امروزه توسعه خوشه های صنعتی نقش محوری و بارزی در سیاستهای اقتصادی و صنعتی کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه ایفا می کنند.
اگر رویکردهای گذشته تمرکز بیشتری بر اقتصاد کلان و همینطور بنگاههای بزرگ داشتهاند؛ اینک کسب و کار کوچک و خرد، احساس مسئولیت نسبت به افزایش قابلیت رقابت این واحدها، بهبود ارتباطات شبکهای، تاکید بر حمایتهای غیرمستقیم، ترکیب رقابت و همکاری به منظور تقویت یادگیری و نوآوری، ارتقای سطح همکاری واحدهای کوچک و بزرگ و تقویت مثلث همکاری «خوشهها»، «دولت» و «دانشگاه ها» مورد تاکید و توجه بیشتری قرار میگیرد.
بیش از یک دهه است که توسعه صنعتی مبتنی بر خوشهها، به عنوان یک راهبرد نوین مورد توجه برنامهریزان و سیاستگذاران کشورهای صنعتی و در حال توسعه قرار گرفته است. سازمانهای بینالمللی همچون سازمان توسعه صنعتی ملل متحد (یونیدو) نیز طرحهای متعددی را از طریق توسعه خوشههای صنعتی در کشورهای مختلف اجرا و حمایت کردهاند.
در سالهای اخیر، بحث توجه به صنایع کوچک و متوسط و توسعه خوشههای صنعتی در داخل کشور نیز مورد توجه قرار گرفته است؛ هرچند به نظر میرسد در سطح سیاستگذاری و پیادهسازی الگوی توسعه خوشهای، کشور همچنان نیازمند حرکتهای بنیادی و پایهای است.
این مقاله در زمینه توسعه خوشههای صنعتی و به عنوان گامی در راستای حرکت مذکور که با توجه به ویژگیهای آن در سطح کشور و در راستای سیاست های اقتصاد مقاومتی می تواند راهگشای تولید مولد و رقابت پذیر در کشور باشد..
** خوشه صنعتی چیست؟
خوشه صنعتی (Industrial Cluster)به مجموعهای از واحدهای کسب و کار (Enterprises) گفته میشود که در یک منطقه جغرافیایی و یک گرایش صنعتی متمرکز شده و با همکاری و تکمیل فعالیتهای یکدیگر،به تولید و عرضه تعدادی کالا و خدمات میپردازند و از چالشها و فرصتهای مشترک برخوردارند.
عموماً خوشهها تعداد زیادی واحدهای اقتصادی خرد، کوچک و متوسط را دربر میگیرند که از نظر جغرافیایی، این واحدها میتوانند در سطح روستا، شهر، شهرستان و استان پراکنده باشند و حتی مناطق آزاد،ویژه اقتصادی،پارک های علم و فناوری و شرکت های دانش بنیاد را هم شامل شود.
بدین ترتیب، مشخصه خوشههای صنعتی؛ تمرکز جغرافیایی، همکاری در تکمیل فعالیتهای یکدیگر،تولیدات و خدمات مشترک و همینطور چالشها و فرصتهای مشترک است.
خوشه های صنعتی مجموعه ای از بنگاهای تجاری و غیر تجاری متمرکز در یک مکان جغرافیایی در یک منطقه اقتصادی را شامل می شود که برای تولید یک یا چند محصول نهایی مشابه و مرتبط برای کسب صرفه های اقتصادی بیرونی با یکدیگر ارتباطات عمودی و افقی برقرار کرده و ضمن رقابت با یکدیگر در بسیاری از موارد همکاری جمعی و اقدامات مشترک دارند.
ارتباط درونی این بنگاه ها کاهش دهنده هزینه ها و تسهیل کننده دسترسی به نهادها، دانش و فناوری تولید، بازارهای فروش و تامین نیازهای مشترک مشتری خواهد بود.
در سال های اخیر به کوچک سازی امر اقتصادی توجه فزاینده ای شده و روند توسعه بنگاه های کوچک و متوسط به طور چشمگیری افزایش یافته است. این بنگاه ها دارای مزایای زیادی نسبت به صنایع بزرگ هستند که از آن جمله می توان از ارزش افزوده، نوآوری، فرصت های شغلی و اشتغال آفرینی و انعطاف پذیری بیشتر نسبت به صنایع بزرگ نام برد. بنابراین، توجه به این بخش از اقتصاد ملی ضروری است.
یکی از راهکارهای اساسی که در محافل علمی برای ساماندهی به بحث صنایع کوچک و متوسط مورد توجه قرار گرفته است، تجمیع این بنگاه ها و سازماندهی آنها در قالب خوشه های صنعتی است. تمرکز تعدادی از بنگاه های کوچک و متوسط در یک حوزه جغرافیایی، موجب ایجاد مزایایی برای بنگاههای درون خوشه می شود.
به عبارت دیگر، با تجمیع شرکت هایی که در زمینه های مشابه یا مرتبطی فعالیت می کنند، این شرکت ها می توانند از مزایایی از قبیل صرفه جویی های ناشی از مقیاس و تنوع، انتقال دانش و فناوری، افزایش رقابت پذیری و ... برخوردار شوند.
به عبارت دیگر، خوشه صنعتی عبارت است از مجموعه ای از صنایع کوچک و متوسط تشکل ها و بنگاه های خدماتی که در یک رشته صنعتی با تکیه بر مزیت های خاص و سرمایه های قوام یافته مناطق جغرافیایی با اهداف اقتصادی سازماندهی شده اند.
از حدود سه دهه پیش این الگوی منطقه ای سازماندهی صنایع کوچک و متوسط در نقاط مختلف جهان در رشته های متعدد صنعتی پیاده شده است که از نتایج آن می توان به جهانی شدن اقتصاد های محلی، افزایش درآمد سرانه آنها، ایجاد اشتغال و رشد و توسعه درونزای مبتنی بر توانمندی های این مناطق اشاره کرد.
به علاوه از دیگر مزایای این الگوی سازماندهی صنایع، هدفمند بودن، هر چه تخصصی تر شدن و اقتصادی تر بودن خدمات و پشتیبانی ها از صنایع مجتمع در خوشه است.
اهمیت خوشه های صنعتی در توسعه پایدار کشورها موجب شده است استقرار کارگاههای کوچک در شهرک های صنعتی و اختصاص محل و زون مشخص در درون شهرک ها برای این کار یکی از هدف های سازنده شرکت شهرک های صنعتی باشد که به منظور تکمیل زنجیرهای تولید و ارتقاع کیفیت محصولات با استفاده از فناوریهای جدید و دانش روز و نیز کارآفرینی با توجه به زمینه خوب و کارگاه های کوچک در جذب و بکارگیری متقاضیان کار، دنبال شود.
با توجه به بررسی های به عمل آمده کارگاه های کوچک به دلایل مختلف از جمله سهولت قانون کار، امکان دقت عمل بیشتر و امکان استفاده از توانمندی های یکدیگر، به عهده گرفتن پاره ای از وظایف کارخانه های بزرگ، امکان انعطاف پذیری سهل کارگاه و ماشین آلات و سایر موارد امروزه مدنظر و مورد حمایت اکثر کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است.
شکل متداول استقرار صنایع و کارگاه های کوچک در اغلب کشورهای صنعتی به صورت خوشه ای بوده و به عنوان خوشه های صنعتی مطرح می شود. این گونه کارگاه ها با دستیابی به سازماندهی جدید توانسته اند با تولید محصولات بسیار کیفی و با قیمت تمام شده مناسب به بازار پایدار جهانی دست یابند و از این طریق در استخدام نیروهای کار و ترقی و توسعه روز افزون فناوری موفق تر از کارخانه های بزرگ عمل کنند.
در اینگونه مجتمع های تولید (خوشه های صنعتی) سطح دستمزد کارگران بسیار بالاتر از سایر مراکز تولیدی است و کارگران بیشتری نیز به کار گرفته می شوند.
در بررسی های مقدماتی ایجاد خوشه های صنعتی در زمینه های صنایع سرامیک و چینی آلات و فراورده های نسوز ، صنایع چرم و محصولات جانبی آن ، قطعات خودرو، صنایع برق ،الکترونیک و همچنین مجتمع های کارگاهی محصولات چوبی ( مبلمان ،دکوراسیون و ...) ،صنایع فلزی ( کابینت – اجاق گاز و ...) و مصالح ساختمانی ، خوشه صنعتی قطعات خودرو ، ایجاد خوشه صنعتی صنایع چرم و محصولات جانبی آن اقتصادی تشخیص داده شده است.
** چگونگی تشکیل و رشد خوشه های صنعتی درمناطق آزاد و ویژه
برای شکلگیری تجمع ها و نهادهای ارتباطی و هماهنگی بین آنها پیش شرط هایی وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
1. توافق کلی و اصولی بر روی اهداف اصلی مانند بالا بردن کارایی تولید، افزایش درآمد، ایجاد نوآوری و ورد به بازارهای بین المللی؛
2. تجمیع شرکت ها یا وجود شبکه ای قوی از شرکتهای کوچک که در یک زمینه خاص و مستقل تخصص دارند؛
3. وجود مهارت ها و توانایی های لازم؛
4. شناخت قوی از ویژگی های صنعت مورد نظر و تمایل به بحث و تبادل نظر برای ارتقای مهارتهای فنی و اقتصادی در میان گروه های ذینفع ؛
5. وجود روحیه تجاری در اشخاص؛
6. وجود انجمن های صنفی و اتحادیه های کارگری؛
7. وجود فضای قانونگذاری مناسب؛
8. وجود موسسات علمی- کاربردی که مهارت های طراحی و تکنولوژیک را ارائه دهند؛
9. نبود مانع برای ایجاد تغییرات در تولید؛
10. وجود تقاضای بالا برای محصولات.
** تشکیل و گسترش خوشه ها معمولا از دو راه ممکن است :
1. مکان گزینی و جابجایی دوباره کل یا بخشی از فعالیتهای یک بنگاه در خوشه به منظور بهره برداری از آثار خارجی خوشه ها؛
2. تجمیع بنگاه های نوپا و جدید با ساختار همکاری افقی یا عمودی
این تشکیل و گسترش خود متاثر از عوامل انگیزشی استقرار بنگاه ها در خوشه هاست. وجود ذخیره ای از نیروی کار ماهر و متخصص، حضور تولیدکنندگان کالاهای واسطه ای، وجود بنگاه های پشتیبان خدمات دهنده، تسهیل در گردش اطلاعات و سرریزهای تکنولوژیک و نیز تسهیل در شکلگیری خدمات عمومی از قبیل خدمات اعتباری، بیمه ای، بازاریابی، حقوقی، آموزشی، مشاوره ای و ... در یک تجمیع مکانی به نام خوشه، به کاهش هزینه ها و تخصص گرایی منجر می شود که تشکیل و حمایت خوشه را در اقتصاد منطقه ایجاب می کند.
** پیامدهای توسعه صنایع در مناطق آزاد و ویژه اقتصادی
صنایع کوچک حداقل از چهار جنبه به اقتصاد جهانی کمک می کنند:
1. کارآفرینی : صنایع کوچک با کمک به رشد روحیه کارآفرینی و ایفای نقش، عامل تغییر در اقتصاد امروز، به رشد و توسعه اقتصادی کمک می کنند.
2. نوآوری : صنایع کوچک نقش مهمی در فرایند تغییر فناوری به عهده دارند. آنها منبع قابل توجهی از فعالیت های نوآوری هستند.
3. پویایی صنعت : صنایع کوچک نقش مهمی در فرایند تحول صنعت به عهده دارند.
4. ایجاد فرصت های شغلی : صنایع کوچک در سال های اخیر سهم قابل ملاحظه ای در ایجاد شغل های جدید داشته اند.
در دنیای امروز، صنایع کوچک با مشخصات ویژه خود، در موضوعاتی مختلف و مهم چون رشد اقتصادی و حل بحران بیکاری، اثرات قابل توجهی دارند.
در نتیجه یکی از بهترین راهکارهای ارائه شده برای حل مشکلات بنگاه های کوچک و توسعه صنایع کوچک و متوسط، راهکار خوشه سازی و تجمیع آنها در قالب خوشه است. با تجمیع این شرکت ها امکان استفاده از تجربیات و امکانات همدیگر، ایجاد امکانات مشترک و انجام امور به صورت اشتراکی به وجود می آید.
بنابراین می توان گفت خوشه های صنعتی در حوزه های مختلف بر عملکرد شرکت ها تاثیر گذاشته و موجب ایجاد مزیت های یک بنگاه بزرگ برای بنگاه های کوچک و متوسط و توسعه این صنایع می شوند.
از این رو،با تشکیل خوشه و تجمیع این شرکت ها، این بنگاه ها هم می توانند از مزیت های بنگاه های کوچک و متوسط بهره مند شوند و هم امکان دستیابی به امکانات و مزیت های بنگاه های بزرگ را کسب می کنند.
یک خوشه صنعتی، نه فقط شامل واحدهای کسب و کار (Enterprises) می شود که در آن، تولیدات یا خدمات مشخص خوشه را ارائه میکنند، به علاوه زیرمجموعههای یک خوشه صنعتی از جمله تامینکنندگان مواد اولیه، پیمانکاران فرعی، خریداران، صادرکنندگان، تامینکنندگان ماشینآلات، نهادهای مختلف پشتیبان، مشاوران، خدمات عمومی، واحدهای مربوط به سیستم حمل و نقل و سایر تامینکنندگان را نیز دربرمیگیرد که تولید در خوشه را به صورت مستقیم و غیرمستقیم تسهیل میکنند.
در کنار اینها، گروههای دیگری از فعالان مثل اتحادیهها، گروههای همیار، تعاونیها و سمن ها نیز قرار میگیرند که ترغیبکننده کسب و کار بخشهای مختلف خوشه ها هستند. به مجموعههای اشاره شده، «ذینفعان خوشه» گفته میشود.
یک مثال خوب از یک خوشه صنعتی در ایران، خوشه سفال و سرامیک لالجین در استان همدان است. ذینفعان اصلی این خوشه عبارتند از: تولیدکنندگان اصلی محصولات سفالی و سرامیکی تزیینی، آشپزخانهای و بهداشتی؛ واحدهای تولیدکننده گل؛ واحدهای تامینکننده رنگ و لعاب؛ واحدهای سازنده ماشینآلات و تجهیزات و قطعات مربوطه؛ فروشگاههای محلی؛ صادرکنندگان؛ سیستم توزیع و فروش سنتی توسط کامیونداران و به همین ترتیب مرکز آموزش سفال و سرامیک؛ اتحادیه صنف تولید سفال و سرامیک؛ اتحادیه تولید و صادرکنندگان سفال و سرامیک؛ شهرک صنعتی لالجین و... .
خوشههای صنعتی سفال و سرامیک لالجین، ادوات کشاورزی مازندران، حولهبافی چلهخانه تبریز، قطعات خودرو تبریز و سنگ اصفهان، مثالهایی از خوشههای داخل کشور و خوشههای کشباف لودهیانا در هند، الکترونیک سیلیکون و سینمایی هالیوود در آمریکا و نساجی بیلا در ایتالیا، نمونههایی از خوشههای صنعتی در سایر کشورها هستند.
** بنگاههای اقتصادی کوچک و متوسط
نگاهی به نظام اقتصاد و اجتماعی در بسیاری از کشورهای پیشرفته و نو توسعه یافته، جهان نشان می دهد که ایجاد و حمایت از بنگاههای کوچک و متوسط (SMALL AND MEDIUM SIZED ENTERPRISES=SMEs) یکی از اولویت های اساسی در برنامه های توسعه اقتصادی این کشورهاست.
این بنگاه های اقتصادی به رغم آنکه به سرمایه گذاری کمتری نیاز دارند، بازدهی بیشتری داشته و در ایجاد اشتغال، ایجاد بستر مناسب برای نوآوری و اختراعات و افزایش صادرات این کشورها، نقش مهمی دارند.
با توجه به مشکلاتی که این گونه بنگاه ها با آنها روبرویند، در کشورهای مختلف قوانین و تسهیلات گوناگونی برای حمایت از آنها به وجود آمده و ایجاد فضای مناسب برای کمک به رشد و توسعه آنها یکی از مسئولیت های اصلی دولتهاست.
بنگاه های کوچک و متوسط در کشورهای مختلف جهان دارای شباهت های بسیاری هستند اما با وجود این، نمی توان تعریف واحد و یکسانی از آنها به دست داد و هر کشور باتوجه به شرایط خاص خود، تعریفی از این بنگاه ها ارائه کرده است.
بیشتر این تعریف ها براساس معیارهای کمی مانند تعداد کارکنان و میزان گردش مالی (TURNOVER) مطرح شده اند. مثلاً در ایالات متحده آمریکا، بنگاه هایی را که کمتر از 500 نفر پرسنل داشته باشند، شرکت کوچک می نامند؛ درحالی که در آلمان شرکتهایی را که دارای کمتر از 10نفر پرسنل باشند، شرکت کوچک و از 10تا 499 نفــر را شرکت های متوسط محسوب می کنند.
میزان گردش مالی شرکت ها نیز معیار دیگری برای طبقه بندی شرکت های کوچک و متوسط در آلمان به شمار می رود. شرکت هایی که گردش مالی آنها تا 25 میلیون یورو در سال باشد، شرکت متوسط و شرکت هایی که گردش مالی آنها حدود 250 هزار یورو باشد، شرکت کوچک به حساب می آیند.
براساس معیارهای اتحادیه اروپا نیز، صنایع کوچک و متوسط برحسب تعداد کارکنان و مبلغ گردش سرمایه سالانه تعریف می شوند. براین اساس، بنگاهی کوچک یا متوسط نامیده می شود که تعداد کارکنان آن کمتر از 250 نفر باشد و مبلغ گردش مالی سالیانه آن هم از 40 میلیون یورو تجاوز نکند.
در آسیا نیز برای طبقه بندی شرکت های کوچک و متوسط از معیارهای کمی مختلفی استفاده می شود که برخی از آنها عبارتند از: تعداد کارکنان، ارزش دارایی ها، میزان گردش مالی سالیانه و میزان سرمایه.
هرچند این تعاریف کمی، تقسیم بندی را راحت تر می کند اما معیارهای کمی همیشه برای طبقه بندی شرکت ها روش مناسبی نیستند. یک شرکت فولادسازی که مجموع کارکنان آن 500 نفر باشد، در صنعت فولاد یک شرکت متوسط به حساب می آید، در حالی که یک شرکت خدماتی مانند یک شرکت مشاوره مالی با حدود 500 نفر پرسنل، یک شرکت بزرگ در زمینه خودش محسوب می شود. بنابراین، کیفیت و مشخصات کیفی شرکتها نیز مهم است.
به طور کلی، معمولا شرکت ها و بنگاه های کوچک و متوسط از سه ویژگی کیفی برخوردارند:
1- وحدت مالکیت و مدیریت؛
2-مالکیت فردی و خانوادگی؛
3-استقلال از سایر بنگاه ها.
** اهمیت و نقش صنایع کوچک و متوسط
درورد اهمیت این شرکت ها، همین بس که حداقل 2میلیون و 300 هزار موسسه کوچک و متوسط در آلمان وجود دارد که تعداد کارکنان آنها 20 میلیون نفر است و 70 درصد کل شاغلان این کشور را در خود جای داده اند.
در آمریکا نیز حدود 25 میلیون بنگاه کوچک وجود دارد که بیش از 50 درصد از نیروی کار بخش خصوصی را دراختیار دارد. این بنگاهها به تنهایی نیمی از تولید ناخالص داخلی ایالات متحده را تامین کرده و 96 درصد از کل صادرات این کشور نیز توسط این شرکت ها تولید می شود.
این شرکت ها به دلیل ویژگی های خاصی که دارند، از کارکردهای بی بدیلی برخوردارند: شرکت های کوچک از انعطاف پذیری بیشتری برخوردار بوده و کارآفرینی، خلاقیت و نوآوری بیشتری در آنها صورت می پذیرد.
این شرکت ها راحت تر می توانند خود را با تغییرات پرشتاب محیطی و بحران ها تطبیق داده و نسبت به مولفه های محیطی همچون عوامل اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیکی سیاسی و قانونی سریع تر واکنش نشان دهند.
بیش از 55 درصد نوآوری ها و اختراعاتی که در ایالات متحد آمریکا به ثبت می رسد، در شرکت های کوچک و متوسط رخ می دهد.
بنگاه های کوچک و متوسط عامل جذب و اشتغال بخش بزرگی از جمعیت کشورها و آموزش و تربیت نیروی کار ماهر هستند. به عنوان مثال در آلمان، 80 درصد از نیروی کار ابتدا جذب صنایع کوچک و متوسط می شوند و آموزش های لازم و مهارت های حرفه ای موردنیاز را کسب می کنند، به گونه ای که این صنایع برای دانش آموزان و دانشجویان به کارگاهی برای کسب مهارت های فنی و حرفه ای تبدیل شده اند.
تامین نیروی انسانی متخصص برای شرکت های بزرگ، غالبا توسط شرکت های کوچک و متوسط صورت می گیرد. این مساله به صورت یکی از مشکلات کنونی این گونه بنگاه ها درآمده است، زیرا غالبا افراد متخصص پس از کسب تجربه در شرکت های کوچک و متوسط، جذب صنایع بـزرگ تر و جذاب تر می شوند.
از آنجا که بنگاه های کوچک و متوسط در مقایسه با صنایع بزرگ با سرمایه کمتری می توانند به ایجاد اشتغال مبادرت کنند، تعداد مشاغلی که این دسته از شرکت ها ایجاد می کنند بیشتر از شرکت های بزرگ است.
امکان ایجاد مشاغلی به صورت، «خویش فرما» (SELF-EMPLOYMENT) باعث می شود کارآفرینان با انگیزه بیشتری به این دسته از شرکت ها روی بیاورند.
جذب و پذیرش کارکنان با شرایط خاص در این بنگاه ها با سهـولت بیشتری صورت می گیرد. این شرکت ها توانسته اند امکان اشتغال برای افراد جوان، سالمندان، زنان، کارکنان پاره وقت و حتی افراد معلول نیز فراهم کنند.
در این گونه بنگاه ها براحتی می توان بدون نیاز به برنامه ریزی و تغییرات گسترده در ساختار، گروه های میان وظیفه ای یا گروه های کاری با ترکیبی از متخصصان مختلف را گردهم آورد و از توان آنها استفاده کرد.
هزینه بیرون آمدن از صنعت برای این گونه شرکت ها در مقایسه با شرکت های بزرگ کمتر است. از این رو بسیاری از کشورهای جهان به این گروه از بنگاه ها توجه خاصی دارند و با مطالعه و بررسی در مورد مسائل و مشکلات آنها سعی در استفاده از مزیت های گوناگونی دارند که این شرکت ها برای رشد اقتصادی ایجاد می کنند.
نقش بنگاه های کوچک و متوسط در اقتصاد جهان نیز به ویژه در موضوع اشتغال نیروی کار بسیار حایز اهمیت است. این بنگاه ها با ایجاد اشتغال مولد و شایسته، عامل مهمی برای مبارزه با بیکاری بین المللی به شمار می روند.
این در شرایطی است که دنیا با چالش جدی و مهاجرت برای کار بین کشورها روبروست که می توان با حمایت کشورهای توسعه یافته، بنگاه های کوچک و متوسط را در کشورهای کمتر توسعه یافته ایجاد کرد.
تغییر فناوری تولید در دهههای اخیر و فاصلهگرفتن از تولید انبوه در صنایع بزرگ و گرایش به سمت تولید انعطافپذیر در صنایع کوچک و متوسط، هر چند توانایی رقابت فعالیتهای صنعتی کوچک را افزایش داده و منجر به انتقال فعالیتهای اقتصادی از صنایع بزرگ به سمت صنایع کوچک شده ولی این موضوع به معنای حذف صنایع بزرگ و جایگزینی آن با صنایع کوچک نبوده بلکه روند حرکت، به سوی تعامل هر چه بیشتر این دو با یکدیگر بوده است؛ به گونهای که تقسیم کار میان صنایع کوچک و بزرگ به شکلی صورت پذیرفته است که آنها به جای رقابت با هم، یکدیگر را کامل میکنند.
** وضع ایران
جایگاه بنگاه های اقتصادی در ایران نشان می دهد آنچه به عنوان طبقهبندی واحدهای صنعتی در ایران در نظر گرفته می شود این است که واحدهای با کمتر از 10 نفر کارگر 'خرد'، 10 تا 49 نفر کارگر 'کوچک'، 50 تا 99 نفر کارگر 'متوسط' و بالاتر از 100 نفر کارگر 'بزرگ' نامیده میشوند.
بر اساس گزارش وزارت صنعت، معدن و تجارت ایران تا پایان سال 1392 تعداد کارگاههای کمتر از 50 نفر کارگر دارای پروانه بهرهبرداری صنعتی در کشور 83 هزار واحد بوده که سهمی معادل 91.5 درصد از کل تعداد واحدهای دارای پروانه بهرهبرداری صنعتی را به خود اختصاص دادهاند.
با این وجود، سهم این واحدها از سرمایه و اشتغال کل واحدهای صنعتی به ترتیب 24.4 و 41.2 درصد است. در نقطه مقابل، کارگاههای 50 نفر کارگر و بیشتر به رغم سهم پایین خود از تعداد پروانههای بهرهبرداری موجود، سهم 75.6 و 58.8درصدی به ترتیب از سرمایه و اشتغال کل واحدهای صنعتی به خود اختصاص دادهاند که به مراتب بیش از کارگاههای کمتر از 50 نفر کارگر است.
بر اساس آمارگیری بانک مرکزی ایران ، از کارگاه های بزرگ صنعتی سهم کارگاه های بزرگ صنعتی (100 نفر کارگر و بیشتر) از کل ارزش افزوده بخش صنعت در سال 1391 حدود 64 درصد است. بر این اساس اگر کارگاه های کمتر از 100 نفر کارگر به عنوان بنگاه های کوچک و متوسط تلقی شوند، سهم بنگاه های کوچک و متوسط از کل ارزش افزوده 36 درصد است.
** مشکلات بنگاه های کوچک و متوسط
شرکت های کوچک و متوسط در اغلب کشورهای جهان با مشکلات به نسبت مشابهی روبرویند.
کمبود دانش اقتصادی، مالی و مدیریتی بویژه در زمان تاسیس باعث بروز مشکلاتی برای این نوع از شرکت ها می شود به گونه ای که گاهی یک فرد مجبور به انجام کارهای تخصصی متعددی می شود که خارج از صلاحیت حرفه ای وی است.
به علت نبود مراجع حمایت کننده و اثرگذار، صنایع کوچک نمی توانند بر روی تغییرات محیطی تاثیـر بگذارند و همین مسئله آسیب پذیری این دسته از صنایع را افزایش می دهد.
تامین منابع مالی برای این شرکت ها در مقایسه با شرکت های بزرگ مشکل تر است، بویژه آنکه بانک ها شرایط سخت تری را از نظر وثیقه و نرخ بهره بالاتری به آنان تحمیل می کنند.
تامین و حفظ نیروی انسانی از مشکلات همیشگی این بنگاه هاست، زیرا بیشتر متخصصان به فعالیت در شرکت های بزرگ تمایل دارند و حتی ممکن است پس از کسب آموزش های لازم در صنایع کوچک، آنجا را ترک کنند.
این صنایع نه فقط بیشتر از تجارب مدیریتی بی بهره اند، بلکه امکان استفاده از خدمات مشاوره ای متخصصان کارآمد را نیز به لحاظ محدودیت منابع مالی ندارند.
ممکن است در برخی کشورها به سبب شرایط خاص فرهنگی برای این شرکت ها جایگاهی از نظر مولدبودن قائل نباشند. مثلا در کشور ما بیشتر صنایع خدماتی را مولد محسوب نمی کنند.
در بیشتر موارد این شرکت های متوسط و کوچک فاقد هرگونه تشکل حمایت کننده در امور بازاریابی و صادرات هستند و این امر هزینه های صادراتی و ریسک های مرتبط با آن را افزایش می دهد.
کارآفرینان و بنیانگذاران این صنایع وقتی به سن بازنشستگی می رسند، با مشکل پیداکردن جانشین شایسته برای خود مواجهند؛ به گونه ای که برخی از این شرکت ها بعد از مدتی به علت همین مساله از بین می روند.
به علت مزایا و قابلیت های بسیار زیاد شرکت های کوچک و متوسط و نقش برجسته ای که آنها در اقتصاد کشورها به ویژه با توجه به مسائل و مشکلاتی که این گروه از بنگاه ها با آن روبرویند، در کشورهای پیشرفته جهان حمایت های گوناگونی از این شرکت ها به عمل می آید که باعث افزایش کارایی آنها شده؛ به گونه ای که اکنون بیشتر کشورهای جهان شاهد افزایش تعداد این گروه از شرکت هایند.
در کشور ما نیز جا دارد تا با تاسیس شرکت ها و موسسه های تامین کننده مالی، این نوآوران و ایده پردازان اقتصادی را حمایت کرده تا این گونه حمایت ها در کشور نهادینه شود.
عبدالرسول خلیلی استاد دانشگاه و کارشناس مناطق آزاد