یک یخ بندان بزرگ و
انجماد عظیم در بیرون از مرزها اتفاق افتاده است و اجازه نمی دهد پول حاصل
از فروش نفت به ایران جریان پیدا کند . این یخ بندان بزرگ که شرایط سیاست
خارجی ایران و استقلال خواهی ایران چندسالی است در پدیدار کردن آن نقش
داشته است حتی با وجود امضای برجام که گمان می شد راه مصالحه بزرگ باغرب
را هموار می کند نیز از قطرش کم نشده است. ااگرچه یران توانست با زحمت و
پشتکار وزیرنفت باسرعت بازارهای از دست رفته را زنده کند و جریان صادرات
نفت راه افتاد اما انتقال ارزهای معتبر به ایران آسان نشده است .
آمریکا
با استناد به برخی از تحریم های قبلی اجازه نمی دهد منابع ارزی ایران در
بانکهای بزرگ اروپایی سپرده گذاری و در شرایط عادی به ایران سرازیر شوند و
بانک مرکزی با پشتوانه آن بهنگام ارز به بازار عرضه کند وبازار را در
تعادل نگهدارد. . این یخ بندان که از اراده بانک مرکزی بیرون است درمقاطعی
راه صعود نرخ تبدیل دلار به ریال را هموار می کند. دلار بازان این روزها
نیک می دانند روزنه هایی از ورود دلار بیشتر به ایران بسته شده است. سخت
گیری بیشتر از اندازه های قبل از سوی نهادهای آمریکایی به بانکهای اروپایی و
اسیایی و همچنین فشار ترامپ به مشتریان اسیایی نفت ایران دومحل نفس کشیدن
ورود ارزبه ایران را تنگ تر کرده اند. شکستن و ترک انداختن این یخ بندان
بزرگ هرگز از اختیارات بانک مرکزی ایران نیست و نباید از این نهاد انتظار
داشت در این وضع سرد بتواند دلار را به قیمت ارزان ذوب کرده و به دست
متقاضیان برساند. یخ بندان دوم اما از سوی دولت و برخی بدهکاران بزرگ به
نظام بانکی ایجادشده و هرروز برقطر آن افزوده می شود و بربازار تامین مالی
فشار می آورد. این فشار بربازار پول و به ویژه بانکها جریان اعتباردهی نظام
بانکی را کاهش داده است و از سوی دیگر بانک مرکزی بر اساس خواست دولت نرخ
بهره بانکی را کاهش داده است و همین دو اتفاق به تغییر محل دارایی پولها از
بانک به بازار ارز شده است. اگر دولت و بدهکاران بزرگ بانکی بهنگام و با
خوش قولی با بانکها رفتار می کردند و جریان اعتباردهی را قفل نمی کردند
شاید نیازی به سخت گیری از سوی دولت به بانکها نمی شد که نرخ بهره را بازور
کاهش دهند و راه فرار سرمایه به سایر بازارها را هموارکند و شاید نرخ
تبدیل دلار به ریال این میزان جهش را تجربه نمی کرد.
حالا راه چاره چیست ؟ به
نظر می رسد اعتمادزدایی نسبت به بانک مرکزی یکی از تهدیدهای بزرگ است که
می تواند درموقعیت دشوار امروزایران پایه های اقتصاد ایران را لرزان کند و
ایستادن براین پایه های سست را ناممکن سازدوباید راه این مسیر خطرناک مسدود
شود و برای رسیدن به این موقعیت دوکار باید انجام شود . یک کار این است که
ولی الله سیف از سوی دولت و سایر نهادهای قدرت اجازه پیدا کند بخشی از
واقعیت های یخ بندان بزرگ از سوی خارج در مسیر منجمد کردن دارایی های ارزی
را تاجایی که ممکن است توضیح دهد و شهروندان را با روزهای سخت آشنا کند. یک
اتفاق دیگر این است که برخی از مقامهای اقتصادی دولت به ویژه معاون
اقتصادی رییس جمهور بیش از پیش با شهروندان سخن بگوید. برخی روزها و
روزگاران وجوددارد که ارزش حرف زدن با مردم بسیار بالاتر از نشست و برخاست
های بی حاصل با مدیران و حتی بخش خصوصی است. در حالی که رییس بانک مرکزی به
دلیل اینکه هر حرف و سخنش می تواند بازار ارز یا ریال را با دگرگونی مواجه
کند بهتر است آقای نهاوندیان و اقای نیلی با علاقمندان به اقتصاد سیاسی
حرف بزنند و با زبان ساده تر اثر یخ بندان های ارزی و ریالی را برجریان
تحولات بازار توضیح دهند. بانک مرکزی نهادی معتبراست که نبایید حالت
کارشناسانه اش را از دست دهد و از اعتبار علمی و اجرایی اش کاسته شود.
ساعت24