این کل حکایت رسانه های داخل و بیرون ایران است؛ رسانه های داخلی با انواع محدودیت ها قانونی و غیرقانونی و ممنوعیت های نوشته و نانوشته مواجه هستند، پشت اصحاب رسانه می لرزد وقتی می خواهند خبر یا تحلیل منتشر کنند، مراقب تک تک کلمات شان هستند تا مبادا کلمه ای به کسی بربخورد یا باعث ایجاد سوء تفاهم شود، که اگر چنین شود، انوع برخوردها و مجازات ها متصور است. به طور خلاصه، ذهن روزنامه نگار ایران حین انجام مأموریت، بیشتر معطوف به نهادهای ناظر است تا مخاطب!
همین ناآرامی های اخیر را مثال می زنم؛ رسانه های داخلی می ترسیدند خبر
بزنند که فلان خیایان شلوغ شده است، می ترسیدند بنویسند در فلان شهرها بین
پلیس و تجمع کنندگان درگیری شده است، می ترسیدند گزارش دهند که فلان شعارها
سر داده می شد.
می دانید چرا می ترسیدند؟ چون اگر این ها را می
نوشتند، فردای همان روز، تمام کاسه کوزه ها بر سر رسانه های داخلی می شکست
که بیایید پاسخگوی همه تجمعات و تخریب ها و شعارها باشید، این شما بودید که
مردم را تحریک به شورش کردید! اصلاً اگر شما نمی نوشتید که مردم تجمع و
اعتراض نمی کردند!
واقعاً چه کسی می تواند در برابر این اتهام سنگین
دوام بیاورد؟ به راحتی می توانستند رسانه ای که گزارش اعتراضات را بدون
سانسور منتشر کرده تعطیل کنند.
به همین دلیل بود که رسانه ها، یا سکوت کرده بودند یا کلی گویی می کردند؛ این در حالی بود که در آن شرایط افکار عمومی، دنبال خبرهای میدانی با جزئیات بودند؛ و به این نیاز چه کسانی پاسخ دادند؟ رسانه های خارج از کشور، آمد نیوز، بی بی سی، صدای آمریکا و ... .
تا این جای کار، صورت مسأله مشخص است: وقتی رسانه های داخلی نمی توانند برغم توانمندی شان، خبرها را به اطلاع مردم برسانند، مردم به سمت رسانه های خارج از کشور می روند. این می شود که کانالی مانند آمد نیوز، ظرف کمتر از 2 روز، یک میلیون نفر عضو جدید می گیرد.
من اگر جای مدیران این رسانه های خارجی بودم، لوح تقدیری از جنس طلای 24 عیار برای مسؤولانی که رسانه ها را در ایران محدود کرده اند می فرستادم چرا که با بستن دست و پای رسانه های داخلی، میدان داری خبر را دو دستی تقدیم رسانه های خارجی کرده اند.
اما ادامه ماجرا چیست؟
وقتی در غیاب داخلی ها ، رسانه آن طرف آبی
مرجع اصلی اطلاع رسانی می شود و اعتمادها را جلب می کند، آن گاه بر اساس
سیاستی که دارد، شروع می کند به خط دهی کردن که فلان جا تجمع کنید، فلان
شعارها را بدهید، به فلان جا حمله کنید، این روش درست کردن بمب دستی است و
... .
در واقع، در این مرحله، فقط خبر از آنچه رخ داده نمی دهد بلکه خبرهای آتی را نیز شکل می دهد.
اگر آن جمعیتی که با تدابیر(!) مسؤولان داخلی به سمت رسانه های خارجی رفته اند، با رسانه های داخلی همراه می شدند، در عین مطلع شدن از اخبار واقعی، از خط دهی و تحریک رسانه های خارجی، مصون می ماندند.
و در پایان تمایل دارم یک سؤال از مسؤولان بپرسم که اگر کمی بر روی آن
تأمل کنند، حتماً در سیاست های رفتاری شان با رسانه ها تجدید نظر خواهند
کرد: تا کنون کدام رویداد سیاسی یا اجتماعی بوده است که خواسته اید مردم از
آن خبردار نشوند و مردم هم مطلع نشدند؟
اصلاً مگر می شود در عصر
ارتباطات، مردم را از دانستن محروم کرد؟در همین وقایع اخیر، نه صدا و سیما و
نه سایر رسانه های داخلی، جزئیات را اطلاع رسانی نکردند ولی اکنون همه می
دانند در کدام شهرها چه اتفاقاتی افتاده، به کجاها حمله شده، چه شعارهایی
داده اند و با جزئیات هم می دانند.
همه دانستند که چه شد ولی چون رسانه های داخلی محدودیت داشتند، ابتکار عمل دست رسانه های خارجی افتاد؛ به همین سادگی.