در زمان برگزاری دادگاه سلاخان خرسهای سمیرم، نخستین معضلی که از دید کارشناسان و دوستداران حیات وحش مطرح میشد، جریمههای ناچیزی بود که برای شکار گونههای بسیار ارزشمند، کمیاب و حتی گاه در معرض انقراض در نظر گرفته شده است؛ جریمههایی که گاه اگر ده برابر هم شوند، به پای نرخ یک تفنگ شکاری دم دستی هم نمیرسند!
به گزارش «تابناک»، شکار گونههای کمیاب و گاه در معرض انقراض حیات وحش کشور از جمله موضوعاتی است که حتی برای کسانی که آشنایی چندانی با مسائل زیستمحیطی ندارند، مهم است، چراکه مگر میشود خبر شکار شوکاهای باردار را خواند، تصاویر دردناک سلاخی توله خرسها را دید، از افسانههای بزرگترین ببر جهان که منقرض شده یا شیری که در قرون متمادی روی پرچم کشورمان نقش گرفته بود ولی امروزه تنها در سیرک برخی نقاط یافت میشود، شنید و نگران نشد؟
ایران به عنوان سرزمینی با تنوع گسترده آب و هوایی که در مرز ارتباطی قارههای بزرگ جدا شده از پانگهآ (تمامی قارهها بر اثر حرکت صفحات تشکیل دهنده پوسته زمین، از خشکی بزرگی جدا شدهاند که پانگهآ نام داشت؛ تصویر مقابل) قرار گرفته، نه تنها از تنوع زیستی گستردهای بهره میبرده است، بلکه همواره به عنوان موطن گونههای منحصر به فردی شناخته میشده که متأسفانه بسیاری از آنها نتوانستهاند در مقابل سه دسته عوامل (محیطی، ذاتی و انسانی) منجر به انقراض دوام آورده و امروز خودنمایی کنند.
گربه پالاس
نگاهی به آثار کشف شده در کشورمان، از بزرگترین کرگدن جهان («ایرانوتروم» که نام سرزمینمان در آن گنجانده شده است) گرفته تا فیلهایی که بسیار بزرگتر از انواع امروزی بودهاند، از شترمرغ که سیمرغ را حاصل نگاه اسطوره پرورانه به آن دانستهاند (شترمرغ ساکن فلات ایران مدتهای طولانی است که منقرض شده ولی به تازگی نوع وارداتی آن را به ذهن مردمان بازگردانده است؛ هرچند از جنبه غذایی!) تا ببر و حتی به نوعی شیر ایرانی که با سرنوشت تلخشان تا اندازه بسیاری آشنایی داریم، همه و همه خسارتی را یادآور میشوند که نه تنها جبرانشدنی نیست، بلکه به نوعی مایه سرافکندگی گذشتگان بوده و زنهار بزرگی برای حفاظت از ثروتهای موجود خواهد بود؛ به شرطی که نیم نگاهی به گذشته انداخته و در آینده به افقهای بزرگتری بیندیشیم.
گوزن زرد ایرانی
سخن از پاسداشت میراث جانداری است که خیلی خیلی پیشتر از انسان ساکن کره خاکی بوده، ولی به مرور قافیه را به انسان هوشمند باخته، چراکه نه تنها مستقیم توسط این عامل تهدید به انقراض میشود، بلکه غیر مستقیم نیز با از بین رفتن پناهگاهها و عرصه حیات و تولید مثل توسط انسان، گام به گام با نابودی نزدیکتر شده و به تدریج کمیاب و نایاب شده و فرجامی رقم میخورد که مطلوب هیچ کس نیست؛ حتی شکارچیان!
روباه شنی
جدای از این نگاه ناامید کننده، حفظ گونههایی که ماندهاند، بسیار ضروریتر از احیای جانورانی است که فلات ایران را بدرود گفتهاند و لازمه این امر در وهله نخست، تکیه بر تجربیات موفق دیگر کشورهاست؛ تجربهای مانند مجازاتهای بسیار سنگین و کمرشکن برای کشتار پاندا در چین، با توجه به اینکه برخی آیینهای بومی مردمان چشم بادامی بر فواید بیشمار برگرفته از این خرس گیاهخوار استوار شده است.
اینجاست که در وهله نخست حفظ شرایط موجود، بیشترین اولویت را از آن خود خواهد کرد که آن میسر نخواهد شد، مگر با وضع جریمههای بسیار سنگین برای خاطیان؛ چه آنان که با تلهگذاری یا شکار به گونههای گوناگون حیات وحش دست درازی میکنند و چه افرادی که با تخریب محیط زیست غیر مستقیم این تهدید را بر پیکره میراث باستانی طبیعت روا میدارند.
گور ایرانی
در چنین شرایطی، بسیار روشن است که جریمه در نظر گرفته شده برای صید و شکار این مخلوقات خداوند، میتواند بهترین معیار برای سنجش کارکرد کنونی ما و پیش بینی آینده محیط زیست کشورمان باشد.
این در حالی است که روز گذشته، برخی جزییات تازهترین نرخ نامه مصوب شورای عالی حفاظت محیط زیست منتشر شد تا تصور دوستداران محیط زیست ـ به ویژه با تورمی که در سال اخیر دیدهایم ـ با واقعیت مصوب در نشست مسئولان، به مانند سالهای قبل هیچ همخوانی نداشته و موجبات شگفتی فراهم شود.
شاه روباه
عجیبترین نکته این مصوبه آنجاست که بر مبنای پیشنهادی استوار شده که سازمان حفاظت محیط زیست در نیمه ماه نخست تابستان امسال (چهاردهم تیر) به کمیسیون امور زیربنایی، صنعت و محیط زیست ارائه کرده و البته تأیید هیأت دولت را به همراه داشته؛ اما کیست که نداند نرخهای امروزی هیچ شباهتی حتی به روزهای پایانی تابستان هم ندارند و اصلا مبنای انتخاب جریمه به این شکل منطقی نیست.
سیاه گوش
اوج بیمنطق بودن ماجرا را هنگامی درخواهیم یافت که دستکم ارزش یکی از موجودات نامبرده در آن را بتوانیم برآورد کنیم؛ مثلا بدانیم که وقتی هنوز پلنگهای باقی مانده در کشورمان را سرشماری نکردهایم، تعیین جریمه، آن هم پنج میلیون تومانی، بسیار اشتباه است، چراکه بر خلاف باور عمومی، بیشتر جانوان منقرض شده تا آخرین عدد کشته یا هلاک نشدهاند، بلکه برهم خوردن محیط زیست این جانوران، ممکن است سبب شده باشد که جفت گیری نکرده و در نهایت نسلشان برافتد!
مرال
با این مقدمه دقت کنید که بر خلاف کروکدیل دریاچه خشک شده هامون که نمیدانیم منقرض شده یا در حال انقراض است، تمساح پوژه کوتاه (گاندو) ساکن آبراههها و سد پیشین در سیستان و بلوچستان، سیصد عدد برآورد شده و به محدوده خطر بحرانی نرسیده اما یک سیلاب گلالود (که در آن منطقه کم سابقه نیست) میتواند بچه تمساحها را خفه کرده و...؛ با چنین شرایطی حفظ جان یکی از درندههای رودخانهای منحصر به فرد کشورمان (که برخی اژدهای شاهنامه را برگرفته از آن میدانند) چند میارزد؟ ده میلیون یا بیشتر؟
گربه شنی
بیایید به یوز ایرانی برسیم که بسیاری اوقات آوازه جهانی اش مایه بالندگی بسیاری از ما شده است؛ همان موجودی که از فرط استثنایی بودن بین سگسان بودن یا نسبت دادنش به گربه سانان تردید بوده و به نوعی حد واسط خلقت به شمار میآید؛ گرانترین جانور در جدول جریمهها که اگر کنایه به خودروسازان نباشد، نرخی معادل بهای ارزانترین خودروی تولید داخل برایش در نظر گرفته شده اما آخرین سرشماریها و حدس و گمانهای منتشره درباره آن، حکایت از این دارد که حاصل سالها نگاه محافظتی ویژه به آن، کاهش نزدیک 50 درصدی جمعیت آن بوده است!
خرس سیاه بلوچی
بیایید به نرخ جریمه در نظر گرفته شده برای خرسهای ایرانی هم نگاهی بیندازیم؛ خرس قهوهای به رغم آنکه آمارهای مطرح درباره آن به سالها پیشتر برمیگردد، با پنج میلیون تومان و خرس سیاه (بلوچی) که نمیدانیم منقرض شده یا خیر، شش میلیون تومان ارزش گذاری شده است؛ در شرایطی که اگر نرخ در نظر گرفته شده برای این جواهرهای باقی مانده را با نرخ یک رأس گاو معمولی قیاس کنیم، قطعا از بررسی دیگر موارد مطرح در جدول انصراف خواهیم داد!
جبیر
از این جانوار که بگذریم، نرخ گوزن بینظیر ایرانی، گور باستانی، شوکا، مرال، سیاه گوش، گربه پالاس، روباه شنی، جبیر، فوک، عقاب، شاهین، دلفین، لاک پشت، قرقاول، کبک و... آنقدر ناچیز است که یک گوسفند نحیف یا پروار، یک سگ شناسنامه دار، یک میمون وارداتی و مواردی اینچنین، دست کم در مقام قیاس با این نرخ نامه، گرانتر خرید و فروش میشوند!