« الآن کسی باور نمی کند که حرفی را بزنید ولی در تیم کسی نباشید. به یک
کمبود یا یک اشتباه اشاره کنی اما از جایی خط نگرفته باشی. تا دهان باز کنی
می گویند این طرفدار اوناست!
معلوم نیست که چقدر گرفته که اینها را
بگوید! بس که قلم ها را فروختند و زبان ها را برای خوش آمد این و آن
چرخاندند باورشان نمی شود که بعضی ها از روی مصلحت و دل سوزی و بدون خود
فروشی حرف می زنند.
همه باید از ترس این که مُهر طرفداری و جیره
خواری روی پیشانی شان نخورد خفه شوند و این همان چیزی است که آنهایی که سر
کارند می پسندند.»
این تازه ترین سخنان جناب مهران مدیری در برنامه
«دورهمی» است که پیش از این و در پی ماجرایی دیگر که حمل بر طعنه به نجات
دهنده ایران از تلاطم هسته ای شد، گفته بود از سیاست سر درنمی آورد و برخی
حدس زدند اینها را گفته تا در موسم انتخابات دیگر ناچار از تکرار سخنانی از
این دست نباشد اما دست بر قضا سخنان تازه او با انتخابات هم زمان شده است!
اما
این سوء تفاهم از کجا بر می خیزد که بعضی ها باور نمی کنند سخنان انتقادی
او یک سره از سر مصلحت و دل سوزی باشد یا متقابلا خود او هم تصور می کند
دیگران «قلم ها را فروخته و زبان ها را چرخانده اند»؟
اشاره به چند نکته شاید به رفع این سوء تفاهم کمک کند:
- نخست این که دل سوزی ها و مصلحت سنجی های کمدین – مجری مشهور ما فقط گاهی گُل می کند. نکته ای که پیش تر در مطلب پُر بازدید « مدیری، می میرد- سازش نمی پذیرد» پیش بینی شده بود: «باید منتظر انتخابات باشیم». آیا حالا همان پیش بینی تحقق یافته است؟
اگر
این دل سوزی و مصلحت بینی همه مواقع سال گل کند یا اگر تنها متوجه موضوعات
و افراد خاص نباشد و زبان مبارک شان را به جمیع جهات می چرخاندند این سوء
تفاهم هم چه بسا شکل نمی گرفت. چند سال پیش البته این سوء تفاهم متوجه
فرزاد حسنی هم بود منتها در یک برنامه کوشید زبان را جانب دیگر هم بچرخاند
ولی پس از آن مدت ها از قاب تصویر غایب شد.
- نویسنده محترم آن
مقاله نوشته بود «مهران مدیری را باید درک کرد. چون به هر حال برای حضور در
صدا و سیما و برنامه داشتن به خواست هایی باید تن دهد.»- ( نقل به مضمون)
اما این هم حدی دارد و آرزو شده بود هم خود او و هم سفارش دهندگان احتمالی
به همان حد بسنده کنند.
وقتی رسانه انحصاری باشد حافظ و سعدی هم که
باشی باید ستایشی روانه کنی تا اذن ورود بدهند. با این نگاه اگر سکوت می
کرد می شد به حساب همان هزینه ای گذاشت که باید می پرداخت اما در فقره اخیر
جناب مهران مدیری در مقام دل سوز و مصلحت سنج ظاهر شده و دیگران را به قلم
فروشی و زبان چرخانی متهم کرده است.
این گونه تهمت زنی آشکار را
هم اما چه بسا بتوانیم بگذاریم به حساب اعتماد به نفس فوق العاده مهران
مدیری که اگر نداشت گوینده ساده برنامه های رادیویی باقی مانده بود. اگر چه
آقای مدیری از این اعتماد به نفس فوق العاده خیلی خیر دیده ولی در برخی
گفتارها از اعتماد به نفس مصطلح فراتر می رود و ممکن است برخی نام دیگری بر
آن بگذارند.
- موضوع البته خیلی هم پیچیده نیست. خدای ناکرده کسی
به مهران خان مدیری نمی گوید حرف نزند و انتقاد نکند. این تصور وجود دارد
که یا از او خواسته می شود از این گریزها هم بزند تا کسانی و مدیرانی را
خوش آید و او امتثال امر می کند یا خود برای تضمین تداوم برنامه هر از گاهی
چنین می کند. این را هم درک می کنیم. چون مگر چند تا مهران مدیری داریم و
در یک دوره او نیز از تلویزیون جدا شد. اما ادای دل سوزی و مصلحت بینی را
درنیاورد بهتر نیست؟
برخی هم البته معتقدند هر جا پیمان قاسم خانی
برای مهران مدیری متن نوشته کار خوبی از کار درآمده و هر جا او نبوده
(مانند همین دورهمی) مدیری نتوانسته این خلأ را پر کند و به بیان دیگر
مدیری هر قدر هم مجری و کمدین خوبی باشد در تولید مطلب و نوشتن توانا نیست و
آثار خوبی که به نام او می شناسیم در واقع تولید ذهن پیمان قاسم خانی بوده
و در غیاب او یک جای کار می لنگد و این گونه سخن گفتن ها به خاطر غیبت
نویسنده ای است که بدون او مهران مدیری هرگز موفق نمی شد. تفاوت کیفی آثار
او هم با حضور یا غیبت پیمان قاسم خانی قابل فهم است.
پرسش جدی اما
این است که اگر واقعا از سر دل سوزی است و مصلحت سنجی، مگر این همه آدم
مصلحت بین و دل سوز در جامعه نیست؟ آیا اجازه دارد یا خواسته آنها را هم
دعوت کند تا دو کلمه حرف حساب متفاوت هم مردم بشنوند؟
اگر دعوت نکرده و
نمی کند، نکند ولی ادای دل سوزها را هم در نیاورد. اگرهم آن گونه چهره ها
با موضوعات مورد علاقه برنامه مرتبط نیستند خود او هم سخنان بی ربط نزند و
اگر هم دعوت کرده و اجازه نداده اند ادا یا ادعای استقلال را واگذارد.
با
همه این احوال مهران مدیری را همچنان باید درک کرد. نقش های خوب او را هم
فراموش نمی کنیم. نویسنده این سطور استعداد ارتقای او از آن جوان کناره گیر
فیلم «دیدار» تا شهرت و امکانات امروز را هم می ستاید.
اما چه
کنیم که قلم نافروش ها و زبان ناچرخان هایی هم هستند که از سر خامی خیال می
کنند مدیری خوشایند مدیرانی سخن می گوید تا برنامه اش را حفظ کند یا در
قاب سیما بماند. مگر چند تا صدا و سیما داریم؟!ُ