كيهان:نقطه كور رادار كجاست ؟
«نقطه كور رادار كجاست؟»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛
1- آسيب شناسي سياست ورزي اصولگرايان به يك معنا آسيب شناسي رفتار همه مؤمنان به انقلاب و حاملان آن است. مكانيزم دفاعي در يك پيكر سالم ورزشكاري، به سرعت آسيب ها را مي يابد و ترميم مي كند. چنين پيكري در سلامت و شادابي و چالاكي، يك سر و گردن از ديگران بالاتر است. مجاهدان راه خدا نيز در روحيات و عواطف و خلقيات بايد چنين باشند؛ برجسته و متمايز از ديگران. آنها اگر هم در عرصه سياست وارد مي شوند، به سياست ورزي عرفي و روش هاي رايج سياستمداران و رقيبان و حاضران در اين گود اقتدا نمي كنند. مجاهدان راه حق، نظام رفتاري منحصر به فردي دارند كه ديسيپلين آنهاست. به خط اتوي اين نظام رفتاري، وسواس دارند و مراقبند كه نشكند. طبعاً نمي شود وارد گود سياست شد و با حريفان و رقيبان دست و پنجه نرم نكرد. اما آنجا هم آداب خود را دارند و به روش برگزيده عمل مي كنند. كه اگر چنين نباشد، مجاهد نيستند.
انسان مؤمن و جامعه مجاهد، باكي از حريفان و دشمنان ندارد اما از خود، چرا. ترس دشمن- برانگيختگان شيطان- تنها در دل كسي مي افتد كه باور به آرمان ها ندارد. «همانا شيطان منحصراً دوستان و پيروان خود را مي ترساند. پس، از آنها نترسيد و از من پروا كنيد اگر مؤمن هستيد».(آل عمران- 175) جامعه مؤمني كه مقتدايي مجاهد دارد، سزاوار است بيمي از دشمن به دل راه ندهد. به همين علت، برآيند حركت كلي در 33 ساله پس از انقلاب با وجود انبوه تهديدها، پيروزي و ظفرمندي بوده است. همين تحولات چند ماه اخير را مرور كنيد. جبهه دشمن در اقدامي اورژانسي، به فشار رواني تحريم ها متوسل شد تا پيش از انتخابات، در 2 ايستگاه اثرگذار باشد. آنها توقع داشتند با اين فشار كم سابقه، ابتدا 22بهمن را به ركود بكشانند و با روحيه دادن به جريان فتنه، در 25 بهمن بلوا به راه بيندازند و سپس در ايستگاه مهم انتخابات، فاز ديگري از سناريوي تحريم نظام را كليد بزنند و بعد... قدم هاي بعدي. اما دشمن در همين دو ايستگاه، ضرباتي گيج كننده و استراتژي سوز از ملت دريافت كرد تا زنجيره شكست هايش از بيداري و بصيرت اسلامي در چند سال اخير تكميل شود.
2- آسيب شناسي، امري سهل و صعب است. آسان به هنگام قضاوت درباره ديگري و صعب به هنگام ارزيابي خود. مثال غفلت خيلي از ماها، مثال مدادي است كه پشت گوش بگذارند و پي آن همه جا را زير و رو كنند. آدمي اغلب در نقطه كور رادار خويش قرار دارد يا در تمثيل، به صفحه مونيتور دوربين هاي كنترلي مي ماند كه بايد واقعيت ها را نشان دهد اما چون تصويرهاي كاذب و مجازي در مقابل دوربين ها گذاشته اند، واقعيت را نشان نمي دهد. اميرمؤمنان علي عليه السلام در خطبه 223 (برخي نسخه ها خطبه 214) نهج البلاغه، انسان فريب خورده و از خود متشكر را اين گونه تصوير مي كند؛ «بي حجت ترين در مقام سؤال و بازخواست، و بي عذرترين در جايگاه فريب خوردگي! شديدترين جهالت درباره خويشتن، گريبان او را گرفته است». آيا انسان مجاهد مي تواند حجتي براي هنگام بازخواست نداشته باشد؟!
كلام الله مجيد را كه مي گشايي و حمد الهي را كه بر زبان جاري مي سازي، اولين آيات «تمايز» مؤمنان چشم نوازي مي كند. اين كتابي كه ترديدي در آن نيست، هدايت است براي پرهيزگاران. و پرهيزگاران؟! نخستين و برجسته ترين ويژگي شان ايمان به ماوراي عالم ماده است. «الذين يؤمنون بالغيب». اين باور همچنان كه بسط يد بلامعارضي به مؤمنان مي دهد، دست آنان را مي بندد از اينكه عوامانه و عرفي (پوپوليستي و سكولار) رفتار كنند. پوپوليسم و سكولاريسم- رفتار باري به هر جهت و اباحي- با شخصيت و اصالت مؤمنانه جور درنمي آيد. درست است كه جهان، جهان داد و ستد و معامله است و انسان مدام چيزي مي دهد و چيزي مي ستاند اما اين معامله براي مؤمن آداب و اقتضائاتي دارد؛ اگرنه او هم در حلقه انبوه آدمياني درمي آيد كه ذاتاً در خسرانند و در اصل سرمايه زيان مي كنند. هر چيز بهايي دارد و بهاي رضوان خدا در وسعت حقيقي حيات- حيات نهان از ديدگان ما- پاكيزگي و پرتلاش بودن و پيراستگي است.
صداي علي بن ابيطالب عليه السلام همچنان در گوش روزگار طنين افكن است:«كجايند برگزيدگان و صالحان شما؟! كجايند آزادگان و رادمردان شما؟! كجايند آنها كه در كسب و داد و ستد خود اهل ورع و پرهيزگاري، و در رفتار اهل تنزه و پيراستگي هستند؟!... آيا بدون زشت شمردن و تغيير و جلوگيري از فساد مي خواهيد مجاور خداوند در دار قدس و عزيزترين اوليا نزد او باشيد؟ هيهات! با رضوان خدا خدعه نتوان كرد و به رضايت او جز به طاعت حق نتوان رسيد. لعنت خدا بر امركنندگان به معروف كه خود، آن را ترك كنند و نهي كنندگان از منكر كه خود بدان عمل نمايند!» (خطبه 129 نهج البلاغه). كم فروشي و غشّ در اين معامله، پدر و پدر جد هر مؤمن معمولي را درمي آورد تا چه رسد سياستمدار و نخبه پيشاهنگ ديگران. گويا مرز مفلحان و لعنت شدگان در اينجا بسيار باريك است. لابد مي شود كلكسيوني شگفت انگيز و باورنكردني از نخبگان آمر به معروفي پيدا كرد كه در زمره لعنت شدگان جاي گرفته اند، محروم از كمترين رحمت واسعه الهي؛ حال آن كه حسابي ممنون از خود بودند. مضحك است اما حقيقت دارد تشكر از خود براي كار نكرده و رنج نكشيده! «گمان مبر آنها كه از اعمال خود شادمان مي شوند و دوست دارند در قبال كاري كه نكرده اند ستايش شوند، از عذاب رهايي پيدا مي كنند. و براي آنها عذاب دردآور است» (آيه 188 سوره آل عمران). نكند حكايت اصولگرايي و انقلابي گري و خدمتگزاري و سياست ورزي برخي از ماها همين باشد؟! چرا ما در زمره مجاهدان و مفلحان نباشيم؟
3- انسان از شنيدن خبر درگذشت كساني كه آنان را كم يا بيش مي شناسد، جا مي خورد. مثل همين خبر درگذشت يكي از نامزدها دو هفته مانده به انتخابات. ان شاءالله كه غفران و رضوان الهي شامل حال وي باشد. تقدير الهي همين گونه است. شمارش معكوس عمر انسان كه به صفر رسيد، اجل لحظه اي مهلت نمي دهد. گويا سرجلسه آزمون است. آنها كه حواس جمع تري دارند، دقايق پاياني آزمون را در مي يابند و بهره مي گيرند و شماري كه غرق در خودند، ناگهان مي شنوند: قلم ها بالا! ديگر حق نوشتن نداريد. باز هم صداي مولاي متقيان است در گوش روزگار و در جان پرهيزگاران: «بندگان خدا، پس همين حالا بكوشيد در حالي كه زبان ها براي گفتن گشوده و بدن ها سرپا و اعضاء- براي حركت- در انعطاف و مجال فراهم است» (خطبه196). «تقوا كليد درستكاري و توشه روز بازگشت و مايه آزادي از هر بردگي و نجات از هلاكت است. بكوشيد در حالي كه عمل هنوز بالا مي رود و توبه سود مي بخشد و دعا شنيده مي شود و حال شما آرام است و قلم ها به نوشتن در جريان». (خطبه230). «بكوشيد در حالي كه هنوز نفس مي كشيد و نامه هاي عمل گشوده و در توبه باز است و انسان رويگردان را مي خوانند و گنهكار اميدوار است؛ پيش از آن كه عمل متوقف شود و مهلت ها پايان پذيرد و اجل سرآيد» (خطبه 237). «بندگان خدا خود را بسنجيد پيش از آن كه شما را وزن كنند و محاسبه كنيد پيش از آن كه حساب بكشند. و نفس بكشيد پيش از آن كه گلو تنگ شود. و فرمان ببريد قبل از آن كه شما را به زور به راه بيندازند. و بدانيد هر كس خود را ياري ندهد تا از جان خود اندرزدهنده و بازدارنده اي داشته باشد، ديگري بازدارنده و پند دهنده او نخواهد بود».(خطبه90)
4-مي شد در اين نوشتار رفتار طوايف گوناگون همراه انقلاب را آسيب شناسي كرد كه چرا ريزش كردند يا در زمره رويش ها قرار گرفتند. مي شد مرور كرد آسيب ديدگي آنها كه به نقش آفرينان فتنه 88 معروف شدند يا ديگراني كه در حلقه انحراف هاي ديگري افتادند. مي شود «جبهه متحد» و «جبهه پايداري» و رفتار هر يك از آنها را در قاب انتخابات سنجيد يا پيش از آن، كارنامه طيف هاي اصولگرا در همين مجلس هشتم را بازخواني كرد كه كجا اوج گرفتند و كجا لنگيدند. يا، چندان سخت نيست قضاوت درباره صاحب منصبان حاضر و ماضي؛ كه تك تك آنان و حلقه هايشان در چهار سوق سياست چه دادند و چه ستاندند؟ سود كردند يا زيان ديدند؟ كم فروشي و بنجل فروشي كردند يا كاسباني بودند كه حبيب خدا شدند؟ سياستمداراني اهل شريعت و اهل مراعات خط اتوي فضيلت ها بودند يا خداي نكرده، به اسم انقلابي و خط امامي و اصولگرا بودند اما به رسم، عرفي و سكولار شدند؟ آيا از عمق جان و بن دندان باور كردند بشارت پروردگار را كه «انّي لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثي» و «ما عندالله خير للابرار»؟ يا سود و خير و پاداش را در قاب بده بستان هاي رايج عرصه سياست و قدرت جستند؟
مي شود هم قضاوت نكرد و «انتخابات»ها را يكي پس از ديگري گذاشت و گذشت، همچنان كه انتخابات مجلس نهم با همه اهميت به سر مي آيد و مي گذرد. افق ديد مجاهدان راه حق آن گونه كه مقتداي حكيم انقلاب مي بيند و نشان مي دهد، بسي بلندتر از اين ايستگاه ها و منزل هاست. آنها كه در اين ايستگاه ها گير افتادند، زيان كردند و آنها كه از ياد بردند وسط ميدان جنگ بزرگ و پراتفاقي به وسعت جهان جديد هستند، معبر آسيب ها و لطمات بزرگي را گشودند كه شايد تنه به تنه مقصران ناكامي در احد و صفين بزند. غافل شدن از اولويت هاي اين آوردگاه بزرگ، پشت كردن به هشدار اميرمومنان است كه «انّ اخا الحرب الأرق و من نام لم ينم عنه. مرد جنگي بيدار است و هر كس بخوابد، دشمن او خواب نمي رود.»
رحمت خدا بر مجاهدان راه حق! آنها كه جهاد و مجاهدت را «دري از درهاي بهشت، گشوده به روي اولياي خاص الهي، و لباس تقوا و زره محكم و سپر استوار الهي» يافتند كه «هر كس آن را از سر رويگرداني واگذارد، خداوند لباس ذلت بر تنش بپوشاند و شامل بلا كند». مولاي ما! تو كه ايستاده اي پيشاپيش مردم و آنها را به بسيج شدن براي جهاد با اردوگاه اموي فرا مي خواني! بگو كه نگراني از خوار كردن مومنان يكديگر را و به دوش هم انداختن، كارها را! «آگاه باشيد كه من شما را شب و روز و پنهان و آشكار، براي پيكار با اين قوم فراخواندم و گفتم با آنها بجنگيد پيش از آن كه با شما بجنگند. به خدا سوگند با هيچ گروهي در خانه شان نجنگيدند مگر اينكه آنها را ذليل كردند. اما شما تكليف جهاد را به گردن يكديگر انداختيد و همديگر را دچار خواري و خذلان كرديد تا دشمن از هر سو به شما تاخت...» (خطبه 27 نهج البلاغه).
قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المومنون ثم تردّون الي عال م الغيب و الشهاده فينبّئكم بما كنتم تعملون.
خراسان:ميلوشويچ؛ بشار اسد يا داوود اغلو؟!
«ميلوشويچ؛ بشار اسد يا داوود اغلو؟!»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيد محمد اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛«ما از او خواستيم گورباچف سوريه بشود، اما او ترجيح داد ميلوشويچ سوريه باشد» مخاطبان اين جملات فقط دانشجويان حاضر در "تالار جک مورتون" نبودند. روي سخن داووداغلو هنگام سخنراني در دانشگاه جورج واشنگتن، حتي فقط سياستمداران در آمريکا و اروپا و منطقه خاورميانه نبود. وزير خارجه ترکيه سعي کرد تا با "افکار عمومي" صحبت کند.
پرسش از لاوروف، پاسخ از داوود اغلو
حدود 2 هفته پيش ائتلاف عربي ضد سوريه با ارائه طرحي از احتمال اعزام نيروهاي حافظ صلح به سوريه به جاي گروه ناظران اتحاديه عرب خبر داد. طرح اعراب منطقه مبهم به نظر رسيد. همان زمان لاوروف، وزير خارجه روسيه، به نکته جالبي اشاره کرد: اول بايد صلحي وجود داشته باشد تا پس از آن بتوان نظامياني را "حافظ صلح" کرد.
اما اعراب منطقه اشتباه نکرده بودند. آنها فقط کمي عجولانه، بخشي از طرح مورد توافق را، شايد پيش از موعد، اعلام کرده بودند. پاسخ لاوروف، در سخنان داووداغلو نهفته است. مقايسه بشار اسد با گورباچف و ميلوشويچ، براي تحليلگران معني روشني دارد. اين گونه اظهارات نشان مي دهد که ترکيه، در هماهنگي با بازيگران منطقه اي و فرامنطقه اي تصميم خود را گرفته اند و نقشه راه شان را نيز تدوين کرده اند.
مخالفان بين المللي سوريه از ميان سناريوهاي مختلف براي سرنگوني نظام حاکم در اين کشور، سناريوي اقدام نظامي از طريق دامن زدن به جنگ هاي داخلي و از ميان الگوهاي مختلف جنگ هاي داخلي، "الگوي بالکان" را برگزيده اند. در الگوي بالکان، مخالفان مسلح مي توانند درگيري ها را در سطح کشور توسعه بدهند. مردم غيرنظامي براي در امان ماندن از درگيري به مناطق حائل کوچ داده مي شوند.
پس از آن نظاميان چند مليتي وارد سوريه مي شوند و عنان کشور اندک اندک از دست دولت خارج و به معاهدات يا نهادهاي بين المللي يا منطقه اي واگذار مي شود.(1) يک روز پس از سخنراني داوود اغلو(2)، موسسه سياست گذاري خاورميانه در واشنگتن، مقاله اي را تحت عنوان "پناهگاه هاي امن بشردوستانه: درس هاي بوسني براي سوريه" منتشر کرد. در اين مقاله(3) پيگيري الگوي بالکان و جنگ بوسني در مورد سوريه قطعي فرض شد و 3 مرحله به بازيگران منطقه اي و بين المللي در اين الگو توصيه شد:
1. ايجاد مناطق حمايت شده در مناطق مختلف سوريه 2. ارسال نيروهاي حافظ صلح با اجازه حمايت نظامي از مناطق حفاظت شده 3. حمايت نظامي از اين مناطق با استفاده از نيروي هوايي کشورهاي ديگر. اين مقاله در ادامه با توجه به ويژگي هاي ترکيه از قبيل عضويت در ناتو، حمايت هاي آمريکا از اين کشور و تجربه فرماندهي نيروهاي ناتو در افغانستان، اين کشور را گزينه مناسبي براي رهبري مداخله نظامي ناتو و غرب در سوريه معرفي مي کند.
مقايسه ميلوشويچ و بشار اسد؛ آدرس غلط
اما ترکيه از آب گل آلود "وضعيت نا به سامان سوريه" چه مي خواهد صيد کند؟ انديشکده هاي آمريکايي معتقدند حاصل بهار عربي براي ترکيه، نزديکي قابل توجه به آمريکا بوده است. در ماجراي سوريه نيز با استفاده از مقايسه بشار اسد و ميلوشويچ، ترکيه سعي مي کند خود را در کنار کشورهاي اروپايي و آمريکا قرار بدهد. اما ماجراي ميلوشويچ که داووداغلو سعي دارد از آن بهره برداري کند، در واقع وقايع مصيبت بار بوسني و هرزگوين و قتل عام مسلمانان در سربرنيتسا است و آقاي داووداغلو مسئله را غلط روايت مي کند.
در نسل کشي مسلمانان بوسنيايي، اوايل دهه 70 شمسي، نقش ناتو در حمايت عملي از جنايت صرب ها انکار ناپذير است. هرچند اسلوبودان ميلوشويچ، رئيس جمهور وقت صربستان، به اتهام نسل کشي بوسنيايي ها در دادگاه لاهه محکوم شد، اما خاطره تلخ و خونين سارايوو و سربرنيتسا حقيقت ديگري هم دارد.
اروپايي ها پس از فروريختن يوگسلاوي سابق، از تشکيل "کشوري مسلمان نشين" در قلب اتحاديه اروپا، به عنوان يک ليگ مسيحي، خشنود نبودند. بنابراين بوسني و هرزگوين استقلال اش را به قيمت قتل عام بيش از 7 هزار مسلمان به دست آورد. جالب اينکه از مهمترين دلايل مخالفت اتحاديه اروپا با پيوستن ترکيه به اين اتحاديه نيز ممنوعيت ورود کشوري مسلمان به "ليگ کشورهاي مسيحي قاره سبز" است.
بنابراين داووداغلو با وام گرفتن از خاطره نسل کشي در جنگ بوسني، ضمن فريب افکار عمومي مسلمانان، درکنار همان کساني قرار گرفته است که براي کشتار مسلمان هاي اروپايي چراغ سبز نشان دادند. مضاف بر اينکه بشار اسد برخلاف ميلوشويچ و برخلاف مخالفان داخلي و خارجي اش از انتخابات و رفراندوم حرف مي زند. درحالي که گروه هاي مخالف اسد در داخل و خارج اين کشور حاضر به مذاکره نيستند. آنها يا خود دست به سلاح برده اند، مانند ارتش آزاد سوريه، يا ماه ها است که از کشورهاي خارجي مصرانه مي خواهند که به سوريه حمله کنند، مانند برهان غليون و شوراي مخالفان سوريه.
بحران سوريه روزي به پايان مي رسد، اما...
بحران در سوريه روزي به پايان مي رسد. آن روز تاريخ، پرسش سيد حسن نصرا... را مرور خواهد کرد: «چرا مذاکره با اسرائيل جايز است ولي گفت وگو با نظام سوريه پذيرفتني نيست؟» در آن روز مسلمانان فرصت کافي خواهند داشت تا درباره رفتار هماهنگ ترکيه با اروپايي ها و آمريکاييها براي جلوگيري از آغاز گفتگوهاي صلح در سوريه قضاوت کنند. روز گذشته پارلمان اسرائيل از دولت نتانياهو خواست تا حامي مخالفان بشار اسد باشد.
خوب است دکتر داووداغلو تحليل اش را درباره همسو شدن سياست هاي ترکيه با سياست هاي صهيونيستي هم در يک دانشگاه اسلامي ارائه بدهد. براي قتل عام مردم يک کشور، تنها لازم نيست مانند ميلوشويچ اسلحه به دست گرفت. زمينه سازي ايجاد يک جنگ خونين ديگر در خاورميانه، که تعداد کشته هاي سوري تبار بهار عربي را با کشته هاي ليبيايي و مصري و يمني جمع بزند، هم کم از کشتار ندارد.
در صورت گسترش جنگ هاي خونين در سوريه، نام کساني که از خاطره تاريخي مردم سوء استفاده مي کنند، هم در کنار نام ميلوشويچ قرار خواهد گرفت.
جمهوري اسلامي:غفلت از ظرفيت رسانهاي
«غفلت از ظرفيت رسانهاي»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛تصميمات اخير مقامات كشورمان در مورد وضعيت صادرات نفت به كشورهاي اروپايي كه پس از اعمال تحريمهاي غيرمنطقي و ظالمانه برخي از اين دولتها در حوزههاي نفت و بانك مركزي اعلام و اتخاذ شد، ضرورت توجه به چند نكته راهبردي را بيش از پيش نمايان ساخته است.
الف - جمهوري اسلامي ايران به عنوان يكي از معدود نظامهاي حكومتي در جهان كه حفظ استقلال سياسي و هويت ايدئولوژيك براي آنها در صدر اولويتها قرار دارد، طي سالهاي اخير و با افزايش فشارهاي برخي كشورهاي سلطه طلب به ايران براي دست كشيدن از آرمانها و اهدافش به بهانه جلوگيري از دست يابي به انرژي هسته اي، در موقعيت ويژهاي قرار گرفته است. اين موقعيت طي ماههاي منتهي به اسفند ماه سال جاري روز به روز خطيرتر و حساستر هم ميشود چرا كه بنابر آنچه از مجموعه رفتارهاي كشورهاي غربي مشخص است، دولتهاي استعماري با درك پيشرفتها و موفقيتهاي ايران، تمام آنچه را كه در توان دارند براي متوقف ساختن روند حركتي جمهوري اسلامي به ميدان آوردهاند تا شايد به گمانشان در دستيابي ملت و نظام ايران به اهدافشان خللي وارد سازند.
طبعاً اين رفتار خصمانه كه طي ماههاي اخير در قالب انواع تحريمها مانند تحريم خريد نفت، تحريم بانك مركزي و... اعمال شده است، بايد با واكنش زيركانه و مشخصي از سوي مسئولان و مردم ايران مواجه شود تا در اثرگذاريهاي مورد نظر اعمال كنندگان آنها ناكام نماند.
به نظر ميرسد با وجود تمام دشواريها و محدوديتهائي كه جامعه ما از ناحيه سياستهاي نادرست مجريان در حوزه اقتصاد متحمل ميشود، افكار عمومي ايرانيان با درك حساسيت و اهميت شرايط، خود را براي پرداخت هزينههاي محتمل به بهاي عقب نشيني نكردن از اهداف كلان نظام، حضوري پررنگتر و پرتعدادتر در راهپيمايي 22 بهمن امسال داشت تا همبستگي و همراهي خود را با نظام نشان دهد. با اين حال، به نظر نميرسد مسئولان اجرايي كشور به عمق و اهميت برقراري ارتباطي صادقانه و شفاف با بدنه جامعه پي برده باشند يا اگر چنين دركي در لايههاي اجرايي كشور وجود دارد، دستكم در حوزه اجرا به اقتضائات و لوازم آن عمل نميشود.
ب - شرايط كشور در مقطع كنوني بسيار حساس است، درگيري همه جانبه در حوزههاي اقتصادي، بروز پيامدها و آثار تصميمات نادرست اقتصادي در سالهاي اخير و در پيش بودن انتخابات مجلس شوراي اسلامي همگي دست به دست هم دادهاند تا ضرورت شفافيت، قاطعيت و درايت در تصميمات و رفتارهاي مسئولان اجرايي كشور بيش از پيش نمود يابد. به عنوان نمونه ميتوان به موضوع توقف پيشدستانه صدور نفت به 6 كشور اروپايي اشاره كرد؛ چرا كه با وجود تمامي حساسيتهاي موجود كه تنها بخشي از آن در سطور فوق برشمرده شد متأسفانه در مورد قطع صادرات پيشدستانه نفت شاهد حداقل هماهنگي و برنامه ريزي در اطلاع رساني از اين تصميم هم در رفتارهاي مسئولان نبوديم تا جايي كه خبر قطع صادرات نفت به 6 كشور اروپايي كه سفرايشان روز چهارشنبه هفته گذشته به وزارت خارجه ايران احضار شده بودند، ظرف تنها چند ساعت سه بار تأييد و تكذيب شد و سرانجام نيز رسانههاي داخلي كشور به استناد سخنان يك مسئول خارجي، وزير صنعت اسپانيا، توانستند به يك خبر تقريباً متقن و قابل اعتماد دست پيدا كنند درحالي كه اگر جمهوري اسلامي ايران در اقدامي پيش دستانه و از روي اقتدار تصميم به قطع صادرات نفت دارد كه قطعاً هم همين گونه است، رفتار و سياست رسانهاي مسئولان كشور هم در حوزه اطلاع رساني بايد با همين شيوه و برهمين سياق عمل شود نه اينكه در رفتاري محتاطانه و مغاير با روح كلي حاكم بر تصميم قطع صادرات پيش دستانه، چندين بار و از قول منابعي كه از برده شدن نامشان در رسانهها ابا دارند، موضوع تغيير كند.
اين واقعيت غيرقابل ترديد است كه بهترين تصميمات و برنامهها را اگر غلط، نامتناسب با برنامه و ناهماهنگ اجرا كنيم، به نتيجه مطلوب نخواهد رسيد. از اين رو فارغ از اينكه برمبناي چه دلائلي مسئولان به قطع پيش دستانه صادرات نفت رسيده اند، مهم اين است كه اين تصميم يا تصميمي دائرمدار هشدار دادن به كشورهاي اروپايي، به شكلي متناسب با موضع اقتدار و درايت جمهوري اسلامي ايران، اعلام شود.
ج - بيشك رسانهها در جوامع امروزي از اهميت و تأثيرگذاري بيبديل برخوردارند و همين نقش آفريني باعث شده است كه دشمنان اين مرز و بوم، بخش عمدهاي از برنامههاي خود را بر ضربه زدن به كشورمان از طريق رسانههاي در اختيار خود پيگيري كنند. در چنين شرايطي اتخاذ راهبردهاي سنجيده و صحيح در بازي دادن به رسانههاي داخلي كه در راستاي مصالح ملي و عمومي كشور و نظام حركت ميكنند، يكي از مهمترين اقداماتي است كه بايد در دستور كار مسئولان كشور قرار ميگرفت ولي اتفاقاتي مانند ناهماهنگيهاي اطلاع رساني در مورد توقف صادرات نفت ايران به اروپا، نشان ميدهد كه همچنان اعتقادي جدي به رسانههاي داخلي وجود ندارد و مسئولان از ارائه اطلاعات شفاف و ارتباط تعريف شده با رسانههاي داخلي طفره ميروند.
شايد مسئولان از اين واقعيت غافلند كه درصورت اعتماد به رسانههاي داخلي و محرم دانستن آنها، اين رسانهها ميتوانند كمكهاي زيادي به حفظ آرامش و اطمينان افكار عمومي و خنثي سازي جنگهاي تبليغاتي و رواني دشمنان ارائه نمايند. ظرفيت رسانهها درصورتي كه جايگاه واقعي آنها شناخته شود، بسيار بيش از آنست كه اكنون ظاهر ميشود. واقعيت اينست كه مسئولان كشور نميدانند از ظرفيت رسانهاي چگونه ميتوانند استفاده كنند.
رسالت:حماسه در پي حماسه
«حماسه در پي حماسه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدمهدي انصاري است كه در آن ميخوانيد؛بزرگترين هنر دموكراسيها،به ميدان آوردن تودههاي مردم و لايههاي مختلف اجتماعي است. هر نظام سياسي مردم سالاري كه بتواند در قالبهاي متنوع، مشاركت بالاي مردم را موجب گردد به ترازي قابل قبول از توسعه يافتگي سياسي دست يافته است.
با اين وصف در همين نظامها براي اينكه زمينه مشاركت مردم در يك برنامه يا مناسبتي (انتخابات، همهپرسي،تجمعات ملي، مناسبتهاي تاريخي و ...) فراهم آيد هفتهها و شايد ماهها دستگاههاي تبليغات رسمي حكومت و تشكلهاي حزبي و صنفي به راه ميافتند و نيز با تعبيه برخي الزامات مدني و اجبارهاي قانوني، (مثلا در بلژيك، سوئيس و ...) ميزان مشاركت سياسي و اجتماعي تا حدودي بالاتر ميرود اما كمتر نظام سياسي دموكراتيكي را ميتوان سراغ گرفت كه از چنان ظرفيت بالايي برخوردار باشد كه در كمتر از يك ماه بتواند سه بار مردم را به عرصه مشاركت فرا بخواند، آن هم مشاركتي كه هم از لحاظ كمي و هم از لحاظ كيفي قابل توجه است زيرا اولا در شرايطي كاملا آزاد و بدون اعمال اجبارهاي قانوني و مدني و ... چنين مشاركتهايي صورت ميپذيرد ثانيا تنوع، تكثر و فراگيري مشاركت لايهها و اقشار گوناگون اجتماعي بسيار زياد است و ثالثا مشاركت بالا، نه در يك نقطه از سرزمين كه به نحو همزمان در بيش از 500 نقطه در اقصي نقاط كشور رقم ميخورد.
آري! نظام سياسي جمهوري اسلامي، كه برآمده از اعتقادات اصيل ديني و فرهنگي ملت بود و به پشتوانه راي ملت مستقرگرديد، با گذشت سه دهه هنوز قادر است در كمتر از يك ماه و براي سه رويداد مهم عبادي، ملي و سياسي يعني نماز جمعه 14 بهمن، جشن ملي 22 بهمن و انتخابات 12 اسفند زمينهساز مشاركتهاي گسترده مردمي باشد.
همين وضعيت بيبديل و مشاركت گسترده ملت به علاوه پيروزيهاي پي در پي نظام در عرصههاي گوناگون بوده كه به تعبير رهبر معظم انقلاب ما را در "شرايط بدر و خيبر" قرار داده است. شكست دشمنان نظام از مواجهه با جمهوري اسلامي، ناتواني استكبار و غرب در منزوي ساختن ايران و در مقابل الهامبخشي انقلاب اسلامي در جريان بيداري اسلامي ملتهاي منطقه، ناكامي غرب و اروپا در اعمال تحريمهاي گسترده عليه ايران، استقلال روزافزون و همه جانبه و پيشرفتهاي چشمگير ملت ايران و از همه مهمتر اتكاي نظام جمهوري اسلامي به ملتي بصير، مقاوم، انقلابي، هوشمند و وفادار به آرمانهاي نظام اسلامي همه و همه نشان دهنده موقعيت استراتژيك و اقتدار سختافزاري و نرمافزاري ايران اسلامي است.
در پي تمام اين پيروزيها و غرورآفرينيها اما انتخابات مهم مجلس هشتم در كمتر از دو هفته آينده پيش روي ماست: اولين انتخابات پس از فتنه تلخ 88. دستاندركاران انتخابات در اجرا و نظارت، كانديداها و طرفداران ايشان، احزاب و جناحها،رسانهها، نخبگان و از همه مهمتر انتخابكنندگان يعني مردم عزيز به وظايف حساس و تعيينكننده خود واقف هستند و بايد بيش از پيش به قانوني بودن و اخلاقي بودن فضاي انتخابات و عقلاني شدن رقابتهاي سياسي كمك كنند اما همه اين شرايط مثبت سياسي و پيروزيهاي مكرر و وجود چشماندازهاي اميدبخش براي كشور و ملت هرگز به معني نبود مشكل در جامعه نيست، اين مشكلات و مسائل را ميتوان در چهار دسته تقسيمبندي كرد:
1- در حوزه سياسي: وجود برخي شكافهاي سياسي و تنگتر كردن حلقه طرفداران نظام كه مغاير با "سياست جذب حداكثري و دفع حداقلي" بوده و متاسفانه به هر دليل و به هر عنوان (تحجرگرا، انحرافي، افراطي، فتنهگر و ...) افراد را از دايره نظام خارج ميكنيم يك مشكل جدي و خطرناك است.
اگر با نگاه وسيعتر و با تقواي بيشتر و البته با دورانديشي و جامعنگري عميقتر به برخي اشخاص كه جزء سرمايههاي ملي هستند نگاه كنيم،قطعا خواص و سياسيون كمتري به دامان اپوزيسيون سوق داده ميشوند. البته اين رويكرد هرگز به معناي مسامحه و اغماض در قبال افراد و جريانهايي كه نسبت به نظام، انقلاب و رهبري ظلم روا داشتهاند نيست.
2- در حوزه اقتصادي: اتفاقات منفي نظير اختلاس بزرگ بانكي، نوسان در بازار ارز و طلا،تورم، وضعيت مسكن و اشتغال،عدم توازن بين صادرات و واردات كه به توليد ملي ضربه ميزند، فساد در سيستمهاي اداري و گمركي و ... براي تدوين الگوي اقتصاد اسلامي كه جزء آرمانهاي فكري انقلاب و نظام ما بوده شايسته و زيبنده نيست. از سويي در سال جهاد اقتصادي و در آغازين سال دهه پيشرفت و عدالت روند فزاينده چالشهاي اقتصادي موجب ناكارآمدي سيستم اقتصادي و مالي كشور ميشود كه لازم است مجلس پيشروي كه به اراده و انتخاب ملت شكل ميگيرد براي درمان قطعي آنها چارهانديشي كند.
3- در حوزه اجتماعي و فرهنگي: ملاحظه برخي آسيبهاي فرهنگي و بعضي انحرافات اجتماعي و هنجارشكنيهاي مختلف نظير اعتياد و روي آوردن جوانان به مواد مخدر و روانگردانهاي جديد، ازدياد آمار طلاق، تشديد شكافهاي طبقاتي، تجملگرايي روزافزون، بد حجابي، پارادوكسهاي اجتماعي،تبعيضهاي آزاردهنده و ... در يك "جامعه اسلامي" بسيار تلخ و گزنده است و همين انحرافات و آسيبها به مثابه موريانهاي هستند كه از درون نظام و ساختارهاي فكري و ايدئولوژيك، آن را سست ميكنند و مباد كه نظام اسلامي ما از اين ناحيه دچار چالش و بحران شود. شايسته است قوه مقننه كشور به عنوان "خانه ملت" با قانونگذاري و نظارت خود و بسيج تمام امكانات عمومي براي اين معضلات چارهانديشي كند و آيا نبايد اينها در زمره مطالبات اصلي و حياتي ملت از برگزيدگان خويش در مجلس شوراي اسلامي باشند؟!!
4- در حوزه مديريتي: بارها شنيدهايم و گفتهاند كه علت اصلي مشكلات ايران،مشكل در حوزه مديريتي است. ايران از هر نوع مواهب و استعدادها و منابع برخورداراست وعليالقاعده نبايد به اين ميزان در عرصههاي گوناگون دچار آسيبها و كاستيها باشيم. شايستهسالاري رمز بدون بديل در رفع مشكلات وچالشهاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و مديريتي ايران اسلامي است. اساسا اقتضاي عدالت هم همين است كه افراد شايسته،توانمند، متعهد و متخصص عهدهدار شئون وتنظيم مناسبات عمومي جامعه باشند. از اين رو انتخاب نمايندگان شايسته براي مجلس شوراي اسلامي،اولين اقدام تعيين كننده و كليدي براي شايستهسالاري در ساير قواست زيرا آنها با تصميمگيريها، قانونگذاريها، نظارتگريها، راي اعتمادها، استيضاحها و تحقيق و تفحصهاي خود اصل شايسته سالاري را در تمام سطوح جامعه نهادينه خواهند كرد.
انشاءالله ملت رشيد و بالغ ايران با بينش سياسي و شعور و شور انتخاباتي خود، حماسه 12 اسفند را به گونهاي رقم خواهد زد كه اولا تجربههاي تلخ نظير مجلس ششم و ... رقم نخورد، ثانيا افراد و جريانهاي مسئلهدار وارد خانه پاك ملت نشوند و ثالثا با عظمت اين حماسه، پوزه استكبار و غرب زيادهخواه، يك بار ديگر به خاك مذلت ماليده شود.
حمايت:بازي در زمين بازندهها
«بازي در زمين بازندهها»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛جمهوري آذربايجان با برخورداري از موقعيت جغرافيايي به ويژه همجواري به درياي خزر از نقش و جايگاه قابل تاملي در معادلات منطقهاي و جهاني برخوردار شده است. همگرايي اين كشور با كشورهاي منطقه از جمله همسايگان خزر ميتواند نقش قابل توجه براي آن در برقراري ثبات و امنيت منطقه ايجاد نمايد. هرچند كه كشورهاي منطقه تاكيدات بسياري بر توسعه مناسبات با اين كشور و اهداي نقش منطقهاي بر آن داشتهاند اما مشاهده ميشود كه اين كشور در مواردي با ناديده گرفتن ظرفيتها و چارچوبهاي منطقهاي در مسيري قرار گرفته كه نه تنها دستاوردي براي امنيت منطقه ندارد بلكه به عامل تنش و ناامني مبدل شده است.
بررسي كارنامه آذربايجان نشان ميدهد كه اين كشور در سه حوزه رويكرد به ناتو، توسعه مناسبات با آمريكا و ايجاد زمينه براي فعاليت صهيونيستها در خاك اين كشور به مولفهاي براي تهديد امنيت منطقه مبدل شده است. هرچند كه دولتمردان اين كشور بر اين امر تاكيد دارند كه اين گرايشات در چارچوب منافع ملي و تامين كمكهاي اقتصادي در كنار نقش آفريني بينالمللي ميباشد اما بسياري از آگاهان سياسي اين رويه را اقداماتي ميدانند كه مغاير با امنيت و اهداف سياسي و اقتصادي آذربايجان و منطقه ميباشد. بازي غرب و صهيونيستها در قبال آذربايجان هرچند در ظاهر برگرفته از اقدامات دوستانه است اما در عمل عملكردهاي در چارچوب بر هم زدن ثبات منطقهاي ميباشد كه باكو خواسته يا ناخواسته در اين روند گرفتار شده است.
استقرار نيروهاي ناتو و تحركات نظامي آمريكا در كنار فعاليتهاي جاسوسي رژيم صهيونيستي در اين كشور موجب شده تا از يك سو مشكلات بسياري براي كشورهاي منطقه ايجاد گردد چنانكه روسيه بارها نارضايتي خود را حضور نظامي بيگانگان در اين كشور عنوان داشته است. جمهوري اسلامي ايران نيز بارها مراتب اعتراض خود را به اين فعاليت به ويژه حضور سرويسهاي جاسوسي صهيونيستها و استفاده آنها از خاك اين كشور براي ترور دانشمندان هستهاي ايران داشته است.
از سوي ديگر عملكردهاي باكو امنيت منطقه را خدشه دار ساخته و حتي چالشهاي اين كشور به دليل دخالتهاي غرب و صهيونيستها همچنان باقي مانده است. آنها با دامن زدن به اين اختلافها و حتي تخريب روابط باكو با ساير همسايگان به دنبال سلطه بر جمهوري آذربايجان ميباشد، نفوذ صهيونيستها و غربي در اين كشور نه تنها براي منطقه بلكه براي مردم اين كشور نيز مشكلات بسياري ايجاد كرده كه نمود آن را افزايش محدوديتها براي زنان محجبه و ممنوعيت براي فعاليتهاي اسلامي در كشوري است كه اكثريت مطلق آن را مسلمانان تشكيل ميدهد.
به هر تقدير ميتوان گفت كه جمهوري آذربايجان به جاي قرار گرفتن در مولفههاي منطقهاي در قالب بازي خطرناك غرب و صهيونيستها قرار گرفته كه نه تنها دستاوردي براي آن ندارد. بلكه بر انزواي منطقهاي و جهاني آن منجر خواهد شد سرنوشتي كه امروز كشورهاي عربي حامي غرب به آن دچار شدهاند.
تهران امروز:گروههاي زياده خواه اشتباه ميكنند
«گروههاي زياده خواه اشتباه ميكنند»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسين نجابت است كه در آن ميخوانيد؛در آستانه انتخابات بسیار مهمی قرار داریم و وضعيت كشور ايجاب ميكند كه يك وحدت تمام عيار بين اصولگرايان وجود داشته باشد. به هر دليلي در عرصه رقابت سياسي انتخابات مجلس نهم، اصولگرايان نتوانستند به وحدت برسند و اين يك اشتباه راهبردي از سوي تمامي طيفهاي اصولگرا بوده است. متاسفانه در اين امر اشتباهاتي از سوي برخي گروهها ظاهر شد كه در اين عدم وحدت اصولگرايان موثر بود. وظيفه و رسالت تمامي اصولگرايان اين است كه در مدت باقيمانده تا انتخابات مجلس و در دو هفتهاي كه زمان براي رقابت وجود دارد همديگر را تخريب نكنند و رقابت سالمي داشته باشند.
بنده بر این اعتقادم همانگونه كه رهبر معظم انقلاب فرمودند تخريب و بداخلاقي در عرصه انتخابات نباشد ما هم بايد اين را مد نظر خود قرار دهيم. امروز ما به يك بلوغ سياسي نياز داريم و اين بلوغ سياسي ضرورت كار ماست و ضرورت راهبرد و حركت ماست. آنچه را كه رهبر معظم انقلاب در خطبههاي نمازجمعه اخير بر آن تاكيد داشتند و فرمودند كه در مسئله تاييد و رد صلاحيتها ميبايست شوراي نگهبان با دقت عمل كند و همچنين توصيههاي انتخاباتي ايشان در زمينه وحدت و همچنين عدم تخريب همديگر بايد در سرلوحه كار ما قرار گيرد.
اين روزها اگر بخواهيم براي هم خط و نشان بكشيم و مسائل مورد اختلاف را پررنگ كنيم برخلاف توصيههاي رهبر انقلاب حركت كردهايم و ايشان در جلسات علني و غير علني زيادي به صراحت فرمودند كه نبايد اختلافات داخلي را پررنگ كنيم و دشمن به دنبال استفاده از اين شكافها و اختلافات است. آنهايي كه بر طبل اختلاف ميكوبند و مرتب تفرقه افكني ميكنند دچار اشتباه راهبردي شدهاند. گروههايي كه در اين روزها اقدام به اين اختلاف افكني ميكنند و زياده خواهي ميكنند دچار اشتباه راهبردي بسيار مبرهني هستند.
اكنون پرداختن به موضوعات تنش زا و همچنين تخريبهاي انتخاباتي از سوي گروههايي خاص به شدت به ضرر مجموعه اصولگرايي است. در نهایت باید گفت چنانچه اختلاف سلايقي هم هست همگي در چارچوب قانون و سيستم داخلي مجموعه اصولگرايي قابل حل است.
شرق:كدام تعادل؟
«كدام تعادل؟»عنوان سرمقاله روزنامه شرق بهقلم حسین راغفر است كه در آن ميخوانيد؛مواضع اخير سخنگوي اقتصادي دولت در مورد مرحله دوم برنامه رهاسازي قيمتها موسوم به طرح هدفمندي يارانهها داستان تكراري است با شايبه كسب راي است كه بارها در دولتهاي نهم و دهم ايجاد شده است. مواضع دولت در بسياري موارد يادآور ضربالمثلهاي متداول جامعه است كه آدمي را متوجه كمحافظگي مسوولان اقتصادي ميكند.
داستان از سال 1368 آغاز شد وقتي كه مسوولان اقتصادي كشور وعده دادند كه اگر قيمت ارز تك نرخي شود و از هر دلار هفت تومان به يك قيمت «منطقي» افزايش يابد همه كاستيهاي اقتصادي كشور برطرف ميشود و اقتصاد در مسير «تعادل» قرار ميگيرد و ديگر نه از تورم خبري خواهد بود و نه از بيكاري و از اين به بعد همه چيز به «طور خودكار» در اثر وجود «دست نامريي» پيگيري منافع شخصي افراد، در مسير رشد و شكوفايي خواهد غلتيد.
در آن تاريخ قيمت ارز از هفت تومان به 60 تومان در سال 1369 و بعد به 5/97 تومان رسيد. منطق ليبرالهاي وطني اين بود كه با افزايش قيمت ارز قيمت نهادهها منطقي ميشود و ضمنا مشوقي است براي صادركنندگان كه براي كسب بازارهاي صادراتي ظرفيتهاي بلااستفاده توليدي كشور را به بهرهبرداري كامل ميرسانند. از يك طرف توليد داخل افزايش مييابد كه به معناي اشتغال در داخل است و درآمد بيشتر براي نيروي كار حاصل خواهد شد.
درآمد بالاتر به معناي تقاضاي بيشتر است و تقاضاي بيشتر موجب عرضه بيشتر ميشود و تعادل بين عرضه و تقاضا به همين سادگي حاصل خواهد شد. وقتي تعادل برقرار شود تورم از بين خواهد رفت و به اين ترتيب هم همه صاحب شغل ميشوند و هم تورم مهار شده است. اين منطق با روي كار آمدن دولت نهم و بعد ادامه آن در دولت دهم بارها تكرار شد.
قيمت دلار از هفت تومان در سال 1368به 800 تومان در آغاز دولت نهم رسيد و امروز در آستانه2000 تومان قرار گرفته است اما وعدههاي بيان شده تحقق نيافت. دست نامريي مدتهاست كه آرتروز گرفته و منطق ليبرال با بحران جاري سكه و ارز، زمينگير شده است. با اين وجود هنوز منطق اقتصادي دولت دهم همان وعدهها را در مورد تحقق تعادل اقتصادي تكرار ميكند و همزمان به دليل كمي حافظه فراموش ميكند كه يكسال پيش گفتند كه هزاران ساعت كار تحقيقاتي و مطالعاتي كارشناسان دولت پشتوانه اجرايي برنامه موسوم به هدفمندي است و سه روز پيش در اطلاعيه ديگري وجود 15 ميليون نفر را كه استحقاق دريافت يارانه ندارند تاييد ميكنند و به عبارت روشن بر اتلاف درآمدهاي كشور توسط خودشان صحه ميگذارند.
در زمان آغاز اين برنامه وعده دادند كه تورمي وجود نخواهد داشت و آنچه پيش خواهد آمد صرفا يك جهش قيمتي خواهد بود و بعد تعادل برقرار ميشود و دليلي براي پيشي گرفتن تقاضا بر عرضه وجود نخواهد داشت و تورم مهار خواهد شد و در آخرين موضعگيري اظهار ميدارند كه قيمت حاملهاي انرژي باز هم اصلاح يعني افزايش خواهند يافت و به اين ترتيب «تورم مارپيچي» كماكان افزايش مييابد.
افزايش قيمت حاملها، افزايش قيمت كالاهاي ديگر از جمله ارز را به دنبال خواهد داشت و افزايش قيمت ارز باز مشكل كسريهاي بودجهاي را حل نخواهد كرد و بايد قيمتهاي حاملهاي انرژي را افزايش داد و اين چرخه كماكان ادامه دارد. «تورم مارپيچي» پديده شناختهشدهاي است كه تجربه جامعه خود ما از سال 1368 تاكنون بوده است. آنچه در همه برنامههاي دولتهاي ليبرال وطني غايب بوده است برنامهاي براي كنترل تورم است. بدون يك برنامه كنترل تورم اين چرخه «تورم مارپيچي» به حركت خود ادامه ميدهد و سرريزهاي اجتماعي آن قابل تامل بوده است.
پديدههاي كمسابقه بچه خياباني، گسترش اعتياد، آمار صعودي طلاق، رشد جرم و جرايم و موارد مشابه از آن جمله است. نكته مغفول ديگر در تحليل اقتصادي دولت دهم در توزيع 35 ميليارد دلار نفتي بين مردمي كه به تعبير خودشان حداقل 15 ميليون نفر آنها استحقاق دريافت ندارند، اين است كه در تعيين هزينههاي اقتصادي يك برنامه، تنها به هزينههاي ثبتي يا حسابداري اكتفا نميشود. بررسي گزينههاي ديگر سرمايهگذاري ميتواند نشاندهنده كارآمدي بهرهگيري از منابع يا اتلاف آنها باشد.
در جايي كه وزارت نفت براي سرمايهگذاري در حوزههاي مشترك نفت و گاز، نيازمند منابع سرمايهگذاري است پرداخت وجوه نقدي به دهها ميليون نفر از شهرونداني كه بنا به اعتراف مجريان طرح، بخش چشمگيري از آنان استحقاق دريافت ندارند آيا به جز اتلاف منابع است؟ اگر اتلاف منابع در چنين شرايط حساس سياسي عمدي است چه عنواني ميتوان براي آن برگزيد؟ و اگر از روي جهل است، نبايد منابع ملي را در اختيار چنين افرادي قرار داد. در هر دو صورت اين نمايندگان مجلس هستند كه بايد تعيين مصاديق كنند و به تناسب به اصلاح سياستهاي اقتصادي كمك كنند.
دنياي اقتصاد:ثبات اقتصادی
«ثبات اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در ان ميخوانيد؛یکی از الزامات رونق اقتصادی، ثبات است؛ زیرا بیثباتی، تولید را متناسب با میزان خود تضعیف کرده و جلوهای از ناامنی را نمایان میکند.
طرحهای اقتصادی و حتی غیراقتصادی نیز تنها در شرایط ثبات، قابل اجرا بوده و به اهداف خود میرسند. یکی از مظاهر بیثباتی تورم است. مثلا زمانی که طرح هدفمندی یارانهها در اواخر آذر سال گذشته اجرا شد، یکی از دلایل موفقیت طرح مزبور این بود که نرخ تورم در مقطع شروع طرح، در حد پایینی نسبت به گذشته رسیده بود؛ یا بیثباتی ناشی از تلاطم نقدینگی در ماههای اخیر که بازار ارز و طلا را متاثر كرد نیز ناشی از افزایش نرخ تورم بود که البته مقامات اقتصادی با یک تصمیم درست آن را مهار نمودند.
از طرف دیگر تحریمهای تنگنظرانه آمریکا که پیشرفت مستقل کشورمان را هدف گرفته و موضوع هستهای نیز تنها بهانهای برای اعمال آن است، فقط در صورتی میتواند اثرگذار باشد که موجب بیثباتی اقتصادی شود. به همین دلیل در اینجا برخی اقدامات را که میتواند موجب حفظ فضای آرام اقتصادی در فضای پولی شده و آن را استمرار دهد، یادآور میشویم:
1- تولیدکنندگان دولتی نیاز پولی خود را با نرخهای غیرترجیحی یا به عبارت دیگر با همان نرخی که بخش خصوصی به پول دسترسی دارد، تامین نمایند و برای تامین منابع آن هم کافی است کمی بر قیمت تولیداتشان بیفزایند. این نوع تورم بسیار کمضررتر از تورم ناشی از پولهای پرقدرت بانک مرکزی است؛ زیرا تورم از نوع دوم وضعیت موجود را استمرار داده و خروج از این دور باطل را غیرممکن میکند.
2- برنامهریزی لازم برای حذف ارزهای دلار و یورو از مبادلات بینالمللی انجام شود؛ به طوری که سیستم بانکی ایران به برخی بانکهای طرفهای عمده تجاری به طور مستقیم متصل شود. برای انجام این کار ایران میتواند هزینه خرید و نصب نرمافزارهای لازم را برای طرفهای خارجی تقبل كند. در این خصوص شاید لازم باشد اجازه تاسیس شعب این بانکها در داخل داده شود.
3- دولت سعی کند جلوی افزایش تقاضا برای پول را بگیرد.
4- به عنوان مثال با انجام یک کار ساده میتوان دولت را در کمبودهای بودجهای یاری داد. همان طور که میدانیم مدتی است واگنهای مترو در گمرک بندرعباس دپو شده است؛ در شرایطی که کمبود آن در تهران به شدت احساس میشود. در صورتی که به دلیل کمبود بودجه نمیتوان حقوق گمرکی این واگنها را پرداخت تا از گمرک آزاد شود.
در اینجا است که تنها با یک مصوبه هیات دولت یا مجلس میتوان بدون پرداخت حتی یک ریال، این واگنها را از گمرک خارج کرد.
با این کار هم مشکل کمبود بودجه برطرف شده است و هم به تحریمی که ناخواسته و به دست خودمان بر کشور تحمیل کردهایم، پایان داده میشود. البته حمایت گمرکی از تولید داخلی بسیار واجب است منتها در این مورد خاص، به نظر نمیرسد ترخیص واگنهای مترو آسیبی به تولید داخل وارد کند.
5- بهتر است مرحله دوم قانون هدفمندی یارانهها تا زمانی که نرخ تورم به سطحی که در آذر 1389 بود، نرسیده اجرا نشود. امید است در سالی که سال جهاد اقتصادی نام دارد، همه تلاشها برای انجام آن و همین طور تعمیق ثبات اقتصادی به کار گرفته شود تا سال آینده بهرغم میل بدخواهان این مرز و بوم، سالی توام با آرامش حداکثری و شکوفایی مضاعف برای اقتصاد این کشور باشد.
جهان صنعت: مثبت و منفی سیاست هدفمندسازی یارانهها
«مثبت و منفی سیاست هدفمندسازی یارانهها»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم علی دینی ترکمانی است كه در آن ميخوانيد؛ 14 ماه از اجرای سیاست هدفمندسازی یارانهها که در اصل آن را باید سیاست اصلاح قیمتها و پرداخت نقدی یارانهها نامگذاری کرد، میگذرد. اگر بخواهیم ارزیابی کارشناسانه و منصفانهای از این سیاست داشته باشیم چه میتوان گفت؟ اول اینکه، اجرای این سیاست همراه با تدبیر مناسبی بود که برای اولین بار در ایران به ثبت رسید. در تجربههای پیشین مربوط به اقتصادهای دیگر، در ابتدا قیمتها تعدیل میشد و سپس یارانه نقدی در اشکال مختلف آن به گروههای هدف پرداخت میشد.
از آنجا که معمولا میان تعدیل قیمتها و پرداخت یارانه نقدی فاصله زمانی میافتاد، نارضایتی اجتماعی در سطحی فراگیر به وجود میآمد. در ایران، در ابتدا امور مربوط به گشایش حساب یارانهنقدی و پرداخت آن برای دو ماه صورت گرفت و سپس قیمتها تعدیل و منابع لازم نیز از حساب تنخواه برداشت شد. تا اینجا، اشکالی وجود ندارد مگر آنکه منابع استقراض شده از حساب تنخواه از محل درآمدهای حاصله از افزایش قیمت حاملهای انرژی در زمانی بعد قابل بازپرداخت نباشد که به معنای وجود خطاهایی قابل اغماض در محاسبات مربوط به درآمدهاست.
دوم اینکه، نمیتوان منکر این شد که این سیاست از منظر بازتوزیع درآمدی به نفع روستانشینان و حاشیهنشینان شهری شده است. به دو دلیل؛ 1) از بعد خانوار، این گروهها به طور متوسط حول و حوش شش تا هفت نفر هستند بنابراین از این طریق درآمد قابلتوجهی عاید آنان شده است. 2) سهم هزینههای ناشی از انرژی خانگی و حملونقل در سبد کالای چنین خانوارهایی چندان بالا نیست بنابراین میتوان پذیرفت که این سیاست، خالص منافع آنان را افزایش داده است اما برای خانوارهای طبقه متوسط با بعد خانوار پایین و سهم هزینه انرژی بالا ممکن است این سیاست خنثی یا حتی منفی باشد به ویژه اگر چشمانداز آینده را در نظر بگیریم که میزان یارانه در بهترین حالت ثابت و قدرت خرید آن بر اثر تورم کاهش خواهد یافت.
اثر باز توزیع درآمدی زمانی حالت بهینه خود را پیدا میکند که درآمد ثانویه (درآمد اولیه به علاوه پرداخت انتقالی یارنه نقدی) گروههای درآمدی پایین افزایش، گروههای درآمدی متوسط ثابت و گروههای درآمدی بالا کاهش پیدا کند. در این صورت، کاهش ضریب جینی (شاخصی که توزیع درآمد را اندازه میگیرد) معنادارتر خواهد بود اما، اگر سهم گروههای درآمدی بالا ثابت، سهم گروههای درآمدی متوسط کاهش و سهم گروههای درآمدی پایین افزایش یابد، کاهش ضریب جینی چندان معنادار نخواهد بود. سوم اینکه، این سیاست موجب کاهش میزان مصرف انرژی شده است در این تردیدی نیست اما، در طرف عرضه باید این کاهش از محل صرفهجویی ناشی از تحولات فناورانه باشد و نه کاهش تولید که میتواند ناشی از افزایش هزینههای انرژی باشد.
به عنوان یک مثال ملموس، میتوان به بخش گردشگری اشاره کرد. اگر کاهش میزان مصرف بنزین، ناشی از کاهش سفرهای بین شهری باشد در این صورت نتیجه آن کاهش سطح فعالیتهای گردشگری خواهد بود که هدف مورد نظر سیاست یادشده نیست بنابراین کاهشی مد نظر است که یا از طریق ارایه جایگزینهایی بهتر صورت گیرد (مانند ارایه لامپهای کم مصرف) یا از طریق بهبود فناوری مورد استفاده در بنگاههای تولیدی (مانند کاهش میزان مصرف بنزین خودرو). چهارم اینکه، چنانچه حدود دو سال پیش در مناظرهای با رییس شورای رقابت اعلام کردم، تحولات فناورانه هم مستلزم زمانی بلندمدت است و هم مستلزم سرمایهگذاری قوی در سرمایه انسانی، تحقیق و توسعه.
بنگاههای خودروسازی بعد از چندین سال تلاش توانستهاند میزان مصرف بنزین خودرو به ازای یکصد کیلومتر مسافت را تا حدی قابل توجه کاهش دهند. تحولات فناورانه خلقالساعه نیست و بیش از آنکه تحت تاثیر سیاستهای قیمتی باشد تحت تاثیر سرمایهگذاریهای یادشده و استانداردهای لازمالاجرای دولتی است.
پنجم اینکه، حق با سخنگوی اقتصادی دولت است نباید تمامی فشارهای تورمی موجود در اقتصاد را به حساب این سیاست گذاشت، این سیاست موجب افزایش هزینههای تولید کالاها و خدمات از محل افزایش هزینههای انرژی بنگاهها شده است، در این تردیدی نیست با وجود این، درصد قابل توجهی از فشارهای کنونی به ویژه در بازارهای داراییهای نقدپذیر ارز و طلا تحت تاثیر اخبار مربوط به تحریمهاست.
نکته پایانی اینکه صرفنظر از این نکات مثبت و منفی، در حال حاضر که در شرایط اقتضایی هستیم نباید سراغ افزایش دوباره قیمت حاملهای انرژی بنگاههای تولیدی رفت و بنگاهها را تحت فشار مضاعف قرار داد و آثار مثبت ذکر شده را خنثی کرد. برعکس، باید قیمت این حاملها را در شرایط کنونی کاهش داد. چنین انعطافی به معنای درک شرایط خاص و اقتضایی کنونی است که از سوی افکار عمومی مورد تایید قرار خواهد گرفت.
گسترش صنعت:رقابت در بازار خارج از بورس
«رقابت در بازار خارج از بورس»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش به قلم مصطفی امید قائمی است كه در آن ميخوانيد؛فرابورس بازار جوانی است اما با وجود عمر کم مورد اقبال شرکتها اعم از بزرگ و کوچک قرار گرفته و سبد متنوعی از سهام و انواع اوراق مشارکت و صکوک در آن عرضه شده و فروش رفته است.
بهجز این، فرابورس مشتریهای پروپاقرصی هم پیدا کرده که سبد داراییهایشان را با سهام شرکتهای بازار خارج از بورس تکمیل میکنند. با توجه به همین اقبال هم از ابتدای سال تا آخرین ماه سال ۹۰ ارزش معاملات فرابورس به ششهزار و ۷۸۰ میلیارد تومان رسیده است. این رقم در مدت مشابه سال گذشته پنجهزار میلیارد تومان بوده است و به عبارتی میتوان گفت که ارزش معاملات فرابورس ۳۳ درصد رشد داشته است. همچنین از این رقم دوهزار و ۲۰۰ میلیارد تومان ارزش معاملات بازار اول، ۸۹۶ میلیارد تومان بازار دوم و هزار و ۳۰۰ میلیارد تومان مربوط به ارزش معاملات بازار سوم فرابورس است. ارزش معاملات بازار پایه و ابزارهای نوین نیز به ترتیب به ۳۱۹ و ۱۹۴۹میلیارد تومان رسیده است.
با این اوصاف میتوان گفت فرابورس با اقبال صاحبان دارایی مواجه شده است این توجه زمانی افزایش یافت که خرید و فروش اوراق حق تقدم تسهیلات مسکن به این بازار محدود شد و به این ترتیب گروهی که متقاضی دریافت تسهیلات مسکن از بانک مسکن بودند راهی بازار سرمایه و فرابورس شدند. همین هجوم هم باعث شده خرید این اوراق دشوارتر از همیشه شود. به نظر میرسد چند عامل در این مساله موثر است؛ اول اینکه برخی از کارگزاران فرابورس بهدلیل عدم آشنایی با این ابزار خدمات مناسب برای خریداران این اوراق ارائه نمیدادند که با توجه به افزایش تعداد و کارمزد کارگزاران فرابورس و ایجاد فضای رقابتی بیشتر، این مساله تا حدود زیادی حل شده است. نکته دیگر هم مشکلات مربوط به ارتباط الکترونیکی بین بانک و سپردهگذاری است که هنوز قسمتی از این مشکلات حل نشده است. انتقاد دیگری که مدتی است به بازار سرمایه و فرابورس بهعنوان جزئی از آن وارد میشود گران فروختهشدن سهام در عرضههای اولیه به روش بازگشایی نماد است.
البته این معضل بهندرت رخ داده است، اگر دقت کنید مهمترین مساله در کشف قیمت سهام شرکتها عرضه و تقاضاست و فرابورس در این مساله دخیل نیست، اگر سرمایهگذاران در قیمت بالا حاضر به خرید نشوند بیشک قیمت سهام شرکتها در روز بازگشایی نماد معقول میشود. البته عرضه ذوبآهن نشان داد که سرمایهگذاران این بازار به بلوغ رسیدهاند.
به هر حال بعد از اینکه ۴۵ سال از عمر بورس میگذرد سرمایهگذاران تجربه بهتری پیدا کردند در نتیجه اگر همیشه به این روش عمل کنند و سهام شرکتها را براساس شرایط آنها و نه براساس شایعات و هیجان بخرند بازار بهتر و پویاتری خواهیم داشت. در همین بازار سال گذشته ۱۷۰۰میلیارد تومان از عرضههای سازمان خصوصیسازی از طریق بازار سوم فرابورس انجام شد. به عبارتی قسمت عمده عرضهها از طریق فرابورس انجام میشود البته بخشی از آن هم از طریق مزایده عرضه و فروخته شد. نکته دیگر اینکه بازار سوم فرابورس نظمی به عرضههای خصوصیسازی داد ضمن آنکه سرعت عمل هم بالاتر رفت. همچنین این فرآیند در حال طی شدن است اما میطلبد که سازمان خصوصیسازی همکاری بیشتر و اطلاعرسانی دقیقتری با فرابورس داشته باشد. امسال هم این رقم حدود۲۵۰ میلیارد تومان بود.