محتويات جيبهاي وي و گوشي تلفن همراهش دستنخورده باقي مانده بود، پس نميشد اين جنايت را نتيجه يك سرقت دانست. كارآگاهان همچنين با توجه به آثار خون كه در محل وجود داشت به اين اطمينان رسيدند كه قتل در همان محل رخ داده است.
پزشك كشيك قانوني كه جنازه را معاينه كرده بود در همان بدو امر اعلام كرد، 12 ضربه به مقتول وارد شده است. همين مساله نشان ميداد اين جنايت يك قتل اتفاقي و ناخواسته نيست بلكه قاتل يا قاتلان با نقشه قبلي و به خاطر كينه عميقي كه از قرباني داشتند، او را به كام مرگ كشاندند.
هويت مقتول به نام «امير» با توجه به مدارك شناسايي همراهش شناسايي شد و ماموران براي پي بردن به انگيزههاي احتمالي اين قتل به تحقيق از اعضاي خانواده امير و دوستان وي پرداختند.
آنها در اين مرحله متوجه شدند، امير با جواني به نام «ياسر» اختلافاتي داشت و ظاهرا اين اختلافها به تازگي شدت گرفته بود.
په اين ترتيب ياسر به عنوان مظنون شماره يك پرونده تحت پيگرد قرار گرفت و دستگير شد. اين متهم وقتي پشت ميز بازجويي نشست، اتهام آدمكشي را پذيرفت و گفت امير را به دلیل راه انداختن يك شايعه كشته است.
ياسر توضيح داد: «مدتي بود كه فهميده بودم اهالي محل و دوستانم پشت سر مادرم حرفهاي نامربوطي ميزنند.
وقتي موضوع را پيگيري كردم، فهميدم امير همه جا شايعه كرده با مادرم در ارتباط است. شنيدن اين حرف برايم خيليگران تمام شد، براي همين چند بار با مادرم مشاجره كردم اما او نه تنها هيچ رابطهاي با امير نداشت بلكه اصلا او را نميشناخت و نميدانست اين جوان كيست و چرا چنين ادعاهايي را مطرح كرده است.
من سعي كردم از طريق چند واسطه براي مقتول پيغام بفرستم كه از اين رفتارهايش دست بردارد اما او همچنان به كارهاي خود ادامه ميداد.»
متهم به قتل در ادامه اعترافاتش گفت: «چند روز قبل از قتل باخبر شدم، امير باز هم همان ادعاي بياساس را مطرح كرده است.
به حدي عصباني شدم كه نتوانستم خودم را كنترل كنم و به اين تصميم رسيدم كه هر طور شده از امير انتقام بگيرم. براي همين موضوع را با دو نفر از دوستانم در ميان گذاشتم و آنها قبول كردند به من كمك كنند.
خودم به صورت مستقيم امير را نميشناختم ولي يكي از دوستانم با او رفاقت داشت و قبول كرد اين جوان را نزد من بياورد. ما محلي خلوت را براي ملاقات تعيين كرديم و روز حادثه دو همدستم امير را سوار موتور كردند و پيش من آوردند. من حتي چاقو هم نداشتم و يكي از دوستانم چاقويي را به من داد، ابتدا سعي كردم با آرامش برخورد كنم به همين دليل از امير پرسيدم چرا اين حرفها را پشت سر مادرم ميزند و آبروي ما را ميبرد. او به جاي اينكه جواب درستي بدهد، عصباني شد و شروع به داد و فرياد كرد من هم كنترل خودم را از دست دادم و با چاقو چندين ضربه به او زدم و بعد همراه همدستانم فرار كردم.»
ماموران در ادامه تحقيقات دو همدست ياسر را بازداشت كردند و آنها نيز اتهامشان را پذيرفتند. در ادامه بازسازي صحنه قتل انجام و با تكميل تحقيقات مقدماتي پرونده به شعبه پنجم دادگاه كيفري استان فارس ارجاع شد.
در جلسه محاكمه ياسر و همدستانش نماينده دادستان اتهامات آنها را محرز دانست و خواستار مجازات اين افراد شد.
اولياي دم مقتول نيز اعلام كردند خواستهشان قصاص قاتل است. در اين جلسه ياسر بار ديگر اظهارات اوليهاش را تكرار كرد و همدستان او نيز به معاونت در قتل اقرار كردند. در نهايت هيات قضات ياسر را به قصاص و هر يك از دو متهم ديگر را به تحمل 10 سال حبس محكوم كردند.
اين راي با اعتراض متهمان همراه شد و اين بار قضات شعبه 26 ديوانعالي كشور مسووليت بررسي پرونده را برعهده گرفتند و چند روز قبل اعلام كردند، راي صادره هيچ ايراد قانوني ندارد به اين ترتيب ياسر در يك قدمي چوبهدار قرار گرفت.