روزنامه آرمان: فیلم سینمایی «گناهکاران» در گونه سینمای پلیسی جای میگیرد. قریبیان پس از ساخت «چشم هایش» دوباره به عرصه کارگردانی بازگشته و اینبار با فیلمنامهای از سام قریبیان تجربهای جدید در سینمای پلیسی ایران که تقریبا به فراموشی سپرده شده بود را رقم زد.
فیلم داستان دختری را روایت میکند که به طرز مشکوکی به قتل رسیده است و شخصیتهای مختلف از نگاه خود بیننده را به «مرجان فرازمند» نزدیک میکنند.
این کار برخلاف آثار قبلی کارگردان پر پرسوناژاست و شخصیتها به درستی در داستان فیلم تنیده شده است. در این فیلم فرامرز قریبیان در نقش سرگردی خشن بانام «تدین» را ایفا میکند که قصد اصلاح در جامعه را دارد. درباره ساختار و نوع روایت فیلم همچنین چگونگی شکلگیری ایده داستان و نگارش فیلمنامه به ترتیب با فرامرز قریبیان(کارگردان) و سام قریبیان(فیلمنامهنویس و مجری طرح) به گفت و گو نشستیم که از نظرتان میگذرد:
در مصاحبههای گذشته گفته بودید در چهارمین اثر خود به بازگشت سرمایه فکر خواهید کرد. چقدر در این اثر به این مطلب فکر کردید؟
همیشه فکر میکنیم اگر فکر نکنیم که کار درستی نکردیم. از فیلم «چشم هایش» تا فیلم «گناهکاران» حدود دوازده سال به طول انجامید. در آن زمان یک سال اکران فیلم به تعویق افتاد و اذیت شدیم متاسفانه اکران بدی به فیلم ما دادند و فیلم حتی پول خودش را هم در نیاورد. تعدادی از منتقدین فیلم را پسندیده بودند و در جراید هم عنوان شد اما در آن زمان فیلمها طبق درجهبندی اکران میشد و اول درجه «ب» به فیلم ما ارائه شد. ما اعتراض کردیم و حدود هشت ماه تجدید نظر طول کشید تا درجه فیلم به «الف» تبدیل شد.
علت اصلی هم خود فیلم نبود بلکه اختلاف مدیران وقت سینما با یکی از شرکای فیلم بود و من هم هیچگاه در ادارات نمیروم. ما به درجه معترض بودیم و هشت ماه کار به تعویق افتاد بعد هم بالاخره در خردادماه 80 فیلم در اوج امتحانات دانش آموزان و انتخابات به نمایش درآمد. من هم حرفه اصلیام بازیگری است وقتی میخواهم کارگردانی کنم ترجیح میدهم سرمایه گذار خودم باشم برای این که فیلم مستقل باشد. زیرا برخی از تهیه کنندگان افکار و نظرات خودرا به فیلم و کارگردان تحمیل میکنند و من هم همیشه از اختلافات پرهیز میکنم و ترجیح میدهم آثارم مستقل باشد. فیلمنامه خوب هم در این مدت نداشتم. صبر کردم تا سام به ایران بازگشت و فیلمنامه خوبی داشت و خوشم آمد در این مدت بازی در سریال را هم پذیرفتم برای این که بتوانم هزینه فیلم را فراهم کنم.
پس با این وصف تهیه کننده به جای این کمک کند استقلال را از کارگردان میگیرد
متاسفانه در ایران تهیه کننده درست تعریف نشده است. تهیه کننده به معنای سرمایه گذار نیست. تهیه کنندگی یک تخصص است. البته سام بهتر از من اطلاع دارد زیرا در این رشته فوق لیسانس دارد. متاسفانه در فیلمهایی بازی کردم که تهیه کننده هیچ اطلاعی از سینما نداشته از جمله فیلم «مرگ پلنگ» خود تهیه کننده اذعان میکرد که از سینمااطلاعی ندارد.
تهیه کنندگی مهمترین تخصص حرفه سینماست. در کشورهای پیشرفته کمپانیهای فیلمسازی تهیه کننده را استخدام میکنند، درست مانند پیشنهاد کار که به کارگردان ارائه میشود.کمپانی سرمایه گذاری میکند و تهیه کننده عوامل را جمع میکند زیرا متخصص است و میداند که باید چگونه کار را پیش ببرد و چه کسی را استخدام کند تا نتیجه مطلوب حاصل شود.
ما در چهارمین اثر سینمایی شما گونهای از سینما را میبینیم که در سینمای ایران مغفول مانده است ،از انتخاب ژانر پلیسی برای ساخت فیلم بفرمایید.
هرفرد به تواناییهای خود بیشتر واقف است و علایقش را میشناسد. به من اگر فیلمنامه کمدی برای ساخت پیشنهاد بدهند عذرخواهی میکنم و انجام نمیدهم. من از دوران نوجوانی علاقهمند به سینمای پلیسی و وسترن بودم. سینمای وسترن دوره اش به سر آمد و حتی در کشوری که مبدع آن بود هم به ندرت ساخته میشود و از بین رفت. در دورهای دیگر فیلمهای موزیکال مطرح شد که مخاطب استقبال میکرد اما دوره آن فیلمها هم به سرآمد. در دهه 60 و 50 میلادی بهترین فیلمهای تاریخی دنیا با هزینههای بالا ساخته شد و در یک مقطعی عمر آنها هم تمام شد.
تنها فیلمهایی که در همه زمانها مورد استقبال قرار گرفته و فیلمهای خوبی در این گونه سینما ساخته شده و میشود، فیلمهای پلیسی است بهعنوان نمونه «ارتباط فرانسوی» که کاراکترهای اصلی پلیس هستند یا «مظنونین همیشگی»، «هفت» که ما در صحنه سالن سینما از آفیش آن استفاده و عمدا این کار کردیم زیرا یک ادای دین به این فیلم هم میخواستیم انجام دهیم. البته به نوعی تمام فیلمهای پلیسی روی ما تاثیراتی داشته و من به شخصه کارهای پلیسی را دوست دارم و سام هم به دلیل علاقه اش در این زمینه کار کرده و نوشته است.
فیلمنامه را به پسرتان سفارش دادید؟
نه سام چند سال ایران نبود و تحصیلاتش را به سرانجام رساند وقتی به ایران آمد چند فیلمنامه آماده داشت فیلمنامهها به زبان انگلیسی بود که فیلمنامه «گناهکاران» دیگری «قتل سهامیخاص» بود که به نام «رفقای خوب» تغییر نام داد این دو برای من جذاب بود که وقتی برآورد اولیه برای «گناهکاران» انجام شد با توجه به بخشهایی از فیلم که باید در خارج از کشور فیلمبرداری میشد هزینه بالایی داشت. در آن زمان دلار مبلغ 1050 تومان بود. وقتی قصد کردیم که برای فیلمبرداری به ترکیه برویم دلار 1750 تومان شده بود.
با یک گروه بیست نفری به استانبول رفتیم که حدود 12روز فیلمبرداری به طول انجامید اقامت مناسب برای دوستان در نظر گرفتیم، چون معتقدم افراد این حرفه باید در مکان مناسب حضور داشته باشند من به شخصه اوایل کارم در مکانهای مختلف برای استراحت رفتم. حتی به یاد دارم جوان که بودم سر فیلمبرداری در مسجد هم خوابیدم.ما اشتباهی که کردیم این بود که نام فیلم «قتل سهامیخاص» را تغییر ندادیم و با همان نام برای پروانه ساخت اقدام کردیم. از اول هم قصد داشتم این فیلمنامه را به فیلم تبدیل کنم در حالیکه نقشی هم برای من نداشت ولی به دلیل هزینه کمتر فکر کردیم آن را بسازیم بهتر است ولی فیلمنامه در ارشاد رد شد.
سام قریبیان: فیلمنامه «قتل سهامیخاص» هیچ مورد خاصی ندارد که مجوز برایش صادر نشد. فرامرز قریبیان: اما گویا اسمش را دیدند و اجازه ندادند. «گناهکاران» را پروانه دادند و گفتیم این کاررا جلوی دوربین میبریم. من به شخصه از کار راضی هستم وگروه ما بسیار گروه خوبی بودند و نقشها مناسب انتخاب شدند من معتقدم نباید تنها به گیشه و نام بازیگر فکر کرد باید بازیگر را مطابق نقشها و در جای درستشان انتخاب کرد.
برای انتخاب بازیگران چقدر دقت کردید؟
بله، انتخاب بازیگران دقت لازم نیاز دارد. فیلمنامه راباید بارها و بارها خواند و به آنها فکر کرد که چه بازیگری مناسب نقش است اگر درست مثل یک پازل کنار هم چیده بشوند اثر مثبتی روی فیلم و بیننده میگذارد یا حتی باید در انتخاب فیلمبردار، مونتور دقت کرد فقط به نام افراد نباید تکیه کرد.
انتخاب رامبد جوان برای بازی در نقش سرگرد روانگر که تا پایان فیلم قرار است مخاطب را با خود همراه کند ریسک بزرگی به نظر میرسد زیرا ایشان با کار طنز به مخاطب معرفی شدند و از این قالب طنز در کار دور شدند و یک نقش جدی را برعهده گرفتند.
به این خاطر آقای جوان را انتخاب کردیم که تاکنون نقش جدی ایفا نکرده بود و این کار به شدت جدی است. البته من فکر نمیکنم ریسک کرده باشیم بلکه با انتخاب آقای جوان برای نقش سرگرد روانگر راه درستی را رفتیم و فکر میکنم نتیجه مثبتی از این کار هم گرفته باشیم. تام هنکس یک کمدین بود و با دان آکروید در سالهای جوانی اش نقش کمدی ایفا میکرد بعد با فیلم «فیلادلفیا» که نقش جدی را ایفا کرد یک بازیگر جدی شد که اسکار هم گرفت و دیگر به دنیای کمدی بازنگشت.
کشف این توانمندی و پتانسیل در آقای جوان چگونه اتفاق افتاد؟
آقای جوان فرد باهوشی است و خودش هم کارگردانی کرده و این یکی از امتیازات است. کسی که کارگردانی میکند و بازیگر هم هست میتواند موفق عمل کند. در انتخاب نقش پدر دختر هم بسیار فکر کردیم و به نتیجه نرسیدیم یک روز به سام گفتم در میان کارگردانانی که بازی هم میکنند جست و جو کن و فردی را که مشخصات مناسب این نقش را داشته باشد معرفی کن. بعد از 24 ساعت ایشان گفت آقای متوسلانی برای این نقش مناسب است و من مشعوف شدم و ایشان هم فیلمنامه را خواندند و خوشبختانه موافقت کردند تا در این نقش بازی کنند.
از ابتدا که به سرگرد روانگر و ایفای این نقش به یک کارگردان بازیگر فکر میکردید؟
فرامرز قریبیان: ما چند کاندید داشتیم اما هر بار که این نقش را تحلیل میکردیم احساس میکردیم با انتخاب این افراد اتفاق جدیدی در فیلم رخ نمیدهد درحالی که علاقهمند بودیم یک اتفاق جدیدی در فیلم رخ بدهد و در نهایت سام آقای جوان را معرفی کرد.
سام قریبیان:من سالها پیش اجرای کار تلویزیونی را برعهده داشتم و یک اجرای مشترک با رامبد جوان داشتم و دوستی ما از آنجا شکل گرفت. در زمانی هم که ایران نبودم، دورادور کارهایشان را دنبال میکردم. چند کاندید برای نقش سرگرد داشتیم و نکتهای که برای ما به غیر از توانایی بازیگر مد نظر بود و اهمیت خاصی داشت، ترکیب بازی این فرد با نقش تدین (قریبیان) بود. چون در کار باید هر دو خوب روی نقش سوار میشدند.
فرامرز قریبیان: آقای جوان هم بسیار باهوش هستند. فیلمنامه را خواندند و پذیرفتند. خود من هم وقتی بهعنوان بازیگر کار را دوست داشته باشم خیلی متفاوت است تا اینکه فیلمیرا برای معاش بازی کنم.
فیلم علاوه بر این که پلیسی است اما رگههایی از فیلمهای نوآر (تحلیلگر انتقادی) هم در آن دیده میشود در فیلمبرداری به خوبی این گونه از سینما حس میشود. زنی که آسیب دیده از جامعه است.
با آقای بهمنش برای نوع فیلمبرداری و استفاده از رنگ ما به نتیجه رسیدیم. رنگ فیلم نقرهای آبی است که به فضای سرد فیلم کمک میکند. من به شخصه برای فیلم پلیسی فضای تابستان و بهار را مناسب نمیبینم. پاییز و زمستان بسیار مناسب این گونه از فیلم است. در فلاش بکها هم سعی کردیم تصاویر را شارپتر و پررنگتر ببینیم تا القای حس سردی در فلاش بکها در مخاطب ایجاد نشود. فیلمهای زیادی وجود دارد که در فلاش بک از رنگ قهوهای استفاده میکنند و یا حتی بعضیها فلاش بکها را سیاه و سفید میگیرند ولی ما نمیخواستیم پیروی از آنها کرده باشیم و ترجیح دادیم یک سبک جدیدی را در نظر گرفته و فلاش بکها را شارپتر و پر رنگتر از زمان حال نشان دهیم. این کار هم در تصحیح رنگ اتفاق افتاد. حتی اسپلیتها در مونتاژ اتفاق افتاد ما در زمان مونتاژ با ایدههایی که آقای دهقانی داشت احساس کردیم اسپلیت به ریتم فیلم کمک میکند چون دختر و اتفاقی که برای او میافتد از نگاه دیگران روایت میشود و از اسپلیت برای روایتها استفاده میشود. ولی وقتی بهعنوان دانای کل گذشته را میبینیم دیگر از اسپلیت خبری نیست.
از مشاوره دیگران هم در کار استفاده میکنید؟
حتما و مشاور اصلی من سام بود. فیلم یک کار گروهی است و چقدر خوب است که از مشاورههایی که به فیلم کمک میکند استفاده شود. اگر این اتفاق نیفتد درست نیست. کارگردان میتواند بهعنوان سازنده پیشنهادات رابشنود و تحلیل کند اگر به فیلم کمک میکند از آن بهره ببرد.
فیلمنامه ساختار پیچیدهای دارد. شخصیتها تعدادشان زیاد است برخلاف کارهای قبلی فیلمساز کم پرسوناژ بودند اینبار شاهد شخصیتهای بیشتری در فیلم هستیم که نیاز گونه سینمای پلیسی است. همه شخصیتها به اندازه شناخته میشوند در مورد شخصیتها و تنیده شدن آنها در داستان بفرمایید.
سام قریبیان: در فیلم پلیسی باید یک بستر ومحیط خاصی ساخته شود که آدمهای ویژه خودش را میطلبد، در ارتباط با یکدیگر معنا پیدا میکنند. نمیتوانید یک شخصیت را به طور کامل و مطلق تعریف کنید زیرا برداشت افراد مختلف از هر شخصی متفاوت است و این یک سوال اساسی برای من بود. اگر دقت کنید هر کسی که به مرجان فرازمند نزدیک است یک روایت از شخصیت او را تعریف میکند، دوست نزدیکش یک روایت دارد، مردی که برای مدت کوتاهی با او همنشین بوده است یک تعریف دارد و مرجان از نگاهها وطرز تلقی افراد مختلف به بیننده معرفی میشود. ما دختر را تنها در سکانس اول فیلم میبینیم که کشته میشود.
هرچه که از او در ادامه میبینیم تعاریفی است که از او توسط نزدیکانش به ما منتقل میشود. برای این که بتوانیم به شخصیت دختر نزدیک شویم باید به افرادی که از او تعریف میکنند نیز به اندازه کافی نزدیک شویم و بهتر بشناسیمشان. در انتخاب این افراد سعی کردم تا تنوع را رعایت کنم. کاراکتر ضیاء معمار (رویگری) با القائیان (تهامی) را مقایسه کنید؛ فاصله زیادی دارد. وقتی این دو نفر را به خوبی به بیننده بشناسانیم و نوع ارتباطشان را با دختر به درستی معرفی کنیم، آنوقت است که دختر را به خوبی میشناسیم.
یک نکتهای که در فیلم برای انتخاب افراد و نزدیکان دختردقت شده و از نگاه اقشار مختلف جامعه به دختر نزدیک میشویم.
سام قریبیان: بله روی این نکته هم دقت کردیم. همه به نوعی در فیلم گناهکار به شمار میآیند. پدر نظامیبود، دوست آسمان که حسابدار شرکت است از قشر متوسط در نظر گرفته شده، رئیس کل شرکت که از طبقه بسیار مرفهی است، فردی که در ایران رستوران دارد و خارج از کشور کلاب دارد همه قشرهای مختلفی هستند که در جامعه با افراد میتوانند برخورد داشته باشند.
افرادی که همگی در سرنوشت دختر سهیم بودند و نگاهی انتقادی در فیلم به آنها وجود دارد مد نظرتان قرار گرفت؟
سام قریبیان: بله در فیلم همانگونه که از نامش پیداست همه به نوعی مقصر و گناهکار هستند. اما لزوما همه شخصیتها منفی نیستند. «تدین» ممکن است فردی خشن باشد اما منفی نیست. خانم القائیان منفی نیست در زندگی زناشویی کوتاهی کرده اما به نوعی قربانی است. القائیان (تهامی) هم به نوعی قربانی است زیرا بنا به نداشتن جایگاه اجتماعی با زن پولدار ازدواج میکند. همه افراد به نوعی قربانی شرایط محیطی خودشان هستند. فرانس الکساندر روانشناس معروف میگوید نمیتوانیم فرد گناهکار را به خوبی بشناسیم تا زمانی که جهان آن فرد را به درستی بشناسیم و بفهمیم در اثر چه شرایطی به این مرحله رسیده است.
خط اصلی داستان از کجا آمده است؟
سام قریبیان: ایده اولیه داستان هیچ ربطی به فیلمنامه «گناهکاران» ندارد و تنها بهعنوان یک جرقه در ذهن من شکل گرفت. یک مقالهای را در مجله نیویورکر سالها پیش خواندم که در آلمان یک سرقتی انجام میشود و مسئولین تحقیق بعد از تحقیقات متوجه میشوند قضیه خیلی پیچیدهتر از آنست که فکر میکردند و با یک پرونده معمولی سرقت مواجه نیستند. این برای من یک علامت سوال ایجاد کرد. اما هدفی که از نگارش و در نتیجه ساخت این فیلم که آقای قریبیان، پدر هم آنرا در اجرا رعایت کردند داشتیم، در اصل ادای دینی بود به سینمای پلیسی. هرجایی از فیلم تحت تاثیر آثار مختلف پلیسی بودیم.
در ضمن یک سری فرمول در آثار پلیسی هم هست که به هر حال باید رعایت شود. بهعنوان مثال قاتل همیشه باید آخرین کسی باشد که همه انتظار دارند. ما هم سعی کردیم آن فرمولها را در حد امکان رعایت کنیم. شما میبینید در اکثر کارهای پلیسی ایرانی دو پلیس در کنار هم هستند، یک رئیس و یک دستیار. اما اینجا دستیاری نیست بلکه هر دو هم ردیف هستند و به شدت متضاد همدیگر عمل و رفتار میکنند. اینها فرمول هاییست که برای تماشاچی کار را جذابتر میکند که سعی کردیم این فرمولها را لحاظ کنیم.
تعدد شخصیتها کار فیلمنامهنویس را سخت میکند. در کار به شخصیتها به اندازه کافی نزدیک میشویم و هریک روایتشان را از دختر بیان میکنند دراین باره کمیتوضیح دهید.
سام قریبیان: از ابتدا به این فکر کردم از آنجا که دختر در سکانسهای اول فیلم میمیرد؛ پس برای نزدیک شدن به او باید پلیس به سراغ آشنایان و اقوام برود. طبعا برای جذابیت بخشیدن به کار تنها نباید به سراغ یک طبقه از افراد که با او مراوده داشتند مثل پدر، مادر یا خواهر میرفتیم باید با زاویه دیدهای مختلف به دختر نزدیک میشدیم. این نگاه باعث شد تا شخصیتهای متعدد را از قشرهای مختلف در موقعیتهای مختلف که دیدگاههای خود را نسبت به دختر داشته باشند شکل دهیم. بعد از این که فهمیدم چند نوع شخصیت برای این کار نیاز دارم از خانواده شروع کردم و بعد به سراغ دوستش، فضای کاری اش و معاشرتهایی که ممکن است در جامعه داشته باشد رفتم و آنها را مورد بررسی قراردادم. خود این روش شخصیتها را به صورت اتوماتیک به من داد. در عین حال که همین طوربه قصه هم شاخ و برگ میدهد.
فیلم در گونه سینمای پلیسی جای میگیرد اما کمتر در آن تعقیب و گریز ماشین پلیس دیده میشود این صحنهها برای مخاطب بسیار جذاب است که کمتر شاهد آن هستیم.
فرامرز قریبیان: برای من هم جذاب است و پتانسیل آن در فیلمنامه وجود داشت اما به دلیل این که ما بازار جهانی نداریم و بازار فیلم محدود به نمایش فیلم در ایران و چند فستیوال یا کشورهای همسایه است نمیتوانیم ریسکهای اینچنینی بکنیم. ما هم به تکنیک ساخت این دست فیلمها آشنایی داریم اما نیاز به سرمایه بیشتر دارد. هزینه این دست کارها به مراتب بالاست و بازگشت سرمایه در این کارها تضمین نمیشود به همین دلیل ما میتوانستیم در ترکیه صحنههای جذاب تعقیب و گریز را بگیریم و چند ماشین منهدم کنیم که بسیار جذابتر میشد اما نتوانستیم چون هزینه کافی نداشتیم.
در کشور خودمان ممکن است خیابان را ببندیم و ماشینهای خودمان را بچینیم و کار کنیم اما در خارج از کشور این کار را نمیتوانستیم انجام دهیم. سام قریبیان: تولید در خارج از ایران کار دشواری است ماشینها را در اختیار ما گذاشتند ولی ما حتی خیابان را نبستیم و ماشینهای دیگر همان ماشینهای داخل خیابان هستند و خود آقای قریبیان رانندگی کردند. ما حتی امکان حضور بدلکار را هم نداشتیم که به هزینه فیلم برمیگردد زیرا میتوان بدلکار در اختیار گرفت و ماشین هم چپ کرد اما هزینه بالایی نیاز دارد. در حالیکه شاید در بازدهی مالی هم تاثیری نداشته باشد. در زمانی که ما گناهکاران را در ترکیه فیلمبرداری میکردیم جیمز باند جدید هم در ترکیه ساخته میشد و تعقیب و گریز هم داشت اما آنها بودجه 200 میلیون دلاری دارند و ما بودجه نیم میلیون دلاری داشتیم.
بودجه فیلم دقیقا چقدر بود؟
فیلم سال گذشته حدود دی ماه جلوی دوربین رفت. ما با دلار 1050 تومانی سال گذشته فیلم را ساختیم تقریبا بدون دستمزد برای خودم و سام 600 میلیون تومان هزینه کردیم.
{jathumbnail off}