صبح ۲۵ خرداد آن ۱۸ میلیون و نیم رأیدهندگان به کاندیدای پیروز امیدوارتر بودند. باقی نیز نامحسوس و زیرچشمی رصد میکردند شرایط را. چه بسا آنها نیز با فاکتور گرفتن از دیدگاه سیاسیشان به کاندیدای پیروز قدری بیشتر امید داشتند تا آن ۵ نفر.
در فاصله آن پیروزی تا اردیبهشت ماه ۱۳۹۶ رویدادهای شگرفی به وقوع پیوست؛ حوادثی که هر کدام نقطه عطفی در تاریخ جهان است. حوادثی که بیش از همه در زمینه بینالمللی دستهبندی میشود: ۵۰۰ زائر ایرانی در عربستان سعودی قربانی شدند، پلاسکو فرو ریخت، کودتای ترکیه شکست خورد، بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شد و بسیاری رخدادهای غیر منتظره دیگر که شاید مهمترین آنها برای ما معطوف به دو شخصیت بود: یکی در حوزه سیاست داخلی یعنی فوت آیتالله هاشمی و دیگری در حوزه سیاست خارجی با پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری. این همه اما مانع نبود از پیوستن خیل بیشتر مردم به جمع امیدواران. رئیسجمهور روحانی باز هم به پیروزی رسید این بار با اضافه شدن ۵ میلیون نفر دیگر به رأیدهندگان انتخابات قبلی. مرتبه قبلی اگر آن ۱۸ میلیون تنها به امید تدبیر پای صندوق رفته بودند، این بار اما این ۲۳ میلیون معجزه را انتظار میکشیدند؛ گویی روحانی را موسی و کلید را عصا فرض گرفته بودند و ساحران را نیز به کلی از دایره محاسبات محذوف.
شیخ دیپلمات حالا مأموریت غیرممکن را پیش رو دارد: بخش قابل توجهی از حاکمیت به او پشت کرده است؛ صدا و سیما (مهمترین رسانه کشور) میلی به حمایت از دولت ندارد؛ ائمه جمعه و جماعات (سیاسیترین تریبون کشور) اغلب از رو شمشیر بستهاند؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (قویترین نهاد نظامی کشور) که احتمالاً باید مهمترین حامی دولت جمهوری اسلامی باشد، در افکار عمومی به مخالفش تبدیل شده است؛ اصولگرایان (مهمترین جناح مقبول حاکمیت در کشور) که تا چندی پیش صدایی از آنها به گوش نمیرسید، مدعی شدهاند؛ اصلاح طلبان (مهمترین پشتوانه دولت) با ترس از دست دادن قدرت در سال ۱۴۰۰ از راههای فرعی عقبگرد میکنند و از همه تأسفبرانگیزتر گروهی از اعضای کابینه (مهمترین مدیران اجرایی کشور) هستند که دیگر امیدی ندارند. ضمیمه همه اینها کنید اغتشاشات سازمانیافته علیه دولت را که به معضل ملی بدل شد و به پای دولت تمام؛ افزایش افسارگسیخته قیمت ارز که دولت کمترین نقش را داشت و بیشترین هزینه را داد و بالاخره فیلتر تلگرام که مقاومت دولت، تاب تحمل آن را نداشت.
هیچ یک از موارد مذکور توجیهی نیست برای قصور دولت و شخص رئیسجمهور؛ لیکن باید در نظر داشت نقدهایی که به حسن روحانی در مقام رئیسجمهور وارد است، اگر کمتر از روسای جمهور قبلی پس از انقلاب نباشد بیشتر هم نیست و معضلاتی که دولتش با آنها دست به گریبان، اگر بیشتر از دول قبلی نباشد کمتر نیست.
رئیسجمهور روحانی این روزها تنها میتواند با مردم صحبت کند اما دیگران را مخاطب قرار میدهد. رئیسجمهور از آغاز سال همان حرفی را بیان میکند که ۵ سال پیش و پس از پیروزی، هم چنان از همان واژهای بهره میبرد که پیش از آن: امید. این روزها «جنگ، جنگ ارادهها است و نا امیدی از آینده بزرگترین خطر برای یک ملت». رئیس جمهور «تقویت امید و نشاط در جامعه را وظیفه همه مسئولان میداند» نه فقط دولت و باور دارد «هیچ کس نمیتواند این ملت را مأیوس و امید به آینده را از آن بگیرد» حتی ایالات متحده ولو با خروج از توافق برجام. تفاوت اصلی ما شیعیان مسلمان با دیگران نیز در همین است: «اعتقاد ما به مهدویت، انتظار برای روز ظهور و امید برای تحقق عدالت جهانی».
بحران آب، بحران جمعیت، بحران محیط زیست، بحران اخلاق همگی ویران کننده است اما آیا ناامیدی در قبال آنها راهگشاست؟ این که بدانیم امسال کمبود آب داریم و ناامید باشیم، برای ما آب میشود؟ همیشه برای ناامیدی زمان هست این اما امیدواری است که زمانش محدود است و فرصتش جبران ناپذیر. «یک مؤمن و مسلمان همیشه باید به گشایش در روزهای آینده امیدوار باشد». «هر روز باید معتقد به گشایشهای فردا، هفتهها و ماههای آینده باشیم و البته در این مسیر تلاش کنیم چرا که ناامیدی و غصهدار بودن برای سختیهای احتمالی در روزهای آینده هیچ خاصیت و اثری ندارد».