جام جم:ما اهل معاملهایم اما...
«ما اهل معاملهایم اما...»عنوان سرمقاله روزنامه جاك جم به قلم مهدی فضائلی است كه در آن میخوانید؛مذاكرات نسبتا گرم ۵۱ با ایران در زمستان نه چندان سرد آلماتی به اتمام رسید، اما این مذاكرات همچنان موضوع محافل سیاسی و رسانهای است.
هر چند این مذاكرات از سوی دو طرف مثبت ارزیابی شد، اما باید مراقبت كرد دچار ذوقزدگی و بزرگنمایی نشویم زیرا اول اینكه محتوای پیشنهادات تعدیل شده ۵+۱، هنوز فاصله قابل توجهی تا تامین منافع و حقوق جمهوری اسلامی ایران دارد و دیگر اینكه ۵+۱ و بخصوص برخی اعضای آن ثابت كردهاند، چندان قابل اعتماد نیستند و معلوم نیست هنگام عمل، چه تفسیری از پیشنهادهای این بار خود خواهند داشت.
ما هنوز رفتارهای كارشكنانه و وعدههای اجابت نشده تروئیكای اروپایی در آغاز ماجرای هستهای كشورمان را فراموش نكردهایم و از یاد نبردهایم تغییر موضع ناگهانی دولت آمریكا را پس از بیانیه تهران در اردیبهشت ۸۹ كه میان سه كشور ایران، تركیه و برزیل به امضا رسید و بهرغم انعطاف جمهوری اسلامی ایران در مورد تبادل سوخت و انتقال ۱۲۰۰ كیلوگرم اورانیوم كمتر غنی شده به تركیه در ازای دریافت ۱۲۰ كیلوگرم اورانیوم مورد نیاز رآكتور تهران (۲۰ درصد)، شورای امنیت سازمان ملل تحت فشار آمریكا و متحدان اروپاییاش، قطعنامه چهارم را علیهایران صادر كرد.
نكته مهم دیگر در خصوص مذاكرات آلماتی، اضافه شدن پارادایم (الگوواره) جدید به مذاكرات هستهای است.
از یك منظر میتوانیم بگوییم طی ده سال گذشته كه پروندهای به نام هستهای برای ایران درست كردند، رفتار ما در پارادایم «مقاومت» قابل تعریف و تحلیل بود. یعنی جمهوری اسلامی ایران طی این مدت تلاش میكرد، حقوق مسلم خود را به درستی بشناسد، طرف مقابل را در خصوص احترام به این حقوق مجاب كند و تحت هیچ شرایطی از این حقوق عدول نكند. هر پارادایمی، منطق خاص خود را دارد و در پارادایم مقاومت، امتیاز دادن و گرفتن تقریبا جایی ندارد.
امروز نه اینكه ما از مقاومت خارج شدهایم و آن مراحل را به طور كامل پشت سر گذاشتهایم؛ بلكه پارادایم جدیدی به مقاومت اضافه شده است و آن «معامله» است. در این شرایط، منطق جدیدی اضافه میشود و آن بده ـ بستان است. وقتی بحث داد و ستد پیش میآید، همسنگی داده و ستاده موضوعیت پیدا میكند و دو طرف باید بپذیرند كه بهای هر چیزی را درست و بموقع بپردازند.
تلفیق دو پارادایم «مقاومت» و «معامله» را میتوان اینگونه ترجمه كرد كه «ما اهل معاملهایم، ارزش كالای خودمان را خوب میدانیم، بر سر هرچیزی معامله نمیكنیم، تحت هیچ شرایطی حاضر به ارزانفروشی نیستیم و در صورت پرداخت بهای مناسب و بموقع، معامله را به انجام میرسانیم و ضمنا پس از انجام معامله به شروط آن پایبند میمانیم، مگر طرف مقابل شروط را زیر پا بگذارد!»
شناخت شرایط جدید هم توسط مردم و نیروهای داخلی كشور ضرورت دارد و هم از سوی طرفهای ما در 1+5.
داخل كشور باید این شرایط را درك كنند تا در صورت تحقق یك معامله منصفانه و تامینكننده منافع كشور، عدهای آن را عقبنشینی ترجمه نكنند و بیجهت به فضاسازی نپردازند كه این رفتار خوشایند دشمن هم هست و یكی از ترفندهای طرف مقابل خواهد بود كه چنین وانمود كند.
1+5 نیز باید شرایط جدید را درست بفهمد تا اول اینكه مطالباتش را منطقی كند و موضوع آن را شفاف بیان كند، چون در این بازار هر چیزی قابل معامله نیست و دوم اینكه بهای مورد نظر را معادل آنچه میخواهد و بموقع بپردازد تا مصداق معامله دّر غلطان با آبنبات چوبی نباشد! و سوم اینكه در صورت نپرداختن بموقع بهای لازم، ایران را متهم به كارشكنی نكند.
دور از ذهن نیست كه 1+5 در باغ سبزی را نشان داده باشد تا به اصطلاح حسن نیت خودش را نشان بدهد و پس از بهرهبرداریهای مورد نظر، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایران، بازی را به هم بزند و ایران را به كارشكنی و لجبازی متهم كند و میوه آن را بهزعم خودش در انتخابات بچیند. رفتاری كه شاید طلیعه آن، حرفهای دیروز آمانو در شورای حكام آژانس باشد؛ بنابراین از هماكنون شفاف و صریح باید بگوییم ما اهل معاملهایم، اما به شرطها و شروطها!
كیهان:لازم نیست اعتراف كند!
«لازم نیست اعتراف كند!»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم حسام الدین برومند است كه در آن میخوانید؛
1- چند سال قبل به مناسبتی در همین ستون به اعترافات مستند پطروس غالی دبیركل اسبق سازمان ملل اشاره كردیم كه سال ها پس از دبیركلی بزرگ ترین سازمان بین المللی در قالب كتابی با عنوان «نگاهی به جهان فردا» به صراحت گفته بود؛ «من دبیركل سازمان ملل نبودم تابع دستورات آمریكا و اسراییل بودم»!
اكنون این روزها و پس از آنكه احمد شهید گزارشگر به اصطلاح حقوق بشر در امور ایران، چهارمین گزارش خود علیه ایران را منتشر كرده و بنابر ادعاهایی بی پایه و اساس كشورمان را به نقض حقوق بشر متهم كرده است؛ آنچه در این ماجرا رخ داده نشان می دهد او تابع دشمنان نشان دار جمهوری اسلامی در پرونده سازی حقوق بشری علیه ملت ایران است و در این ماموریت آنچنان ناشیانه عمل كرده است كه لازم نیست سال ها بعد اعتراف كند من تابع بودم و المامور معذور! چرا؟ در ادامه بخوانید...
2- احمد شهید 28 فوریه- 10 اسفند 1391- چهارمین گزارش به اصطلاح حقوق بشری علیه ایران را در وبسایت شورای حقوق بشر سازمان ملل منتشر كرده تا در 21 اسفند- 11 مارس 2013- به شورای حقوق بشر ارایه دهد.
پیش از این آقای گزارشگر 3 گزارش در تاریخ های اكتبر 2011(مهر1390)، مارس 2012 (اسفند1390) و اكتبر 2012 (مهر1391) بر ضد كشورمان منتشر كرده بود و در ترجیع بند همه آنها ایران را به نقض حقوق بشر متهم نموده است.
گزارش اخیر احمد شهید به لحاظ شكلی و محتوایی با گزارش های قبلی او تفاوت چندانی ندارد و بنابر یك رویه ثابت این گزارش در چند فصل مختلف به ادعاهایی چون «افزایش اعدام ها در ایران»، «نقض حقوق زنان»، «نادیده گرفتن حقوق اقلیت ها»، «نقض حقوق زندانیان، روزنامه نگاران و همجنس گرایان» و... پرداخته است.
تفاوت محسوس این گزارش با 3 گزارش قبلی احمد شهید این است كه او تلاش كرده چهارمین گزارش خود را بسیار مفصل تر از گذشته فراهم كند و برای همین منظور گزارش های بیست و چند صفحه ای او، اكنون به یك گزارش 77 صفحه ای تبدیل شده است.
نكته دیگر این است كه روش احمد شهید در استناد به «دلایل»، محدود شده به اشخاصی كه در خارج از ایران از آنها مصاحبه شده و در نهایت آقای گزارشگر سخنان و اظهارات آنها را كه معمولا بصورت روزانه در رسانه های ضدانقلاب و اپوزیسیون خارج نشین منتشر می شود را مبنای عمل قرار داده و در قضاوتی كه مدعی است بیطرفانه! و در استقلال كامل! بوده حكم به نقض حقوق بشر جمهوری اسلامی داده است!
اكنون باید دید چرا گزارش اخیر احمد شهید نیز مانند گزارش های قبلی فاقد وجاهت حقوقی است و كاملا در راستای اهداف مغرضانه و سیاسی دشمنان ملت ایران تنظیم، تدوین و منتشر شده است؟
اولا؛ احمد شهید در حالی ایران را به نقض حقوق بشر متهم می كند كه برای ادعاهای خود دلایل و بینه اقامه نمی كند و یا اگر به اصطلاح شبه دلایلی مطرح كرده مخدوش است.
آیا نباید میان ادعاها و تهمت های دشمنان ایران با ادعاهای گزارشگری كه قرار است به عنوان گزارشگر شورای حقوق بشر سازمان ملل انجام وظیفه كند تفاوتی وجود داشته باشد؟ می شود از دست ضد انقلاب رونویسی كرد و اتهامات و ادعاهای خصومت آمیز آنها علیه ایران را در قالب گزارشی به اصطلاح حقوقی و مستند جا زد؟!
به عنوان نمونه آقای احمد شهید در حالی جمهوری اسلامی را پیرامون اجرای مجازات اعدام به نقض حقوق بشر متهم می كند كه توضیح نداده است آیا به مجازات رساندن آدم كشان، قاچاقچیان مواد مخدر و اشرار و مفسدین اجتماعی كه سلب كننده امنیت عموم مردم و ملت ایران هستند نقض حقوق بشر است؟ آقای احمد شهید منظورتان از «بشر» كدام «بشر» است؟
با این حساب در منظومه حقوقی آقای احمد شهید به مجازات رساندن تروریستی مثل عبدالمالك ریگی نیز كه دستش به كشتار افراد پرشماری آلوده است نقض حقوق بشر قلمداد می شود!
ثانیا؛ چرا هر بار كه آقای احمد شهید علیه ایران گزارش به اصطلاح حقوق بشری منتشر می كند قبل از او دشمنان كشورمان و یا رسانه های وابسته به آنها این خط خصومت را به بیرون درز می دهند؟
گفتنی است؛ گزارش چهارم احمد شهید در حالی 10 اسفند منتشر شد كه یك روز قبل از آن ایمون گیلمور وزیر خارجه ایرلند كه در حال حاضر رئیس دوره ای اتحادیه اروپاست خواستار افزایش فشارها به ایران درباره «نقض حقوق بشر» می شود؟
شاید گفته شود این اظهارنظر و همخوانی آن با گزارش احمد شهید تصادفی است. ولی سابقه نشان می دهد نه تنها تصادفی نیست بلكه كاملا هماهنگ شده است؛ مانند اعضای یك تیم فوتبال كه به همدیگر پاس می دهند و می خواهند موقعیت «گل» ایجاد نمایند.
به عنوان نمونه در گزارش اول احمد شهید علیه ایران نیز این هماهنگی و رد پای مغرضانه آنها دیده می شود.
در اكتبر 2011 پیش از آنكه احمد شهید اولین گزارش حقوق بشری بر ضد ایران را منتشر نماید رسانه معلوم الحالی چون بی بی سی این گزارش را منتشر كرد و به تشریح و تحلیل آن پرداخت!
سوال این است كه چطور و چگونه گزارش یك نهاد رسمی سازمان ملل پیش از انتشار در اختیار بنگاه خبرپراكنی بی بی سی قرار می گیرد كه ماهیت رسانه ای هم ندارد و ابزار فریب و سیاسی كاری سیاست های انگلیسی و صهیونیستی است؟
آیا ارائه یك سند سری و محرمانه به یك رسانه مغرض آن هم قبل از تسلیم آن به سازمان ملل اقدامی مجرمانه نیست؟
حال با این فضاحت خنده آور و مضحك نیست كه آقای احمد شهید در گزارش های خود ادعا می كند؛ «گزارشگر ویژه بر مبنای اصول بی طرفی و استقلال و تعهدات بین المللی كار خود را پیش خواهد برد»؟!
3- احمد شهید در گزارش اخیر خود چند بار این موضوع را مطرح كرده است كه مقامات ایران اجازه بدهند تا او به كشورمان سفر كند و در این باره چند نكته گفتنی است؛
یكم- احمد شهید می داند وقتی یك سری اتهامات بی پایه و اساس و ادعاهای واهی علیه ایران مطرح كرده و حتی در گزارش چهارم این دروغ ها و تهمت ها را آنچنان افزایش داده كه به چند برابر گزارش های قبلی رسیده، نمی تواند اجازه جمهوری اسلامی را كسب كند. پس علت این اصرار را باید در جای دیگری واكاوی كرد.
او می خواهد روند و فرآیند نامشروع و غیرقانونی كه به موجب آن عنوان پرطمطراق «گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران» را كسب كرده است به نوعی تطهیر كند چرا كه مجوز ایران برای ورود او به كشورمان، القاء می كند انتخاب احمد شهید به این سمت و گزارش های او فرآیند قانونی را طی كرده و ایران آماده همكاری با آقای گزارشگر است.
و این در حالی است كه ماجرای احمد شهید و تعیین گزارشگر حقوق بشر در امور ایران از همان ابتدا نامشروع و غیرقانونی بوده است.
ماجرا از آنجا كلید خورد كه چهارم فروردین 90، شورای حقوق بشر سازمان ملل با صدور قطعنامه 16/9 تعیین گزارشگر ویژه برای وضعیت حقوق بشر ایران را تصویب كرد.
این قطعنامه با رای ضعیف 22 رای موافق و 19 رای مخالف و ممتنع با لابی گری آشكار آمریكا به اسم «حقوق بشر»! به تصویب رسید. جالب اینجاست كه حتی «صدای آمریكا» در گزارشی در همان ایام به نقش پشت پرده واشنگتن در تصویب این قطعنامه اعتراف كرد. در پی این قطعنامه، احمد شهید در خرداد 90 به عنوان گزارشكر حقوق بشر در امور ایران انتخاب شد كه باز به اذعان رسانه های آمریكایی و از جمله VOA، انتخاب احمد شهید، كار كاخ سفید بود.
و از همه مهمتر این كه نفس تعیین گزارشگر ویژه برای ایران كاملا غیرقانونی بود و هیچ توجیه حقوقی و منطقی نداشت چون ایران در قالب مكانیسم یو پی آر (Universal Periodic Review)- بررسی دوره ای و جهانی حقوق بشر- تعامل همه جانبه ای با شورای حقوق بشر د اشت و حتی در خرداد سال 89 گزارش نهایی حقوق بشر جمهوری اسلامی در قالب یاد شده با اجماع در صحن شورای حقوق بشر در ژنو به تصویب رسید و بهانه ای برای صدور یك قطعنامه علیه كشورمان برای تعیین «گزارشگر ویژه» باقی نگذاشته بود.
ضمن آن كه تعیین گزارشگر حقوق بشر، آن هم به صورت كلی و با شكلی خاص برای یك كشور خارج از رویه حقوق بشری است.
دوم- احمد شهید می خواهد با آمدن به ایران این ژست را بگیرد كه او نماینده شورای حقوق بشر سازمان ملل است نه آمریكا چرا؟ چون هر چهار گزارش او علیه ایران به وضوح نشان می دهد از اولیات یك گزارش به اصطلاح حقوقی بی بهره است و بر مبنای «گفته»ها و «گزارش»های رسانه های خارجی مخالف نظام و سایت های ضد انقلاب تهیه شده است.
اما مشكل اینجاست كه او حتی با آمدن به ایران نمی تواند سرسپردگی به كاخ سفید و ماموریت آمریكایی خود را انكار نماید. آقای احمد شهید حتما به خاطر دارد كه «آیلین داناهو» نماینده دائم آمریكا در شورای حقوق بشر درباره او چه گفت؟ به گفته داناهو، احمد شهید موظف است تحقیق همه جانبه ای- بخوانید آنچه خواست آمریكاست- نسبت به نقض حقوق بشر در ایران انجام دهد ولو اجازه ورود به ایران را كسب نكند!
البته آقای گزارشگر از مدت ها پیش تر این افتخار را داشته كه در پوشش كنفرانس های بین المللی جایزه بگیرد. یادتان هست كه آقای احمد شهید جایزه پر رمز و راز «مسلمان دموكرات»! را در سال 2009 دریافت كرد.
این داستان ادامه دارد و شواهد و قرائن نشان می دهد طی چند هفته آینده تحركات دیگری در پوشش گزارش احمد شهید برای پرونده سازی حقوق بشری علیه كشورمان انجام خواهد گرفت. در آینده این موضوع را پی می گیریم.
خراسان:این سقوط چگونه تداوم می یابد؟
«این سقوط چگونه تداوم می یابد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم عطاءالله ناصری است كه در آن میخوانید؛دیروز قیمت دلار تا ۳۲۶۰تومان و براساس برخی خبرها حتی تا 3150 تومان سقوط كرد. درست ماه گذشته در چنین روزهایی بود كه قیمت این ارز با جهشی دیگر در آستانه فتح قله ۴۰۰۰تومان قرار داشت. در میان این فراز وفرودها، مهم ترین سوالی كه به ذهن خطور می كند این است كه در ایران، چه كسی و چگونه قیمت دلار را تعیین می كند؟ در شرایط كنونی كه دولت و بانك مركزی خواسته یا ناخواسته فقط اثر كوچكی در بازار ارز از لحاظ عرضه دارند، فقط عرضه و تقاضای ارز در بازار آزاد است كه قیمت دلار را تعیین می كند. اما در این میان كه تقاضای بازار بیشتر برای سفته بازی و حفظ ارزش پول است، چه عوامل و وقایعی به این عرضه و تقاضا جهت می دهند؟ برای پی بردن به مكانیزم تعیین قیمت و همچنین تاثیرگذاری بر قیمت باید به دو واقعه توجه جدی كرد.
۱ - واقعه ساعت ۱۱ در ایران و در تهران اغلب صنوف از ساعت ۹ الی ۱۰صبح فعالیت خود را آغاز می كنند. صرافی ها نیز از این قاعده مستثنی نیستند اما قیمت آغاز معاملات به تعبیری قیمت باز شدن بازار همیشه پس از ساعت ۱۱ اعلام می شود. این رخداد به این دلیل است كه صرافی های دبی از ساعت ۱۱ شروع به كار می كنند و ارزش ریال ایران در دبی و در مقاطعی در هرات مشخص می شود.پس از معامله ریال در مقابل سایر ارز ها و تعیین قیمت در این كشورها، صرافی ها و فعالان بازار ارز برمبنای همین قیمت اقدام به معامله می كنند.
۲ - واقعه ساعت ۵ معامله گران بازار فاركس استراتژی دارند با نام استراتژی ساعت ۵، فعالان این بازار با استفاده از شكاف ایجاد شده میان قیمت پایان كار بازار در یك روز و قیمت آغاز به كار آن در روز دیگر و با توجه به الگوهای تكنیكال اقدام به پیش بینی روند بازار كرده و به نوسان گیری و كسب سود می پردازند. به این دلیل كه بازارهای آمریكا در ساعت ۵آغاز به كار می كنند به آن استراتژی ساعت ۵ گفته می شود. با رصد بازار ارز در چند ماه گذشته در می یابیم كه این بازار نیز هر روز راس ساعت ۵ شاهد تغییر قیمت ها (چه صعودی و چه نزولی) است. اما این بار تغییر قیمت نه به دلیل تحلیل های تكنیكال و استراتژی های بازار، كه به دلیل آغاز پخش اخبار بی بی سی فارسی در ساعت ۵ بعدازظهر است.
خبرهای منتشر شده از سوی این رسانه، نقش مهمی در تعیین و تغییر جهت بازار ارز ایران دارد. با نگاهی جامع تر، به صراحت می توان گفت كه هم اكنون این رسانه ها هستند كه «روند» قیمت ارز را در ایران تعیین می كنند. افرادی كه در چند ماه گذشته به انگیزه حفظ ارزش پول و یا سفته بازی و كسب سود اقدام به خرید دلار و انباشت آن كرده اند گوش به زنگ اخبارند و به انتشار هر خبری واكنش نشان می دهند، بسته به نوع خبر، یا می خرند و یا می فروشند و اینچنین عرضه ها و تقاضاهای كاذب ایجاد می كنند.
در این شرایط است كه هم افزایش و جهش های ناگهانی قیمت و هم كاهش و سقوط قیمت ها ناشی از اخبار و بسته به منبع خبر و ارزش خبر است. حال سوالی را باید مطرح كرد؛ چرا هیچ گاه واقعه ساعت ۵ به واقعه ساعت ۲ تبدیل نمی شود، یعنی چرا مخاطب هموطن من باید اخبار تاثیرگذار خود را در ساعت ۵ از بی بی سی فارسی بگیرد و اخبار ساعت ۲ صداوسیما كاركردی در بازار ندارد. دلیل این امر نبود اعتماد كافی مخاطبان به صداوسیما و همچنین به اخبار منتشر شده از سوی آن است. زمانی كه گرانی در كشور بیداد می كند و مردم با مشكلات متعدد اقتصادی دست به گریبانند، تیتر یك و خبر اصلی صداوسیما به ورشكستگی، بدبختی و فلاكت كشورهای غربی و اروپا اختصاص دارد. گویا در كشور ما آب از آب تكان نخورده است و اینچنین بی تفاوت از كنار مشكلات مردم می گذرد.
رسانه ملی با بزرگ نمایی و یا كوچك نمایی اخبار به صورت كاملا غیرحرفه ای، مخاطبان خود را روز به روز، بیش از پیش از دست می دهد و بخشی از فعالان تاثیرگذار اقتصادی تصمیمات كلیدی خود را بر اساس این رسانه ملی نمی گیرند. در این میان اما رسانه های داخلی دیگر و روزنامه ها هنوز كاركرد خود را دارند. به عنوان نمونه می توان به سقوط قیمت دلار در روزهای گذشته اشاره كرد.
وقتی كه در روز ۸اسفندماه پس از پایان مذاكرات ایران و ۱+۵ خبرگزاری های خارجی سكوت پیشه كرده بودند، این اخبار رسانه های داخلی بود كه نهیبی بر قیمت ارز زد و روندی نزولی به آن داد. زمانی كه دیروز روزنامه های كشور به طور یك صدا بر انتشار اخبار احتمال كاهش تحریم ها كوبیدند، به ناگاه از همان لحظات اولیه صبح، تاكید می كنم، از لحظات اولیه صبح و نه پس از ساعت ۱۱ قیمت ها سقوط كرد و صرافی های دبی و هرات مجبور به پیروی از روند قیمت ها در داخل كشورمان شدند.
در این میان مردم نیز به سقوط قیمت ها كمك كردند، آن زمانی كه سقوط قیمت دلار در هر كجا كه می دیدی زمزمه می شد؛ از تاكسی گرفته تا اتوبوس واحد و... رسانه ها و مردم چنان قدرتی در كنترل و جهت دهی به بازار دارند كه قوی ترین دلال ها و بزرگ ترین صرافی های دبی و هرات نیز در برابر آن توان مقاومت ندارند.
واكنش دیروز بازار به رسانه ها و مردم خط بطلانی بود بر وقایع ساعت ۱۱ و ۵ ؛ این یعنی اگر رسانه ها صرفا در جهت منافع ملی، اقدام به فضاسازی و هجومی همه جانبه و البته مبتنی بر واقعیات كنند، می شود قیمت ارز را بیش از پیش كاهش داد. تحلیل های تكنیكال یك نقطه حمایت قوی را در دلار نشان می دهد و آن قیمت ۲۹۵۰تومان است. اگر این نقطه حمایتی شكسته شود قیمت دلار تا ۲۳۸۰تومان سقوط خواهد كرد. حال اگر كاهش قیمت ها ادامه یابد می توان در انتظار سقوطی دیگر نشست. روند دیروز نشان داد كه این امر با هم صدایی مردم و رسانه ها چندان دور از دسترس نخواهد بود هرچند تحولات سیاسی و تاثیر بازیگری حرفه ای دیپلمات های غربی را نمی توان از نظر دور داشت.
جمهوری اسلامی:جایگاه رسانه ملی كجاست؟
«جایگاه رسانه ملی كجاست؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسن خیاطی است كه در آن میخوانید؛ با افتتاح رسمی دو شبكه تلویزیونی 'تماشا' و 'سلامت' توسط سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران كه این هفته با حضور رئیسجمهور صورت گرفت، از نظر كمی تعداد شبكههای سیما به عدد 58 رسید كه از آن میان وجود 33 شبكه مركزی مستقل و 20 شبكه سراسری، آماری قابل توجه به نظر میرسد. در اینكه برای افزایش كمی فعالیتها در سازمان صدا و سیما زحمات فراوانی كشیده شده و میشود تردیدی وجود ندارد و هیچگاه براین واقعیت نمیتوان سرپوش گذاشت كه افراد زیادی در این مجموعه برای تولید برنامههای مورد نیاز جامعه فعال هستند و مدیریت این تعداد از شبكههای مركزی، مستقل، استانی و... كاری بسیار پرحجم و مشكل است و البته در جای خود قابل تقدیر.
اما باید دید آنچه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان 'رسانه ملی' انتظار میرود از نظر كیفی نیز با آنچه كه باید باشد تطبیق دارد یا نه؟ به صدا و سیمای جمهوری اسلامی از آن جهت 'رسانه ملی' گفته میشود كه دستگاهی متعلق به تمام كشور و ملت است و قاعدتاً باید عملكرد آن عملكردی در جهت خواستهها و انتظارات مردم و دور از تمایلات جناحی و وابستگیهای گروهی و حزبی و حتی تعلقات شخصی باشد.
اینكه صدا و سیما تا چه اندازه برای رسیدن به این تعریف موفق عمل كرده، قاعدتاً نیاز به كار كارشناسی دقیق دارد، اما نگاهی اجمالی به مجموعه عملكرد 'رسانه ملی' از نظر كیفی طی سالهای اخیر، متأسفانه ارزیابی مثبتی را به دست نمیدهد. این نتیجه را میتوان از میزان رضایت مردم و یا گرایش آنها به استفاده از كانالهای ماهوارهای كه در برخی آمارهای اعلام شده از سوی مقامات نیز مورد اشاره قرار گرفته مشاهده كرد.
قطعاً یكی از عواملی كه میتواند به روی آوردن اقشار جامعه به استفاده از رسانههای بیگانه منجر شود، نوع عملكرد دستاندركاران صدا و سیماست. چنانچه نوع عملكرد دستاندركاران این دستگاه طوری باشد كه مردم به آن 'احساس تعلق' كنند و به آن اعتماد داشته باشند، به میزان مثبت بودن این عملكرد از گرایش و روی آوردن به استفاده از رسانههای بیگانه كه در اكثر موارد هدفی جز به انحطاط كشیدن ارزشهای اخلاقی جامعه و ایجاد یأس و ناامیدی در میان اقشار مختلف ندارند، كاسته خواهد شد.
عملكرد صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در عین حال كه از نظر كمی دارای اهمیت است، از نظر كیفی اهمیتی به مراتب بالاتر دارد. این كیفیت مطلوب است كه میتواند منطبق بودن عملكرد صدا و سیما با عنوان 'رسانه ملی' را به نمایش بگذارد. كیفیت مطلوب مورد نظر، ابعاد و زمینههای مختلفی را شامل میشود زیرا سلایق مردم متفاوت است و قاعدتاً صدا و سیما باید در عملكرد خود این تفاوت را در نظر بگیرد؛ اما در میان سلایق مختلف، آنچه مشترك است 'احساس تعلق' یافتن به صدا و سیما به عنوان 'رسانه ملی' است. دقیقاً همین احساس تعلق است كه معیار رضایت داشتن یارضایت نداشتن از عملكرد صدا و سیما را نیز مشخص میكند.
برای اینكه بدانیم آیا صدا و سیما در عملكرد خود موفق بوده است یا نه باید ببینیم این دستگاه تا چه میزان در 'احساس تعلق' پیدا كردن مردم به این رسانه، با سلایق مختلف در جامعه موفق عمل كرده است. معیارهای رسیدن به این مطلوب، قانون اساسی و آرمانهای مبتنی بر نظام جمهوری اسلامی هستند و انتظاری كه مردم براساس این دو معیار از 'رسانه ملی' دارند.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران درباره رسالت، نقش و جایگاه وسائل ارتباط جمعی میگوید: 'وسائل ارتباط جمعی (رادیو - تلویزیون) بایستی در جهت روند تكاملی انقلاب اسلامی در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامی قرار گیرد و در این زمینه از برخورد سالم اندیشههای متفاوت بهره جوید و از اشاعه و ترویج خصلتهای تخریبی و ضد اسلامی جداً پرهیز كند. پیروی از اصول چنین قانونی كه آزادی و كرامت ابناء بشر را سرلوحه اهداف خود دانسته و راه رشد و تكامل انسان را میگشاید برعهده همگان است...'
حضرت امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی نیز میفرمایند: '... من از آقایانی كه در صدا و سیما هستند این توقع را دارم كه مسایل را روی مسایل شخصی هیچ وقت نبرند... ما باید با مسایل، اسلامی برخورد بكنیم، اخلاق اسلامی داشته باشیم و یك وقت خدای نخواسته درصدد كوبیدن كسی، درصدد بزرگ كردن بیجای كسی، كوچك كردن بیجای كسی، درصدد این مسایل نباشیم، ما باید نظرمان بالاتر از این معانی باشد...'(صحیفه، ج 18، ص 289)
واقعیت اینست كه در نگاهی اجمالی به كارنامه صدا و سیما طی سالهای گذشته در بعد كیفی، متأسفانه عملكرد این سازمان به عنوان 'رسانه ملی' نقطه ضعفهای فراوانی دارد و این نقطه ضعفها در اكثر برنامههای خبری و سیاسی مشهودتر است. برخی برنامههای خبری صدا و سیما در سالهای اخیر همواره به مثابه بیانیه یك حزب سیاسی عمل كردهاند و در بسیاری از برنامههایی كه تحت عنوان میزگرد و یا گفتگو به روی آنتن میرود، افراد خاصی كه تعلق به یك جناح و تفكر سیاسی دارند مدعوین اصلی این برنامهها میباشند. این عملكرد با انتظاری كه قانون اساسی از 'رسانه ملی' برای فراهم كردن زمینه برخورد اندیشههای متفاوت دارد سازگاری نداشته و منطبق نیست و به مقتضای سیاست بنیانی نظام جمهوری اسلامی ایران كه فرصت دادن به افراد فهیم و مطلع با سلایق گوناگون است نیز عمل نمیكند.
اینكه صدا و سیما به مثابه ابزار یك تفكر خاص سیاسی اقدام به تهیه برنامههایی نماید و یا به ارگان خبرپراكنی و تبلیغاتی اشخاص و جناحها تبدیل شود با رسالت این سازمان به عنوان 'رسانه ملی' در تضاد است و بالا بردن تعداد شبكهها با چنین وضعیتی چیزی را عوض نمیكند حتی اگر به بیش از صد شبكه برسد. صدا و سیما باید در كنار افزایش تعداد شبكههای خود از نظر كمی، فكری هم برای ارتقاء كیفی عملكرد خود بنماید.
رسانه ملی باید طوری عمل كند كه همگان ملی عمل كردن آن را احساس كنند. صدا و سیما، باید بلندگوی نظام باشد نه احزاب و گروهها و جناحهای سیاسی. عملكرد صدا و سیما باید در تمام زمینهها بگونهای باشد كه مردم همین واقعیت را احساس كنند. تنها در این صورت است كه 'رسانه ملی' میتواند همواره مورد اعتماد مردم باشد و به جایگاه واقعی خود دست یابد.
رسالت:برداشت خوشبینانه یا بدبینانه؟
«برداشت خوشبینانه یا بدبینانه؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسكندری است كه در آن میخوانید؛بی مقدمه! انتشار بخشی از جزئیات نامه اصلاح طلبان به رهبر معظم انقلاب و تاكید بر كاندیداتوری سید محمد خاتمی به عنوان نامزد نهایی مورد تایید جبهه اصلاح طلبان با چه هدفی صورت پذیرفت؟ تاكید بر نام خاتمی یك درخواست مشورت است و یا خط و نشان كشیدن برای نظام؟ چرا امهات این نامه چند ماه مانده به انتخابات باید منتشر شود؟ اصلاح طلبان چه تصوری از جایگاه خود در كشور دارند؟ آیا آنها خود را در جایگاهی می بینند از مرحله اعلام برائت و ابراز ندامت از همراهی با فتنه گران عبور كرده اند كه به صراحت بر كاندیداتوری یكی از مردودین فتنه 88 تاكید می كنند؟ و ...
برداشت بدبینانه از انتشار برخی از جزئیات نامه و طرح نام خاتمی، پیگیری پروژه 'انتخابات آزاد' در الگوی مقراضی انحراف و فتنه از طریق تحت فشار قرار دادن نظام است كه یا خاتمی علی رغم تمام سوابقش تایید صلاحیت می شود و یا اینكه انتخابات آزاد نیست.
برداشت خوشبینانه اما این است كه تاكید بر نام خاتمی در جبهه اصلاح طلبان یك خطای استراتژیك با این تصور موهوم كه وی تنها كسی است كه در بین اصلاح طلبان دارای رای قابل توجه است. این اشتباه تاریخی حاكی از فقدان بازتولید در این جریان سیاسی است. یعنی بعد از حوادث فتنه 88 هیچ آسیب شناسی در جریان اصلاح طلب صورت نگرفته و متناسب با این عدم تحرك هیچ بازساخت جدیدی به وجود نیامده كه شایستگی های لازم برای نمایندگی یكی از اضلاع رقابت را در انتخابات آینده داشته باشد.
فهم راقم این سطور بر این است كه بدبینی و خوشبینی بخشی از واقعیت های حیات سیاسی است. نه می توان به همه چیز و همه كس سوء ظن داشت و نه می توان خیلی خوشبینانه با فعل و انفعالات سیاسی برخورد كرد. تجربه سه سال پیش نشان داد نعمت امنیت و ثبات سیاسی كشور تا چه اندازه ارزشمند است. در این موضوع اما چه خوشبین باشیم و چه بدبین به نظر می رسد در هر دو حالت صلاحیت اصلاح طلبان برای نمایندگی یكی از اقطاب رقابت های سیاسی آینده با افشای جزئیات این نامه دچار خدشه شده است. انتشار جزئیات نامه اصلاح طلبان چه قطعه ای از جورچین ' انتخابات آزاد' و محصول مشترك جریان فتنه و انحراف باشد و چه یك خطای استراتژیك در درون خانواده اصلاح طلبان در هر دو صورت صلاحیت های لازم را در این جریان از بین می برد.
گروههای دوم خردادی طی دو دهه گذشته در مسیر انتخاباتهای مختلف آزمون و خطاهای بسیاری انجام دادهاند كه هزینه های سنگینی برای آنها در پی داشته است. انتظار این بود كه در این دور از انتخابات كه شاید برای اصلاح طلبان آخرین سنگر در افكار عمومی باشد و شكست در آن به معنای حذف طبیعی از فضای سیاسی ایران تلقی می شود، به جبران مافات اندكی عقلانی تر از گذشته عمل كنند و با پرهیز از افراطی گری در عرصه انتخابات ظاهر شوند. دكوپاژ یك فضای افراطی و ساختارشكنانه با نقشی كه شایسته است اصلاح طلبان در انتخابات آینده بازی كنند اصلا جور در نمی آید!
مگر اینكه بپذیریم بر خلاف سناریو دراماتیك نوشته شده كارگردان خاكستری اصلاح طلبان تدارك یك فیلم 'اكشن' را برای انتخابات دیده است. شبیه آنچه در سال 88 رخ داد با این تفاوت كه برای خود دستیاران جدیدی هم استخدام كرده است.
در فرایندهای مرتبط با گزینش كارگزاران سیاسی در ایران عدم آلودگی به فساد سیاسی و اقتصادی یكی از مراحل ورود به ساختارهای سیاسی است. فساد سیاسی از یك نقطه شروع می شود اما با گذشت زمان قادر است ماهیت یك محیط زیست سیاسی را تغییر دهد. اگر به موقع گند زدایی صورت بگیرد امیدی به تداوم و استمرار حیات عناصر و نیروهای سیاسی وجود دارد.سران فتنه با عدم محاسبه مختصات بازی، خود و جریان متبوعشان را به ورطه فساد سیاسی سوق دادند. این فساد سیاسی كه در دهه 70 اوج گرفت در دهه 80 به كودتایی تمام عیار علیه اراده ملت ایران تبدیل شد.
كسانی كه این شرط را نمی پذیرند طبیعتا ویزای ورود به عرصه رقابت های سیاسی را ندارند و كسانی كه امضا می كنند اما در عمل اعتقادی به آن ندارند و 'آن راه دیگر' می روند دیگر مورد اعتماد ملت ایران نیستند.
بدنه سیاسی دوم خرداد باید خود را مبرا از پلشتی فتنه كند. جامعه ایران تفتین نمی شود، فریب نمی خورد، نمی توان آن را دور زد و ... . بدنه سیاسی دوم خرداد قادر است از فساد سیاسی نمایندگی مدرنیسم غرب گرا در ایران پرهیز كند و یك گفتمان جدید بسازد. گفتمانی كه ضمن مرزبندی با دشمنان انقلاب و فریب خوردگانی كه چشم به اشاره و تشویق دشمن دوخته اند ضلع پر رنگی در معادلات و رقابت های سیاسی دهه 90 باشد. دوم خردادی ها بهتر است با عبور از سیاست های آزمون و خطا ضمن اعلام برائت از فتنه گران 78 و 88 صریح و روشن علت تغییرات مواضع خود را برای افكار عمومی تبیین كنند وگرنه چنانچه این تغییر در شعارهای سیاسی صرفا در راستای قدرتطلبی تلقی شود با واكنش منفی رای دهندگان و رفتار انتخاباتی آنها مواجه خواهند شد.
سیاست روز:دستان پنهانی كه رو شدند
«دستان پنهانی كه رو شدند»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است كه در آن میخوانید؛هنوز چند روزی از پایان مذاكرات ایران و گروه ۱+۵ در آلماتی قزاقستان و اعلام رضایت طرفین به نتیجه مذاكرات، نمیگذرد كه محافل رسانهای و سیاسی صهیونیستی و غربی با همراهی برخی از متحدان منطقهای خود، فضایی قابل تامل را علیه ایران به راه انداختهاند.
كلید این تحركات را در اقدامات كنگره آمریكا میتوان مشاهده كرد كه طرح اعمال تحریمها و تهدیدات جدید علیه ایران را مطرح كرد. جان كری وزیر امور خارجه آمریكا نیز در سفر به عربستان هر چند از دیپلماسی سخن گفت اما در نهایت ادعای قدیمی آمریكا مبنی بر باز نماندن پنجره دیپلماسی را مطرح كرده است.
در حوزه آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز اولی هاینونن معاون سابق مدیر كل آژانس بین المللی انرژی اتمی در چارچوب غیر صلح آمیز نشان دادن فعالیت های هستهای ایران و حتی القای عدم همكاری ایران با آژانس، ادعای وجود مراكز هستهای مخفی در ایران را مطرح كرده است. در این میان شخص آمانو مدیر كل آژانس، در گزارش دیروز خود، زیاده خواهی بازدید از پارچین را مطرح كرد، در حالی كه از یك سو بر اساس ان پی تی آژانس حق بازدید از مراكز نظامی را ندارد و از سوی دیگر ایران همواره تاكید كرده است كه در صورت امضای مدالیته میان ایران و آژانس اجازه بازدید از پارچین را خواهد داد.
در حوزه عربی نیز متاسفانه برخی كشورهای منطقه در كنار غرب قرار گرفتهاند چنانكه مقامات بحرین و یمن بدون هیچ سندی ایران را به دخالت در امور كشورشان متهم ساختهاند. همچنین شورای همكاری خلیج فارس باردیگر توهمات امارات درباره جزایر سه گانه ایرانی را تكرار كردهاند.
صهیونیست ها نیز طبق روال قدیمی به فضاسازی منفی علیه ایران پرداختهاند كه نمود آن مواضع باراك وزیر جنگ صهیونیستها در نشست آیپك علیه ایران بوده كه خواستار اجماع خاورمیانه در برابر ایران شده بود.
بررسی آنچه ذكر شد، نشان میدهد كه ائتلافی از كشورهای غربی، صهیونیستها ، آژانس بین المللی انرژی اتمی و برخی كشورهای عربی گام در مسیر فضاسازی علیه ایران بر داشتهاند. حال این سوال مطرح است كه ریشه این تحركات چیست و چه هدفی را پیگیری میكنند؟
در پاسخ به این پرسش چند نكته قابل توجه است.
نخست آنكه مذاكرات میان ایران و گروه ۱+۵ در حالی در آلماتی برگزار شد كه به اذعان جهانیان پایداری ایران در باب حقوق هستهای خود، موجب عقب نشینی غرب در برابر منطقهای ایران شده است. در همین حال این توافقات خشم صهیونیستها و برخی كشورهای عربی را به همراه داشته است لذا به موضع گیری علیه آن پرداختند.
با توجه به این شرایط ائتلاف غربی، عربی و صهیونیستی با فضاسازی منفی برآنند تا ازیك سو بر شكست در آلماتی سرپوش گذارند و از سوی دیگر از این تحركات برای اعمال فشار بر ایران در مذاكرات آتی ایران و ۱+۵ بهره برداری نمایند.بسیاری تاكید دارند اگر اعضای غربی گروه ۱+۵ مانند نمایندگان ایران، چین و روسیه از سوی پایتختهای خود دارای اختیارات تام بودند نشستهایی مانند آلماتی به نتیجه میرسد و دیگر زمینه برای فضاسازیهای منفی مخالفان به نتیجه رسیدن مذاكرات فراهم نمیشد. این روند اثباتگر عدم صداقت غرب در روند مذاكرات است.
لازم به ذكر است پس از دستاوردهای ایران در مذاكرات آلماتی، به نوعی آرامش بیشتری بر اقتصادی ایران حاكم شد كه چندان مطلوب غرب نمیباشد. آنها با فضاسازی منفی علیه ایران در عرصه جهانی به دنبال غبارآلود ساختن فضای اقتصادی ایران هستند تا از آن در جهت اعمال فشار بر ایران بهره برداری كنند.
دوم آنكه تقارن فضاسازیها با نشست فصلی آژانس بین المللی انرژی اتمی را میتوان تحركی برای به شكست كشاندن توافقات اخیر ایران و آژانس برای تدوین مدالیته و به زعم غرب تخریب چهره صلح آمیز فعالیتهای هستهای ایران دانست. ادعاهایی مانند ادعاهای هاینونن تحركی برای بازگشایی پروندههای جدید علیه ایران با محوریت بررسی آنچه میان ایران و آژانس در دوران البرادعی گذشته است میباشد در حالی كه اذعان جهانی بر صلح آمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران كه در بیانیه جدید جنبش عدم تعهد با ۱۱۸ كشور باردیگر تاكید شده است واهی بودن این ادعاها را آشكار می سازد.
سوم آنكه در روزهای اخیر گزارشهای متعددی درباره دستاوردهای جدید هستهای ایران تحت نظارت آژانس انتشار یافته است كه سندی بر شكست سیاستهای خصمانه دشمنان حقوق هستهای ملت ایران است.
پیشرفتهایی كه خشم دشمنان این مرز و بوم را برانگیخته است لذا با فضاسازیهای متعدد به دنبال پنهان سازی این پیشرفتها از دید افكار عمومی جهان هستند.
در جمع بندی كلی از آنچه ذكر شد میتوان گفت كه اقدامات صورت گرفته از سوی آمریكاییها، آژانس بین المللی انرژی اتمی، صهیونیست ها و برخی كشورهای عربی علیه ایران بیش از هر چیز برگرفته از ناكامیهای اخیر آنها در برابر اراده ملت ایران بویژه در دستیابی به حقوق هستهای است كه با فضاسازی منفی به دنبال پنهان ساختن این شكستها می باشند. البته این اقدامات نشان داد كه از یك سو ادعای آمریكاییها مبنی بر مذاكره با ایران ادعایی واهی بوده است و از سوی دیگر باردیگر به جهانیان اثبات شد كه آژانس بازیچهای در دستان غرب است كه برای منافع آنها وظایف فنی خویش را كنار نهاده و به سیاسی كاری میپردازد. در همین حال این اقدامات باردیگر چهره ضد ایرانی صهیونیستها و برخی كشورهای عربی همسو با غرب را برای جهانیان آشكار ساخت كه مسلما ملت بزرگ ایران در زمانی مناسب پاسخی قاطع به تحركات آنها خواهد داد.
تهران امروز:طرحی سخت اما قابل اجرا
«طرحی سخت اما قابل اجرا»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سیدرحیم ابوالحسنی است كه در آن میخوانید؛طراحی الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت،طرحی است كه الگویی از پیشرفت را با استفاده از عناصر موجود در جامعه ایران مطرح میكند. پیشرفتی كه در خود فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی را دارد.در این طرح در واقع توسعه بومی را پیش رو داریم كه برای دست یافتن به آن باید روی توسعه علم بومی متمركز شد. این به آن معناست كه باید به خوبی فرهنگ آمیخته به جان جامعه ایران را شناخته و بر اساس آن یافتهها و متناسب با ساختارها و استعدادهای جامعه ایران دست به عمل زد.
به عنوان مثال وقتی وارد حوزه علم اقتصاد میشویم باید در برنامه توسعهاش، پارامترهای ایرانی و اسلامی بودن را وارد كرده و برنامهای همگون و یكدست و متناسب با نیازهای جامعه را تدوین كرد. برای توسعه علم بومی نیازمند توسعه اجتماعی هستیم.زمانی میتوانیم وارد مصادیق مختلف علم شویم و صحبت از پیشرفت كنیم كه در توسعه اجتماعی پیشگام باشیم. در غرب پس از رسیدن به پارادایمهای توسعه علوم اجتماعی، دنیا شاهد پیشرفت روز افزون آن شد.
شرط توسعه اجتماعی، تعامل اندیشه است. آزادی بیان و اندیشه روحیه توسعه را در كشور ایجاد میكند.برای رسیدن به تعامل اندیشه باید لزوم اندیشیدن را نهادینه كنیم. از آنسو زمانی كه ما وارد حوزه علوم اجتماعی میشویم قطعا به مقوله مدیریت جامعه و حاكمیت ملی برخورد خواهیم كرد.نهایتا با برنامهریزی و مدیریت، تمام طرحها كاربردی خواهد شد.ورود نخبگان در این سطح از مدیریت میتواند تاثیرگذار و مثبت باشد.
قطعا در تبیین طرح پیشرفت، تمام نخبگان نیازمند این هستند كه دادههای موجود اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را دردسترس داشته باشند.در صورت وجود این دادههاست كه یك متخصص میتواند فرضیهای ارائه داده و در مرحله بعد وارد اثبات و تئوریزه كردن آن شود.عبور از تمام این مراحل نیازمند حمایتهای مدیران عالی است.بهطور حتم در این پروسه باید از مسائل غیرضرور دور شد تا امكان ورود به چرخه تولید علم فراهم شود.
درخصوص آمادهسازی و پیش زمینه الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت باید دانست نظام آموزش و پرورش نقش اساسی را بازی میكند،همچنین در درجه بعد نظام اشتغال بسیار مهم است.با یك نظام آموزشی درست میتوانیم در فرآیند نخبهپروری و كشف استعدادها با سرعت بیشتری حركت كنیم و با راهنمایی تحصیلی مناسب،انگیزهها را به درستی هدایت كنیم.از آنسو با پرورشی مناسب وارد حیطهای از آموزشها شویم كه ارزشهای متعالی را یادآور میشود و درونی میكند.
نظام اشتغال از آنسو اهمیت مییابد كه انگیزههای درست را برای پیشرفت به دست نخبگان و اندیشمندان میگذارد. زمانی كه یك اندیشمند با اطمینان از آیندهاش روی پروژه خود متمركز میشود قطعا مثمر ثمرتر خواهد بود. نكته آخر اینكه یك فرهنگ اسلامی، تولید علمش نیز دینی و اسلامی خواهد بود.زمان درخشش متفكران و دانشمندان مسلمان را به یاد آورید كه چگونه دنیا را دگرگون كرده و تحتتاثیر قرار دادند.این طرح هرچند مشكل و پیچیده اما با تلاش بسیار قابل دسترس است.
وطن امروز:جنگ محاسباتی در آلماتی
«جنگ محاسباتی در آلماتی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است كه در آن میخوانید؛جنگ محاسبات میان ایران و غرب اكنون در یك نقطه عطف قرار دارد. بیش از 3 سال پیش رابرت گیتس، وزیر دفاع دولت اول اوباما به تیم سیاستگذاری آمریكا در امور ایران گفت: باید همه نیروی خود را روی محاسبات ایران متمركز كنند چون ایران آنطور عمل میكند كه فكر میكند و در نتیجه رفتار ایران تغییر نخواهد كرد مگر اینكه محاسباتش تغییر كند.
تاثیرگذاری بر برنامه هستهای ایران از طریق اثرگذاری بر محاسبات راهبردی ایران مهمترین استراتژی آمریكا در 3 سال گذشته بوده است. آمریكاییها از یك سو محاسبات مردم را هدف گرفتند و از سوی دیگر با هدف قرار دادن محاسبات حاكمان در نظام جمهوری اسلامی سعی كردند هر یك از این دو طرف– و اگر شد هر دو طرف- را وادار كنند معادله هزینه- فایده درباره برنامه هستهای را یك بار دیگر در ذهن خود بازنویسی كنند تا شاید این بار و در صورتبندی جدید به این نتیجه برسند كه تحمل این همه هزینه در قیاس با فواید پافشاری برای حق هستهای، «ارزشش را ندارد».
از یك منظر راهبردی، مذاكرات آلماتی خروجی 3 سال جنگ محاسبات میان ایران و آمریكا بود. دولت آمریكا در این مدت تلاش كرد از طریق ایجاد تهدید موجودیتی برای نظام جمهوری اسلامی، نوعی فشار داخلی برای سازش روی حاكمیت تولید كند. مكانیسم ایجاد تهدید موجودیتی هم این بود كه فشارها روی مردم چنان زیاد و ناتوانی نظام در كنترل اوضاع چنان شدید شود كه نظام حس كند هزینه پافشاری روی برنامه هستهای بسیار بیشتر از هزینه معامله بر سر آن است. تعبیری كه آمریكاییها خود همواره مصرف كردهاند این است كه معامله در زمینه برنامه هستهای ایران زمانی رخ خواهد داد كه ایران حس كند برنامه هستهای به جای اینكه امنیت نظام را افزایش بدهد آن را به مخاطره انداخته است.
سوق دادن تحریمها به سمت معیشت مردم و تلاش روزافزون برای ارتباطگیری با محیط داخلی ایران و سخن گفتن با مردم ایران از سوی آمریكاییها، گامهایی مهم در این راستا بوده است. مكانیسم ایجاد آنچه آمریكاییها آن را تهدید موجودیتی مینامیدند این بود كه مردم حس كنند مشكلات اقتصادی آنها به مرحله لاینحل رسیده است، این مشكلات محصول تحریمهاست، تحریمها از سیاست هستهای ایران نشأت میگیرد و مساله هستهای هم حل نخواهد شد الا اینكه ایران پای میز معامله مستقیم با آمریكا برود.
از لابهلای آنچه آمریكاییها گفتهاند به روشنی میتوان فهمید كه توقع داشتهاند تهدید موجودیتی به شكل اعتراض فراگیر اجتماعی و تعمیق شكاف حاكمیت با خواص در پاییز سال 91 ظهور كند. ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریكا زمانی گفته بود این موضوع بزودی خود را نشان خواهد داد و آن وقت است كه تازه مذاكرات واقعی با ایران آغاز خواهد شد چراكه ایران برای حفاظت از سرنوشت انقلاب خود در داخل كشور نیاز به مصالحه در بیرون پیدا میكند.
حركت از تحریمهای فلجكننده بهسمت تحریمهایی كه به نوعی منع كامل و همهجانبه تجارت با ایران است، گامی بود كه از پاییز شروع شد یعنی وقتی آمریكاییها دیدند پیشبینی آنها درست از آب درنیامده و با وجود اینكه فشار زیادی روی ایران وجود دارد اما همچنان توان مدیریت ایران بیشتر از حجم فشارهاست.
آمریكا تصور میكرد فشارها محاسبات ایران را تغییر خواهد داد و آنوقت ایران پیشنهاد مسكو را از روی میز برمیدارد و پیشنهادی جدید به جای آن میگذارد. گذار از تغییر محاسبه به تغییر پیشنهاد یا به تعبیر فنیتر گذار از تولید تاثیر به تولید نتیجه (از فشارها) انتظاری بود كه آمریكا از دورنمای فشارهای خود علیه ایران داشت. قرار بود ایران به مرحلهای برسد كه خود برای آنچه غربیها رفع نگرانی از برنامه هستهای ایران مینامند، پیشنهاد تدوین كند.
در آلماتی این معادله وارونه شد. در حالی كه بنا بود ابتدا محاسبات ایران و بعد پیشنهاد آن تغییر كند، این پیشنهاد غرب بود كه تغییر كرد.
اگر فرمول رابرت گیتس را درست بدانیم كه پیشنهادها تغییر نمیكنند مگر اینكه محاسبات تغییر كرده باشد، بنابراین تغییر پیشنهاد 1+5 در نشست آلماتی بر بستری از تغییر محاسبه استوار است و ایران توانسته در حدود یك سال گذشته – از مذاكرات بغداد كه در آن پیشنهاد قبلی را دریافت كرد به این طرف- چیزی را در محاسبات آمریكاییها جابهجا كند كه آن جابهجایی باعث تغییر پیشنهاد غرب شده است.
قرار بود ایران تغییر كند اما آمریكا تغییر كرده است. من عقیده دارم یك جابهجایی محاسباتی مهم در ذهن آمریكاییها درباره تعریف یك ایران هستهای، تعریف یك خط قرمز كه ایران نباید از آن عبور كند و تعریف برنامه هستهای ایران برای ایران بهگونهای كه آمریكا بتواند آن را با حفظ آبرو بپذیرد، رخ داده است و پیشنهاد بغداد در آلماتی تغییر نكرد الا به این دلیل كه محاسبات آمریكا در یك سال گذشته عوض شده بود.
محاسبات جدید آمریكا چیست؟ و آیا تغییر محاسبه و تغییر پیشنهاد، بدل به تغییر سیاست خواهد شد؟ اینها سوالهایی است كه این نوشته به آنها نمیپردازد ولی پیشروی هر كسی كه میخواهد بداند آمریكا در این فرآیند جدی هست یا نه گشوده خواهد بود تا مذاكرات آلماتی 2.
آفرینش:هردرخت، یك زندگی
«هردرخت، یك زندگی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است كه در آن میخوانید؛درتمامی فرهنگ ها و اسطورهای آیینی در میان ملت های مختلف 'درخت' نمادی از پاكی،صداقت،طراوت و زندگی بوده است. دراسطوره های ایران باستان درخت نماد انسان نیكوكار و الهه ای از پاكی خدایان بوده است. اما خارج از ارسطورهها و افسانهها، درعالم واقعیات نیز 'درخت' همان نقش نوید بخشی از زندگی و طراوت را برعهده دارد.
شاید به سبب عادی بودن تنفس برای زنده بودن انسان هیچگاه به این مسئله توجه نشود كه بخش اعظمی از اكسیژن مورد نیاز حیات بشر توسط همین درختان تصفیه و بازتولید می شود.
افسوس و حسرت دوستداران محیط زیست درسراسرجهان بدین سبب است كه تاكنون نتوانسته اند درمقابل صاحبان قدرت و طرفداران گسترش صنایع،شهرها،جاده ها و قطع كنندگان درختان، ایستادگی كنند و مانع از تحقق امیال مادی آنها درمقابل حیات درختان وجنگل ها شوند.
در حال حاضر با تخریب 33 درصد از جنگلهای ایران, وسعت 18 میلیون هكتاری این جنگلها به 4/12 میلیون هكتار كاهش یافته است(این آمارمربوط به سال گذشته است و قطعا تاكنون بیشترهم شده!) و سهم هر ایرانی از جنگل به 2/0 هكتار یعنی یك چهارم میزان جهانی آن (8/0 هكتار) رسیده است كه این آمار حاكی از فقر و كمبود شدید كشور در این زمینه است.
گران شدن قیمت زمین و وسوسه سود سرشار آن و نبود نظارت و قوانین محكم در منع بریدن درختان همگی عواملی شدند كه نابودی درختان را تسریع بخشیدهاند.
نابودی درختان و جنگل ها ازجهات مختلف با زندگی و تضمین حیات انسانی درارتباط است كه متاسفانه به طورجدی مورد توجه قرار نمی گیرد. كنترل آبهای سطحی و تغذیه آبهای زیرزمینی، نقش جنگلها در مبارزه با آلودگی هوا، تأثیر درختان در مبارزه با فرسایش و حفظ و تولید خاك، تأثیر جنگلها در تلطیف و تعدیل آب وهوا، نقش اقتصادی جنگل به عنوان یك منبع انرژی پایدارو...تنها بخشی ازفواید درختان درزندگی انسان امروز می باشد.
معضلات اقتصادی و اجتماعی با افزایش جمعیت و پیامدهای شهرنشینی، صنعتی شدن بدون برنامه مدون و صحیح امروز موجب شده تا بسیاری از جنگلهای كشور تبدیل به زمینهای كشاورزی گردد و تعادل اكوسیستم گیاهی وجانوری برهم بخورد و این امر مضرات فراوانی برای منابع طبیعی كشوربه همراه خواهد داشت و درطولانی مدت بیشترین آسیب را به حیات آدمی وارد می كند.
حال كه نمی توانیم جلوی طمع ورزی های مالی را بگیریم، تنها چاره كار، فرهنگ سازی برای جامعه می باشد تا مردم را به كاشت و حفاظت از درختان ترغیب كنیم. متاسفانه ما تاكنون هیچ برنامه فرهنگی و آموزشی از سوی نهادهای ذی ربط درراستای گسترش فرهنگ درختكاری مشاهده نكرده ایم. هرساله با فرارسیدن روز درختكاری و كاشت نمادین نهال توسط برخی شخصیت ها، پرونده درخت و درختكاری تاسال آینده بسته می شود!.
شكی وجود ندارد كه عامه مردم حامی و حافظ محیط زیست هستند اما نبود الگو،بستر و آموزش مناسب باعث شده تا اهمیت این موضوع از دید جامعه پنهان بماند. می توان با آماده سازی جامعه و جذب حمایت های مادی و معنوی مردم پشتوانه محكمی برای حفاظت از درختان به وجود آورد. داشتن برنامه های تفریحی-فرهنگی برای كاشت درختان ازجمله اقداماتی است كه می تواند نشاط را برای جامعه همراه داشته باشد و هم درراستای گسترش فرهنگ درختكاری مثرثمر واقع شود.
اما بخش دیگر برعهده مسولان می باشد؛ ایجاد هماهنگی لازم بین دستگاهها و سازمانها در امور منابع طبیعی جهت بهره برداری اصولی از این منابع، تشدید مجازات متجاوزین بر عرصههای منابع طبیعی و افراد و ارگانهایی كه مبادرت به تخریب جنگلها میكنند وهمچنین آموزش و آگاهی به مسولین تصمیمگیرنده درخصوص معضلات محیط زیست و بالا بردن اطلاعات آنها برای مقایسه ارزشهای اقتصادی با ارزشهای محیط زیست، ازجمله اقداماتی است كه می توان درحمایت از درختان وجنگل ها اتخاذ كرد. امیدواریم این امور محقق گردد.
قانون:همه چیز در دست دولت است؛ چه زشت و چه زیبا
«همه چیز در دست دولت است؛ چه زشت و چه زیبا»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم عباس ابونوری است كه در آن میخوانیم؛هر چند بازار ارز، طلا و سكه ایران دردو روز گذشته تغییراتی بسیار جدی را تجربه كرده است، اما نمیتوان تحلیلی دقیق از آنچه در بازار میگذرد ارائه داد. به نظر میرسد با توجه به اینكه همه تغییرات چه خوب، چه بد، چه زشت و چه زیبا در اختیار دولت است، دیگر حرفی برای گفتن باقی نماند. امروز در حالی سخن از كاهش قیمت است و برخی از سقوط قیمت سكه به خاطر رسیدن آن به یك میلیون و 250 هزار تومان سخن میگویند كه چهارسال پیش در همین كشور هر قطعه سكه بهار آزادی 250 هزار تومان قیمت داشت. حالا باید باور كرد كه قیمتها كاهش یافته است؟ چه كسی مسئول گرانیهاست؟ وقتی با یك محاسبه سرانگشتی میبینیم كه قیمت سكه پیشفروشی بانك مركزی با احتساب زمان انتظار برای دریافت و مالیات بر ارزش افزوده و ... یك میلیون و450 هزار تومان میشود، چطور باید از ریزش قیمت ها در بازار سخن گفت؟ در شرایطی كه دولت مقصر این گرانیهاست چه تحلیلی باید درباره بازار ارائه داد؟
به نظر من مسئول تمامی نوسانات نرخ ارز دولت است و ارائه تحلیلهایی از این دست كه تورم انتظاری باعث بروز این اتفاق شده است حاشیههایی است كه بر این واقعیت نگاشته میشود . نه تورم انتظاری و نه تحریم هیچ كدام به اندازه دولت بر اتفاقات اخیر بازار تاثیرگذار نبودهاند و تمامی آنچه در كشور وجود دارد، چه زشت و چه زیبا را متاثر از سیاستهای دولت میدانم و تفسیر دیگری جز این برای آنچه رخ داده است، ندارم.
كافی است به تیتر روزنامههای صبح تهران نگاه كنید ؛ همه در این مورد سخن میگویند كه تحریمها درحال كاهش است و سیگنالهای مثبتی از آمریكاییها دیده میشود. حالا آیا توافق بر سر این مسئله در حوزه اختیارات دولت نیست؟ با توجه به این مسئله ارائه تفسیر و تعبیر در این حوزه و حاشیهنگاری بر آن هیچ فایدهای ندارد.
با توجه به تمامی این مسائل نوساناتی كه در حوزه ارز به وجود آمده است، چه افزایشی و چه كاهشی، به دلیل سیاستهایی كه دولت اتخاذ كرده، اتفاق افتاده است و جز دولت هیچ نهاد و شخص دیگری را مسئول این موضوع نمیدانم . تنها باید گفت نوسانات شدید نرخ ارز سبب شده است فقر در ایران فقیرتر شوند و افراد ثروتمند نیز به ثروتشان افزوده شود . در این میان آنها كه آسیب فراوان دیدند و دچار تغییرات جدی شدند، طبقه متوسط بودند. طبقه متوسط در این نوسانات به شدت دچار مشكل و بحران شده است و میتوان چنین نتیجه گرفت كه بازنده اصلی سیاستهای دولت در این حوزه طبقه متوسط بوده است.
مردم سالاری:از تخمه ژاپنی تا پنیر ایتالیایی
«از تخمه ژاپنی تا پنیر ایتالیایی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است كه در آن میخوانید؛ در میان گرانی سرسامآوری كه شب عید ایرانیها را تحتالشعاع قرار داده است، موضوع پسته در كنار پراید به سوژه طنز عامیانه مردم تبدیل شده است.
این كوچولوی خوشمزه، نمایی كلی از تورم افسار گسیختهای است كه نه با حرف مهار میشود و نه با وعده از میزان آن كاسته میشود. در دید و بازدید ایرانیها از دیرباز پسته جایگاه خاصی در آجیل عید داشته است. در آجیل نوروزی تخمه ژاپنی جایگاه خاص خود را دارد. اگر چه نام اصلی این تخمه جا بانی بوده است اما امروز «نام ژاپن» ورای محصولات تكنولوژی این كشور خاور دور میتواند جای یك تامل باشد برای قیاس با وضعیت ایرانیها!
مردم سرزمین آفتاب كه برای خود حیثیت متفاوتی قائل بودهاند برای كسب حیثیت برجستهتر در جنگ جهانی دوم به عنوان یك همپیمان آلمان هیتلری وارد جنگ شدند. اگرچه زخمهایی كشنده همچون انفجارهای اتمی هیروشیما و ناكازاكی را برپیكر كشور خود دیدند و پس از جنگ نیز همه داشتههای اقتصادی آنها از دست رفت ولی ژاپنیها فرهنگ جنگجویان سامورایی را حفظ كردند. آنها مردانه برای پیشرفت موطن خود ایستادند و به نوعی ریاضت برخویش تحمیل كردند. در كوچكترین نمونه، كفشهای چوبی به پاكردند تا بتوانند چرم به خارج صادركنند. ژاپن ظرف نیم قرن به غول اقتصادی جهان بدل شد.
همه ما به یاد داریم همین چند سال پیش، سونامی ویرانگر توهوكو براثر زمین لرزه بزرگ شرق ژاپن 6/34 بیلیون دلار خسارت وارد كرد. چندین هزار نفر كشته و زخمی شدند ولی ژاپنیها همانند سالهای پس از شكست در جنگ جهانی دوم آرامش خود را حفظ كردند. در حالی كه براثر حوادثی از این دست در اغلب نقاط دنیا شورش، دزدی و ناآرامی امری طبیعی قلمداد میشود نه تنها در ژاپن این اتفاق رخ نداد بلكه ژاپنیها بلافاصله پس از فروكش كردن سونامی بازسازی این كشور آغاز شد. جالبتر اینجاست كه مردم حدود 2 میلیارد دلار از پولهای پیدا شده را تحویل دادند. در این میان برخورد مسوولان توكیو نیز قابل تامل است! دولت ژاپن رسما به دلیل بعضی از مشكلات در مقابل مردم سر تعظیم فرود آوردند. مسوولین ژاپنی در هر مقام و حزبی آموختهاند كه باید در مقابل مردم براساس فرهنگ سامورایی و بوشیدو ایثارگری كنند و به معیارهای اخلاقی احترام بگذارند.
در ایران اسلامی امام خمینی(ره) و مقام معظمرهبری همواره بر لزوم پاسخگویی مسوولان در مقابل مردم سخن گفتهاند ولی چگونه است برخی مسوولین كه دچار وهم قدرت شدهاند از پاسخگویی یا طفره میروند یا سوال را با سوال پاسخ میدهند.
این درست است كه ایران در تحریم است و مسوولین نتوانستهاند بازار را به خوبی مدیریت كنند ولی آنها نیمی از تقصیرها را بردوش دارند. باتوجه به ارزآوری كالایی همانند پسته چه لزومی بر مصرف داخلی آن وجود دارد. ورای این موضوع ولع مردم برای خرید هركالایی با بروز هر معضلی كوچك به صورت جدی قابل نقد است.
یك روز برنج، یك روز مرغ و تخممرغ، روزی دیگر گوجهفرنگی و حالا پسته و پراید!
الحمدلله مردم در این میان ولع خوردن پنیر ایتالیایی و پیتزا نگرفتهاند ولی برخی سیاستمداران عاشق پیتزا ایتالیایی با پنیر فراوان هستند. كشوری در اروپا كه در جریان جنگ جهانی دوم از متحدین ژاپن محسوب میشد.
ایتالیاییها امروز از لحاظ سیاسی حال و روز خوش ندارند. در كنار بحران ریاضت اقتصادی با بنبست دموكراتیك مواجه شدهاند. كوتولههای سیاسی بلایی سر این كشور آوردهاند كه تنها یك سونامی میتواند این كشور را نجات دهد.
شخصیتهای عوامگرایی همانند سیلویو برلوسكنی با معشوقههای هزار رنگش و وعدههای پوپولیستی، قول صرفنظر از مالیات را داده، خزانه ایتالیا را خالی خواهد كرد برای چند سال حكومت خود و پر شدن جیبهای باند مافیایی او. وضعیت ایتالیا میتواند هشداری باشد برای همه كشورهای جهان كه با ویروس پوپولیسم اقتصادی دست به گریبان هستند. پوپولیستهایی مانند نخستوزیر سابق ایتالیا میتوانند هر كشوری را ساقط كنند. حال با تصویری كه از 2 كشور ایتالیا و ژاپن ارائه شد یك موضوع بیشتر رخ مینماید و آن ظرفیت پایین مسوولان سیاسی و پاسخگو نبودن به مردم است كه میتواند جایگاه یك ملت را بالا ببرد یا حیثیت مردم را خدشهدار كند.
شرق:راهحل كارساز
«راهحل كارساز»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسین انصاری راد است كه در آن میخوانید؛گزارش دیوان محاسبات كه رسما به مجلس ارایه و در جلسات قرائت شد و حتی گزارش تفریغ بودجه سال 90 نشان میدهد احمدینژاد قوانین مصوب مجلس و هزینهكرد بودجه را طبق متن قانون اجرا نكرده و از 50 تا بیش از 70درصد، تخلف داشته است؛ این یعنی كمتوجهی به اصول 52 و 53 قانون اساسی.
از این گذشته در تمام دوره اول، مسایل كارشناسی در اقدامات و سیاستهای اقتصادی دولت منظور نشد و در روندی معكوس، اقدامات اقتصادی انتقادبرانگیزی به مرحله اجرا گذاشته شد و كار به جایی رسید كه اقتصاددانها با بیش از 50 امضا و در سه مرحله طی نامههای سرگشاده به رییس دولت، او، مجلس و مردم را از تبعات منفی برخی اقدامات غیركارشناسی آگاه كردند. در حوزه سیاست خارجی هم شیوه عمل دولت گاهی بهانه به دست گروههای مخالف ایران داد.
بنابراین عملكرد دوره اول وی چنان بود كه واقعا جا داشت و حتی لازم بود، اصولگرایان در دوره دهم ریاستجمهوری از نامزد مناسبتری پشتیبانی میكردند. اما قاطبه آنان همه تخممرغهای خود را در سبد حمایت آقای احمدینژاد گذاشتند و حاصل آن، این شد كه خروجی عملكرد دولت در حدود چهار سال اخیر، تابتحمل را از بیشتر اصولگرایان هم ربود تا جایی كه خبرها گویای آن است كه حتی اغلب حامیان دوآتشه پیشین دولت نیز به جرگه منتقدان پیوستهاند و میكوشند حساب خود را از رییس دولت سوا كنند. اوج انتقادها از احمدینژاد كه محصول مدارای بیحد و حصر اصولگرایان با آقای رییس دولت بود، در وقایع روز استیضاح در مجلس ظاهر شد.
در آن روز، رییس دولتی كه باید حساسترین اشخاص در رعایت قانون باشد دقیقا برخلاف قانون، شرع، اخلاق، مصالح ملی آن فایل را منتشر كرد. آن فایل هر مفادی داشت و هر مطلبی را میخواست اثبات كند قطعا باید به دستگاه قضایی داده میشد و در رسیدگی قانونی معلوم میشد چهكسی خلاف و تخلف كرده است؟ در هر صورت، بازنگریای كه برخی جریانات اصولگرا در عملكرد خود نشان دادهاند و اعلام تمایل صریح و ضمنی طیفی ازآنان به حضور مجدد شخصیتهایی كه از كارنامه قابل دفاعی در مدیریت كشور برخوردارند را باید غنیمت شمرد. وقتی طیفی از اصولگرایان، آقایان هاشمی و ناطق نوری را برای حل مشكلات كشور پیشنهاد میكنند، رخداد مثبتی است. اما موضعگیریهای مقطعی پیرامون افراد به تنهایی نمیتواند به راهحلهای كارساز منتهی شود.
اصولگرایی جز تن دادن به قانون اساسی نیست و برخی فصلهای آن بهویژه فصل حاكمیت مردم و اصولی كه در باب آیین دادرسی در قانون اساسی آمده باید فراتر از گفتار، در مقام عمل هم مورد اهتمام و مبنای اجرا قرار گیرد. پایبندی به این اصول هم به لحاظ شرع و قانون و هم براساس نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی در پاسخ به نامه نمایندگان مجلس سوم، ضروری است؛ در این وضعیت همگراییها مفید خواهد بود.
ابتكار:این بازار رام شدنی است؛ تندرویها اگر بگذارد
«این بازار رام شدنی است؛ تندرویها اگر بگذارد»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سید علی محقق است كه در آن میخوانید؛با گذشت فقط چهار روز از دور تازه مذاكرات ایران و كشورهای 1+5 در قزاقستان روز یكشنبه وزیر امور خارجه طی اظهار نظری درتهران اعلام كرد كه از همین امروز شاهد لغو تدریجی تحریمها خواهیم بود. این اظهار نظر هیچ توضیح تكمیلی درباره چند و چون ماجرا نداشت. اما گفته كوتاه و مبهم صالحی هم بازخورد گسترده ای در رسانهها داشت و هم به سرعت بر بازارهای پولی و مالی كشور به طور مشخص قیمت ارز، سكه و حتی خودرو اثر گذاشت.
در جریان مذاكرات آلماتی تیم مذاكره كننده كشورهای غربی بسته پیشنهادی سربسته ای به ایران ارائه دادند و قرار شد طرف ایرانی نظر خود را در نشست بعدی به 1+5 ارائه كند. این بسته اما سربسته نماند و هنوز هتل ریكسوس آلماتی مهمانان شرقی و غربی خود را بدرقه نكرده بود كه جزییاتی از پیشنهاد غربیها به رسانهها درز كرد. گفته شده است كه طرف غربی در مقابل برخی اقدامات اعتماد ساز از جانب تهران، تعدیل تحریمها را پیشنهاد داده است. به طور مشخص گفته شده كه در مقابل همراهی تدریجی ایران در گام اول تحریم تجارت طلا، پتروشیمی و بحشی از تحریمهای بانكی لغو خواهد شد.
در پایان نشست قزاقستان هم دیپلماتهای ایرانی، هم نمایندگان كشورهای ششگانه و هم تحلیلگران بی طرف، همگی به طور یكپارچه از نزدیك شدن دیدگاههای دو طرف میز به هم سخن گفتند و این نشست را مثبت و نقطه عطفی در یك دهه جدال هسته ای دانستند. هواپیماهای حامل مذاكره كنندگان هنوز در مسیر بازگشت به مقصد نرسیده بودند كه علائم مثبت این توافق، به شكل آغاز كاهش قیمت ارز و طلا در بازار تهران پدیدار گشت. كاهشی كه با ادامه اظهار نظرها، انتشار جزییات بیشتری از مذاكرات و گفتههای روز یكشنبه صالحی شكل نزولی تری به خود گرفت تا جاییكه روز گذشته دلار به 3160 تومان رسید و سكه هم یك میلیون و 250 هزار تومان تعیین قیمت شد.
تا بوده چنین بوده كه اقتصاد ایرانی درست یا غلط بیش از هرچیز از سیاست اثر میپذیرد و برعكس بسیاری از اقتصادهای جهان بر سمت و سوی سیاست داخلی و خارجی كشور اثری نمیگذارد. در سالهای اخیر نیز همواره شاهد نشانههایی از تاثیر سریع و فاحش سیاست و دیپلماسی بر بازار پولی و مالی و به طور كلی اقتصاد كشور بوده ایم. به طوری كه هرگاه كه در عرصه سیاست خارجی پای یك اخم یا لبخند به میان آمد نرخها به طور مستقیم واكنش نشان داده اند. این بالا و پایین شدنها در یك سال گذشته بیش از هر زمانی هم بازار و هم شهروندان را خسته و فرسوده كرد.
اما تاثیر پذیری مستقیم و بی واسطه اما مثبت اخیر بیش از هر زمانی گویای عطش بازار و اقتصاد ایرانی برای دیدن روی خوش آرامش و ثبات پس از یك سال پُرنشیب است. تا همین اواخر نرخهای ایرانی به شدت چموش شدند و هر شایعه صحیح و غلطی قادر بود قیمتها را سركش تر از قبل از هر گردنه غیر قابل بینی عبور دهد. زمانی دلار از مرز 4 هزارتومان گذشت و سكه قیمت 1میلیون و 700هزارتومان را تجربه كرد و خودروی پراید هم همین اواخر 20 میلیون تومانی هم شد.
تحولات یك سال گذشته گویای این است كه بازار داخلی با بهانه یا بی بهانه، مقصر یا بی گناه، به اندازه كافی با سوار شدن بر موج تحریمهای خارجی و سوء مدیریتها و سو استفادههای داخلی، یكه تازی كرده است. این یكه تازی همه روزهای گذشته و چشم انداز آینده را بر شهروندان تیره كرد تا جاییكه این روزها آینده اقتصاد خُرد خانوارهای ایرانی بیش از هر زمانی مه آلود و غیر قابل پیش بینی مینماید.
اما این اقتصاد سركش و «رقصنده با هر ساز»، این روزها انگار دیگر از نفس افتاده است. بازار در اوج خستگی ناشی از چموشیهای یكساله حداقل به طور موقت در روزهای منتهی به عید رام شدنی به نظر میرسد و شاخك هایش این بار به هر شایعه معكوسی برای بازگشت از عرش به فرش چراغ سبز نشان میدهد. بازار در این دو سه روزه نشان داده است كه به شدت دلتنگ روزهای آرامش و ثبات است و آمادگی دارد كه اگر یار موافقی در بین مسئولان دولتی و حكومتی بیابد و دیپلماتهای كندرو و سوپر انقلابیهای تندرو اجازه بدهند آماده است كه حتی به زمزمه تایید نشده كاهش بخشی از تحریمهای بانكی و شایعه رفع مسدود شدن سوئیفت دل خوش كند و بگذارد ایرانیان حداقل در آستانه شب عید و روزهای نوروزی نفس بكشند.
نشست كارشناسی استانبول درست همزمان است با آخرین روزهای كاری سال جاری و دومین نشست سیاسی ایران و 1+5 هم درست در اولین روزهای كاری سال جدید یعنی 16 فروردین ماه در قزاقستان برگزار خواهد شد و در فاصله این دو نشست هم شهروندان ایرانی نوروز و آغاز سال جدید شمسی را به جشن خواهند نشست.
در حدفاصل اكنون تا میانه فروردین و مشخص شدن سمت و سوی چانه زنیهای قزاقستان2 فرصت خوبی است كه گروههای حاشیه ای موثر بر سیاست و اقتصاد خرد و كلان كمك كنند تا فشار بر مردم حداقل در شرایط كنونی كمتر شود؛ به ویژه كه در كنار پیشنهادهای مثبت نمیاندگان كشور و گروه 1+5 برای حل اختلافات هسته ای و چشمك بازار برای رام شدن این روزها شاهد چراغ سبزهای متعدد وزرای خارجه ایران و آمریكا و دیپلماتهای ارشد دو كشور برای برگزاری مذاكره مستقیم وعزم جدی دو طرف برای آب شدن كوه یخ اختلافات حداقل در پرونده هسته ای هستیم.
آرمان:
تذكراتی درباب صندوق توسعه
دكتر بایزید مردوخی*
دولت در لایحه بودجه سال 92 خود پیشنهادی را ارائه داده است مبنی بر اینكه 35 درصد از منابع صندوق توسعه ملی درسال آینده بهصورت ریالی به عنوان تسهیلات به بخشهای مختلف داده شود. پیشنهادی كه با ذات و اصل وجودی تاسیس این صندوق مغایرت دارد و برخلاف قوانین صندوق است. صندوق توسعه ملی به موجب ماده 84 قانون برنامه پنجم توسعه كشور به وجود آمده است. این ماده برخاسته از سیاست كلی ابلاغ شده توسط مقام معظم رهبری است كه تاكید داشتند 20 درصد از درآمدهای نفتی سالانه به صندوق توسعه ملی واریز شود و برای ایجاد ظرفیتهای تولیدی، كمك به توسعه كشور، سرمایهگذاری بخش خصوصی و صادرات خدمات فنی و مهندسی و بهصورت ارزی و نه ریالی تسهیلات داده شود. در این ماده ممنوعیتهایی هم در مورد برداشت از این صندوق عنوان شده است. ممنوعیتهایی كه همه قانونی است و در هیچ كشوری هیچ مقام دولتی به صراحت اقدام و عملی در جهت مخالفت با ممنوعیتهای قانونی برنمیدارد و هیچ كس نباید اقدامی معارض قانون انجام دهد. یكی از این ممنوعیتها، ممنوعیت تبدیل منابع ارزی این صندوق به ریال است. ممنوعیت قانونی این موضوع به صراحت در ماده 84 قانون برنامه پنجم توسعه ارائه شده و هر عملی خلاف آن، زیر پا گذاشتن قانون است. دومین ممنوعیت، دستور به پرداخت منابع صندوق به بخشهای مختلف اقتصادی و اشخاص گوناگون است. چون طبق قانون تمامی پرداختهای صندوق باید از طریق بانكهای عامل صورت بگیرد و بانكها هم منابع صندوق را به طرحهایی تخصیص میدهند كه دارای توجیهات اقتصادی و فنی لازم باشد و از همه مهمتر آنكه این طرحها همه باید طرحهای سرمایهگذاری باشند و نه امور جاری. ممنوعیت سومی كه برای استفاده از منابع این صندوق در نظر گرفته شده این است كه دولت مجاز به برداشت از منابع این صندوق نیست. خواه این برداشت برداشتی بهصورت بلاعوض باشد یا به صورت وام یا بهصورت طرح عمرانی. آنچه عنوان شده همه ممنوعیتهایی است كه در استفاده از منابع صندوق به آن اشاره شده و نكته مورد توجه در این میان آن است كه با نگاهی به این قوانین و محدودیتها پیشنهاد دولت برای برداشت 35 درصدی از صندوق توسعه ملی و ارائه آن به صورت تسهیلات در قالبی كه دولت عنوان كرده است هیچ وجاهت قانونی ندارد و هر اقدامی در این راستا مخالف قوانین كشور، قانون برنامه پنجم توسعه و خلاف منطق اقتصادی صحیح است. اما این موضوع در حالی است كه در بحث پرداخت عیدانه به مردم مبالغی از این صندوق برداشت و به ریال تبدیل و سپس بین مردم توزیع شد. نكته آنجاست كه در مطلوب و پسندیده بودن طرح كمك به مردم و تامین معیشت آنها هیچ جای بحث و تردیدی وجود ندارد اما ای كاش دولت این منابع را از محل دیگری تامین كرده بود. برداشت امور جاری از صندوق توسعه ملی یا برداشتهایی مانند آنچه در بودجه پیشبینی شده تاثیرات بسیاری بر جای میگذارد كه كمترین آن این است كه برداشت از این صندوق برای امور جاری به یك عادت نادرست تبدیل میشود.
بهار:عرب ها نگران تفاهم ایران و غرب
«عرب ها نگران تفاهم ایران و غرب»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم امیر موسوی است كه در آن میخوانید؛پیشینه مذاكرات ایران با طرفهای غربیاش نشان داده كه هرگونه تفاهم جمهوری اسلامی ایران با آنها سبب نارضایتی عربها میشود. زیرا اعراب در طول دهههای گذشته از روابط متشنج میان ایران و آمریكا در حوزههای مختلف اجتماعی، سیاسی و... استفادههای كلانی كردند. اگرچه آنها با همین روش امتیازات زیادی هم به آمریكاییها دادند. اما به دلیل برخی منافع شان هر تفاهمی حتی جزئی كه قرار بود بین ایران با غربیها رخ دهد عربها احساس نگرانی میكردند.
كشورهای عربی حاشیه خلیجفارس همیشه نگران این بودند كه اگر تفاهمی میان جمهوری اسلامی با غرب صورت بگیرد آنها در حاشیه قرار بگیرند. فارغ از این موضوع نزدیكی میان تهران و واشنگتن تهدید جدی برای حاكمان عرب بشمار میرود. چنانكه حتی در زمان ریاستجمهوری آقای خاتمی كه روابط نسبتا خوبی میان ما و آنها برقرار بود، عربها حسننیت خود را به ایران نشان ندادند.
دادن ویزا یا اجازه اقامت به اتباع ایران از جمله كارهایی بود كه میتوانست روابط دو كشور را در موقعیت بهتری قرار دهد و البته هرگز چنین نشد. حتی در كارهای اقتصادی هم ما شاهد بودیم كه عربها تمام سعی خود را میكردند كه روندی یك طرفه باشد. وضعیتی كه در كشورهای عربی مانند سوریه وجود دارد، نشان میدهد كه اعراب به مراتب با شرایط و موقعیت مشكلتری مواجه هستند. انقلاب در كشورهای عربی باعث شده كه برنامههای سران عرب جلو نرود. اینها از یك طرف و از طرف دیگر احتمال تفاهم ایران با آمریكا آن هم در شرایطی كه آمریكا به سراغ ایران آمده است از طرف دیگر باعث نگرانی و حتی دلخوری عربها شده است.
گویی آمریكا دیگر به نظر عربها بهایی نمیدهد و میخواهد با ایران به یك تفاهم برسد. این است كه به نظر میرسد سفر آقای كری به منطقه و رفتن به ریاض و ابوظبی و دوحه تنها برای آرام كردم حاكمان عرب و دادن اطمینان به آنها است. اطمینان از آن جهت كه به آنها بگوید كه آمریكا عرب ها را رها نكرده و آنها را فراموش نمیكند. این اطمینان هم با دادن مانور دریایی آمریكا به 20 كشور منطقه در آب های خلیجفارس نشان دادن یك اطمینان به حاكمان عرب از سوی آمریكاییها است. اما تحلیل نگارنده آن است كه این صحبتها در راستای جنگ روانی علیه ایران است. كشورهای عربی حاشیه خلیجفارس تلاش خود را میكنند شاید این تلاش روی شتاب آمریكا علیه ایران بتواند اثرگذار باشد.
آنها امروز احساس میكنند كه آمریكا در برابر ایران كوتاه آمده است. امروز بحث 20درصد و بحث فردو است؛ نه بحث داشتن برنامه هستهای صلح آمیز. همین مسائل عربها را نگران كرده است. اینها همه نشاندهنده آن است كه آمریكا دارد در برابر ایران عقبنشینی میكند. واقعیت نشان میدهد كه آمریكا میخواهد ایران هستهای را به رسمیت بشناسد. همین موضوع باعث شده كه عربها پروژه ایران هراسی را تقویت كنند. همه اینها در شرایطی است كه جمهوری اسلامی ایران میتواند با یك تحرك دیپلماسی منطقی در جهت ایجاد آرامش در منطقه گام بردارد.
دنیای اقتصاد:چرخه معیوب ریالیسازی نفت
«چرخه معیوب ریالیسازی نفت»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم یاسر ملایی است كه در آن میخوانید؛«ریالیسازی» درآمدهای نفتی، روشی برای مصرف درآمدهای حاصل از صادرات نفت است كه سالهاست در اقتصاد ایران رواج دارد.
در این روش، دولت برای تامین مصارف ریالی خود، ارز حاصل از صادرات نفت را در اختیار بانك مركزی قرار میدهد و معادل ریالی آن را با نرخ ارز مصوب دریافت میكند و آن را صرف مخارج خود میكند. در این شرایط، پایه پولی در اقتصاد افزایش یافته و بانك مركزی برای كنترل تورم حاصل از این فرآیند، به فروش بخشی از ذخایر ارزی خود در بازار اقدام میكند. این ارز توسط واردكنندگان خریداری شده و عموما صرف وارد كردن كالاهای مصرفی به اقتصاد ملی میشود.
اگر این چرخه را مرور كنیم، درمییابیم كه ثروت نفت، در این چرخه تبدیل به سه محصول شده است: كالاهای مصرفی خارجی، تورم داخلی و سرمایهگذاریهای دولتی كه نه تنها در ایران، بلكه در تمام دنیا به عنوان ناكارآترین گونه سرمایهگذاریها شناخته میشوند. این روش مصرف درآمدهای نفتی باعث ایجاد تورم، فشار و آسیب به تولید ملی، دامن زدن به نابرابری و هدر رفتن ثروت نفت خواهد شد. كشور ما، با نزدیك به ۴۰ سال تجربه در بهكارگیری این رویه، میتواند عبرتی برای سایر كشورهای نفتی در حال توسعه باشد.
ایده صندوق توسعه ملی، برخاسته از درك این چرخه معیوب و مضر است و قصد دارد اقتصاد ملی را از این گرداب نجات دهد. در اساسنامه این صندوق آمده است كه سالانه ۲۰ درصد از درآمد سالانه صادرات نفت به این صندوق واریز میشود و تسهیلات این صندوق محدود به سرمایهگذاران بخش خصوصی خواهد بود. همچنین، طبق اساسنامه صندوق، «اعطای تسهیلات موضوع این ماده فقط به صورت ارزی است و سرمایهگذاران استفادهكننده از این تسهیلات اجازه تبدیل ارز به ریال در بازار داخلی را ندارند.»
طی دو سال گذشته، دولت در قالب لوایح بودجه سالانه، با تخصیص بخشی از منابع صندوق به «تسهیلات ریالی»، اساس و بنیان تشكیل این صندوق را نقض كرده است و در صورت عملی شدن پیشنهاد لایحه بودجه سال ۹۲، در اختصاص ۳۵ درصد از منابع صندوق توسعه ملی به تسهیلات ریالی، عملا باید این صندوق را شكست خورده قلمداد كرد.
توجه دارید كه هرچند ممكن است عناوین چشمنوازی چون سرمایهگذاری در كشاورزی، صنعت و معدن برای این سیاست برگزیده شود؛ اما ماهیت آن، چیزی جز چرخه معیوب ریالیسازی درآمدهای نفتی، با تمامی اثرات منفی آن، از جمله تورم نخواهد بود.راهحل تامین منابع ریالی برای سرمایهگذاریهای توسعهای و تولیدی، چیزی جز تقویت نهادهای پولی و مالی داخلی و آزادسازی نرخ بهره برای جذب سرمایههای سرگردانی كه در بازارهای غیرمولدی چون ارز، طلا و خودرو در گردش هستند، نیست.