كیهان:پای آزمون بهار
«پای آزمون بهار»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم محمد ایمانی است كه در آن میخوانید؛سال دیگری از سال های آخرالزمانی به سر آمد. پر از حادثه و تلاطم بود امسال، مثل همه سال های آخرالزمانی. حكایت مردم خوب ما در این میان همان است كه گفت «گر سنگ های كینه این نابرادران- ور بار جور اجنبیان، گرده ایم ما». در این سال پر ماجرا از یك سو پنجه در پنجه دشمن داشتیم و از جانب دیگر، جفای نابرادران را چشیدیم و به جان خریدیم. گریزی نیست كه این تقدیر مختار ماست. ما در همین كوره تلخ و شیرین حوادث آب دیده می شویم تا مهیا شویم برای روز موعود. امام صادق علیه السلام فرمود «امر فرج اتفاق نخواهد افتاد مگر آن كه به خدا سوگند خوب و بد شما از هم جدا شود. نه، بلكه به خدا سوگند همه شما امتحان شوید. نه، بلكه به خدا سوگند تا آن زمان كه شقی شود آن كه اهل شقاوت است و به سعادت برسد آن كه اهل سعادت است».
بی گمان دشمنان كه در صلابت جمهوری اسلامی انگشت به دهان مانده اند بر حقانیت این كلام امام صادق علیه السلام گواهی خواهند داد كه «مومن، محكم تر از پاره آهن است. همانا آهن هنگامی كه داخل آتش شود، نرم می شود و مومن اگر كشته شود و برانگیخته شود و باز كشته شود، قلب او دگرگون نمی شود». پس از 15ماه وقفه، دشمنان ما 3بار در آغاز سال در اسلامبول و بغداد و مسكو پای میز مذاكره آمدند تا شاید جمهوری اسلامی پس از مصاف 10 ساله در برابر آنان زانو بزند. اما نمایندگان ملت ایران مستظهر به قدرت نمایی مردم در انتخابات مجلس نهم در 12 اسفند 1391، امید نمایندگان جبهه استكبار را ناامید كردند. پس از آن بود كه مذاكرات معلق شد و مثلث استكبار (امریكا و انگلیس و اسرائیل) به صرافت افتادند با تعبیه تحریم های فلج كننده، ایران را از پا درآورند یا در جبهه جمهوری اسلامی اختلاف و تقابل ایجاد كنند. قریب 8ماه نهایت خباثت و عداوت خود را به كار بستند و هرچه تیر در تركش تدبیر داشتند انداختند. و در پایان سال مجددا پای میز مذاكره بازگشتند تا دیگر بار ما را تست بزنند. اما این بار هم نمایندگان ایران از موقعیت شناسی و قدرت نمایی مردم خود در تظاهرات 22بهمن شارژ بودند و در تراز نمایندگی همین مردم ظاهر شدند چنان كه جبهه مقابل لااقل در لفظ مجبور شد چند قدم عقب بنشیند و برخی دعاوی تاریخ گذشته را به زبان نیاورد. فشار سختی كه ملت ما با صلابت از سر گذراند، مقدمه رسیدن به روئین تنی- چون آهن تفته و پتك خورده- و حكایت همان تعبیر درست است كه می گوید ضربه ای كه تو را نكشد، قدرتمند می كند.
حد فاصل این 4دور مذاكره ایران با گروه 1+5- كه خود نوعی ركورد درباره تعداد دفعات مذاكره در یك ظرف زمانی كوتاه است- اتفاق جالب و قابل تأملی رخ داد. آمریكایی ها از یك سو مدام گفتند به زودی ایرانی ها فلج می شوند و درخواست مذاكره می كنند. اما چون این پیش بینی ها كمترین نسبتی با واقعیت پیدا نكرد، در میانه سال و از طریق رسانه های خود به انتشار شایعات دست زدند مبنی بر اینكه طرف ایرانی كم آورده و هیئتی را برای مذاكره با مقامات آمریكا به قطر گسیل كرده است. گویا قحطی جا بود! این شایعات نیز باعث تشفی خاطر مقامات آمریكایی و انگلیسی نشد به نحوی كه از آذرماه به این طرف همان ها سخنانی گفتند كه به غایت معنادار بود. مقامات آمریكایی و برخی مقامات اروپایی نظیر كاترین اشتون این بار گفتند ایران باید در مذاكرات كه از ژوئیه (خرداد) گذشته به تعلیق درآمده انعطاف به خرج دهد. معنای مستتر در این عبارت این بود كه فشار خصمانه 8-7 ماه گذشته كارگر نشده و كمترین اثری از ضعف در جبهه ایران دیده نمی شود.
جمهوری اسلامی و ملت ایران در حالی این جبهه جنگ اقتصادی، سیاسی و روانی را اداره كرد كه شاهد تصاعد بحران ناكارآمدی و مشروعیت در برخی دولت های اروپایی و آمریكا بود. سال میلادی 2012 كه مقارن سال 1391 ما سپری شد، به یك معنا نشانگر فرتوتی مضاعف غرب در حل بحران های داخلی خود از یك طرف و ناتوانی در جهت دادن به تحولات بین المللی از طرف دیگر بود.
جمهوری اسلامی در همین سال، اجلاس پر اهمیت جنبش عدم تعهدها را با حضور مقامات 130 كشور جهان برگزار كرد كه ضمن آن بر حقوق مشروع جمهوری اسلامی ایران در چالش هسته ای پافشاری شد و در مقابل، عملكرد رژیم اشغالگر قدس مورد اعتراض اعضای جنبش قرار گرفت. در همین سال، كشور كوچك و ستم دیده سوریه كه از او گمان مقاومت در برابر تعدی و خیانت همه جانبه نمی رفت، تبدیل به میدان آزمون و شكست آمریكا و متحدانش شد. در واقع امسال را باید سال الحاق كامل سوریه به جبهه مقاومت اسلامی ارزیابی كرد، همچنان كه سبعیت و بی كفایتی جبهه آمریكا را به رخ كشید.
امسال همچنین دولت مردمی حماس از جنگ 8 روزه رژیم صهیونیستی سربلند بیرون آمد و با موشك های فجر5 كه به تل آویو و هرتزلیا شلیك كرد- بنابر آخرین اعلام مقامات صهیونیست، 84 درصد این موشك ها در سپر موشكی گنبد آهنین رخنه كرده و به هدف اصابت كردند- بر شكست ها و غافلگیری های رژیم صهیونیستی افزود. مدتی قبل از این جنگ یكی از ده ها پهپاد شناسایی حزب الله به مدت 45 دقیقه و در عمق جنوب شرقی خاك فلسطین اشغالی اقدام به تصویربرداری از منطقه استراتژیك دیمونا كرده بود. همان زمان گفته شد حزب الله پس از بارها عملیات تجسسی موفقیت آمیز هوایی، این بار تعمداً پهپاد ایوب خود را در معرض شناسایی و اصابت قرار داد تا صهیونیست ها خود ندانسته این خبر را منتشر كنند كه دیگر هیچ جای آسمان فلسطین اشغالی برای آنها امن نیست. اكنون دیگر آمریكا و اسرائیل نمی توانند زمین و زمان جنگ را تعیین كنند. حق با اوباما بود كه گفت «جنگ با ایران نه بازی است و نه شوخی بردار است. سخن گفتن دراین باره، ورّاجی و پرگویی است. هرگاه اسم جنگ به میان می آید، به سرعت هزینه های آن به ذهنم خطور می كند». او راست می گوید. از سال 2001 تا 2012 میزان بدهی های آمریكا از 6هزار میلیارد دلار به 16 هزار میلیارد دلار رسیده و دیگر قابلیت اتّساع ندارد. آنها هنر كنند و همین چند فرزند جنگ را بزرگ كنند.
در كشاكش این رزم سخت اما پیروز، برخی همراهان قافله انقلاب هم بودند كه بی وفایی كردند و دشمن افسرده، از جفا و بی مبالاتی آنان روحیه گرفت. در حالی كه كشور در عبور از این مرحله حساس نیازمند گذشت و همدلی و اتحاد برای اهداف متعالی بود، هم پوشانی و تعامل دو چرخ دنده به ظاهر معكوس «جریان فتنه» و «حلقه انحراف» منجر به اتفاقات دشمن شاد كنی نظیر اتفاق روز استیضاح وزیركار - با وجود نهی های مكرر رهبر حكیم انقلاب- شد. رد پای هر دو گروه در این اتفاقات غفلت آفرین و فاصله ساز كاملا پیداست، حال آن كه هر دو جریان نفاق زده مدعی دلسوزی و غمخواری برای كشور و ملتند! البته نقش آفرینان این گروه ها همه به یك میزان، فعال و كارگردان نیستند. برخی از آنها با یكی دو واسطه به عناصر نفوذی و وابسته وصل می شوند و برخی دیگر چون زمامدار خویش نیستند و بر توسن تكبر و تعصب یا غضب (تعصب و لجاجت باطل) نشسته اند، به راحتی مدیریت می شوند. وجنات طیف اخیر در دو گروه فتنه گر و انحرافی نشان می دهد كه سال آینده نیز به ویژه به خاطر موسم پرالتهاب انتخابات، آماده سواری دادن و دوشیده شدن و حتی قربانی شدن (انتحارحیثیتی) هستند. كج فهمی و ریزش و زحمت افزایی هایی از این دست، البته ملازم زندگی بشر است و روزگار آخرالزمان، آخرین غربال ها برای پیراستگی امت های مومن انجام می شود.
سال دیگری از سال های آخرالزمان به سر می آید و بشارت بهار را با خود می آورد. اما باید برای بهار ساخت و ساخته شد. باید ظرفیت بهاری پیدا كرد؛ اگر نه باران بهار- كه در لطافت طبعش خلاف نیست- جز خس در شوره زار نمی رویاند. این كلام پیامبر اعظم (ص) است: «مثال آنچه خداوند مرا از هدایت و علم برانگیخت، مثال باران فراوان است كه به زمین می رسد. بخشی از زمین، پاكیزه و نرم و مستعد است، پس آب را می پذیرد و انواع فراوان گیاه و سبزه را می رویاند. و بخشی از زمین، سنگ سخت است كه آب را نگاه می دارد و مردم از آن می نوشند و آبیاری و زراعت می كنند و پاره ای از آن به زمین شوره زار می رسد، نه آب را نگاه می دارد و نه گیاه می رویاند». اگر قرآن حكیم برای مومنان شفا و رحمت است اما جز بر زیانكاری ستمگران نمی افزاید، حتما قرآن ناطق مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف نیز كه ربیع الانام و بهار جان هاست، همین ویژگی را دارد. اگر می خواهیم بدانیم نسبت ما با حضرت ولی عصر(عج) و بهار حقیقی كه با او می آید چگونه است، سزاوار است بسنجیم آیا از عهده آزمون ولایت فقیه سربلند بیرون آمده ایم یا نه.
با وجود همه كژتابی ها در این آزمون، افق آینده روشن است. حكایت خوبان ملت ما در آخرالزمان، حكایت یاران صادق رسول خداست كه بر كافران سختگیر و با یكدیگر مهربانند «و مثال آنان در انجیل، مانند گیاهی است كه جوانه های خود را می رویاند و آن را نیرومند می سازد، سپس تنومند و استوار می كند و همین كشاورزان را به شگفتی وامی دارد تا كافران را به غیظ آورد. خداوند به مومنانی كه عمل صالح به جا آورند، وعده مغفرت و اجر بزرگ داده است»(فتح/29). ملت خوب ما این ظرفیت را در خویش پدید آورد و از نهال انقلاب درختی تنومند ساخت. اقتدار امروز مملكت امام زمان(عج) در مسیر بالندگی از صدقه سر انبوه مجاهدان گمنامی است كه مقتدای انقلاب درباره یكی از همان ها (مرحوم عبدالله والی) به شیوایی فرمود «بعضی ها هستند هر كاری می خواهند بكنند قبل از اینكه كار انجام بگیرد، تابلویش را می زنند مدت ها این تابلو آنجاست، هیچ كاری هم انجام نگرفته. بعضی ها هم نه، كار را انجام می دهند، هیچ تابلویی هم ندارد. كار مرحوم حاج عبدالله والی و شماها از این نوع دوم است، یعنی بی تابلو رفتید و برای خدا كار واقعی كردید، اینها خیلی با ارزش است. شما بدانید این جور كارهای بی سروصدا و خاموش و خالصانه، نه فقط برای شما پیش خدای متعال درجه و مرتبه درست می كند، بلكه در كل بنای جمهوری اسلامی اثر می گذارد؛ مثل سیمانی است كه در یك بنایی تزریق كنند و آن را مستحكم كنند. با انجام این جور كارهای مخلصانه، بنای جمهوری اسلامی مستحكم می شود بدون اینكه كسی بفهمد».
مدعیان را بهل! بهار را خوبان گمنام ساخته اند؛ همان ها كه دلشان از پاره آهن استوارتر است. بهار اصلا در كش و قوس پارسایان بی ادعا با مدعیان بی عمل و خزان گرفته ساخته می شود. بهار فصل رویش و سر كشیدن یاران آخرالزمانی رسول خدا(ص) است، همان ها كه حضرتش شهادت داد، او را اما به رسالتش ایمان آورده اند.
خراسان:همه اعضای یك پیكریم
«همه اعضای یك پیكریم»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم كورش شجاعی است كه در آن میخوانید؛بیش از هشتصد میلیون نفر در جهان از گرسنگی و فقر شدید رنج می برند. بر اساس آمار رسمی سازمان ملل متحد این رقم تا ۹۶۰ میلیون نفر نیز گزارش شده است. این آمار رسمی از وجود حدود یك میلیارد نفر انسان حكایت می كند كه مثل همه انسان های دیگر حق حیات، برخورداری از حداقل های زندگی برای زنده ماندن و زیستن دارند اما حتی از مواد غذایی لازم برای زنده ماندن محرومند.
این در حالی است كه بر اساس آمار سازمان ملل، میزان ریخت و پاش ها و دورریز غذاهای كشورهای پیشرفته به اندازه ای است كه حتی همین مقدار می تواند این یك میلیارد نفر انسان را از گرسنگی نجات دهد.
شعار عدالت سردمداران دنیا برای یك میلیارد گرسنه مطلق فقط واژه ای زیباست
و اگر ثروت ها، سرمایه ها و نیروی انسانی كشورهایی كه این تعداد گرسنه در آن زندگی كه نه بلكه با مرگ دست و پنجه نرم می كنند به خاطر استعمار و استثمار به چپاول نمی رفت و یا حداقل در قرن بیست و یكم از این چپاول ها و غارت ها جلوگیری می شد، مردم این كشورها نیازی به كمك كشورهای غنی نداشتند. اما با این حال و با این همه ظلم و حق كشی اگر دولتمردان كشورهای غنی می خواستند قطعا می توانستند این انسان ها را از فقر و فلاكت و گرسنگی نجات دهند پس معلوم می شود سردمداران سیاست های جهانی اراده ای برای توجه به این گونه مسائل انسانی ندارند.
پر واضح است كه در سیستم مدیریت فعلی حاكم بر كشورهای پیشرفته و غنی اساساً عدالتی وجود ندارد كه اگر وجود داشت لااقل كاری برای پیشگیری از مرگ انسان ها بر اثر گرسنگی و كمبود دارو انجام می دادند، از تجاوزها و تحمیل جنگ ها و كشتارها سخنی به میان نمی آورم بلكه از بی توجهی و ناجوانمردی و بی عدالتی حاكم بر این سیستم می گویم كه به این راحتی در نهایت بی شرمی و گستاخی شاهد جان دادن حدود یك میلیارد گرسنه مطلق در جهان هستند. عدالت واژه ای است زیبا كه بسیاری از این آقایان تنها با آن در گفتارشان بازی می كنند.
مسلمانان فقیر و بریز و بپاش های پادشاهان عرب
بگذریم و راه نزدیك كنیم، سری به كشورهای اسلامی بزنیم و ببینیم بی عدالتی و فاصله طبقاتی و در انحصار گرفتن قدرت و ثروت در خانواده های پادشاهی چه ها كه نمی كند و با وجود این كشورهای غنی اسلامی چقدر مسلمان در جای جای دنیا و حتی خود همین كشورهای غنی، گرسنه و فقیر هستند و جزو كم برخوردارترین افراد جامعه بشری قرار گرفته اند وا اسفا و داد از این نوع مسلمانی كه ثروت هایی كه می تواند صرف اعتلا و پیشرفت كشورهای اسلامی و مردم مسلمان شود، صرف و خرج خرید اسلحه و ایجاد انبارهای بزرگ مهمات و بریز و بپاش های امیران و پادشاهان عرب می شود و چه بسیاری از این ثروت های ملت مسلمان كه در نهان و آشكار به جیب كارتل ها و تراست های آمریكا و صهیونیست ها ریخته می شود.
بگذریم، نزدیك تر شویم و از خود بگوییم و از كشور عزیزمان ایران.
كشوری با بیش از ۷۰۰۰ سال دیرینه تمدنی و ارزش های فرهنگی، با مردمانی كه از ابتدای تشكیل ایران، اهل درك و فهم و شعور بوده اند و دانایی و مهربانی و همت بلند و هوش و ذكاوت از خصوصیات آنان بوده و هست و به شهادت تاریخ هیچ گاه تن و جان به پلیدی و نكبت كفر نیالوده اند و یكتاپرستی و اعتقاد به خدای یگانه و بی همتا بزرگ ترین افتخار آنان بوده است و در تاریخ خود آن زمان كه بسیاری از مردمان عالم غرق در منجلاب كفر و جهل و بت پرستی بوده اند این ایرانیان پاك طینت بر آیین پیامبران زمان خود از جمله زرتشت به خدای یگانه اعتقاد داشته اند و بر مسیر حق باوری و حق جویی گام گذاشته اند و ارزش انسان در باور و رفتار این مردمان چنان بوده است كه قرن ها پیش و حتی پیشتر از آن هنگام كه اقوام كافر و بت پرست و مشرك دختران و زنان را زنده به گور می كردند، زنان در ایران همچون مردان دارای كرامت و منزلت بودند و حتی در مناصب بالای حكومتی حضور داشتند.
ایرانیان و تمدن سازی اسلامی
از ایران و ایرانی كه به واسطه خوی حق جویی و حق باوری آیین دین اكمل الهی و پیامبر خاتم اش محمد مصطفی(ص) را و قرآن بر سینه رسول رحمت نازل شده اش را به جان پذیرفت و آن چنان بالید كه ایران و ایرانی با بوعلی ها و فارابی ها و ابوریحان ها و شیخ طوسی ها و مولوی ها و حافظ ها و سعدی ها و صدها و صدها عالم و دانشمند و بزرگ دیگر خود شد ایجاد كننده تمدن اسلامی. و این ملت تمدن و فرهنگ ایران و اسلام را چنان در هم آمیخت كه در هر عرصه می تواند برای مردم جهان الگویی برتر باشد اما وا اسفا كه چنگال تیز استعمار و یوغ آهنین استبداد اجازه نداد كه ایران و ایرانی دوران شكوه و عظمت و عزت خود را به سوی سرمنزل مقصود ادامه دهد و حاصلش شد عقب افتادگی و افول. و در مقابل دیگران از خواب جهل و نادانی و عقب افتادگی چند ساله قرون وسطایی سر برداشتند و كم كم بر مسیر علم و پیشرفت گام گذاشتند و آن گاه وقاحت بدانجا رساندند كه برخی از آنان ایرانیان را «بربر» و «وحشی» خواندند. اف برایشان و همه عاملان و مسببان دور افتادن ایران آن زمان از قافله علم و پیشرفت و تمدن سازی.
افسوس از این پادشاهان بی لیاقت و جبون
از حمله مغولان و دیگر اقوام نیز به این وطن عزیز در این مقال سخنی به میان نمی آورم اما غمگنانه می نویسم كه پادشاهان بی لیاقت و جبون، بسیاری شان بخشی از تمدن و فرهنگ ایران زمین را به باد دادند و برخی هاشان حتی سرزمین های وسیعی از ایران بزرگ را در عین بی عرضگی به این و آن بخشیدند كه نفرین ابدی بر آن پادشاهان و سلاطین نابخرد و نابكار و بی لیاقت باد.
و نفرین بیشتر بر قجرهایی كه با دو عهدنامه ننگین «گلستان» و «تركمن چای» هم بخش هایی از سرزمین ایران را به باد دادند هم نخبه كشی كردند و تیغ تیز بر شاهرگ بزرگ مردی همچون امیركبیر گذاشتند و خون او و بلكه خون غیرت و عزت و پیشرفت ایرانی را بر زمین ریختند و از دل این همه نابكاری و بی لیاقتی و نخبه كشی و استبداد، كودتا و رضاخان قلدر متولد شد و انگلیسی ها او را بر سرنوشت ایران حاكم كردند و چه ها كه این آدم بی سواد و قلدر و مهره انگلیس با ایران و ایرانی نكرد. و چه مذلت بار انگلیسی ها او را دربدر ژوهانسبورگ و جزیره موریس كردند.
6 میلیون بشكه نفت، جمعیت 36 میلیونی و داستان حلبی آبادها
قصه پهلوی دوم نیز مثل روز روشن است. آری خامی و بی لیاقتی و سرسپردگی او مثل روز روشن و بدیهی است. بی لیاقتی هایش در آن زمان كه قدرت های جهان ایران عزیز را سه پاره كردند و ایران را پل پیروزی خواندند و روسای جمهور كشورهای متحد در جنگ جهانی دوم در تهران گرد هم آمدند و در پایتخت وطن ما جلسه گذاشتند و حتی شاه ایران را به آن جلسه دعوت نكردند. از او كه در آرزوی ژاندارمی خلیج فارس دست در دست رژیم اشغال گر صهیونیستی گذاشت و ثروت ها و آبروی این ملت را به پای آمریكا و اسرائیل ریخت. از شاهی كه با وجود فروش ۶ میلیون بشكه نفت در روز اكثریت قریب به اتفاق روستاییان كه ۷۰ درصد جمعیت ۳۶ میلیونی آن زمان را تشكیل می دادند در فقر بسر می بردند و در كنار شهرهای بزرگ، حلبی آبادها بی داد می كرد و اوج صنعت این كشور مونتاژ پیكان انگلیسی بود و آرزوی بزرگ هویدای نخست وزیر این بود كه هر ایرانی یك پیكان داشته باشد. شاه بی اراده ای كه سفیر آمریكا دستورهای رئیس جمهورش را به او دیكته می كرد شاه خود به خواب زده ای كه در رویای دروازه های تمدن بزرگ، دین و تمدن و فرهنگ این ملت بزرگ را به سخره گرفت و... بگذریم...
خروش مردم در برابر استبداد و استعمار
اما سرانجام مردم به تنگ آمده از خفت تحمیلی استعمار و ظلم و جور بی حد استبداد و ملت رنج دیده از بی عدالتی های فراوان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دلتنگ مجد و عظمت از دست رفته ایران و رنجور از فاصله گرفتن از مبانی اصیل اسلام به جوش آمدند و خروشیدند و كار طاغوت را یكسره كردند و بساط شاهنشاهی و استبداد و استعمار را برچیدند تا خود بر سرنوشت خود حاكم شوند و خود برای خود تصمیم بگیرند و نظام نوینی را تحت عنوان مردم سالاری دینی و جمهوری اسلامی بر ایران حاكم كنند و این انقلاب و نظام از آن جا كه خواست قلبی مردم بود و هست و امام و رهبرش نیز مرد خدا و دل داده قرآن بود و خلف صالحش نیز پا جای پای امام و مراد خود گذاشت علی رغم همه سختی ها و مشكلات، علی رغم جنگ تحمیلی ۸ ساله و تحریم های سنگین و متعدد و فشارهای مدام سیاسی و بهانه جویی های متعدد بر اراده مستحكم و استوار مردم خود ایستاد و نه تنها استوار و مانا و پایدار شد بلكه هر روز در عرصه های مختلف علمی، صنعتی، عمرانی و... به پیشرفت های قابل توجه دست یافت و در علومی همچون نانوفناوری، بیوتكنولوژی، تولید، تكثیر و انجماد سلول های بنیادی، طراحی، ساخت و پرتاب موشك و ماهواره و... در رده ده كشور برتر جهان جا گرفت همه این پیشرفت ها در حالی به دست آمد كه ۸ سال تمام تقریباً همه صاحبان قدرت و ثروت چه غربی ها و چه عرب ها پشت سر صدام معدوم برای از هم پاشیدن ایران و به ذلت كشیدن ایرانیان ایستاده بودند و پس از آن كه در عرصه آن جنگ تحمیلی مجبور به پذیرفتن شكست شدند تا همین امروز از تحمیل هیچ فشار و علنی كردن هیچ تهدیدی علیه این ملت فروگذار نكردند. اما ایران و ایرانی همچنان بر مدار عزت و استقلال و امنیت كم نظیر در جهان به پیش می تازد، بگذریم...
آقایان مسئول حتما می دانید با همه پیشرفت ها و تحقق بسیاری از خواسته ها، متاسفانه...
اما سخن از گرسنگی و بی عدالتی بود كه دامن كلام دراز شد و حرف بدین جا كشید تا ضمن قدردانی از زحمات تمامی مسئولان و برنامه ریزان و قانون گذارانی كه پس از انقلاب در هر شغل و مسئولیتی به این ملك و ملت خدمت كرده اند به صراحت به برخی مسئولان بگویم آقایان حتماً می دانید و اگر خدای ناكرده نمی دانید بدانید و آگاه باشید كه در كنار همه پیشرفت ها و تحقق بسیاری از خواسته ها و آرزوهای اصلی و اساسی مانند عزت و استقلال و حاكمیت بر سرنوشت خویش این ملت بزرگ و با وجود بالا آمدن سطح زندگی آحاد مردم حتی در اقصی نقاط ایران زمین و روستاهایی حتی با ۲۰ خانوار جمعیت و برخورداری تقریباً تمام نقاط ایران زمین از عمران و آب و برق و گاز كه كتاب ها می توان درباره آن نگاشت هنوز متأسفانه در این كشور بزرگ و پهناور با این همه نیروی نخبه و مستعد و با وجود این كه سرزمین ما دومین دارنده گاز جهان است و از نظر نفت نیز لااقل در زمره ۶ كشور اول جهان قرار داریم و با وجود برخورداری از زمین های حاصلخیز خصوصاً در برخی نقاط كشور و زمین های قابل كشت در بسیاری از نقاط كشور و همچنین برخورداری از منابع غنی سنگ آهن، مس، آلومینیوم و... و از همه مهم تر برخورداری از نیروی جوان خلاق، مستعد و آماده كار، هنوز متأسفانه هستند در كشور ما افراد و خانواده هایی كه برای تأمین حداقل های زندگی خود از جمله اجاره خانه و تأمین مخارج اولیه روزانه و مایحتاج زندگی ناتوانند و متأسفانه به خاطر فشارها و تحریم ها و همچنین برخی سیاست های غلط و سوء مدیریت ها در دوره های مختلف امروز علاوه بر وجود حدود سه میلیون بی كار و ۲ میلیون معتاد در كشور تعدادی از خانواده ها در زیر خط فقر مطلق و برخی حتی در نوعی گرسنگی به سر می برند حتی بعضی از شاغلان و كارگران در برخی سازمان ها و واحدهای تولیدی بیش از ۴ ماه است كه حقوق دریافت نكرده اند و دم بر نمی آورند. وقتی از آن ها سوال می شود كه چه می كنید در پاسخ می گویند: هر جور شده تحمل می كنیم ولی دلمان خوش است كه از كار بی كار نشده ایم و امیدواریم كه بالاخره یك روز حقوقمان را پرداخت می كنند.
آیا ما وظیفه ای نداریم؟
حال سخن این جاست اگر برخی مسئولان به خاطر برنامه های غلط یا سوء مدیریت نتوانستند یا غفلت كردند و یا خدای ناكرده شاید معدودی خیانت كرده و نخواسته اند كه ریشه فقر و بیكاری و اعتیاد و فساد و تبعیض را بخشكانند و عده ای از این فضا سوء استفاده كرده اند و مرتكب فسادهای مالی ۳۰۰۰ میلیارد تومانی شدند و یا به طرق دیگر خون مردم را مكیده اند و می مكند، وظیفه هر یك از ما ایرانیان خصوصاً ایرانیان مسلمان در آستانه سال نو و دمیدن بهار و نو شدن روز و ماه و سال در قبال آن عده از هموطنانمان كه پاره تنمان كه هم تراز ما در خلقت و انسانیت هستند چیست؟ آیا هر یك از ما كه دستمان به دهانمان می رسد در آستانه سال نو كه بسیاری در تكاپوی خرید شب عید نوروز هستند و متأسفانه رسانه ملی نیز با افراط گرایی بر طبل مصرف گرایی می كوبد، نمی توانیم و نباید به فكر آنانی باشیم كه برای پرداخت اجاره خانه هایشان درمانده اند؟ آیا نباید به فكر آن عده ای باشیم كه در طول سال تنها یك بار كفش و لباس نو می توانند برای فرزندان خود تهیه كنند اما این روزها توان همان یك بار خرید لباس نو و كفش نو را ندارند آیا نمی توانیم و نباید به اندازه توان خود لااقل در آستانه سال نو مقداری مایحتاج زندگی و مواد خوراكی برای آن دسته از هموطنانمان كه نوایی ندارند تهیه كنیم و با آبرو و عزت به در خانه هایشان ببریم؟ آیا برخی از ما نمی توانیم وسیله كسبی برای جوانی كه نان آور خانواده ۶ نفره خود است مهیا كنیم؟ آیا می دانیم و به این اندیشیده ایم كه برخی از هموطنان ما برای تأمین هزینه درمان فرزند خود درمانده اند؟ چندی پیش یكی از همكارانم آدرس یكی از این خانواده ها را می داد كه دخترك ۹ ساله اش به خاطر ناتوانی در تأمین هزینه های درمان معصومانه پر كشید!!
می توان دست های مقدسی داشت، مقدس تر از لب هایی كه دعا می خوانند
پس ای همه آنانی كه به لطف خدا دستتان به دهانتان می رسد، اگر همت كنید در این آستانه سال نو می توانید گل لبخند را بر لب همه هموطنان بنشانید و كاری كنید كه لااقل این روزها و شب ها خانه ای بی غذای گرم و دلچسب و فرزندانی بی كفش و لباس نو نمانند.
می توان به این همه مراكزی كه برای نگهداری كودكان بی سرپرست و یتیم وجود دارد سری زد و با اقتدا به مولا امیرالمومنین علی(ع) دستی بر سرشان كشید و گل لبخندی بر لبانشان نشاند.
می توان به خانه های سالمندان و آسایشگاه سالمندان و معلولان سر زد و این فرشته های زمینی را دلشاد كرد.
می توان دست های مقدسی داشت كه حتی از لب هایی كه دعا می خوانند مقدس تر باشند، دست هایی كه به همنوع و هموطن خود خدمت می كند و گره از كار فروبسته همسایه و همشهری و هموطن خود می گشاید. می توان صاحب دل های رئوف و مهربان و دست های دهنده و بخشنده ای بود و دیگران را نیز همچون خود عزیز و صاحب كرامت دانست. می توان این روزها و این شب ها مكرر این اشعار شیخ اجل سعدی شیرازی را خواند و باز هم خواند و همت بلند كرد و سرای جاودان روشن و آباد كرد و دل هموطنان را شادمان كرد.
از پیامبر نیست سیری كه همسایه اش گرسنه باشد
و چه خوش گفت سعدی شیرازی كه می گویند این شعرش بر سردر سازمان ملل متحد حك شده است كه: بنی آدم اعضای یك پیكرند/كه در آفرینش ز یك گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار/دگر عضوها را نماند قرار
تو كز محنت دیگران بی غمی/نشاید كه نامت نهند آدمی
و ای كاش این شعر سعدی و از آن بالاتر این حدیث شریف نبوی بر دل و جان همه ما حك شود كه فرمود: از من نیست كسی كه سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد.
جمهوری اسلامی:خوش رقصی مرتجعین برای شیطان بزرگ
«خوش رقصی مرتجعین برای شیطان بزرگ»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن میخوانید؛وزرای كشورهای عربی كه در جریان كنفرانس 'وزرای كشور شورای اتحادیه عرب' در ریاض گردهم آمده بودند با صدور بیانیهای، ایران را به دلیل آنچه حمایت از عملیات تروریستی در یمن و بحرین توصیف شده محكوم كردند. شبكههای خبری الجزیره و العربیه كه با بودجه قطر و عربستان اداره میشوند با انتشار این خبر و دامن زدن به آن، به موضوع واهی حمایت لجستیكی ارائه شده از سوی ایران به عملیات تروریستی در بحرین و یمن پرداخته و در این باره داد سخن دادهاند.
هر چند این اجلاس در ریاض برگزار شد تا اقبال همه كشورهای عرب را به دنبال داشته باشد ولی از آنجا كه با استقبال قابل اعتنای كشورهای عرب مواجه نشد، وزیر خارجه شیخ نشین بحرین مهلت یافت در سخنانی مدعی انجام عملیات تروریستی توسط ایران در این جزیره كوچك شده و خواستار موضعگیری یكپارچه كشورهای عربی، فراتر از محكومیتهای بیانیهای، و در پیش گرفتن اقدامات تأثیرگذار و فعال برای حمایت از امنیت كشورهای عربی شود.
این بیانیه همانگونه كه از مضمون اظهارات وزیر كشور بحرین پیداست، فاقد هرگونه ارزش سیاسی و حقوقی بوده و صرفاً براساس گزارشهای واهی و خیالپردازانه چند كشور عربی كه فاقد امكانات مدیریتی بوده و مشكلات داخلی خود و ناتوانی در مقابله با اعتراضات مردمی را به مداخلات خارجی منتسب میكنند، صورت گرفته است. نكته مهمتر اینست كه این بیانیه نشان دهنده عدم كارآیی شورای اتحادیه عرب و برخورد نادرست آن در رویارویی با مسائل منطقه و یافتن راههای منطقی برای حل بحرانهای جاری در جهان عرب است.
برای ریشه یابی این اتهامات واهی و توهمات مضحك علیه جمهوری اسلامی ایران، توجه به چند نكته اساسی در تجزیه و تحلیل دلایل صدور این بیانیه مفید به نظر میرسد.
1- اتحادیه عرب، علیرغم ژستهای ناسیونالیستی و پان عربیستی، بیش از آنكه یك نهاد سیاسی همگرایانه و در جهت خدمت به همگرایی و اتحاد كشورهای عربی و مقابله با تهدیدات اصلی و اساسی علیه كشورهای عربی باشد، یك سازمان كم تحرك، خام و ناكارآمد است كه تحت تأثیر برخی شیوخ كشورهای ثروتمند نفتی عرب اداره میشود و از اینكه مقر سیاستگذاری آن در ریاض قرار دارد، میتوان به میزان بالای تاثیرگذاری رژیم آل سعود بر تصمیمات آن پی برد.
متأسفانه این اتحادیه علیرغم حیات 68 ساله خود از كمترین خاصیت و تاثیرگذاری بر جهان عرب و مسائل منطقهای برخوردار بوده و بیشتر به مسائل فرعی و حاشیهای پرداخته كه بیانیه اخیر وزرای كشور این اتحادیه علیه ایران نیز مصداق بارز این انحراف است.
آنقدر كه اتحادیه عرب، طی این سالها مشغول وقتگذرانی بوده، اگر به مسائل اساسی و حیاتی جهان اسلام و عرب میپرداخت، قطعاً تاكنون وضعیت كشورهای عرب به گونهای دیگر بود و موضوع فلسطین و مسأله اعراب و اسرائیل تا این اندازه دچار بغرنج نمیشد. آیا فلسطینیهایی كه هر روز در مبارزه با رژیم صهیونیستی جان خود را از دست میدهند و زنان و كودكانی كه در حملات وحشیانه صهیونیستها به خاك و خون كشیده میشوند، عرب نیستند كه سالهای متمادی مورد بیمهری و بیتفاوتی اتحادیه عرب قرار گرفته و حتی قابلیت این را ندارند كه در حد یك قطعنامه و بیانیه بیخاصیت از آنها حمایت بعمل آید؟!
2- این اتحادیه مفلوك و فرتوت اكنون دچار توهمی 'به نام ایران هراسی' شده كه توسط آمریكا و رژیم صهیونیستی برای منحرف كردن اذهان اعراب القاء میشود تا بدانجا كه متأسفانه از نوع برخوردهای رژیمهای عرب هم بر میآید، بسیاری از آنان در شناخت دوست و دشمن و منافع ملی خود دچار اشتباه شدهاند. بدین ترتیب كاملاً قابل درك است كه چرا اجلاسیههای شورای همكاری خلیج فارس و اتحادیه عرب در این سالها با بیانیههایی خاتمه مییابند كه به جای آنكه باعث ایجاد كوچكترین نگرانی برای دشمنان جهان اسلام باشند، مایه نشاط و انبساط خاطر آنها میشوند.
3 - صدور بیانیه ضدایرانی اتحادیه عرب آنهم در آستانه سفر اوباما به منطقه، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. شاید بهترین تعبیر برای این اقدام، خوشرقصی مرتجعین عرب برای شیطان بزرگ در راستای سیاست 'ایران ستیزی' آمریكا و رژیم صهیونیستی باشد. این بیانیه دقیقاً همسویی با این سیاست و در راستای جاده صاف كنی این سفر صادر میشود و تشنج آفرینی علیه ایران را دنبال میكند. این قبیل اقدامات كه پیش از این نیز نظایر آن را توسط اتحادیه عرب شاهد بودهایم، نه نشانی از منافع اعراب را در خود دارد و نه به منظور حفظ و صیانت از امنیت و آرامش واقعی منطقه صورت میپذیرد بلكه صرفاً در جهت منافع نامشروع رژیم صهیونیستی است كه سران برخی كشورهای عرب در مسابقه سازش با این رژیم، گوی سبقت را از دیگران ربودهاند.
4 - اتحادیه عرب اگر به واقع به همان ادعای عربیت خود و حمایت از كشورهای عربی و منافع جهان عرب پایبند میبود، قطعاً در قبال موضوع سوریه اینچنین با دشمنان اسلام و جهان عرب همنوا نمیشد و از ویرانی سوریه و كشتار مردم این كشور، حمایت نمیكرد. اگر آمریكا و رژیم صهیونیستی قصد ویران كردن سوریه را داشتند، قطعاً بهتر از حالتی كه اكنون رژیمهای عرب در این جهت گام بر میدارند نمیتوانستند كاری انجام دهند. اتحادیه عرب اگر از كوچكترین حدی از فهم و درك سیاسی برخوردار بود، اینگونه با مسائل سوریه برخورد نمیكرد و درصدد پیدا كردن راههای منطقی برای حل بحرانهای جاری در جهان عرب برمی آید.
برخورد خصمانه و دشمن شاد كن اتحادیه عرب با بحران سوریه و در كنار آن، رفتار بیتفاوت در قبال جنایتهای رژیم صهیونیستی با ملت مظلوم فلسطین، بیانگر عمق وابستگی این اتحادیه به دشمنان اسلام است و همین وابستگی موجب سردرگمی این نهاد طایفهای در برخورد با واقعیتهای جاری و مسائل مبرم منطقهای شده است.
5 - پس از فروپاشی رژیم مبارك در مصر كه حكم جلو برنده و لوكوموتیو این اتحادیه را داشت، اكنون آل سعود كه رویای رهبری جهان عرب را در سر میپروراند، این نقش را ایفا میكند و هدایت این اتحادیه را برعهده گرفته است. طبعاً از رژیمی كه خود صادر كننده تروریسم به كشورهای جهان بوده و هست و هم اكنون نیز بحرین را تحت اشغال خود دارد و یمن را به مثابه حیاط خلوت خود میداند، این قبیل اتهام زنیها علیه جمهوری اسلامی ایران، چندان دور از انتظار نیست.
به واقع اگر جمهوری اسلامی ایران قصد دخالت در بحرین و دیگر شیخ نشینها را داشت و درصدد برخورد با شیوخ ضعیف و بیپشتوانه مردمی حاكم بر آنها را میداشت، قطعاً اوضاع به شكل دیگری رقم میخورد و شاید بسیاری از دهانهای گشادی كه امروز به ناحق باز هستند و به عنوان بوقهای استكبار در منطقه عمل میكنند، امكان این یاوه گوئیها را نمییافتند.
رسالت:گفتمان مقاومت
«گفتمان مقاومت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت است كه در آن میخوانید؛آمریكا معافیت ژاپن و 10 كشور اروپایی را از تحریمهای نفتی اعمال شده علیه ایران تمدید كرد. این سومین بار است كه این كار صورت میگیرد.
مفهوم این تصمیم این است كه كشورهای یاد شده نتوانستند نفت مورد نیاز خود را از یكی از كشورهای تولید كننده نفت عضو اوپك تأمین كنند.
ژاپن از تأمین كنندگان عمده بنزین آمریكاست. وقتی ژاپن خرید نفت از تهران را تحریم كند مفهوم آن این است كه آمریكاییها هم سهمی از این تحریم داشته باشند .
تحریمهای یكجانبه خارج از مصوبات و قطعنامههای شورای امنیت ، اوج شرارت غرب و بویژه آمریكاییها در فشار به ملت ایران است.
ملت ایران به درستی دریافته است كه مقاومت و پافشاری روی حقوق مسلم خود كلید اصلی شكوفایی اقتصاد، تأمین امنیت مالی و در نهایت آسایش و رفاه ماندگار و اصیل است.
ملت ایران در گفتمان مقاومت در جستجوی هویت ملی و خودباوری است و رشد و بالندگی اقتصاد و فرهنگ خود را در تأكید بر امر مقاومت میداند.
مردم نیك میدانند كه حتی فكر سازش و كوتاه آمدن در برابر زیادهخواهیهای غرب كلید ناامنی و وابستگی اقتصادی است.
گفتمان مقاومت فرصتی است برای جبران عقبماندگیها و قطع وابستگیهایی كه طی یكصد سال گذشته در تاروپود سیاست، اقتصاد و فرهنگ كشور ریشه دوانده است.
امروز غرب این واقعیت را دریافته است كه تداوم فشارها و تهدیدها و تحریمها نمیتواند آنها را به اهداف خود نزدیك كند.
واقعیت فشارها در شبه جزیره كره نشان داد كه آمریكاییها نه تنها به اهداف خود نزدیك نشدهاند بلكه تأكید بر سیاست خشونت و قلدری ، آنها را یك گام بزرگ به بحرانی نزدیك كرده است كه اگر قدری جلوتر برود ممكن است به یك فاجعه انسانی برسند.
آنها حتی در سوریه هم به این نتیجه رسیدهاند كه حمایت از تروریسم سلفیگری و سیاستهای خشن القاعده كریهترین چهره را در افكار عمومی جهان انعكاس داده و آنها گریزی از آن ندارند.
آمریكاییها در آلماتی قدری عقب نشستند تا یك بار دیگر سیاست فشار، تهدید و تحریم را ارزیابی كنند.
این عقبنشینی تنها در حرف اتفاق افتاده است. لذا هیچ چیز در عمل دیده نشده است. آمریكاییها خوب میدانند ایران به دنبال سلاح هستهای نیست. آمریكاییها میدانند حكومتی كه در ایران مستقر است قویترین و كارآمدترین و مشروع ترین حكومت منطقه است.
آنها از حضور بینظیر مردم در راهپیمایی 22 بهمن در تبعیت مجدد با رهبری نظام اطلاع دارند. آنها از قدرت و استحكام اقتصاد كشور و تولید ملی مطلع هستند آنها از پیشرفتهای عظیم در حوزههای گوناگون علمی و نیز تواناییهای دفاعی ایران مطلع هستند. آنها نمیخواهند چنین قدرتی را به رسمیت بشناسند. برای همین در سر راه پیشرفت كشور اخلال میكنند. مردم هم نشان داده اند مسیر پیشرفت را در دوران تحریم خیلی سریعتر، دقیقتر و عمیقتر میتوانند دنبال كنند. 10 سال مذاكره با غرب نشان داده است كه مردم اهل سازش و كوتاه آمدن نیستند و در عین حال بهانهای هم به دشمن ندادهاند. اكنون نوبت غرب است كه از خر شیطان پیاده شود و صادقانه حقوق ملت ایران را به رسمیت بشناسد ملت هیچ اعتمادی به قول و قرار غربیها بویژه آمریكاییها ندارد.
به همین دلیل مسئولان كشور در برخورد با پیشنهادات آنها باید محتاطانه عمل كنند. امروز ما در سر راه یك پیچ بزرگ تاریخ قرار داریم. اندك اشتباه یا خوشبینی وغفلت از توطئهها و دسیسههای دشمن ممكن است خسارات جبران ناپذیری پدیدآورد و سالها پیشرفت كشور را به تأخیر اندازد یا با اخلال روبهرو كند.
راه روشن وبیبازگشت ما مقاومت و تأكید روی حقوق مسلم ملت است. راه دشمن نیز پذیرش حق ملت ایران و عقب نشینی از سیاستهای تجاوز كارانه است. در این صورت است كه میشود مطالبات دو طرف را در مذاكرات متوازن كرد.
وطن امروز:جانباز شیمیایی و شهید عشقیایی
«جانباز شیمیایی و شهید عشقیایی»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است كه در آن میخوانید؛در حیرتم از این موج آخرین... قشنگ گرفت احمد پاریاب را. گرفت و برد! فرمانده گردان شهادت لشكر ۲۷ باید هم چنین روزهایی میرفت...
روزهای سر و كله زدن ما، به خاطر بیخودترین جبهههای سیاسی... روزهای «جبههگیری» در عوض «جبههبینی»... از مدعیان دروغین عمار بگیر تا آقازادههای راستین زبیر... روزهای متلك... بدبوترین اختلافها اما تعدد ائتلافها... روزهای تنگی نفس... روزهای پرتاب مهر كنار محراب وحدت... روزهای محزون بودن دل «آقا»... «پایداری» یعنی احمد پاریاب... و «چند + چند» یعنی «حاجهمت و عباس كریمی و متوسلیان و باقری+ طهرانیمقدم و احمدی روشن و غلام كبیری و پاریاب...».
... هم همت و هم عباس كریمی، عجیب احمد پاریاب را دوست میداشتند. قصه این عاشقی معروف بود. بابت این عشق، خیلیها حسادت میكردند به قهرمان قصه ما. بیگمان سردار خیبر، احمد پاریابها را عرشی، زلال و آسمانی دیده بود كه میگفت: «بسیجی! من حاضرم در پوتین تو آب بخورم.» الان را نگاه نكنید كه این حرف، غیربهداشتی به نظر میرسد! ماجرا این است؛ ما همه كلاسمان بالا رفته! و دیگر حرفهای غیربهداشتی نمیزنیم! ما حاضریم از پیاله منیت، شراب اختلاف سربكشیم اما از پوتین احمد پاریاب آب نخوریم! گفتم همت، یادم آمد؛ سردار سرجدای طلاییه، هر جا لازم به خطشكنی بود و نیروی تخس، نترس و شجاع میخواست، فورا احمد پاریاب را صدا میزد... گفتم عباس كریمی، یادم آمد؛ یك روز وسط هفته، در بهشت زهرا(س) احمد پاریاب نشسته بود گوشه سنگ مزار حاجعباس... و داشت اشك میریخت... ناگهان زد توی سرش و گفت: خاك بر سر من جامانده شیمیایی كه از فرمانده به این نازنینی نمیتوانم شهادتم را بگیرم! گفتم: حاجاحمد! كپسولتان كجاست؟! گفت: كپسول نگو، بگو كولهپشتی! گفتم: كولهپشتیتان كجاست؟! گفت: «فقط اینجاست كه راحت نفس میكشم... فقط اینجاست كه سینهام خس خس نمیكند... چشم دیدنش را نداری؟!...». گفتم همت و عباس كریمی، یادم آمد؛ احمد پاریاب، عجیب سرداران خیبر و بدر را دوست میداشت... دیوانهشان بود! پز میداد و میگفت: «از همه بیشتر همت پیشانی مرا بوس كرده اما عاقبت او فرمانده من بود. شاید بیادبی بود من هم پیشانیاش را ببوسم. این پیشانیبوسی را گذاشتم برای شهادتش ولی طلاییه، همین كه پتو را كنار زدم، دیدم همت هست و سری در كار نیست! گریه امانم را برید...». باید هم چنین روزهایی میرفت. آن روزی كه از ما جدا شد، یعنی ۴ روز پیش، دقیقا مابین سالگرد شهادت همت و عباس كریمی بود. مابین سالگرد خیبر و بدر! باید هم چنین روزهایی میرفت...
ممكن نبود با احمد پاریاب سخن از جبهه و جنگ بگویی، حرفی از والفجر مقدماتی نزند. به قول حاجسعید قاسمی؛ «سوزن احمد در رملهای فكه گیر كرده بود....» هر از چندی منباب درددل میگفت: «والفجر مقدماتی اگر از فلان راه میرفتیم و از بهمان راه نمیرفتیم، شاید بچهها به آن وضع غریبانه و با آن لب تشنه در كانالهای فكه به شهادت نمیرسیدند.» دغدغه لو رفتن والفجر مقدماتی ولش نمیكرد. روی جان بچههای مردم حساس بود. میگفت: «كاش در فكه بیشتر مراقبت میكردیم تا كمتر شرمنده روی مادران شهدا باشیم.» از این حرفها كه میزد، چشمانش بارانی میشد حسابی. مثل بچهها گریه میكرد. راحت گریه میكرد. ساده گریه میكرد. زیاد گریه میكرد. اشكی بود. میگفت: «شهدا كه به حقشان رسیدند اما سهلانگاری در عملیات والفجر مقدماتی هنوز كه هنوز است روی مخم رژه میرود و هرگز رهایم نمیكند» چرا كه باخبر بود از واقعه كانال كمیل و حنظله. باخبر بود از آن نامه معروف؛ «اینك همه تشنهاند... جز شهدا...». عجیب غیرتی بود. تعصب داشت روی خون جگرگوشههای مردم... اما باید هم چنین روزهایی میرفت! این درست كه از سالگرد والفجر مقدماتی حدودا ۴۰ روز میگذرد، لیكن واقعه كانالهای فكه و قصه محاصره و شهادت غریبانه شماری از رزمندگان ما، درست در چنین روزهایی از سال حادث شد. باید هم چنین روزهایی میرفت... سالگرد همان محاصرهای كه حرصش را داشت. سالگرد تتمه عملیات فكه، سالگرد شهادت غریبترین شهدای دفاع مقدس، سالگرد قمقمههای بیآب، تنهای زخمی، لبهای تشنه، بچههای محصور... خوشا به سعادتش! سالگرد كمیل، كانال زد به بهشت... و در ایام حصر، آزاد شد از قفس... با آن همه دغدغه فكه، هی «فكه، فكه، فكه»... باید هم چنین روزهایی میرفت! نشد حرف فكه به میان بیاید، موجی نشود، گریه نكند، داد نزند، سرفه نكند.
من روادارانه تیتر زدم و الا باید مینوشتم؛ «از مای اشقیایی تا شهید عشقیایی...».
جناب رئیس بنیاد! مگر ما چند تا احمد پاریاب داشتیم كه حتی یك پرستار هم نداشت؟!... كه تنها بود؟!... كه حتی لحظه شهادتش هم تنها بود؟!... كه ۴ روز بعد از شهادتش باید پی به شهادتش ببریم؟!...
آهای عزیزانی كه مشخص میكنید كدام مسؤول باید چند تا محافظ داشته باشد! باورم هست آنكه بیشتر محافظ میخواست، احمد پاریاب بود كه هم اعصاب و روان بود، هم شیمیایی، هم فرمانده جنگ، هم جانباز، هم سالار، هم مسؤول، هم ولایی... نه این عمارنماهای مجلسنشین كه از انقلابیگری، فقط حرف زدنش را بلدند و مشتی ادا و اطوار!
آهای رسانه ملی! چند تا جانباز شیمیایی باید شهید شوند كه برای یك بار، استثنائا اخبار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، این همه خبر آبكی را ول كند و «خبر شهادت احمد پاریاب» را «خبر یك» كند؟! این شهید عشقیایی، یعنی اندازه اعلام برنامههای پفكی ایام نوروز هم ارزش ندارد؟! آیا از دار و دسته خودتان هم كسی بمیرد، اینقدر سرد از كنارش عبور میكنید؟! احمد پاریاب، پیشكسوت جبهه و جنگ بود؛ دقیقا شما و امثال شما، او را در پیچ و خم زندگی تنها رها كردید كه ۴ روز بعد از شهادتش باید پی به شهادتش ببریم. وای بر شما، وای بر ما! «دیروز، امروز، فردا»ی ما مدیون احمد پاریاب است، نه سیاست! لطفا كمی سر دوربینتان را بچرخانید طرف كپسول خاموش حاج احمد. به نشاط عمومی ضرر نمیرساند!
آهای عمارتر از عمار شدهها! بس است این همه پایداری روی جبهههای سیاسی. مُهرتان را زدید و قلب «آقا» را به درد آوردید اما فراموش كردید مهرتان نسبت به پاریابها را. شما محافظ نمیخواهید. آنكه محافظ میخواست، محافظ نداشت؛ لحظه شهادت، هیچكس را نداشت... و ۴ روز در خانه تنها بود؛ احدی نمیدانست شهید شده! دیدند خبری ازش نیست و...
نه، نه! پیكر جانباز شیمیایی دیروز و شهید عشقیایی امروز، هرگز بوی تعفن نمیدهد. بوی تعفنی اگر هست-كه هست!- بوی تعفن سیاستبازی شماست. بوی تعفن قدرتدوستی شماست. بوی تعفن جبههبندیهای شماست. بوی تعفن اختلافات شماست. بوی تعفن خود شماست. بوی تعفن من و ماست. بوی تعفن اشقیاست...
حاج احمد پاریاب! این همه بیمعرفتی را بر ما ببخش... سینه تو كم خسخس داشت، ما هم آلودهتر میكردیم فضا را.
بندی كه از محافظ نداشتن تو نوشتم، یادم آمد ایامی كه خودت محافظ بودی! محافظ همین آقای هاشمی! محافظ آیتالله ...! محافظ این، محافظ آن! روزی اما گفتی: «دیگر نمیخواهم محافظ این جماعت باشم. من پاسدار حفاظت شدهام كه مثلا از آدمهای به درد بخور برای انقلاب محافظت كنم ولی اینها اصلا به درد انقلاب نمیخورند! بیشتر به فكر خودشانند تا انقلاب! واقعا چه حفاظتی؟!» گفتی: «بیشتر دوست دارم محافظ بچهبسیجیهای كف خیابان باشم، تا این حضرات!»
و فتنه ۸۸ با اینكه كپسول، دیگر كولهپشتیات شده بود و عضوی جدا نشدنی از بدنت، میآمدی كف خیابان... خیابان انقلاب... و با خسخسیترین سینه ممكن، همین كه به تقاطع فلسطین میرسیدی به «آقا» سلام میدادی... آنقدر بلند كه حضرت سیدعلی بشنود صدایت را... و فریاد میزدی: «ما اهل كوفه نیستیم، علی تنها بماند». حاج احمد پاریاب! یادت هست میگفتی: «هر جا لازم شد، كپسول مرا ببرید و بر سر آشوبگران بكوبید؟!» یادت هست میگفتی: «جان من ناقص است... جان انقلاب را دریابید؟!» یادت هست همیشه از حاجسعید قاسمی میخواستی اعزامت كند لبنانی، فلسطینی، عراقی، جایی تا زودتر به همت و عباس كریمی دست بدهی؟! یادت هست میگفتی: «دیگر دارد دیر میشود... دوست دارم زودتر از شر من رها شوید؟!» یادت هست موجیشدنهایت را؟! بیاعصابشدنهایت را؟! داغان شدنهایت را؟! كلی شلوغ میكردی و بعد كه آرام میگرفتی، میگفتی: «مرا حلال كنید... من تركی از تبار مهدی و حمید باكریام... سادگی كردم؛ قایق عاشورا سوارم نكرد... جا ماندم! از كاروان جا ماندم».
یادت هست بعد از یكشنبه كذایی در آخرین گفتوگویت با حاجسعید كلی گریه كردی و گفتی: «چه میخواهند اینها از جان انقلاب؟!... خدا لعنتشان كند كه رسما دارند آبروی كربلای ۵ و كانال كمیل را میبرند؟!»
حاجاحمد پاریاب! خوب زمانی پر كشیدی... عاشق ائتلاف تو هستم كه در بهترین زمان ممكن به حاجهمت و عباس كریمی پیوستی. به این میگویند: «ائتلاف شهادت». دیگر لازم نیست به این فكر كنی كه انتخابات به چه كسی باید رای بدهی! رای تو جان تو بود... اما نه به این و آن، كه به خدای شهیدان...
حاج احمد پاریاب! پرستوها باید كوچ بهاری را از تو بیاموزند... تا قرارگاه اردیبهشتی همت و كریمی، چه كوچه قشنگی باز كردی... و دیگر لازم نیست با صدای ترقههای چهارشنبهسوری، موجی شوی و خیال كنی مرحله دوم «الی بیتالمقدس» است! نوشتم چهارشنبهسوری؛ موج تو از من، اوج من از تو!
شهید عشقیایی! دوران كپسول به دوشی تمام شد. شهادتت مبارك! بهشت، كنار همت و كریمی، حتما از خانه نیم بند ۶۰ متریات در بلوار ابوذر، بزرگتر است. دیگر لازم نیست به خاطر چند قلم دارو، منت كارمندان بنیاد را بكشی. دیگر لازم نیست از حسینیه قتلگاه تا قرچك ورامین، كوله به پشتت باشد. كوله بهشت را عشق است... سفر فرهنگی به این میگویند! تابوتی كه بوسیدنی است، تابوت توست. تابوت شهید عشقیایی است. ما تو را مومیایی نمیكنیم بلكه به همت و كریمی میسپاریم. به اهلش... به برادران دستواره... به حاج حسین خرازی...
جانباز جان باز! اینجایی كه ماییم، هیچ مدال درجه یكی، همشأن شانههایت نبود. كوتاهی از ما نبود؛ از روزگار بود! دست رئیس محترم قوه خراب میكرد منزلت تو را. كلاس تو بالاتر است. نه عجب كه اینها باید با هم ور بروند و ما با اینها... تو اما همان بهتر كه در اوج آسمان، مدال درجه یك فرهنگ را از سردار سر جدای جنگ بگیری... به پاس عمری ایستادگی پای فرهنگ ایثار. تو با همت، ما با یك مشت بیهمت... حق داری اگر به ریشمان بخندی!
حاج احمد پاریاب! حق داری اگر جوابمان را ندهی... كلاس بگذار برایمان! بگو؛ وقت ندارم، با همت و باكریها، با كریمی و زینالدین جلسه دارم... بگو؛ یادتان میآید یادگاری همت بودم اما هنگام عزلتنشینی در آسایشگاه ثارالله، احمد پاریاب یادتان رفت؟! بگو؛ در كف خیابان انقلاب با یك كولهپشتی مزاحم، محافظتان بودم اما هنگام شهادت در كنج خانه، احمد پاریاب یادتان رفت!؟ بگو؛ آهای حضرات كشوری و آقایان لشكری! كاش امروز هم هنگام تشییع پیكرم جلسه داشته باشید!
دهه ما گذشته مربی! تو خوش باش با شهدا...
ما امروز در بلوار ابوذر، یك عمار واقعی بلكه مقداد و سلمان را تشییع میكنیم... تو را! محافظمان را كه محافظ نداشت! امروز رسما از تعداد جانبازان جنگ، یكی به نفع عدد شهدا كم میشود...
وای بر ما بیمعرفتها! فردا نوبت كدام احمد پاریاب است؟!
تهران امروز:یخ تحریم نفتی نمیگیرد
«یخ تحریم نفتی نمیگیرد»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم عماد حسینی است كه در آن میخوانید؛صادرات نفت ایران در حالی نسبت به ماه گذشته میلادی افزایش یافته كه غربیها تصور نمیكردند در شرایط تحریم، ایران بتواند مشتریان قدیمی خود را حفظ كند. اما توجه به این نكته مهم است كه افزایش صادرات نفت ایران مربوط به كشورهای غیرمعاف از تحریم خرید نفت ایران است. 10 كشور اروپایی خریدار نفت ایران كه در روزهای گذشته برای 6 ماه آتی برای سومین بار از تحریم نفت ایران معاف شدند، تنها 18درصد نفت صادراتی ایران را میخرند و این رقم قابل توجهی در محاسبات نفتی و فروش نفت ایران نیست و تاثیر چندانی در افزایش صادرات ایران ندارد. این بدان معناست كه بود و نبود این كشورها برای ایران ارزش چندانی ندارد.
اما این سكه دو رو دارد و روی دیگر آن این است كه این كشورهای اروپایی به شدت به نفت ایران وابسته هستند كه بیشتر هم جنبه فنی و تكنیكی دارد. پالایشگاههای این كشورها با درجه سبكی و سنگینی نفت ایران همخوانی دارد كه بهرغم سپری شدن زمان زیادی از ابتدای تحریمها علیه ایران، هنوز نتوانستهاند جایگزین مناسبی برای آن پیدا كنند. اما افزایش صادرات نفت ایران دلیل دیگری هم داشت و آن، این بود كه در ماههای گذشته انگیزه برای خرید نفت ایران كمتر بود، اما رفته رفته، مباحث طوری پیش رفت كه صادرات افزایش پیدا كرد و ژاپن و 10 كشور دیگر به خریدشان از ایران ادامه دادند.
همچنین اگر كشورهای دیگر به جز این كشورها در واردات نفتشان از ایران تجدیدنظر كرده و اقدامات جدی داشته باشند، قطعا روند رو به رشد صادرات نفت ایران بیش از گذشته افزایش خواهد یافت. نكته قابل توجه دیگر در محاسبات بینالمللی این است كه جایگزین كردن نفت ایران بهویژه برای اروپا بسیار دشوار است و حتی زمان نشان داده كه امكان آن بسیار كم است.
هرچند كه خرید نفت ایران از سوی اروپا بسیار كم است، اما جایگزین كردن همین مقدار اندك آنقدر دشوار هست كه اروپاییان هنوز پس از گذشت دو دوره معافیت نتوانستهاند برای نفت ایران جایگزین مناسبی پیدا كنند. پیشبینی ما این است كه با تمدید معافیت تحریمها برای 6 ماه آینده، باز هم این كشورها امكان یافتن جایگزین برای نفت ایران را نخواهند داشت كه حاكی از ناتوانی این كشورهاست. اما ناتوانی در تحریم از آن جهت مقوله دیگری است كه تحریمها در سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی ایران –هرچند ممكن است در كوتاه مدت تاثیر داشته باشند- موضوعیت اساسی ندارند.
برنامه ایران برای بلند مدت این است كه نفت خام را در مخازن نگهداری كند تا جایی كه آن را یا با تكنولوژی بالاتری صادر كند یا آن را به فرآورده تبدیل كرده و آن وقت به بازارهای جهانی عرضه كنند. اینگونه به نظر میرسد كه آمریكا و كشورهای دیگر بهتر است تحریمها علیه نفت ایران را لغو كنند، چون آثار آن را در كشور ما نخواهند دید.
حمایت:ویژگی جنگ های جدید
«ویژگی جنگ های جدید»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است كه در آن میخوانید؛صحنه بین الملل هما كنون شاهد یكی از دورانهای ناآرام میباشد به گونهای كه در بسیاری از كشورها و نقاط جهان، جنگ و كشتار به امری عادی مبدل شده است. شاید بتوان گفت كه از جنگ دوم جهانی تاكنون جهان روی آرامش ندیده و هر روز شاهد جنگ های جدیدی بوده است.جنگ هایی كه یك نقطه اشتراك دارند و آن دخالت نظام سلطه دراین روند است. استعمارگران در دهههای اخیر همان سیاست های دوران گذشته را برای غارت جهان به كار میگیرند در حالی كه در تاكتیكهای آنها تفاوتهایی ایجاد شده است.در برخی مناطق حضور مستقیم نظامی را اجرا میكنند.
در برخی مناطق به ایجاد جنگ داخلی و یا تقابل میان همسایگان میپردازند و در برخی نقاط نیز با سكوت در برابر فجایع انسانی، منافع خود را تامین میكنند. این شرایط در حالی به جامعه جهانی حاكم است كه در ورای تحركات نظام سلطه، یك اصل مشاهده میشود و آن ایفای نقش بازیگران جدید به جای استعمارگران سنتی است. در طول چند دهه گذشته به ویژه از زمان فروپاشی شوروی سابق در سال 1990، آمریكا تلاش كرده تا تنها بازیگر نظامی در معادلات جهانی باشد و اروپا و ناتو نیز فقط مهرههایی برای تحقق خواستههای آمریكا بودهاند.
این فرآیند در حالی همچنان اساس سیاست های واشنگتن را تشكیل داده است كه در مقطع كنونی، تغییراتی در این حوزه مشاهده میشود و آن واگذاری نقش به اروپا است. در تحولات لیبی و سپس سوریه و اكنون در جنگ مالی در آفریقا مشاهده میشود كه آمریكا دیگر نقش پیشرو را ایفا نكرده، بلكه این غرب میباشد كه با مجموعهای از مولفه تلاش دارد تا این فرآیند را مدیریت كند. نقشهایی كه به تناسب میزان نفوذ در كشورها به دولت های اروپایی واگذار میشود. به عنوان مثال: لیبی به انگلیس و مالی به فرانسه واگذار شده است.
نكته مهم آنكه آمریكا تلاش دارد تا در این فرآیندها نقش رهبری را ایفا كند كه از حضور مستقیم خودداری میكند. بسیاری از ناظران سیاسی تاكید دارند كه آمریكا بر عدم جایگاه جهانی خود آگاه است در حالی كه هزینههای یك دهه جنگطلبی یك جانبه به خرد شدن پیكره اقتصاد آمریكا منجر شده است.
در حالی كه ملت آمریكا نیز دیگر پذیرنده نظامیگری دولتمردان نمیباشد و خواستار پایان جنگطلبی در جهان است. با توجه به این روندی آمریكا تلاش دارد تا از یك سو از میزان هزینههای انسانی و مالی خود در صحنه بینالملل بكاهد و از سوی دیگر چهرهای مثبت از خود به نمایش گذارد تا در لوای آن بتواند حضور در صحنه بینالملل را استمرار بخشد. بر این اساس است كه جو بایدن معاون رییسجمهور آمریكا در نشست امنیت مونیخ رسما خواستار مشاركت گسترده تر اروپا در تحولات جهانی شده است.
هدف از بیان این واژگان نه پذیرش جایگاه اروپا بلكه وارد ساختن آن به صحنه نظامی جهان برای تحقق منافع آمریكا است در حالی كه در گذشته آمریكا خود پیشرو بود و غرب پیرو و اكنون تلاش دارد تا خود را پیرو اروپا نشان دهد در حالی كه با هدایت اروپا در صحنه نظامی جهان در اصل همان رهیافت پیشرو و پیروی را اجرا میسازد تا در لوای آن بتواند همچنان به سیاستهای استعمار خود ادامه دهد.
آفرینش:گره كور ناآرامی های مصركجاست؟
«گره كور ناآرامی های مصركجاست؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است كه در آن میخوانید؛بیش ازدوسال از بركناری حسنی مبارك حاكم مخلوع مصر می گذرد، اما انقلابی كه از میدان التحریر شروع شد، هنوز به ایستگاه آرامش وثبات نرسیده است. برخی معتقدند انقلاب مصر نیمه تمام مانده و گره كور این نابسامانی ها بسته به عوامل متعددی است كه هركدام به نوبه خود مانعی برای تحقق اهداف انقلاب مردمی مصر گردیده است. مردم مصرخواهان حاكمیت دموكراسی برنهادهای حكومتی بودند كه این امر تنها درانتخاب رییس جمهور محقق شده، اما شاهدیم كه این انتخاب نیز امروز مورد اعتراضات گسترده قرار گرفته است.
' دوران گذار' درانقلاب مصر باتوجه به طولانی شدن آن، مشكلات فراوانی را به وجود آورده است. عدم توافق نیروهای سیاسی برای تشكیل پارلمان، اختلافات برسرتغییرقانون اساسی، نبود رضایت مردم از قوه قضاییه مستقل و از همه مهمتر عدم ثبات امنیتی و شغلی، اصلی ترین چالش هایی است كه روند انقلاب مصررا بامشكل مواجه ساخته. گره كوراین ناآرامی ها و بی ثباتی ها را می توان در چند مورد برشمرد:
1- گرایشات حزبی محمدمرسی و گرایش به سمت اسلام گرایی اخوانی و ندادن نقش به دیگر گروه های سیاسی و اقلیت ها باعث شده تا نارضایتی های موجود به وجودآید. اختصاص اختیارات ویژه به رییس جمهور و نقش وی درتغییر قانون اساسی و انتخابات پارلمان، احزاب را نسبت به حقوق عمومی خود دلسرد كرده و موجب خشم ملت گردیده است.
2- مشكل دیگر این كه احزاب مدعی دموكراسی، راه های دموكراتیك را برای رسیدن به مقاصد خود انتخاب نكرده اند بلكه راه شورش و اغتشاش را برگزیده اند. درگیریهای خیابانی با نیروهای امنیتی، تخریب و آتش كشیدن اموال عمومی، بسته شدن بازارها و محل كسب وكار مردم باعث شده تا ناامنی هرروز وسیع تر شود و مشكلات معیشتی فراوان برای مردم به وجود آید. این امر مشروعیت دولت انتخابی را نیز كاهش داده و حتی حامیان مرسی را ناخشنود كرده است.
3- متاسفانه فقدان نوعی رهبری واحد كه همه را به آرامش و وحدت و همگرایی در شرایط كنونی رهنمون كند، سبب شده تا احزاب مخالف وحتی خرابكاران سیاسی از این مسئله سوء استفاده كنند و مانع از رسیدن مصر به منزلگاه ثبات شوند.
4- فقدان ساختارمنسجم حكومتی از دیگر دلایل بی ثباتی مصرگردیده است. نبود پارلمان، قوه قضاییه مقتدر وحتی ضعف نیروهای امنیتی و پلیس موجب گسترده شدن موج ناآرامی های گردیده است. این مسئله در انقلاب ها طبیعی است، اما ناتوانی حاكمان برای انسجام بخشیدن این نقاط ضعف موجب بی ثباتی های فراگیرخواهد شد.
5- مورد بعدی امیال واهداف غربی ها و دنیای خارج از مصرمی باشد كه به این مسئله دامن زده است. برخی كشورهای غربی و دولت های منطقه منجمله اسرائیل علاقه ای ندارند كه در مصر یك نظام مستقل مقتدر و با سیاست های اسلام گرایانه روی كار آید. گفته شده كه اسرائیلی ها پروژه های مختلفی را برای مشغول نگه داشتن مصر به ناآرامی های داخلی از طریق سازماندهی گروه های خرابكاراجرا كرده اند تا مصر هرگز به یك قدرت مستقل ضد اسرائیلی تبدیل نشود. تنها گزینه و نوشدارویی كه می تواند مصر را ازاین نابسامانی ها نجات دهد و انقلاب مصر را به تفرقه گرایی مبتلا نكند، 'وحدت سیاسی' در این كشورمی باشد. این مهم جز باگفتگو و همفكری احزاب مخالف با دولت حاكم میسر نخواهد شد. اصرارطرفین درگیر برمواضع خود حاصلی جز افزایش ناامنی و ركود اقتصادی برای مردم مصر به همراه نخواهد داشت. دلسردی و احساس شكست انقلاب در بین مردم، مهلك ترین آفت برای مصر و حاكمیت این كشور می باشد.
قانون: چند ثانیه تفكر به احترام فرار مهدویكیا
«چند ثانیه تفكر به احترام فرار مهدویكیا»عنوان ادداشت روز روزنامه قانون به قلم احسان پیربرناش است كه در آن میخوانید؛صفر) نسل ما فوتبال را با حماسههایش به یاد میآورد، با بازیكنانی كه حماسه ساختهاند و در خاطر ماندهاند، با دالیان چین، با فرار مهدویكیا كه ترجیعبند بازیهای كودكانه بود، با پیروزی نسل توپ پلاستیكی برابر آمریكاییهایی كه هم قد ما نبودند، با خرج كردن آخرین قطرههای تعصب و جنگندگی، با ساقهایی كه هنوز میلیاردی نبودند.
نسل ما تشنه حادثه بود و نشئه حماسه، لبریز از سرخوردگی و غرق در دلمردگی. پیروزیهای ورزشی تنها روزنه امید بود، تنها بهانه برای شاد بودن، فراموش كردن و معلول سردادن فریادهای شادمانه تا سر حد خالی شدن از بایدها و نبایدها. نسلی كه قدرشناس بوده و هست. به اسطورههایش احترام میگذارد و فراموششان نمیكند. وقتی خبر خداحافظی اسطورهای را میشنود غمگین میشود، دلش میگیرد، دلش میشود غروب جمعه و وقتی غروب جمعه باشد كه دیگر تكلیف دلش معلوم است. مهدی مهدویكیا از همین جنس اسطورههاست كه باید برای خداحافظیاش مرثیه نوشت و برای نوشتن چه كسی بهتر از نسلی كه تنها هنرش «مرثیهسرایی» است؟
یك) خبر پیوستن مهدی مهدویكیا به بوخوم در روزگاری كه لژیونر شدن و لژیونر ماندن جز با تلاش و مبارزه و سرسختی بهدست نمیآمد كم مسرتبخش نبود. بچههای زمین خاكی با كوچ دستهجمعی ستارگان 98 به اروپا جدیتر از همیشه تنشان را به خاك میمالیدند. فوتبال دیگر آن ورزش ممنوعه و لباس كثیفكن نزد خانوادهها نبود. پدرها با رغبت خرج فرزندشان میكردند تا روزی روزگاری خداداد عزیزی شوند و مایه مباهاتشان. الگوی مادران از پروفسور حسابی و انیشتین رسیده بود به مهدویكیا و دایی. چنین تجربهای كم از رنسانسهای ادبی و هنری قرن پانزده و شانزده در فرانسه نداشت. ما نسلی بودیم كه رنسانسطلب بودیم، البته نه تنها در فوتبال اما همین دستاورد را ارج مینهادیم.
دو) مهدویكیا هنگامی در فوتبال آلمان لقب «موشك» را به خود اختصاص داد كه ما دلمان لك میزد برای بزرگشدن در عرصههای بینالمللی، ضعف میرفت برای آقایی كردن، میمردیم برای این شادیهای كوچك و امثال مهدویكیا دریغ نمیكردند. وقتی هواداران هامبورگ با لهجهای غریب «میدی» را تشویق میكردند ذوقمرگ میشدیم. ما چنین نسل سرخوش و الكی خوشی بودیم. كافی بود شبی پای مهدویكیا به گلزنی برابر یوونتوس باز شود تا هفتهای پر از غرور را تجربه كنیم. فردای آنروز چنان در خیابان راه میرفتیم كه انگار هر یك از ما 70 میلیون نفر گلی به یوونتوس زده است. چنین نسل جوگیری بودیم ما.
سه) بدون شك از مهمترین افتخارهای بینالمللی مهدویكیا انتخابش بهعنوان یكی از یازده بازیكن برتر تاریخ باشگاه هامبورگ است. افتخاری كه روزگاری برای بازسازی غرور از دست رفته ملتی كافی بهنظر میرسید اما اینروزها در نهایت لبخندی بر لبان خشكیدهمان مینشاند و زود محو میشود تا شر نشده. مهدویكیا شایسته تقدیر هست اما نه از سوی فدراسیونی كه هزار و یك بهانه برای شانه خالیكردن دارد، بل از نسلی كه برایش خاطره ساخت و انتظاری نداشت. نسلی كه روزگاری قدر میدانست و تشكر بلد بود، نسلی كه فراموشكار شده است، نسلی كه خودشان را متمایز میداند، نسلی درست مانند همه نسلهایی كه مدعیاند و بیتفاوت.
چهار) مهدی مهدویكیا آخرین ستاره از كهكشان جامجهانی 98 است؛ بازیكنی كه جنگیدن را برای رسیدن به آنچه استحقاقش را داشت بلد بود. بازیكنی كه نه در روزنامهها و روی سكوها، كه از مستطیل سبز حقش را گرفت. نامهربانی و ناملایمتی كم ندید اما سربازی نبود كه برای فرار آموزش دیده باشد. برای شمردن بیمهریهایی كه دیده نیاز نیست تا هامبورگ و كنار گذاشتهشدن موقتیاش در لیگ آلمان برویم، كافیست همین حضور اخیر در پرسپولیس و كنار گذاشته شدنهای سوالبرانگیزش را مرور كنیم. نیمكتنشینیهایی كه اگر توام با موفقیت بود همه سكوت میكردند و چون سرشار از ناكامی بود، تنها بازیكنی چون مهدویكیا میتوانست آن را یك افتخار بنامد. به احترام چنین اسطورهای بهتر است یك دقیقه سكوت كه نه، چند ثانیه تفكر كنیم. سپاس كه اجازه دادی دوستت داشته باشیم موشك هامبورگ و نیمكتنشین پرسپولیس!
مردم سالاری:حمایت از مصرف كننده یا تولیدكننده؟
«حمایت از مصرف كننده یا تولیدكننده؟»عنوان سرمقاله روزنامه ردم سالاری به قلم مهدی قوامیپور است كه در آن میخوانید؛ در حالی كه همه نگاهها و فكرها متوجه جنجال اخیر محمود احمدینژاد در سفر به كاراكاس بود در حوزه تولید خودرو و بحث قیمتگذاری آن اتفاقات مهمی رخ داده است. هنگامی كه خودروهای تولید داخل به ناگهان افزایش قیمتی باور نكردنی یافتند محمود احمدینژاد در یك گفتوگوی تلویزیونی با مخالفت از این افزایش ناگهانی و غیر قابل قبول، وعده كاهش آن را داد و پس از تب و تابی چند روزه بالاخره خودروسازان داخلی در قبال دریافت ارز مبادله ای و حمایتهای بانكی دیگر موافقت كردند كه قیمت خودروهای تولیدی خود را بین پانصد هزار تومان تا حداكثر چهار میلیون تومان كاهش دهند. حال پرسش این است كه آیا چنین اقدامی در جهت حمایت از مصرف كننده داخلی و خریداران است یا تلاش شده صرفا منافع تولیدكننده با پوششی از خیرخواهی و حمایت از منافع مصرف كننده حفظ شود؟ در واقع صنایع خودروسازی طی بیش از سی سال همواره از انواع حمایتها برخوردار بوده اند چنان كه بازار داخلی بدون هیچ رقیب جدی به شكلی انحصاری در اختیار آنها بوده و هر زمان نیز كه لازم بود از اعتبارات بانكی بی دریغ بهرهمند بودهاند و محصولات بی كیفیت خود را به قیمت بهترین و با كیفیتترین خودروهای تولید خارج به مشتریان و مصرف كنندگان میفروختند اما پس از گذشت بیش از سه دهه نه تنها هیچگاه قادر به رقابت با شركتهای خودروسازی خارجی نشدند بلكه حتی برخی از این تولیدات فاقد استانداردهای حداقلی و ایمنی كافی نیز بوده اند كه این مساله بارها موجب اعتراض پلیس راهنمایی و رانندگی كشور شده است. ادعای صادرات برخی از خودروها هم هیچگاه مشخص نكرد كه این صادرات چه میزان ارزآوری واقعی دارد تا این كه طی یكی دو سال اخیر بنا به برخی دلایل این شركتها دچار بحران شدند و ناتوان در حل بحرانهای مالی خود در یك حركت اعلام نشده اقدام به افزایش باور نكردنی قیمت محصولات خود كردند.
این اقدام آنان با واكنش مردم و مشتریان مواجه شد به طوری كه تمایل به پیش خرید خودرو به شكل چشمگیری كاهش یافت كه این مسئله در صورت ادامه موجب تشدید بحران مالی این شركتها میشد. از سوی دیگر این مسئله دولت را در آستانه انتخابات آتی در كنترل قیمتها ناتوان نشان میداد. در چنین شرایطی دولت از یك سو مجبور به اقدامی در جهت تعدیل و كاهش قیمتها شد تا چهره عمومی خود را كه دچار خدشه شده بود بازسازی كند و خود را همچنان مدافع حقوق مردم به ویژه اقشار و طبقات فرودست جامعه نشان دهد و از سوی دیگر باید منافع این صنعت دردانه را تامین میكرد. لذا پس از ژستهای عمومیمبنی بر كاهش قیمت به ناچار امتیازات فراوانی به خودروسازان داده شد تا آنان حداقل راضی به كاهش مقدار بسیار كمی از قیمت محصولات خود شوند.
در حالی كه اگر افزایش قیمت ارز علت واقعی این افزایش بی رویه قیمتها بود قاعدتا خودروسازان پس از دریافت چنین امتیازاتی میبایست قیمتها را به حالت اول برمیگرداندند و نكته مهمتر این كه با توجه به پایین بودن دستمزد كارگران كه عموما مهم ترین بخش هزینه تولید هر كالایی را تشكیل میدهد در كنار این مطلب كه تنها بخش كمی از قطعات خودروها یعنی چیزی در حدود سی درصد آن از خارج از كشور تامین میشود این پرسش همچنان باقی است كه چه طور افزایش نرخ ارز تا این حد موجب افزایش قیمت خودروها شده است ؟ و اگر افزایش نرخ ارز عامل این افزایش قیمت بوده است پس چرا پس از توافق بر سر دریافت ارز مبادله ای قیمتها به حالت اول برنگشته است؟ بنابراین به نظر میرسد این اقدام دولت بیش از آن كه در جهت حمایت از مصرف كننده باشد در جهت تامین منافع خودروسازان است و مصرف كنندگان داخلی بیش از سه دهه نه تنها با پرداخت قیمتهای غیرواقعی برای خرید خودروهای بی كیفیت تولید داخل از این صنعت دردانه به ناگزیر حمایت كرده اند بلكه با نثار خون خود و جان عزیزانشان در جادههای كشور به وسیله خودروهای ناایمن تولید داخل هزینههای گزافی پرداخت كرده و میكنند و تا اطلاع ثانوی هیچ كس به طور جدی و واقعی از حقوق و منافع آنان حمایت نخواهد كرد.
ابتكار:خواب زمستانی اصلاح طلبان، بهار ائتلافهای اصولگرایان؟
«خواب زمستانی اصلاح طلبان، بهار ائتلافهای اصولگرایان؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلی وكیلی است كه در آن میخوانید؛زمستان از نفس افتاده و چند روزی تا بهار طبیعت باقی است. در صحنه سیاسی برغم فرصت محدود تا 22 خرداد92، هنوز آرایش انتخابات در ابهام و با اگر و اما روبروست. نگاهی اجمالی به آنچه در صحنه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم جریان دارد، نشان میدهد كه برغم پایان زمستان طبیعت ولی خواب زمستانی اصلاح طلبان پایان كامل نیافته است.
این جریان هنوز به بیداری و هوشیاری كامل دست پیدا نكرده است.هوشیاری به اجزای بدن برگشته است ولی تمركز و هوش ذهنی آن هنوز كامل نشده است. با همین میزان هوشیاری تلاشهای را برای بازیافت خویش و ارزیابی موقعیتش را انجام داده است.
در این وضعیت متوجه شده كه شرایط برای پیروزی و هماوردی اش، به حضور حداكثری از طریق معرفی چهرههای نمادی خود میسر میباشد آنان متوجه دومشكل عمده شده اند اول اینكه بخش مهمی از ارثیه و دارائی گفتمانی شان توسط رقیبان دیرینه مصادره شده است اصلاح طلبان چشم باز كردند و دیدند كه آنچه را بخاطرش رانده شده اند و دچار كمای مغزی شدند، امروز به شعارهای پررنگ و لعاب بخشی از اصولگرایان تبدیل شده است. صدای دیروزشان از حلقوم اصولگرایان امروز خارج میشود. حال در صورت فرصت یابی برای حضور، در بازپس گیری ارثیه خود، با مشكل جدی روبرو خواهند شد.
زمان برای باز تعریف گفتمان جدید هم در اختیار ندارند بنابراین به ناچار تمام دارایی آنها منحصر به چهرههای محدود با توان كاریزما و با پایگاه اجتماعی قابل قبول است. با قراین و علائم كنونی، امكان حضور چنین چهرههای به نهایت مشكل شده است. مشكل دوم آنها كه نتیجه مشكل اول میباشد اینستكه نیروهای درجه دوم اصلاح طلب، توان باز تولید گفتمان جدید را ندارند و در عین حال فاقد پایگاه اجتماعی با ضریب موفقیت میباشند. براین اساس میتوان گفت كه هنوز خواب زمستانی اردوگاه اصلاح طلبان سیطره دارد باید منتظر بهار طبیعت شد كه شاید جنب جوش و نشاط طبیعت تغییر در پارامترهای پیش گفته و احوال حاكم بر مناسبات را به ارمغان آورد. در نقطه مقابل اصولگرایان در بهار ائتلافها بسر میبرند.آنان برای اینكه تفاوت خود را در ائتلاف و شكل آن تعریف كرده اند گفتمان جدی و متفاوتی را به همراه ندارند.
شاید نیك میدانند كه جامعه ایران در بازههای انتخاباتی به یك گفتمان اقبال و به گفتمان دیگر پشت میكنند حال كه در پس حاكمیت هشت ساله گفتمان اصولگرایان، مردم متر صد گفتمانی جدید میباشند و به طور طبیعی شرایط برای پیچ گفتمانی فراهم شده است.
اما با موانع پیش روی اصلاح طلبان همچنان این اصولگرایان هستند كه تلاش دارند با دو شیوه به این سرنوشت هشت ساله تداوم ببخشند:شیوه اول همان است كه دربالا گفته آمد برخی از آنها پوستین اصلاح طلبی به تن كرده اند و فیگوراصلاح طلبان را به خود گرفته اند این طیف بیشتر در قالب جریان دولت دیده میشود. بخشی تمام انرژی سیاسی خود را صرف آرایش ائتلافها میكنند. جالب است كه تا كنون ائتلافها شانس جدی در پیروزی نداشته اند. در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 تمام ظرفیت اصولگرایان (راست آنروز) بر سر ناطق نوری ائتلاف كردند ولی انتخاب مردم سید محمد خاتمی بود.
در انتخابات ریاست جمهوری 84 درحالی كه گروههای شناسنامه دار جریان راست در حال ائتلاف برگزینههای دیگر مصروف میشد ولی انتخاب مردم محمود احمدی نژاد بود حالا هم بیشترین فعل و انفعال صحنه انتخابات در اردوگاه اصولگرایان به ائتلاف با فرمولهای مختلف متمركز است شاید دلیل ناكامی اصحاب ائتلافها بی اعتنایی به مردم است. تصور قیم بودن برای مردم آنان را به این روز میكشاند. هر جریانی كه برای مردم سهم قایل نشود محكوم به شكست است. انتخابات صحنه انتخاب مردم میباشد جریانات قیم ما با نه، كه نگاهشان اینستكه مردم در بده و بستان ائتلاف سیاسی منفعلانه رفتار خواهند كرد و در نهایت هضم اراده اصحاب ائتلاف خواهند شد، در روز موعود متوجه عمق اشتباه محاسباتی خود میشوند و این مردم هستند كه راه خود را میروند و گروهها را در خود هضم میكنند.
شرق:ازهم شتابزدگی
«ازهم شتابزدگی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم علی نوذرپور است كه در آن میخوانید؛بحث انتقال پایتخت از تهران سابقه تاریخی دارد. بعد از انقلاب در دو مقطع بحث انتقال پایتخت از تهران مطرح شد. اولینبار در سالهای 68 و دیگری در اواخر سال 78. متولی هر دو مطالعه وزارت مسكن و شهرسازی وقت بود. در مطالعه نخست مطالعه چندان عمیق نبود. مطالعه فوری با توجه به مصالح و مقتضیات انجام شد. چرا كه تهران با مشكلات عدیده ترافیكی و زیستمحیطی مواجه بود و مشكلات تهران آنقدر زیاد بود كه بهنظر میرسید قابل اصلاح نیست و تهران نمیتواند به جمعیت زیاد خود خدمترسانی كند و بهواسطه جنگ و عدم رسیدگیها تاسیسات زیربنایی تهران از بین رفته بود و جمعیت هم در حال گسترش و شهر رو به توسعه بود و گفته میشد تهران در حال تبدیل شدن به یك معضل برای كشور است.
البته بعد از انقلاب هم مطالعاتی در این زمینه در شورایی تحتعنوان شورای جلوگیری از گسترش شهر تهران زیر نظر نخستوزیر تشكیل شد. مقرر بود این شورا مسایل سكونتگاههای غیررسمی، جلوگیری از ساختوساز و حریم را مدیریت كند اما بعدها به فراموشی سپرده شد. شورایی كه میتوانست در بالاترین رده مدیریتی كشور تشكیل و به حل مسایل كلانشهر تهران رسیدگی كند.
سابقه دیگر این موضوع مربوط به قبل از انقلاب و سال 45 است و مطالعه در این زمینه در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران انجام شد. همان زمان مسایلی تحت عنوان معضل بزرگشدن تهران مطرح بود و هیاتی برای حل این مشكل به فرانسه فرستاده شد تا از تجربیات فرانسه استفاده شود چرا كه فرانسه در آن زمان طرح آمایش سرزمین را با موفقیت به انجام رسانده بود و قرار شد شورایی از فرانسه به ایران بیاید و مطالعه آمایش سرزمین را در ایران هم به انجام برساند.
این مطالعات در ابتدای انقلاب به نتیجه رسید و مقرر شد فعالیتهایی در این زمینه به انجام برسد تا جمعیت به صورت متوازن در سطح سرزمین گسترش یابد و به سمت تهران سرازیر نشود. در وهله اول نیاز بود جمعیت به سمت دیگر كلانشهرها هدایت شود ولی این مطالعه بعد از انقلاب با وقفه روبهرو شد تا در سال 62 دوباره مطرح شد و دفتری در سازمان برنامه و بودجه تحت عنوان آمایش تشكیل شد كه مقرر شد مطالعات سابق را به روز و طرح آمایش كشور را تدوین كند.
نتیجه آن مطالعات سرانجام در سال 82 تحت عنوان اصول پایه آمایش سرزمین به تصویب دولت رسید و قرار شد براساس این اصل طرح علمی آمایش سرزمین تهیه شود كه متاسفانه این طرح در دولت نهم و دهم به فراموشی سپرده شد اما بهجای آن طرح آمایش استان به استان تهیه شد. در این میان تاكنون تعداد بسیار كمی از استانها نتیجه مطالعات خود را به سرانجام رساندند و مطالعات استانی نیز بدون توجه به مطالعات كشوری انجام شد حال آنكه مساله آمایش سرزمین همواره برای مدیران عالیرتبه كشور حساس بود.
... و دولت براساس برنامه پنجم توسعه مكلف شده است شورای ملی آمایش سرزمین را تشكیل دهد. در سال 87 مجددا طرح انتقال پایتخت در مركز مطالعات و تحقیقات شهرسازی ایران وابسته به وزارت مسكن و شهرسازی مطرح شد و چهار نقطه به عنوان پایتخت جایگزین معرفی شد اما این مطالعه در همین سطح باقی ماند. از سوی دیگر همواره با مساله توزیع جمعیت و فعالیت در سطح ملی مواجه بودهایم و آمایش سرزمین با توجه به این موضوعات اهمیت مییابد و مشكلات كلانشهر تهران باید در كنار مساله آمایش سرزمین دیده شود و نمیتوان به مساله تهران بدون توجه به آمایش سرزمین پرداخت حل هر یك از این مشكلات بدون توجه به دیگری غیرممكن است.
در اواخر سال 89 و اوایل 90 مجمع تشخیص مصلحت نظام با توجه به اصل 110 قانون اساسی اصول كلی آمایش سرزمین را به تصویب رساندند كه یكی از این بندها انتقال پایتخت بوده است و بعد از اینكه سیاستهای كلی به تصویب مجمع رسید و برای تایید به حضور مقام معظم رهبری ارسال شد ایشان بند مربوط به انتقال پایتخت را حذف كرده، سپس به سران قوا ابلاغ كردند.
در حال حاضر از یك سو فقدان توجه به آمایش سرزمین و به انحراف كشیدن آن در دولتهای نهم و دهم مطرح است و از سویی دیگر مركز ملی آمایش سرزمین كه باید بر اساس برنامه چهارم توسعه شكل میگرفت، ایجاد نشده و در حال حاضر مشاهده میكنیم كه استاندار خوابنما شده است و به یكباره طرحی را به عنوان علت چنین تصمیمگیری شتابزدهای عنوان میكند كه هنوز به تصویب شورای نگهبان نرسیده و تبدیل به قانون نشده است.
این موضوع نیاز به مطالعات كارشناسی دارد و لازم است شورایی متشكل از برنامهریزان، متخصصان و جامعهشناسان و دیگر كارشناسان این موضوع را بررسی و تصویب كرده و سپس اجرایی كنند. میتوان یكی از كاركردهای سیاسی، فرهنگی، مذهبی و... تهران را به دیگر كلانشهرها انتقال داد و بدینترتیب میان كلانشهرها تقسیم كاركرد انجام داد اما انتقال مراكز اداری از تهران به پرند اشتباه است چرا كه مشكلات تهران را حل نمیكند و این اتفاق باید با توجه به مسایل كلان كشور و طرحهای آمایش سرزمین محقق شود و پرند انتخاب مناسبی نیست چراكه جزو مجموعه شهری تهران است و این موضوع چندان مسالهای از مجموعه شهری تهران را حل نمیكند.
موضوع انتقال پایتخت اداری از تهران اقدامی اساسی است كه نمیتواند بدون توجه به مدیریت یكپارچه و آمایش سرزمین انجام شود و نباید با خوابنما شدن، اقدامات یكشبه، جلسهای و گرتهای انتقال پایتخت اداری از تهران را پیگیری كرد، آن هم آخر عمر دولتی كه تجربه نشان داده اقداماتش چندان كارشناسی شده نیست.
آرمان:پاسخ به اتفاقات بهمن ماه
«پاسخ به اتفاقات بهمن ماه»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مهدی دواتگری است كه در آن میخوانید؛آقای لاریجانی به عنوان یك نماینده مجلس با توجه به اینكه حوزه انتخابیه وی شهر قم است، بدیهی است كه بخواهد به آن استان برود و از آنجا سركشی داشته باشد. این وظیفه تمامی نمایندگان مجلس است كه بتوانند به حوزه انتخابیه خود سركشی نمایند و در این میان نیز میتوانند برای وی مراسم استقبال برگزار كنند تا آن نماینده بتواند گزارش عملكرد خود را به استماع شهروندان آن حوزه برساند.
هر كدام از ما وظیفه داریم كه مشكلات مردم را از نزدیك بررسی كنیم و اگر لازم باشد نیز شاهد پروژههای حوزه انتخابیه باشیم و حتی میتوانیم در سطح شهر سخنرانی داشته باشیم كه مسالهای عادی برای همه نمایندگان است و هر 290 نماینده باید چنین كارهایی را در حوزه انتخابیه خود انجام دهند.
اینكه اجازه ندهند یك نماینده مراسم استقبال و در همین راستا سخنرانی داشته باشد باید علت آن را جویا شد. اما در رابطه با مراسم استقبال از آقای لاریجانی كه اجازه برگزاری آن توسط استاندار صادر نشد باید به وی گفت كه آقای استاندار بهتر بود به جای اینكه امروز این حساسیت را نسبت به این موضوع داشته باشند كمی از آن را در 22 بهمن داشتند كه چنین اتفاقاتی نمیافتاد.
به واقع با آنكه استاندار از پیش اطلاعات لازم در رابطه با چنین پیشامدی را در اختیار داشتند بهتر آن بود كه تصمیمات لازم را اتخاذ میكرد. از سوی دیگر باید تاكید كرد كه اگر استاندار علاقهمند به وظیفه خودش است باید پاسخگوی اتفاقات تلخ 22 بهمن در قم باشد چرا كه استاندار رئیس شورای تامین استان است و هر نا امنی كه در استان اتفاق بیفتد پاسخگوی اول شخص استاندار است. به نظر میآید كه بهتر است استاندار قبل از آنكه بخواهد چنین حساسیتی داشته باشد نسبت به ضعف عملكرد خود پاسخگو باشد. باز باید تاكید كرد كه استاندار ریاست شورای تامین استان را به عهده دارد و تمامی دستگاههای ذیربط در این زمینه زیر نظر استاندار قرار دارد.
از سوی دیگر برخی اینطور مطرح میكنند كه احتمال دارد اجازه ندادن برای برگزاری مراسم استقبال متاثر از اتفاقات بهمن ماه باشد و به واقع اینطور میگویند كه ممكن است رابطهای میان وی با افرادی كه در سخنرانی آن روز اخلال ایجاد كردهاند وجود داشته باشد كه باید به آنان بگوییم زمان این مساله را نشان خواهد داد و اكنون برای داوری چنین مسالهای زود است.
دنیای اقتصاد:عمیق نگرش نسبت به ریشههای نقدینگی
«عمیق نگرش نسبت به ریشههای نقدینگی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دكتر پویا جبل عاملی است كه در آن میخوانید؛سخن بسیار رفته است در نقد نقدینگی. گفتهایم و گفتهاند از استقلال بانك مركزی تا انضباط مالی دولت برای بر طرف كردن كسری بودجه و فشار بر استقراض از بانك مركزی.
اینها همگی ریشههای نقدینگی است و باید آن را به سامان كرد؛ اما پرسش آن است كه چرا با وجودی كه همگان بعد از سالها بحث در مورد این مسائل، آگاهی به این موضوعات دارند، لیك نمیتوان رشد نقدینگی را كاهش داد و سیاست پولی انقباضی را در دستور كار قرار داد؟ چرا وقتی میدانیم كه نقدینگی جز تورم برای اقتصاد ما ارمغانی ندارد، نمیتوان آن را كنترل كرد؟ مشكل كجاست كه راهحل را میدانیم اما نمیتوانیم آن را اجرا كنیم؟
پرسش مطرح شده بالا به این معناست كه كارشناسان ما توانستهاند این دید را به سیاستگذاران بدهند كه مشكل چیست و راهحل كدام است و این به معنی آن است كه مشكل تورم و نقدینگی عدم آگاهی نیست. آگاهی وجود دارد، لیك نمیتوان به آگاهی جامه عمل پوشاند. چرا؟ شاید اگر به این پرسش به نظر ساده پاسخ دهیم، تصویر بهتری را از یكی از بزرگترین مشكلات اقتصاد ایران داشته باشیم. شاید اولین گمان در این مورد آن باشد كه دولت مجبور به انجام افعالی است كه نمیتواند از زیر آنها شانه خالی كند. میداند مشكل كسری بودجه است، اما نمیتواند بودجه نهادهای مختلف را به میزان كافی كم كند. میداند درآمدهای آتی وی با وجود فشارهای بینالمللی افت خواهد داشت، اما نمیتواند هزینههای جاری خود را به آن میزان كاهش دهد.
نتیجه آن میشود كه میبایست با استقراض از بانك مركزی هزینهها را تامین كند. در حالی كه پیش از این بدهی بانكها عامل نخست افزایش پایه پولی بود، حال بدهی دولت و دادن خط اعتباری برای هزینههای جاری دولت نیز عامل دیگری شده است برای افزون شدن نقدینگی. تا دیروز دولت نیازمند آن نبود كه برای پرداخت حقوق و دستمزد كارمندان خود دست به دامان بانك مركزی شود، ولی اكنون آرام آرام در حال حركت به آن سو هستیم. در این میان، دولت برای جبران كاستیها در قلمروهای دیگر، میخواهد با پول نقد مشكلات را برطرف كند. آن چنان كه عیدانه تا به حال با تعهد دولت به بانك مركزی اجرایی شد و در حساب ایرانیان قرار گرفت.
این بی تردید خیری جز تورم آتی نخواهد داشت و این نیست كه فكر شود با عیدانه مشكلی حل میشود كه بر بی ثباتی اقتصاد كلان میافزاید. بنابراین اگرچه بخشی از مسائل مالی بخش عمومی در دست مجریانی است كه در قدرت هستند، اما بخشی دیگر به گونهای است كه نهاد دولت به طور ذاتی قادر نیست كه انضباط مالی را در آن رعایت كند.
نهادسازی و سازمانسازی مفرط كه در بسیاری از اوقات كارهای موازی انجام میدهند و با منطق اقتصادی، به هر طریق در پی كسب بودجه ای بیشتر از دولت هستند، یكی از ریشههای اصلی كسری بودجه و در نهایت رشد نقدینگی و تورم است. كار در این چارچوب دولت را مجبور میكند كه خواهی نخواهی به سوی كسری بودجه رود، زیرا راه دیگری وجود ندارد. با این وجود، میتوان با برنامهریزی و به سمت یك دولت كارآ حركت كرد و روند نهادسازی را معكوس كرد.
به عبارت دیگر انضباط مالی در بلند مدت دست یافتنی است، به شرطی كه دولت بتواند به نهادهای مختلف نشان دهد كه برای همه سودمندتر آن است كه به سوی كوچكسازی و كارآیی حركت كنیم. شاید این جا باز بحث شود كه توانایی چنین امری بهدست نخواهد آمد. باید گفت كه ما هر چه یك مساله را تعمیق دهیم، بهتر میتوانیم به راههای عملی دست یابیم.
یك زمان ممكن است بگوییم مشكل تورم، نقدینگی است و باید آن را كاهش دهیم كه گزاره صحیحی است، اما این تنها سطح اول مشكل است. بار دیگر میپرسیم چرا رشد نقدینگی بالا است و پاسخ میدهیم چون به بانك مركزی قدرت كافی داده نشده و از دولت مستقل نیست و این هم سطح دیگری است. زمانی دیگر میپرسیم كه وقتی میدانیم مشكل كجاست و راهحلها را میدانیم چرا نمیتوانیم، راهحلها را اجرا كنیم. به نظر نگارنده، باید بیش از این بر روی این سوال كه شاید ریشهایترین دید را به مساله تورم و نقدینگی دارد، متمركز شویم و راهحل، آن است كه ذكرش رفت.
حال ممكن است كه برخی یك گام بیشتر بردارند كه چه چیز میتواند به دولت توانایی آن را بدهد كه به كوچكسازی خود و بهینه عمل كردنش كمك كند. به عبارت دیگر، تفكر در هر یك از این سطوح میتواند به حل مشكل كمك كند، اما به نظر میرسد كه ادبیات این موضوع در لایههای زیرین آن، گسترده نباشد و باید محققان بیش از این بر روی آن كار كنند. چه بسا استراتژیهای عملی بیشتری در پی آن بهدست آید.