پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 12 - ۹ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۰۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۸:۲۱

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز5 شنبه12.4

ايران اكونوميست :روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «دورنماي يك دهه چالش»،«مردم يمن در ميدان "التغيير" دور خوردند»،«اصولگرايان در يک پيچ تاريخي»،«تراژدي دموكراسي در يمن»،«چرا ناراضي‌تراشي و ضدانقلاب‌سازي مي‌کنيد؟!»،«حركت جبهه متحد بر‌مبناي اخلاق و مدارا»،«معلم نمونه، نه آن است که خود بگوید»،«بورس 91 چگونه خواهد بود»و... كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.
کد خبر: ۱۹۴۸

كيهان:دورنماي يك دهه چالش

«دورنماي يك دهه چالش»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در ان مي‌خوانيد؛اكنون حدود يك دهه از آغاز چالشي كه پرونده هسته اي ايران نام گرفته مي گذرد. اگر بخواهيم آنچه در اين يك دهه گذشته را در عبارتي كوتاه و با حداكثر دقت توصيف كنيم، مي توان گفت كه دو طرف در تمام اين مدت در حال انجام نوعي «معامله وحشت» بوده اند.

اين اصطلاح شايد غريب جلوه كند ولي در واقع به خوبي ماهيت منازعه راهبردي ايران و غرب درباره برنامه هسته اي را توصيف مي كند. مقصود از معامله وحشت در اينجا اين است كه ديناميك دروني اين پرونده عملا از هيچ قاعده و قانوني جز «توان يك طرف براي اعمال قدرت و ايجاد ترس در طرف مقابل» تبعيت نمي كرده است.

از سال 2002 تا كنون، راقم اين سطور كه همواره دلمشغول اين بحث بوده به خوبي دريافته است كه جنبه حقوقي و فني مسئله در واقع بسيار نحيف تر از آن است كه جلوه داده مي شود و اصل مسئله از ديد غربي ها اين است كه برنامه هسته اي ايران و ظهور يك ايران هسته اي معادله قدرت در منطقه و فرامنطقه را به نحوي جابجا مي كند كه ديگر جايي براي مفهوم برتري ژئوپلتيكي و استراتژيك غرب در منطقه باقي نمي ماند. به همين دليل در طول اين 10 سال هر يك از طرفين فقط تا آنجا توانسته معادله را به نفع خود جابجا كند كه قادر بوده از موضع قدرت با طرف مقابل سخن بگويد. اگر امتيازي در اين پرونده جابجا شده فقط ناشي از ترس يك طرف (همواره غرب) از طرف ديگر بوده و الا هرگز منطق قانون و حقوق منجر به كوچكترين جابجايي در اين معادله نشده است.

آنچه اكنون پس از 10 سال مي توان به عنوان روندهاي اين پرونده در نظر گرفت داراي چند جنبه مهم است كه به مناسبت ديدار بسيار مهم رهبر معظم انقلاب با دست اندركاران صنعت هسته اي كشور در روز گذشته، به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

نخستين مسئله اين است كه صورت مسئله پرونده هسته اي ايران در يك دهه گذشته كاملا تغيير كرده است. در آغاز صورت مسئله اين بود كه ايران بايد در باره برنامه هسته اي اش اعتمادسازي كند و معناي اعتمادسازي هم اين است كه ايران به تدريج كل برنامه هسته اي بويژه غني سازي را كنار بگذارد. اين صورت مسئله اكنون ديگر وجود خارجي ندارد. فرايندي بسيار مهم، پيچيده و طولاني طي شده و از دل يك چالش بسيار دشوار مسئله اي با ماهيت متفاوت بيرون آمده است. امروز آمريكايي ها وقتي درباره مسئله هسته اي ايران صحبت مي كنند، اين كليشه را از ذهن خود خارج كرده اند كه مي توان ايران را زماني و به گونه اي وادار به صرف نظر كردن از غني سازي اورانيوم كرد. اكنون همه دغدغه آمريكا اين است كه چگونه ايران به وضعيت آستانه اي نرسد، اگر رسيد چگونه از آن خارج شود و اگر خارج نشد، چگونه از آن عبور نكند. در واقع اكنون آمريكا تلاش مي كند رفتار راهبردي ايران در برنامه هسته اي را كنترل كند و الا به خوبي دريافته است كه امكان متوقف كردن اين برنامه وجود ندارد.

يك تعبير كه در محافل استراتژيك آمريكا اخيرا به طور مكرر استفاده شده اين است كه آمريكا دريافته برنامه هسته اي ايران متوقف شدني نيست وبه همين دليل تصميم گرفته به جاي گذشته درباره آينده، و به جاي تاريخچه درباره اهداف آن مذاكره كند. درباره صهيونيست ها هم اين اتفاق به شكلي اندك متفاوت رخ داده است. اسراييلي ها زماني -و علي الظاهر هنوز هم- با خشم و كينه مي گفتند نبايد هرگز و به هيچ قيمتي اجازه هسته اي شدن ايران را داد اما اخيرا فقط در اين باره حرف مي زنند كه اولا ايران مسئله اي جهاني است و اين يعني اسراييل اعتراف مي كند كه به تنهايي نه مي تواند و نه علاقه اي به رويارو شدن با ايران دارد و مهمتر از آن، به جاي بحث درباره جلوگيري از هسته اي شدن ايران تنها حرفي كه صهيونيست ها مي زنند اين است كه نبايد گذاشت ايران وارد منطقه مصونيت شود يعني جايي كه ديگر نه امكاني براي بازداشتن و نه فرصتي براي ضربه زدن به ايران وجود داشته باشد.

بسيار مهم است توجه كنيم كه هيچ كدام از اين تغييرات و جابجايي هاي راهبردي با تعارف، مذاكره و چانه زني به دست نيامده است. در تمام موارد، غربي ها همه تلاش خود را براي جلوگيري از رسيدن ايران به مرحله اي كه مستلزم تغيير معادله قدرت باشد كرده اند و بعد كه ديده اند ظاهرا امكان موفقيت وجود ندارد و ايران از راهي كه مي رود بازنخواهد گشت به ناچار خود را با وضعيت جديد وفق داده اند.

مسئله دوم مربوط به تحليلي است كه غربي ها درباره دورنما و نتايج هسته اي شدن ايران ارائه كرده اند.

اگر به سابقه رجوع كنيم طرف غربي همواره ادعا كرده است كه تبعات ظهور ايران هسته اي غيرقابل تحمل و در حد بروز فاجعه اي جهاني خواهد بود. اگرچه غربي ها تلاش مي كردند بگويند مقصودشان از ايران، ايران هسته اي و ايران مسلح به سلاح هسته اي است ولي همانطور كه اخيرا هم هانس بليكس رييس سابق آژانس بين المللي انرژي اتمي و هيلاري من لورت عضو سابق شوراي امنيت ملي آمريكا گفته اند مشكل آمريكا با ايران نه برنامه هسته اي بلكه خود ايران و جنبه الهام بخش سياست هاي آن است و بنابراين اگر موضوع هسته اي حل مي شد، حتما بهانه اي ديگر مي يافتند و اجازه فروكش كردن اين تقابل در هر حال داده نمي شد.

بويژه اروپايي ها در يك دهه گذشته ادعا كرده اند كه هسته اي شدن ايران حداقل منجر به 3 نتيجه اجتناب ناپذير خواهد شد.

اول- در منطقه مسابقه تسليحاتي راه مي اندازد و ديگر كشورهاي منطقه هم به دنبال ساخت سلاح هسته اي خواهند رفت.

دوم- معاهده ان پي تي به پايان راه خود مي رسد.

سوم- ايران چتر هسته اي خود را بالاي سر محور مقاومت در منطقه خواهد گرفت و به اين ترتيب منطقه براي محور سازش به طور بي سابقه اي ناامن مي شود.

درباره مورد اول اكنون ديگر حرارت و راديكاليسم سابق وجود ندارد. خوشمزه ترين واكنش به اين ارزيابي كه اخيرا از جانب سعودي ها مطرح شده اين است كه اگر ايران سلاح هسته اي بسازد، عربستان هم سلاح هسته اي خواهد خريد! در واقع اكنون اكثر تحليلگران در اين باره اتفاق نظر دارند كه اولا ايران سلاح هسته اي نمي سازد و ثانيا هسته اي شدن ايران به هيچ وجه منجر به راه افتادن يك مسابقه تسليحاتي در منطقه نمي شود چرا كه اگر بنا بود اين اتفاق بيفتد بعد از آنكه غربي ها اسراييل را به بمب هسته اي مجهز كردند يا پس از آنكه پاكستان با اطلاع و اشراف آمريكا سلاح ساخت، رخ مي داد.

مورد دوم در واقع فقط يك شعار توخالي است. مشكل غرب به هيچ وجه اين نيست كه نگران بي محتوا شدن يا كاهش كارايي ان پي تي است كه اگر اينطور بود گوشه چشمي هم به تل آويو مي انداخت؛ بلكه مسئله غربي ها اين است كه در كنار بقيه مدل هاي كلاسيك هسته اي شدن مانند مدل ژاپن، مدل كره و مدل آمريكا، مدلي منحصربفرد به نام مدل ايران هم ظهور كند كه در قالب هيچ كدام از اين دسته بندي ها قابل تحليل نيست و لاجرم بدل به مدلي يگانه خواهد شد كه بسياري از كشورها را به دنبال خود مي كشاند بي آنكه براي هسته اي شدن نيازمند نقض ان پي تي يا تبديل شدن به يكي از اقمار آمريكا باشند.

اگر بخواهيم بحث را خلاصه كنيم مسئله از اين قرار است كه غرب به هيچ وجه نگران تبعات امنيتي يا نظامي ظهور يك ايران هسته اي نيست، بلكه نگراني اصلي غربي ها اين است كه هسته اي شدن ايران ژئوپلتيك منطقه خاورميانه را چنان دگرگون مي كند كه ديگر چاره اي جز تن دادن به الزامات راهبردي پذيرش ايران به مثابه قدرت اول منطقه باقي نمي ماند. خصوصا براي اسراييلي ها نگران كننده تر از هر چيز، تركيب برنامه هسته اي ايران با برتري منطقه اي است كه در اثر بيداري اسلامي منطقه بوجود آمده است. اسراييلي ها مي گويند تا همين جا بهار اسلامي در منطقه امنيت آنها را به نحو بي سابقه اي به خطر انداخته است، حالا اگر يك ايران هسته اي هم به اين منطقه متلاطم اضافه شود، آيا ديگر از نظم غربي كه آمريكايي ها بيش از 50 سال براي تثبيت آن جان كندند باقي خواهد ماند؟دگرگون شدن نحوه قرائت صورت مسئله از جانب غربي ها لاجرم در زماني نه چندان دراز ديدگاه راهبردي آنها درباره شيوه حل مسئله را هم عوض خواهد كرد. اين درسي است كه ايران از تجربه 10 سال چالش هسته اي آموخته و طبعا براي ديدن نتيجه آن ناشكيبا نخواهد بود.

وقتي راه را درست انتخاب كرده ايد حتما به مقصد خواهيد رسيد.

خراسان:مردم يمن در ميدان "التغيير" دور خوردند

«مردم يمن در ميدان "التغيير" دور خوردند»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدمحمد اسلامي است كه در ان مي‌خوانيد؛روز گذشته راي گيري در کشور قبيله ها براي انتخاب تنها نامزد رياست جمهوري به پايان رسيد. با اينکه يمن اولين کشور در حوزه انقلاب هاي عربي منطقه است که انتخابات رياست جمهوري در آن برگزار شده است و ظاهرا همه چيز آماده است تا مردم پيروزي را پس از عبدا... صالح جشن بگيرند، اما اين قصه ناگفته هايي دارد.

سه گانه تونس، مصر و يمن

تحولات يمن، مانند تحولات در هر کشور ديگري، مستقل از پيرامونش نيست. اين کشور را مي توان با تونس و مصر، از جهت همراهي نظام هاي سابق شان با سياست‌هاي آمريکا و حاميان منطقه اي اش از جمله عربستان، در يک دسته قرار داد. با اين حال امروز هريک از آنها در مسير متفاوتي قرار گرفته است. در ساده ترين حالت براي بررسي ميزان "تغيير" در هر يک از اين کشورها مي توانيم 2 مولفه را در نظر بگيريم: 1. شخص صاحب قدرت 2. نظام و سيستم حکومتي؛ تونس، اولين صاعقه تحولات منطقه بود.

از خودسوزي محمدبوعزيزي تنها 25 روز گذشته بود که زين العابدين بن علي، رئيس جمهور سابق تونس، ابتدا دولت و مجلس را منحل کرد و سپس با کناره گيري از قدرت به عربستان گريخت. حکومت پادشاهي عربستان هنوز هم حاضر نشده است بن علي را به حکومت جديد تونس تحويل بدهد. در اين کشور هر 2 مولفه ذکر شده، همزمان با هم از ميان برداشته شدند.

در انقلاب مصر هم مولفه اول تغييرکرد و حسني مبارک به دام دادگاه انقلابي افتاد. با اين حال ارتش مصر توانست تغيير در مولفه دوم را کنترل کند و تاکنون هم حاضر نشده است قدرت را واگذار کند. اما در سومين مورد از سه گانه مذکور، تجربه رويدادهاي تونس و مصر مايه عبرت ديکتاتور يمن شد. او آنقدر در قدرت ماند تا بالاخره توانست مصوبه مصونيت قضايي اش را در پارلمان تصويب کند.

بنابراين انقلاب يمن، حداقل تاکنون، نتوانسته است ديکتاتور اين کشور را آنچنان که شايسته اوست مجازات کند. او هرچند از قدرت کناره گرفت، اما دولت پس از خودش را عملا تعيين کرد. عبدربه منصور هادي تنها نامزد انتخابات روز گذشته يمن، معاون سابق عبدا... صالح است. سابقه آشنايي اين دو به حدود 22 سال پيش باز مي گردد. در فاصله سالهاي 1990 تا 1994 عبدا... صالح تلاش کرد تا يمن شمالي و جنوبي را متحد کند و کشور يمن را ايجاد کند. آن زمان منصور هادي 45 ساله، يک نظامي درس خوانده در انگليس و از قبايل جنوب يمن بود.

او از استان جنوبي ابيان است. صالح براي پايان دادن به درگيري ها بين يمن جنوبي و شمالي، منصور هادي را برگزيد. او همه ويژگي‌هاي مورد نياز ديکتاتور را داشت: اهل يمن جنوبي، ضعيف و وفادار. حالا بعد از 2 دهه، معتمد هميشگي عبدا... صالح بار ديگر به کمک اش آمده است. بار قبل کمک اش کرد که جنوب را به دست آورد و حالا کمک مي کند تا حيات سياسي او ادامه پيدا کند. بنابراين انقلاب مردمي در يمن در مقايسه با تونس، مصر و حتي ليبي، با تلفات کمتري براي نظام حاکم در اين کشور پيش رفت. عبدا... صالح نه مانند قذافي به مرگ رسيد و نه مانند حسني مبارک گرفتار دادگاه شد. او حتي هنگام ترک کشور وعده داد روزي برگردد و حالا خبرگزاري ها از احتمال جدي بازگشت او به يمن خبر مي دهند.

يمن و توافق هاي قبيله اي

همزمان با بازي هاي سياسي عبدا... صالح، براي اينکه بدانيم آينده يمن چگونه خواهد شد، بايد به گذشته تحولات نگاه کنيم. عبدا... صالح در چارچوب طرح شوراي همکاري خليج فارس قدرت را واگذار کرد. هرچند در اين مورد بايد بنويسيم "شوراي همکاري خليج فارس" و بخوانيم " عربستان سعودي". حدود 3 ماه پيش بالاخره طرح شوراي همکاري براي انتقال قدرت در يمن به امضا رسيد. جالب اينکه معاون وقت رئيس جمهور يمن و رئيس جمهور جديد اين کشور، عبد ربه منصور هادي، اين توافق را به نمايندگي از عبدا... صالح امضا کرد!

اما اين توافقنامه طرف هاي ديگري هم داشت. اين موضوعي است که 31 ژانويه 2012 (11 بهمن 90) در يک مقاله دانشگاه تل آويو به آن اشاره شده است. اين مقاله به قبايل الاحمر از رقباي عبدا... صالح اشاره مي کند که شوراي همکاري خليج فارس بالاخره توانست براي ساختن "يمن جديد" با آنها نيز معامله کند. اما 6 ماه پيش وقتي مردم خشمگين در ميدان "التغيير" صنعا تحصن کرده بودند، "صادق الاحمر"، رئيس قبيله "حاشد" يمن، به آنها پيوست. "

حاشد" از بزرگترين قبايل کشوري است، که هنوز هم عهد و پيمان هاي قبيله اي نقشي اساسي در تعيين سرنوشت مردمش دارد. عبدا... صالح، رئيس جمهور سابق يمن، از همين قبيله است، آن روز صادق الاحمر وعده داد: «تا زماني که زنده ام اجازه نخواهم داد علي عبدا... صالح به قدرت بازگردد.» اما حالا به نظر مي رسد انقلاب يمن امروز به دست عهد و پيمان هاي قبيله اي افتاده است و کار اين کشور به توافق عربستان با قبايل يمني کشيده است. به اين ترتيب ليگ پادشاهان عرب منطقه توانسته است سفره اي بچيند که سهم هريک از طرف ها تضمين شده باشد.

سناريوهاي مختلف درباره افق تحولات يمن

با اين حال آينده يمن را مي توان در چند حالت متصور شد:

1.ادامه انقلاب يمن در سايه استمرار جنبش هاي مردمي

اگر فرض را بر اين بگذاريم که با وجود جنگ ها و رقابت هاي قبيله اي، اعتراض هاي مردمي محور انقلاب يمن باشد، مردم سهمي در سفره شوراي همکاري خليج فارس به دست نياورده اند. همچنانکه پيش و پس از راي پارلمان يمن براي مصونيت قضايي عبدا... صالح و خانواده اش، تحصن ها و تظاهرات سراسري در اين کشور ادامه داشت. روز گذشته يک عضو دفتر سياسي جنبش الحوثي يمن، انتخابات اخير اين کشور را يک "نمايش کمدي" توصيف کرد و تاکيد کرد که هرکس در انتخابات شرکت کرده است در واقع در امضاي طرح شوراي همکاري خليج فارس درباره يمن شريک شده است.

هرچند حوثي هاي يمن نقش تعيين کننده اي در تحولات اين کشور ندارند، اما وجود نظراتي مشابه با نظرات آنها در ميان مردم دور از ذهن نيست. در اين سناريو مردم به تغييرات سطحي اعتراض خواهند کرد و انقلاب نيمه تمام يمن ادامه خواهد يافت.

2.يمن جديد، مهد گروه هاي مسلح

سناريوي ديگري نيز وجود دارد. صاحبان اين نظر بر اين باورند که آينده يمن را جغرافياي قبيله اي اين کشور تعيين مي کند. عربستان سعودي در طرح انتقال قدرت يمن توانست با طرفين دعواي قدرت معامله کند. دولت جديد يمن همان اندازه که وفادار به عبدا... صالح است، خود را مديون ملک عبدا... مي داند. بنابراين دولت منصور هادي، اين کشور را باز هم حياط خلوت رياض نگه خواهد داشت. از سوي ديگر يمن مهد گروه هاي نظامي از جمله القاعده شده است. يمن در شمال خليج عدن، جولانگه دزدان دريايي، قرار دارد و سومالي در جنوب اين خليج.

گزارش هاي متعدد حاکي از رفت و آمد پرشمار گروه هاي نظامي بين شمال سومالي و جنوب يمن است. دقيقا همان منطقه‌اي که دولت مرکزي يمن تسلط چنداني بر آن ندارد. گفته مي شود در اين کشور حدود 50 ميليون قبضه سلاح وجود دارد به گونه اي که مي توان گفت هر قبيله يمن داراي زرادخانه اي مخصوص به خودش است. از سوي ديگر سلفي هاي يمن در سال هاي گذشته مورد حمايت جدي عربستان بوده اند.

حوزه نفوذ اين گروه در يمن نيز، مانند مصر، سوريه، اردن، کويت، بحرين و...، در حال گسترش است. بنابراين آنها بازوي ديگري براي شيوخ سلفي عربستان خواهند بود. عربستان همچنين القاعده يمن را حمايت مي کند تا در وقت مقتضي بتواند از حضور آنها در منطقه بهره بگيرد. رياض همچنين مانند گذشته تلاشش را براي سرکوب شيعيان شمال يمن ادامه خواهد داد.

اين سناريو با اخبار رسيده از يمن و تحليل هاي کنوني بيشتر سازگار است. روز گذشته يک سايت يمني مدعي شد که عبدا... صالح به کشور بازگشته است تا انتقام خود را از صادق الاحمر و ديگر رقباي قبيله اي اش بگيرد. ترجيع بند اغلب تحليل هاي بين المللي درباره آينده يمن، منازعات گروه هاي مسلح است که در بيابان هاي اين کشور، جهان را از چشم تفنگ هايشان نظاره خواهند کرد.

جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛زمستان، آرام آرام آخرين گامهايش را بر مي‌دارد و سال 90 نيز رفته رفته به پايان خود نزديك مي‌شود؛ سالي پرفراز و نشيب و با شعارهاي بسيار و وعده‌هاي عمل نشده فراوان و بي‌سابقه‌ترين اختلاس و فساد مالي در تاريخ ايران.

قاعدتاً اين روزها خانه تكاني پايان سال بايد با حسابرسي و رسيدگي وعده‌هاي مسئولين و بررسي عملكرد كارگزاران همراه باشد ولي چون چنين سنتي در نظام اجرايي و ديواني كشور ما سابقه ندارد، وعده ايجاد 5/2 ميليون شغل در سال 90 و دهها قول و قرار ديگر نيز بدون تحقق و حسابرسي به تاريخ مي‌پيوندد ولي قطعاً آيندگان بر تاريخ شفاهي ما نقد و انتقادات فراوان خواهند داشت.

در اين هفته رقابت انتخاباتي براي ورود 290 نماينده به مجلس دهم به اوج خود نزديك شد و از امروز 3444 داوطلب تأييد صلاحيت شده از سوي شوراي نگهبان امكان تبليغات انتخاباتي را مي‌يابند و يك هفته فرصت دارند تا روز جمعه آينده كه مردم پاي صندوق‌هاي راي مي‌روند، خود را به افكار عمومي بشناسانند. در اينكه حضور پرشور مردم در انتخابات موجب استحكام پايه‌هاي نظام است، شكي نيست ولي رعايت اين اصل اساسي كه تا چه اندازه امكان مشاركت و زمينه حضور سلايق مختلف در انتخابات فراهم شده، موضوعي است كه بايد بيش از پيش مورد توجه قرار گيرد.

طبعاً در مسير تحقق يك انتخابات فراگير و با مشاركت حداكثري كه راهبرد اساسي نظام محسوب مي‌شود، و تبلور حضور مشتاقانه مردم را در بردارد، عملكرد مسئولين و رعايت دقيق قانون، اخلاق و حرمت اشخاص يك اصل ضروري است و انتظار مي‌رود همه حركت‌ها بر مدار قانون انجام شود و مردم در فضايي آزاد و در عين حال رقابتي به انتخاب اصلح بپردازند.

در هفته جاري دستگاه قضايي با برپايي نخستين جلسه دادگاه رسيدگي به اتهامات پرونده فساد بزرگ اقتصادي در معرض قضاوتي بزرگ قرار گرفت. اختلاس و فساد مالي بزرگ 3 هزار ميليارد توماني كه بزرگترين پرونده فساد مالي كشور به حساب مي‌آيد و نحوه شكل گيري و ارتباط آن با افراد ويژه و مديران شبكه‌هاي بانكي ضربه بزرگي به اعتبار و اقتصاد نظام و كشور بود كه بايد با يك محاكمه جدي و اساسي اين لكه ننگ از دامن جمهوري اسلامي ايران زدوده شود بخصوص آنكه در سالي كه به فرموده رهبر معظم انقلاب مي‌بايست سال جهاد اقتصادي و تلاش براي بهبود وضعيت معيشتي مردم و شكوفايي اقتصاد كشور مي‌بود، اينگونه انحرافات و اختلاس‌هاي اقتصادي بوقوع پيوسته است. طبعاً اين دادگاه زماني مي‌تواند خوب و قابل تحسين واقع شود كه به وظيفه انقلابي و قانوني خود عمل كرده و چهره‌اي تاريخي از خود به نمايش بگذارد. قطعاً اگر اين دادگاه بدون ملاحظه، با همه افراد و جريانهاي دخيل و تاثيرگذار در اين تخلف بزرگ برخورد قانوني انجام دهد و متخلفين را به مجازات قانوني برساند، مي‌توان اميدوار بود كه جلوي مفاسد بعدي گرفته خواهد شد.

از ديگر رويدادهاي هفته، ديدار دانشمندان هسته‌اي كشورمان با مقام معظم رهبري بود. حضرت آيت‌الله خامنه‌اي ديروز در ديدار رئيس و مسئولان سازمان انرژي اتمي و جمعي از دانشمندان هسته‌اي كشور، بزرگترين دستاورد موفقيت‌ها و پيشرفت‌هاي دانشمندان جوان در عرصه علم و فناوري هسته‌اي را، ايجاد احساس عزت نفس و عزت ملي در كشور و ارائه الگويي به ملتهاي منطقه و جهان از توانايي يك ملت براي ايستادگي در مقابل فشارها، استقلال و توانايي شكستن انحصار علمي قدرتهاي استكباري دانستند و تأكيد كردند: ملت ايران هيچگاه به دنبال سلاح هسته‌اي نبوده و نخواهد بود و به دنيا نيز ثابت خواهد كرد كه سلاح هسته‌اي اقتدارآفرين نيست بلكه يك ملت با اتكاء به استعدادها و ظرفيت‌هاي بالاي انساني و طبيعي خود، توانايي شكستن اقتدار متكي به سلاح هسته‌اي را دارد.

ايشان دستاوردهاي علمي و فناوري هسته‌اي را مرتبط با منافع ملي و آينده كشور ارزيابي كرده و افزودند: چند كشوري كه به ناحق و با انحصار علمي، خود را بر دنيا مسلط كرده و نام خود را نيز جامعه جهاني گذاشته اند، از شكسته شدن اين انحصار علمي بوسيله ملتها هراسناك هستند و بخشي از جنجال آفريني و هياهوي آنها بر ضد ملت ايران نيز به همين دليل است.

رهبر انقلاب اسلامي استفاده از علم براي زورگويي را بزرگترين جنايت بر ضد بشريت دانستند و تأكيد كردند: اگر ملتها بتوانند بصورت مستقل در عرصه‌هاي هسته اي، هوا - فضا، فناوري، علمي و صنعتي به پيشرفت دست پيدا كنند، ديگر زمينه‌اي براي سلطه زورگويانه قدرتهاي جهاني باقي نخواهد ماند. ايشان با تأكيد بر اينكه فشار، تحريم، تهديد و ترور نتيجه‌اي نخواهد داشت و ملت ايران به مسير پيشرفتهاي علمي خود ادامه خواهد داد، افزودند: اين فشارها و تحريم‌ها از يك جنبه نشانگر ضعف قدرتهاي استكباري است و در مقابل، ملت ايران را مستحكم‌تر خواهد كرد زيرا ملت از عصبانيت دشمن متوجه مي‌شوند كه راه و هدف را درست انتخاب كرده‌اند و به آن ادامه خواهند داد.

مرور رويدادهاي خارجي هفته را با انتخابات نمايشي يمن آغاز مي‌كنيم كه روز سه شنبه برگزار گرديد. دولت يمن كه گردانندگان آن، همان بقاياي رژيم ديكتاتوري علي عبدالله صالح هستند، روز سه شنبه با هماهنگي آمريكا، عربستان و قطر نمايشي را برگزار كرد و نام آنرا انتخابات گذاشت درحالي كه اولاً در اين انتخابات از اولين الزامات يك انتخابات، يعني حضور دست كم دو رقيب بي‌بهره بود و فقط يك نفر با خودش رقابت داشت و در ثاني، اين انتخابات را در واقع رژيم ديكتاتوري علي عبدالله صالح برگزار كرد كه از نظر يمني‌ها مشروعيت ندارد و مردم يمن از يكسال قبل با حضور مداوم در اعتراضات خياباني و دادن صدها كشته، بر نامشروع و غيرقانوني بودن آن تأكيد گذاشته است.

مقامات حكومت يمن بدون توجه به اين مسائل مدعي شده‌اند استقبال از انتخابات چشمگير بوده و ميزان حضور مردم در پاي صندوق‌هاي راي را بيش از 60 درصد اعلام كرده‌اند. سردمداران حكومت يمن آن قدر احمق بودند كه توجه نداشته‌اند براي حفظ ظاهر قضيه، دست كم اسم اين نمايش را همه پرسي بگذارند و آنرا انتخابات ننامند. در اين ميان حاميان خارجي رژيم ديكتاتوري يمن نيز كه به اصطلاح انتخابات اخير، بخشي از دست پخت آنهاست، براي حكومت يمن به دليل برگزاري موفق انتخابات، دست زدند و ابراز شادماني كردند. با اينحال، عليرغم اين شادماني‌ها، اين شبه انتخابات، بدون حادثه هم نبود و همزمان درگيري هايي، در اين كشور رخ داد كه به اذعان مقامات يمني، دست كم 9 كشته داشته است.

قطعاً انتخابات اخير، پاسخگوي مطالبات مردم يمن نيست و به همين دليل نمي‌تواند به بحران داخلي در يمن خاتمه دهد. مردم يمن آنچنانكه بارها در طول يكسال گذشته اعلام كرده‌اند خواستار تغيير ساختار نظام فعلي و حكومتي برآمده از اراده و خواست مردم هستند و تا دستيابي به اين هدف، به مبارزات و قيام خود ادامه خواهند داد.

اين هفته مردم بحرين، سالگرد آغاز قيام خود را گرامي داشتند و با حضور در خيابانها ضمن تاكيد بر آرمانها و اهداف انقلابي خود به شهداي قيام يكساله اين كشور اداي دين و احترام كردند. در اين ميان، رژيم آل خليفه، همچون تمامي ديكتاتورهاي تاريخ، به جاي پاسخ گويي به مطالبات بر حق مردم، به سركوب اعتراضات ادامه داد و با توسل به انواع تجهيزات و سلاح‌هاي سركوب كه از دولتهاي بيگانه هديه گرفته است، به قلع و قمع مردم معترض و بدون دفاع پرداخت. حمله وحشيانه نيروهاي امنيتي رژيم بحرين به تظاهر كنندگان با گازهاي سمي، و به خصوص صحنه حمله با اسپري فلفل به صورت يك زن تظاهر كننده، بازتاب وسيعي داشت و در اكثر رسانه‌هاي خبري جهان منتشر شد. اين رفتارهاي ضدانساني رژيم بحرين درحالي جريان دارد كه اين رژيم گستاخانه خود را متعهد به دمكراسي مي‌داند. يك مقام بحريني اين هفته مدعي شد در اين كشور آزادي وجود دارد و گواه آنرا نيز برگزاري تظاهرات عليه حكومت و انتشار گزارش ضد دولتي توسط كميته حقيقت ياب اعلام كرد.

واقعيت اين است كه حكومت بحرين از مهار اعتراضات ضد ديكتاتوري در كشور عاجز مانده است و با وجود كمك گرفتن از حاميان بين‌المللي خود و به ويژه كمك‌هاي لجستيكي و نظامي عربستان، نتوانسته است اعتراضات را خاتمه دهد. بحران بحرين، همچون بحران جاري در ديگر كشورهاي عرب منطقه است و تا زماني كه خودكامگي و ظلم از اين كشور رخت بربندد اين بحران حل شدني نمي‌باشد.

اين هفته بحران در سوريه نيز ادامه يافت و برخي شهرهاي اين كشور صحنه درگيري نيروهاي دولتي با مخالفان بود. درحالي كه دولت دمشق خود را براي برگزاري همه پرسي اصلاح قانون اساسي آماده مي‌كند، همزمان در تونس، دولت‌هاي عرب به سركردگي عربستان و قطر درصدد برگزاري كنفرانسي ضدسوري هستند كه آن را كنفرانس "دوستان سوريه" ناميده‌اند. يك ديپلمات عرب مقيم تونس در گفتگو با نشريه "يونايتدپرس انترنشنال" گفته است تأمين مالي اين كنفرانس را قطر برعهده دارد.

واقعيت اين است كه برخي حكومت‌هاي وابسته عرب به سردمداري عربستان و قطر از مدتي قبل درصدد تغيير نظام كنوني سوريه برآمده‌اند و كنفرانس آتي نيز كه قرار است روز جمعه در تونس برگزار شود در ادامه همين طرح و تلاش قرار دارد. اين دولتها، به دليل سياستهاي دولت سوريه و پايبندي اين حكومت به مقاومت ضد صهيونيستي، از ديرباز با دمشق مسئله و مشكل دارند و اكنون فرصت را براي به اصطلاح خلاص شدن از اين حكومت مناسب يافته‌اند. با توجه به اين واقعيت، بديهي است كه سخنان اين دولتها در دفاع از حقوق مردم سوريه، اشك تمساح است و حقيقت ندارد. متأسفانه برخي تبعيض‌ها و رفتارهاي دولت سوريه با مخالفان در گذشته زمينه را براي اين فرصت طلبي‌ها مهيا كرده است. طرح اصلاح قانون اساسي سوريه نيز با هدف بهبود اين موارد تبعيض آميز تهيه شده است ولي جبهه مشترك غربي - عربي درصدد است تا با تشديد بحران داخلي، مانع پياده شدن اين اصلاحات بشود. اين جبهه در تلاش است سناريوي ليبي را در سوريه بازسازي كند و در اين مسير به دنبال بهانه‌هايي براي مداخله نظامي در سوريه است.

اين هفته افغانستان بار ديگر صحنه تظاهرات مردم خشمگين اين كشور عليه نظاميان آمريكايي بود. اين بار افغاني‌ها عليه اقدام موهن نظاميان آمريكايي عليه قرآن كريم دست به اعتراضات گسترده زدند و با تجمع در مقابل پايگاه هوايي بگرام و همچنين در كابل و چند شهر ديگر افغانستان از اين اقدام ابراز انزجار نمودند.

حجم اعتراضات و شدت خشم معترضين، كاخ سفيد را وادار به عذرخواهي كرد. در اين باره وزير دفاع آمريكا، كاخ سفيد و همچنين فرمانده نظاميان آمريكايي در افغانستان، مدعي شدند اقدام اهانت آميز نظاميان آمريكايي، غيرعمد بوده و نسبت به حادثه رخ داده عذرخواهي كردند با اينحال، اين عذرخواهي‌ها نتوانسته است خشم مردم افغانستان را نسبت به اسائه ادب نظاميان اشغالگر عليه مقدسات اسلامي خاموش سازد و اين اعتراضات همچنان ادامه دارد. مردم افغانستان، غيرعمد بودن اقدام نظاميان آمريكايي را نپذيرفته و آنرا عملي خصمانه و برنامه ريزي شده عليه باورها و اصول ديني خود تلقي مي‌كنند. اين حادثه همچنين موجب شده است فرصتي ديگر براي افغاني‌ها ايجاد شود تا خواستار خروج اشغالگران از اين كشور بشوند.

رسالت:صولگرايان در يک پيچ تاريخي

«اصولگرايان در يک پيچ تاريخي»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛از امروز ماراتن رقابت نامزدها شروع مي شود و فضاي کشور کاملا انتخاباتي و رقابتي مي گردد. اين در حالي است که نهمين انتخابات مجلس شوراي اسلامي از ويژگي هاي منحصر به فردي برخوردار است. يکي از اين ويژگي ها گسست ها و پيوستهايي است که بين جريانات سياسي اعم از اصولگرا و اصلاح طلب رخ داده است که البته برخي از آنها واقعي و بخشي از آنها کاذب و جعلي است.

به لحاظ حقوقي ائتلاف در داخل کشورها به معناي تاليف منافع در کوتاه مدت و يا يک کاسه کردن موقتي سياست ها امري است که در آستانه انتخابات مختلف گروه هاي همسو و حتي غير همسو را در برابر رقيب منسجم تر مي کند تا به طور محدود و غير رسمي منابع و امکانات کنشگر مقابل تحديد گردد. اين ائتلاف ها برخي اوقات عليه دولت و جرياني که قوه مجريه يا مقننه را در دست دارد صورت مي پذيرد. از اين رو تاليف منافع و مواضع با اتحاد سياسي متفاوت است و ممکن است کاملا موقتي و کوتاه مدت باشد.

در ادبيات سياسي اصولگرايان نيز ائتلاف با وحدت متفاوت است و خطر مشترکي ضرورت اين ائتلاف را توجيه مي کند. در بين اصولگرايان ائتلاف به معناي نخشکاندن ريشه ها به واسطه شاخه هاست. امروز اصولگرايان در يک پيچ تاريخي قرار دارند که لحظه شناسي و بصيرت در تصميم گيري فحول اين جريان مي تواند بر سرنوشت کشور در 4 سال آينده بسيار موثر باشد. در ذيل به دو نکته در اين خصوص اشاره مي کنيم.

1- دعوا و تفرقه هنر نبوده و نيست. هنر ايجاد اجماع و توافق روي مشترکات است و هنر بيشتر پايبندي به توافقات زير يک سقف است. جبهه متحد اصولگرايان ائتلافي قدرتمند متشکل از جامعه روحانيت مبارز تهران، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، جبهه پيروان خط امام(ره) و رهبري، حزب موتلفه اسلامي، جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي، جمعيت رهپويان، طيف قاليباف و لاريجاني و ... همگي اعضاي خانواده بزرگ اصولگرايان هستند كه مشتركات سياسي، اجتماعي و فرهنگي آنها به مراتب بيشتر از ساير گروه‌هاي رقيب است. اساس ائتلاف و ورود جامعتين براي ايجاد اجماع در جريان اصولگرا بر سر حفظ و توسعه آرمان‌هاي انقلاب اسلامي و گفتمان خدمت به مردم، عدالت و پيشرفت كشور صورت گرفت. از اين رو همگرايي جبهه متحد اصولگرايان فراتر از يك ائتلاف ساده حزبي براي تصاحب كرسي‌هاي مجلس است.

در فضاي فعلي رقابت در كشور به غير از جبهه پايداري نمي‌توان ائتلاف حزبي نسب‌داري را مقابل جبهه متحد اصولگرايان يافت. فهرست هاي صوري که مدعي ائتلاف بين اصولگرايان هستند از هيچ پشتوانه تشکيلاتي و مذهبي برخوردار نيستند و تنها عده کمي نشان دادند به عهد و پيمانشان وفادار نيستند. در واقع اين عده با علم به اين موضوع که از راي درخوري در تهران برخوردار نيستند و ليست آنها نيز مطمئنا راي نخواهد آورد با سوء استفاده از نام اصولگرايي مدعي ائتلاف بزرگ و يا فراگيري هستند که از اساس صحت ندارد.

اما اينکه چرا عده اي در همه انتخابات ها ساز مخالف جريان عمومي اصولگرا مي زنند و باز اصرار دارند که از عنوان اصولگرايان استفاده کنند و حتي داعيه ائتلاف داشته باشند - موضوعي که از اساس صحت ندارد- در خصوص اصولگرا بودن اين افراد ترديدهايي را به وجود مي آورد. چرا که از حداقل هاي اصولگرايي پايبندي به عهد و پيمان و پذيرش خرد جمعي است.

حضرت علي عليه‌السلام فرمود: همانا عهد و پيمان‌ها گردن بندهايي در گردن‌ها هستند تا روز قيامت. کسي که آن را به پا دارد، خداوند او را به (هدفش) مي‌رساند و کسي که آن را بشکند خداوند او را به خودش وا مي‌گذارد. اما نامزدهاي محترم جبهه متحد اصولگرايان که خواسته يا ناخواسته اسم آنها در ليست‌هاي صوري و دروغين قرار گرفته امروز در مقابل اصولگرايي و اهداف عاليه ائتلاف اصولگرايان که همان پايبندي به گفتمان انقلاب و توسعه آرمانهاي انقلاب است وظيفه دارند براي تنوير اذهان مردم وفاداري خود به جبهه متحد اصولگرايان را تصريح کنند.

تا پروژه ايجاد نقار و شکاف در جريان اصولگرا و تلاش هايي که براي اختلاف بين اصولگرايان هزينه مي شود برملا گردد.

2- آيت الله مهدوي کني خطاب به عموم اصولگرايان از جمله اعضاي پايداري فرمودند هنوز فرصت براي وحدت باقي است. آنچه که ايشان در خشت خام مي بينند برخي که وارونه بر شيپور ساکتين مي نوازند در آينه نمي بينند. عدم پايبندي اعضاي پايداري به مکانيسم حقوقي ائتلاف اصولگرايان باعث شده است تا ديگراني که در سکوت مقابل فتنه به تعبير دوستان پايداري جزء سابقون بودند خود را مجاز بدانند به وحدت اصولگرايان تحت عناوين و اسامي مختلف لطمه بزنند. در حقيقت همان احساس خطر مقدسي که پايداري ها به خاطر آن حاضر به تنازل در ائتلاف نشدند امروز سبب شده تا ليست هايي با اسامي جعلي و کاذب، معيارهاي اساسي جبهه متحد اصولگرايان در برابر فتنه و انحراف را ناديده بگيرند و تلاش کنند از در بيرون شده اند از پنجره وارد شوند.

اين خطر بزرگ ضرورت ائتلاف بزرگ جبهه متحد اصولگرايان و جبهه پايداري را در فرصت باقيمانده بيشتر مي کند. اين ائتلاف بزرگ شبيه اتفاق مبارکي است که در اولين دور انتخابات مجلس شوراي اسلامي در سال 1358 رخ داد. در نخستين انتخابات مجلس بسياري از نيروهاي شناخته شده انقلاب با ثبت نام در انتخابات حضور خود را در رقابتهاي سياسي مسجل کردند.

يکي از ويژگي هاي اين انتخابات تعدد و تکثر گروه ها و جريانات سياسي حاضر در انتخابات بود که نقطه تمايز اين انتخابات با ساير انتخابات پس از آن به حساب مي آيد. در اين دور از انتخابات مجلس، حزب جمهوري اسلامي و جامعه روحانيت بعد از رايزني‌هاي فراوان برسر ارائه فهرست مشترک با هم به توافق رسيده و با امضاي بيانيه اي به امضاي آيت الله "سيدعلي خامنه اي" از طرف حزب جمهوري اسلامي و "مهدي شاه آبادي" از سوي جامعه روحانيت مبارز ائتلاف خود را با عنوان ائتلاف بزرگ اعلام کردند. در اين ائتلاف علاوه بر گروه هاي همسو با دو تشکل ياد شده، گروه هايي نظير "سازمان مجاهدين"، "سازمان فجر اسلام"، "نهضت زنان مسلمان" و "اتحاديه انجمن هاي اسلامي" نيز شرکت کردند.

گروه هاي ديگري نيز که در انتخابات حضور داشتند از جمله "دفتر هماهنگي مردم با رئيس جمهور" (ابوالحسن بني صدر)، "نهضت آزادي" و گروه هاي اقماري آن نيز ليست هاي جداگانه‌اي ارائه کردند.نهضت آزادي با وجود استعفاي دولت موقت و جريان اشغال سفارت آمريکا فهرست انتخاباتي خود را ذيل عنوان "کانديداهاي همگام" منتشر کرد. منافقين (مجاهدين خلق) نيز که از روز هاي نخستين انقلاب مسير سهم خواهي از قدرت را مي پيمودند، در اين دور از انتخابات حاضر شدند.

در نهمين انتخابات هم مي توان آن خاطره شيرين را بازسازي نمود منتهي شرط آن دشمن شناسي واقعي و دورانديشانه، تنازل در گفتگو و سخاوت و مناعت طبع در سياست ورزي است. اصولگرايان اگر سر اين پيچ تاريخي دست از سهم خواهي‌ها برندارند معلوم نيست پشت اين گردنه چيست؟ اگر عقلانيت سياسي ملاک باشد ائتلاف بزرگ دور از دسترس نيست.

آفرينش: نياز يا ميل به مصرف

«نياز يا ميل به مصرف»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم فائزه رفيعي طباطبايي است كه در آن مي‌خوانيد؛با فرا رسيدن آخرين روزهاي هر سال و ورود به ماه اسفند، موجي از خريد كالا، كشور را فرا مي گيرد و هموطنان ما اقدام به تهيه مايحتاج خود مي كنند. اما سوالي كه در اينجا مطرح مي شود آن است كه آيا تمام كالاهاي خريداري شده در شب عيد و روزهاي پاياني سال، كالاي مورد نياز است يا عواملي غير از" نياز" در ميزان و كيفيت خريد اقشار مختلف جامعه دخيل است؟

طرز تلقي جوامع از مفهوم " نياز" بسيار متفاوت است و بر ميزان و شكل خريد جامعه تاثير مستقيم دارد. گاهي در تربيت اجتماعي افراد نياز، مساوي با "خواستن" و "طلب كردن" تعريف شده است. در واقع افراد صرفا بخاطر ميل به داشتن يك شي جديد و متنوع، بدون داشتن نياز حقيقي و توجه به عواقب خريد كالا، اقدام به خريد مي كنند.

اگرچه اين موضوع در تمام طول سال وجود دارد اما در روزهاي پايان سال و نزديك شدن به سال جديد، شدت بيشتري مي يابد. يكي از دلايل اين موضوع فرهنگ ها و آداب و رسوم ايراني است كه بر تازگي و پاكيزگي همه چيز و همه جا در سال نو تاكيد دارد. اگرچه فرهنگ باستاني ما بيش از تاكيد بر نو كردن، به پاكيزگي و نظافت وسايل و لوازم زندگي تاكيد داشته است اما با گذشت زمان و تغيير فرهنگ جامعه اين رسوم تغيير شكل داده و تبديل به يك نوع مصرف گرايي و تجمل گرايي بي قيد و شرط شده است.خانواده ها صرفا براي اين كه خريد سال نو را جزو آداب سال جديد مي دانند شروع به خريد مي كنند. اين خريد، خاص يك نوع كالا نيست و انواع كالا را شامل مي شود، از جمله كالاهاي ضروري مثل خوراك و پوشاك تا وسايل لوكس و تزييناتي.

در اين بين فروشندگان و دلالان سودجو با افزايش غير منطقي قيمت ها و عرضه ي كالاهاي كم كيفيت از اين بازار آشفته سوءاستفاده مي كنند و موجب بالا رفتن نرخ تورم در روزهاي آخر سال و ماه اسفند مي شوند. مبارزه با اين بازار نابسامان شب عيد مستلزم توجه مسئولين، كنترل قيمت ها و بررسي كيفيت كالاهاي عرضه شده است. لذا سازمان ها و موسساتي نظير اصناف، شهرداري ها و تعزيرات كه مسوول نظارت بر فروشگاه ها و مراكز خريد هستند، بايد در اين روزها نظارت دقيق تر و موشكافانه تري اعمال كنند.

علاوه بر سازمان هاي نظارتي، فرهنگ سازي و مبارزه با عادات غلط مصرف گرايي و تجمل گرايي در ارتقاي فرهنگ خريد جامعه نقش بسزايي خواهد داشت. ارگان هايي مانند آموزش و پرورش با ارائه آموزش هاي كارشناسي شده و روان شناسانه به نسل جوان و نوجوان و همچنين رسانه ها، خصوصا صدا و سيما، با رائه الگوهاي مصرف صحيح و ساخت برنامه هاي آموزنده مي توانند به بهبود وضعيت اقتصادي و فرهنگ مصرف در جامعه كمك شاياني داشته باشند.خانواده ها نيز به عنوان كوچك ترين نهاد جامعه، به نوبه خود مي توانند با تغيير زمان خريد خود به ساير اوقات سال از آشفتگي بازارها جلوگيري كنند و درعين حال با تربيت صحيح و شايسته اسلامي- ايراني فرزندان خود اين ميل افراطي به خريد و مصرف گرايي را كنترل كنند و ميانه روي را به فرزندان جامعه آموزش دهند.

شرق:تراژدي دموكراسي در يمن

«تراژدي دموكراسي در يمن»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسن هاني‌زاده است كه ر ان مي‌خواميد؛انتخابات رياست‌جمهوري يمن در حالي برگزار شد كه «ارتشبد عبد ربه منصور هادي» معاون ديكتاتور فراري يمن تنها نامزد اين انتخابات بود و به‌طور طبيعي چون رقيبي در برابر خود نداشت در انتخابات نيز پيروز شد. اساسا تراژدي دموكراسي در يمن سابقه طولاني دارد و هر‌گاه ملت يمن براي برقراري يك نظام مردم‌سالار قيام كرده‌اند، رژيم‌هاي ديكتاتور خليج‌فارس با محوريت عربستان اين قيام را سركوب كرده‌اند.

جنبش شمال در سال‌هاي 1963 تا 1967 ميلادي در يمن كه منجر به بروز يك جنگ داخلي شد با دخالت عربستان و مصر دوران جمال عبدالناصر نافرجام ماند. عربستان و مصر به دليل رقابت براي رهبري جهان عرب، از حوزه جغرافيايي يمن براي زورآزمايي و تقابل با يكديگر استفاده كردند و جنگي خانمان‌سوز را بر ملت يمن تحميل كردند.

عربستان‌سعودي كه يك رژيم قبيله‌اي، غيردموكراتيك و سنتي است از هرگونه تغييري در محيط پيراموني خود بيمناك است، زيرا هرگونه تغييري ممكن است منطقه الشرقيه عربستان را تحت تاثير خود قرار دهد. اهالي الشرقيه به ويژه در استان‌هاي القطيف و الاحساء تحت تاثير رخدادهاي جهان عرب و يمن دست به تظاهرات گسترده‌اي زدند اما رژيم سعودي به طرز وحشيانه‌اي تظاهرات مردم الشرقيه را سركوب كرد. به دليل وجود رگه‌هاي عقيدتي ميان شيعيان الحوثي در شمال استان الصعده با شيعيان شرق عربستان، به‌طور طبيعي رژيم عربستان مايل نيست تا يك نظام دموكراتيك در يمن تشكيل شود.

از نظر عربستان‌سعودي، نظام دموكراتيك در يمن به زيدي‌ها و شيعيان كه 60 درصد جمعيت 28 ميليوني يمن را تشكيل مي‌دهند، اين فرصت را مي‌دهد كه در ساختار سياسي اين كشور مشاركت فعالي داشته باشند. همزمان با قيام مردم يمن عليه علي عبدالله صالح ديكتاتور فراري يمن، شوراي همكاري خليج‌فارس با محوريت عربستان سعودي طرحي براي برون‌رفت يمن از بحران داخلي ارايه داد.

به موجب اين طرح قدرت از علي عبدالله صالح به معاون او واگذار مي‌شود و علي عبدالله صالح با برخورداري از مصونيت قضايي كامل براي معالجه به خرج مردم از يمن عزيمت مي‌كند. در اين طرح علاوه بر ديكتاتور يمن به اطرافيان او از جمله فرزندان و برادران علي عبدالله صالح مصونيت قضايي داده شد و صالح نيز ظاهرا براي ادامه معالجه به آمريكا رفت. اندكي پس از خروج علي عبدالله صالح معاون او به طور موقت اختيارات رييس‌جمهوري را در دست گرفت و سرانجام از رهگذر برگزاري يك انتخابات شكلي و ظاهري به‌عنوان رييس‌جمهوري جديد انتخاب شد. از آنجايي كه عبد ربه منصور هادي به مدت 18 سال معاون علي عبدالله صالح بود، در جنايات او شريك بوده اما چون مورد اعتماد كامل عربستان و آمريكا است بنابراين، اين دو كشور اقدامات گسترده‌اي براي انتخاب او به عمل آوردند.

ساختار اجتماعي و دموگرافي يمن به‌گونه‌اي است كه سران قبايل از نوعي خودگرداني محلي برخوردار هستند و عربستان نيز معمولا با پرداخت كمك مالي گسترده به شيوخ قبايل، رويكرد سياسي آنان را سازماندهي مي‌كند. با اين حال بخش‌هاي وسيعي از قبايل يمن به ويژه قبايل يمن جنوبي كه به «الحراك الجنوبي» موسوم هستند و نيز الحوثي‌هاي يمن اين انتخابات را تحريم كردند.

انتخابات يمن در حالي برگزار شد كه خيمه‌هاي جوانان يمني در ميدان «التغيير» صنعا همچنان برافراشته است، زيرا جوانان انقلابي اين كشور نسبت به فرآيند انتقال قدرت از علي عبدالله صالح به معاون او، عبد ربه منصور هادي خوشبين نيستند. از سوي ديگر اهالي يمن‌جنوبي سابق در طول دوران حاكميت 33 ساله عبدالله صالح به ويژه از 22 مي‌1990 كه وحدت يمن شمالي و يمن جنوبي تحقق يافت، رنج‌هاي زيادي را متحمل شده‌اند.

علي عبدالله صالح كه خود وابسته به قبيله بزرگ الحاشد است از سال 1990 تاكنون عمده پست‌هاي كليدي را به افراد قبيله خود واگذار كرد و اين افراد در سركوب كليه جنبش‌هاي آزاديخواهانه مردم جنوب يمن مشاركت داشتند. اكنون فضاي سياسي يمن تحت تاثير اين انتخابات و نيز دخالت غيرقابل توجيه عربستان در مسايل داخلي يمن دچار التهاب شديدي شده و تقابل عشاير شمال و جنوب وارد مرحله جدي‌تري شده.

الحوثي‌ها نيز در حال يار‌گيري و بازسازي نيروهاي خود هستند و اگر در دولت آينده و در ساختار قدرت سهم قابل قبولي به آنان داده نشود ممكن است تحرك نظامي خود را از سر گيرند. در نهايت، عربستان سعودي باوجود پيروزي ظاهري عبد ربه منصور هادي، همچنان نسبت به دورنماي سياسي يمن نگران است زيرا دموكراسي ناتمام يمن براي جوانان اين كشور قانع‌كننده نيست و رييس‌جمهور جديد اين كشور نخواهد توانست در درازمدت كنترل اين كشور به‌شدت قبيله‌اي را در سراسر يمن در اختيار بگيرد.

علت اين امر اين است كه بسياري از اطرافيان ديكتاتور فراري يمن همچنان پست‌هاي كليدي اين كشور را برعهده دارند و اين امر به تشديد نارضايتي‌ها در ميان جامعه يمن منجر خواهد شد. پيش‌بيني مي‌شود علي عبدالله صالح ديكتاتور فراري يمن در ماه‌هاي آينده و پس از تشكيل دولت و پارلمان جديد بار ديگر براي دخالت پشت‌پرده در مسايل يمن به صنعا بازگردد.

آنچه مسلم است انتخابات يمن نمي‌تواند به بر‌قراري امنيت و ثبات در اين كشور كمك كند و دير يا زود تقابل عشاير شمال و جنوب به شكل ديگري در عرصه‌هاي اجتماعي و سياسي اين كشور بروز خواهد كرد.

مردم سالاري:اما و اگرهاي توزيع يارانه ها در سناريوهاي روز دولت

«اما و اگرهاي توزيع يارانه ها در سناريوهاي روز دولت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم محمدرضا خباز است كه در آن مي‌خوانيد؛در قانون هدفمندي يارانه ها ذکر شده که دولت بايد درآمدهاي حاصل از اجراي قانون هدفمندي يارانه ها را بر طبق تقسيم بندي که در متن قانون ذکر شده است، اجرا کند. در زمان اجراي فاز اول هدفمندي يارانه ها دولت سهم توليد را پرداخت نکرد و تمامي درآمدهاي حاصل از اجراي اين قانون را به يارانه نقدي اختصاص داد و به همين دليل با کسري منابع براي حمايت از بخش توليد مواجه شد. امروز در نقطه اي ايستاده ايم که دولت پيش از مشخص شدن زمان اجراي دقيق قانون از افزيش يارانه نقدي صحبت مي کند.

ذکر چند نکته در اين خصوص الزامي است; دولت با اجراي قانون هدفمندي خارج از چارچوب قانوني آن، فشار تورمي بيش از حد براي مردم ايجاد کرد اما در فاز دوم هدفمندي در صورتي که دولت بخواهد واريز يارانه هاي نقدي را به دو برابر رسانده تا پس از آن، قيمت حامل هاي انرژي را به طور ناگهاني افزايش دهد، مجلس بر اساس طرح فوريتي مصوب براي اصلاح قانون هدفمندي يارانه ها، با اين اقدام دولت برخورد خواهد کرد. دولت بايد با توجه به طرح اصلاحي جديد، اقدام به اجراي فاز دوم هدفمندي يارانه ها کرده و افزايش يارانه نقدي به بيش از 45 هزار تومان به هيچ عنوان در طرح جديد قابل اجرا نيست.

در دي ماه سال جاري اصلاح طرح فوري قانون هدفمندي يارانه ها بر افزايش نيافتن مبلغ نقدي به تصويب نمايندگان مجلس شوراي اسلامي رسيد که بر اساس آن دولت موظف است در مرحله دوم و مراحل بعدي اجراي قانون هدفمند سازي يارانه ها علاوه بر پرداخت مبلغ ماهانه سال 1390 به خانوارها (سرانه ماهانه 45500 تومان) با اصلاح مجدد قيمت حامل هاي انرژي و ساير کالاها و خدمات يارانه اي، بدون افزايش مبلغ نقدي بيشتر، 50 درصد از درآمد حاصل از يارانه ها (سهم خانوارها) را به موارد زيربنايي تخصيص دهد.با اين طرح اصلاحي که در مجلس به تصويب نمايندگان مردم رسيد، دولت اجازه افزايش يارانه نقدي را نداشته و فقط مي تواند از ذخاير ارزي در کشور، در امور زيربنايي ماندگار مانند امور اشتغال، مسکن و تحصيل استفاده کند. نکته قابل توجه ديگر در موضوع افزايش مبلغ يارانه هاي نقدي تورمي است که پس از آن ايجاد مي شود. دولت نبايد تورم حاصل از افزايش نقدينگي را در جامعه سبک شمارد.

اين تورم يک بار تجربه بسيار تلخي را در ضمير اقتصاد کشور به جا گذاشته است.از طرف ديگر بحث پر حاشيه اين روزها طرح خودانصرافي از دريافت يارانه نقدي است. اين طرح نيز از منطق علمي و عملي مدون برخوردار نيست. طرح خودانصرافي دريافت يارانه ها خلاف قانون است و بر اساس اصل 74 قانون اساسي ، همه مردم حق دارند يارانه دريافت کنند.

در اصل قانون هدفمندي نيز ذکر شده است که هرکس بايد بر مبناي درآمد خود يارانه دريافت کند به اين معني که اقشار پردرآمد، يارانه کمتر و اقشار کم درآمد يارانه بيش تر دريافت کنند اما اين که برخي از اقشار به طور کلي از دريافت يارانه محروم شوند ،خلاف قانون هدفمندي و قانون اساسي کشور است. بي شک جامعه به طرح خودانصرافي از دريافت يارانه واکنش مناسب و مثبتي نشان نمي دهد.

دبير ستاد هدفمندي يارانه ها اعلام کرده بود که براي 4 ميليون نفر با درآمد بيش از 3 ميليون تومان در ماه فرم خود انصرافي از دريافت يارانه ارسال شده اما اين طرح عملي نيست چرا که افراد هر چقدر هم متمول باشند از دريافت يارانه نقدي انصراف نمي دهند.

يارانه ها و دو سناريوي افزايش يارانه نقدي و طرح خودانصرافي اين روزها در جامعه حواشي و بحث هاي زيادي را به دنبال داشته است. عمل به مر قانون و توجه به اظهار نظرهاي کارشناسي مي تواند راهکار مناسبي براي رسيدن به يک نقطه از واقعيت در اجراي قانون هدفمندي يارانه ها توسط دولت باشد.

حمايت:روز انتخاب

«روز انتخاب»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در ان مي‌خوانيد؛مردم روسيه براي انتخاب رئيس كاخ كرملين پاي صندوق‌هاي راي مي‌روند. انتخابات رياست جمهوري روسيه در حالي برگزار مي‌شود كه در آن چند نكته قابل توجه مي‌باشد.نخست آنكه براساس اصلاح قانون اساسي دوره رياست جمهوري از 4 ساله به 6 سال افزايش يافته است.

ثانيا ولاديمير پوتين كه اكنون سمت نخست وزيري را بر عهده دارد بار ديگر كانديداي رياست جمهوري شده در حالي كه مدودف يك دوره بيشتر رياست جمهوري را تجربه نكرده و بايد اجبارا كاخ كرملين را ترك كند.ثانيا جريان‌هاي سياسي از جمله كمونيست‌ها و ليبرال‌ها در حالي در انتخابات شركت كرده‌اند كه با حضور پوتين بختي براي پيروزي در انتخابات براي خود نمي‌بينند لذا از هم اكنون به تقابل سياسي با وي روي آورده‌‌اند.رابعا نحوه بازيگري كشورهاي غربي در قبال انتخابات روسيه است.

كشورهاي غربي مي‌دانند كه حضور پوتين در كاخ كرملين امري قطعي خواهد بود به ويژه اينكه مردم روسيه به دنبال احياي اقتدار كشورشان هستند و سياستهاي متعادل مدودف را چندان نمي‌پذيرند لذا به سوي فردي مانند پوتين گرايش دارند كه سياست تقابل را سرلوحه كاركردهاي خود دارند.‌با توجه به اين شرايط كه رياست جمهوري روسيه 6 سال گرديده غرب به شدت از حضور پوتين در كرملين ابراز نگراني مي‌كند هرچند كه در ظاهر از حضور وي ابراز رضايت مي‌كنند.

عملكردهاي كشورهاي غربي نشان مي‌دهد كه غربي‌ها به دنبال ايجاد فضاي بحراني در روسيه هستند كه به نوعي برگرفته از سياستهاي كودتاهاي رنگي مي‌باشد. محور اول اين طرح در زمان انتخابات پارلمان روسيه (دوما) اجرا گرديد كه نتيجه آن ناآرامي‌هاي خياباني بوده كه به نوعي امنيت داخلي روسيه را هدف قرار داده بود.

اين حركت حتي به اعطاي رشوه به برگزار كنندگان و ناظران انتخاباتي نيز رسيده بود به گونه‌اي كه اسناد روسيه نشان داد كه وزارت خارجه آمريكا مستقيما 9 ميليون دلار به ناظران انتخابات روسيه پرداخت كرده بود.اكنون نيز اين سناريو وجود دارد كه آمريكا با طرح ادعاهاي تقلب انتخاباتي، جريان سازي گروه‌هاي مخالف كشتارسازي، حمايت از جريان‌هاي غرب گرا و... فضايي ناآرام را بر روسيه حاكم سازند.

هدف غربي‌ها آن است كه در صورت امكان از به قدرت رسيدن پوتين جلوگيري نمايند يا حداقل روسيه را به چالشهاي داخلي مواجه سازند تا در وراي آن مسكو در كنار ناتواني در بازيگري در عرصه جهاني به دليل گرفتاري در حوزه داخلي پذيرنده واگذاري امتيازات به غرب باشد به ويژه اينكه اكنون غرب براي بازيگري در عرصه جهاني نيازمند حمايت‌هاي مسكو مي‌باشد.به هر تقدير مي‌توان گفت كه انتخابات روسيه نه تنها براي انتخاب رئيس جمهور بلكه صحنه‌اي براي رقابت ميان سران كرملين با غرب است كه فرآيند برگزاري تحولات پس از آن، نه تنها آينده روسيه بلكه چگونگي شكل گيري ساختار نظام بين‌الملل را آشكار خواهد ساخت.

ابتكار:چرا ناراضي‌تراشي و ضدانقلاب‌سازي مي‌کنيد؟!

«چرا ناراضي‌تراشي و ضدانقلاب‌سازي مي‌کنيد؟!»عنوان يادداشت روز روزنامه ابتكار به قلم سيداحمد موسوي است كه در آن مي‌خوانيد؛مشهور است که با نزديک‌تر شدن به موعد انتخابات، رجال سياسي به مردم روي مي‌‌آورند و براي جلب رضايت آنان اقدام مي‌کنند اما گويا اين بار، قضيه برعکس شده‌است؛ هرچه به انتخابات نزديک‌تر مي‌شويم، عوامل ايجاد نارضايتي و طرد مردم بيشتر مي‌شود.

مشکل «گراني» و «وخامت وضعيت بازار» فارغ از شعارهاي نمادين مسئولان، در حال محاصره کردن هرچه بيشتر مردم شهرنشين و در مضايقه انداختن آنان است. بديهي است تنها ارمغان اين وضعيت غيرمسئولانه، افزايش مضاعف نارضايتي مردم است. مسئولين با سخناني غيرمؤثر و غير واقعي حتي اعتبار دولت را به بازي مي‌گيرند و اعتماد عمومي را از دولت جمهوري اسلامي، سلب مي‌‌نمايند.

آنها انسان را به ياد آن ملک انگليسي مي‌اندازند که وقتي بدو گفته شد: «مردم نان ندارند که بخورند»، ملکه پاسخ داد: «خوب، بيسکوئيت بخورند»! توجه به مردم روستا و مردمي که در گذشته از امکانات کشور بهره نبرده‌اند، البته از نقاط درخشان مديريت دولت است اما اين امر نبايد منجر به سرکوب شدن کوتاه‌مدت و زلزله‌وار مردم شهرهاي بزرگ شود بلکه انجام اين روند، طي گذر زمان ميسر است.

اين طور به نظر مي‌رسد که دولت کاملاً نسبت به تغيير ناگهاني وضعيت مردم شهرهاي بزرگ بي‌تفاوت است. اين شرايط براي کساني که با رايانه و اينترنت سر وکار دارند به طور ويژه‌اي نفس‌گيرتر است. همچنين تمام شريان‌هاي کسب و ارتزاق روزمره، مورد تهديد و ويراني مسئولين است.

قطع و وصل شدن دقيقه‌اي و ساعتي اينترنت اعصاب و آرامش مردم را زير پا مي‌‌گذارد، حتي تصميم قاطعي در اين مورد گرفته نمي‌شود تا مردم به برنامه‌ريزي بپردازند. اين رفتار ضدمديريتي اينترنتي در ايران، به خودي خود درست به مثابه يک رسانه عمل مي‌کند و حامل اين پيام است که مديريت در کشور داراي کفايت کافي براي تصميم‌گيري نيست.

امروز، از دانشجويان و استادان دانشگاه و گروه‌هاي تحقيقاتي تا بازار رايانه و برنامه‌نويسان نرم‌افزار و طراحان گرافيک و گروه‌هاي هنري، همه با مشکلات عديده‌اي در معاش روزمره مواجهند. رفتار دولت در خصوص اينترنت به معناي بي‌کار شدن صدها هزار نفر و از دست رفتن ميليون‌ها ساعت است که دست‌اندرکاران، کمترين توضيحي براي اين رفتار خود ارائه نمي‌دهند.

اين همان صنعتي است که هند از آن درآمدي معادل درآمد استخراج نفت ايران را حاصل مي‌کند؛ همان صنعتي که اگر درک درستي نسبت به آن وجود داشت، بيکاري از ايران رخت برمي‌بست و فرهنگ و علم هر چه بيشتر، توسعه مي‌يافت. به نظر مي‌رسد اينترنت، امروز دچار کج‌فهمي‌ها و يک سويه‌نگري‌هاي امنيتي شده‌است؛ البته مسئول ويراني اينترنت، تنها دولت نمي‌باشد و نهادهاي ديگر نيز در اين امر دخيل هستند اما هيچ توضيح روشني از سوي هيچ‌کس در اين خصوص ارائه نمي‌شود.

همين که مردم هيچ پاسخي نمي‌يابند گويي از سوي منبع قدرتي که محل تکبر است، مورد جفا قرار مي‌گيرند. قدرتي که انگار به پاسخ‌گوئي اعتقادي ندارد و ارتباط خود را با مردم کاملاً قطع کرده‌است. درست بر خلاف رسالت انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي، بزرگترين عامل نارضايتي اين «احساس مورد جفا واقع شدن» است، نه قطع شدن اينترنت.

شايد با ارائ دليل‌هاي مفصل و مکفي بتوان مردم را قانع کرد که اينترنت صرفاً جاسوس است و هيچ استفاد علمي، شغلي، پژوهشي و معاشي ندارد اما وقتي هيچ توضيحي ارائه نمي‌شود تنها کدورت است که توسعه پيدا مي‌کند؛ کدورتي که تنها به دشمن خدمت مي‌کند. حداقل وظيف مسئولين، پاسخ‌گوئي به مردم است. حتي اگر ويراني به خان مردم مي‌برند، توضيح چرائي اين امر مي‌تواند راهگشا باشد اما نشستن در اتاق‌هايي کوچک و تصميم‌گيري براي ميليون‌ها نفر بدون عنايت به تغيير اوضاع آنان، منصفانه نيست.

همگان شاهدند که دوست و دشمن، مشکلات عمده‌اي در روش مديريت اينترنت کشور لحاظ کرده‌اند اما همچنان، هيچ‌کس پاسخگو نيست. احتمال دارد که بي‌نظمي و افسارگسيختگي وضع جاري، موجب بي‌اعتمادي هر چه بيشتر مردم به دولت و نظام گردد. بديهي است اين رفتار _ در خوشبينانه‌ترين شرايط ـ به مثابه «دوستي خاله‌خرسه» براي نظام مي‌ماند و با اثر ويرانگر خود روي معاش بخشي از مردم، بسياري از آنان را از نظام جدا مي‌کند و به فکر راه‌هاي جايگزين مي‌کشاند. بديهي است با برنامه‌ريزي دشمن، براي ايجاد التهاب و خرابي در فضاي انتخابات، اين رفتار توهين آميز مسئولين اينترنت با مردم، ممکن است حجت‌هاي زيادي براي بسياري از جوانان از کارمانده و از علم بازداشته شده، براي همراهي با برنامه‌هاي دشمن، بسازد. اكنون بايد پرسيد: چه کسي پاسخگوي شرايط فعلي است؟

تهران امروز:حركت جبهه متحد بر‌مبناي اخلاق و مدارا

«حركت جبهه متحد بر‌مبناي اخلاق و مدارا»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم مرتضي طلايي است كه در آن مي‌خوانيد؛تبليغات انتخابات مجلس شوراي اسلامي از امروز آغاز شد و صدها كانديداي تاييد صلاحيت شده براي شركت در انتخابات فرصتي يك هفته اي براي تبليغات خواهند داشت. از چند ماه پيش از انتخابات جو رواني-رسانه اي سنگيني در رسانه هاي غربي عليه ايران به راه افتاد كه تلاش داشت تا با هدف قرار دادن شركت مردم در انتخابات، ضربه اي حيثيتي به اعتبار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران وارد آورد. آگاهي از اين موضوع طلب مي كند تا در يك هفته اي كه تا انتخابات مانده است- فارغ از نتيجه اي كه حاصل خواهد شد- با صبر، مدارا و اخلاق مداري بيشتري حركت كنيم. دشمنان نظام همواره در حال برنامه ريزي براي ايجاد التهاب در انتخابات بوده اند.

مقام معظم رهبري در نماز جمعه اخير خود درباره انتخابات سخنان بسيار مهمي فرمودند كه بايد در رأس برنامه ريزي ها و توجه كانديداها و مردم قرار بگيرد. ایشان حفظ اتحاد و همدلى را به عنوان يكى از وظایف ملت تعیین کردند که همه گروه‌ها به ویژه اصولگرایان باید در این زمینه هوشمند باشند و به این وظیفه به خوبی عمل کنند.

اصولگرايان در انتخابات هفته آينده با چندين ليست شركت كرده اند. در چندماه گذشته تلاش فراواني شد تا يك ليست از اصولگرايان تشكيل شود كه اينگونه نشد.نهايتا ليست جامع و كاملي با محوريت حضرت آيت الله مهدوي كني تشكيل شد كه مي‌توان آن را ليست دلسوزان انقلاب و حاميان ولايت ناميد.

بنده بر اين اعتقادم كه جبهه متحد اصولگرایان بهترین سازوکار برای رسیدن به وحدت است. آیت الله مهدوی کنی با تدبیر ویژه خود سازوکاری ایجاد کردند که بتوان از طریق آن وحدت حداکثری در بین اصولگرایان ایجاد کرد ولی عده‌ای به دلیل سهم‌خواهی بیشتر از لیست‌ها، نخواستند در اتحاد این جبهه سهمی داشته باشند.

با اين حال اما آیت‌الله مهدوی کنی با برخورد بزرگوارانه خود به همه گروه‌های سیاسی درس اخلاق‌مداری داد و بی‌شک این منش ، مسیر راه جبهه متحد اصولگرایان در انتخابات پیش رو و ان‌شاءالله مجلس نهم است. شکل‌گیری این جبهه بر مبنای حرکت جامعتین و در ادامه سازوکارهای قدرتمند برای جذب تفکرات گوناگون اصولگرا، از این جبهه، ائتلافی قدرتمند ساخته که تفکرات گروه‌های مختلف اصولگرا را در برگرفته است. جبهه متحد اصولگرایان به معنای واقعی کلمه به یک جبهه انتخاباتی که از اجماع تشکل‌ها و افراد گوناگون شکل گرفته تبدیل شده است و به راستی اگر جای گروهی در این جبهه خالی است به واسطه تفکرات قبیله ای و گروه محور است . ملت ما از آن‌جایی که شرکت در انتخابات را نه تنها تکلیف سیاسی، بلکه تکلیفی شرعی و ایمانی می‌داند، حضوری دشمن‌شکن در صحنه انتخابات خواهد داشت و توطئه‌های شوم دشمن را مثل همیشه بی‌اعتبار می‌کند.

ملت ما:معلم نمونه، نه آن است که خود بگوید

«معلم نمونه، نه آن است که خود بگوید»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم سید رضا باقریان موحد است كه در آن مي‌خوانيد؛ این روزها در کنار مباحث سیاسی و اقتصادی – و نه مباحث علمی و تحقیقی- که متاسفانه در صدر دغدغه‏ های معلمان قرار دارد، مبحث دیگری که مطرح می‏شود، مبحث شیرین انتخاب معلمان نمونه است.فرایند انتخاب معلم نمونه، پس از طی مسیری پیچیده و دور از کرامت‏های انسانی و گذر از هفت خوان‏ های کاملا قانونی، شبه قانونی، کمی تا قسمتی قانونی و... بالاخره در هفته معلم سال آینده (سالروز شهادت شهید مطهری) در اردیبهشت ماه، با اهدای یک عدد ماشین پراید به پایان می‏رسد و بدین وسیله از مقام شامخ معلمان نمونه تجلیل به عمل می‏آید.

هر ساله در چنین روزهایی، وزارت محترم آموزش و پرورش به یاد معلمان نمونه می‏افتد و با ارسال فرم‏هایی از کسانی که ادعای نمونه بودن دارند، می‏خواهد که مدارک و مستندات خود را ارائه دهند تا پس از بررسی و کارشناسی‏های کاملا شفاف و عالمانه، معلمان نمونه ناحیه، شهر، استان و کشور را انتخاب نمایند و در هفته معلم از این نخبگان که خودشان، نخبگی و برتری خودشان را کشف کرده‏اند، تجلیل شود، تجلیلی نه با هدایای معنوی، بلکه از نوع آهنی (ماشین پراید).

حال سخن ما این است که اگرچه تقدیر از معلمان برتر و نخبه، کاری بس ضروری و عالمانه است، اما نحوه انجام این کار دقیق و حساس به این شکل، دور از موازین علمی و اخلاقی است. هنر این است که ما سیستمی کارا و دقیق داشته باشیم تا خود به خود و اتوماتیک وار، به ارزیابی معلمان خود بپردازد و معلم نمونه را انتخاب کند و از ایشان تقدیر نماید، نه این که بر اساس یک سری فرم‏های کلیشه ای و غیر کارشناسانه، خود معلمان، برتر بودن خود را اعلام کنند و برای اثبات آن، کرامت انسانی خود را زیر پا گذاشته و برای جمع آوری نمره و کسب امتیاز بیشتر، تن به هر کاری بدهند.

بسیار دیده ایم که معلمان ادعا کننده برتر بودن، ده‏ها صفحه فتوکپی اسناد به دست، از این اتاق به آن اتاق در ادارات آموزش و پرورش در راستای اثبات نخبگی خود می‏کوشند و ناخواسته کرامت‏های انسانی خود را نادیده می‏گیرند.

پیشنهاد این است که وزارت‏نشینان محترم، به این رویه غیر اخلاقی و دور از تعقل و تامل پایان داده و در راستای کشف معلمان برتر و نخبه که آن چنان غرق در تحقیق و مطالعه هستند که اصلا به فکر مطابقت دادن خود با فرمهای انتخاب معلم نمونه و جمع آوری امتیازات حقیر و بی ارزش آن نیستند، فکری عالمانه بنمایند.

چه بسیارند معلمان محقق و خوش و ذوق و سلیقه ای که زندگی خود را وقف علم و دانش و نشر آن کرده اند، اما به دلیل حجب و حیای فرهنگی و تن ندادن به حقارتهای اداری و سازمانی در کنج عزلت خویش، در انزوا به سر میبرند و هیچ کسی از آنها یاد نمیکند، زیرا طبق فرمهای کلیشه ای و سازمانی، معلمی نمیکنند.

بدون شک آنها محتاج این تقدیر و تشکرهای پرطمطراق و پر زرق و برق نیستند و عشق و هنر خود را فدای یک ماشین پراید یا چند سکه نمیکنند. این وزارت آموزش و پرورش است که به آنها احتیاج دارد و می‏بایست آنها را شناسایی نماید و از علم و تخصص آنها به بهترین وجهی بهره برداری نماید.

نکته پایانی، درد دلی است که بسیاری از معلمانی که در سالهای گذشته به عنوان نمونه انتخاب شده اند، دارند و آن این که: مگر نه این است که ما معلمان نمونه این کشوریم و از ما تقدیری شایسته و بایسته به عمل آمده است، پس چرا بعد از پایان یافتن آن مراسمهای کذایی، دیگر هیچ کس، سراغی از ما نمیگیرد؟

چرا در تصمیم گیریهای کلان کشور از دیدگاههای ما در راستای رفع مشکلات و بهبود اوضاع آموزش و پرورش استفاده نمیشود؟

چرا...

دنياي اقتصاد:بورس 91 چگونه خواهد بود

«بورس 91 چگونه خواهد بود»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم شروين شهرياري است كه در آن مي‌خوانيد؛شايد شنيده باشيد كه بازار سهام را «ويترين اقتصادي كشورها» مي‌دانند.اگر اين تعبير را بپذيريد بايد تنها زماني به دنبال رشد و بالندگي بورس باشيد كه اقتصاد كشورها در مسير توسعه قرار دارد؛ ...

... يعني زماني كه توليدكنندگان به فكر گسترش فعاليت خود هستند، مصرف‌كنندگان با بازار آشتي كرده‌اند و خلاصه چرخ توليد و مصرف به خوبي مي‌گردد. اما كارنامه بورس تهران در سال 90 نشان مي‌دهد كه اين سال دوره خوشي براي بازار سرمايه ايران نبوده است. رشد شاخص بورس در يازده ماه گذشته از اين سال به سطح 7 درصد محدود شده است؛ بررسي اين كارنامه در نيمه دوم سال به طور مجزا حتي نتايج نامطلوب تري به دست مي‌دهد؛ به نحوي كه از اول مهر ماه تا‌كنون، بورس نه تنها رشدي را ثبت نكرده بلكه اگر در اين دوره از كل سهام پذيرفته شده در بورس تهران به تناسب اندازه شركت‌ها خريداري كرده بوديد، اكنون بيش از 7 درصد از ارزش سرمايه اوليه كاسته شده بود. اينكه چرا بازار سهام در سال 90 به ركود فرورفته است، حكايت مثنوي هفتاد من كاغذ است، اما با بازگشت به همان تعبير اوليه مي‌توان گفت وضعيت اقتصاد كلان در قيمت‌هاي سهام بازتاب يافته است.

اين استدلال وقتي قوي‌تر مي‌شود كه به رشد 100 درصدي قيمت سكه طلا از ابتداي سال تا كنون توجه كنيد؛ اين جهش اعجاب‌انگيز هر چند براي دارندگان سكه‌هاي زرين مطلوب تلقي مي‌شود، اما از منظر اقتصادي به هيچ عنوان اتفاق خوبي نيست. برخي به درستي مي‌گويند رشد قيمت ارزهاي خارجي و طلا نشانه بيماري در اقتصاد است كه سرمايه‌ها را به جاي بخش‌هاي مولد به سمت اين دارايي‌هاي «امن» سوق مي‌دهد تا در گاوصندوق‌ها پنهان شوند و در روزگار امنيت دوباره به چرخه اقتصادي بازگردند، اما شايد به جاي واكاوي آنچه گذشته است، ‌ترسيم يك چشم‌انداز واقع بينانه از بورس براي سال 91 به مراتب براي خوانندگان اين مطلب كارآمدتر باشد. به اين منظور ناگزير بايد وضعيت عوامل موثر بر بازار سرمايه كشور را به تفكيك بررسي كرد:

1- نرخ ارز: مطالعه تاريخچه بازار سهام نشان مي‌دهد كه پس از سال‌هايي كه ريال با كاهش شديد ارزش مواجه شده است، بورس تهران دوران طلايي خود را تجربه كرده است. قديمي‌تر‌هاي بازار سرمايه هنوز بازدهي رويايي 139 درصدي شاخص بورس در سال 82 را از ياد نبرده‌اند كه پس از حذف ارز دولتي و يكسان‌سازي نرخ ارز در سطح 8000 ريال ايجاد شد. توجيه اقتصادي اين واكنش بورس هم ساده است: رشد نرخ ارز، صادرات را تقويت مي‌كند و توليد داخلي را در برابر ورود كالاهاي خارجي مقاوم‌تر و به‌صرفه‌تر مي‌سازد. به اين ترتيب با توجه به منطق اقتصادي و نيز الگوي تاريخي مورد اشاره، اين اتفاق در سال 91 تاثير قابل‌توجهي در رشد سودآوري شركت‌ها خواهد داشت؛ به ويژه شركت‌هايي كه در داخل كشور تقاضاي مصرفي دارند و مواد اوليه آنها نيز از داخل تامين مي‌شود. در اين ميان، مشكلات احتمالي در نقل‌و‌انتقال ارز شركت‌هاي صادر‌كننده به عنوان يك تهديد بالقوه مطرح است كه البته هنوز نشانه‌اي از پيامدهاي عملي آن در گزارش‌هاي مالي شركت‌ها به چشم نمي‌خورد.

2- اقتصاد جهاني: اگر به نمودار شاخص‌هاي بين‌المللي سهام از اوايل سال 2008 تاكنون دقت كرده باشيد، درمي‌يابيد كه پس از فراز و نشيب‌هاي بسيار زياد، اين نمودارها دوباره ارقامي مشابه آن ايام؛ يعني قبل از وقوع ركود جهاني اقتصاد را نشان مي‌دهند. اگر قيمت‌هاي سهام را بيانگر انتظارات سرمايه‌گذاران از آينده بدانيم، اين‌گونه تصور مي‌شود كه اكنون چشم‌انداز سرمايه‌گذاران با سال 2008 (كه هنوز اثري از بحران عظيم اقتصادي در ذهن خبره‌ترين تحليلگران هم نبود) مشابه است. اين در حالي است كه اين روزها كمتر كسي است كه از چالش‌هاي اقتصاد بيمار جهان و بحران‌هاي احتمالي پيش رو آگاه نباشد. رمز‌گشايي از اين متناقض نما به سياست‌هاي اقتصادي سردمداران جهان بازمي‌گردد كه آنقدر پول و اعتبار براي مقابله با بحران خلق (چاپ) كرده‌اند كه قيمت دارايي‌ها با فشار نقدينگي ارزان، مجال سقوط نمي‌يابند.

اما اهميت اين مساله براي سهامداران ايراني در كجاست؟ حدود نيمي از شركت‌هاي پذيرفته شده در بورس تهران را توليد‌كنندگان مواد معدني، فلزي و پتروشيمي تشكيل مي‌دهند كه درآمد فروش آنها مستقيما به قيمت‌هاي جهاني وابسته است. از آنچه بيان شد، مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه داروي تكراري پول ارزان باز هم براي اقتصاد بيمار جهاني تجويز شده است؛ رويكردي كه در عمل وقوع بحران بزرگ (كه مي‌تواند قيمت كل دارايي‌ها در جهان را با شوك سقوط مواجه كند) را بار ديگر به لطف قدرت «فعلا» نامحدود بانك‌هاي مركزي به تعويق انداخته است. از اين جهت مي‌توان گفت شركت‌هاي بورس تهران در يك حاشيه امنيت مناسب قرار دارند و تلفيق اين عامل با نرخ‌هاي رشد يابنده ارز مي‌تواند موجب تضمين جهش سودآوري شركت‌هاي مرتبط در سال آينده شود.

3- انتظارات سرمايه‌گذاران: شايد شما با نسبت قيمت بر درآمد سهام يا P/E آشنا باشيد. اين نسبت از تقسيم قيمت بر سود هر سهم شركت به دست مي‌آيد؛ بنابراين اگر P/Eيك سهم 5 باشد، به اين معني است كه سرمايه‌گذاران حاضرند 5 ريال براي هر يك ريال از سود شركت بپردازند و اين عدد، نرخ بازگشت سرمايه 20 درصدي سالانه را در مورد سهام اين شركت با فرض ثبات سودآوري و تقسيم كامل سود نشان مي‌دهد. بورس تهران سال جاري را توفاني آغاز كرد و ميانگين نسبت قيمت بر درآمد سهام در پايان فروردين به 9 واحد رسيد كه از سال 83 بي‌سابقه بود. از آن پس، همگام با وزيدن نسيم سرد ركود، هر ماه اين نسبت كليدي كاهش يافت تا اين متغير كه از آن به عنوان «مقياس خوش بيني» ياد مي‌شود با ترديد سرمايه‌گذاران نسبت به چشم‌انداز اقتصادي شركت‌ها در حال حاضر به 6 واحد تعديل شود.

در ماه گذشته، با اعلام افزايش 5 درصدي نرخ سود سپرده‌هاي بانكي و سيل انتشار اوراق مشاركت و گواهي‌هاي جديد سپرده (كه با توجه به الزام به بازخريد در هر زمان، در عمل نرخ سود روز شمار را به 18 درصد افزايش داده است)، يك تحول مهم ديگر در قيمت‌گذاري سهام ايجاد شد. در اين راستا، علاوه بر ريسك‌هاي بيروني حاكم بر فضاي بازار كه قيمت‌هاي سهام را تحت فشار قرار داده اينك با افزايش نرخ سود بدون ريسك، يك محرك ديگر در جهت كاهش بيشتر P/E بازار خودنمايي مي‌كند.

بازار سهام تجربه مشابهي از اين دست را در سال 87 از سر گذرانده است كه همگام با انتشار اوراق مشاركت و گواهي سپرده 19 درصدي، P/E متوسط بورس در اثر خروج نقدينگي و نيز بحران جهاني اقتصاد تحت فشار قرار گرفت و اين نسبت تا كمتر از 4 واحد نزول كرد. از اين منظر شايد اگر تا پيش از اين، نسبت قيمت بر درآمد 5 تا 6 واحدي به عنوان ميانگين بلندمدت بازار سرمايه براي قيمت‌گذاري سهام منطقي تلقي مي‌شد، اينك با توجه به ريسك‌هاي پيراموني و سود بانكي 20 درصدي بايد به انتظار تعادل آن در محدوده 4 تا 5/4 واحد بود. به اين ترتيب پيش‌بيني مي‌شود اين نسبت كليدي به كاهش خود در سال 91 ادامه دهد كه البته بخش عمده آن از محل رشد سودآوري شركت‌ها (مخرج كسر) و نه افت قيمت سهام (صورت كسر) تامين خواهد شد.

4- وقايع سياسي: شايد امكان‌پذير باشد كه يك فرد در عرصه زندگي خود به عالم سياست، كاري نداشته باشد، اما اگر با بورس سر و كار داريد مي‌توانيد مطمئن باشيد كه «سياست» دست از سر شما بر نخواهد داشت! عملكرد بورس در سال 90 هم به خوبي نشان داد كه نقش سياست در نوسان قيمت‌هاي سهام چقدر پررنگ است. تحليل عرصه سياست و پيش‌بيني رويدادهاي آتي در آن نزد كارشناسان بسيار متفاوت است، اما از يك منظر مي‌توان گفت پس از يك دوره فشارهاي يكجانبه غرب عليه ايران، گزينه تشديد فشار ديپلماتيك با توجه به مقاومت روسيه و چين محدود‌تر شده است.

تلفيق اين نكته با در پيش بودن انتخابات رياست‌جمهوري ايالات متحده آمريكا و فرو رفتن اين كشور به رقابت‌هاي انتخاباتي باعث مي‌شود كه چشم‌انداز افزايش فشار‌هاي يكجانبه بر ايران در سال آينده با ابهام مواجه باشد. در اين زمينه البته مذاكرات پيش‌روي نمايندگان كشورمان با گروه موسوم به 1+5 داراي اهميت زيادي است. در صحنه داخلي نيز ايران به روزهاي مهم انتخابات رياست‌جمهوري سال 92 نزديك مي‌شود. سال‌هاي قبل از رياست‌جمهوري در بعد از انقلاب، روند بورس عموما منفي بوده است كه ناشي از انتظار براي ترسيم نقشه راه سياست كشور مي‌باشد.

به اين ترتيب مي‌توان انتظار داشت سايه سياست در سال 91 كماكان بر سر بورس سنگيني كند و برآيند تحولات سياسي خارجي و داخلي زير ذره‌بين اهالي بورس باشد.

5- درآمد نفتي: اصلي‌ترين شريان درآمد ايران صادرات نفت است. ايران در حال حاضر 8/3 ميليون بشكه نفت در روز توليد و 4/2 ميليون بشكه از آن را صادر مي‌كند.

اصلي‌ترين منبع درآمد دولت (حدود نيمي از آن) از نفت تامين مي‌شود و با توجه به آنكه دولت بزرگ‌ترين كارفرماي اقتصادي كشور است، تغيير توان درآمدي آن مي‌تواند بر كل اقتصاد و نيز وضعيت بنگاه‌هاي توليدي موثر باشد.

البته در سال آينده (1391) با توجه به رشد قيمت جهاني نفت تهديد جدي از بابت كاهش درآمد نفتي متوجه كشور نيست، اما در افق ميان‌مدت، سرمايه‌گذاران بورس بايد ميزان درآمد نفتي كشور و تغييرات احتمالي آن را به دقت مورد رصد قرار دهند.

جمع‌بندي: همانطور كه ملاحظه كرديد، اثر‌گذاري عوامل مختلف بر بورس تهران در سال 91 متعدد و تا حدي متناقض است. به پنج عامل فوق، مي‌توان سياهه‌اي از عوامل ديگر نظير تورم، وضعيت اقتصاد داخلي، هدفمندسازي يارانه‌ها و ... را هم اضافه كرد و بر هر يك شرحي نگاشت كه البته تنها نتيجه‌گيري نهايي را بغرنج‌تر مي‌سازد.

در روزهايي كه هر روز ده‌ها خبر مبني بر تحولات سياسي داخلي و خارجي، تلاطم در بازار ارز، نوسان بازارهاي جهاني و... منتشر مي‌شود، تلاش براي حدس زدن واكنش بعدي بورس، اقدامي بيهوده است و باعث سردرگمي سرمايه‌گذاران مي‌شود. اما جان كلام اين است در شرايطي كه نفت 120 دلاري و رشد نرخ ارز (كه روزگاري آرزوي توليدكنندگان بود) در عمل اتفاق افتاده است، چشم‌انداز رشد سودآوري براي شركت‌ها فراهم است.

البته كماكان مي‌توان از نگراني‌هاي روزمره سخن راند و انرژي را روي پيش‌بيني وقايع آينده متمركز كرد، اما اگر بخواهيم به اصول سرمايه‌گذاري بازگرديم بايد گفت قيمت سهام در بورس تهران پس از طي اين دوران آشفته و پرتلاطم مجددا به سمت ارزش ذاتي بازخواهد گشت؛ مقصدي كه به‌‌رغم موج‌هاي عالم سياست، هنوز هم بازار سهام را به علت چشم‌انداز جهش سودآوري شركت‌ها به عنوان يكي از گزينه‌هاي سرمايه‌گذاري قابل اعتنا در سبد دارايي‌هاي هر فرد در سال 91 مطرح خواهد كرد؛ هرچند وزن اين گزينه در سبد دارايي‌هاي هر سرمايه‌گذار با توجه به قدرت تحمل ريسك او مي‌تواند متفاوت از گذشته باشد.

آخرین اخبار