دکتر پیروز ارجمند در روزنامه ایران نوشت: سازمان بهداشت جهانی سن 15 تا 25 سال را دوره جوانی افراد معرفی کرده بود ولی چندی پیش در تحقیقی خواندم که مرکزی دیگر شاخصههای جوانی را تعیین و سن ٢٥ - ٦٥ را دوره جوانی معرفی کرده است. وقتی نتایج این مطالعه را با خود تطبیق دادم، احساس شعف کردم چراکه طبق آن شاخصها هنوز جوان محسوب میشدم. این موضوع باعث شد احساس امید و سرزندگی بیشتری داشته باشم.
واقعیت این است که جوانی یک «موقعیت» است و علاوه بر اینکه به سن مربوط میشود اما امید، انگیزه، نشاط، پویایی، تحرک، علاقمندی، گرایشها، تفریحاتِ خاص خود را میطلبد. بنابراین، اگر این مختصات در هر شخص دیگری بوجود آید، میتوان او را «جوان» قلمداد کرد. به همین دلیل شاخصهای جوانی در کشورها و مناطق مختلف با هم فرق میکنند. مثلا در ایران به دلیل وابستگی افراد به حمایتهای خانواده و دولت تا سن سی سالگی نیز، جوانی تعریف میشود.
وقتی به خود رجوع کردم که چرا هنوز با 48 سال سن با شاخصههای جوانی انطباق دارم، دریافتم تنها دلیلی که میتواند وجود داشته باشد، علاوه بر «ژن خوب» (البته نه از نوع مصطح امروزیاش) دلیل دیگرش این است که من از کودکی موسیقی کار کردهام و با هنرعجین بوده و بخش مهمی از زندگیام بوده است و بر همین اساس، هر جایی که در زندگی احساس بیانگیزگی، ناامیدی و یا بحران داشتم، با استفاده از موسیقی آن مشکل را حل یا متعادل کردم.
بنابراین، اگر بخواهیم به نسبت «موسیقی» و «جوانی» بپردازیم و ببینیم چگونه هنر و موسیقی میتواند شاخصههای جوانی را در ما زنده نگه دارد میتوانیم از شش ویژگی و ارتباط هنر با جوانی، نام ببریم:
1. «انگیزه» و «پویایی» از ویژگیهای جوانی است. انسان با پناه بردن به هنر میتواند انگیزه و پویایی خود را بازیابد و بر بسیاری از بحرانها و ناتوانیها چیره شود. هنر پناهگاه و فضایی برای حل تعارضات است و موسیقی یکی از راههایی است که میتواند ما را با انگیزه و پویا نگاه دارد.
2. «خلاقیت» از خصوصیات خاص جوانی است. تا زمانی که در انسان ویژگی خلاقیت وجود دارد و خود را مثمر ثمر میداند میتوان گفت که اکسیر جوانی هنوز در او جاری است. بنابراین از آنجا که هنر عین خلاقیت است، یکی از ابزارهایی است که به تدوام حس جوانی در انسان میانجامد هنر، به ویژه موسیقی است.
اساسا هنر با جوانی تعریف میشود؛ برای مثال، وقتی از یک گروه موسیقی سخن به میان میآید، نخستین چیزی که به ذهن میرسد یک گروه موسیقی جوان است.
از نقطهنظر روانشناسی یا حتی نورولوژیک نیز، خلاقیت انسان تقریبا تا سن 45 یا 50 سالگی، یعنی اواخر دوره جوانی، ادامه مییابد. از آن به بعد، خلاقیت تبدیل به یک تمرین و رفتار مداوم و عادتوار میشود. بنابراین، اگر بخواهیم هنر و خلاقیت را تعریف کنیم، این تعریف خواهناخواه با شاخصههای جوانی گره میخورد.
واقعیت این است که بقیه عمر، انسان همان داراییها و خلاقیتهای جوانیاش را تکرار میکند مگر در انسانهای نخبه یا با استعدادهای ویژه. به همین دلیل است که اغلب اثرهای هنری بزرگ دنیا در سنین جوانی هنرمندان اتفاق افتاده است. اساسا خلاقیت در هنر با جوان بودن معنا میشود و دوران پیری، دوره تثبیت یا به نوعی دوره بلوغ هنری است که در فرد ماندگار شده و دیگر در آن خلاقیتی نیست.
3. رسیدن به «منزلت اجتماعی» از خواستهای هر جوانی است. وقتی از کودک سؤال میکنند که دوست دارد در آینده چه شغلی داشته باشد، اغلب به مشاغلی اشاره میکنند که دارای جایگاه و منزلت اجتماعی برتر است. در واقع رسیدن به جایگاه اجتماعی مناسب از دغدغههای جوانی است و یکی از مشاغلی که به انسان شخصیت اجتماعی میدهد، هنرمند بودن است.
هنر، اساسا کار سختی است اما وقتی فرد در جوانی هنرمند حاذقی میشود، میتواند جایگاه اجتماعی خود را تثبیت کرده و مثمرثمر باشد. این اتفاق در حرفههای دیگر بطور معمول در سنین میانسالی به بالا رخ میدهد. الگوهای اجتماعی که جوانها پیدا میکنند عموما از میان ورزشکاران و هنرمندان است. عموم جوانها دوست دارند همچون هنرمندان لباس بپوشند و الگوهای رفتاری آنان را داشته باشند چراکه هنرمند بودن یک جایگاه و منزلت الگویی زودرس است در حالی که در سایر حرفهها چنین نیست. بنابراین با هنر و موسیقی میتوان این خواست جوانی را قابل دسترستر کرد.
4. «لذت بردن» از زندگی از ویژگیهای جوانی است. تا زمانی که از زندگی و موقعیت خود لذت میبریم میشود گفت که هنوز مرزهای جوانی را پشتسر نگذاشتهایم. از طریق هنر و اشتغال به هنر میتوان زندگی را برای خود لذتبخشتر کرد. اغلب هنرمندان، بیش از بقیه مشاغل، از حرفه و شغل خود لذت میبرند. بنابراین میتوان با هنر، این شاخصه جوانی را در خود زنده نگه داشت.
5. «گرایش به هنر» و محصولات هنری از جمله مؤلفههای جوانی بشمار میرود. میزان مصرف یک جوان از موسیقی، سینما، تئاتر و... قطعا بیشتر از یک فرد میانسال و کهنسال است. بنایراین، هم در تولید و هم در مصرف محصولات هنری جوانان سهم بیشتری را به خود اختصاص میدهند.
شاید از همین رو است که جامعه ایران را یک «جامعه جوان» میخوانند چون میتوان ادعا کرد ایران در زمینه هنر یکی از پرمصرفترین کشورهای دنیا است و اساسا یک جامعه تولید کننده و مصرفگرای هنری است و دلیل آن هم این است که از یک طرف جامعه ایران، جامعهای جوان است و از طرف دیگر، این جامعه جوان، از بسیاری تفریحاتی که جوانان دیگر کشورها دارند برخوردار نیست. بنابراین، جایگزینی جز هنر برای جبران این کمبودها نمییابد.
6. جوان «عاشق» است و ابزارِ بیان و همذات پنداری با احساسِ عشق «هنر» است. جوانی با عشق تعبیر میشود و یکی از کارکردهای هنر، خصوصا موسیقی بیان احساس عاشق است. جوان با موسیقی به تعادل در عشق میرسد چه آن که خودش هنرش را بیافریند یا مصرفکننده آن باشد.
به این اعتبار، میزان مصرف هنری و اینکه چقدر هنوز مشتری آن هستیم میتواند به ما بفهماند که چقدر با جوانی فاصله پیدا کردهایم. اگر هنوز از موسیقی لذت میبریم، اگر هنوز فیلم و تأتر میتواند ما را به شوق آورد، اگر هنوز تابلوی نقاشی ما را دلبسته میکند، اگر هنوز پولمان را برای خرید صنایع دستی خرج میکنیم، اگر هنوز شعر و ادبیات ما را لبریز از احساس میکند؛ نباید نگران باشیم؛ چون هنوز از مرزهای جوانی عبور نکردهایم.