«رأی ما در انتقاد است اما به حساب تأیید گذاشته می شود.» این بار اما تفاوت ها چنان آشکار است و رقابت به قدری جدی است که رای به هر گفتمان پیام خاص خود را دربردارد و قابل تفسیر به غیر نیست.
کد خبر: ۱۵۷۹۵۰
اشاره: این یادداشت قبلا منتشر شده بود و اینک با اندکی تغییر و خلاصه نویسی، بازنشر می شود.
یک
روزمانده به انتخاب رئیس جمهور ایران، هم میهنان یا تصمیم قطعی به رای
دادن گرفته اند که همان گزینه امید ماست اما گروهی هم هستند که تصمیم
ندارند رأی دهند. این نوشتار 7 نکته را با تنها با این گروه در میان می گذارد:
1- «انتخابات،
کاری سیاسی است و من با سیاست کاری ندارم». این یکی از استدلالات یا
توجیهات کسانی است که رأی نمی دهند. درباره این گزاره اما می توان گفت:
اولا انتخابات تنها با سیاست سر و کار ندارد با سرنوشت ما کار دارد.
ثانیا
با ما سیاست کار نداشته باشیم سیاست اما با ما کار دارد. سیاست درباره
برگزاری کنسرت موسیقی تصمیم می گیرد. سیاست، ترکیب هیات مدیره باشگاه های
مهم فوتبال را تعیین می کند. سیاست بر شاخص بورس تاثیر می گذارد. سیاست،
کتاب بزرگ ترین نویسنده ایران را در کشو نگاه می دارد.
پس، هر قدر
هم از سیاست دوری گزینیم سیاست جایی و روزی گریبان ما را می گیرد. حال که
نمی توانیم سیاست را ترک کنیم دست کم هر دو سال یک بار ناگزیریم با سیاست
رو به رو شویم. بهتر است این مواجهه در قالب صندوق های رأی باشد.
2-
« انتخابات برای من چه فایده ای دارد؟» این هم یکی دیگر از پرسش ها یا
دلایل رای ندادن است. آیا از پیروزی این جریان یا کنار زدن آن جریان خوش
حال یا ناراحت نمی شویم؟
پس حداقل فایده معنوی دارد. اگر بر حال و
هوای اقتصاد و بازار سرمایه تاثیر بگذارد می تواند فایده مادی هم داشته
باشد. مگر انتخابات 24 خرداد 92 به توافق هسته ای یا برجام نینجامید؟
3- «
اصلاح باید ساختاری باشد و با مجلس و دولت کار بسامان نمی شود.» این گزاره
را بیشتر از زبان مخالفان تمامیت نظام می شنویم. طبعا انتخابات در چارچوب
یک نظام سیاسی برگزار می شود و ذیل آن قابل تعریف است. اما کدام راه خشونت
بار است و کدام نیست؟ اساسا اصلاح مگر از راهی غیر انتخابات می گذرد؟
4-
« در درستی نتایج اعلام شده تردید دارم». برگزار کننده انتخابات دولت و
وزارت کشور است.ضمن این که هر چه نرخ مشارکت بالاتر باشد احتمال تخلف کاهش
می یابد.
5-
«رأی ما در انتقاد است اما به حساب تأیید گذاشته می شود.» این بار اما
تفاوت ها چنان آشکار است و رقابت به قدری جدی است که رای به هر گفتمان پیام
خاص خود را دربردارد و قابل تفسیر به غیر نیست.
6- «مگر
چه اتفاقی می افتد؟». این نیز یکی دیگر از توجیهات برای رای ندادن است.
اما آیا تفاوتی ندارد که افرادی بخواهند روی رییس سازمان انرژی اتمی سیمان
بریزند و او را در قلب رآکتور اراک مدفون کنند و افرادی در اندیشه تعامل با
دنیا باشند؟
اگر هم با رای دادن اتفاق خاصی نیفتد با رای ندادن ممکن است اتفاقاتی بیفتد که از اراده مردم خارج است.
7- «رد
صلاحیت ها و برخی محدودیت ها برای فعالان سیاسی دل و دماغی باقی نگذاشته
است.» اما وقتی خود رد صلاحیت شده ها و فشار کشیده ها قصد رای دارند انتظار
نمی رود منتقدین دیگر اصطلاحا کاتولیک تر از پاپ باشند.
گفتار یک
روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری را با این جمله به پایان می رسانم: «رای
می دهیم چون می خواهیم زندگی کنیم و آدمی به امید زنده است.» این بار اما
امید تنها امید نیست و موضوعیت یافته است.
اگر بخواهیم صریح تر
بگوییم می توانیم گفت آنان که رأی نمی دهند در واقع گمان می کنند که رای
نمی دهند اما چه بسا رای ندادن آنان در عمل به سود همان گفتمانی تمام شود
که در اعتراض به آن نمی خواهند رای دهند. برای حل این پارادوکس (قضیه تناقض
نما) تنها تا پایان انتخابات جمعه فرصت هست و اگر حل نشود روزهای بعد
جبران پذیر نیست...