تیم ملی بسکتبال جوانان ایران نمایشی دور از انتظار در جام جهانی داشت و با کسب رده پانزدهم در بین شانزده تیم به کارش در این تورنمنت بزرگ پایان داد.
کد خبر: ۱۶۴۲۹۲
به گزارش ایران اکونومیست؛ تیم ملی بسکتبال جوانان ایران به عنوان قهرمان آسیا شانس بزرگی آورد که در جام جهانی آخر نشد. در تورنمنتی که کره جنوبی و ژاپن نمایشی قابل قبول داشتند و حتی کرهایها توانستند ایران را به عنوان قهرمان قاره کهن شکست دهند ایران با کسب یک پیروزی برابر تیم ضعیف مالی در جایگاه پانزدهم ایستاد تا نسلی که انتظار میرفت تاریخ ساز بسکتبال باشد با کسب تجربهای تلخ از سرزمین تاریخ بازگردد. یک پله سقوط در کنار نمایش نا امید کننده ارمغان تیم ملی بسکتبال زیر 19 سال ایران از جام جهانی مصر بود که نتیجه اتفاقهای متعدد و زنجیروار است که باید بیشتر از همیشه به آنها توجه شود. دیگر تجربه بودن جامهای جهانی برای بسکتبال ایران کافی است اما همچنان تیمهای کشورمان در این مسیر قرار دارند و نیاز است تغییری اساسی در این نگاه ایجاد شود. اما نیازهای موفقیت در آینده چیست؟
*استفاده از مربیان با دانش
رضا نوری برای تیم ملی بسکتبال جوانان ایران زحمت کشیده و کسی نمیتواند تلاشهای او را انکار کند اما تیم ملی ایران نیاز به یک مربی با دانشتر از او و حتی نناد ترونیچ دارد. درباره مساله کادرفنی تیم ملی باید به موارد متعددی توجه کرد. اول اینکه مربیانی باید در ردههای جوانان باشند که کار با این رده را بلد باشند، جوان، با انگیزه و با دانش باشند. در کلینیکهای مختلف مربیگری شرکت کرده باشند و بدانند باید با یک بازیکن جوان چگونه رفتار کنند. هیچ کدام از این موارد در کادرفنی تیم ملی ایران دیده نمیشد. نناد ترونیچ هم به عنوان یک مربی خارجی بیشتر یک مدرس است و تجربه زیادی در میدانهای بزرگ نداشته و عملکرد تیم ملی نشان داد برنامههای او نتیجه بخش نبودهاست. به هر حال نباید فراموش کرد که در قهرمانی آسیا نیز باوئرمن بود که توانست تیم ملی جوانان را از آن بحران خارج کند و به قهرمانی برساند نه رضا نوری.
*ثبات مربی
نکته دیگر درباره مربیان رده های پایه ثبات آنها است. تیمهای ملی ایران باید مربیان با دانش داشته باشند که به خوبی در ردههای سنی مختلف کار کنند و در کنار این موضوع باید ثبات داشته باشند. به نظر میرسد وقت آن رسیده که تغییرات مستمر در کادرهای فنی تیمهای ملی تمام شود. اینکه هر دوره یک مربی به جام جهانی برود تا تجربه حضور در این تورنمنت بزرگ در کارنامهاش ثبت شود نتیجه بخش نیست. ثبات مربی باعث میشود که کادر فنی تیم ملی با شناخت کامل از جام جهانی برنامه ریزی کند و بدون هیچ ذهنیتی گام به این رویداد بزرگ نگذارد. حاتمی سرمربی تیم در جام جهانی 2013 بود، کوهیان به جام جهانی 2015 رفت و نوری جام جهانی 2017 را تجربه کرد. آیا اگر یک مربی(البته با دانش و کاربلد) برای تمام این جامها با تیمهای جوانان کشورمان کار میکرد نمیتوانست نتیجه بهتری بگیرد؟
*آمادهسازی بهتر
تیم ملی جوانان ایران برای حضور در جام جهانی پراگ در سال 2013 برنامههای تدارکاتی خوبی داشت و بعد از اردوهای خوب در اروپا در جام جهانی به میدان رفت. آن تیم شاید پنج مهره کلیدی داشت و فاصله نفرات اصلی با نیمکتش بسیار زیاد بود اما توانست دو بار آرژانتین را شکست دهد و برابر تیمهای قدرتمند هم به خوبی بجنگد. در نهایت هم بهترین نتیجه را کسب کرد و یازدهم شد.
قطعا هرچقدر روند آمادهسازی بهتر باشد جوانان ایران بهتر کار میکنند و بیشتر میتوانند برای تیمهای قدرتمند روحیه داشته باشند نه اینکه در سه مسابقه حتی به امتیاز 50 هم نرسند. این نسل از جوانان ایران به این دلیل که خیلی زود وارد رقابتهای باشگاهی شد این امید را ایجاد کرد که بهتر از نسلهای قبلی شود. این اتفاق هم افتاد. بازیکنان جوان یک تیم در لیگ دسته یک را تشکیل دادند و رشد کردند اما رشد آنها در یک جا متوقف شد. یکسری کمتر بازی کردند و در کنار برنامههای کم ملی رشد نکردند. برنامه آماده سازی تیم که خواسته رضا نوری بود و توسط فدراسیون مهیا شد برای حضور در جام جهانی کافی نبود و ملیپوشان بعد از 5 باخت برابر تیمهایی که در صربستان جایگاهی نداشتند راهی مصر شدند.
حتی این تیم قبل از قهرمانی آسیا نیز برنامه خاصی نداشت و چوبش را زمانی که در آستانه حذف قرار داشت خورد و باوئرمن نجاتش داد اما آن اتفاقها هم برای کادرفنی تیم ملی جوانان تجربه نشد و کسی از آنها درس نگرفت. با این حال باید تاکید کرد که فدراسیون بسکتبال آنچه که سرمربی تیم ملی جوانان خواسته بود را برایش مهیا کرد و به همین دلیل نمیتوان هم درباره برنامهریزی به طور کامل فدراسیون را مقصر دانست چرا که کادرفنی تیم ملی همین برنامهها را برای جام جهانی ارائه داده بود که همه آنها عملی شد.
*ضعفهای فنی
این نکته نیز مهم است که تیم ملی ایران در دفاع و حمله هیچ برنامه درستی نداشت. وقتی در سه مسابقه نخست مجموع امتیازهای تیم ملی زیر 50 است یعنی در حمله برنامه خاصی صورت نمیگیرد. وقتی تیم ملی در نیمه دوم هیچ حرفی برای گفتن ندارد یعنی کادرفنی تیم ملی در نیمه مربیان بازی را واگذار کرده و نتوانسته کاری از پیش ببرد. وقتی ملیپوشان در نیمه دوم از نظر بدنی تحلیل می رفتند یعنی کار بدنسازی تیم ملی ضعیف بوده و مربی بدنساز تیم ملی و افرادی که برنامه آماده سازی تیم را طراحی کردهاند از جمله ترونیچ باید پاسخگو باشند.
تیم ملی بسکتبال جوانان ایران در سال 2014 فینال آسیا را به چین باخت اما در جام جهانی 2015 این کشور را شکست داد. درست است که چینیها ژوکی را به یونان نبرده بودند اما تیمی قدرتمند راهی جام جهانی کردند که برابر ایران باخت. اما در این دوره تیم ملی کره جنوبی که در آسیا برابر ایران باخته بود قهرمان آسیا را شکست داد و حالا کادرفنی باید پاسخگو باشد که در این یک سال چه اتفاقی افتاده که برابر تیم آسیایی نیز تن به شکست دادهایم.
تیم ملی ایران در دیدار برابر مالی هم تنها در کوارتر اول خیلی خوب بود و در ادامه راه رقابتی نزدیک داشت و نمیتوانست خودش را به حریف ضعیف تحمیل کند. تمام اینها نشان میدهد که تیم ملی جوانان کشورمان در کنار نداشتن برنامههای تدارکاتی ضعفهای فنی زیادی هم داشت. ضعفهایی که در قهرمانی آسیا هم دیده شد اما در این یک سال برنامهای برای از بین بردن آنها انجام نشد. به همین دلیل است که ژاپن برابر ایتالیا کاری میکند کارستان و تا آستانه شکست دادن این تیم که فینالیست شد پیش میرود اما ایران برابر ایتالیا بازنده کامل میشود. قطعا کادرفنی باید پاسخگوی این موارد باشد.
*ترکیب اصلی پیدا نشد!
شاید همین اتفاقها باعث شد که کادرفنی تیم ملی ایران در جام جهانی به یک ترکیب شروع کننده اصلی و ثابت نرسد. تیم ملی در هر مسابقه ترکیبی متفاوت داشت و بازیکنان شروع کننده تغییر میکردند. بازیکنی که در مسابقه قبلی زمان زیادی به میدان نمیرفت در مسابقه بعدی شروع کننده بود یا بازیکنی که نفر ثابت مسابقات تیم ملی بود در یک مسابقه نیمکت نشین محض میشد. قطعا این مساله نیز نقطه ضعف تیم ملی و البته کادرفنی ایران بود که در جام جهانی به طور کامل مشهود شد. شنیده میشد که سرمربی تیم ملی برخی بازیکنانش را در جریان مسابقات تنبیه کرده و به آنها زمان بازی نمیدهد. حتی گفته شد که او اعتقاد داشته یکی از بهترینهایش رفتار خوبی در ترکیب تیم ندارد و باید تنبیه شود اما سوال اینجاست که اگر واقعا اینطور است سرمربی تیم ملی در این چند سال که مسوول پرورش این بازیکن بوده چه کاری در بعد اخلاقی کردهاست؟ مگر یک سرمربی تنها مسوول فنی تیم است یا اینکه باید بعد شخصیتی بازیکنان جوان و نوجوان را نیز پرورش بدهد؟ شاید به همین دلیل است که تیم ملی ایران در جام جهانی مصر شخصیت تیمی نداشت و هرکس در زمین برای خودش کار میکرد.
*بچه مغرورهای ناکام
در کنار ضعف کادرفنی و برنامهریزیهای فدراسیون باید انتقادی جدی به خود بازیکنان هم وارد کرد. بسیاری از افرادی که با این تیم از نزدیک در ارتباط بودند و برخی که در مصر عملکردشان را زیر نظر داشتند تاکید کردهاند که شخصیت برخی از بازیکنان کلیدی این نسل از جوانان ایران به دور از شخصیت واقعی یک قهرمان ملی است. غرور کاذبی که بسیاری از آنها بعد از قهرمانی در آسیا بدست آوردند باعث شد تا در یک سال گذشته هیچ رشدی نداشته باشند. بسیاری از این جوانان خود برای رشد و پیشرفت بسکتبالشان هیچ کاری انجام ندادند و حتی برخی معتقد بودند که نیازی به یادگیری ندارند و همه چیز را به خوبی بلد هستند. به همین دلیل هم در جام جهانی برابر بازیکنان بزرگ آمریکایی و اروپایی حرفی برای گفتن نداشتند و تنها آمارشان را برابر نفرات ضعیف تیمهای آفریقایی و آسیایی پر میکردند اما در نهایت باعث برد تیم ملی هم نمیشدند.
محمود مشحون به عنوان رییس فدراسیون بسکتبال همیشه شخصیت واخلاق قهرمان ملی را بالاتر از عناوینش میداند و همیشه تلاش کرده تا ملیپوشان بسکتبال با شخصیت و حرفهای باشند و در این راه هم موفق بوده اما برخی از این جوانان کمی از راه اصلی بسکتبال دور شدهاند که قطعا باید در ادامه مسیر قهرمانی به راه بیایند و با دوری از غرور کاذب در مسیر یادگیری قرار بگیرند. مطمئنا ملیپوشان در رده سنی کنونی بیش از حضور در فضای مجازی به حضور در سالنهای بسکتبال و تمرینهای مداوم نیاز دارند. البته نباید هم فراموش کرد که همین تیم بازیکنانی بسیار با شخصیت و حرفهای دارد که در جریان مسابقات تمام فکر و ذکرشان بازی کردن بود نه پاسخ دادن به انتقادها.
*جای خالی یک ستاره
درباره تیم ملی جوانان این دوره نیز میتوان به نبود یک ستاره در ترکیب تیم ملی اشاره کرد. در دورههای قبلی نسل جوان بسکتبال کشور چند بازیکن محوری و موثر داشت که در شرایط حساس تیم را از بحران خارج میکردند. در سال 2013 سجاد مشایخی،بهنام یخچالی، صالح فروتن، وحید دلیرزهان و محمد یوسفوند 5 نفر اصلی بودند که هر کدام به تنهایی این نقش محوری را بازی میکردند و موثر بودند. قدرت رهبری و امتیازآوری مشایخی و یخچالی در خیلی از شرایط حساس دست کادرفنی را هم می گرفت.
در سال 2015 تیم ملی ایران تقریبا همین شرایط را داشت. با اینکه صمد سرودی و مهیار مهر را به دلیل مصدومیت از دست داد اما محمد یوسفوند، علی اللهوردی، نوید رضاییفر و محمد رضایی راداشت که نفرات موثر بودند. اما در این تیم که همیشه تاکید میشد 12 بازیکن نزدیک به هم دارد جای خالی یک یا دو ستاره احساس میشد. شاید اگر این تیم مثل نسلهای قبلی چند بازیکن با سطح بالاتر داشت میتوانست در شرایط حساس بهتر کار کند.
*فرصتی برای منتقدان
جام جهانی جوانان به پایان رسید و همه اهالی این رشته میدانند که تیم ملی کشورمان دور از انتظار بازی کرد. قطعا اگر این تیم تاریخ سازی میکرد و به جمع هشت تیم نخست جهان میرسید بیش از هرکس فدراسیون خوشحال میشد و پز این موفقیت را میداد. همانطور که بعد از قهرمانی در آسیا پز داد و باعث شد بسیاری از منتقدان مدتی سکوت کنند. حالا هم خود فدراسیون بیشتر از همه برای این نتیجه بسیار بد ناراحت است و باید به دنبال برنامهریزی بهتر برای ردههای بعدی باشد. دوران تجربه بودن جام جهانی تمام شده و باید تیم ایران به دنبال نتیجه باشد. اما نکته اینجاست که از شروع شکستهای تیم ملی فرصت برای برخی منتقدان ایجاد شده که دوباره خودنمایی کنند و وارد میدان شوند. حاشیهنشینهایی که در این سالها منافعشان از بسکتبال تامین نشده دوباره خودنمایی میکنند و انگشت اتهام به سمت همه حتی دوستان خود میبرند. کسی از آنها نمیپرسد چرا زمانی که در فدراسیون بودند و در بسکتبال نقشی داشتند مدیریت مشحون بهترین بود و حالا همان مدیریت در زمان حاشیهنشینیشان بد شده اما باید این سوال پرسیده شود که منافع شخصی انقدر اهمیت دارد که منافع ملی فراموش شده و انتقاد درست به سهمخواهی تبدیل شدهاست؟ بسکتبال همانقدر که به برنامهریزی نیاز دارد به کارشناسان و منتقدان واقعی هم نیاز دارد که در مسیر رشد به آن کمک کنند.