به گزارش شرق، اوايل سالجاري به ماموران پليس شيراز خبر دادند جسد جواني به نام آرش در خيابان رها شدهاست. وقتي ماموران به محل رسيدند و جنازه را به پزشكي قانوني منتقل كردند تحقيقات خود را از شاهدان ماجرا آغاز كردند. آنها گفتند جواني به نام نيما آرش را به قتل رساند. او با ضربات شيشه آرش را زخمي كرد و بعد هم وي را با چاقو زد.
شاهدان در حالي متهم را معرفي كردند كه هيچكدام از انگيزه اين درگيري اطلاعي نداشتند. يكي از شاهدان گفت: نيما فرياد ميزد و ميگفت آرش را خواهد كشت. ما سعي كرديم، دخالت كنيم و جلوي آنها را بگيريم اما نميشد نيما را كنترل كرد. وقتي شيشه شكسته را از دستش گرفتيم چاقو درآورد و آرش را با چاقو زد.
پليس با نشانيهايي كه از نيما به دست آوردهبود به خانه اين جوان رفت و او را بازداشت كرد. پسر جوان در بازجوييها قتل را قبول كرد و گفت براي دفاع از دختر مورد علاقهاش دست به اين كار زده است.
متهم گفت: آرش، مزاحم ريحان ميشد و من براي اينكه به ريحان نشان دهم دوستش دارم و از او دفاع ميكنم، دست به اين كار زدم. با پايان يافتن تحقيقات اوليه كيفرخواست عليه متهم صادر و پرونده براي رسيدگي به شعبه 5 دادگاه كيفرياستان فارس فرستاده شد.
با تشكيل جلسه دادگاه در ابتدا نماينده دادستان شيراز اظهارات خود را مطرح و از كيفرخواست صادره عليه نيما دفاع كرد. در ادامه اوليايدم مقتول در جايگاه حاضر شدند. آنها گفتند درخواست قصاص دارند و گذشت نميكنند. پدر و مادر متهم گفتند: پسر جوان ما گناهي نداشت و اگر هم كاري كرده بود به متهم ربطي نداشت. او نسبتي با ريحان ندارد. ما گذشت نميكنيم و از دادگاه درخواست مجازاتش را داريم.
سپس متهم در جايگاه حاضر شد. او اتهام قتل را قبول كرد و گفت: مدتي بود با ريحان دوست بودم. اوايل احساس خاصي نسبت به او نداشتم اما كمكم عاشقش شدم. آنقدر دوستش داشتم كه ديگر نميتوانستم تركش كنم تا اينكه متوجه شدم، ريحان ناراحت است و چيزي را از من پنهان ميكند. به او گفتم اگر چيزي هست به من بگويد اما سعي داشت اوضاع را عادي جلوه بدهد تا اينكه متوجه شدم آرش مزاحم او ميشود.
متهم در ادامه گفت: وقتي از ريحان در اينباره پرسيدم او تاييد كرد و گفت آرش كلافهاش كردهاست. من و آرش چند سال بود كه همديگر را ميشناختيم و او ميدانست ريحان دختري است كه من دوستش دارم و به جاي اينكه به كارهايش پايان دهد، مرتب مزاحم ريحان ميشد. روز حادثه وقتي او را در خيابان ديدم به خاطر مزاحمتهايي كه ايجاد كرده بود با هم درگير شديم. اول با شيشه نوشابه زخمياش كردم اما انگار آرام نشدهبودم و ميخواستم همچنان انتقام بگيرم. خون جلوي چشمانم را گرفته بود.
نيما ادامهداد: آرش كوتاه نميآمد و ميگفت هركاري كه دوست دارد، ميكند. در اين هنگام بود كه چاقو را از جيبم بيرون آوردم و دوباره به او حمله كرد. اين بار با ضربات چاقو سينهاش را هدف قرار دادم و وقتي كه روي زمين افتاد از محل فرار كردم و به خانه رفتم.
متهم گفت: وقتي به خانه رفتم و دستهاي خونيام را ديدم يكدفعه از كارم پشيمان شدم اما ديگر فايدهاي نداشت و نميتوانستم كاري بكنم فقط از خدا ميخواستم آرش زنده بماند اما متاسفانه او فوت شد. حالا هم از كرده خودم به شدت پشيمان هستم و از اوليايدم ميخواهم مرا ببخشند. من جوان هستم و در زمان حادثه به شدت دچار احساسات شدم. فكر ميكردم مقتول غرورم را جريحهدار كردهاست و بايد انتقام بگيرم اما حالا خيلي پشيمانم. بنا بر اين گزارش با پايان يافتن جلسه محاكمه هيات قضات براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.