طبق اطلاعات منتشره، در سال آبی جاری تنها 3 استان ایران، شاهد نزولات
آسمانی بالاتر از میانگین دراز مدت داشته اند (آذربایجان غربی،آذربایجان
شرقی و اردبیل)؛ بقیه استان ها درگیر دامنه ای از کم آبی و بی آبی هستند و
حجم آب برخی سدها 90 درصد کاهش داشته است.
اگر
اوضاع آبی کشور به همین شکل کنونی ادامه یابد، چندین اتفاق زنجیره ای می
افتد که می تواند وضعیت تاریخی و تمدنی ایران را تحت الشعاع قرار دهد:
در
مرحله اول، بخش های مرکزی ایران، از مرز کم آبی عبور می کند و به بی آبی
می رسد و در فاز بعدی، این بحران به مناطق غیرکویری هم تسری می یابد.
با کاهش منابع آب، تنش های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تشدید می شود. بدین
معنا که که دوران کم آبی، درگیری بر سر سهم آب، اوج می گیرد کما این که از
هم اکنون طلیعه آن را شاهد هستیم. در چند ماه اخیر، شاهد آن بودیم که برخی
کشاورزان اصفهانی که زمین هایشان دچار کم آبی است، چندین بار خط انتقال آب
از اصفهان به یزد را مورد حمله قرار داده و حتی با نیروهای امنیتی هم درگیر
شده اند. از آن سو، مردمان چهارمحال و بختیاری و خوزستان نیز با انتقال آب
از استان های خودشان به بخش های مرکزی کشور مخالفت می کنند.
این
وضعیت، به طور ملموسی، اتحاد ملی را تحت الشعاع قرار می دهد و از مردمی که
در روزهای سختی مانند دوران جنگ تحمیلی، در کنار هم ایستاده بودند، جماعتی
می سازد که اینک رو در روی هم ایستاده و آب را از هم دریغ می کنند. این
نگران کننده ترین نوع رابطه در میان بخش های مختلف یک ملت است.
کمبود
آب، فقط در بخش کشاورزی متوقف نمی شود و بخش صنعت را نیز در بر می گیرد.
بسیاری از صنایع آب بر مانند فولاد که در مناطق بحران آبی واقع هستند،
ناگزیر خواهند شد از ظرفیت تولیدشان بکاهند. بدین ترتیب شاهد افزایش بیکاری
در بخش کشاورزی و صنعت خواهیم شد.
با تشدید کم آبی، دولت ها ناگزیر می
شوند همه یا بخش اعظم منابع آبی را به آب شرب شهری اختصاص دهند ولی افزایش
جمعیت از یک سو و کاهش منابع آبی، تأمین آب آشامیدنی را نیز با مشکلات و
کمبودهای عدیده مواجه می کند.
در آینده ای نزدیک، بسیاری از شهرهای
ایران، شاهد ایستگاه های فروش آب تصفیه شده چاه ها خواهند بود. احتمالاً
اصفهان بزرگ ترین شهری است که در ابتدای صف این وضعیت قرار دارد؛ پیشتر در
قم نیز شاهد ایستگاه های فروش آب بودیم ولی نه به خاطر کمبود آب که به دلیل
طعم شور آب شهری.
با
تشدید بحران و رسیدن از کم آبی به بی آبی، درگیری های انتقال آب، سالبه به
انتفاء موضوع می شود و بزرگ ترین مهاجرت های درون سرزمینی شکل می گیرد.
بدین سان، مناطق مرکزی ایران رفته رفته از جمعیت خالی می شوند و ساکنان آن
به حداقل ممکن می رسد؛ در مقابل، مناطقی مانند آذربایجان، لرستان، کردستان
و شمال ایران با هجوم جمعیتی مواجه می شوند. تهران نیز به لحاظ پایتخت
بودن، یکی از مقاصد اصلی مهاجرت خواهد بود و این در حالی است که نه تهران و
نه سایر مناطق مهاجر پذیر، برای پذیرش این حجم انبوه از جمعیت، آمادگی های
زیربنایی را ندارند و حتی در تأمین آب اهالی فعلی خودشان هم دچار مضیقه
اند.
با افزایش بهمن وار مهاجران تشنه و بیکار شده ، «تنش
سکونتگاه» و «تشدید بحران بیکاری»، جای خود را به «درگیری بر سر منابع آبی»
می دهد.
همزمان بحران های زیست محیطی تشدید می شود و ریزگردها و توفان
های نمک، پهنه وسیع تری از کشور را در می نوردد؛ فرو نشست زمین به امری
فراگیر تبدیل می شود و با از بین رفتن سطح پوشش گیاهی در بسیاری از مناطق،
بارندگی های گاه و بیگاه، تبدیل به سیل می شوند.
در همان حال، کاهش تولیدات کشاورزی، به کمبود منابع تغذیه ای دام ها می انجامد و بحران تغذیه در کشور فراگیر می شود.
در
این گیر و دار کسانی که می توانند، از ایران خارج می شوند و بدین ترتیب،
جریان خروج سرمایه های مادی و معنوی از کشور تقویت می شود.
اتحاد
ملی آسیب دیده، انبوه جمعیت کشاورز و کارگری که بیکار شده اند، کمبود
سرزمین های مناسب برای سکونت مردمان مناطق بی آب، تقابل های فرهنگی ناشی از
مهاجرت های سریع و گسترده، کاهش تولیدات کشاورزی و دامی، تشدید بحران های
زیست محیطی، ناامیدی عمومی و بدبینی ناشی از بحران آب به حکومت و ناآرامی
های ناشی از آن، کشور را در برابر خطرات فرامرزی نیز تضعیف می کند و این می
تواند در نهایت استقلال ملی را نیز تحت الشعاع قرار دهد.
بی
تردید مهم ترین، حیاتی ترین و راهبردی ترین مسأله ایران معاصر، "آب" است
ولی گویا نه مردم آن را جدی گرفته اند و نه مسؤولان؛ این بی توجهی همگانی،
نگرانی درباره آب و آینده ایران را صد چندان می کند.
ایران در حالی با
سرعت دلهره آوری به سمت فروپاشی ناشی از بی آبی می رود که راه های علمی و
تجربه شده بین المللی برای جلوگیری از رسیدن به وضعیت وحشتناک پیش گفته،
وجود دارد و اگر مردم و مسؤولان، کمی درایت و میهن دوستی به خرج دهند، می
توانند از همین امروز روند کندسازی و توقف ماشین فاجعه - که صدای بوق آن می
آید - را آغاز کنند؛ به سرزمین مادری رحم کنیم و به خودمان و به فرزندان
مان.
عصر ایران