يکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 15 - ۱۲ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۲۱ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۵:۳۸

گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح دوشنبه 12/21

ايران اكونوميست :روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «منطقه ممنوعه سیاست كجاست؟»،«توطئه انتقال بحران سوریه به عراق»،«آمریكا و پرونده هسته‌ای ایران»،«انتخابات و استاندارد جهانی»،«تصویبی از روی ناچاری»،«ضرورت نهادینه شدن فرهنگ اهدای عضو در جامعه»،«فیلترینگ با مبانی آزادی بیان سازگار نیست»،«كی، محصول كیست؟»،«بازار خودرو و اما و اگرهای آن»و...كه برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۱۶۸۶۵

كیهان:منطقه ممنوعه سیاست كجاست؟

«منطقه ممنوعه سیاست كجاست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم محمد ایمانی است كه در آن می‌خوانید؛چگونه می توان امور سیاسی را به اعتلا رساند یا به ابتذال و انحطاط كشاند؟ مرز صلاح و فساد در اقدام سیاسی- اجتماعی كجاست؟ فرصت ها و ظرفیت ها چگونه به فعلیت های مطلوب درمی آیند یا از دست می روند؟ حریم سیاست دینی و عقلی كدام است و از كجا وارد منطقه ممنوعه می شود؟ با آنها كه وارد حریم های ممنوعه می شوند چه باید كرد؟

این نوشته صرفا درآمد و مقدمه ای برای تامل در باب سوالات فوق است.
1- اعتلا و انحطاط سیاستمداران را باید از همت ها و دغدغه های آنان بازشناخت. هیجان زدگی و اغراق و زیاده روی در دوستی و دشمنی، بی پروایی در تعصب و لجاجت، و انحراف غیرت و حمیت به جانب غیرحق از جمله علایم بیماری سیاسی است. این تعبیر بلند امیرمومنان علیه السلام باید سرلوحه دغدغه ها و هدفگذاری همه به ویژه نخبگان و صاحبان نفوذ و قدرت باشد كه خطاب به عبدالله بن عباس نوشت «فلایكن افضل ما نلت فی نفسك من دنیاك بلوغ لذه او شفاء غیظ ولكن اطفاء باطل او احیاء حق... نباید رسیدن به لذتی یا فرونشاندن آتش غیظی، برترین چیز از دنیا باشد كه به آن نایل می شوی بلكه باید خاموش كردن باطل یا زنده كردن حق باشد» (نامه 66نهج البلاغه). كم نیست كنش یا واكنش هایی كه از سر عقده گشایی و انواع هیجان های ناسالم معطوف به خشم خواسته یا ناخواسته است.

2- قلب به عنوان مركز مدیریت عواطف انسان، انباشته از حب و بغض، غیرت و نفرت، و تعصب و لجاجت است. نوع انسان ها جاذبه و دافعه و غیرت و تعصب دارند اما باید دید كجاها و برای كدام مقاصد غیرتی می شوند، آبرو می گذارند و می جنگند؟ امام حسین علیه السلام در خطبه منا كه سال 06 هجری در جمع صحابه و تابعین ایراد شد از راز لعنت شدگی احبار و بزرگان یهود پرده برداشت و سپس خطاب به حاضران فرمود «آیا همه اعتبار و احترام و حیثیت شما به این خاطر نیست كه مردم امیدوارند برای حق خدا قیام كنید و این در حالی است كه درباره اكثر حقوق الهی كوتاهی كرده و حق ائمه را خوار شمرده اید؟ حق ضعیفان را پایمال كردید ولی آنچه را به زعم شما حق تان بود، مطالبه نمودید... شما به خاطر خداوند در میان بندگان گرامی داشته می شوید و این در حالی است كه می بینید پیمان های الهی نقض می شود و نگران و هراسان نمی شوید اما از شكسته شدن برخی پیمان های پدرانتان هراسان و بیمناك می شوید.»

برخی رجال سیاسی با گرایش ها و تابلوهای مختلف- و حتی معارض هم- در همین تاریخ انقلاب به ویژه یكی دو دهه اخیر، آن قدر كه برای برخی حامیان و اطرافیان خاص خود غیرتی شدند، خونشان برای مفسده جویی های كلان فرهنگی و سیاسی و اقتصادی به جوش نیامد هیچ، كه حتی پای دفاع از مفسدان و منحرفان ایستادند. چه نام و لقب و عنوان و ستایش ها كه به هم قرض ندادند و چه قدیس ها و قهرمان ها كه از خیانت كنندگان در سه دوره سیاسی اخیر نساختند. گویا آیات تكان دهنده و برحذر دارنده الهی را نشنیده بودند كه «ولاتكن للخائنین خصیما... و لا تجادل عن الذین یختانون انفسهم.

حامی خائنان نباش... و حمایت نكن از كسانی كه به خود خیانت كردند. همانا خداوند خیانتگران گناهكار را دوست ندارد» (آیات 105 و 107 سوره نساء). قطعا آرمان ها و اولویت ها نزد آنان جابه جا شده بود كه پشت مفسدان و منحرفان ایستادند و به آنها عنوان و لقب و نشان دادند؛ كه اگر این نبود در طول این 20 سال برای حمایت از فلان مدیر متخلف، ستاد حمایت در وزارت كشور راه نمی انداختند و برای این یكی مدیر متخلف كه با مفسد اقتصادی چند هزار میلیاردی مراوده داشته، عناوین نچسب سزاوار انسان كامل جعل نمی كردند.

3- اگر به اعتبار «حب الشأ یعمی و یص مّ»، محبت افراطی، آدمی را نابینا و ناشنوا می كند(و قدرت تشخیص را سلب می نماید)، بغض ناحق نیز فرزند آدم را به همین میزان به عجز می كشاند. حمیت و تعصب ناحق، همان قدر ابتذال و انحطاط برای انسان می آورد كه لجاجت و دشمنی نابجا. و رواج این هر دو بیماری در وسعت تعاملات سیاسی- اجتماعی كم نیست. تعصب ناحق، از مومن كافر می سازد چنان كه از عابدی 6هزار ساله به نام ابلیس ساخت. این عبارات شریف، قوانین الهی است كه بر زبان مبارك پیامبر اعظم(ص) جاری شده و تخلف ناپذیر است؛ «هركس تعصب بورزد یا به خاطر او تعصب بورزند، همانا رشته ایمان را از گردن خویش گشوده است» یا «از ما نیست هركس كه مردم را به عصبیت دعوت كند و از ما نیست كسی كه به خاطر تعصب بجنگد و از ما نیست كسی كه با تعصب بمیرد» و نیز «هركس به اندازه دانه خردل، عصبیت داشته باشد خداوند او را روز قیامت با اعراب جاهلی محشور می كند».

نقطه مقابل این رویكرد منحط، لج و لجبازی است. رسول خدا(ص) فرمود «از لجاجت بر حذر باش كه آغاز آن نادانی و پایان آن پشیمانی است» همچنین از امیر مومنان علی علیه السلام مكرر نقل شده كه «لجاجت شوم است»، «جنگ ها را به بار می آورد و دل ها را كینه دار می كند»، «نفس انسان را به ننگ می كشاند»، «تدبیر را تباه و نابود می كند» و «زیانبارترین چیزها در دنیا و آخرت است». آن حضرت بهترین اخلاق ها را دورترین آنها از لجاجت دانسته و فرموده اند؛ «سوار مركب لجاجت، هدف و آماج بلاست»، «مركب لجاجت سوار خود را به زمین می زند» و «هركس لجاجت كند و بر آن اصرار ورزد، همان بخت برگشته ای است كه خدا بر دلش حجاب كشیده و تقدیر بد بر فراز سرش قرار گرفته است». البته امیر مومنان درباره تعامل غلط و منجر به لجبازی نیز هشدار داده اند كه «زیاده روی در سرزنش و ملامت، آتش لجاجت را شعله ور می كند».

كافی است به برخی رویدادهای تلخ از ابتدای انقلاب مخصوصا یك دهه اخیر نظر بیفكنیم كه تكبر و تعصب های ناحق به افراد یا حلقه های خاص چگونه افراد صاحب نام را به فتنه انگیزی و معارضه با اسلام و انقلاب كشاند یا لجبازی و عقده گشایی با عمر و زید، كسانی را به انتحار شخصیتی واداشت چنان كه به حق می توان از آنها به عنوان افراد بخت برگشته سزاوار ترحم و مایه عبرت و حسرت یاد كرد. از دل همین تعصب و لجاجت های ناحق بود كه حلقه های فاسد قدرت و ثروت سر برآوردند و فتنه های زشت سیما، بزك حق طلبی كرد. فتنه 88 و انحراف بعد از آن، از متن این هیجان زدگی و زیاده روی در غیرت و نفرت سر برآورد. كم نبودند آنها كه خواستند جگرشان را در تسویه حساب با رقبا- ولو با خون كردن به دل ملت متدین- خنك كنند اما خودسوزی كردند شاید كه شعله ای از آن به جامه حریف و رقیب برسد!

4- فرصت ها چگونه تبدیل به چالش و تهدید می شوند؟ امیر مومنان در خطبه 081 نهج البلاغه و در مذمت یاران كج رفتار و ناهمراه خود می فرماید «ای مردم بی اصل! برای پیروزی و جهاد در راه رسیدن به حق خویش منتظر چه هستید؟... آیا دینی كه شما را مجتمع و متحد كند، وجود ندارد؟ و آیا حمیت و غیرتی نیست كه شما را به تلاش و جهاد برانگیزد؟ آیا شگفت نیست كه معاویه فرومایگان و اوباش بی سر و پا را می خواند و آنها بدون خرج و بخشش او را اطاعت می كنند و من شما را كه ماترك اسلام و باقی مانده مردم مسلمان هستید با معونه و عطا فرا می خوانم اما شما از دور من پراكنده می شوید و با من مخالفت و سرپیچی می كنید؟» امام می فرمود اجتماع آنها بر باطلشان و تفرقه شما از حق خویش، دل را می گدازد و آب می كند. حضرت در عین حال راه طلایی خروج از بن بست و محرومیت را نشان داده و فرموده بود «ای مردم! همانا دنیا آرزومند خود را و آن را كه آرزوی جاودانگی در دنیا كند، می فریبد دنیا برای كسی كه بر سر دنیا رقابت كند، عزیز و ارجمند نمی دارد... به پروردگار سوگند! هیچ قومی دارای نعمت زندگی گسترده نبودند كه خداوند آن نعمت را از آنان گرفت مگر به خاطر گناهانی كه مرتكب شدند... و اگر مردم آن هنگام كه سختی ها بر آنان فرود می آید و نعمت ها از آنان زایل می شود، با نیت های صادق و دلهای مشتاق و خائف به درگاه پروردگارشان تضرّع كنند، لردّ علیهم كلّ شارد و اصلح كلّ فاسد؛ همانا همه نعمت رفته به آنان بازمی گردد و هر آنچه فاسد و تباه شده، به صلاح و سامان می رسد» (خطبه 871).

5- انحطاط و انحراف و فتنه انگیزی از آنجا آغاز می شود كه «...یتولّی علیها رجال رجالاً علی غیر دین الله». مردمانی، مردمانی دیگر را در غیر حق پیروی كنند. تدبیر چیست؟ اگر كسی به تاخت به سوی پرتگاه می رود، چاره آن است كه دیگران پیروی او نكنند. «بر حذر باشید از اطاعت بزرگانی كه به خاطر حسب و نسب خود تكبر ورزیدند... كه آنها پایه های بنیان عصبیت و ستون های فتنه و آشوبند... شیطان آنها را مركب گمراهی گرفت و لشكری برای هجوم به مردم و مترجمانی كه از زبان آنها سخن می گوید، تا عقل از شما برباید و در دیده شما رخنه كند و در گوش شما بدمد (كه نبینید و نشنوید) تا بدین ترتیب شما را نشانه تیر و جای پا و دستاویز خویش قرار دهد» (خطبه 291 نهج البلاغه).

آلودگان به بیماری دوگانه «تعصب و تكبر» و «لجاجت» را باید مشفقانه انذار كرد و در عین حال مراقب بود بیماری واگیر خود را به سیاست و اجتماع منتقل نكنند. مردم ما در شناخت و مقابله با این بیماری به مراتب از برخی نخبگان آلوده به رفتارهای پرخطر، بصیرترند كه چشم فتنه و آشوب 3 سال پیش را از حدقه درآوردند و پای امام خمینی و امام خامنه ای ایستادند. البته حلول این بیماری، سیاست ورزی را پیچیده تر و دشوارتر می سازد. اینجاست كه صبر آمیخته با بصیرت و مجاهدت و تقوا راهگشاست. مدام باید فضا را شفاف كرد و در عین حال مراقب بود آنچه خواسته جریان ها و حلقه های منحرف- عوامل جنگ نیابتی دشمن- است یعنی برجسته كردن چالش های حاشیه ای و گرفتن واكنش برای ایجاد غفلت از جبهه و اولویت های اصلی، محقق نشود. مفهوم دیگر این سخن آن است كه باید اولویت ها و آرمان های مطلوب دینی را تبیین كرد تا تمایز و تعارض حلقه های فتنه گر منحرف آشكار شود.

خراسان:آمریكا و «پرونده هسته ای ایران»

«آمریكا و پرونده هسته ای ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدحمید حسینی است كه در آن می‌خوانید؛با پایان نشست ایران و ۱+۵ در آلماتی موجی از تحلیل های خوش بینانه و مثبت از فضای این مذاكرات به خصوص از سوی مقام ها و مذاكره كنندگان ایرانی درباره محتوای این مذاكرات بیان شد.

«حق ایران در نشست آلماتی در عمل تثبیت شد»، «غرب در آلماتی عقب نشست» و از این اظهارنظرها كه حتی هنوز هم ادامه دارد. حال سوال این است این اظهارنظرها تا چه حد دقیق است و به واقع چه اتفاقی افتاده است كه مدعی اصلی این گروه درباره ایران یعنی آمریكا رویكرد خود را درباره نحوه مواجهه با موضوع هسته ای ایران تغییر داده است؟

اصولاً چالش جمهوری اسلامی ایران با آمریكا طیفی از موضوعات مختلف را در بر می گیرد كه موضوع هسته ای یكی از این موارد است كه به طور مشخص در ذیل رویكردهایی تعریف می شود كه جانمایه آن عدم سلطه پذیری و استقلال جمهوری اسلامی ایران می باشد.

در این میان طی ۱۰ سال اخیر موضوع هسته ای را شاید بتوان به عنوان ویترین و پیشانی چالش آمریكا و غرب با ایران دانست، چالشی كه فراز و نشیب های زیادی را طی كرده است و چندین دور مذاكره میان ایران و ۱+۵ و همچنین آژانس بین المللی انرژی اتمی در این باره برگزار شده است.

با توجه به این كه آژانس به عنوان بازوی فنی و كارشناسی سازمان ملل در این مسئله تاكنون به طور قطعی هیچ گونه انحرافی را در مسئله هسته ای ایران گزارش نكرده است این تمركز فوق العاده و افراطی آمریكا بر این مسئله به چه معناست. چرا آمریكایی ها حتی راضی شده اند روابط خود با برخی كشورها و متحدان خود به ویژه در حوزه اقتصادی را تحت تاثیر قرار بدهند وهمچنان موضوع هسته ای را به عنوان اولویت مواجهه باایران قرار دهند.

اوباما با روی كار آمدن در كاخ سفید رویكردی كه در دولت قبلی درباره ایران دنبال می شد را با تغییراتی ادامه داد، استفاده هدفمند از چند جانبه گرایی ونهادهای بین المللی برای اعمال فشار بیشتر بر ایران را می توان تغییر جدی سیاست كاخ سفید در قبال ایران در دوره اوباما دانست.

سیاستی كه البته به رغم برخی موفقیت های نسبی با چالش های جدی نیز مواجه است.

یك ویژگی مهم مرتبط با فعالیت های هسته ای كه حساسیت های زیادی در این موضوع به ویژه از سوی افكار عمومی را برمی انگیزد بمب اتمی یا سلاح هسته ای است.

خاطره افكار عمومی جهان از ۲بمب منفجر شده در هیروشیما و ناكازاكی و صدمات جبران ناپذیر آن از حیث جانی و زیست محیطی، تصاویر منتشر شده از آزمایش های هسته ای كه طی سال های اخیر انجام شده است همچنان زنده است.

مسئله ای كه به نظر می رسد از نگاه استراتژیست های كاخ سفید نیز دور نمانده است.

به عبارتی موضوع هسته ای را نمی توان تنها چالش میان ایران و آمریكا دانست. ولی تاكید بیش از حد آمریكا روی این موضوع به همین قدرت بسیج كنندگی كشورها و افكار عمومی و القای ترس از بمب اتمی مرتبط می باشد. بدون شك آمریكایی ها به خوبی می دانند هیچ ابزار دیگری امكان ایجاد اجماع علیه ایران را همانند بحث «سلاح هسته ای» فراهم نمی آورد.

تصور كنید در موضوع حقوق بشر، آیا آمریكا می تواند چین و روسیه را -در همین حد فعلی- نیز با خود همراه كند بدون شك پاسخ این سوال منفی است، چون خود چین و روسیه در این موضوع چالش های جدی با آمریكا دارند یا در موضوع امنیت منطقه ای و مباحث مرتبط با آن نیز با توجه به منافع ناهمگون و حتی اختلافات موجود بین كشورها ایجاد نوعی اجماع نسبی درباره یك موضوع چندان قابل تصور نیست.

دولتمردان كاخ سفید طی سال های گذشته مانورهای فراوانی در مورد برنامه هسته ای ایران داشته اند و حداقل از این ابزار برای پیشبرد خیلی از سیاست های خود به ویژه در منطقه استفاده كرده اند، ترویج موج ایران هراسی و افزایش فروش سلاح به شیوخ منطقه خلیج فارس تا حد زیادی با استفاده از این ابزار پیش برده شد.

حال سوال این است كه آیا آمریكا به راحتی از این ابزار چشم خواهد پوشید؟ چه اتفاق شگرفی پیش آمده و یا چه تحولی در چالش های فی مابین ایران و آمریكا رخ داده كه آمریكا در ازای آن رویكرد خود را در این مسئله تغییر دهد.

نشست ایران و ۱+۵ در آلماتی اگرچه بنا بر تفسیر برخی دیپلمات ها نشانه هایی از تغییر رفتار ۱+۵ -و آمریكا به عنوان یكی از اعضای تاثیرگذار آن - را در خود داشت اما اخبار منتشر شده درباره محتوای جزئیات پیشنهاد ۱+۵ به ایران تحقق آن را به اما و اگرهای فراوانی منوط كرده است. اما و اگرهایی كه همزمان با مطرح شدن ۲ قطعنامه ضد ایرانی در كنگره آمریكا رنگ جدی تری به خود می گیرد.

آیا واقعا آمریكا این ابزار را به راحتی از دست خواهد داد؟

جمهوری اسلامی:توطئه انتقال بحران سوریه به عراق

«توطئه انتقال بحران سوریه به عراق»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن می‌خوانید؛شرایط بحرانی عراق كه از سه ماه قبل شروع شد، بعد از یك ركود نسبی بار دیگر حاد شده و اینبار پیچیدگی اوضاع این كشور موجب نگرانی بیشتر فعالان سیاسی و همسایگان عراق گردیده است.

نوری مالكی نخست‌وزیر عراق با تاكید بر وجود توطئه‌ای بزرگ علیه تمامیت ارضی و ثبات عراق، خواستار برخورد با عوامل تجزیه این كشور شد. مالكی گفت 'عواملی در داخل و خارج، عراق را در آستانه جنگ طایفه‌ای قرار داده‌اند ولی باید بدانند كه به هدف خود نخواهند رسید و تبعات این توطئه دامن خود آنها را هم خواهد گرفت.'

اشاره نخست‌وزیر عراق به حوادث و رویدادهایی است كه در جهت ایجاد ناآرامی بیشتر و بی‌ثباتی و با هدف ساقط كردن دولت مردمی این كشور در جریان است.

گردانندگان فتنه اخیر در عراق با تمام توان وارد میدان شده‌اند و با اقدامات تحریك كننده طایفه‌ای و قومی، درصدد هستند دولت نوری مالكی را وادار به كناره گیری و یا پذیرش شرایط مورد نظر خود سازند.

در جبهه‌ای كه علیه دولت و جناح حاكم بر عراق فعالیت می‌كنند طیفی گسترده وجود دارند كه از بعثی‌ها و جناح سنی زیاده طلب تا حكومت قطر و عربستان و همچنین دولت‌های غربی مشاهده می‌شوند.

واقعیت این است كه بانیان اصلی فتنه در عراق همان بانیان بین‌المللی بحران سوریه هستند و حال كه تلاش‌های خود را در سوریه شكست خورده یافته‌اند درصدد برآمده‌اند اهداف خود را در عراق دنبال كنند تا بلكه شكست خود را جبران نمایند.

بسیاری از رسانه‌های غربی اعتراف می‌كنند بحران سوریه درحال شبیه سازی شدن در عراق است و بسیاری از شعارهایی كه در مناطق سنی نشین و در میان تظاهر كنندگان تحریك شده علیه دولت سر داده می‌شود كاملاً شبیه جملات و شعارهایی است كه در سوریه دیده و شنیده می‌شود. فتنه انگیزان، تمركز خود را بر روی تظاهراتی قرار داده‌اند كه از مدتی قبل در بعضی استانهای سنی نشین در جریان است. این تظاهرات از حدود سه ماه قبل و در پی دستگیری محافظان وزیر دارایی عراق آغاز شد.

دولت، این افراد را به دخالت در عملیات تروریستی متهم كرد ولی وزیر مذكور به جای تمكین در برابر قانون، استعفا داد و به همراه هم حزبی‌های خود از ساكنان مناطق سنی نشین عراق خواست به تظاهرات گسترده روی آورند. مشخص بود نقشه این است كه تظاهرات به خشونت كشیده شود و دامنه تظاهرات و اعتراضات گسترش یابد و به این ترتیب دولت مجبور به برخورد شود و با ایجاد تلفات احتمالی، زمینه برای بحرانی ساختن اوضاع فراهم گردد.

با مطرح شدن خواسته‌های معترضان از جمله لغو ماده چهار مبارزه با تروریسم كه لغو ممنوعیت فعالیت بعثی‌ها از مشاغل دولتی را در بر دارد ابعاد توطئه اخیر آشكارتر می‌شود. حوادث اخیر عراق موجب شده است تا بعثی‌ها و عناصر رژیم سابق نیز با گستاخی تمام وارد میدان شوند. پایگاه اطلاع رسانی 'مجلس اعلای اسلامی عراق' اعلام كرد اخیراً 'رغد صدام' دختر دیكتاتور معدوم عراق طی نامه‌ای به مقتدی صدر شرط پایان یافتن انفجارهای تروریستی در مناطق شیعه نشین را بركناری نخست‌وزیر عراق عنوان كرده و وعده داده است درصورت بركناری مالكی، با همه وجود برای ثبات عراق تلاش خواهد كرد!

در این میان نقش شیوخ خلیج فارس به ویژه قطر را در ایجاد بلوا و فتنه در عراق نباید نادیده گرفت. شیوخ قطر كه در تحولات اخیر منطقه، به خصوص سوریه نقش پیاده نظام قدرتهای استكباری را برعهده گرفته‌اند در امور عراق نیز تا حد ممكن مداخله‌ می‌كنند. شیخ یوسف قرضاوی، روحانی درباری قطر، كه خود را رهبر اتحادیه جهانی علمای مسلمین می‌داند، حتی پا را از درخواست سقوط دولت نوری مالكی فراتر گذاشته و با صدور فتوایی، نوری مالكی را واجب القتل دانسته است!

قرضاوی كه پدرخوانده اخوانی‌ها در منطقه شناخته می‌شود، از حمایت گسترده مالی قطر و عربستان برخوردار است. وی درحالی برای دولت عراق كه منتخب مردم این كشور است خط و نشان می‌كشد كه حتی كلمه‌ای علیه شیوخ قطر، كه بدون برخورداری از قانون اساسی و بدون برگزاری انتخابات همچون حكام دوران ماقبل تاریخ بر مردم این شیخ نشین حكومت می‌كنند و نوكران و چاكران بی‌جیره و مواجب صهیونیست‌ها هستند، به زبان نمی‌آورد و درباره خودكامگی و فساد آنها فتوا صادر نمی‌كند.

در كنار این خصومت ورزی‌های آشكار، رفتار رضایتمندانه قدرت‌های غربی به ویژه آمریكا در قبال تشدید بحران در عراق و اعمال فشار به دولت مردمی و منتخب این كشور به روشنی نشان می‌دهد كه سردمداران كاخ سفید در ادعای حمایت از دموكراسی حتی ذره‌ای صداقت ندارند و دروغ می‌گویند. آمریكا اگرچه تاكنون با دولت عراق مخالفت آشكار نداشته ولی بنابه دلایل كاملاً روشن از ابتدا هم تمایلی به شكل گیری و بقای یك دولت مردمی در عراق نداشته است.

آمریكایی‌ها از همان آغاز تشكیل دولت كنونی عراق و حاكمیت جناح شیعه به شكل‌های مختلف نشان دادند كه از چنین دولتی ناخشنود هستند ولی به دلایلی كه مهم‌ترین آنها تكیه این دولت برآراء مردم است، امكان مقابله با آن را نداشتند.

سیاست آمریكا در طول یك دهه گذشته این بود كه فشار بی‌وقفه علیه دولت عراق را ادامه دهد تا از این طریق ابتكار عمل را از دست جناح اكثریت خارج سازد. آمریكایی‌ها در بسیاری موارد در توطئه جریان‌های ضد دولتی در عراق شركت داشته‌اند. علت دشمنی آمریكا با حكومت كنونی عراق نیز روشن است. آمریكا از اینكه جناحی در عراق قدرت را دردست داشته باشد كه دارای پشتوانه مردمی است و تسلیم خواسته‌های غیرقانونی و استعماری آمریكا نمی‌شود ناراحت است.

اكنون با توجه به تحولات جاری و واقعیت‌های عراق و گستردگی دشمنان دولت حاكم بر این كشور، عمق خطری كه علاوه بر دولت قانونی عراق، كل تمامیت و انسجام عراق را تهدید می‌كند، روشن می‌شود. اینها واقعیت‌هائی هستند كه جریان انتقال بحران سوریه به عراق را جدی‌تر می‌سازند. مقطع كنونی برای عراق بسیار حساس است و در چنین شرایطی است كه لزوم دخالت سیاستمداران و شخصیت‌های مؤثر به خصوص مرجعیت برای یكپارچه ساختن ملت و جلوگیری از تفرقه، كاملاً احساس می‌شود. آنچه دشمنان عراق را به اهداف شومشان می‌رساند، تفرقه و اختلاف است، همان چیزی كه باید در عراق ریشه كن شود.

رسالت:انتخابات و استاندارد جهانی

«انتخابات و استاندارد جهانی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است كه در آن می‌خوانید؛در نگاهی بلند مدت، فراز و نشیب‌ها و سختی‌هایی كه نظام جمهوری اسلامی ایران، متحمل می‌شود سهمی است كه باید به عنوان پیشگام احیای تمدن اسلامی، ادا كند و چون بنیان این حركت بر سنت‌های الهی است این نهال نوپا در مصاف با نظام سلطه‌ جهانی هر روز استوارتر و ستبرتر از گذشته شده و در مقابل، پایگاه جهانی دشمنش تضعیف گشته است و ملتی كه با هشت سال دفاع مقدس تا پای جان بر سر حقوق خویش ایستادگی كرد، واژه تهدید را به استهزاء می‌گیرد و ملتی كه روزهای سخت كمبودها در دوران مبارزه و سال‌های نخست پیروزی انقلاب را پشت سر گذاشته است از تحریم‌ها به عنوان سكوی پرتاب به سوی خودكفایی بهره می‌گیرد.

اما دشمن به موازات این دو ابزار، از سلاح تحقیر نیز به عنوان راهبرد رسانه‌ای و تبلیغی خویش بهره گرفته است به امید آنكه پشتوانه الهی انقلاب اسلامی،‌یعنی مردم عزیز و هوشیار ایران را مضطرب و مایوس‌ سازد و این سلاح، حتی اگر بعضا بر برخی مسئولان تاثیر گذاشته، بر صلابت و مقاومت ملت ایران افزوده است كه آخرین نشانه آن حضور پر شور مردم در راهپیمایی 22 بهمن بود.

در عین حال طبیعت دشمن اقتضا می‌كند كه برای حفظ منافع و بلكه برای به تاخیر انداختن سقوط خویش، در هر فرصتی به تناسب شرایط، یكی از راهبردهای فوق را شدت ببخشد و اینك كه ناكارآمدی حربه تحریم اقتصادی را مشاهده كرده و در آلماتی مجبور شده است لااقل در مقام گفتگو بخشی از حقوق ملت ایران را به رسمیت بشناسد سر آن دارد كه راهبرد رسانه‌ای خویش را علیه نظام اسلامی،‌ فعال‌تر سازد به امید آنكه با توجه به انتخابات پیش رو، شور و نشاط مردم را كاهش دهد یا نهادهای مسئول را در برابر تبلیغات خود به انفعال بیندازد و از این طریق دریچه‌ای برای نفوذ نامزدهای وابسته به خویش در انتخابات باز كند و یا زمینه‌ای فراهم سازد تا نامزد انتخاب شده را چهار سال زیر سئوال ببرد.

'تقلب'، 'آزاد نبودن انتخابات' و 'مهندسی انتخابات' كلید واژه‌های طراحی شده دشمن طی سال‌های گذشته بوده است كه جملگی ایجاد تردید در مردم از طرفی و مرجعیت بخشیدن به دشمن و باز كردن جای پای سازمان‌های وابسته به استكبار جهانی از طرف دیگر را رصد می‌كرده است. اما جدیدترین واژه برای انتخابات سال آینده،‌واژه برگزاری انتخابات با استاندارد جهانی است كه از هم‌اكنون زمزمه‌های آن در گوشه و كنار به گوش می‌رسد. از كسانی كه فریب این واژه را خورده‌اند باید پرسید آیا واقعا در جهان، شاخص‌های استانداردی برای برگزاری انتخابات وجود دارد و اعمال می‌شود؟! و آنچه كه در نظریات سیاسی به عنوان این شاخص‌ها مطرح می‌شود نظیر آزاد بودن انتخابات، مخفی بودن رای و سالم بودن برگزاری انتخابات، در كشورهای مدعی دموكراسی با رویه‌ای یكسان و مشترك به اجرا در می‌آید؟

آیا محدودیت نظام انتخابات در دو یا سه حزب در كشورهای غربی و تعیین‌كننده بودن سرمایه‌داران و احزاب به جای مردم را باید ما هم به عنوان یكی از شاخص‌های انتخابات استاندارد بپذیریم؟
آیا آزادی تبلیغات به شیوه غربی كه جاذبه‌های مادی و جنسی و تحریك‌ انگیزه‌های شهوانی یكی از روش‌های آن است باید جایگزین شیوه تبلیغاتی ما شود كه هدفش تصمیم‌گیری مردم براساس تفكر و اندیشه‌است نه تبلیغات چشم پر كن؟!

آیا انتخابات آمریكا كه در آن مردم نمی‌توانند به صورت مستقیم رئیس‌جمهور خود را انتخاب كنند و نمایندگان سهمیه هر ایالت، رئیس‌جمهور را انتخاب می‌كنند، از انتخابات ما استانداردتر است؟ براساس یك پژوهش در بیش از 96 درصد موارد،‌نامزدی كه توانسته است بیشترین پول را جمع‌آوری كند،‌در انتخابات ایالات متحده پیروز نشده است و این پیش نیاز مادی در انتخابات اخیر آمریكا، رقمی حدود هشت میلیارد دلار بود.آیا نظام اسلامی هم باید این شاخص را به عنوان استاندارد جهانی بپذیرد؟!

آیا عدم تغییرات در نمایندگان كنگره آمریكا و ثابت بودن قریب 80 درصد آنها در انتخابات مختلف را نباید به عنوان یك نقطه ضعف پذیرفت و در مقابل چرخش قدرت و تغییر دولتمردان در ایران و از جمله در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی و تغییرات وسیع نمایندگان مجلس، یك سند افتخار و یك شاخص قابل دفاع در عرصه جهانی نیست؟

آیا در فرانسه صلاحیت نامزدها توسط 'شورای قانون اساسی' مورد بررسی قرار نمی‌گیرد؟ آیا در آلمان علی‌رغم تشریفاتی بودن سمت ریاست جمهوری، مركز رسمی ثبت و دریافت تقاضای نامزدهای انتخاباتی با بررسی پرونده زندگی آنان، شرایط ایجابی و سلبی نامزدها را مورد بررسی قرار نمی‌دهد و براساس آن صلاحیت و عدم صلاحیت آنان را اعلام نمی‌كند؟ آیا كمیسیون مركزی انتخابات روسیه،‌ مرجع رسیدگی به صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری نیست؟

آیا انتخاب روسای جمهوری با دیدگاه‌های متفاوت كارگزارانه و اصلاح‌طلبانه و اصولگرایانه، دلیل شفاف و روشن و محكمی بر استاندارد بودن و آزاد بودن و سالم بودن انتخابات در ایران نیست؟
اینكه گفته شود صاحبان همه سلیقه‌ها در انتخابات بیایند، تشویق شایسته‌ای است. البته قید در چارچوب قوانین و ضوابط كشور هم باید به آن اضافه شود. مگر امام خمینی (ره) درباره عدم صلاحیت منافقین نفرمودند: 'كسانی كه به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ‌رای مثبت نداده‌اند، صلاحیت ندارند رئیس‌جمهور شوند.' اما اگر به آن جمله بدون قید آقایان، اضافه شود كه كسی خود را جای مردم تصور نكند و با كوته‌بینی نپندارد كه می‌تواند به جای مردم تصمیم بگیرد و همچنین ابراز نگرانی از مدیریت و مهندسی انتخابات، به نظر می‌رسد شائبه‌ای باشد كه نه تنها دلیل و ضرورتی برای مطرح ساختن آن وجود ندارد بلكه در راستای تحریكات دشمن هم می‌تواند مورد بهره‌برداری قرار گیرد. تجربه برگزاری انتخابات‌های گذشته نشان داده است كه برخی صاحبان یا دلبستگان قدرت، متاسفانه دانسته‌ یا ندانسته، خواسته‌اند از موج تبلیغاتی دشمن به نفع خویش بهره بگیرند و زمزمه شوم تقلب را پژواك دهند و با این خطا، بر اعتبار نهادهای رسمی و قانونی بررسی صلاحیت‌ها، خدشه وارد آورند.

اخیرا هم برخی سیاسیون، اعتراض به رد صلاحیت تعدادی از نامزدهای نظام پزشكی را در راستای همان سیاست غلط تحلیل كرده‌اند و آن را مقدمه نوعی اعمال فشار بر شورای نگهبان تلقی كرده‌اند. البته شورای نگهبان همواره براساس قانون و با قاطعیت، صلاحیت نامزدها را در كلیه انتخابات‌ها مورد بررسی قرار داده، چندان كه حتی در موردی صلاحیت نامزد عضو شورای نگهبان را نیز تایید نكرده است و تاكید اخیر مقام معظم رهبری هم بر مسئولیت این شورا می‌افزاید.

چگونه می‌توان عالی‌ترین مسئولیت اجرایی كشور را به كسی سپرد كه واجد صلاحیت‌های ایجابی و عدم وجود موارد سلبی در استاندارد عالی نظام جمهوری اسلامی ایران نیست؟ مردم از شورای نگهبان به عنوان نهاد مسئول در بررسی صلاحیت‌ها انتظار دارند كه بستری فراهم سازد تا نامزدهای حائز شرایط مدیریت كلان كشور را بدون هیچ اغماضی شناسایی و تایید كنند. خوشبختانه اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری با پیش‌بینی هیئت اجرایی مركزی و تعیین ضوابط لازم، مسئولیت این هیئت را نیز روشن ساخته است و با تعریف واژه‌های رجل مذهبی، رجل سیاسی و بخصوص مدیر و مدبر بودن، رسیدگی به صلاحیت نامزدها را قانونمندتر نموده است. بر این اساس و با توجه به الزامات دشوار نامزدی ریاست جمهوری، افرادی كه داوطلبی خویش را یكی پس از دیگری برای حضور در صحنه انتخابات اعلام می‌دارند، باید خود را برای رد صلاحیت احتمالی نیز آماده كنند.

حمایت:تصویبی از روی ناچاری

«تصویبی از روی ناچاری»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم جعفر قادری است كه در آن می‌خوانید؛هرچند نمایندگان به دلیل تاخیرهای هر ساله دولت‌های نهم و دهم در ارایه بودجه سرانجام با گنجاندن بندی در قانون آیین‌نامه داخلی مجلس همچنین برنامه پنجم توسعه، قوه مجریه را ملزم كردند تا پانزدهم آذر هر سال لایحه بودجه كل كشور را تقدیم مجلس شورای اسلامی كند، متأسفانه این بار هم دولت روند قبلی خود را تكرار كرد و مانند سال‌های گذشته لایحه بودجه را با تأخیر بسیار زیاد به مجلس رساند.

امسال این تأخیر تا حدی زیاد بود كه خود دولت هم پذیرفت كه لایحه بودجه كل كشور قبل از سال قابل بررسی نیست و رییس دولت نمی‌تواند مانند سال‌های گذشته با شوخی و مزاح از نمایندگان بخواهد آن را قبل از سال به تصویب برسانند؛ به همین دلیل به همراه لایحه بودجه كل كشور، برای سه ماه اول سال 92 لایحه سه دوازدهم هم تقدیم مجلس كرد.

گذشته از دلایل پشت پرده تأخیر دولت در ارایه لایحه بودجه باید تاكید كرد نباید اجازه داد این رفتار، كه در دولت نهم و دهم باب شده است، به یك روش تبدیل شود و دولت‌های آینده هم به خود اجازه دهند این‌گونه عمل كنند و ادامه دهنده راه این دولت باشند. لایحه بودجه یكی از اسناد مهم كشور به شمار می‌رود كه دخل و خرج یك سال كشور را مشخص می‌كند؛ به طوری كه تأخیر ارائه لایحه بودجه باعث تأخیر بررسی و تصویب آن در مجلس كه نتیجه آن عقب افتادن برنامه‌ها و پروژه‌های كلان كشور است می‌شود.

بر همین اساس، دیروز در جریان بررسی كلیات لایحه سه دوازدهم نمایندگان مجلس، چه مخالفان و چه موافقان، به این رفتار دولت معترض بودند، اما مجلس شورای اسلامی چاره‌ای جز تصویب لایحه سه دوازدهم را نداشت. اگر نمایندگان مجلس هم می‌خواستند رفتاری مانند رفتار دولت داشته باشند و در وضع حساس كنونی مصالح را نادیده بگیرند، اوضاع اقتصاد كشور كه امروز در وضع مناسبی نیست، بدتر و آشفته‌تر می‌شود؛ بنابراین مجلس ناچار است این چند ماه باقی‌ مانده از عمر دولت دهم را نیز تحمل كند تا ان‌‌شاءلله دولت بعدی كه مردم آن را انتخاب می‌كنند دولت نه فقط در شعار كه در عمل دولت قانون و قانونمداری باشد و مشكلاتی كه با این دولت درباره رعایت نشدن قانون داشتیم دیگر به‌وجود نیاید

وطن امروز:صبر كن سررسید! بهار به تو نیامده

«صبر كن سررسید! بهار به تو نیامده»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است كه در آن می‌خوانید؛این صفحات پر از خالی، مسخره كرده‌اند ما را. دارند به ریشه شكوفه‌ها می‌خندند... و مسدود می‌كنند حساب بشریت را. دیگر خسته‌ام از این سررسیدها... از این سررسیدها كه با این همه «جمعه»، هرگز «روز ظهور» ندارند. تاریكند؛ نور ندارند. با ما سر سازگاری ندارند.

بی‌«معصوم»، شده‌ایم «طفل معصوم». بزرگ و كوچك ندارد! پیش چشم رنگین كمان، دارند جناحی می‌كنند بهار را! و دست می‌برند در بال پرستوها! بهار، تعریف نمی‌خواهد؛ اگر تحریفش نكنند! كار ما اما از استعاره گذشته. در كار خیر ظهور، حاجت هیچ استخاره نیست. باید واضح‌تر سخن گفت... ممنون می‌شویم، مدیون می‌شویم اگر بیایی حجت‌بن‌الحسن‌(عج). دیگر به اینجای جهان رسیده.

دنیا دارد جان به لب می‌شود. فقط صحبت من و ما نیست. جهان، تو را می‌خواند... همه جای عالم، سررسیدها خالی است! خالی از حتی لحظه حلول سال. سال‌های غیبت! سال‌های آزگار! سال‌هایی كه جدید نشده، قدیمی می‌شوند! سررسیدهایی كه زود كهنه می‌شوند! سیصدواندی صفحه، دریغ از یك برگ باران، یك قطره بهار، یك فصل درست و حسابی! در این چرخش ایام، پس كی نوبت به «فصل وصال» می‌رسد؟!... بهاری كه من می‌شناسم، «فصل» نیست؛ «وصل» است... «وصل خوب خدا». بی‌شما، چه سخت‌جان شده‌اند سررسیدها! می‌آیند و می‌روند... نكند آقا، قهر كرده‌ای با ما؟! تو نباشی، الحق كه زمین چركین است.

ما از چشم تو می‌بینیم باران را... وقتی شما نباشی، چه فرقی می‌كند ثانیه لحظه تحویل سال؟! بی‌خورشید، لحظه تحویل سال خورشیدی! چه تناقضی! چه تمارضی! این بهار نیست؛ دارد تمارض می‌كند! و خیال می‌كند بوقلمون، همان رنگین كمان است! تو بر ما ببخش یوسف زهرا (س). عصر غیبت، رسما دیوانه‌مان كرده. داریم از دست می‌رویم... و یكی یكی مفاهیم را از دست می‌دهیم! آخر بگو؛ چه كار دارند به بهار؟!... بی‌رحمند! بی‌رحم... آقاجان! برای این همه مجنون، نیستی كه لیلایی كنی... حضرت آفتاب! تا «۳۱۳ ستاره» چند نفر كم داری؟! شهدا را حساب كنی، یارانت جور می‌شوند. ما برای «حاج احمد»، خواب‌ها دیده‌ایم در «انتهای افق». قول داده بازگردد... شما امر كنی، «حاج همت» با «سر» برایت می‌دود در طلاییه انتظار. بیا دیگر... این سررسیدهای قلابی، تا بهار را مصادره نكرده‌اند، كاش دعای «ماه» بگیرد. مگر جناب فروردین دعا كند كه اردیبهشتی شویم... و دوباره اردو بزنیم در بهشت، با سربند «یا زهرا».

این روزها چقدر دلم هوای جمكران كرده. نماز كامل با دل شكسته! مهر كربلا! و دانه‌های تسبیح موعود! آقا جان! می‌آیی سه‌شنبه قرار بگذاریم؟! می‌آیی برای ظهور، قرار بگذاریم؟! می‌آیی بهار را ببینیم؟! می‌آیی قدم بگذاری در چشمان ما؟! می‌آیی حسین‌(ع) و عباس(ع)... بین‌الحرمین را یكجا ببینیم؟! آقا جان! كاش همین قدر كه تا «بهار زمین» مانده، تا «بهار زمان» مانده باشد. فقط دو سه تا كوچه... كاش خون شهدا، كم كند فاصله‌ها را... كاش این سررسیدهای كال، برسند و ثمر دهند... كاش نفس تازه كند زمان... كاش تاریخ، خانه تكانی كند...

سررسیدهای بدی داریم. انگار نه انگار، حسین غلام كبیری هم شهید است! «روز ملی فناوری هسته‌ای»، فراموش كرده‌اند به مادر احمدی‌روشن سلام كنند! هیچ كجای سررسیدهایی كه داریم، «روز دوكوهه» ندارد! و ننوشته‌اند در كدام ساعت، كدام دقیقه، كدام ثانیه، سر همت از بدنش جدا شد! «به روایتی» سررسیدهای بدی داریم... مگر به دل‌مان بیفتد كه سالروز خیبر است! مگر دل‌مان یاد شهدای گمنام كند! آه... دلم هوای «برادران بدر» كرده. سررسیدها كه نبودند؛ كاش دجله مهربان‌تر باشد با باكری‌ها. یعنی الان «قایق عاشورا» كجاست؟! من بهار را به «لاله‌های فتح‌المبین» می‌شناسم... به چشمان نافذ محمدرضا دستواره... به خنده‌های گرم خرازی... به ارتفاعات الله‌اكبر... به اطلسی‌های خانه پیرزنی در شیرود محله كه امسال كنار علی‌اكبرش سال را در بلندای آسمان، نو می‌كند... خوش به حالت مادر شهید... من كتمان نمی‌كنم دلم برای سر حاج همت تنگ شده. سر همت را عشق است! چه كار دارم به سررسید؟... شاید چشم همت رفته باشد، نگاهش اما هست... سرداری كه پیشانی بسیجی‌ها را می‌بوسید، نشد رزمنده‌ها پیشانی‌اش را ببوسند... نشد!

یا صاحب الزمان! بهار در جناح شماست... بخشی از نگاه شماست... می‌آیی «فصل بهار» را «وصل بهار» كنی؟! می‌آیی از بهار، غم را جدا كنی؟! می‌آیی سه‌شنبه قرار بگذاریم؟! گفت: «مستی، نه از پیاله، نه از خم شروع شد، از جاده سه‌شنبه شب قم شروع شد».

فعلا بهار به تو نیامده... به تو نرسیده... صبر كن سررسید!

آفرینش:ضرورت نهادینه شدن فرهنگ اهدای عضو در جامعه

«ضرورت نهادینه شدن فرهنگ اهدای عضو در جامعه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است كه در آن می‌خوانید؛خوشبختانه ایران به لحاظ علمی و پزشكی در سطح بالایی از دانش و مهارت پیوند اعضا درجهان قرار دارد. در بسیاری از موارد پزشكان ایرانی در سطح اول جهان عمل های پیوندی داشته اند كه می توان به 'پیوند دست' كه اخیرا دركشورانجام شد اشاره كرد. اما نكته اصلی كه بیش از مهارت وآموزش های پزشكی مطرح است بحث 'اهدای عضو' است كه نیازمند اقدامات و آموزش های فراوان است.

تا یك دهه پیش بسیاری از افراد جامعه اصلا بحث اهدا را قبول نداشتند و یا ازشرایط و فواید آن بی اطلاع بودند، اما الان چند سالی است كه بحث اهدای عضو درمیان مردم جایگاهی یافته و حداقل پدیده ای مجهول نیست. اما چالش بزرگ تر برای خانواده هایی پیش می آید كه درشرایط اهدای عضو قرار می گیرند و قدرت تصمیم گیری ندارند!. قبل از بررسی معضلات و چالش های اهدای عضو بهتر است كمی به فواید این امر اشاره ای داشته باشیم.

براساس آمار مراكز پزشكی كشورمان، افزایش یك درصد در اهدای عضو از مرگ حدود 150 بیمار در یك سال جلوگیری می‌كند. مرگ مغزی یك اتفاق است كه به خواست خدا پیش آمده و ما در آن نقش نداریم، ولی اگر بستگان فرد دچار مرگ مغزی، به اهدای عضو راضی نشوند، جان یك تا هفت نفر دیگر كه می‌توانستند از اعضای او استفاده كنند و زنده بمانند، به خطر می‌افتد. در این میان می‌توان به نقش عوامل دیگری مانند باورها و انگیزه‌های انسان دوستانه مانند حسن نوع دوستی، دادن فرصت زندگی به دیگران و كمك به افراد مستضعف و نیازمند عضو بر تصمیم به اهدای عضو اشاره كرد و برضرورت توسعه فرهنگ اهدای عضو به عنوان یك رسالت انسانی و اسلامی تاكید نمود.

دربررسی چالش‌های اهدای عضودر كشورمان باید به عدم 'آموزش' و 'فرهنگ سازی' مناسب برای تغییر باورهای غلط جامعه و تفهیم فواید انسانی اهدا، اشاره كرد. باورهایی مثل حفظ حرمت میت،‌ اعتقاد به اشكال در معاد جسمانی با اهدای عضو، اعتقاد به خواست خدا در درمان و بهبود بیماران نیازمند پیوند بدون نیاز به اهدای عضو، انتقال گناهان گیرنده به دهنده و عذاب روح متوفی با اهدا، درعدم تصمیم به اهدای عضو از سوی خانواده‌ها، تاثیر داشته است . دراین زمینه پزشكان،علما،روحانیون،دانشگاهیان و علی الخصوص فرهنگیان درتغییرباورهای غلط و تصمیم‌گیری به اهدای عضو نقش موثروسازنده ای می‌توانند داشته باشند.

عدم آموزش های پزشكی مناسب باعث شده كه بسیاری ازمردم ما مرگ‌مغزی را قبول ندارند، چون هنوز روی این موضوع كارنكرده‌ایم كه مردم فرق كما و مرگ‌مغزی را تشخیص بدهند. در عامه مردم برخی‌ها می‌گویند فلانی بچه‌اش مرگ‌مغزی بود و بعد سه ماه به هوش آمد، نمی‌گویند در كما بود و به هوش آمد. به همین دلیل عده‌ای فكر می‌كنند كه بیمارشان كه مرگ‌مغزی شده ممكن است خوب شود.

به لحاظ اعتقادی نیز ما نتوانسته ایم آنطور كه باید باوراعتقاد به حق بودن و اجتناب‌ناپذیری مرگ و نیز پایان نپذیرفتن زندگی با مرگ، اعتقاد به تقدیر و سرنوشت، آرامش روحی متوفی با اهدای عضو و... را درجامعه نهادینه كنیم. درحالی كه مشاهده شده تشریح این باورها برای خانواده‌هایی كه تصمیم به اهدای عضو نداشته اند، موجب تغییر نظر و رضایت آنها به اهدای اعضا شده است.

درزمینه فرهنگی نیز باید تلاش بیشتری درتوجیه افكارعمومی نسبت به قضیه اهدا داشته باشیم. متاسفانه مشاهده شده برخی آثارفرهنگی ساخته شده درقالب فیلم و سریال در این زمینه با واقعیت های علمی وپزشكی تناقض داشته و همین موجب ایجاد باورهای غلط درجامعه گردیده است!. آشنایی مردم با شرایط و فواید اهدای عضو درقالب برنامه های آموزشی فرهنگی از سوی صدا وسیما بیشترین تاثیر را درترویج فرهنگ اهدا خواهد داشت. معرفی مراكز اهدای عضو به مردم، نحوه عضویت و همكاری ، و فراهم سازی حضورآنها دراین مراكز و آشنایی مستقیم با شرایط اهدا می تواند نقش بسزایی درتحقق این مهم داشته باشد.

باید این باور درمیان جامعه نهادینه شود كه پایان زندگی ما با اهدای اعضای بدنمان می‌تواند موجب ادامه حیات دیگران شود. مردم ما پتانسیل اسلامی و انسانی این فرهنگ را به خوبی دارند، پس ضروریست تا نهادهای فرهنگی، مذهبی و پزشكی كشورمان بیش از پیش براین مهم اهتمام ورزند.

قانون:فیلترینگ با مبانی آزادی بیان سازگار نیست

«فیلترینگ با مبانی آزادی بیان سازگار نیست»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم اكبر گرجی است كه در آن می‌خوانید؛ابتدا لازم است قبل از اینكه وارد بحث VPN شویم مقدمه‌ای در مورد رابطه اینترنت با آزادی بیان داشته باشیم. در عصر حاضر آزادی بیان را با ابزارهای مدرن‌ می‌توان اعمال كرد. سنجش میزان آزادی بیان در یك كشور و یك نظام حقوقی ابزارهایی است كه شهروندان یك كشور برای بیان و تبیین اندیشه‌های خود به كار می‌گیرند. در واقع هرچه به گذشته برمی‌گردیم می‌بینیم ابزارها، ابزارهای محدودتری بوده (حداكثر روزنامه یا كتاب) ولی امروزه در قرن بیست و یكم ابزارها بسیار متنوع‌تر شده اند. ابزارهای صوتی و تصویری رسانه‌های مختلف دیجیتال و در كنار این‌ها یكی از برجسته‌ترین ابزارهای اعمال آزادی بیان را می‌توان اینترنت دانست.

پس به تعبیری نگاه ما به اینترنت نگاه حقوق بشری است یعنی نگاهی مبتنی بر حقوق اساسی و حقوق بنیادین انسان‌هاست. از این منظر ما در برخورد با پدیده و معجزه اینترنت باید برخورد خردمندانه‌تر و برخوردی مبتنی بر مقتضیات زمانه و شرایط دنیای مدرن داشته باشیم .پس در حال حاضر می‌توان برجسته‌ترین ابزار آزادی بیان و عمومی‌ترین و همگانی‌ترین ابزار آزادی بیان را اینترنت دانست. شما تصور كنید تا پیش از ظهور اینترنت اگر شهروندی می‌خواست عقیده خود را از طریق روزنامه‌ها یا رسانه‌های تصویری ابراز كند.

تقریبا غیر ممكن بود و این فرصت در اختیار وی قرارنمی گرفت. ولی در حال حاضر ابزار آزادی بیان به مدد اینترنت دموكراتیزه شده است. به تعبیر دیگر می‌توان گفت فقیر و غنی می‌توانند از این موهبت برخوردار باشند. در این‌جا می‌توان با صراحت تاكید كرد كه مباحث حقوقی به ویژه حقوق بشری و حقوق اساسی اینترنت را باید جدی‌تر تلقی كرد.اما در مورد حدود آزادی بیان در فضای سایبری و اینترنتی می‌توان گفت، اگرچه اینترنت همانند خیلی از ابزار دیگر، ابزار راهبردی برای بیان نظرات و عقاید است اما فضای سایبری و اینترنت را نمی‌توان فضایی دانست كه آزادی بیان در آن نامحدود باشد. پس اینترنت هم مانند تمام فضاهای معطوف به آزادی بیان باید با یكسری قواعد حقوقی به سمت نظم و انتظام خردمندانه‌ای حركت كند.

پس همان‌طور كه در عرصه‌های دیگر نمی‌توانیم از آزادی مطلق در موضوع آزادی بیان دفاع كنیم، در عرصه اینترنت نیز آزادی بیان با قواعد حقوقی كه مهم‌ترین آنها نظم حقوقی و اخلاق حسنه است محدودیت‌هایی را پیدا می‌كند. پس با توجه به مقدمات بالا این‌طور می‌توان تعبیر كرد كه VPN و اعمال هر نوع فیلترینگ در فضای سایبر و اینترنتی بی‌هیچ تردیدی نوعی محدودیت برای آزادی بیان تلقی می‌شود. پس اصل اعمال فیلترینگ و روی آوردن كاربران اینترنتی به VPN و فیلترشكن نشانه خوبی نیست و نشانگر این است كه در یك نظام سیاسی اداری فضای سایبری،آزادی بیان بسته شده است.

شهروندان برای استفاده از حق آزادی بیان خویش به سمت فیلترشكن‌ها روی می‌آورند، پس وجود فیلترینگ با مبانی آزادی بیان و حقوق بشر خیلی سازگار نیست، مضافا این‌كه وقتی در كشور ما فیلترینگ اعمال شد شك و شبهه‌هایی بوجود آمد و خود مسئولان نیز ابراز كردند استفاده از آن مغایر با قانون است. اگر فرض را بر صحت این موضع‌گیری مسئولان كشوری قرار دهیم سوال ما این است كه اگر VPN غیرقانونی است پس چرا دولت VPN قانونی به كاربران می‌فروشد؟ به گمان بنده این نوع حركات نوعی پارادوكسیكال است و درواقع تناقضی است كه می‌تواند بسیاری از اعتمادها و مبانی حقوقی را زیر سوال ببرد.

اولین نكته‌ای كه به نظر می‌رسد این است كه آیا خود دولت بنا دارد اندیشه حاكمیت قانون و دولت قانونمدار را با فروش VPN زیر سوال ببرد ؟ و این سوالی است كه قابلیت توجیه ندارد. اگر VPN های رایج در كشور غیرقانونی است و اگر سایت‌های فیلترشده به صورت قانونی فیلتر شده‌اند یعنی استفاده از آنها بنا به حكم مقررات موضوعه غیرقانونی است، پس فروش VPN توسط دولت چه توجیه دیگری می‌تواند داشته باشد؟ تنها نكته‌ای كه به نظر می‌رسد این است كه اساسا خود دولت به نحوی معیارهای حاكمیت قانون را زیر پا می‌گذارد.

مردم سالاری:جشن چارشنبه‌سوری و نحوه مواجهه با آن

«جشن چارشنبه‌سوری و نحوه مواجهه با آن»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ولی درویشی است كه در آن می‌خوایند؛ در سالهای نه چندان دور، روزهای آخرسال كه می‌شد تلاش و تكاپوی مردم برای خرید شب عید، شور و نشاطی نو در جامعه می‌پراكند و صدای پای «عید» را در گوش‌ها طنین انداز می‌كرد. اما این روزها كه سفره‌های مردم از نان خالیست و بوی خوش طعامی‌كه از كوچه‌ای برمی‌خیزد، «خانه» ای را دست افشان و «كوی» ای را ماتم زده می‌كند، دیگر بوی آمدن عید را نمی‌توان در خریدهای پایان سال مردم یافت. این را از نگاههای مغموم پدران و مادران و كم لطافتی كودكان - كه این روزها كم از بزرگترها نمی‌دانند- می‌توان خواند. و به همین دلیل هرسال كه می‌گذرد بوی بهار كمتر از «خریدهای خانوادگی واپسین روزهای سال» شنیده می‌شود و در عوض، این صدای غرش ترقه و نارنجك‌های صوتی! است كه آمدن فصل بهار را بر سر همگان فریاد می‌زند. این ترقه بازی‌های بعضا مشكل آفرین ناخودآگاه به جشن «چارشنبه سوری» نسبت داده می‌شود. و در حالیكه هرسال مسئولین انتظامی‌كشور از برخورد قاطعتر با سلب‌كنندگان آرامش مردم در «این روز» می‌گویند اما گویا این تهدیدها و برخوردها كارساز نبوده و سال به سال این آتش بازیها و ترقه پراكنی‌ها بیشتر و شدیدتر می‌شود. اخیرا نیز اعلام شده است كه محدودیت‌هایی در برگزاری مراسم «چارشنبه سوری» اعمال خواهد شد و بناست كه نیروی انتظامی‌برخوردی قاطع با متخلفان! به عمل آورد. اما نكاتی در این زمینه وجود دارد كه شایسته است نهادهای مسئول پیش از هر اقدامی‌توجه بیشتری به آنها داشته باشند:

1- یكی از آئین‌های سالانه و دیرینه ایرانیان «جشن سوری»، «چهارشنبه سوری» یا «چارشنبه سوری» است. ایرانیان آخرین سه‌شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می‌روند. چهارشنبه سوری، یك جشن بهاری است كه پیش از رسیدن نوروز برگزار می‌شود و قدمتی فراتر از ورود اسلام به ایران داشته و مردم نیز با انجام رسومات خاص هرساله آنرا جشن می‌گیرند. رسوماتی از قبیل: بوته افروزی، كوزه شكنی‌، فال گوش‌نشینی، قاشق‌زنی‌، پختن آش چهارشنبه سوری، تقسیم آجیل چهارشنبه‌سوری و... .

2- همانگونه كه نوروز در ایران به عنوان جشنی ملی پذیرفته شده و تأثیرات و بركاتی را در زندگی شخصی و اجتماعی و فرهنگی مردم پدید آورده و موجب مباهات فرهنگ ایرانی در میان ملل است، بهره گیری درست از «جشن سوری» نیز می‌تواند بر غنای فرهنگی و اجتماعی كشورمان بیفزاید.

3- به بهانه مشاهده برخی رفتارهای ناهنجار از سوی اقشاری از جامعه نمی‌توان این «داشته فرهنگی- تاریخی» را از مردم گرفت. همانگونه كه نمی‌توان به بهانه برگزاری برخی جشن‌های مختلف نامتعارف و... كه به بهانه عید نوروز در میان اقشاری از جامعه انجام می‌شود، مانع از برگزاری جشن‌ها و آیین‌های نغز و پرمغز نوروزی شد.

4- هر چند كه ایجاد آلودگیهای شدید صوتی و حتی ایجاد مزاحمتهای جانی و مالی به بهانه «جشن چارشنبه‌سوری» آن هم با كیفیت امروزین آن مورد پسند جامعه نیست اما باید توجه داشت كه آتش بازی در شب «چار شنبه سوری» پیشینه تاریخی عمیقی نداشته و از زمان ناصرالدین شاه در ایران رواج پیدا كرده است. به گونه ای كه این نمایش در ابتدا فقط برای سرگرمی‌شاه انجام می‌شد و كمی‌ بعد مردم هم در این سرگرمی‌سهیم شده و دستور نمایش آن در میدان توپ خانه صادر شد و مردم در آنجا به تماشای آتش‌بازی می‌ایستادند. كم كم این نمایش كه بااصل آن بسیار تفاوت دارد به شكلی كه امروزه در جای جای شهرهای كشور اجرا می‌شود در آمده است. لذا نباید به خاطر مخالفت با آتش بازی آن هم به شیوه كنونی، به نحوی رفتار شود كه از آن شائبه مخالفت با جشن «چارشنبه‌سوری» برداشت شود.

5- بایدتوجه كرد كه شاد بودن حق مردم است و برگزاری جشن‌ها و آیین‌های سور و شادی باعث ایجاد نشاط در جامعه گردیده و میزان بهره وری در جامعه را بالا خواهد برد.

ادامه در صفحه23 لذا شایسته است كه متولیان چنین اموری به جای تأكید بر نقاط منفی برگزاری این جشن، به ارزش فرهنگی و تاریخی آن توجه داشته و به جای تلاش برای برگزار نشدن آن، بدنه كارشناسی خود و متخصصان امور اجتماعی را به یاری طلبیده و به نحوی اجرای آنرا –حتی نمایش زیبا و شورآفرین آتش بازی درست را - مدیریت و سازماندهی نمایند كه هم حق برخورداری مردم از شادی عمومی، هم حق دغدغه‌داران عرصه پاسداشت رسوم و سنن تاریخی- اجتماعی و هم حق جامعه در برخورداری آرامش و امنیت تأمین گردد. قابل ذكر است در روزگاری كه جوامع محروم ازچنین جشنهای باستانی ای، برای شاد بودن، جشن پرتاب گوجه فرنگی و ... برگزار می‌كنند، عادلانه نیست مردم ما به خاطر عدم اعمال مدیریت صحیح برخی مسئولان در رفع بدعت‌هایی ناخوشایند، از داشتن چنین جشن بزرگی كه ریشه در تاریخ و هویت ما دارد، محروم گردند.

ابتكار:كی، محصول كیست؟

«كی، محصول كیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم هادی وكیلی است كه در آن می‌خوانید؛روزهای پایانی دولتها به مراتب متفاوت از روزهای شروع فعالیتشان می‌باشد شروع دولتها با دلدادگی هواداران و دلربایی دولتمردان همراه است ولی پایان شان با دلزدگی همراهان اولیه و دل آزاری دولتمردان مصادف است.موافق و مخالف در ابتدا تلاش می‌كنند نسبت خویشاوندی فكری بین خود و دولتمردان پیدا نمایند و دولت را بر آمده از خواست خود و در نتیجه تلاش جریان متبوع، معرفی نمایند. روزهای اولیه دولت نهم با سلام و صلوات جریان اصولگرا مصادف شد.

بزرگان آن جریان، احمدی نژاد را محصول گفتمان اصولگرایی و انقلاب اسلامی معرفی نمودند و برای آگاهی مردم در انتخابشان، صد آفرین و تبریك گفتند. نگاهشان به دولت اصولگرای نهم، پروژه ای نبود بلكه مدعی بودند دولت برآیند یك پروسه چندین ساله می‌باشد. به عبارتی پدیده احمدی نژاد را اتفاقی، تحلیل نكردند و آنرا ذخیره الهی برای آن روزهای سرنوشت تفسیر وتعبیركردند.

حالا كه از پرده برون آمد آنچه نمی‌بایست و گپ گفتمانی رخ داده است و ساز جدایی‌ها نواخته شده، تعدادی از تئورسین‌های جریان اصولگرا در تلاشند چنین القا كنند كه « احمدی نژاد محصول دولت خاتمی و هاشمی بود » گویا می‌خواهند هزینه اش را به پای دولت‌های پیشین بنویسند. امیر محبیان از تئورسین‌های بنام اصولگرایان، اخیراً در مصاحبه با مهر مدعی شدند كه احمدی نژاد مولود دولتهای خاتمی و هاشمی بودند.

پیش از آن نیز علی محمد بشارتی از پیشكسوتان جریان اصولگرا در مصاحبه ای اعلام داشتند كه دولت احمدی نژاد حاصل عملكرد دولت خاتمی می‌باشد. معنای این شكل تباریابی برای دولت این است كه دولت احمدی نژاد محصول سلبی شرایط و زمانه می‌باشد انتخاب مردم سلبی بوده و رویكردشان در انتخابات اثباتی نبوده است مردم برای نه گفتن به هاشمی و رهایی از دولت خاتمی رأی به احمدی نژاد دادند به عبارت دیگر، رأی احمدی نژاد سلبی بوده است و اثباتی نبود مردم در 84 می‌دانستند كه چه نمی‌خواهند ولی نمی‌دانستند كه چه می‌خواهند بنابراین چشم بسته به استقبال احمدی نژاد رفتند این نحو تبارشناسی در پایان كار یك دولت، اختصاص به دولت احمدی نژاد ندارد. به یاد داریم كه برخی اصلاح طلبان پشیمان در پایان دولت اصلاح طلب نیز اینچنین استدلال كردند و مدعی شدند كه رأی مردم به خاتمی نه از سر آگاهی و تائید شعارهای ایشان بود بلكه بخاطر دلزدگی از دولت هاشمی به خاتمی پناه بردند.

بی تردید عملكرد دولتهای قبلی در انتخاب دولتهای بعدی، نقش مستقیم دارد مردم پس از یك دوره هشت ساله خواهان تغییر در گفتمان می‌باشند تجربه هم نشان داده، مردم ایران پس از یك دوره هشت ساله ترجیح می‌دهند كه فرصت را به گفتمان مقابل دهند این شیوه انتخاب هم هیچ اشكالی ندارد فضای گفتمانی سالهای 68 تا 74 و عملكرد دولتهای سازندگی ضرورت گفتمان سیاسی و مدنی را عیان نمود. مردم هم تحت تأثیر نخبگان، مهیای پذیرش گفتمان اصلاح طلبان شدند.

در سال 84 حضور آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان یكی از طرف‌های رقابت و فضای سیاسی آن روز بی تأثیر در پیروزی آقای احمدی نژاد نبود آن روز مردم هیچ چیز از هندسه فكری احمدی نژاد و تیم و گروهش نمی‌دانستند بسیاری از اصولگرایان كه پس از پیروزی اش، شیدایش شدند نیز چیز زیادی از آن نمی‌دانستند ولی فضای ایجاد شده توسط بدنه اصولگرایان و تسلط این جریان بر منابر و تریبون‌های مختلف، زمینه انتخابش را فراهم آورد. نگارنده به تحلیل‌های روزهای اولیه اصولگرایان در تبارشناسی و علت یابی برای پیروزی احمدی نژاد معتقد است.

فعالیت منسجم و لایه ای محافل سنتی اصولگرایان و بیزاری مردم نسبت به هاشمی و عملكرد دولت خاتمی، نقش آفرین بود. شعارهای افراطیون اصلاح طلب نیز مؤثر واقع شد. ولی نكته اصلی این است كه مفسران محترم اصولگرا كه آن روز آنگونه قدیس سازی و علت یابی‌های ماورائی و فرآیندی را ذكر می‌كردند، چگونه امروز برای كم رنگ كردن نقش‌های جریان اصولگرا و نیز تبرئه خود، انتخاب احمدی نژاد را در حد یك انتخاب سلبی تنزل می‌دهند.

احمدی نژاد بیش از آنكه محصول عملكرد دولتهای پیشین باشد، بر آیند تاثیر منابر،روضه مداحان و فعالیت هسته‌ها و تیم‌های شبكه ای كه بنام ارزش‌ها و انقلاب و اسلام سالها پیش از 84 شبانه روز مشغول بودند می‌باشد مجموعه این اقدامات در نهایت مردم را نسبت به دولتهای خاتمی و هاشمی بد بین و آنان را در انتخابی متفاوت حول احمدی نژاد منسجم نمود.

دنیای اقتصاد:بازار خودرو و اما و اگرهای آن

«بازار خودرو و اما و اگرهای آن»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم زهرا كاویانی است كه در آن می‌خوانید؛بازار خودرو چند ماهی است كه با التهاب مواجه شده است؛ هرچند التهاب در این بازار را می‌توان یكی از التهاب‌های سلسله‌وار سایر بازارها در ایران مانند بازار ارز، طلا، مسكن و غیره دانست؛

اما افزایش چند برابری قیمت خودرو طی چند ماه را كمتر كسی، حتی دلالان حرفه‌ای بازار خودرو نیز پیش‌بینی می‌كردند. نكته قابل توجه درخصوص بازار خودرو و تمایز آن نسبت به سایر بازارهای ملتهب، سابقه سكون و ثبات است؛ به طوری كه ثبات قیمت‌ها طی چند سال گذشته باعث شده بود تا به هیچ وجه تبدیل به یك بازار سرمایه‌گذاری و محل فعالیت‌های سفته بازی نشود؛ اما رشد بی‌سابقه قیمت‌ها باعث شد تا خودرو نیز به بازاری جذاب برای دلالان در جهت سرمایه‌گذاری تبدیل شود و اخبار این بازار را مورد توجه مردم، دلالان و سیاست‌گذاران قرار دهد.

چرا بازار خودرو دارای اهمیت است؟
التهاب بازار خودرو پیامدهای به مراتب بیشتری از سایر بازارها مانند بازار طلا و سكه دارد. خودرو را نیز مانند مسكن، هر چند با درجه پایین‌تر، می‌توان در میان كالاهای ضروری خانوار قرار داد و از این رو افزایش بی‌سابقه قیمت‌ها در این بازار، ارتباط مستقیمی با سبد رفاهی خانوار به خصوص در ایام نزدیك به سال نو دارد.

در حالی كه به طور معمول به علت سفرهای نوروزی و سایر ویژگی‌های سال نو، بازار خودرو در آستانه سال جدید با رونق مواجه است، به نظر می‌رسد عدم‌شفافیت در بازار، اظهارنظرهای متفاوت از سوی مسوولان و دامنه متغیر تغییرات قیمت در این بازار كه در برخی موارد باعث بیشتر شدن قیمت كارخانه از قیمت بازار شده است، در روزهای پایانی سال ركود را به ارمغان آورده است. این در حالی است كه از سوی مسوولین نیز تاكنون چندین بار وعده تعدیل در قیمت‌های خودرو داده شده است.

چرا سیاست‌گذار باید در بازار خودرو دخالت كند؟
با نزدیك شدن به روزهای پایانی سال كه روزهای رونق در بازار خودرو است، اظهارنظرهای متفاوتی از سوی مسوولین درخصوص تعدیل قیمت‌ها شنیده می‌شود كه در برخی موارد به نظر می‌رسد التهاب موجود در این بازار را نیز افزایش داده است. به این منظور لازم است سیاست‌گذار اقتصادی در زمینه كاهش التهابات در این بازار، اقدامی اساسی كند؛ اما این سوال به وجود می‌آید كه اصولا چرا سیاست‌گذار باید در خصوص قیمت‌گذاری در بازار خودرو كه از دیدگاه اقتصادی، یك بازار خرد بوده و جزو متغیرهای كلان اقتصادی محسوب نمی‌شود، دخالت كند؟ در پاسخ به این سوال، دو دلیل عمده مطرح می‌شود.

اول، اهمیت این بازار به لحاظ ماهیت كالای آن؛ یعنی ضروری بودن خودرو و دوم اینكه به طور كلی خودرو در كشور ما یك كالای حمایتی است كه همواره حمایت سیاست‌گذار برای قیمت‌گذاری را به همراه داشته و با تعرفه بسیار بالا برای ورود كالای مشابه خارجی مواجه بوده است. بنابراین انتظار می‌رود در چنین شرایطی سیاست‌گذار با سیاست‌های اقتصادی اقدام به تعدیل و تنظیم بازار خودرو كند.
چه باید كرد؟

پس از بیان اهمیت بازار خودرو و دلایل دخالت سیاست‌گذار در این بازار، این سوال اساسی مطرح می‌شود كه سیاست‌گذار به منظور تنظیم در بازار خودرو چه باید بكند؟ مسلما پاسخ به این سوال ساده نیست، برای هرگونه سیاست‌گذاری در بازار خودرو، سیاست‌گذار باید موارد زیر را در نظر داشته باشد: اول آنكه بازار خودرو برخلاف برخی دیگر از بازارها مانند بازار سكه و ارز، بازاری رسمی است كه هرگونه قیمت شكنی در این بازار ممكن است منجر به تعطیلی بنگاه‌های بزرگ اقتصادی و بیكاری گسترده در این بخش شود. نكته دوم آنكه در بخش دیگر بازار یعنی طرف تقاضا، بخش عمده‌ای از تقاضا برای خودرو را تقاضای واقعی و نه سفته بازی تشكیل می‌دهد كه دارای ارتباط مستقیم با سطح رفاه مردم است.

همچنین نكته قابل توجه كه لازم است سیاست‌گذار به آن توجه داشته باشد، هزینه بالایی است كه مصرف‌كننده خودرو ایرانی برای استفاده از خودور در مقایسه با مصرف‌كنندگان خارجی می‌پردازد. آن هم در شرایطی كه افزایش هزینه‌های زندگی در كنار عدم‌افزایش متناسب حقوق و دستمزد باعث كاهش رفاه مصرف‌كننده ایرانی شده است. با توجه به موارد فوق به نظر می‌رسد كه سیاست‌گذار به منظور رفع التهاب در بازار خودرو باید با یك تحلیل هزینه-فایده، سیاست مناسبی را اتخاذ كند.

هدف نهایی این سیاست باید متناسب ساختن قیمت و كیفیت خودرو در بازار داخلی و هدف میان مدت آن كاهش التهابات بازار خودرو باشد. در این راستا در حالی كه هزینه تولید خودرو در كشور به شدت افزایش یافته و امكان كاهش هزینه‌ها به سختی ممكن است، به نظر می‌رسد سیاست كاهش تعرفه واردات خودرو، مناسبت‌ترین گزینه است. این سیاست اگرچه ممكن است دارای عوارضی هم باشد، اما فایده افزایش رفاه مصرف‌كننده ایرانی، افزایش كیفیت خودرو مورد استفاده در كشور و در نتیجه كاهش تلفات رانندگی و كاهش التهاب بازار خودرو را در پی دارد.

در این بین تولیدكنندگان ایرانی نیز می‌توانند در تعیین قیمت خودرو آزاد گذاشته شوند. در نتیجه آنچه در حال حاضر سیاست‌گذار باید انجام دهد در مرحله اول، شفاف‌سازی در زمینه موضع سیاست‌گذار در بازار خودرو و عدم‌اظهارنظرهای متفاوت درخصوص قیمت در بازار است. در مرحله دوم نیز اقدام در جهت كاهش نرخ حقوق ورودی خودرو باید صورت گیرد تا از این طریق رفاه مصرف‌كننده ایرانی و بهره‌وری و كیفیت خودرو تولید داخل افزایش یابد.
آخرین اخبار