها و درمان بيماريهاي جامعه، چارهانديشي جدي كنند. خوشبختانه در اصلاحيه قانون جديد، براي اين جرم، مجازات جايگزين اعدام تعيين شده است. يكي ديگر از موارد اصلاحي درباره سنگسار است. حكم سنگسار با وجود آنكه در موارد بسيار معدودي اجرا شده، اما هزينههاي فراواني را به دليل تبليغات منفي غربيها براي كشور داشته است.
تا جايي كه يك نوبت توسط امام راحل و بعدها توسط روساي قوهقضاييه به دفعات دستور توقف اجراي آن صادر شد. ولي چون بند قانوني مربوطه وجود داشت احتمال بالقوه تكرار آن سبب نگراني جدي بود اما در قانون جديد اشارهاي به سنگسار نشده است. همچنين موضوع كمرنگشدن مجازات زندان و پيشبيني مجازاتهاي جايگزين حبس، از موارد قوت قانون جديد است. اين موضوع كه مدتهاست در جهان بهويژه در مورد جرايم سياسي موردتوجه قرار گرفته، در سيره پيامبر و ائمه معصومين هم قابل مشاهده است.
ناگفته نماند كه برخي نقدها هنوز بر ابعادي از اين قانون وارد است. بهخصوص در موارد جديدي مانند نشر اكاذيب (ماده 287) كه اين جرم در فهرست تعدادي از جرايم اضافه و براي آن حكم اعدام در نظر گرفته است. البته قيد «وسعت اقدام» در مورد نشر اكاذيب كه در متن قانون تصريح شده، قابلتوجه است. اما نظر به احتمال تفسير و برداشتهاي سوءهنگام ارايه به دادگاه بهخصوص در موارد سياسي، جاي تامل فراوان وجود دارد.
موضوع شهادت و ديه نيز متاسفانه اصلاح نشده است. در حالي كه بررسيهاي صورت گرفته و نظر برخي مراجع بر اين است كه چون موضوع ديه به نقش اقتصادي بازميگردد و موقعيت اقتصادي زنان در دوران مختلف تغيير كرده، تغيير موضوع حكم ميتواند سبب بازنگري در نحوه صدور احكام ديه شود. قانون جديد مجازات اسلامي در واقع فرصتي براي اصلاح بوده كه در مواردي از اين فرصت استفاده شده و در مواردي مانند ديه مورد استفاده قرار نگرفت.
مردم سالاري:تصميم شجاعانه
«تصميم شجاعانه»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در ان ميخوانيد؛خبرسازترين رويداد نهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلا مي در روز جمعه علا وه بر شکست برخي چهره هاي مشهور اصلا ح طلب، حضور سيد محمد خاتمي رئيس جمهور سابق در پاي صندوق راي بود; خبري که بازتاب گسترده اي در رسانه هاي خبري داشت و اين بازتاب به دو گونه بود. همانگونه که پيش بيني مي شد رسانه هاي اصولگرا از حضور خاتمي در پاي صندوق راي، استقبال کردند و آن را پاسخي به تحريم کنندگان انتخابات ارزيابي کردند و حاميان تحريم انتخابات نيز به شدت عليه خاتمي موضع گيري کرده و او را مورد انتقاد، نکوهش و حتي ناسزا قرار دادند.
اما آيا واکنش هايي که حاميان تحريم انتخابات برضد خاتمي نشان دادند منصفانه بود؟ ابتدا ذکر اين نکته را ضروري مي دانم که هر کس حق دارد در انتخابات شرکت کند يا شرکت نکند و همانگونه که شرکت در انتخابات مي تواند تکليف باشد، حق افراد هم هست. اما اينجا بحث برسرنکوهش افراد به دليل استفاده از اين حق خود است.
من هيچگاه سعي نداشتم به حاميان تحريم انتخابات پاسخ بدهم يا با آنها به چالش بپردازم، چرا که شرکت در انتخابات را حقي مي دانم که برخي شايد نخواهند در برخي مقاطع از آن استفاده کنند اما تخريب فردي را به دليل آنکه خواسته از اين حق طبيعي و بديهي خود استفاده کند نمي توانم بپذيرم; به ويژه اگر اين تخريب برضد فردي همچون سيد محمد خاتمي صورت گيرد که 8 سال رئيس جمهور اين کشور بوده و نمي توانيم او را متهم کنيم که اصول سياست را نمي داند.
البته من هميشه به دليل نوع سياست ورزي خاتمي به او انتقاد داشته ام و همواره او را در قامت فردي انديشمند، موفق تر از خاتمي سياستمدار مي دانستم و مي دانم; اما چگونه مي توان باور کرد که فردي با سابقه خاتمي که در کشوري همچون ايران با پيچ و خمهاي خاص سياسي 8 سال رئيس جمهور بوده، آنقدر با سياست بيگانه است که ناگهان تصميم گرفته برود راي بدهد؟قطعا اينطور نيست.
به اين نکته بايد توجه کرد که اگر چه خاتمي شروطي را براي حضور در انتخابات مطرح کرده بود، اما اين شروط، صرفا براي مشارکت موثر در انتخابات توسط اصلا ح طلبان و ارايه فهرست انتخاباتي از سوي جريان اصلا حات بود و خاتمي هيچگاه نگفته بود که او يا اصلاح طلبان انتخابات را تحريم مي کنند; کمااينکه ساير اصلا ح طلبان داخل کشور نيز هرگز سخن از تحريم به ميان نياورده بودند و تنها برخي گروه ها اعلا م کرده بودند فهرست انتخاباتي ارايه نمي دهند. به همين دليل راي دادن خاتمي، آنقدر هم شگفت انگيز نبوده چرا که بايد بين مشارکت در انتخابات از طريق ارايه فهرست انتخاباتي و مشارکت در انتخابات از طريق راي دادن تفکيک قائل شد. اما مهمتر از اين موضوع، دليل حضور خاتمي در انتخابات است.
اگرچه خاتمي، خود بايد دليل اين حضور را اعلا م کند اما به نظر من، مخالفان حضور خاتمي، کمي عجله کرده اند. تاثيرات حضور خاتمي در انتخابات مجلس نهم، در هفته ها و ماه هاي آينده مشخص خواهد شد و آن وقت است که شايد برخي از موضع گيري زودهنگام و قضاوت شتاب زده خود در مورد اقدام خاتمي عقب نشيني کنند.
نقطه اختلا ف اصلا ح طلبان طرفدار تداوم فعاليت سياسي در چارچوب هاي فعلي و از جمله شرکت در انتخابات، با آن دسته از گروه هايي که ساز تحريم را کوک مي کنند در اين نکته است که اصلا ح طلبان حامي شرکت در انتخابات، قصد دارند در چارچوب هاي فعلي به فعاليت هاي سياسي خود ادامه دهند و همچنان مسير اصلا ح را در همين چارچوب، اگرچه ناهموار، اما قابل تردد مي دانند، اما گروه دوم اعتقاد دارند اميدي به اصلا ح در چارچوب هاي کنوني وجود ندارد.
سيد محمد خاتمي با حضور در انتخابات نه تنها نشان داد که با گروه اول هم عقيده است و همچنان فعاليت سياسي در چارچوب هاي کنوني را امکانپذير مي داند، بلکه مسير را براي فعاليت هاي سياسي آتي اصلا ح طلبان در اين چارچوب هموارتر ساخت تا اصلا ح طلبان همچنان به حيات خود در عرصه سياسي کشور، اگر چه کم رنگ و کم رمق، ادامه دهند. به اعتقاد من ناکامي برخي از چهره هاي مطرح اصلا ح طلب در انتخابات مجلس نهم، ارزش اين اقدام خاتمي را افزايش مي دهد چرا که ناکامي برخي از چهره هاي مشهور اصلا ح طلب، مي توانست عرصه را براي حضور سياسي اصلا ح طلبان، بازهم کمرنگ تر کند که حضور موثر خاتمي باعث شد اميد اصلا ح طلبان به فعاليت در چارچوب نظام سياسي فعلي کشور همچنان زنده بماند.
شايد خاتمي هيچ امتيازي از حاکميت نگرفته باشد، اما حضور او در انتخابات، حاوي امتيازاتي خواهد بود که در دراز مدت با تداوم فعاليت هاي سياسي آنها از طرف مردم عايدشان خواهد شد. من فکر مي کنم خاتمي مثل هميشه نقش سنگ زيرين آسياب را ايفا کرد و انتقادها را به جان خريد تا مشي اصلا ح طلبي، ولوکم رنگ، بازهم تداوم داشته باشد.
اگر چه اعتقاد دارم انتخابات در کشور ما با استانداردهاي مورد نياز فاصله دارد و انتخابات مجلس نهم نيز مي توانست بسيار پرشورتر و رقابتي تر باشد، اما انتقادهاي حاميان تحريم به خاتمي را درک نمي کنم چرا که آنها هيچ آلترناتيوي براي عدم مشارکت در انتخابات ارائه نداده اند و هيچگاه نگفته اند اگر راه اصلا ح از صندوق هاي راي نمي گذرد، از چه راهي مي توان شرايط کشور را بهبود بخشيد؟ برخلا ف حاميان تحريم، اگر من انتقادي به خاتمي دارم اين است که چرا او دير تصميم به مشارکت در انتخابات گرفت.
اگر خاتمي از چند هفته قبل به محوري، نه لزوما براي فهرست انتخاباتي اصلا ح طلبان، بلکه حتي براي دلگرمي اصلا ح طلبان و حاميانشان براي حضور در انتخابات تبديل مي شد، قطعا اصلا ح طلبان با همين کانديداهاي اندک خود، موفقيت بيشتري کسب مي کردند و حتي حضور يک نماينده اصلا ح طلب بيشتر در مجلس، به سود جناح اصلا حات و جريان منتقد وضع موجود است.
در مجموع، اگر چه راي دادن خاتمي در انتخابات روز جمعه، هيچ فايده اي به حال او نداشت و مشهورترين چهره هاي اصلا ح طلب هم در اين انتخابات از ورود به مجلس بازماندند، اما به نظر من، شجاعت خاتمي و کانديداهاي اصلا ح طلب اين دوره از انتخابات مجلس- چه کانديداهاي پيروز، چه کانديداهاي شکست خورده- که در مقابل اين هجمه ها، از جناح راست گرفته تا حاميان تحريم، ايستادند تا نشان دهند اصلا حات هنوز زنده است و جريان اصلا ح طلب مي خواهد علي رغم تمام محدوديت ها، در فضاي سياسي کشور نقش فعال و پرثمري ايفا کند، اقدامي کم نظير بود که در ماه هاي آينده، مي توانيم صحت و اثرگذاري اين تصميم شجاعانه خاتمي و کانديداهاي اصلا ح طلب را درک کنيم.
ابتكار:درسهاي اين دوره از انتخابات
«درسهاي اين دوره از انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم هادي وکيلي است كه در آن مي خوانيد؛سرانجام با اعلام نتايج اکثريت حوزههاي انتخابي، ترکيب مجلس نهم قابل تخمين شد. انتخابات همواره درسهايي را به همراه داشتهاست و بيتوجهي به آثار و پيامدهاي آن، ناديده انگاشتن واقعيتها و ناسپاسي نسبت به آراي مردم است. درس اول اين انتخابات، ميزان مشارکت مردم است؛ در حالي که مطابق گمانهزنيها و در خوشبينانهترين حالت، پيشبينيها از ميزان اين مشارکت، 55 درصد بود اما تا لحظه نگارش اين يادداشت، آمار 65 درصد شرکتکننده به ثبت رسيدهاست.
پرواضح است اين ميزان حضور در شرايط کنوني کشور با تحولات صورت گرفته، بسيار معنادار خواهد بود. به طور طبيعي با اين مشارکت، اقتدار نظام دوچندان خواهد شد و بخش مهمي از توطئه دشمنان خنثي ميگردد. ولي مسئولان محترم، پيام را اشتباه دريافت نکنند؛ آنان اين شور و مشارکت را به منزله «رضايت» قلمداد نکنند.
باز هم مردم غيرت و اعتقاد خود به سرنوشت و نظام را به نمايش گذاشتهاند. آنها ثابت کردهاند که فارغ از جهتگيريهاي سياسي، انتخاباتگرا و سياستورز ميباشند. مردم به خوبي دريافتهاند که صداي تحريم و طبل جنگ در مسير منافعشان نيست. تحريمکنندگان و يأسآوران از جنس مردم نيستند.
مردم انتقاد و گلايه دارند و به نيکي دريافتهاند که خواستههايشان را در زمين انتخابات و از درون صندوقهاي راي، دنبال کنند. درس ديگر اين انتخابات را در ترکيب انتخاب شدهها بايد جست. اگرچه هنوز ترکيب نهايي روشن نيست ـ به خصوص که تعداد افراد با ماهيت مستقل زياد ميباشد ـ ولي توجه به چهرههاي حذف شده، بيانگر يک واقعيت است: اين بار مردم راي به «اعتدال» دادهاند.مرور زمان نشان دادهاست که مردم ازحرکتهاي افراطي و تندرويهاي عقلگريز، بيزار ومتنفر هستند و گرايش آنها به طرف نيروهاي عقلگرا و معتدل ميباشد.
درس سوم انتخابات نهم اين است که مردم ايران با يک نسخه واحد عمل نميکنند، پس نميتوان لايههاي فکري آنان را در قالب يک تحليل قرار دارد.مردم تفاوتهاي زيادي با هم دارند و اين را در نحوه انتخابشان نشان دادهاند؛ به عنوان مثال، در حالي که مصطفي کواکبيان ـ کسي که ليدري بخشي از اصلاحطلبان را عهدهدار ميباشد ـ در رقابت با يک اصولگرا در حوزه سمنان حذف ميشود اما همزمان ستار هدايتخواه ـ نيروي شاخص و محوري اصولگرا و حامي دولت ـ در شهرستان بويراحمد از رقيب خود شکست سختي ميخورد. يا اينکه در تهران، در حالي که حدادعادل نفر اول تهران است، علي مطهري ـ نماينده منتقد دولت ـ هم تاکنون جزو ده نفر اول ميباشد.
به عبارت ديگر؛ مردم اين دوره، با نگاه سياه و سفيد يا صفر و صد رفتار نکردهاند بلکه متناسب با شناختي که داشتند، اقدام به انتخاب کردهاند. عدم يکدستي ليست تهران، پيروزي تعداد قابل توجهي از نيروهاي مستقل و حذف برخي چهرههاي شاخص، همه و همه گوياي اين است که اين انتخاب، تفاوتهاي زيادي با انتخابهاي قبل داشتهاست.
لازم به ذکر است که در مواردي هم مردم رأي سلبي دادهاند؛ آنها خواستهاند نسبت به يک نفر اعلام موضع کنند و اين موضعگيري را به نفع رقيب اعمال کردهاند. در يک کلام، مردم به خودشان رأي دادند پس پيروز واقعي خود «مردم» هستند.
دنياي اقتصاد:تحلیل بر ریسکهای قیمتی بازار جهاني نفت
«تحلیل بر ریسکهای قیمتی بازار جهاني نفت»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است كه در آن ميخوانيد؛از ابتدای ماه فوریه تاكنون، بهای نفت خام بیش از 12 درصد رشد داشته است، آنچنان که بهای نفت خام برنت برای تحویل در ماه آوریل به 63/123 دلار رسیده است. اما علت این روند صعودی چه بوده است؟
بیتردید یکی از علتها، افزایش ریسکها در بخش عرضه بازار است. با بالا رفتن تنشها در خاورمیانه و بیم از بههم خوردن تعادل میان عرضه و تقاضا، بهای نفت خام افزایش یافته است. با وجود این، ایالات متحده با افزایش موجودی نفت خام خود و رساندن آن به 345 میلیون بشکه، خواهان آن است تا به بازار اطمینان دهد که در صورت افزایش تنش و فقدان عرضه قریب به 2 میلیون بشکه در روز، قادر است تا در کوتاه مدت شکاف میان عرضه و تقاضا را پر کند. از سوی دیگر، عربستان سعودی نیز با بالا رفتن بهای نفت خام در پی افزایش تولید خود برای کاهش ریسکهای بخش عرضه است.
با وجود این در ماه گذشته میلادی به جز خاورمیانه، توقف تولید نفت در سودان جنوبی نیز عامل دیگری بود برای افزایش بهای نفت خام. به هر رو به نظر میرسد که ریسکهای بخش عرضه حداقل در آیندهای قابل پیشبینی مرتفع نشود و محرکی باشد برای افزایش بهای نفت خام.
اما عوامل دخیل در طرف تقاضای کنونی، چه سمت و سویی دارند؟ واقعیت امر این است که در این بخش، ابهام بیشتر از طرف عرضه است. ابهامی که میتواند به میزان ابهام در مورد آینده اقتصاد جهانی باشد و نوسانات کوتاه مدت روزانه میتواند به واسطه نشانهای مبنی بر رشد بیشتر یا انقباض اقتصاد، موجب افزایش یا کاهش بهای نفت خام شود.
در حقیقت، رابطه میان رشد اقتصادی و بهای نفت خام اینگونه است که با افزایش رشد اقتصادی به خصوص در کشورهای توسعه یافته، تقاضا برای نفت خام افزون شده و در نتیجه، بهای نفت خام افزایش مییابد. به همین علت اخباری که نشانگر وضعیت بهتر اقتصادی باشند، موجب افزایش بهای نفت خام میشوند که در این چند هفته اخیر، اخبار کاهش نرخ بیکاری در ایالات متحده و آمار بیش از حد انتظار در آلمان، از عوامل دخیل در افزایش تقاضا برای نفت خام بوده است.
البته از آنجایی که بهبود اقتصاد جهانی هنوز مملو از اخبار مثبت و منفی است، در مقاطعی عواملی از همین جنس موجب کاهش بهای نفت خام میشود. به عنوان مثال میتوان به بحران بدهی یونان اشاره کرد که این بحران به خودی خود علامتی برای کاهش رشد اقتصاد اروپا و در نتیجه کاهش بهای نفت خام است. با این وجود همین بحران و اخبار مثبت برای رفع آن، گاه به گاه موجب نوسانات افزایشی در بهای بازار نفت خام شده است. البته بحران بدهی یونان از سوی دیگر نیز بر بهای نفت خام موثر است و آن کانال نرخ ارز است.
به این معنا که با افزايش بحران و کاهش ارزش یورو در مقابل دلار آمریکا، نفت خام که ارزشش به دلار آمریکا تعیین میشود، برای اغلب سرمایهگذاران گرانتر شده و تقاضا برای آن کاهش و در نتیجه بهای آن افت میکند. از این منظر، با وجودی که زمان چشمک زدن رونق اقتصادی در بسیاری از کشورهای تقاضا کننده نفت خام همچنان مشخص نیست، عوامل دخیل در تقاضا در شرایط فعلی بیشتر بر نوسانات قیمتی موثر هستند تا روند قیمتی بلند مدت. اخبار خوب بیشتر ایجاد کننده شوک مثبت قیمتی است و اخبار ناامید کننده، موجب شوک منفی است.
به این شکل شاید برای روند قیمتی در مقیاس ماهانه باید بیشتر بر بخش عرضه تکیه کرد. به باور تحلیلگران این عوامل در شرایط فعلی موجب تحرک صعودی قیمت میشوند؛ اما بهای نفت خام (برنت) در بازه 120 تا 130 دلار تقلا خواهد کرد و احتمالا اگر بها در بالای سطح 130 دلار بسته شود، این سطح قیمتی تثبیت خواهد شد. با وجود این به نظر می رسد که افزایش بهای نفت خام به بالای سطح 150 دلار امری نباشد که ریسکهای کنونی بخش عرضه، قابلیت تحقق آن را داشته باشد؛ مگر آنکه ریسکها به طور فزایندهای با تحولاتی مانند بروز درگیری در منطقه خاورمیانه، افزایش یابد.
جهان صنعت:دلاریزه شده غیررسمی اقتصاد
«دلاریزه شده غیررسمی اقتصاد»عنوان سرماله روزنامه جهان صنعت به قلم علی دینی ترکمانی است كه در آن ميخوانيد؛ چندی است از اینجا و آنجا خبر میآید که افراد در حلقههای فامیلی به هنگام قرض دادن بهگونهای عمل میکنند که ضمن کمک خود متضرر نشوند، یعنی ارزش مبلغ را به دلار محاسبه میکنند و انتظار دریافت همان مبلغ را به دلار یا برحسب ریالی که بر مبنای نرخ روز به دلار تبدیل میشود، دارند. این شیوه کمک میکند افراد در چنین حلقههایی نه درگیر بحث ربا شوند و نه ارزش پول قرض دادهشان را متناسب با تورم از دست دهند.
همین اتفاق این روزها در بازار بزرگ تهران رایج شده است. طبق خبرهای واصله در معاملات انجام شده دلار جای ریال را گرفته است. این شیوه، یعنی جایگزینی ارز خارجی به جای پول ملی به هنگام تورم بالا و بیثباتی شدید قیمتها راهکاری است برای حفظ ارزش پول و رهایی از ضرر و زیان ناشی از نوسانهای قیمتی. وقتی نرخ ارز در روندی رو به بالا روزانه افزایش مییابد، ارزش ریالی کالای فروخته شده برای مثال به تاریخ امروز کمتر از ارزش ریالی آن در روز بعد خواهد بود؛ ریال دریافت شده در نرخ ارز امروز کفاف تامین همان کالا را در روز بعد بر مبنای نرخ ارز بعدی نخواهد داد.
به این صورت هر چه بیثباتی قیمتها و تغییرات رو به بالای نرخ ارز شدیدتر باشد جریان درآمدی بنگاهها بر حسب پول ملی دچار اختلال بیشتری میشود. در چنین شرایطی گریزی از جایگزینی ارز خارجی بهجای پول ملی نیست مگر آنکه این نوسانها مهار و ثبات به اقتصاد بازگردانده شود.
این جایگزینی که به صورت غیررسمی صورت میگیرد وقتی شدت و وسعت پیدا کند عملا پول ملی از صحنه معاملات حذف و ارز خارجی جای آن را میگیرد؛ روندی که موجب افزایش تقاضا برای ارز، شکلگیری یک دور فزاینده انتظارات تورمی و فشارهای فزاینده ارزی، افزایش تورم و افزایش نرخ ارز میشود.
شایان ذکر است که این پدیده مختص اقتصاد ایران نیست. بیش از این و در ابتدای 2000 برخی از اقتصادهای آمریکای لاتین که با تورم بسیار بالا مواجه بودند آن را تجربه کردهاند.
برخی از این اقتصادها مانند آرژانتین در همین مقطع در پی وسعت یافتن دلاریزه شدن غیررسمی اقتصاد، رسما دلار را جایگزین پول ملی کرد اما طبیعی است پذیرش چنین راهکاری- که برخی از اقتصاددانان نیز از منظر هم افزایش درجه ادغام در اقتصاد جهانی و هم رهایی از معضل سیاستگذاری ارزی و پولی از آن جانبداری میکنند- به معنای گذاشتن مهر تایید بر ناتوانی دولت در بازگرداندن ثبات به اقتصاد و مهار تورم است که پیامدهای اقتصادی سیاسی خاصی به ویژه برای جوامعی مانند ایران دارد که اساسا با دلار به عنوان ذخیره اصلی جهانی چالشهای جدی دارند.چه باید کرد؟ تنها راهکار بازگرداندن اعتماد به بازار است؛ اعتماد به اینکه اقتصاد توانایی تثبیت نرخ ارز را دستکم برای یک دوره شش ماهه دارد. در این راستا بهتر است بانک مرکزی به جای اعلام اینکه توانایی تثبیت نرخ را برای مدتی طولانی دارد، دست به تنظیم سیاست ارزی برای یک دوره کوتاهمدت شش ماهه بزند.
ادعای بانک مرکزی مبنی بر توانایی در کنترل بازار برای مدتی طولانی برای کارگزاران فعال در بازار قابل قبول نیست به این دلیل که آنان ارزیابی خود از ذخایر ارزی و همینطور محدودیتهای احتمالی در دسترسی به درآمدهای ارزی ناشی از تحریمها را دارند بنابراین چنین ادعایی به جای کمک به تثبیت بازار، انتظارات تورمی در بازار ارز را در افقهای کوتاهتر زمانی تشدید میکند. اما، اگر این سیاست برای شش ماه تنظیم شود با این ذهنیت که در شش ماه بعدی ممکن است نرخ ارز تغییر یابد، در این صورت احتمال بازگشت اعتماد نسبی به توانایی بانک مرکزی در عملیاتی کردن آن بیشتر میشود.
علت دلاریزه شدن اقتصاد فقط افزایش نرخ ارز در طول زمان نیست بلکه روزانه شدن این افزایش است که حساب و کتاب مربوط به جریان درآمدی بنگاهها را در هم میریزد. اگر این افزایش مدیریت و در دو مقطع شش ماهه سال سرریز شود، از بعاد دلاریزه شدن غیررسمی کاسته میشود که نشانی از موفقیت بانک مرکزی دستکم در مدیریت بهتر بازار ارز است.
گسترش صنعت:مدیریت ریسک در کسبوکارهای دانش بنیان و هایتک
«مدیریت ریسک در کسبوکارهای دانش بنیان و هایتک»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم دکتر مهدی فتحالله است كه در آن ميخوانيد؛فرآیند تولید کالا و خدمات دربرگیرنده انواع متفاوتی از ریسکهاست. این ریسکها در تولیدات دانشمحور، به دلیل ماهیت تغییرپذیری سریع فناوری، نمود بیشتری پیدا میکنند. از اینرو مدیریت ریسک در صنایع دانشبنیان از اهمیت زیادی برخوردار است. مدیریت ریسک به فرآیند سنجش یا ارزیابی ریسک و سپس ارائه راهکارهایی برای مدیریت آن گفته میشود.
درواقع عمده برنامهریزی برای مدیریت ریسک، بر محصولات و فرآیندهایی با ریسک بالا تمرکز دارد که در تحلیل کیفی و یا کمی ریسک شناسایی شدهاند. در چند سال اخیر به دلیل تحولات دانش و فناوری و نیز فرآیند جهانی شدن اقتصادها، فعالیت شرکتهای دانشبنیان در بخشهای مختلف فناوری و صنعتی از اهمیت زیادی برخوردار شده است تا جاییکه با مطرح شدن این مباحث در مجامع علمی و اقتصادی کشورمان، لزوم توجه به این مهم در قالب قانونی تحت عنوان «قانون حمایت از شرکتها و موسسات دانشبنیان و تجاریسازی نوآوریها و اختراعات» توسط دولت مطرح و در سال ۱۳۸۹ به تصویب مجلس رسید.
شرکتهای فعال در صنایع دانشبنیان بهطور کلی با دو نوع ریسک مالی و غیرمالی مواجهند که البته ریسکهای غیرمالی نیز به چند گروه مختلف ازجمله ریسکهای فناوری، بازار، فنی، افراد و مقررات تقسیم میشوند.
مشکل وجود ریسک بالا در صنایع دانشبنیان در بسیاری از کشورها وجود دارد. این کشورها برای حل این مشکلات اقدام به تاسیس صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر کردهاند. البته در سالهای اخیر، صندوقهای پژوهش و فناوری غیردولتی با هدف حمایت از پژوهشهای کاربردی، راهاندازی کسبوکارهای دانشبنیان با ایدههای نو، مشارکت در تجاریسازی ایدههای فناورانه و سرمایهگذاری و مشارکت در طرحهای خطرپذیر، تاسیس شدند که نیاز به حمایت و پشتیبانی بیشتری دارند.
بهطور کلی سرمایهگذاری در کسبوکارهای مبتنی بر دانش و فناوری و تولید محصولات دانشبنیان، هزینههای بالایی را میطلبد و از آنجا که سرمایهگذاری در این زمینه همراه با ریسک بالا خواهد بود بنابراین اتخاذ تمهیداتی برای پوشش ریسکهای موجود بسیار ضروری است. همانطور که گفته شد حمایت از صندوقها و شرکتهای ریسکپذیر بهعنوان یکی از مهمترین فرآیندهای مدیریت ریسک در این صنایع شناخته شده است. بنابراین به نظر میرسد دولت با ایجاد ساختارهای مناسب برای ورود بخش خصوصی به حوزه سرمایهگذاری خطرپذیر و حمایت از صندوقها و شرکتهای ریسکپذیر موجود در راستای تامین مالی این صنایع به صورت مستقیم و غیرمستقیم (توافقات با بانک) در مدیریت ریسک و تداوم فعالیت این صنایع نقش حیاتی را میتواند ایفا کند.
دولت همچنین با ایجاد زمینههای جذب سرمایههای خارجی در تولید و صادرات صنایع و خدمات دانشبنیان و تشویق و حمایت از سرمایهگذاریهای ریسکپذیر در صنایع دانشبنیان و اطلاعرسانی در این زمینه، میتواند در زمینه مدیریت ریسک اقدامات اساسی انجام دهد.
در این میان ایجاد زمینههای جذب سرمایههای خارجی برای تاسیس و فعالیت شرکتهای ریسکپذیر سرمایهگذار در کسبوکارهای دانشبنیان و پوشش ریسک صادرات صنایع دانشبنیان از طریق تقویت و هدایت صندوق ضمانت صادرات ایران در مدیریت ریسک و تداوم فعالیت این صنایع بسیار موثر است.
دولت با زمینهسازی و ایجاد زیرساختهای قانونی برای توسعه شرکتهای ریسکپذیر براساس استانداردهای بینالمللی و تعیین استانداردهای دقیق و علمی برای ضمانت شرکتهای فعال در صنایع دانشبنیان که در حال حاضر به عهده صندوق نوآوری و شکوفایی است، میتواند در جهت مدیریت ریسک نقش اساسی ایفا کند.