به گزارش شرق، در جلسه رسیدگی به این پرونده بعد از اینکه نماینده دادستان تهران در برابر قضات شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت و کیفرخواست را علیه محمد- متهم 39 ساله -خواند و درخواست مجازات کرد خطاب به قضات گفت: «متهم همسرش را به قتل رسانده و جسدش را در خیابان رها کرده و بعد مدعی شده او مفقود شدهاست. دلایل در پرونده از نظر دادسرا کامل است و من درخواست صدور حکم قانونی دارم.»در ادامه به دلیل اینکه اولیایدم در دادگاه حاضر نشدهبودند متهم در جایگاه ایستاد و گفت: اتهام قتل را قبول ندارم من زنم را نکشتم و او زنده است.
محمد گفت: سال 81 بود که همسرم مرضیه گم شد. من سرکار بودم، وقتی به خانه آمدم، خواهرزنم زهرا که در آن زمان کوچک بود با گریه به من گفت خواهرش لباسهایش را برداشته و خانه را ترک کردهاست. چندسالی بود که همسایهها پشتسر همسرم حرف میزدند. اوایل فکر میکردم حرف مردم بیاساس است و مرتب خانه عوض میکردم، بعد دیدم وارد هر محلهای میشوم بعد از مدتی مردم اعتراض میکنند و میگویند وقتی در خانه نیستم مرضیه مردان غریبه را میآورد. از او دو بچهداشتم و نمیخواستم بیدلیل به مادر بچههایم تهمت بزنم. به زنم گفتم اگر من را دوست نداری یا به هر دلیلی میخواهی از من جدا شوی، این کار را بکن و نگذار آبروی من برود. جواب داد حرفهای همسایهها دروغ است. من هم دیگر موضوع را پیگیری نکردم تا اینکه همسرم خانه را ترک کرد. ششماه تمام همهجا را گشتم و هرکاری که باید برای پیدا کردنش میکردم انجام دادم اما فایدهای نداشت. موضوع را به پلیس آگاهی هم اطلاع دادم. آنها هر روز من را احضار و سوالپیچ میکردند. مدتی بعد خواهر بزرگ زنم به من گفت دنبال خواهر من نباش، او پی زندگی خودش است. خواهرزنم پیشنهاد داد مرضیه را غیابی طلاق دهم و دنبال زندگی خودم بروم. من هم قبول کردم و زنم را غیابی طلاق دادم و مدتی بعد ازدواج مجدد کردم.
متهم ادامه داد: سال 84 من، خواهرزنم و سایر فامیل را به اداره آگاهی احضار کردند و به من گفتند مرضیه پیدا شده است. خیلی خوشحال بودم. وقتی رسیدم چند عکس به من نشان دادند، گفتند این عکس همسرت است، گفتم مرضیه این شکلی نیست اما قبول نکردند. همه فامیل گفتند این زن، مرضیه نیست، حتی بچههایم گفتند او مادر ما نیست باز هم قبول نکردند. بعد بازداشتم کردند و گفتند صاحب آن عکس کشته شده است. آنها خواهر مرضیه و چند نفر دیگر از فامیل را هم بازداشت کردهبودند. بالاخره بعد از یک هفته به دلیل شرایطی که وجود داشت به قتل مرضیه اعتراف کردم تا بقیه آزاد شوند. بعد من را به دادسرا بردند و به بازپرس گفتم این جسد متعلق به همسرم نیست. او گفت عکس متعلق به زنی افغان است. قسم خوردم و دست روی قرآن گذاشتم که مقتول را نمیشناسم اما قبول نکرد. من در زندان بودم و زن و بچهام هم وضعیت بدی داشتند. بالاخره خواهرم که کارهایم را پیگیری میکرد، مرضیه را در کمپ هرات که زنان بیسرپرست را نگه میدارند پیدا کرد. مرضیه آنجا اسمش را اشتباه گفتهبود اما خواهرم از روی چهره، او را شناخت و با کمک مسوولان کمپ از او فیلم گرفت و بعد هم به خانواده همسرم خبرداد. او فیلم و عکس را برای بازپرس آورد و سفارت هم آن را تایید کرد و من آزاد شدم. یادم میآمد وقتی آزاد شدم 21 رمضان سال 85 بود وقتی از زندان به منزل رسیدم هیچچیز در خانه نبود که همسرم و بچههایم برای سحری بخورند. همان لحظه یک نفر نذری آورد و خوردیم و از فردایش من سرکار رفتم و کار میکردم. در این مدت هم چندینبار احضار و بازجویی شدم. خانواده همسرم اعلام کردند شکایتی ندارند و خواهرشان زندهاست اما همچنان بازجویی میشدم تا اینکه سال 88 بازپرس دوباره من را بازداشت کرد و گفت اسنادی که ارایه کردهام جعلی است. پیشنهاد دادم از سفارت افغانستان استعلام بگیرند. حتی گفتم از جسد و بچههایم نمونه خون بگیرند تا ثابت شود مقتول مرضیه نیست اما به من گفتند: «ما کارمان را بلد هستیم تو این زن را که همسرت است، کشتهای.»
متهم به قتل ادامه داد: «دوباره به زندان منتقل شدم و یک سال بعد بازپرس دوباره احضارم کرد. خواهرم استشهادی از افغانستان و نزدیکان همسرم تهیه کرد و به تایید سفارت آورد. بالاخره بازپرس جدید به من گفت تو بیگناهی و باید آزاد شوی اما معاون دادستان مخالفت کرد. او میگفت من یک نفر دیگر را به جای مرضیه معرفی کردهام و تمام مدارک هم جعلی است. من همچنان در زندان ماندم. در همان ایام خانواده مرضیه خبر دادند او ازدواج کرده و سه فرزند دارد. خواهرش زهرا که با من زندگی میکرد همان سالهای اول گمشدن خواهرش به افغانستان برگشت و آنجا کشتهشد و من همچنان در زندان بودم و هنوز هم بازداشت هستم.
در ادامه جلسه دادگاه، خواهر و شوهرخواهر مرضیه شهادت دادند مرضیه زندهاست و محمد به اشتباه بازداشت شده است. سپس فرزندان مقتول با دیدن عکس و فیلم موجود در پرونده گفتند جسد متعلق به مادرشان نیست اما فیلم و عکس متعلق به مادرشان است. دو فرزند مقتول گفتند حتی با مادرشان در افغانستان صحبت نیز کردهاند. در پایان جلسه دادگاه، هیات قضات با توجه به آنچه بر این مرد گذشته بود به او پیشنهاد دادند داستان زندگیاش را بنویسد و آن را به صورت کتاب چاپ کند و درنهایت او را از اتهام قتل بهطور کامل تبرئه کردند و محمد آزاد شد.