حال تصاویر این بازیگر به عنوان یک داعشی با عناوین مختلف از قبیل اینکه «اگر مدافعان حرم نبودند، این تصویر و امثال آن را باید پشت آیفونهای منازل میدیدیم»، در شبکههای مجازی دست به دست میشود.
فارس با بازیگر نقش «ابو عمر شیشانی» که یکی از سرکردههای داعش در فیلم «به وقت شام» است، گفتوگویی ترتیب داده که باهم میخوانیم.
*سلام آقای جوزف سلامه، حالتان خوب است؟ از دیدن شما خوشحالیم
سلام ممنونم، من هم همینطور.
* در ابتدا خوشحال میشویم یک بیوگرافی کوتاه از خودتان بگویید (یک بیوگرافی خیلی کوتاه لطفاً)؟
من جوزف سلامه، اهل لبنان و بازیگر تئاتر هستم، همیشه تئاتر انجام میدهم و البته بعضی وقتها فیلم نیز کار میکنم.
من فرصت این را داشتم که در یک قسمت از فیلم ایران
به نام «به وقت شام» را به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا بازی کنم، البته
این یک تجربه بسیار شگفتانگیزی برای من بود و حس میکنم نتیجه خیلی خوبی
نیز داشته است. »
* شما چند سال دارید؟
من 33 سال دارم.
* لطفا چند کلمهای در مورد حرفه خود یعنی تئاتر صحبت کنید؟
من کارهای زیادی در تئاتر انجام دادم، به طوری که 6 ماه از سال را با 6 نمایش در طول 6 روز به صورت فولتایم اجرا میکنم و میتوان گفت تمام زندگیام صرف تئاتر شده است.
* وضعیت تاهل؟ مجرد هستید یا متاهل؟
من متاهل هستم؛ یعنی دو ماه قبل از شروع «به وقت شام» ازدواج کردم و در ماه عسل بودم که بلافاصله برگشتم و در فیلم «به وقت شام» ایران شرکت کردم.
* تبریک میگوییم؛ به همسرتان از طرف ما سلام برسانید
ممنونم حتماً.
* لطفاً بگویید از چه زمانی شروع به بازیگری کردید؟
تقریباً عمر بازیگری من از زمان دانشگاه شروع شد. من در سال 2003 به دانشگاه رفتم و از همان زمان نیز شروع به بازیگری کردم.
* سوال بعدی این است که شما چگونه به فیلم «به وقت شام» دعوت شدید؟ منظور اینکه چگونه وارد تیم ابراهیم حاتمیکیا شده و در این تیم نقش گرفتید؟
یک بازیگردان به اسم «امیر شهاب» در لبنان بود که من را به ایران آورد، البته دوست آقای حاتمیکیا نیز است و بعد از ارزیابیها برای نقش انتخاب شدم، به طوری که حدس میزنم آقای حاتمیکیا به خاطر نحوه نگاهم من را برای فیلم به «وقت شام» انتخاب کرد و در کل آقای «امیر شهاب» بود که من را با آقای حاتمیکیا آشنا و به او معرفی کرد.
* نظر شما در مورد فیلمنامه چیست؟ یعنی وقتی فیلمنامه را خواندید چه حسی داشتید؟
وقتی فیلمنامه را خواندم بسیار شوکه شده بودم، چراکه خیلی تاثیرات خاصی داشت. از نظر من شبیه فیلمهای هالیوود بود و در حقیقت از فیلمنامه ترسیدم، چراکه من تا آن روز کارهای بزرگی در سینما انجام نداده بودم.
وقتی به ایران آمدم تا وارد تیم بازی فیلم «به وقت شام شوم»، صحنههایی را از نزدیک دیدم که بسیار عجیب و البته عالی بود و این شد که من نقش یک فردی را بازی کردم که در واقعیت یک شخص شیطانی بود و باید کاری میکردم تا همه مردم از آن فرد نفرت داشته باشند، یعنی باید به گونهای بازی میکردم تا حس نفرت را به مخاطب بدهم.
* نظر شما در مورد «ابو عمر شیشانی» چه بود؟
تحقیقات زیادی در مورد او انجام دادم، چراکه من باید نقش او را بازی میکردم.
* مطالعه و تحقیقات شما در مورد «ابو عمر شیشانی» یکی از سوالات دیگر ما بود
خیلی خوبه. میتوان گفت من باید نقش یک فرد را بازی میکردم که در حال یا در گذشته نزدیک زندگی میکرد و باید برای هرچه بهتر ایفای نقش این شخصیت در مورد آن فرد اطلاعات عمیقی به دست میآوردم به طوری که حتی «چگونه راه رفتن»، «نفس کشیدن»، «چگونه نگاه کردن» و همه چیز درباره آن را باید میدانستم.
از این رو من سعی کردم با قبول این نقش وارد آن نقش شده و آن را کمی دوست داشته باشم. معتقدم حتی باید نحوه فکر کردن را نیز در نقش همانند آن فرد ایفا کرد، چراکه اگر مانند او فکر نمیکردم، نوع نگاهم نیز عوض میشد و به مخاطب حس خوبی نمیداد و با اینکه میخواستم نقش یک فرد شیطانی را بازی کنم، اما با همان تفکر و شناخت رفتاری شخص وارد شدم و میدانید این یک کار بزرگی است که انجام شد.
* نقشی را که شما در «به وقت شام» بازی کردید، نقش یک داعشی واقعی بود! چرا این نقش را قبول کردید؟
این یک نقش خیلی خوبی بود، چراکه باید کل زمان با اسب، شمشیر و آن نوع گریم بازی میکردم و این یک چالش برایم محسوب میشد و به نظر من باید یک بازیگر حتماً و همیشه خودش را در یک چالش قرار دهد و به خاطر همین من نیز این کار را انجام دادم.
* آیا قبلاً در مورد آقای حاتمیکیا و کارهای او چیزهایی شنیده بودید؟
بله، من در مورد آقای حاتمیکیا تحقیق کردم و
میدانم او یک نابغه در سینماست، حتی قبل از اینکه به ایران بیایم تمام
کارهای او از جمله «بادیگارد» و «چ» را تماشا کردم و این کار بسیار تاثیر
روی من داشت، چراکه متوجه شدم آقای حاتمیکیا اکثراً در مورد جامعه حرف
میزند و در مورد مشکلات جامعه و اینکه مردم جامعه آسیب میبینند، فیلم
میسازد.
* به نظر شما حاتمیکیا کارگردان خوبی است؟
او بسیار عالی است.
* همانطور که میدانید فیلم «به وقت شام» در جشنواره فیلم فجر به عنوان بهترین فیلم انتخاب شده است؛ نظر شما در مورد این فیلم بعد از اکران چیست؟
شاید اگر چیزی را که میخواهم بگویم، شما بشنوید شوکه شوید، چرا که من هنوز فیلم را ندیدم، اما همیشه از کامنتها و متنهایی که مینویسند، متوجه بازتاب خوب این فیلم شدم، اما متاسفانه اکثر کامنتها به زبان فارسی است که من متوجه آن نمیشوم.
* شما میتوانید آنها را برای ما ارسال کنید تا ما آنها را برای شما ترجمه کنیم؟
خیلی ممنونم، من دوستان زیادی در ایران دارم، البته دوستان زیادی از داخل تیم «به وقت شام» نیز دارم که در زمان ملاقات آنها عربی را کامل بلد بودند و برای من کامنتهای فارسی را ترجمه میکنند و الان نیز آنها ترجمه کرده و میگویند مردم چه نظراتی دارند.
همانطور که میدانید و خودم نیز دیدم خیلی از عکسهای من با دیالوگ «چطوری ایرانی» در فضای مجازی پخش شده است.
* بله دقیقا آن یک دیالوگ معروف شده است
من عکس لحظهای که دیالوگ «چطوری ایرانی» را میگویم را در همه جای فضای مجازی میبینم، همه جا با تصویر «چطوری ایرانی» و با موضوعات مختلف پخش شده است و من نمیدانم این خوب است یا بد؟
* بله قطعاً خیلی خوب است. آیا از نقش خودتان در فیلم «به وقت شام» راضی هستید؟
منظورتان این است که نقش خود را ترک میکردم؟ نه به هیچ وجه.
* منظور ما این است خودتان از نقش خودتان راضی هستید؟
من حدس میزنم نقش خود را آنطور که لازم بود ایفا کرده و انجام دادم، چراکه باید کاری میکردم که مردم از من متنفر میشدند.
* بله شما این نفرت را به مخاطب انتقال دادید
بله،بله، نقش من در فیلم به گونهای بود که همه باید از من متنفر میشدند و حدس میزنم همین کار را توانستم انجام دهم.
* آیا شما به خاطر این نقش تمرینهای اسب سواری و یا شمشیربازی داشتید؟ چراکه شما در این نقش توانستید ترس را بسیار خاص به مخاطب خود انتقال دهید
بله، میتوان گفت من یک آموزش حرفهای یک هفتهای با اسب داشتم، به طوری که اسم اسب من «شفق» نام داشت و من یک هفته و هر روز هشت ساعت با «شفق» تمرین کردم و البته من قبلاً در مورد شمشیرزنی نیز آموزش دیده بودم.
آن چیزی که در این نقش برایم سخت بود، این است که همزمان هم باید اسبسواری میکردم و هم در اثر باد حرکت کرده و خود را کنترل میکردم و با یک شمشیر و مدام روی اسب و یک گریم سخت در گرمای فصل تابستان نقش یک منفور را بازی میکردم.
* حالا در مورد گریم شما حرف بزنیم، شما یک گریم خاصی داشتید، به طوری که این گریم یک فرد خطرناک و متمایز از دیگران را القا میکرد! به طور مثال شما ریش نارنجی رنگ داشتید، چند ساعت برای گریم شما وقت صرف میشد؟
تقریباً من هر روز دو ساعت زیر گریم بودم و از همین جا از تمام گریمورهای فیلم «به وقت شام» تشکر میکنم، چراکه آنها کار بسیار خوبی انجام دادند، در حالی که من اصلاً در آن دوران ریش نداشتم و آنها هر روز مجبور بودند یک ریش بسیار بلند و خاص را روی صورت من به اجرا در بیاورند، البته کار گریم آن وقت سخت بود چراکه تابستان بود و تحمل گریم در آن وقت زمانی بسیار سخت بود.
* با توجه به اینکه دیالوگ «چطوری ایرانی» شما در فیلم «به وقت شام» بسیار معروف شده است و حتی میتوان گفت فیلم «به وقت شام» با این دیالوگ بسیار معروفتر شده است. آیا شما میتوانید این دیالوگ را با همان حس و حال دوباره برای مخاطبان تکرار کنید؟
(تکرار دیالوگ چطوری ایرانی)
* آیا معنی این دیالوگ را هم میدانید؟
بله معنی را میدانستم، البته هر جملهای را در اختیار من میگذاشتند یک مترجم نیز داشتم، چراکه باید به من میگفتند که من چه چیزی را میگویم تا مطابق آن گفته حالت چهرهام را نیز تغییر دهم. معنی دیالوگ «چطوری ایرانی» را میدانستم، اما نمیدانستم این جمله مانند «بمب» خواهد بود.
* آیا تا به حال به ایران آمدهاید و یا دوست دارید که به ایران بیاید؟
من واقعاً میخواهم همین الان به ایران بیایم، چراکه مردم ایران در اینستاگرام من را فالو میکنند و برای من نوشته میفرستند و من میخواهم این مردم را ببینم؛ مردمی که کارم را دوست دارند و من واقعاً میخواهم کار دیگری را نیز در ایران داشته باشم و هیچ مشکلی با این موضوع ندارم.
البته میخواهم در ایران کنار این مردم خوب، فیلم «به وقت شام» را ببینم. امیدوارم در روزهای نزدیک به ایران بیایم و دوست دارم با مردم در تماس و ارتباط باشم، دوست دارم از نزدیک نحوه کار و ساخت فیلم ایرانی را ببینم و فیلم «به وقت شام» را در ایران به تماشا بنشینم. من به غرور مردم ایران و علاقهای که به سینما دارند، علاقهمند هستم.
* مردم ایران نیز واقعاً شما را دوست دارند، پس اگر بخواهید به این علاقه در اینجا پاسخ دهید به مردم ایران چه میگوید؟ حتماً «چطوری ایرانی» را خواهید گفت؟
نه، «چطوری ایرانی» جمله من است و من هم واقعاً آن را دوست دارم، اما به مردم ایران میگویم که آنها را دوست دارم و به زودی امیدوارم در ایران بین مردم باشم و از نزدیک آنها را ببینم.
* انشاء الله، حالا در مورد داعش حرف بزنیم، آیا اطلاعاتی در مورد این گروهک تروریستی دارید؟
من افراد داعشی را ندیدم و فقط از طریق تلویزیون، اینترنت، روزنامه و یا شنیدن حرفهای مردمی که جنایت داعشیها را دیدهاند، متوجه داعش شدم، به طوری که وقتی پای صحبتهای قربانیان جنایات داعش نشستهام، به این نتیجه رسیدم که این مردم که خود را داعش مینامند، شیطان هستند و هیچکسی نمیتواند کارهای آنها را درک کند.
متاسفانه تا وقتی که داعش بود مردم واقعاً رنج میکشیدند؛ به خاطر همین است که فیلم آقای حاتمیکیا در زمان مناسبی ساخته شد.
* حالا میخواهیم نحوه سوالات را عوض کنیم، به طوری که همکارم یک کلمه خواهد گفت و شما یک کلمه در مورد آن بگویید
باشه.
داعش، امیدوارم به همین زودی به طور کامل از صحنه روزگار محو شوند.
حاتمیکیا، یک استاد فوقالعاده و در حقیقت میتوان گفت یک هنرمند و یک انسان فوقالعاده و عالی هستند.
جوزف سلامه، من کارم را دوست دارم و علاقه خاصی به آن دارم، چراکه برای من یک حس خوشایند دارد وقتی که تمام مردم به خاطر این نقش من را دوست داشتند، این خیلی بزرگ است، به طوری که قلب من از این موضوع خشنود است، چراکه من با اینکه نقش یک فرد منفی و شیطانی را بازی کردم، اما مردم ایران به من محبت و علاقه پیدا کردهاند.
فیلم به وقت شام، تاریخ در مورد این فیلم صحبت خواهد کرد، چراکه کل تیم خیلی سرسختانه کار کردند و آن چیزی که ما نگاه میکنیم نتایج علاقه، شور و سختکوشی یک تیم بزرگ است.
سینمای لبنان، امیدوارم در آینده فیلمی مانند «به وقت شام» در سینمای لبنان نیز ساخته شود.
سینمای ایران، سینمای ایران برای من شگفتانگیز است، چراکه جمعیت این کشور زیاد بوده و کارگردانها و تهیهکنندگان زیادی نیز در این کشور حضور دارند که بخشی از جامعه هستند و کارهای بزرگی انجام میدهند.
سید حسن نصرالله، من حدس میزنم همه این شخص را دوست دارند، چراکه فردی قوی بوده و هر چیزی را که گفته انجام میدهد و برای همه احترام قائل است و هیچوقت قبول نمیکند افرادی را پای کار بیاورد که باعث به خطراندازی کشور شود! در نتیجه این مرد کسی است که همیشه با مردم بوده و با عدالت در روی کره زمین پیش میرود.
ابوعمر شیشانی، من آرزو دارم زمین از شر چنین افرادی پاک شود، البته خداوند بهتر میداند که او و امثال او چه کارهایی کردهاند، از این رو لازم نیست در مورد آن در این مصاحبه بیشتر صحبت کنیم.
سردار قاسم سلیمانی، او یک قهرمان بوده و به حق یک ژنرال و قهرمان ایرانی است و همه او را میشناسند که چقدر باهوش است و من حدس میزنم همه به او علاقهمند بوده و او را دوست دارند.
* از تمام جوابهای خوب و کامل شما متشکریم؛ آیا سوال و موضوعی مانده که ما فراموش کرده و از شما نپرسیدیم و شما دوست دارید که آن را بگویید؟ البته من یک سوال را فراموش کردم و میخواهم بپرسم شما به چند زبان مسلط هستید؟
به زبانهای عربی، فرانسه و انگلیسی میتوانم صحبت کنم و همانطور که میبینید به خاطر فیلمها کمی فارسی و کمی روسی نیز بلد هستم که البته من فقط جملهها را حفظ میکردم و میدانستم که معنی آنها چیست، اما واقعاً نمیتوانم صحبت کنم.
* بله ما میدانستیم که شما فرانسوی بلد هستید. آیا موضوعی مانده که بخواهید بگویید؟
من در مورد این مصاحبه از شما تشکر میکنم، چراکه این مصاحبه برای اولین بار است که از طریق خبرنگاران ایرانی با من انجام میگیرد، من از مردم ایران ممنون هستم که از کار من خوششان آمده، همچنین از مردم ایران ممنونم که نقشم را پذیرفتند، امیدوارم به همین زودی آنها را ببینم و شاهد کارهای مشترک دیگری نیز باشیم.
* از شما ممنون هستیم که وقت خود را صرف جواب دادن به سوالهای ما کردید، امیدواریم شما را در کشور ایران و فیلمهای دیگر ببینیم
خیلی ممنون هستم و واقعاً میخواهم که به ایران بیایم و اگر روزی به ایران آمدم دوست دارم دوباره مصاحبهای را با شما داشته باشم.
* روز خوبی داشته باشید،خیلی ممنونم، خداحافظ ، فیامانالله
به فارسی: «خیلی خوب است اینترویو»