به گزارش ایران اکونومیست،خاک،خاک، خاک، اهواز را از هرجا که نگاه کنی خاک است.
پشت پلک دختران کوچکی که صبحها خس خس کنان به مدرسه میروند. یا عینک ته استکانی پیرمردهایی که حتی از پشت پنجره به هوای نارنجی شهرشان نگاه میکنند خاک نشسته است.
گلوی خاک گرفته اهوازی ها این روزها فقط میتواند سرفههایش را توی فضای مجازی بریزد. جایی که شاید حرفهایش را بتواند به گوش کسی برساند. جایی که بگوید اهواز زندهاست اما سخت نفس میکشد. برای اهواز کاری از دستمان بر نمیآمد. راهکارها و راهبردها را هرسال و چندباره و چندباره مینویسند. تلفن را برداشتیم به اهواز زنگ زدیم. جایی که هرخانه قصه تلخی از گردوغبار دارد. به اهواز زنگ زدیم تا روایت وضع زندگی آدمهایی باشیم که پنجرهها را بستهاند، پنجرهها را کشیدهاند و چند روزیست خود را در خانه حبس کردهاند.
نفس تنگ مادر، نوزادش را از بین برد
فائزه دختر ۲۰ ساله اهوازی ست که می گوید به خاطر آلودگیها وضعیت دانشگاه و امتحاناتش به هم ریخته است و معلوم نیست کی برگزار میشود: «فردا چهارشنبه است. من دوشنبه امتحان داشتم که به خاطر آلودگی چهارشنبه افتاد. اما اصلا معلوم نیست با این وضعیت هوا فردا امتحان برگزار میشود یا نه. وضعیت کار هم در اهواز به هم ریختهاست. پدر من کارمند است ولی ۲ خانه میآید. ما حتی زمان گردوغبار نمیتوانیم لباسهایمان را داخل تراس پهن کنیم و همه چیز داخل خانه است. وضعیت هوا به گونهای ست که حتی بیرون هم نمیتوانیم برویم. من اگر بخواهم بیرون بروم چادرم کاملا خاک میشود. رنگ خاک هم نارنجی نارنجی است. شما در این شهر سالم هم که باشید وقتی بیرون میروید به سرفه میافتید و الان هم نگیرید قطعا در آینده مشکلات ریوی و تنفسی پیدا میکنید. یکی از اقوام ما بعد از چندسال توانست باردار شود. اما اواخر بارداری به علت گردوغبار دچار مشکلات تنفسی شدید شد و بعد از زایمان بچهاش از بین رفت. الان هربار که گردوغبار میشود روحیهاش حسابی به هم میریزد.
درخانه خودمان را حبس کردیم
مریم کیانی مربی ۳۶ساله اهوازی ست که یک دختر کلاس اولی دارد و از وضعیت فعلی هوای اهواز برایمان میگوید وضعیتی که چندروز است مادرو دختر را در خانه حبس کردهاست:«بزرگترین مشکل گردوخاک وضعیت بچهها و مدرسه رفتن آنهاست که پدرومادرها را بسیار آزار میدهد. متاسفانه برای اینکه کارها عقب نماند هواشناسی اعلام نمیکند که هوا خراب است تا مدرسهها تعطیل شود. وقتی بچه ها به مدرسه میروند تازه میفهمیم هوا در حال خراب شدن است و همه چیز نصفه میماند. الان یک هفته است که هوای اهواز آلوده است و همه در خانه حبس شدهاند برای همین صدایش به دیگر شهرها رسیدهاست. وگرنه در روزهای عادی و آلودگیهای یک روزه اصلا اعلام نمیکنند که هوا خاک است. من دوستان پرستاری دارم که میگویند میزان بستری در بیمارستانها بسیار زیاد شده است. کاش میشد حداقل در خانه خودمان را حبس کنیم تا از گردوخاک در امان بمانیم. متاسفانه اینطور نیست. من روزی سه بار باید خانه را گردگیری کنم ولی بازهم بعد از ظهر خانه را خاک برداشته است. آنقدر که به نظر میرسد باید در خانه هم با ماسک نشست.
بیشتر بخوانید:ناسالم بودن هوای اهواز برای گروههای حساس
رفت و آمدها در اهواز کاملا مختل است. شاید در حد اینکه کسی برای گرفتن دارو به بیرون برود. بسیار دیده ام رانندگانی که از شهرهای مختلف برای اهواز بار میآورند معطل هستند. چون شهر کاملا تعطیل است. ارگانها تعطیل است. مردم به خیابان نمیآیند. شما با یک شهر کاملا مرده طرف هستید. اهواز یک شهر مهم ایران یک هفته است کاملا تعطیل است. در حال حاضر شاخص آلودگی هوای اهواز ۸۴۰ است. با این حال به ما میگویند شاخص ۸۴۰ است بچهها را بفرستید. دل آدم کباب میشود. بچهها وقتی به خانه بر میگردند پشت همه مژههایشان خاک نشسته است. اما اعلام کردهاند از بعد از ظهر امروز اصلا بیرون نباشید و ممکن است شاخص به ۱۵۰۰ برسد.
خاک برق را هم قطع میکند
مصطفی دانشجوی ۲۳ ساله اهوازی ست که از پشت پنجره اتاقش با ما حرف میزند و میگوید:« دیروز برق ۵ تا ۶ ساعت قطع بود. اینترنت هم یک روز کامل اختلال داشت. متاسفانه مدیریت بحران تنها کاری که انجام داده این است که ۸۰۰ ماسک پخش کردهاست. اینجا وضعیت بگونهای ست که وقتی خاک روی تجهیزات برقی مینشیند چندین ساعت برق قطع میشود و همه شهر را به هم میریزد. مشاغل آزاد دچار دردسر شدهاند. بازارکه بروی همه مغازهها بستهاست. بازهم باشد مشتری ندارند و این تعطیلی روی درآمدشان تاثیر مستقیم دارد. آلودگی هوا در روزهای تعطیل ۶۶ برابر حدمجاز و در روزهای غیرتعطیل ۲۰ برابر حد مجاز است. کفش را اگر بیرون دربیاوری بعد از دوساعت پر از خاک است. همه ما میدانیم که این مشکل به این زودیها حل شدنی نیست. اما حداقل سطح مدیریت بحران اینقدر پایین نباشد.»
اهواز حتی آب تمیز ندارد
فریده ساعدی مادر ۳۴ ساله اهوازی با دوتا فرزند است. زهرا ۹ سال و آلا ۳ ساله است. هنگام حرف زدنم با فریده، آلا به شدت بیقراری میکند. مادرش میگوید بچههایش به شدت به خاک حساسیت دارند. آلا آسم دارد و زهرا حساسیت پوستی و اگزما دارد و هنگام غبار همه چیز به هم میریزد. آب شهر برای نوشیدن نیاز به تصفیه دارد اما برای شستشو باید از همان آب تصفیه نشده لوله کشی استفاده کرد که خیلی آب تمیزی نیست. برای همین زهرا برای دست شستن هم مشکل دارد چون به خاطر داشتن اگزما شستشوی زیاد باعث بدتر شدن حساسیتش میشود:« شرایط خیلی سخت است. آب استحمام ما اصلا آب خوبی نیست. آبگرمکنهایمان هم به دلیل همین خاک هرچند وقت یکبار خراب میشوند چون شن میگیرند. تعطیلی های پشت هم و عقب ماندگی های تحصیلی بچهها را حسابی کلافه کردهاست. باورکنید بچهها اصلا خوشحال نیستند که تعطیل میشوند. از طرفی گردوغبار پروازهای اهواز را کنسل میکند. شوهر من کارش مشهد است به گونهای ست که هر ۲۱ روز یکبار به خانه میآید. الان بعد از این همه روز میخواهد بیاید اما دوباره گردوغبار شده و همه دست به دعا هستیم کاش پروازش کنسل نشود. چون بچهها واقعا دلتنگ پدرشان هستند. از طرفی خانهنشینی هم کلافهمان کرده چندروز پیش که کمی هوا بهتر بود به اصرار بچهها پارک رفتیم. میخواستند بروند سرسره بازی کنند ولی همه وسیلههای بازی خاک خالی بود. برای همین مدام مریض میشوند. باران هم فایدهای ندارد. چند روز پیش باران گرفت بچهها از ذوق باران رفتند داخل تراس تا دستشان را زیر باران بگیرند. اما باران این شهر اصلا سالم نیست. در اهواز مناطقی به نام «آتشها» وجود دارد که در لولههایی فلزی گازهایی که به هوا میروند را میسوزاند. این باران با این گردوغبار و گازها هربار که میآید بیمارستانها پر میشود. حتی باران هم برا ی ما دردی را دوا نمیکند. چون سمی است.»
در مدرسه حالم بد شد مجبور شدم به خانه بیایم
با زهرای ۹ ساله تلفنی حرف میزنم. زهرایی که به خاک حساسیت شدیدی دارد و دستانش مدام به خاطر اگزما پوست پوست میشود و از دست تعطیلیهای این روزها کلافه است:« وقتی گرد و خاک زیاد است. تعطیل میشویم. ما دانش آموزها خیلی اذیت میشویم و مشکلات زیادی به وجود میآید. مثلا من آلرژی و نفس تنگی دارم. توی کلاس هم که می نشینیم همه میز و تخته خاکی است و از توی باد می آید داخل دستگاه تنفسی و ما را مریض میکند. نمیتوانم زیاد صورتم را بشویم چون چشمهایم حساسیت پیدا میکند و خشکی میزند و اگزمایم بدتر میشود. دیروز انقدر توی مدرسه حالم بد شد که با مادرم تماس گرفتم که دنبالم بیاید. اینطوری حالم از هوا بد میشود.»
این چند نمونه تنها بخشی از قصه های تلخ اهوازی هاست اما قصه های تلخ اهوازی ها از گردوخاک تمام شدنی نیست...