جام جم:«پيامها و پيامدهاي رونمايي جديد هستهاي»
«پيامها و پيامدهاي رونمايي جديد هستهاي»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد؛رونمايي از چند دستاورد جديد فناوري هستهاي، يعني صفحه سوخت با اورانيوم 20 درصد، سانتريفيوژهاي نسل جديد با روتور كامپوزيتي و چند راديو داريو را ميتوان از ابعاد گوناگون مورد بررسي قرار داد.
يك بعد، پيامهاي اين دستاوردهاي جديد است. به طور خلاصه، داشتن برنامه دقيق هستهاي، عزم و اراده قوي براي اجراي اين برنامه،توان و قدرت علمي كافي براي تحقق برنامه و ناكارآمدي تحريمها و تهديدات در بازداشتن ايران از برنامه خود از جمله پيامهاي اين اقدام بود. پيامهايي كه طي سالهاي اخير بارها تكرار شده است ولي ظاهراً دشمن نميخواهد آنها را ببيند و بشنود.
دستاوردهاي جديد هستهاي كشورمان همچنين نشان داد توانمندي ايران در اين عرصه از مرحله «آستانه» عبور كرده و وارد مرحله «عميق و پايدار» شده است. امكان بهرخكشيدن بنيه و بضاعت علمي و عملياتي بالا در بعد صلحآميز فناوري هستهاي در برههاي كه دشمن به طور پيوسته و انبوه غيرصلحآميز بودن برنامه هستهاي كشورمان را القا ميكند، از ديگر پيامهاي رونمايي از دستاوردهاي جديد هستهاي است.
بعد ديگر اين رونمايي جديد،زمان و مقطعي است كه انجام شد. در روزهاي آغازين سيوچهارمين سال پيروزي انقلاب اسلامي و چند روز پس از حضور گسترده و باشكوه مردم سراسر كشور در راهپيمايي 22 بهمن. همچنين چند ساعت قبل از ارسال پاسخ دبير شورايعالي امنيت ملي كشورمان به اشتون نيز از منظر زمان، رونمايي از اين دستاوردها در مقطعي كه بحث تهديدات و تحريمهاي جديد به صورت پرحجم خصوصاً از سوي غرب مطرح است، معنيدار و درخور توجه است.
دقت در بعد زمان رونمايي از اين دستاوردها نشان ميدهد رفتار جمهوري اسلامي ايران در ابعاد مختلف برنامه هستهاي، هوشمندانه و همراه با هدفگذاريهاي روشن است.
منظر سوم، پيامدهاي دستاوردهاي جديد هستهاي است. چندي پيش و پس از حدود يك سال پا پس كشيدن از مذاكره، خانم اشتون كه پس از سولانا، سكاندار سياست خارجي اتحاديه اروپا شد، مجدداً براي آغاز مذاكرات گروه 1 5+ با ايران اظهار تمايل كرد و مذاكرهكننده ارشد هستهاي كشورمان نيز چند ساعت پس از رونمايي از دستاوردهاي جديد هستهاي، طي نامهاي به اشتون، پاسخ مثبت ايران را براي انجام مذاكرات اعلام كرد. هنوز تاريخ و مكان اين مذاكرات معلوم نشده است اما احتمالاً خيلي طول نخواهد كشيد و هرگاه اين مذاكرات آغاز شود، مذاكرهكنندگان ايراني با دستي پرتر در مذاكره حاضر خواهند شد.
تقويت جايگاه و نقش ايران به عنوان كانون الهامبخش مقاومت در برابر فشار و تهديد از ديگر پيامدهاي بهرهبرداري از دستاوردهاي جديد هستهاي است. موضوع هستهاي، موضوعي است پرفراز و فرود. طرف برنده در اين عرصه، طرفي خواهد بود كه غير از تدبير و هوشمندي، مقاومت و ايستادگي بيشتري داشته باشد؛ لذا قطعاً پيروز اين ميدان ملت ايران خواهد بود، خصوصا آن كه خداوند پشتيبان ماست.
کیهان:«بر بلندای عدالت»
«بر بلندای عدالت»عنوان يادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است كه در آن ميخوانيد؛
1-از اشراف و بزرگان عرب است؛ زنی سرشناس و با نفوذ از قبیله بنی مخزوم. دستش به دزدی آلوده شده بود و چون این مسئله بر پیامبر عظیم الشأن اسلام ثابت شد تلاش ها و تحرکات نزدیکان و افراد قبیله او شروع گردید تا جلوی مجازات و اجرای حد سرقت را بگیرند. از همین روی؛ به اسامه بن زید متوسل شدند تا نزد پیامبر(ص) پادرمیانی کند و بخاطر مصالح سیاسی از مجازات آن زن صرفنظر شود و قضیه به نحوی مختومه گردد و...
رسول خدا (ص) از این وساطت ناراحت شده و بیان فرمودند: «از بدبختی های امت های پیشین در این بود که اگر فرد توانا و بلندپایه ای از آنان دزدی می کرد، او را می بخشیدند و دزدی ]وجرم[ او را نادیده می گرفتند ولی اگر فرد ضعیف و گمنامی دزدی می کرد فورا حکم خدا ] و قانون[ را درباره او اجرا می کردند؛ به خدا سوگند اگر دخترم نیز چنین کاری می کرد حکم خدا را درباره او اجرا می کردم...».
این روایت معتبر که در منابع مختلفی همچون مستدرک الوسایل، الاستیعاب، صحیح مسلم و... آمده به وضوح نشان می دهد آنچه مورد مذمت پیامبر اسلام قرار گرفته وجود یک سیستم قضایی است که سیاست را بر عدالت ترجیح داده و ضعیف کشی سکه رایج آن باشد و در نتیجه، دانه درشت ها و سرشناس ها و آنها که به کانون های قدرت و ثروت متصل هستند از چنگ قانون و عدالت بگریزند. برای همین است که چون در قضای اسلام تنها «قانون» حاکمیت دارد پیامبر خدا دستور به اجرای مجازات آن زن سرشناس و با نفوذ می دهد حتی اگر از قبیله پرقدرتی چون بنی مخزوم باشد و لابی های پی در پی متنفذان و حلقه های قدرت و ثروت برای رهایی مجرم از مجازات ادامه و استمرار داشته باشد...
2- با طلوع انقلاب اسلامی و برچیده شدن رژیم هزار فامیل پهلوی، خشت های ظلم و ستم و تبعیض بیدادگاه های طاغوت و سیطره اختاپوسی رژیم آمریکایی شاه فرو ریخت و بارقه امید در دل های مردم شعله ور شد تا یک دستگاه قضایی برگرفته از نسخه حکومتی اسلام ناب، پناهگاه مستضعفان و محرومان و گمنام ها باشد و در برخورد با مفسدان و مجرمان کلان سرمایه دار و غارتگران بیت المال و دانه درشت ها هیچ سفارشی را نپذیرد و بر مصلحت های کذایی حکم نراند.
تبعیت از این الگوی حیات بخش است که در همان سال های نخستین پس از انقلاب اسلامی یکی از مسئولان عالی رتبه دستگاه قضایی وقتی بر مسند قضاوت می نشیند و بر او اثبات می شود که فرزندش در همراهی با گروهک منافقین جرمی بزرگ مرتکب شده است تنها بر مدار قانون تصمیم می گیرد و شجاعانه و از سر عدالت مجازات سنگینی علیه فرزندش به اجرا درمی آید.
3- با گشوده شدن پرونده فساد مالی 3 هزار میلیارد تومانی، رسانه های ضدانقلاب با ذوق زدگی و با تمام پتانسیل و ظرفیت رسانه ای خود به صحنه آمدند و طی 6 ماه گذشته حجم انبوهی از مطالب و گزارش ها و تحلیل هایی را تولید کردند تا این نتیجه را قطعی جلوه دهند که «جمهوری اسلامی توان برخورد قانونی و قضایی با این فساد هنگفت و نجومی را ندارد»!
بی بی سی، رادیو فردا، صدای آمریکا در پیشقراول رسانه های زنجیره ای ضدانقلاب و در همراهی با محافل اپوزیسیون، سلطنت طلب، گروهکی ها، سبزها، صهیونیست ها و... بطور روزانه و مستمر این ترجیع بند رسانه ای را در دستور کار قرار داده بودند که پرونده موسوم به فساد 3 هزار میلیاردی بخاطر ملاحظات سیاسی ابتر خواهد ماند و به اصطلاح ماست مالی می شود!
همچنین آنچه که در ماه های گذشته و پس از شروع تحقیقات مقدماتی پرونده فساد بانکی اخیر آشکار شد هجمه های پی درپی ضدانقلاب به قوه قضائیه بود که ادعا می کرد دستگاه قضایی مستقل نیست و تابع مصلحت جویی های سیاسی رفتار خواهد کرد و در نهایت القاء می نمود این پرونده بزرگ فساد در مسیر قضایی و برخورد قانونی به سرانجام نمی رسد.
اما علی رغم آن هیاهو و پمپاژهای رسانه ای ضدانقلاب اکنون که بخشی از این پرونده پس از پایان تحقیقات مقدماتی به دادگاه آمده ذکر نکاتی قابل اعتناست:
یکم- امروز اولین جلسه دادگاه پرونده فساد بانکی یاد شده برگزار می شود. البته پیش تر سخنگوی محترم قوه قضائیه تأکید کرد که برگزاری اولین جلسه دادگاه پرونده فساد بانکی در 29 بهمن در شرایطی خواهد بود که تا روز دادگاه اتفاق مهم پیش بینی نشده ای رخ ندهد و قاضی محترم دادگاه نیز نقصی بر تحقیقات مقدماتی نگیرد.
معنای اولین جلسه دادگاه برای این پرونده پرحجم و بزرگ این است که از 15 مرداد که این پرونده تشکیل شد تا امروز، در فاصله زمانی کمتر از 7 ماه احاله پرونده از دادگستری خوزستان به اهواز، انجام تحقیقات مقدماتی، قرار مجرمیت و صدور کیفرخواست برای متهمان اصلی پرونده در چارچوب مقررات قانونی و آیین دادرسی به سرانجام رسیده است.
گفتنی است؛ تاکنون برای 32 متهم کیفرخواست صادر شده است و بنابر اعلام آیت الله آملی لاریجانی، اتهام 5 نفر از آنها «افساد فی الارض» مصداق ماده یک و دو قانون مبارزه با اخلالگران در نظام اقتصادی کشور و نیز ماده چهارم قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری مرتبط با عنوان اتهامی مفسد فی الارض می باشد.
اکنون این سؤال به میان می آید که آیا این اقدامات قاطع دستگاه قضایی نشان دهنده ماست مالی شدن پرونده فساد بانکی است؟!
دوم- در طول تحقیقات مقدماتی، با نظارت قاضی عالی رتبه و خبره و کاردانی چون جناب حجت الاسلام اژه ای از دهها نفر از کسانی که به نحوی در پرونده فساد بانکی دخیل بوده یا از موضوعات آن با خبر بوده اند بازجویی و تحقیقات بعمل آمده است. در این میان افرادی با مسئولیت های بالا و حتی با سابقه وکالت یا وزارت نیز مورد تحقیق و احضار قرار می گیرند و حتی برخی از مسئولیت هایشان برکنار شدند و برخی نیز علی رغم فشارهای سیاسی بازداشت شدند و... بنابراین باز این سؤال پیش کشیده می شود که آیا این اتفاقات قانونی که جز این هم انتظار نمی رفت تابع مصلحت جویی های سیاسی بوده یا در راستای عزم جدی و قاطع قوه قضاییه در جراحی این غده سرطانی صورت نپذیرفته است؟
سوم- آنچه که حتی دشمنان و بدخواهان و ضد انقلاب نیز یارای انکار آن را ندارد شفافیت رسیدگی در پرونده فساد بانکی است. این شفافیت در نتیجه اطلاع رسانی به موقع، بهنگام و صادقانه قوه قضاییه از مراحل مختلف این پرونده بزرگ حاصل شد. طی کمتر از 7 ماه گذشته بارها سخنگوی دستگاه قضایی به میان خبرنگاران آمد و آخرین اقدامات قضایی پرونده فساد بانکی را تشریح کرد. جناب اژه ای در تمامی این ماه ها علی رغم آن که شخصا روزی 5 ساعت برای پرونده فساد بانکی وقت می گذاشت چندین مرتبه به تلویزیون آمد و با صداقتی که مردم همیشه از او دیده اند ابعاد این پرونده پیچیده و مهندسی شده را برای افکار عمومی توضیح داد. آیا این عزم جدی و تلاش های شبانه روزی و اطلاع رسانی های شفاف و بی پرده با خبرنگاران و اصحاب رسانه حکایت از آن دارد که این پرونده بزرگ دچار زد و بندهای سیاسی شده است؟!
چهارم- و بالاخره باید گفت؛ پرونده فساد بانکی اخیر دل آحاد مردم و دلسوزان انقلاب که سرمایه های اصلی این نظام هستند را شکست و به درد آورد اما نکته گفتنی این است که این فساد هنگفت و این پلشتی با نسخه حکومتی جمهوری اسلامی ناسازگار است و دشمنان و ضد انقلاب از پروپاگاندای رسانه ای خود طرفی نخواهند بست چه این که از مدتی پیش که کیفرخواست 32 متهم اصلی این پرونده صادر شد رویه سکوت را پیش گرفته اند و مشت خالی آنها باز شده است و البته با اقتدار دستگاه قضایی تا فرجام نهایی این پرونده و صدور آراء و احکام دادگاه، دشمنان و بدخواهان نظام خواهند دید که ایران اسلامی به موازات پیشرفت های علمی و هسته ای و اقتدار دفاعی در حوزه قضایی نیز بر بلندای عدالت ایستاده است.
خراسان:«اهميت انتخابات مجلس نهم»
«اهميت انتخابات مجلس نهم»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم رضا واعظي است كه در آن ميخوانيد؛انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي در پيش است .انتخاباتي که با دسته بندي ها و جبهه سازيهاي جديد هر روز رنگ تازه اي مي گيرد و البته از اين ميان و با رجوع به تجربه هاي گذشته، مستقل ها هم سهم قابل توجهي دارند . به اين که چه جبهه اي برنده اين ماراتن باشد کاري نداريم زيرا اين جبهه بندي ها همچون گذشته هيچ برنامه اي مشخص براي اداره کشور و اين که در مجلس نهم چه خواهند کرد ارائه نداده اند تا به قضاوت عمومي گذاشته شود ولي مي خواهم از چند منظر به اصل اهميت اين انتخابات و ضرورت هاي مشارکت گسترده مردم اشاره کنم که البته نتيجه آن در سطح ملي بسيار حايزاهميت است. اول اين که از حيث نظري تقريبا وفاقي کامل درباره تعريف انتخابات و رابطه اش با مشارکت سياسي و جايگاه آن در حکومت هاي مردم سالار وجود دارد. بنا به ماهيت مردمي اين نوع از حاکميت، مشارکت سياسي و انواع آن در تعيين خط مشي هاي سياسي نقشي اساسي دارد زيرا انتخابات ابزار قدرت مردم است . نمود توانايي بالقوه مردم در انتقال مقام به فرد يا گروهي از نمايندگان است. فرصتي براي جانشيني يا انتقال آرام يک مقام است. به مردم اين امکان را مي دهد که موافقت يا مخالفت خود را با سياست هاي عمومي بيان کنند و از سوي ديگر به ارائه اميال و خواسته هاي خويش بپردازند.امکان رقابت سياسي غيرجابرانه را فراهم مي آورد. تغييرات آرام را از طريق مخالفتها و موافقتها ميسر مي سازد. حکومت را از تمرکزگرايي بازمي دارد و به بازتوزيع قدرت و منابع مي پردازد. ابزار رساندن پيرامون سياسي به سمت مرکز و عرصه سياسي است . به سازمان يا دولت مشروعيت مي بخشد نقش حکومت شوندگان را در کنترل و نفوذ بر حکمرانان اجرا مي کند و روشي است که انتقال منافع اکثريت به سياست گذاري هاي عمومي را فراهم مي سازد .بنابراين انتخابات در نظام هاي مردم سالار ، نماد حضور مردم در تعيين سرنوشت خويش است و در واقع راهي براي تحقق اداره جامعه به دست مردم از طريق نمايندگان آن هاست حال اين حضور هرچه پررنگ تر باشد زمينه تحقق اراده مردمي بيشتر خواهد شد .اين موضوع در کشورما که نوع مردم سالاري آن مبتني برارزش هاي اسلامي است و تابع قاعده حق و تکليف نيز است اهميتي دوچندان مي يابد زيرا هم حضور در انتخابات يک وظيفه شهروندي است و هم يک وظيفه شرعي و ديني است. دوم اين که اين دوره از انتخابات مجلس شوراي اسلامي داراي شرايطي متفاوت از دوره هاي پيشين به ويژه دوره هاي انتخابات گذشته مجلس است . اولين انتخابات پس از انتخابات رياست جمهوري و فتنه سال 1388 است . بنابراين در داخل و خارج از کشور و به ويژه بوق هاي تبليغاتي غرب توجه بيشتري به رفتار مردم در اين دوره خواهد شد تا ببينند که اتفاقات رخ داده در سال 88 چقدر در رفتار ملت ايران اثر منفي داشته است و يا اين که برعکس مردم با درک دقيق اتفاقات و توطئه هايي که درآن زمان تدارک ديده شده بود با آگاهي و درايتي بيشتر در اين دوره از انتخابات حاضر مي شوند نکته ديگر تحقق مشارکت قاطع مردم در انتخابات رياست جمهوري دهم است که حدود 85 درصد بود اگر چه تفاوت هاي زيادي بين انتخابات رياست جمهوري و مجلس وجود دارد و در ادامه به آن اشاره خواهيم داشت . از سوي ديگر اين انتخابات اولين انتخابات پس از جراحي بزرگ اقتصادي کشور يعني اجراي قانون هدفمندي يارانه هاست . در سطح خارجي هم بيداري اسلامي رخ داده است و تمام نگاه ها متوجه رفتار ملت ايران است که مهم ترين الگو براي مردم منطقه محسوب مي شود ضمن اين که دشمنان ملت ايران هم بيشتر از هميشه دندان تيز کرده و تهديد مي کنند تا شايد ملت ايران را بترسانند بنابراين حضور پررنگ مردم در اين انتخابات پيام هاي داخلي و خارجي بسياري دارد و در واقع نمايش اقتدار، عزت و همدلي و قدرت ملت ايران است تا نشان دهند که از هيچ کس و هيچ چيز هراس ندارند به ويژه از غربي که اکنون به دليل بيداري ملت ها و بحران گسترده اقتصادي و سياسي با مشکلات جدي دست و پنجه نرم مي کند و بسيار آسيب پذير و در مقايسه با گذشته ضعيف تر شده است . سوم اين که انتخابات در ايران برخلاف بسياري از کشورهاي حتي مردم سالار مهم ترين عنصر صيانت از کشور و نظام است ارتباط تنگاتنگ نظام با مردم و تبديل شدن حضور مردمي در ايران به عنوان مهم ترين عنصرتاثير گذار در تقويت توان ملي اين ضرورت را ايجاب مي کند که همواره حضور مردم در صحنه هاي مختلف از جمله در انتخابات گسترده باشد . زيرا مشارکت مردم پايههاى نظام را مستحکم مي کند، آبروى ملت ايران را زياد و دشمن را از طمع ورزيدن به کشور و از فکر ضربه زدن و توسعه و فساد و فتنه منصرف مي کند. چهارمين نکته واقع بيني در زمينه مشارکت مردم است . بررسي دوره هاي گذشته انتخابات مجلس و رياست جمهوري نشان مي دهد متوسط مشارکت مردم در انتخابات رياست جمهوري بالاتر از انتخابات مجلس يا شوراها يا انتخابات خبرگان رهبري بوده است. متوسط مشارکت مردم در ۱۰ دوره انتخابات رياست جمهوري حدود 70 درصد است حال آن که متوسط مشارکت مردم در انتخابات مجلس برخلاف رقابت هاي محلي و حتي قبيله اي که معمولا در آن موثر است کمتر از 60 درصد بوده است .
در انتخابات ۸ دوره گذشته مجلس بيش از 165 ميليون راي به صندوق ها ريخته شده که بيشترين درصد مشارکت در دوره پنجم با 71 درصد بوده است ، بنابراين انتظار مشارکت بالاي مردم آن هم درحد انتخابات رياست جمهوري انتظاري غير منطقي به نظر مي رسد . در هر حال جداي از اين مسائل عملکرد ملت ايران نشان داده است که هميشه موقعيت و اولويت هاي اصلي کشور را بهتر از بازيگران عرصه سياست درک مي کنند و همواره براي صيانت از نظام در ميدان حاضر بوده اند . شاخصه اي که در مراسم 22 بهمن ماه امسال به خوبي نمود يافت و اعتراف رسانه هاي غربي را هم در پي داشت.
رسالت:«کارهای دقیقه 90 سال 90»
«کارهای دقیقه 90 سال 90»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است:كه در آن ميخوانيد؛دولت و ملت ایران احساس می کنند در دقیقه 90 سال 90 باید چند گل به دروازه حریف بزنند. اولین گل همین راهپیمایی عظیم یوم الله 22 بهمن بود که حیرت جهانیان را برانگیخت . چهارشنبه گذشته رئیس جمهور طی مراسمی از3 دستاورد جدید هسته ای ایران پرده برداری کرد. بارگذاری صفحه سوخت اورانیوم 20 درصد در قلب راکتور تهران ، رونمایی از سانتریفیوژهای نسل جدید و افزایش 50 درصدی ظرفیت تولید اورانیوم 5/3 درصد از جمله اخبار مسرت بخش هفته گذشته بود. همچنین در همین روز سفرای شش کشور اروپایی به وزارت خارجه احضار شدند قطع صدور نفت ایران به فرانسه و هلند و نیز اولتیماتوم گرفتن یونان ، پرتغال ، ایتالیا و اسپانیا نمایش دیگری از اقتدار ایران بود تا دشمن بفهمد دست ما درمجازات کسانی که در تحریم با آمریکایی ها همراهی و همنوایی میکنند بسته نیست. اینکه اروپاییها اجرایی کردن تحریم خرید نفت ایران را 6 ماه به تأخیر انداختند دو دلیل داشت ؛
1- منتظرند ببینند تحولات سیاسی درتهران چه رویکردی دارد و نتایج انتخابات بویژه ازحیث مشارکت مردم چه خواهد شد.
2- برف و سرمای زمستانی را پشت سر بگذارند و به لحاظ فنی پالایشگاههای خود را آماده پذیرش نفت جایگزین ایران بنمایند .
طبیعی است دولت و ملت ایران نمی توانند صبر کنند تا آنها خود را تجهیز کنند برای یک ضربه دیگر . لذا اقدام دولت در قطع صدور نفت به اروپا یک اقدام هوشمندانه، شجاعانه و بهنگام و از همه مهمتر مقتدرانه و شایسته تقدیر است. مهمترین کار ملت در دقیقه 90 سال 90 همین شرکت گسترده و پرشور در انتخابات 12 اسفند است . حضور حماسی ملت ایران در یوم الله 22 بهمن نشان داد که امکان تکرار این حماسه شورانگیز در 12 بهمن دور از دسترس نیست . باید دید چرا موضوع کاهش مشارکت در انتخابات آینده و صدور فرمان تحریم شرکت در انتخابات برای دشمنان نظام و ضد انقلاب حیاتی است و چرا آنها فضای سیاسی کشور را بی رونق میخواهند؟
پاسخ این است که مداخله بیگانگان در رقابت های سیاسی و حمایت از یک ضلع بر علیه ضلع دیگر جواب نداده است. پاسخ این است که ضلعی که مورد حمایت بیگانگان قرار داشت امروز روسیاهترین جریان سیاسی است . پاسخ این است که اگرهمه اپوزیسیون را امروز در داخل و خارج جمع کنند ارزش سرمایه گذاری و بهره وری سیاسی برای غرب ندارند و جز هزینه برروی دست آنها چیزی نگذاشته است . آمریکاییها فهمیدهاند عناصر ضد انقلابی که در خارج زندگی می کنند فقط به فکر شکم و شهوت خود هستند و این را اولویت خود می دانند و حاضر نیستند هزینه زیادی برای بازگشت استبداد و استعمار به ایران بپردازند . آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی روز 25 بهمن یک بار دیگر رمق ضد انقلاب را آزمودند و فهمیدند آنها حتی توان راهپیمایی سکوت هم ندارند تاچه رسد به فریاد و اعتراض و بلوا و آشوب !
لذا فریب و نیرنگ آنها امروز این است که گرد یأس و ناامیدی به تداوم حرکت انقلاب در مسیر ملت بپاشند . انتخابات برای آنها یک کابوس است . حضور و هجوم مردم به صندوقهای رای برای آنها یک کابوس است . لذا هر رایی که به صندوق ریخته می شود فارغ از اینکه به نفع چه فرد یا گروهی است یک تیر به قلب دشمن و یک ضربه اساسی به راهبرد سیاسی آمریکا در ایران و منطقه است . انتخابات
12 اسفند در راه است . انشاءالله سه نسل در کنار هم در صفوف به هم فشرده در حوزه های رای گیری حضور پیدا میکنند و حماسه22 بهمن را تکرار می کنند و با شعار مرگ بر آمریکا ومرگ بر انگلیس و مرگ بر رژیم صهیونیستی رای خود را به صندوقها می ریزند. دشمن فکر می کند با نادیده گرفتن بصیرت و موقع شناسی ملت می تواند به شعور مردم ما توهین کند . لذا آواری از تبلیغات ضد انقلابی را راهی سایت های مجازی و رسانه های اهریمنی خود کرده است . مردم انشاءالله در 12 اسفند به پای صندوقهای رای خواهند آمد و با گل طلایی خود در
دقیقه 90 توطئههای دشمن را خنثی خواهند کرد . پاداش چنین مردم فداکاری اتحاد قوا، اجماع نخبگان روی منافع ملی و پایان دادن به بگومگوهایی است که در راستای منافع ملی نیست . روزهای پایانی اسفند انشاءالله جهان شاهد ایرانی متحد، منسجم و یکصدا علیه استبداد و استکبارجهانی باشد صدایی که بیداری اسلامی در منطقه را تقویت و جنبش ضد سرمایه داری را حمایت کند.
سياست روز:«ما تکليف تعيين ميکنيم»
«ما تکليف تعيين ميکنيم»عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد؛هنگامي که سفير انگليس از ايران اخراج شد و دانشجويان در مقابل اين سفارتخانه تجمع اعتراضي برگزار کردند و آن اتفاق افتاد، بسياري در کشور از اين اقدام به وحشت افتادند.
آنها تصور ميکردند که اين اقدامات وجهه جمهوري اسلامي ايران را در افکار عمومي جهان خدشهدار خواهد کرد، تهديدات و فشارها افزايش خواهد يافت. ديگر کشورهاي اتحاديه اروپا براي همراهي با انگليس سفراي خود را فرا خواهند خواند و اوضاع عليه ايران نابسامان خواهد شد.
انگليس که به عنوان سردمدار تصويب تحريمها و تهديدات تازه عليه جمهوري اسلامي ايران در اتحاديه اروپا نقشآفريني کرده است، خود نيز تصورش همين بود، گمان ميکرد که پس از اخراج با ذلت و خواري سفيرش از تهران، ديگر سفراي کشورهاي اروپايي هم، ساک و چمدان خود را جمع کرده و راهي ديار خود ميشوند. غافل از اينکه اوضاع وخيم اقتصادي و سياسي اروپا يکي از موانعي خواهد بود که از اين اتفاق جلوگيري خواهد کرد.
انگليس گرچه اکنون در کشور ما پايگاه سياسي فعال ندارد و هنگامي که از کنار سفارتخانه اين کشور ميگذريد، چراغهاي خاموش آن جلب توجه ميکند، اما همچنان دست از توطئههاي خود عليه ايران برنميدارد، ذات انگليس همين است، دخالت، توطئه، فتنه و ... اما همين که هيمنه کشوري که خود را برتر از ديگران ميداند و ميخواهد به زور، اعتقادات و اهداف خود را در ديگر کشورها پياده کند، توسط ايران شکسته شد، پيروزي بزرگي است. در آينده نه چندان دور هم شاهد خواهيم بود که کارکنان سفارت سعي خواهند کرد که به تهران بازگردند!
کشور انقلابي، اقدام انقلابي هم لازم دارد و دراين موضوع اقدام انقلابي انجام شد، در پي آن وزارت خارجه نيز در يک اقدام انقلابي ديگر، سفراي ۶ کشور اروپايي را فراخواند و درباره تحريم خريد نفت ايران توسط اروپا هشدارهاي جدي را به آنها داد.
اروپا که تحريم خريد نفت از ايران را به تصويب رسانده است، انتظار آن را داشت که ايران از مواضع خود کوتاه بيايد، اما احضار اين ۶ سفير و ابلاغ تصميم جمهوري اسلامي ايران با اعلام شرايط فروش نفت به آنها نشان داد که نظام اسلامي با پشتوانه قوي مردمي از تحريمها و تهديدات اروپا و آمريکا واهمهاي ندارد.
اين چيزي است که مردم نيز خواهان آن هستند و به خاطر همين هم انقلاب کردند.
مردم هيچگاه يادشان نميرود که، سران کشور پيش از انقلاب در مقابل سفراي آمريکايي و انگليسي چگونه دست به سينه به اوامر و فرمايشات آنها عمل ميکردند. اکنون با اقتدار ميگوييم اگر نفت ما را ميخواهيد بايد با شرايط ما هماهنگ باشيد.
آفرینش:«چارهای برای تعدیل آثار تکنولوژی بر اخلاق و فرهنگ»
«چارهای برای تعدیل آثار تکنولوژی بر اخلاق و فرهنگ»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیانبخت است كه در آن ميخوانيد؛از اقدامات خوب و قابل تقدیری که تعدادی از معاصران کمر همت به انجام آن بستهاند، بازنویسی، بازنمایی، و بازگویی درسها و آموزههایی است که در بطن تاریخ و تمدن غنی ایرانی و اسلامی نهفته است. این حقیقت قابل انکار نیست که بشر، با وجود تمام پیشرفتها، هنوز هم از گنجینه گرانقدر اسلاف و گذشتگان خود بینیاز نیست. از آن رو که تاریخ و فرهنگ پیشینیان هر قوم و کشور، مملو از الگوهایی ارزشمند و قابل تأمل برای زیستن است.
آثار و متون بازمانده از دههها و سدههای گذشته، بخشی از این ذخیره عظیم فرهنگی هستند که با وجود گذر سالیان بسیار، برای بشر امروز نیز، حرفهای بسیاری برای گفتن دارند. جالب است که پاسخ بسیاری از پرسشها و دغدغههای انسان معاصر، در لابهلای این اوراق و آثار بهجای مانده از گذشتگان، قابل مشاهده و یافتن است.
کافی است انسان امروز، در پیام و محتوای بسیاری از این آثار، نظر کرده و در آن به دیده تعلیم بنگرد، تا در پرتو رهنمودها و راهنماییهای آن، به فراغ خاطر و آرامشی که گمشده اوست، دست یابد. برای نمونه اگر امروز شاهد و نگران کمرنگ شدن و تحلیل رفتن اخلاقیات در جامعه هستیم، میتوان گفت از دلایل دخیل در این امر، گسست بین بشر امروز با آموزههای دنیای گذشته و تعالیم ناب اخلاقی و اسلامی آن است.
این مساله به خوبی قابل درک و لمس است که انسان امروزی در کنار پیشرفتهای علمی و فنی بسیار، به منبع و مرجعی نیازمند است که بتواند با بهرهگیری از آن، به رشد اخلاقی و انسانی نیز دست یابد و از این طریق به سمت کمال و تعالی حرکت کند. در غیر اینصورت، هر چه قطع و اندازه تلفنهای همراه کوچکتر شده و تلویزیونها بزرگتر، که از ابتداییترین مظاهر پیشرفت علم و فناوری دنیای امروز است- با سقوط و افول اخلاق و فرهنگ- نهتنها موجبات آسایش را برای انسان فراهم نمیکند، بلکه بر تشویش و سردرگمی وی نیز دامن میزند.
لذا باید گفت ارتباط و درهم آمیختگی علم و دانش امروزین با ریشههای فرهنگی، ادبی، اخلاقی و تاریخی گذشته، راه را در جهت شکوفایی و کمالیافتگی دانش امروز نیز هموار میکند. در همین راستا، تهیه و تدوین برنامههای فرهنگی مناسب بهویژه برای قشر جوان و نوجوان، در جهت اعتلای اخلاقی و فرهنگی جامعه ضروری به نظر میرسد و این امر، حمایت و دقتنظر مسئولین را در زمینه انتخاب و برنامهریزیهای عمیق و دقیق فرهنگی میطلبد.
برنامههای فرهنگی که اجرای آنها، نتیجهای فراتر از سرگرمکنندگی را برای مخاطب، داشته و به مستحکم شدن اخلاقیات در جامعه بینجامد. با عنایت به این نکته که شکوفایی فرهنگی و اخلاقی، از اساسیترین مظاهر یک جامعه رشدیافته و مترقی است. بیهوده نیست که افلاطون، فضیلت و اخلاق را برای جامعه، از نان شب، واجبتر میداند. این سخن یکی از بزرگان، گفته حکیمانهای است که اخلاق، چیز ساخته شده و حاضر و آمادهای نیست، بلکه ذره ذره و روز به روز، خلق و ایجاد میگردد. از اینرو، حسن سلیقه و تأمل در برگزیدن برنامههای فرهنگی هدفمند برگرفته از هنر، تاریخ و فرهنگ غنی گذشته، میتواند موجبات شکوفایی جامعه را فراهم کرده و رشد و تکامل حقیقی را برای آن، رقم بزند.
به نظر میرسد اهتمام به این امر، وظیفه نهادهایی چون؛ آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد، وزارت علوم، صدا و سیما و رسانهها و ارگانهای دیگر است. این مساله که نهادهای مزبور، تا چه میزان در این حیطه، موفق عمل کردهاند، و برنامههای اجرایی آنها، چه تأثیری در اعتلای فرهنگی و اخلاقی جامعه داشته است، جای بسی تأمل و تفکر است.به هر روی، بر عهده این نهادهاست که با تهیه و تدوین برنامههای فرهنگی تعالیبخش و پرمحتوا، فرهنگ و ادب غنی ایرانیاسلامی رو به فراموشی کشورمان را احیا کرده و رونق بخشند.
مردم سالاری:«نهادهای دولت ساخته تجربه ای شکست خورده»
«نهادهای دولت ساخته تجربه ای شکست خورده»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری »به قلم میرزابابامطهری نژاد است كه در آن ميخوانيد؛ نهادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اعم از نهادهای مدنی مثل احزاب یا سازمان های مردم نهاد یا انجمن ها و اتحادیه های صنفی، یا نهادهای سنتی مثل هیات های مذهبی یا محفل های قومی و قبیله ای و امثال آنها، یا نمادهای آئینی و ملی و روزهای خاص که حرکت هایی نمادین در آنها تعریف شده یا می شود، مثل عید نوروز یا 22 بهمن یا عاشورا و امثال آنها، همه و همه با جان مایه توسعه مشارکت و تحریک انگیز برای هدف یا اهدافی خاص به وجود آمده اند و با همین نگرش هم نوسازی می شوند. بنابراین اگر این نوع نهادها، مشارکت را کاهش دهند یا آسیب برسانند، نمی توانند تداوم پیدا کنند و حمایت از آنها عقلا نی نیست. از حدود یک قرن پیش به این طرف با نا کارآمدی نهادهای سنتی به این منظور، در جهان بحث نهادهای مدنی، قوت گرفت و در سایه نهادهای مدنی، اقتدار سنتی، آرام آرام جای خود را به اقتدار کاریزماتیک داد و با هدف ماندگاری به اقتدار مدنی یا قانونی و دموکراتیک تبدیل شد. امروز در جهان اقتدار نوع سوم توان نوسازی و آسیب زدایی دارد. مثلا آنجا که نهادهای قانونی صنفی مبارزه با فساد اقتصادی را در دست گیرند موفق هستند و آنجا که اقتدار این نوع نهادها خدشه دار شود فساد اقتصادی گسترش می یابد.
در شرایط امروز اقتصادی، صنعتی و صنفی از نهادهای سنتی کاری ساخته نیست. سطح معینی از سازماندهی فعالین حوزه اقتصاد و صنعت نیاز است تا با مشارکت سازمان یافته اصناف و صنعتگران و فروشندگان و فعالین این حوزه، سلا مت و صحت اقتصاد و تجارت آسیب زدایی شده و اعتماد سازی میسر شود. سازماندهی هایی که برسازوکاری قانونمند مبتنی باشد از عهده چنین مهمی بر خواهد آمد. همین روش و رویه در سایر شئون جامعه مثل سیاست و فرهنگ هم مصداق دارد. اما نهادسازی های جدای از مردم که به اقتدار و تقویت و توسعه مشارکت عمومی نینجامد و برعکس نیروهای اجتماعی تفرقه انداز یا ارتجاعی را تقویت کند به گسیختگی ساختار اقتدار عمومی و عدم مشارکت منتهی خواهد شد. مثلا در چند هفته گذشته در حوزه فرهنگ شاهد بودیم که نهادی مدنی به نام خانه سینما که موفق شده بود با سازماندهی نیروهای حوزه سینما، مشارکتی حداکثری را به وجود آورد، منحل و به جای آن نهادی دولت ساخته به نام «سازمان سینمایی کشور» خلق شد. یعنی از مرحله سوم اقتدار که اقتداری قانونمند و مشارکت آفرین بود برگشتیم به مرحله اقتدار سنتی که حداقل مشارکت را هم نخواهد توانست ایجاد کند. قطعا این چرخش نه به نفع فرهنگ است و نه به اقتدار عمومی جامعه کمک می کند. کشور ما از نهادهای قدرت ساخته در سطح جهان مثل حقوق بشر و امثال آنها بزرگترین و ناجوانمردانه ترین ضربه ها را خورده است، چگونه درس نمی گیریم و خود به نهادهای قدرت ساخته و دولت پرداخته که مشارکت سوز است می پردازیم؟همین معنا در حوزه های دیگر اجتماعی مثل سیاست و اقتصاد قابل بررسی است که در این مقال به واسطه قرارگرفتن کشور در آستانه انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلا می به نهادهای مدنی و نهادهای قدرت ساخته در حوزه سیاست اشاره ای می کنیم. نهادهای مدنی، مرتبه سوم اقتدار اجتماعی در حوزه سیاسی بعد از مراحل اقتدار سنتی و کاریزماتیک احزاب و تشکل های قانونی سیاسی مثل جبهه ها و ائتلا ف ها هستند. هدف اصلی از حضور احزاب و تشکل های سیاسی درانتخابات باید سازماندهی قانونمند برای توسعه مشارکت مردم در انتخابات و آسیب زدایی و سلا مت سازی آن باشد، در غیر اینصورت وجود آنها دراین رویداد عقلا نی نیست. یک نگاه اجمالی به ائتلا ف ها و جبهه های بوجود آمده در آستانه انتخابات نهم مجلس شورای اسلا می، مبین این واقعیات است: جبهه متحد اصولگرایان در جناح راست مرکب از 7 تشکل قانونی حزبی دارای اقتدار مرکب قانونی و کاریزماتیک (به واسطه محبوبیت آیت الله مهدوی کنی) و جبهه مردم سالا ری مرکب از 14 تشکل قانونی حزبی دارای اقتدار قانونی در راستای گسترش مشارکت عمومی در انتخابات و کاملا جدای از قدرت، سهمی از مشارکت مدنی را به خود اختصاص خواهند داد. برخی از جبهه ها و ائتلا ف ها مثل جبهه پایداری و جبهه ایستادگی به واسطه خلا » نهادهای حزبی قانونمند شناخته شده در قاعده آنها، بیشتر به اقتدار سنتی متکی بوده و به نظر نگارنده نقشی در توسعه مشارکت ایفا نخواهند کرد. جبهه صدای ملت با هاله ای از اقتدار کاریزماتیک، حامل نوعی مشارکت رویداد محور خواهد بود و تا رسیدن به اقتداری از نوع سوم (مبتنی بر قانونمندی نهادمند) راه درازی در پیش دارد و می تواند نامزدهای مشترکی با جبهه ای قانونمند متکی بر نهادمندی مدنی، چون جبهه مردم سالا ری داشته باشد. جبهه ای نوظهور چون «جبهه بصیرت و بیداری» فاقد مولفه های اقتدار سنتی، کاریزماتیک و قانونمند است و نقشی بر او متصور نیست، گرچه برای بازسازی درون فردی شخصیت های سیاسی نادیده گرفته شده و محدود، کارکردی موقت دارد، بهتر است تا دیر نشده به پیوندی کارساز بیندیشد. ائتلا فی با نام «ائتلا ف بزرگ اصولگرایان» که نوعی آشتی درون گروهی را نشانه گرفته است، در انتخابات و مشارکت نقش آفرین نخواهد شد چون هیچ کدام از مولفه های اقتدار را با خود ندارد و تنها از اشتهار فردی یک نفر بهره می جوید وفرصتی برای معامله و مبادله در پیش روی ندارد. خارج از مواردی که ذکر شد، برخی ائتلا ف های نو ظهور که ممکن است پسوند اصلا حات هم داشته باشند، توسط رسانه هایی که از این جعل برای تسویه حساب سیاسی استفاده کرده اند، مطرح شده است که در این ائتلا ف کوچکترین نشانه ای از اقتدار سنتی، اقتدار کاریزماتیک یا اقتدار قانونی وجود ندارد و رسالت رسانه ای حکم می کند به این جریان دامن نزنند که دیر یا زود در آتش ندانم کاری آن گرفتار خواهند شد. علا وه بر آنچه که اشاره شد، نهادسازی های دولتی و وابسته به مبادی قدرت هم برای انتخابات فعالند که هر چه فعالیت شان بیشتر شود از دامنه مشارکت واقعی مردم کاسته خواهد شد، بهتر است برای مقبولیت و مشروعیت انتخابات از این نوع نهادسازی ها پرهیز شود. با توجه به شرایط جهانی و وضعیت منطقه ای، مشروعیت واقعی و مشارکت عینی برخاسته از قاعده جامعه نیاز امروز است و غفلت از آن هزینه ها را برای مردم افزایش خواهد داد.
جمهوری اسلامی:«وقتی دیکتاتور طلبکار میشود!»
«وقتی دیکتاتور طلبکار میشود!»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن ميخوانيد؛ فقط یک هفته بعد از برگزاری جشن اولین سالگرد پیروزی انقلاب مصر و سقوط حسنی مبارک، روزنامه مصری "روز الیوسف" با انتشار گزارشی، پرده از فعل و انفعالاتی برداشت که در محافل حکومتی باقیمانده از رژیم دیکتاتوری مصر جریان دارد و حاکی از نفوذی است که شخص حسنی مبارک احساس میکند هنوز در تشکیلات حکومتی این کشور دارد.
روزنامه "روزالیوسف" نوشت: حسنی مبارک برای انجام یک معامله سیاسی با انقلابیون اعلام آمادگی کرده و گفته به چند شرط حاضر است اطلاعاتی را درباره اموال غارت شده مصر و توافق نامه گازی با رژیم صهیونیستی ارائه دهد. شرطهایحسنی مبارک اینها هستند:
1 - مختومه شدن پرونده وی و اعضای خانوادهاش در مصر
2 - در اختیار داشتن مهلت سه روزه برای حساب رسی دارائیهای خود در مصر
3 - صدور اجازه خروج از کشور برای وی و اعضای خانواده اش
4 - برگزاری مراسم بزرگداشت برای وی به هنگام خروج از کشور با توجه به نقشآفرینی وی در جنگ 1352 (1973 میلادی) مشابه آنچه برای ملک فاروق برگزار شد.
5 - پرداخت ماهانه 95 هزار پوند انگلیس به عنوان مقرری به وی
اعلام این مطالب توسط حسنی مبارک، از جهات مختلف قابل تأمل است و شرایط خاص مصر وآن دسته از کشورهای عربی که انقلاب کردهاند را نشان میدهد. توجه دقیق به ابعاد این وضعیت، میتواند هشدارهای مهمی را که به عنوان واقعیتهای تلخی در زیر پوست انقلابها در کشورهای عربی و شمال آفریقا جا خوش کرده اند، آشکار کند. این هشدارها را میتوان در سه بخش جداگانه مورد توجه قرار داد.
بخش اول، ناتمام ماندن انقلاب هاست. از روز اول که حسنی مبارک با سپردن حکومت به نظامیان کنار رفت کاملاً قابل درک بود که این یک کنار رفتن صوری و ظاهری است. ژنرال طنطاوی و سایر نظامیان عضو شورای عالی نظامی حاکم بر مصر که حاکمیت بعد از حسنی مبارک را برعهده گرفتند. همکاران و فرمانبران و دست نشاندگان وی بودند و کاملاً مشخص بود که براساس یک طرح فریبکارانه به صحنه آمدهاند تا رژیم دیکتاتوری را در شمایلی دیگر حفظ کنند و برای آینده نیز طبق نقشهای که در اختیار دارند برنامه ریزی کنند و دستورات را به اجرا در آورند. مقاومتهائی که نظامیان حاکم بر مصر طی یکسال گذشته در برابر خواست انقلابیون کردند تا جائی که کار به تظاهرات اعتراضی و کشتار و بازداشت انقلابیون کشیده شد، نیز همین واقعیت را نشان داد. طولانی کردن ماجرای محاکمه حسنی مبارک و فرزندان و همدستان وی و مظلوم نمائیهائی که به نفع وی صورت گرفت نیز بخشی از همین طرح بود که بسیار دقیق به اجرا در آمد بطوری که اکنون منجر به طلبکاری دیکتاتور از انقلابیون شده و کسی که 30 سال مردم مصر را تحت شدیدترین خفقان و فشار و کشتار و شکنجه قرار داده بود و آمریکا و رژیم صهیونیستی را بر آنها مسلط کرده بود، حتی بعد از برکناری از حکومت نیز برای مردم شرط میگذارد و خود را طلبکار میداند.
بخش دوم، وجود خیانتهای بزرگ و پیچیده ایست که هنوز مردم مصر از آنها اطلاع دقیقی ندارند. این نکته در سخنان حسنی مبارک که گفته است من حاضرم درصورتی که به شرط هایم عمل شود اطلاعاتی را درباره اموال غارت شده مصر و توافق نامه گازی با رژیم صهیونیستی را فاش نمایم، نشان میدهد پشت پرده روابط وی با آمریکا و رژیم صهیونیستی ماجراهای فراوانی وجود داشته و خیانتهای بزرگی توسط وی به ملت و کشور مصر صورت گرفته که یکسال بعد از پیروزی انقلابیون و تلاشهائی که مردم برای به دست آوردن اطلاعات محرمانه از عملکرد رژیم مبارک نیز هنور چیزی از آنها در اختیار انقلابیون و مردم مصر قرار نگرفته است. این واقعیت نیز از عمق نفوذ بقایای رژیم حسنی مبارک در دستگاه حکومتی مصر خبر میدهد و مردم این کشور را با این هشدار بزرگ مواجه میکند که برخلاف تصوری که دارند نظام حکومتی مصر همچنان در اختیار حسنی مبارک و مهرههای او قرار دارد و انقلابیون هنوز در آغاز راه قدم بر میدارند، البته اگر گفته نشود دچار عقبگرد شده اند! هر چند ممکن است حسنی مبارک این ترفند را برای جلوگیری از صدور حکم دادگاه علیه خود بکار برده باشند، ولی در آن صورت نیز در واقعیتهای گفته شده تغییری حاصل نمیشود.
بخش سوم، به نقشهای که برای آینده حکومت مصر ترسیم شده و اکنون درحال اجرائی شدن است مربوط میشود. هر چند رسانهها با سرو صدای زیاد از تسلط "اسلام گرایان" بر مجلس مصر خبر دادهاند و این واقعه را نشانه تسلط مسلمانان بر حاکمیت این کشور دانسته اند، ولی آیا به این سؤال فکر کردهاند که این "اسلام گرایان" چه کسانی هستند؟
در پاسخ به این سؤال، یک واقعیت تلخ اینست که هم اکنون بیش از 25 درصد کرسیهای مجلس مصر در اختیار سلفی هاست. سلفیها دقیقاً همان کسانی هستند که ظاهری بشدت افراطی دارند ولی در باطن با شدت بیشتری به آمریکا و رژیم صهیونیستی خدمت میکنند. در زمینه سازش کردن نیز سلفیها استادان ماهری هستند. حدود 50 درصد کرسیهای مجلس مصر نیز در اختیار اخوان المسلمین قرار دارد که هر چند از ویژگیهای آنها متعادل بودن است ولی آنها نیز برای کنار آمدن با آمریکا و رژیم صهیونیستی مشکلی ندارند. این دو واقعیت اگر کنار هم گذاشته شوند، مشخص خواهد شد که "اسلام گرایان" در مصر چه کسانی هستند و با توجه به همین واقعیت، نقشهای که برای آینده حکومت ترسیم شده و اکنون درحال اجرائی شدن است، تناسب عجیبی با آنچه دیکتاتور مخلوع مصر به عنوان شرطهای پنجگانه برای فاش کردن اطلاعات بازگو نشده کشورش در نظر گرفته است دارد.
مشابه همین وضعیت در سایر کشورهای انقلاب کرده عربی و شمال آفریقا وجود دارد، وضعیتی که آمریکا و رژیم صهیونیستی احساس میکنند میتوانند آن را تحت کنترل خود داشته باشند و تمام دستاوردهای انقلابیون این کشورها را به نفع خود مصادره کنند. این، نتیجه موج سواری آمریکا در این کشورها و غفلت دیگران از واقعیتهای پیدا و پنهان است. شاید در ماههای اول بعد از پیروزی انقلاب در مصر، کسی تصور نمیکرد روزی دیکتاتور مصر به خود اجازه طلبکاری از مردم را بدهد، ولی اکنون او زمینه را برای طلبکاری کردن مساعد میبیند. همه باید برای اینکه دیکتاتورها طلبکار نشوند، تدابیری بیاندیشند.
شرق«برکناری رییسجمهور با روزنامه»
«برکناری رییسجمهور با روزنامه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فریدون مجلسی است كه در آن ميخوانيد؛از دو، سه ماه پیش اتهامی به آقای کریستین وولف رییسجمهور 52 ساله آلمان و برگزیده خانم آنگلا مرکل صدراعظم قدرتمند آن کشور مطرح شد، حاکی از اینکه او پیش از رسیدن به ریاستجمهوری و در زمانی که سر وزیر ایالت سکسونی سفلا بوده است، یعنی بین سالهای 2003 تا2010 میلادی، از یکی از دوستانش وامی خصوصی برای خرید خانه به مبلغ 500هزار یورو یا به نرخ آن روز 400هزار دلار، با نرخی ارزانتر از نرخ رایج بانکی دریافت کرده بود. وام دادن با بهرهای کمتر از نرخ بانکی یعنی چیزی مانند قرضالحسنه، به خودی خود نه جرم است و نه غیراخلاقی! بلکه میتواند قابل تشویق و تقدیر هم باشد اما اگر وامگیرنده در مقام اجرایی و موقعیتی اجتماعی باشد که تصمیماتش بتواند قیمت و ارزشی ویژه داشته باشد، همین کار تبدیل به نوعی فساد و رشوه میشود! و در نظامهای دموکراتیک برای یک سیاستمدار هیچ ضعفی بدتر و حقیرتر از فساد مالی نیست!
این موضوع در مطبوعات آلمان مورد بحث قرار گرفت. اما شاید به خودی خود فقط ضربهای هشداردهنده تلقی و فراموش میشد. قضیه زمانی جدی شد که روزنامه بزرگ «بیلد» اعلام کرد که درباره این موضوع به بحث و نوعی آسیبشناسی سیاسی خواهد پرداخت. در این زمان بود که آقای رییسجمهور شخصا تلفنی به سردبیر آن روزنامه اعلام کرد که از این کار خودداری کند که با این تقاضا موافقت نشد. موضوع موقعی جدی شد که رییسجمهور در تماسی دوباره سردبیر را تهدید کرد که در صورت انتشار مطالبی در این باب بهعنوان مفتری به مقامات قضایی شکایت خواهد کرد. سردبیر بیلد در همان روز مطلب را افشا کرد و گفت که ممکن بود تماس اول را در نتیجه خشم و اظهارنظری فیالبداهه تلقی کند، اما وقتی موضوع برای بار دوم و از روی اندیشه و تصمیم انجام شد، آن را تهدید و برخلاف اصل مقدس آزادی بیان و آزادی مطبوعات که ضامن دموکراسی و آزادی کشور است تلقی و به دادگاه شکایت میکند! وقتی چنین سخنی برای جلوگیری از انجام حقی قانونی انجام شود، نوعی اعمال فشار تلقی میشود. بالا گرفتن جنجال موجب تمرکز بیشتر حقیقتیابان بر اعمال و سکنات آقای رییسجمهور شد. معلوم شد ایشان چند بار هم میهمان دوستانش برای گذراندن تعطیلات در ویلاهایگرانبهای آنها شده، یکی، دو بار صورتحساب رستوران و هتل او را پرداخته بودند و یکی از دستیارانش بلیتی برای تماشای مسابقه فوتبال در اسپانیا به بهای ارزانتر از نرخ رایج دریافتکرده بود!
این اعمال یا به اصطلاح دلهدزدیها بر مساله افزود و در روزنامهها نوشتند که مبلغ مهم نیست، این کارها اعتبار و حیثیت مقامی نمادین بهنام رییسجمهور کشوری مانند آلمان را مخدوش میکند. مسایل به جایی کشید که دیروز، پنجشنبه منجر به تقاضای دادستان هانوفر (هانُور) از پارلمان برای سلب مصونیت از آقای رییسجمهور به منظور انجام بازپرسی قضایی شد و امروز (جمعه) آقای رییسجمهور خود را ملزم و ناچار به تقدیم استعفا دید. اودر توجیه تصمیم خود گفت کافی نیست رییسجمهور متکی به آرای اکثریت ساده (اشاره به حزب دموکرات مسیحی خودش) باشد، بلکه باید از اعتماد و حمایت اکثریتی گسترده برخوردار باشد. این استعفا از سویی نشاندهنده اهمیت نقش احزاب و مطبوعات یعنی نهادهای اصلی مدنی در کشوری پیشرفته است و از طرف دیگر نشاندهنده نوع اهمیت مشاغل و عناوین دولتی در جامعهای است که دولتش خود را کارگزار و در خدمت ملت میداند.
تهران امروز:«این بازی ادامه مییابد»
روزنامه تهران امروز در یادداشت خود با عنوان «این بازی ادامه مییابد»به قلم سیدجواد سیدپور نوشته است:ایرانهراسی سناریوی سوختهای است اما صهیونیستها با اصلاحاتی در ساختار و اجرا، در حال مهندسی آن به شکل جدیدی هستند.
لایهگذاریهای امنیتی و افزایش عناصر رئالیستی رخدادها برای باورپذیرتر کردن اتفاقات ازجمله مهندسی مجدد ایرانهراسی صهیونیستی است. هدف روشن است؛ «ایران نباید از صدر اخبار مربوط به ترور و خرابکاری در همه جای دنیا پایین بیاید» این را «یارام کوهن» رئیس شینبت، سازمان امنیت داخلی اسرائیل گفته است. اما چگونه باید این کار صورت بگیرد وقتی ایرانیان خودشان چنین برنامهای ندارند؟ این را صهیونیستها پاسخ دادهاند؛ «استفاده از مقاطعهکاران اجارهای جنایت (منافقین) و گذاشتن هزینه آن به پای دولت ایران.»
آنچه طی روزهای گذشته در تایلند، هند، گرجستان و آذربایجان تحت عنوان حمله ایران به دیپلماتهای اسرائیلی مطرح شده، یک نمونه از این دست مسائل است.
همین یک ماه پیش بود که داستانی از این سنخ در واشنگتن طراحی شد.
با سر و صدای بسیار اعلام کردند که ایران قصد ترور سفیر سعودی در واشنگتن را داشته و فرد مذبور نیز بازداشت شده است، قصه فرد مجهولالهویهای به نام منصور ارباب سیار که با باندهای مکزیکی مواد مخدر ارتباط داشته و میخواسته در سفارتهای اسرائیل و عربستان بمبگذاری کند در همهجا مطرح شد تا ایران را به دستداشتن در اقدامات خرابکارانه در خاک آمریکا متهم کنند.
در همان زمان ادعا شد که وی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همکاری داشته است، مسئلهای که حتی از منظر خود کارشناسان امنیتی غربی بسیار پیشپا افتاده، سطحی و ساختگی تلقی شد.
تنها عنصری که آن واقعه را به ایران پیوند میداد، ایرانیبودن فرد مذکور بود و نه هیچ چیز دیگر که آن هم در جمعیت بالای ایرانیانی که در آمریکا و کانادا زندگی میکنند، نه چیز عجیبی است و نه غیرقابل پیشبینی. این اتفاقات در تاریخ مسائل امنیتی دنیا سابقه دارد که کشوری دست به اقدامی تروریستی بزند و آن را به گردن دیگری بیندازد. آلمانها در برافروختن آتش جنگ جهانی دوم از این تکنیک استفاده کردند، خودشان لباس لهستانیها را پوشیدند، به پاسگاه مرزی خودشان حمله کردند، عدهای را کشتند و سپس برای انتقام فتیله جنگ را روشن کردند. اسرائیل در حال بازتولید چنین سیکلی برای ایران است. میخواهد توطئههایی را در جهان سامان دهد و آن را به پای ایرانیان بگذارد تا بتواند یک اجماع شیطانی علیه جمهوری اسلامی راه بیندازد. عناصری که در این بازی به او کمک میکنند مختلف و متفاوتند ولی اصلیترین و کلیدیترین آنها گروهک منافقین است. چرا که این گروه آنقدر عناصر سوخته و خام دارد که بتوانند در این بازی معیوب ایفاگر نقشهای کلیدی باشند. تمام هنر آنها در واقعپذیری رخدادهاست. مسئلهای که در موارد مطرح شده تاکنون هنوز به نحو کامل درنیامده است اما روشن است که صهیونیستها این بازی را ادامه خواهند داد، هرچند اگر چندین بار پشتسر هم به نتیجه نرسیده باشند. پیشبینی میشود آنها تا رسیدن به مقصود و مقصد نهایی در آیندهای نهچندان دور «خرج» کار را بیشتر کنند و با اقداماتی دیگر بازی تازهای را طراحی کنند، مسئلهای که باید از سوی دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی ایران مورد دقت قرار گیرد.
حمایت:«سالگرد دو قیام»
«سالگرد دو قیام» عنوان يادداشت روز روزنامه حمایت است كه در آن ميخوانيد؛مردم یمن 16 فوریه و مردم لیبی 17 فوریه 2011 برای سرنگونی علی عبدالله صالح و قذافی حرکتهای گستردهای را آغاز کردند. اکنون یک سال از آن زمان میگذرد و هر کدام از این کشورها سرنوشتی خاص را تجربه میکند. در یمن، علی عبدالله صالح از قدرت کناره گیری و امور به معاون وی منصور هادی واگذار شده تا در فرآیند انتخاباتی قدرت به مردم واگذار گردد. در لیبی مردم تا حدودی بیشتر توانستهاند قیام خویش را پیش برند و آن سرنگونی قذافی و تشکیل دولت انتقالی برای ایجاد شرایط انتخابات است.هرچند که دو کشور با موقعیت جغرافیایی جداگانه و نیز ساختار قدرت حاکم بر کشورهایشان از شرایط به ظاهر جداگانهای برخوردارند اما روند تحولات نشانگر نقاط اشتراکی میان قیام و چالشهای پیش روی آنها وجود دارد.مهمترین مساله تحرکات صورت گرفته برای انحراف قیام و مصادره آن از سوی بازیگران خارجی میباشد که با عناوین مختلف صورت میگیرد. در یمن ائتلافی از عربستان، آمریکا و انگلیس تلاش دارند تا با به کارگیری سیاست تفرقه قومی و مذهبی و نیز استفاده از القاعده در کنار کشتار گسترده مردمی توسط دولت حاکم به نوعی مردم را به دوری از قیام وادار سازند. مهمترین مساله برای ائتلاف مذکور آن است که دولت بر جای مانده از علی عبدالله صالح به ریاست منصور هادی را حفظ نمایند.در لیبی نیز هرچند که دولت قذافی سرنگون شده اما ائتلاف کشورهای عربی و غربی به ویژه قطر، عربستان، آمریکا، فرانسه، انگلیس، آلمان و ایتالیا برآنند تا این کشور را به صحنه تامین منافع خود مبدل سازند. در این چارچوب آنها تلاش دارند تا با استفاده از گروههای شبه نظامی و القاعده و تحریک جریانهای مختلف قومی به سهم خواهی سیاسی در کنار عدم سوق یافتن شورای انتقالی به اجرای مطالبات مردم فضایی از بحران را بر این کشور حاکم سازند. آنها در لوای این تحرکات برآنند تا لیبی را به سرزمینی بحرانی مبدل سازند تا در لوای آن ضمن توجیه دخالت در امور این کشور، شرایط را برای غارت منابع نفتی آن فراهم آورند. غرب که با ادعای حمایت از مردم، در لیبی دخالت کردهاند اکنون به دنبال سلطه به تمام منابع نفتی آن و دخالتهای اقتصادی و سیاسی در آن کشور به بهانه بازسازی ویرانههای جنگ است.براساس آنچه ذکر شد میتوان گفت که لیبی و یمن اکنون در اولین سالگرد قیامشان در حالی توانستهاند، دستاوردهای بسیاری داشته باشند اما همچنان با خطر بزرگی به نام بقایای حاکمان گذشته و نیز دخالتهای خارجی برای انحراف قیامشان مواجه هستند که راه مقابله با آن حفظ قدرت در راه سرنگونی تمام بقایای حاکمان گذشته است که میتواند از میزان دخالتهای خارجی در امور این کشورها نیز بکاهد.
دنیای اقتصاد:«اقتصاد فقط پول و ارز نیست»
«اقتصاد فقط پول و ارز نیست»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم سید احمد میرمطهری است كه در آن ميخوانيد؛:جهتگیریهای اقتصاد کشور به منظور محدود شدن نقش دولت و گسترش تاثیر بخشخصوصی بر زندگی اقتصادی جریانی است که بیش از دو دهه رسمیت یافته و ... نیز چه در سالهای نخست عمر این جهتگیریها وچه در سالهای اخیر با دگرگونیها و تحولات زیادی همراه بوده است. برهمیناساس، از نظر دوره زمانی به اندازه کافی ایام طولانی سپری شده است تا از این سیاست یا مجموعه رفتارهایی که در قالب آن اتفاق افتاده ارزیابی دقیقی در دست داشت. قطعا چنین ارزیابی بسیار مفصل بوده وخارج از حوصله و وظیفه این نوشتاراست؛ اما طرح چند پرسش اساسی در پیش رو نشان از ابهاماتی است که کماکان وجود دارد؛ از جمله آنکه واگذاریها با چه هدفهای اقتصادی صورت میپذیرد؟ آیا در تمام زمینهها از کنترل و مالکیت گرفته تا مدیریت از بخش دولتی خارج و به بخش خصوصی سپرده شده است؟ آیا مسیر واگذاریها و سرعت واگذاریها درست است یا محتاج اصلاح میباشد و در کنار اینها توسعه یافتگی بازارهای پول و سرمایه در اقتصاد کشور تا چه درجهای است و آیا به حد کفایت رسیده است؟ تا چه اندازه منابع پساندازی ملی به واگذاریها رغبت نشان داده و میدهد؟ نهایت آنکه واگذاریها تا چه اندازهای اولویتهای اجتماعی را مد نظر داشته است و از نظر زمانی پایانی برای واگذاریها پیشبینی شده یا قرار است بیست سال دیگر به درازا بکشد؟
نگاهی گذرا به اقتصاد ایران حاکی است که اقتصاد کشور در سالهای آینده ناگزیر باید به اقتصادی باز و رقابتی تبدیل شود، زمینههای متنوع شدن فعالیتهای اقتصادی در آن فراهم گردد و اقتصاد ملی با تغییرات ساختاری در بخشهای حقیقی اقتصاد و ایجاد فضای مناسب برای سرمایهگذاری و تولید بازآرایی شود که اینها همه بر روال مطلوب واگذاریها و خصوصیسازی اثر مثبت دارد. دولت هنگامی میتواند با قاطعیت در مورد واگذاریها عمل کند که در پایان یک دوره زمانی مشخص به کلی خود را از آنچه به بخش خصوصی واگذار کرده کنار بکشد و دخالت نکند. البته برای جلوگیری از نارساییهای اجتماعی در واگذاریها دولت باید اولویتهای اجتماعی خود را نیز اعلام کند.
سخن آخر آنکه متصدیان اقتصادی کشور به سیاستهای پولی و مالی آنچنان مثل ماههای گذشته خود را مشغول نکنند که بسیاری از دیگر تغییرات ساختاری در اقتصاد به فراموشی سپرده شود یا نظیر خصوصیسازی کمرنگ گردد. اقتصاد فقط پول و ارز نیست.
ابتکار:«قمار بزرگ اعراب در سوریه»
«قمار بزرگ اعراب در سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم شایسته اسدی است كه در آن ميخوانيد؛: کشورهای عضو اتحادیه عرب با کنار گذاشتن تمام ملاحظات و ترسهای گذشته، همه توان خود را به کار گرفتهاند تا در بحران سوریه، بازنده نباشند و تحولات این کشور را مطابق با رسم و رسوم عربی هدایت کنند، نه مطابق با تمایلات ایرانی. سوریه، امروز بیش از آنکه میدان نزاع دولت و مخالفان، محافظهکاران و تحولخواهان، بشّاردوستان و بشّاربراندازان و یا هر دوگانه اینچنینی باشد به محل رویارویی بازیگران منطقهای تبدیل شدهاست. نکته اینجاست که در این مصاف منطقهای ـ که ریشهای درازمدت دارد ـ غرب و رژیم صهیونیستی از جناح اعراب پشتیبانی میکنند اما در مقابل، روسیه و ـ تا اندازهای ـ چین از محور مقاومت. اعراب که قریب یک سال است در بحبوحه بهار عربی به سر میبرند و حیات و ممات خود را بسته به زنجیره انقلابها میبینند، این بار منتظر وقوع حوادث آینده ننشستهاند بلکه پیشدستی کرده و با دست زدن به عملی مشابه با لقاح مصنوعی، زایشی صنعتی و پیش از موعد را آزمودهاند؛ سوریه به آزمایشگاهی برای یک دگردیسی متفاوت تبدیل شدهاست؛ دگردیسی و تغییری که با اعمال فشار از درون و چانهزنی در بیرون پیش میرود و معلوم نیست مولود آن چه ریخت و شاکلهای خواهد داشت و با چند سر و دست و پا خواهد رویید!
کار به جایی رسیدهاست که «ایمنالظواهری» هم به خیل مخالفان بشار اسد پیوسته و از هوادارانش خواستهاست تا به کمک معترضان بشتابند. فراخوان وی به رسم «القاعده»، حکم «جهاد فی سبیلالله» را دارد و در هنگامه چندگونگی و چنددستگی مخالفان بشار اسد، بهگونهای بهتآور، مضحک و البته خطرناک مینماید. برخی معتقدند که الظواهری با هوشمندی خاصی پیام ویدئویی اخیرش را صادر کردهاست تا شاید قوای ازهم گسیخته و انسجام فروپاشیده سازمان متبوعش را احیا کند و جانی دوباره به آن ببخشد. شاید بتوان گفت القاعده در لابهلای جنبشهای مردمی یک سال اخیر گم شدهاست؛ گفتمانش بیطرفدار مانده و علیرغم ترسی که غربیها از قدرتگیری افراط گرایان اسلامی در منطقه داشتند، مجال بروز نیافت اما قسمی دیگر از اسلامگرایی که معرف آن، مدل متعادل و متساهل «اخوانالمسلمین» است، نضج و گسترش یافت. زمین سوریه به محل مصاف رژیمهای عربی با ایران و محور مقاومت تبدیل شده و «برد و باخت» در این میدان را مهم و تعیینکننده ساختهاست. سعودیها و قطریها با دامن زدن به مشکلات چندساله خود با ایران و حزبالله لبنان، از یکسو به بازیگرانی تعیینکننده در سرنوشت مردم سوریه تبدیل شدهاند و از سوی دیگر خصومت خود با ایران را به این منطقه کشاندهاند.
میتوان گفت عربستان، قطر و همراهانشان در اتحادیه عرب با دست زدن به ریسکی بزرگ، ترجیح دادهاند که ترسهای چندینساله خود از قدرتی به نام «ایران» را در ماجرای سوریه جبران کنند و این نقطه را به فرصتی برای قطع رگ حیاتی محور مقاومت و فتح یکی از مهمترین پایگاههای منطقهای جمهوری اسلامی تبدیل کنند اما اعراب عجولانه و بیگدار به آب زدهاند؛ آنها ممکن است با شکست در میدان سوریه، تحقیر تاریخی دیگری را ـ پس از شکست حقارتبار در جنگ اعراب و اسرائیل ـ به خود تحمیل کنند. آنها با فرض اینکه ایران همه تخممرغهایش را در سبد سوریه و حزبالله گذاشتهاست و بلعیدن این تخممرغها به فلج کردن ایران میانجامد، وارد قمار بزرگی شده اند؛ غافل از اینکه تهران قادر است در عراق و لبنان نیز، حضور و جلوهای دیگر ـ هرچند، امروز چنین جلوه و مجالی را داراست ـ.داشته باشد. اتحادیه عرب دست به ریسک خطرناکی زدهاست؛ با قدم برداشتن در مسیر مطلوب غرب و رژیم صهیونیستی قصد تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه را دارد؛ خاورمیانهای عاری از قدرت منطقهای ایران. اما آنان از این غافلند که تضعیف ایران با قدرتگیری اسرائیل توام خواهد شد و این مسئلهای است که نه ترکیه، به عنوان یکی از بازیگران اصلی منطقه و نه مصر، پس از «حسنی مبارک» پذیرایش نخواهند بود و به زودی با چالشهای عمده آن برخورد خواهند کرد.
این روزها در قمار اعراب، سوریه به یکی از سرنوشتسازترین مقاطع تاریخی خود رسیدهاست. بشار اسد، پیشتر هشدار داده و جمهوری اسلامی نیز بارها بر این نکته تاکید کرده بود که« ناامنی و آتشبازی در سوریه ممکن است کل منطقه را به هم بریزد» اما قرائن موجود حاکی از آن است که عربستان و متحدانش این خطر را پذیرفتهاند و میخواهند به دل آتش بزنند. کشورهای عربی تهدید کردهاند که روابط دیپلماتیک خود را با سوریه قطع میکنند و با کمک سازمان ملل، نیروهای حافظ صلح به سوریه اعزام میکنند. همچنین، آنها خواستار افزایش کمکها به گروههای مخالف سوریه در داخل و خارج از این کشور شدهاند و مصرانه بر پیشنهاد خود مبنی بر کنارهگیری اسد از قدرت، تاکید میورزند. در این میان، روسیه هنوز مخالفت صریح خود را با تصمیمات جبهه عربی ابراز نکردهاست ولی مخالفت این کشور با طرح و توطئههای ضد سوری اعراب، دور از وقوع نیست. ایران نیز هنوز واکنش و بیانیه رسمی دراین باره اعلام نکردهاست ولی بهطور حتم، پیام مستقیمی را به اعراب خواهد فرستاد مبنی بر اینکه «وارد بازی خطرناک منطقهای نشوند و سوریه را به یک میدان جدال بین خودشان و ایران تبدیل نکنند.» اعراب در بستر و آب گلآلودی که در سوریه ایجاد شدهاست، به دنبال صیدی رفتهاند که بسیار درشتتر و قویتر از تور ماهیگیری آنهاست. آیا آنها محاسبه این رویارویی را کردهاند؟ آیا آن را به عنوان یک مصاف تعیینکننده و سرنوشتساز با تهران حساب میکنند؟ آیا اعراب پیشبینی کشیده شدن آتش این دود به لبنان و عراق و... را کردهاند و با علم به همه عواقب احتمالی، دست به ریسک زدهاند؟
گسترش صنعت:«پیوندی از جنس سلامت»
«پیوندی از جنس سلامت»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم سید علیرضا شجاعی است كه در آن ميخوانيد؛نگاهی به گذشته نشان میدهد که از دیرباز ارتباط بین زمین و سلامت موجودات زنده بویژه انسان همواره مورد توجه دانشمندان ایرانی بوده است.
از سویی دیگر طی سالهای گذشته رشد فزاینده علم و تکنولوژی در کشورهای درحالتوسعه از جمله ایران نهتنها تخریب محیط زیست را به همراه داشته بلکه به تهدیدی برای زندگی انسانها تبدیل شده است.
بدیهی است در چنین شرایطی یعنی مخاطرات ناشی از گسترش آلودگی در سلامت انسانها، ضرورت مطالعات زمینشناسی پزشکی بیشاز هر زمان دیگر به رخ کشیده میشود تا علاوه بر درک واضح، صحیح و منطقی از تاثیر مواد طبیعی بر جسم و روان، امکان کاهش خطر با مطالعات و پژوهشهای موضوعی فراهم شود.
از این رو حفظ منابع طبیعی، مدیریت و برنامهریزی صحیح برای استفاده اصولی از منابع و شناخت تاثیر محیط بر سلامتی موجودات زنده به عنوان اصلیترین هدف در زمینشناسی در قرن حاضر مورد توجه قرار گرفته است.
در این بین سیاستهای اجرایی تعیین شده در توسعه، تکمیل اطلاعات پایه اکتشافی، ساماندهی و بهینهسازی تمامی دادههای اکتشافی، تقویت و توسعه سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی و تسریع در تعیین ضوابط و معیارهای اکتشاف مواد معدنی همه و همه از اهمیت حفظ مسائل محیط زیست و بررسی کامل و تخصصی در زمینه سلامت جوامع حیاتی در برنامهریزیهای کشور حکایت میکند. با توجه به هدفگذاری صورت گرفته در برنامه پنجم توسعه با ایجاد راهکارهای مناسب انجام خدمات ذیل شرایط را برای دستیابی به اهداف زمینشناسی پزشکی آماده ساخت:
۱- پژوهش در زمینه کمربندهای ماگمایی و دگرگونی کشور با برداشت دادههای فراطیفی هوایی جهت شناسایی نوع کانی و سنگ و تاثیر بر سلامت جوامع حیاتی منطقه.
۲- بهروزرسانی و هدفمندسازی دادههای موجود زمینشناسی و اکتشافی و تشکیل بانکهای اطلاعاتی قابل دسترس.
۳- بهروزرسانی و تکمیل و هدفمندسازی اطلاعات و آمارهای بیماریهای مختلف در کشور برای تشکیل شناسنامه محیطی و زمینشناسی پزشکی.
۴- مدلسازی و شناسایی تیپهای مختلف کانهزایی مواد معدنی استراتژیک در محدوده استانهای مختلف و تهیه اطلس نقشههای زمینشناسی پزشکی و کانیشناسی پزشکی.
۵- استفاده از آزمایشگاه مرجع علوم زمین در زمینه بررسیهای اطلاعات ژئوشیمی و بیوشیمی.
به عبارت دیگر امروز شاهد پیوندی بین دو مقوله علوم پزشکی و علوم زمینشناسی هستیم. اهمیت شناسایی و درک صحیح منابع زمین و تاثیر آن در جایجای کشور مسوولان را در تهیه تفاهمنامه بین دو وزارت صنعت، معدن و تجارت و بهداشت، درمان آموزش پزشکی ترغیب کرد تا بتوان با ایجاد بستر مناسب همکاری و تشکیل کارگروه و تعیین ضوابط مناسب در شناسایی آلایندههای طبیعی و برنامهریزی برای کنترل و حذف یا پیشگیری از بیماریها کوشا بود. در این بین رسالت سازمان زمینشناسی کشور امروز بیش از پیش بر همگان مسلم شده و جایگاه ویژه این سازمان در امر سلامت جامعه نیز از اهمیت وافری برخوردار است.
حال با توجه به اهمیت روزافزون علوم بین رشتهای نظیر زمینشناسی پزشکی و از سویی نمایندگی ایران به عنوان یکی از فعالان این علم در منطقه خاورمیانه و ارائه دستاوردهای بینالمللی زمینشناسی پزشکی لزوم برنامهریزی دقیق و مدون و هماهنگی بین ارگانهای مسوول (که بیش از همه وزارت بهداشت، درمان آموزش پزشکی در این راستا دارای اولویت است) بیش از هر زمان دیگر احساس میشود که در صورت تحقق آن سازمان زمینشناسی پزشکی به دستاوردهای گوناگون و مهمی دست خواهد یافت و امید است با تشکیل کارگروه زمینشناسی پزشکی و هماهنگی و همیاری پاسخگوی نیازهای جامعه امروزی بود.