جام جم:بزرگترين اميدواري دشمن
«بزرگترين اميدواري دشمن»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد؛انتخابات آينده ايران، سلسلهاي از ناآراميها و اغتشاشات را به دنبال خواهد داشت كه از سال 88 گستردهتر خواهد بود. (دني آيالون، معاون وزارت خارجه رژيم صهيونيستي)
مايل به حضور مردم ايران در خيابانها هستيم و اين كاري است كه تحريمها قصد به وجود آوردنش را دارند. (شرمن، نماينده كنگره آمريكا)
اميدوارم انتخابات رياست جمهوري سال آينده ايران، زمينهساز سرنگوني نظام ايران شود. (برنارد كوشنر، وزير امورخارجه سابق فرانسه)
اينها فقط چند نمونه از دهها اظهار نظري است كه توسط مقامات، رسانهها و انديشكدههاي غربي و صهيونيستي درباره انتخابات خرداد سال 92 كشورمان مطرح شده و نشان ميدهد جدول دشمن براي انتخابات سال 92، جدول پيچيده و پر ملاطي است؛ تركيبي متنوع و همافزا در حوزههاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و امنيتي.
تحريمهاي بيسابقه و شديد اقتصادي، نافرمانيهاي اجتماعي خصوصا توسط اقشار محروم، شعار فريبكارانه انتخابات آزاد با استانداردهاي بينالمللي و اقدامات ضد امنيتي از جمله ايجاد اختلافات قومي و ترورهاي هوشمند و اختلافبرانگيز از جمله سرفصلها و كليدواژههاي اقدامات دشمن در اين جدول است. اقداماتي كه قبل، حين و بعد از انتخابات خرداد 92 را در زمانبندي خود لحاظ كرده است و ميكوشد از مقطع انتخابات حداكثر بهره را ببرد.
دشمنان انقلاب اسلامي به سردمداري شيطان بزرگ بخوبي ميدانند اگر انتخابات ايران در سال 92 با مشاركت گسترده مردم در موعد مقرر و در كمال امنيت، آرامش و سلامت برگزار شود، مشكلات آنان در منطقه و جهان چقدر افزايش مييابد و چه فرصتهاي طلايي براي جمهوري اسلامي ايران پديدار خواهد گشت؛ لذا حداكثر تلاش و برنامهريزي و توطئه و كارشكني را انجام خواهند داد تا چنين نشود.
نكته بسيار مهم در اين ميان، نحوه بازي بازيگران داخل كشور در اين مقطع حساس و سرنوشت ساز است. اگر جريانها و شخصيتهاي موثر سياسي و رسانهها، اولا جدول دشمن را پر نكنند و ثانيا رقابتهاي معمول، سازنده و نشاطآفرين سياسي را به اختلافات و منازعات فرساينده و مخرب تبديل نكنند، مطمئنا ترفندهاي دشمن به هدف، اصابت نخواهد كرد.
همه نيروهاي موثر داخلي بايد بدانند، بزرگترين اميد دشمن، همراهي و همسويي نيروهاي داخلي است. سياستورزان مجرب ميدانند كه نظام جمهوري اسلامي ايران، مستحكمتر از آن است كه اميدواري امثال كوشنر، امكان تحقق پيدا كند؛ بنابر اين با عبرت گرفتن از گذشته و خصوصا فتنه 88، مراقب باشند تير خلاص به خود شليك نكنند!
كيهان:قاهره ، سرانجام آشوب
«قاهره ، سرانجام آشوب» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛درباره اهداف و مسير تحولات روزهاي اخير در مصر گمانه زني هاي زيادي مطرح شده است در عين حال شايد جمعبندي «انور عكاشه» يكي از چهره هاي شاخص «جمعيت الجهاد مصر» از دقت بيشتري برخوردار باشد. او روز گذشته در مصاحبه خود گفت: «چه بسا گسترده شدن دايره خشونت در كشور، دخالت ارتش را به دنبال داشته باشد كه اين به نفع انقلاب نبوده و نابودي آن و نيز سرنگوني رئيس جمهور منتخب را به دنبال خواهد داشت و موجب اعمال قانون منع رفت و آمد و تسلط كامل بر اوضاع و در نتيجه تولد مجدد نظام سابق خواهد شد».
آشوب ها و تظاهرات اخير كه از روز جمعه (سالگرد انقلاب) و در پي اعلام رأي دادستاني عليه عوامل حادثه سال گذشته استاديوم مصر صورت گرفت و به اعلام حالت فوق العاده در سه استان پورت سعيد، اسماعيليه و سوئز انجاميد، بر شكاف هاي داخلي در مصر افزوده است و اين در حالي است كه برابر اعلام رسمي تا يك ماه آينده بايد انتخابات جديد مجلس الشعب مصر برگزار شود و از اين رو مي توان گفت اولين آثار آشوب هاي رو به گسترش كنوني به تعويق افتادن زمان برگزاري انتخابات مجلس خواهد بود. درخصوص اين تحولات نكات قابل توجهي وجود دارد:
1- انتخابات قانون اساسي مصر اگرچه با رأي «آري» 75درصدي شركت كنندگان مواجه شد اما در عين حال ميزان مشاركت مردم مصر در اين همه پرسي حدود 37درصد بود اين به آن معناست كه فقط حدود 28درصد از واجدان شرايط رأي -حدود 52ميليون نفر- به قانون اساسي جديد رأي داده اند از اين رو هر چند قانون اساسي جديد از مشروعيت قانوني برخوردار است چرا كه با هنجار حقوقي مصر سازگار مي باشد اما در عين حال از حمايت قاطبه نزديك به همه مردم مصر برخوردار نيست. با توجه به اين موضوع، جريان اخوان المسلمين و رئيس جمهور منتخب آن بايد بلافاصله رايزني ها را با سران گروهها- بخصوص گروههايي كه نقش عمده اي در انقلاب مصر داشته اند- وارد مذاكره مي شد و به يك ساز و كار مشترك در اداره مصر و اداره دوره انتقالي مي رسيدند. اين موضوعي بود كه از آن غفلت شد و بنا به گفته بعضي از رهبران مخالف، محمد مرسي از پذيرش نقش ديگران در اداره امور سر باز زد. البته اين تنها بخشي از صحنه است.
2- براي مخالفين، ورود ارتش در صحنه و دخالت آن به نوعي «مطلوب» ارزيابي شده است. مخالفين را مي توان بطور كلي به دو دسته تقسيم كرد؛ «عوامل رژيم گذشته» كه اصطلاحا فلول خوانده مي شوند و «رهبران احزاب مخالف و در عين حال انقلابي». ورود ارتش به صحنه از نظر فلول، خارج كردن اختيار اوضاع از دست رئيس جمهور و اخوان المسلمين و در نهايت بازگرداندن رژيم گذشته است. اين پروژه اي بود كه با كانديداتوري احمد شفيق در انتخابات كليد خورد ولي به نتيجه نرسيد. در اين ميان «طارق الزمر» رئيس دفتر حزب سازندگي و توسعه مصر روز گذشته گفت: «تاريخ هرگز فراموش نخواهد كرد كه چه كسي به احمد شفيق نامزد شكست خورده انتخابات رياست جمهوري كه به امارات گريخته بود قول داد كه مصر گرفتار جنگهاي خياباني خواهد شد كه هدف از آن سرنگوني رئيس جمهور است.
از منظر اين گروه راه حل بازگشت ارتش به صحنه مديريت تحولات است و از اين رو بايد شورش ها و درگيري ها گسترش يابد تا ارتش بهانه لازم را براي ورود بدست آورد. اما مخالفيني كه نقشي در انقلاب داشته اند بدون ترديد با بازگشت رژيم سابق و نقش آفريني ارتش در ساختار آينده مصر موافق نيستند اما با اين وجود رفتارشان به گونه اي است كه ايفاي چنين نقشي را در حال حاضر مناسب مي دانند! چرا؟ از منظر اين گروه ورود ارتش به معادله قدرت از يك سو به محدود شدن قدرت رئيس جمهور و اخوان المسلمين مي انجامد و از سوي ديگر ورود ارتش به معناي ناكارآمدي رئيس جمهور و بازسازي قواعد رژيم گذشته است.
يكي از فعالان انقلاب مصر- عمار حسن علي- مي گويد اعلام وضعيت فوق العاده به مثابه شكست انقلاب مصر است چرا كه يكي از مهمترين اهداف انقلاب، لغو حالت فوق العاده بود. اگر حالت فوق العاده را با منافع مخالفين اعم از فلول و نيروهاي انقلاب منطبق بدانيم، مي توانيم بگوئيم، اعلام حالت فوق العاده كه پس از حوادث و درگيري در سه استان، از سوي محمد مرسي اعلام شد، پوست خربزه اي بوده كه زير پاي رئيس جمهور و جمعيت اخوان قرار داده اند.
3- اعلام حالت فوق العاده در مصر، چيزي را تغيير نداده است، تظاهرات كماكان در اين سه استان و دو استان ديگر- قاهره و الدقهليه- ادامه پيدا كرده، ورود ارتش در عين حال كه موثر نبوده و به مهار اوضاع نيانجاميده بلكه تلفاتي نيز در پي داشته و صورت حساب رئيس جمهور را سنگين تر كرده است. رفتار ارتش از دو منظر قابل توجه است يكي منظر امنيتي و ديگري منظر اجتماعي. ارتش نمي خواهد خود را هزينه مرسي و اسلام گرايان كرده و نفوذ اجتماعي خود و نيز نفوذ در بين سطوح نخبگان و نيروهاي خارجي را از دست بدهد و از اين رو مصوبه مجلس شوراي مصر- مجلسي 100 نفره كه با حكم رئيس جمهور تشكيل شده و در حكم مجلس سناست- كه ارتش را به كمك نيروهاي پليس مأمور كرد، نتيجه اي در برنداشت. از سوي ديگر ارتش وخامت اوضاع امنيتي را به مثابه ضربه به امنيت ملي نمي داند بلكه آن را در راستاي تضعيف قدرت اسلام گرايان ارزيابي كرده و مطلوب مي داند.
اين نكته بيانگر آن است كه اسلام گرايان به هيچ وجه نمي توانند روي كمك ارتش بعنوان بخشي از ساختار امنيتي نظام حساب باز كنند كمااينكه تحولات امنيتي شش ماه اخير سينا و عدم هماهنگي ارتش با رئيس جمهور منتخب اين موضوع را به اثبات رساند. محمد مرسي نبايد وضع فوق العاده را اعلام مي كرد و از قضا بايد ارتش را به محافظت از تظاهرات و تجمعات فرا مي خواند در اين صورت از يك سو مخالفان نمي توانستند خود را «مظلوم» و «ذي حق» جلوه داده و عواطف را به نفع خود تحريك كنند و از سوي ديگر ارتش مسئول رخدادهاي به وجود آمده شناخته مي شد و لذا براي حفظ وجهه خود در ميان مردم و مخالفان مانع آشوب و گسترش آن مي شد. خطاي استراتژيكي مرسي در اعلام حالت فوق العاده حتي بعضي از جريانات اسلام گرا نظير حزب «مصر قدرتمند» -ابوالفتوح- و جمعيت الجهاد- انورعكاشه و...- را به انتقاد از رئيس جمهور واداشت و آنان را به پيوستن به صف معترضان در التحرير سوق داد.
4- تحولات روزهاي اخير عمدتاً با محوريت وابستگان رژيم سابق گسترش پيدا كرد. نيروهايي كه دست به كشتن ديگران زدند، مغازه ها را به آتش كشيدند و مانع فعاليت عادي شهروندان بخصوص در پايتخت شدند، نيروهاي انقلاب نبودند كما اينكه حمدين صباحي رهبر ناصريست ها و محمدالبرادعي رئيس حزب الدستور از اين حوادث تبري جستند كاملاً هم معلوم بود كه اين گونه اقدامات با اهداف نيروهاي انقلاب همخواني ندارد. اراذل و اوباش مصر با حمايت مالي و سياسي فلول به ميدان آمدند و هدف عمده آنان زمينه سازي براي ورود ارتش به صحنه و در نهايت وقوع كودتا در اين كشور است. اين موضوع اگر به درستي مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد مي تواند به مهمترين نقطه ضعف رهبران اعتراضات كنوني تبديل شده و صفوف آنان را از هم جدا نمايد.
مخالفان اصلي كه جريان انقاذ- جبهه نجات ملي- را شكل داده اند در حال حاضر وجود انبوه شركت كنندگان در تجمعات التحرير و... را غنيمت به حساب آورده و چشم خود را بر صحنه گرداني جريانات بدنام بسته اند آنان گمان مي كنند قادرند تحولات را به سمت اجبار اخوان و مرسي به پذيرش تغيير بندهايي از قانون اساسي و چشم پوشيدن از بدست آوردن اكثريت در پارلمان سوق دهند و از فلول سواري بگيرند و حال آنكه ممكن است اتفاق معكوسي روي دهد يعني جريان حمدين صباحي و... جاده صاف كن فلول در بازگرداندن حاكميت قبلي شوند.
5- ميز گفت وگوها كه روز گذشته به دعوت محمدالمرسي رئيس جمهور و با حضور تقريباً نيمي از مخالفين در كاخ الاتحاد قاهره برگزار شد مي تواند در كاستن از دامنه بحران مؤثر باشد. اين گفت وگوها البته بدون حضور رهبران جبهه نجات ملي برگزار شد اما در همان حال دو تن از رهبران اصلي جريان- صباحي و البرادعي- اصل گفت و گو را پذيرفتند و شركت در آن را منوط به تحقق شرايطي نظير تشكيل كميته اي از حقوقدانان قانون اساسي براي اصلاحات قانون اساسي جديد و پذيرش دولت نجات ملي كردند. با نگاه به شرايط داخلي مصر، به نظر مي آيد گفت و گو و توافق مهمترين راه حل مصر مي باشد اين گفت و گو بايد توام با تنازل از مواضع و خواسته هاي فعلي دوطرف باشد وگرنه به نتيجه نمي رسد و به شرايط غيرقابل پيش بيني مي انجامد.
6- يكي از نكات مهمي كه امروزه مصري ها به عيان شاهد آن بودند دخالت آمريكا و هم پيمان هاي غربي آن و سران رژيم هاي عربي وابسته به آمريكا بود. بعضي از اين كشورها با تعطيل كردن سفارتخانه ها عملا به تصويرسازي مصري در حال دگرگوني پرداخته و در همان حال سرويس هاي اطلاعاتي آنان با استفاده از عناصر تعليم ديده در قالب يك مجموعه غيررسمي امنيتي- بلوك سياه- در دامن زدن به آشوب ها نقش هاي مهمي بازي كردند. اين گروه اولين بار در اسكندريه ظاهر شدند و در اندك زماني در قاهره به ميدان آمده و در ايجاد حريق در كاخ رياست جمهوري نقش داشتند.
در همان حال شبكه هاي تلويزيوني نظير «العربيه» وابسته به عربستان سعودي به برجسته سازي آشوب ها و عمومي نشان دادن آن روي آوردند. العربيه دائما بر ميزان مطالبات تجمع كنندگان دامن مي زند. روز گذشته اين شبكه اعلام كرد «جبهه نجات ملي در صورت عدم پاسخگويي به خواسته هاي اين جبهه، احزاب و گروه هاي سياسي را به برگزاري انتخابات زودهنگام رياست جمهوري فرا مي خواند.» و اين در حالي است كه مواضع صباحي، مرسي و البرادعي صرفا اصلاح موادي از قانون و تشكيل دولتي مشترك بين اخوان و مخالفين است.
اقدامات تحريك آميز غربي ها كه در قالب تعطيل كردن سفارتخانه ها و ايجاد شبكه هاي امنيتي نظير «بلك بلوك» و اقدامات تحريك آميز رسانه هاي عربستان و امارات بوده است، بخوبي نشان مي دهند كه در كنار خواسته هاي گروه هاي مخالف داخلي، يك برنامه ريزي خارجي هم براي ايجاد تغييرات و به عبارت بهتر بازگرداندن مناسبات گذشته وجود دارد و حال آن كه بازگشت به گذشته به دلايل فراوان ناممكن است و شواهد نشان مي دهند كه ملت مصر توانايي درك شرايط و توطئه ها عليه انقلاب خود را دارد.
خراسان:چالش هاي وحدت اسلامي و وظيفه مصلحين مسلمان
«چالش هاي وحدت اسلامي و وظيفه مصلحين مسلمان»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم هادي محمدي است كه در آن ميخوانيد؛
17ربيع الاول ، سالروز ميلاد بزرگ مردي است که 14قرن پيش پيام آور ديني رحماني شد که نه فقط براي مسلمانان و مومنين و نه فقط براي عرب يا عجم که براي همه انسانها و در همه زمانها نويد بخش وحدت و يکدلي حول کلمه توحيد بود.
سي و يک سال قبل ، زماني که انقلاب اسلامي ايران اولين سال هاي پيروزي اش را سپري مي کرد به پيشنهاد بزرگان انقلاب و تاييد حضرت امام روح ا... خميني(ره)، پرچمدار وحدت اسلامي در عصر ما، فاصله ميان دو تاريخ شيعي و سني ميلاد نبي رحمت(ص) به نام هفته وحدت نامگذاري شد اما امروز و پس از گذشت 1434 سال از هجرت محمد مصطفي (ص) از مکه به مدينه که خود ريشه در وحدت قبايل هميشه متخاصم مدينه داشت و سپري شدن سه دهه از اين نامگذاري، وضعيت انسجام امت اسلامي چگونه است؟ آنان که هر روز پنج مرتبه با نواي ملکوتي محمد رسول ا...(ص) به سوي قبله اي واحد نماز مي گزارند و کتاب آسماني آن ختم رسل را گرامي مي دارند تا چه ميزان تعاليم نجات بخشش را سرمشق رفتار خود کرده اند؟
بيش از 60هزار نفر مسلمان از زن ، مرد ، کودک و پير کشته و صدها هزار آواره و مجروح ، حاصل نزاع خونيني است که 2سال سوريه را درگير خود کرده و بدبختانه در اين جنگ بي ثمر هيچ سرباز غير مسلمان ديده نمي شود و همه کساني که مي کشند يا کشته مي شوند مسلمانند. اگرچه آتش اين فتنه را کشورهاي خارجي شعله ور کرده و مي کنند اما بازهم متاسفانه پس از خط مقدم درگيري ، اين کشورهاي مسلمان منطقه هستند که رو در روي هم قرار گرفته اند و البته که دشمنان اسلام و صهيونيست ها از اين غائله بيشترين سود و لذت را مي برند. عراق پس از صدام هنوز از جليقه هاي انتحاري و ماشين هاي انفجاري تکفيريون مسلمان ،روز خوش و امن به خود نديده و اينک در آستانه يک فتنه بزرگ و نگران کننده ميان شيعه و سني قرار گرفته که از گذشته خطرناک تر است ، مصر دو سال قبل در چنين روزهايي اولين ساعات بدون ديکتاتور را سپري مي کرد و امروز بايد شاهد درگيري هاي خونين باشد ، 74نفر در يک مسابقه فوتبال کشته مي شوند، 21نفر به اين جرم به اعدام محکوم و حدود 50نفر در آتش درگيري هاي اعتراضي اين حکم جان خود را از دست مي دهند و ميدان التحرير قاهره همچنان تلفات مي گيرد ، طالبان و القاعده روي خوارج را سفيد کرده و در افغانستان و پاکستان به جاي بيرون کردن اشغالگران، مردم عادي و بي دفاع را طعمه عقايد و اهداف دور از اسلام خود مي کنند و شوربختانه پرچم سياه لا اله الا ا... و محمد رسول ا...(ص) خود را نيز برافراشته دارند ، در مالي ، سومالي و... سخن و تصاوير حاوي کشتار مسلمانان به دست مسلمانان است . بي شک نبايد نقش استعمارگران ديروز و مستکبران امروز را در اين جنايات و فتنه ها ناديده گرفت اما انداختن همه گناه اين مسائل بر دوش دشمنان هم اگرچه راحت ترين کار ، اما در واقع به نوعي گول زدن خود است.
در بيشتر اين مناطق آنچه که خاکستر مي شود منابع انساني و مادي جهان اسلام به دست خود مسلمانان است و آنچه که بيش از همه دل را به درد مي آورد بهانه اين کشتارهاست که بيشتر ديني بوده و ريشه در حق مطلق گرايي خود و تکفير طرف مقابل داردو تاسف بيشتر آنجاست که حتي در جمهوري اسلامي به عنوان منادي وحدت اسلامي ميان فرق مختلف، اگرچه خبري از درگيري فيزيکي و خونين نيست اما آنچه دربرخي منابر و تريبون ها و از قلم ها شنيده و خوانده مي شود بيشتر از آنکه به تحبيب ميان مردم و "الف بين قلوبهم " باشد بر طبل جدال ، جدايي و تشتت مي کوبد.
شايد بتوان مدعي شد روح مطهر پيامبر اعظم(ص) از اين همه درگيري، نفاق و کشتار برادران مسلمان به دست يکديگر در فشار و عذاب باشد. هر چند امت اسلامي به برکت بيداري اسلامي که انقلاب اسلامي پايه گذار آن بوده است گام هاي بلندي را به سوي وحدت برداشته است و توفيقات غيرقابل پيش بيني از اين حرکت رو به جلو کسب کرده است اما مي توان گفت اين دستاورد امروز دوباره به خطر افتاده است.
اگرچه دور نماي انسجام امت اسلام غبار آلود به دود تفرقه و جدايي شده ، ارزش نفس مسلمان به کمترين قيمت خود رسيده و دشمنان هميشگي ما نيز تلاش هايشان همچون نفتي بر آتش فتنه تفرقه همچنان ادامه دارد ؛ اما مصلحين و عاقلان مسلمان و مصلحت سنج وظيفه دارند تا با حرکتي اگرچه شهادت طلبانه و با ايثار آبرو و اعتبار خود باشد ، ابتدا در درون کشورهاي خود زمينه نزديکي و دوستي را فراهم کرده و با آگاه سازي و باز کردن فضاي سالم گفتگو، بدون اردوکشي هاي خياباني و رفتارهاي خشن –آن گونه که در برخي کشورها شاهد بوده و هستيم- به سمت وحدت حرکت کنند و در مرحله بعد به گسترش اين گفتگو و مفاهمه در سطح جهان اسلام بپردازند چراکه يگانه راه عزت و موفقيت دنياي اسلام در برابر همه هجمه ها و دسيسه هاي دشمن، نزديکي آنها به يکديگر و فعال کردن نهادهايي است که عنوان اسلامي را يدک کشيده و اين روزها بيشتر از هميشه کم خاصيتي شان به چشم مي خورد ، تعريف منافع مشترک و حياتي براي دنياي اسلام در راستاي استفاده از حوزه هاي مختلف و ثروتهاي سرزميني منحصربه فرد کشورهاي اسلامي اعم از مادي، معنوي و انساني به نفع عموم همه مسلمانان و پيشرفت روزافزون آنها مي تواند کمي افق آينده را روشن تر سازد.
جمهوري اسلامي:سوريه؛ شكست جنگ افروزان
«سوريه؛ شكست جنگ افروزان»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوي اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛بحران سوريه درحالي وارد بيست و چهارمين ماه خود گرديده كه دام پهن شده براي ملت و حاكميت اين كشور، اكنون رفته رفته به دست و پاي طراحان اين توطئه شوم تنيده ميشود. اوضاع سوريه امروز به سمتي سوق مييابد كه تمام كساني كه بيست و سه ماه پيش، نعل وارونه بهار عربي را در سوريه، براي درگير كردن كشورهاي مستقل در خط مقدم مبارزه با رژيم صهيونيستي طراحي كرده بودند، اكنون از روند اوضاع، احساس نااميدي كرده و با صراحت به شكست طرح درهم شكستن جبهه مقاومت اعتراف ميكنند.
اين روزها نشانههاي پايان بحران سوريه از لابلاي اظهارات همان افراد و سياستمداراني كه تا چند ماه پيش، حذف حاكميت نظام سوريه، كليد واژه مشترك سخنان آنان را تشكيل ميداد، شنيده ميشود و اين بدان معناست كه دير يا زود، مختصات پايان اين بحران نمايان خواهد شد زيرا هم سرمايه گذاران و حاميان اين بحران و هم تروريستهاي مزدور القاعدهاي كه از سراسر جهان به سوريه اعزام شده اند، به اين نتيجه مشترك رسيدهاند كه بايد به مداخلات خود در اين كشور پايان داده و به اين زورآزمايي بزرگ و بيحاصل خاتمه دهند.
شايد آن روزي كه نطفه اين بحران، تحت عنوان "انقلاب مردمي" براي منحرف كردن جنبش بيداري اسلامي، در كميته امنيت ملي و سياست خارجي كاخ سفيد بسته شد و كشورهاي مرتجع و همسو با آمريكا و رژيم صهيونيستي با استفاده از مزدوران القاعده، آن را در دستور كار خود قرار دادند، هرگز تصور نميشد كه اجراي اين نسخه توطئه آميز، تا اين حد به درازا بيانجامد و ماجراي بسته شدن پرونده حكومت بشار اسد، اين اندازه طولاني شود ولي اكنون با گذشت دو سال از آغاز اين حركت شوم و گسترده، دروغ هايشان افشا و نقشه هايشان درباره سقوط زودهنگام نظام سوريه نقش برآب شده است.
امروز صحنه قمار بازيگران خارجي در ماجراي بحران سوريه، با معادلات و واقعيات جديدي روبرو شده است. آنچه در سوريه گذشت، اين واقعيت را آشكار كرد كه آشوب گروههاي تروريست در سوريه، فاقد هرگونه شباهتي با ماهيت انقلابهاي عربي است و نه تنها كسي نميتواند به خود جرأت دهد اين قبيل جنايات و حركتهاي تروريستي را انقلاب مردمي بخواند بلكه در پس اين ماجراجوييهاي بيرحمانه در داخل سوريه و سيل اعزام گروههاي القاعده و از همه مهمتر، پدر خواندههاي متعددي كه از كشورهاي غربي و عربي بر اين فرزند نامشروع كفالت ميكنند، رازي نهفته است كه سرانجام برملا شده و ماهيت واقعي توطئه گران را نقش بر آب خواهد كرد.
امروز كفه ترازو در صحنه نبرد نظامي سوريه كاملاً به ضرر طراحان و عاملان اين توطئه درحال رقم خوردن است و به تدريج اوضاع به سمتي سوق مييابد كه آتش بياران اين معركه، چارهاي جز پذيرش واقعيات و تجديدنظر در مواضع خود ندارند. براساس همين واقعيت است كه رژيمهاي حاشيه خليج فارس و آتش افروزان اين توطئه، كه همچنان تروريست به سوريه اعزام كرده و از آنان حمايت مالي به عمل ميآوردند، اين روزها مجبور شدهاند اعلام كنند، پس از اين فقط به اختصاص كمك مالي، آنهم به آوارگان سوري بسنده خواهند كرد.
در تحليل مسيري كه بانيان و عاملان اين توطئه را، عليرغم ميل باطني شان به پذيرش اين واقعيت وادار كرده كه بحران سوريه فاقد راه حلهاي نظامي است، بايد به نكات ذيل توجه داشت:
1- پذيرش اين واقعيت براي طرفهاي خارجي كه سرمايهگذاري حياتي و كم سابقهاي را براي فروپاشي نظام سوريه داشته اند، بسيار سنگين و طاقت فرسا بوده و به معناي شكست سياستهاي مداخله جويانه آنهاست. آنها با اين تحليل قدم به باتلاق سوريه گذاشتند كه ظرف سه ماه، حاكميت اين كشور را سرنگون خواهند كرد و براي هميشه، رژيم صهيونيستي را از معضلي به نام مقاومت ضد صهيونيستي و حزبالله لبنان خلاص خواهند نمود ولي نه تنها چنين آرزويي محقق نشد بلكه باعث ايجاد غبار سنگين تفكرات تروريستي در منطقه و حضور فعال نيروهاي القاعده در خاورميانه و شمال افريقا گرديد.
2- كساني كه داعيهدار دلسوزي براي مردم سوريه بودند و همواره بر طبل حقوق بشر و دمكراسي ميكوبيدند، به جاي ايجاد آرامش و امنيت براي مردم سوريه، منشأ حمايت از گروههائي شدند كه ماهيتي جز شرارت و ناامني ندارند و در صورت پيروزي نيز نخواهند توانست وجههاي را براي حاميان غربي شان كسب كنند. مهمتر از همه اينكه از هم اكنون منشأ بروز ناآراميهايي شدهاند كه كشورهاي همسايه سوريه را نيز درگير عواقب حضور تفكرات افراطي خود در منطقه كرده است.
3- راهي كه مخالفان نظام سوريه براي حذف بشار اسد در پيش گرفتهاند در مقام مقايسه هزينه و فايده آن، مسير بسيار خطرناك و پرهزينهاي است و ميتواند درصورت پيروزي تروريستهاي القاعده، به سرريز شدن بحران و گسترش دامنه ناآراميها در ساير كشورهاي عرب و ديگر همسايگان منجر شود و اين همان چيزي است كه غربيها را نسبت به ادامه حمايت از تروريستها و بازي با كارت القاعده، دچار ترديد ميكند.
اكنون عليرغم آنكه طبل زير پاي تروريستهاي افراطي القاعده در سوريه پاره شده و ناكارآمدي راه حلهاي نظامي براي سرنگوني دولت سوريه به اثبات رسيده، باز هم برخي عناصر و بازيگران خارجي در بحران سوريه حاضر به پذيرش اين واقعيت و تن دادن به شكست هر آنچه تاكنون در اين كشور كاشته اند، نيستند زيرا پذيرش اين واقعيت به معناي پذيرفتن خفت شكست در سرمايهگذاري دو سالهاي است كه مجموعه كشورهاي غربي، عربي و رژيم صهيونيستي در طرح به سقوط كشاندن جبهه مقاومت كردهاند. بنابر اين كاملاً طبيعي است اكنون كه صف مخالفين داخلي دولت سوريه به دو بخش كاملاً مجزا تفكيك شده و عدهاي معتقد به مذاكره و يافتن راه حل سياسي هستند، عدهاي همچنان بر طبل پاره جنگ و راه حل نظامي بكوبند و حاضر به پذيرش واقعيت نباشند.
به هر حال برخي رژيمهاي منطقه مثل قطر، تركيه و عربستان كه به عنوان عامل و پادوي طرح آمريكايي و صهيونيستي فروپاشي دولت سوريه عمل كرده و سرمايهگذاري سياسي، مالي، نظامي و حيثيتي بسياري را متحمل شده اند، همچنان با تن دادن به راه حلهاي سياسي مخالفت ميكنند زيرا آن را به معناي شكست خود ميدانند كه قطعاً نيز چنين است.
آنچه در شرايط كنوني ميتواند همه طرفها را به راه حل قابل قبولي برساند، متوقف كردن حمايت خارجي از گروههاي مسلح معارض، توقف عمليات نظامي و اجراي آتش بس، تدوين منشور فراگير شامل همه پرسي و تشكيل حكومت جديد شامل همه گروههاي سوري است. طبعاً مشاركت نكردن در حل سياسي بحران سوريه به معناي پذيرش گسترش آتش فتنه به ديگر كشورها، از خاورميانه گرفته تا افريقا و حتي بخشهايي از اروپا خواهد بود كه تبعات بسيار سنگيني را براي آتش افروزان خواهد داشت.
رسالت:
تاملي بر يك گفتگو
1391/11/11
بزرگنمایی:
يكشنبه گذشته جمعي از نمايندگان رسانهها در ساختمان مجمع تشخيص مصلحت نظام با آيتالله هاشميرفسنجاني ديدار و گفتگو كردند. تامل در متن و حاشيه اين گفتگو خالي از لطف نيست. 1- آيتالله هاشميرفسنجاني در اين ديدار در پاسخ به اين دعوت كه اكنون به حضور شما در انتخابات نياز است و بايد كشتي دولت را در دست بگيريد، گفت: "اگر فكر ميكردم غير از من كسي نيست حتما ميآمدم. از هيچچيز دريغ ندارم. چنين عقيدهاي هنوز ندارم. از من عالمتر و با انرژيتر وجود دارد."
تاملي بر يك گفتگو
محمد كاظم انبارلويي
www.anbarloee.com
يكشنبه گذشته جمعي از نمايندگان رسانهها در ساختمان مجمع تشخيص مصلحت نظام با آيتالله هاشميرفسنجاني ديدار و گفتگو كردند.
تامل در متن و حاشيه اين گفتگو خالي از لطف نيست.
1- آيتالله هاشميرفسنجاني در اين ديدار در پاسخ به اين دعوت كه اكنون به حضور شما در انتخابات نياز است و بايد كشتي دولت را در دست بگيريد، گفت: "اگر فكر ميكردم غير از من كسي نيست حتما ميآمدم. از هيچچيز دريغ ندارم. چنين عقيدهاي هنوز ندارم. از من عالمتر و با انرژيتر وجود دارد."
اگر اين گفته را با حواشي اين گفتگو كه عدهاي با مچبند سبز به اين ديدار آمده بودند و گاهي ابراز احساسات نيز ميكردند اضافه كنيم ميتوان آن را نوعي ميتينگ سياسي براي انتخابات آينده تلقي كرد.
آقاي هاشميرفسنجاني در دو انتخابات 84 و 88 مستقيم و غير مستقيم نامزد انتخاباتي بود. مردم به او راي ندادند. اين عدم اقبال نه به اين دليل بود كه مردم قدردان خدمات او قبل از انقلاب و بعد از انقلاب نبودند. اين ادبار نه به اين دليل بود كه داوري برخي از افراطيون را درباره او قبول كردهاند، بلكه به اين دليل بود كه مردم بويژه نسل جديد در پي تجربههاي جديد در مديريت كشور بودند. آقاي هاشميرفسنجاني به دليل آنكه دل در گرو انقلاب، اسلام و امام دارد نميتواند بيتفاوت نسبت به سرنوشت كشور باشد. دغدغههاي او را نبايد تخطئه كرد اما او هم بايد بداند انقلاب مستعد نوسازي، نوزايي و
باز توليد گفتمان امام (ره) و رهبري است و انقلابيون نگاهشان رو به جلو است و بيترديد رئيسجمهور آينده شخصي است در تراز مطالبات مردم در دهه چهارم انقلاب!
لذا اگر مردم در انتخابات 84 و 88 رويكردي متفاوت داشتند نبايد آن را بيمهري به خود تفسير كند و يا خداي ناكرده در آنچه كه از صندوق راي به عنوان آراي مردم بيرون آمده ترديد نمايد.
مردم طي سه دهه گذشته بزرگاني را به عنوان رجال سياسي و مذهبي در كسوت رياستجمهوري برگزيدند. مردم در هيچ دورهاي در انتخاب خود اشتباه نكردند. اگر اشتباهي بوده متوجه آن رجال سياسي و مذهبي بوده كه از جاده پيمان و تعهدات و وظايف خود عدول كردند. همه دولتها منشاء خدماتي به نظام بودند كه آن را نميتوان ناديده گرفت اما روساي دولتها هر كدام اشتباهاتي داشتهاند كه در جاي خود مورد نقد مردم و رهبري بودهاند.
نگاه مردم به آينده است. آنها از گذشته عبور كردهاند. هر رئيسجمهور به سهم خود تلاشهايي داشته كه بعد از او، جريان پشتيبانش در دولت بعدي به قدرت برسد. مردم چنين اجازهاي را ندادهاند. فكر ميكنم شكلگيري دولت آينده هم چنين فرايندي را طي كند.
آقاي هاشمي با كاربرد واژه "فعلا" و "هنوز" نامزدي خود را منتفي ندانستند. او اكنون 78 بهار زندگي را تجربه كرده است. به نظر ميرسد ركوردي از دوي استقامت در عرصه خدمت را كه دولت نهم و دهم به ثبت رسانده است بعيد است شخصيت محترمي چون او در 78 سالگي براي يك دوره حتي 4 ساله بتواند تكرار كند. لذا به همين دليل به نظر نميرسد نسل سوم انقلاب به چنين رويكردي رضايت دهد.
2- آيتالله هاشميرفسنجاني در اين گفتگو از روابط خوب خود با رهبر معظم انقلاب سخن گفته و خبر داده است "كساني هستند كه ميخواهند رابطه او و رهبري را به هم زنند" او اطمينان داده است "آنها موفق به چنين كاري" نخواهند شد. يكي از دغدغههاي انقلابيون كه علاقهمند به آقاي هاشمي هستند اين است كه نگران همين مسئله هستند كه عدهاي موفق شوند رابطه او را با رهبري به هم بزنند.
اين نگراني در فتنه سال 88 به اوج خود رسيد. قصه از نامه بدون سلام و بسمالله شروع شد و به فرمان شورش خياباني در صبح روز رايگيري و سپس اردوكشي خياباني پس از اعلام نتايج آراء و حتي قبل از اعلام نتايج آراء كشيد و تداوم يافت. كساني كه بيشترين دلسوزي را براي آقاي هاشمي داشتند
نه فقط نگران فاصله او با رهبري معظم انقلاب بودند بلكه بيشتر نگران فاصله او با انقلاب و پيشينه انقلابي خود بودند.
حال بايد ديد چه كساني ميخواهند رابطه آقاي هاشمي را با انقلاب و رهبري به هم بزنند. موضعگيري خانواده ايشان بويژه بيمهري فائزه و مهدي به انقلاب و رهبري جزء اسناد محرمانه فتنه سال 88 نيست بلكه به شهادت رسانههاي كشور بويژه رسانههاي دشمن اين بيمهريها ثبت شده است و اكنون يكي از اتهامات مهدي فرزند ايشان "امنيتي" است. ترديدي نيست كه يكي از اهداف جنگ نرم و شرارتهاي دشمن شكاف بين نخبگان، شكاف بين قوا، شكاف بين اقوام و مذاهب و ... است. آنچه كه ميتواند در برابر اين توطئه بايستد هوشياري و بصيرت است. اين بصيرت بايد در فعل و قول سياسي آقاي هاشميرفسنجاني تجلي يابد تا نامحرمان انقلاب را نااميد كند و اجازه ندهد اين جدايي اتفاق بيفتد.
رهبر بزرگوار انقلاب با نصب مجدد ايشان به عنوان رياست مجمع تشخيص مصلحت اين توطئه را خنثي كردند بايد ديد آقاي هاشمي براي خنثي كردن اين توطئه از سوي بدخواهان چه كرده است؟!
مردم در انتظار اين هستند كه ايشان پاسخ محبتها و مهرورزيهاي ولايت امر مسلمين را با زدن مشت محكم به دهان دشمنان اسلام و بدخواهان كه درصدد عملياتي كردن اين جدايي هستند بدهد.
3- آقاي هاشمي در اين گفتگو از آقاي عسكراولادي به نيكي ياد كرده و از مواضع ايشان دفاع نموده است اما تاكنون به مواضع خيرخواهانه ايشان نسبت به خود كه در مصاحبه با روزنامه جمهوري اسلامي و چاپ مقالهاي در كيهان در قالب سه تذكر خيرخواهانه عنوان شد، پاسخ ندادهاند.
آقاي عسكراولادي از ايشان تقاضا كرده بودند طوري سخن نگويند كه رسانههاي دشمن به نفع خود، از آن بهره ببرند. طوري سخن نگويند كه دشمن احساس كند او با رهبري و انقلاب و امام زاويه دارد.
و بالاخره اينكه آقاي هاشمي نبايد طوري سخن گويند كه ساختار حقوقي انتخابات كشور را معيوب نشان دهند و دهها هزار نفر از معتمدين مردم را كه مسئول برگزاري انتخابات در سه دهه گذشته بودند زير سئوال ببرند.
كافي است ايشان به بازتاب همين گفتگوي اخير در رسانههاي داخل و خارج نگاه كنند تا ببينند چه تلقيهايي از آن وجود دارد.
بدون شك همانطور كه آقاي عسكراولادي گفت؛ تاريخ انقلاب را بدون نقش آقاي هاشميرفسنجاني نميتوان نوشت. اين نگرش نشان ميدهد كه خدمات ايشان چه قبل از انقلاب و چه در همراهي با امام و رهبري پس از انقلاب فوقالعاده درخشان است اما بايد ديد همين درخشش در جريانات حوادث سال 88 به بعد بويژه ظهور فتنهسازان و فتنهگران داخلي و خارجي كه امنيت ملي را هدف قرار دادند هم وجود دارد؟
آيا مورخان آقاي هاشمي را همچنان در كنار مردم و رهبري ميبينند يا تصويري وجود دارد كه علاقهمندان ايشان را نگران كرده است؟
تهران امروز:معارضان سوری و نشستهای بیحاصل
«معارضان سوری و نشستهای بیحاصل»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمد ايراني است كه در آن ميخوانيد؛با توجه به برگزاري نشست مخالفان سوريه در پاريس بايد گفت، اين اولين باري نيست كه مخالفان دولت سوريه، اقدام به برپايي نشست و كنفرانس ميكنند، بهطوري كه همواره ما شاهد برگزاري سلسله نشستهايي در استانبول، مراكش، ژاپن و ايتاليا به دست معارضان خارجي دولت بشار اسد بودهايم كه تا امروز از آنها نتيجهاي حاصل نشده است. در اين راستا بايد اذعان كرد كه اين گروه از مخالفان، شامل گروهها و طيفهايي ميشوند كه در خارج از سوريه فعاليت داشته و از جانب كشورهاي خارجي نيز مورد حمايتهاي نظامي و مالي قرار ميگيرند.
در يك نگاه كلي بايد اظهار كرد كه مشكل گروههاي معارضه به مراتب فراتر از اين است كه با اين دست نشستها قابل حل باشد. واضح است كه اهداف اوليه معارضه كه شامل، ايجاد هماهنگي و انسجام در ميان طيفهاي مختلف مخالفان سوريه و در نهايت بركناري بشار اسد است مورد توافق است، اما در باب چگونگي نيل به اين مهم ميان اين گروهها كه دربرگيرنده طيفهاي مختلف، از اسلامگراهاي تند رو تا جريانات چپ و ليبرالي نزديك به غرب ميشوند، اختلاف وجود دارد. در نتيجه، اين قبيل نشستها بيشتر از آنكه براي مخالفان سوريه چاره ساز، هماهنگكننده و انسجام بخش باشد، باعث آشكار شدن اختلافات عميق ايدئولوژيكي ميان آنها ميشود. در واقع بايد گفت، نه تنها مسائل فوقالذكر گوياي عدم كسب وحدت ميان معارضه است، بلكه، موضعگيري كشورهاي خارجي حامي معارضه نيز بر دامنه اين ناهماهنگيها ميافزايد. در اين راستا بايد تصريح كرد، درحالي كه مواضع عربستان و قطر شامل برخورد سريع و تند نظامي براي كنار زدن بشار اسد و تجهيز بيشتر مخالفان داخلي به سلاح نظامي است، مواضع آمريكا و فرانسه با چرخش مواجه شده و در راستاي اتخاذ راهحل سياسي براي حل مشكل و بحران سوريه گام بر ميدارد. بنابراين، عدم اتفاق نظر هم در ميان طيفهاي مختلف معارضان و هم در عرصه بينالملل نيز خود از جمله موانع عدم توفيق و بينتيجه ماندن نشستهاي مخالفان سوريه خواهد بود. دراين راستا بايد به اين نكته اشاره كرد، در سوريه بهترين راه براي حل و فصل اختلافات راهحل سياسي يعني مذاكره و گفتوگوست تا از طريق توسل به راهحل ديپلماتيك اين فرصت براي ملت سوريه فراهم شود تا به پاي صندوقهاي راي رفته و آينده سياسي كشورشان را خود به دست گيرند. براي رسيدن به اين مهم نيز لازم است ابتدا زمينه و فضاي سياسي مناسب فراهم شود تا مردم به پاي صندوق راي رفته و حكومتشان را انتخاب كنند. انجام اقدامات نظامي و تسليحاتي، كه پيامدي جز تخريب و كشتار ندارد باعث مبهم شدن آينده سوريه خواهد شد. در آخر بايد اذعان داشت، تا زماني كه معارضه بهدنبال راهحل نظامي باشند بعيد است به موفقيت دست يابند.
آفرينش:چالشهاي بخش بهداشت با نگاه تجارتي
«چالشهاي بخش بهداشت با نگاه تجارتي»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه ر آن ميخوانيد؛در واقع فضاي بهداشت در هر كشوري همچون بخش هاي ديگر داراي نقاط ضعف و قوتي است و در واقع انواع ناپاکي و آلودگي، کم کاري و حتي خيانت در بسياري حرفه ها و بخش هاي خدماتي و اقتصادي و...در هر كشوري وجود دارد. اما اينكه اين نقاط منفي در بخش سلامت و تندرستي كشور باشد امري مورد تامل است. چرا كه اين بخش با تندرستي روح و روان و جسم و جان مردم سر و کار دارد و هر گونه و رويكرد منفي و مثبتي در اين بخش پيامدهاي منفي و مثبت گسترده اي بر تندرستي رواني و جاني بيماران و شهروندان در كشور مي گذارد . در اين بين بايد گفت در يك سال گذشته موارد گوناگون از وجود تخلف ها و مشكلات در بخش سلامت كشور در رسانه هاي گوناگون كشور مورد توجه قرار گرفته شده و به نكاتي اشاره شده است.
در اين بين آلوده شدن تعدادي از بخش سلامت كشور چون دريافت زيرميزي، انجام عمل هاي جراحي غيرضروري، بيمار دزدي، تجارت با بيمار، تبديل اتاق عمل به تجارت خانه ، رسيدگي نکردن به بيماران، ويزيت چند ده بيمار در يک شيفت کاري، ويزيت دسته جمعي بيماران و.... متاسفانه بخش تندرستي كشور را تهديد ميكند. در مقابل اين رفتارها هم بايد توجه داشت كه چه بسيار پزشکاني حقوق بيمار را رعايت مي کنند و گاه نه تنها پول ويزيت را به بيماران کم برخوردار مي بخشند بلكه يک ريال بابت جراحي هاي خود دريافت نمي کنند و تخصص خود را به رايگان وقف رسيدگي و خدمت به جامعه ميكنند.
حال اين پرسش مطرح است كه چه كساني و چرا برخي بخش سلامت كشور را به مثابه تجارت خانه و كالا مي بينند؟ در پاسخ بايد گفت در واقع بسترهاي گوناگوني براي سوء استفاده و بهره وري نادرست از بخش سلامت براي دلالي و سو استفاده وجود دارد. چرا كه به دليل نابسامانيهاي گسترده در نظام بهداشت کشور و نبود کنترل و نظارت کافي در شبکههاي درماني، پديده بيماردزدي و بسياري از تخلفات ديگر گسترش نگرانکنندهاي يافته و شنيده ميشود كه فرد بيمار در آمبولانس و در حال انتقال به بيمارستان بدون رضايت به يک بيمارستان خصوصي سپرده ميشود و با ايجاد واهمه و نگراني در دل همراهان بيمار، خانواده بيمار آنها را در بين راه به مسير ديگري سوق ميدهند و يا حتي بيمار معامله ميشود.
آنچه مشخص است براي رفع مشكلات بخش سلامت و تندرستي كشور بايد گام هايي اساسي برداشت. چرا كه تا زماني كه قوانين و ضوابطي کارشناسي شده، متقن، مستدل، مستحکم و قابل اجرا و بروز و کارآمد براي جلوگيري از مسائل و تخلفات وجود نداشته باشد. به علاوه تا وقتي كه جدا از توجه اساسي به اقتصاد درمان و سلامت و تاثير مساله ارز بر اين بخش کارشناسي دقيق، آسيب شناسي قوانين فعلي انجام نگيرد و در سايه آن نيز به مشكلاتي همچون نگاه بخش خصوصي و پزشكان و...به تعرفههاي درمان پايين توجه نشود و مسائل مد نظر آنان نيز لحاظ نگردد بايد منتظر بود كه همچنان تخلف هايي در جذب بيمار با استفاده از هر روش مانند بيماردزدي و زير ميزي گرفتن انجام گيرد.
حمايت:طرحي مشترك
«طرحي مشترك»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛تركيه در كنار تشديد دخالتها در امور كشورهاي منطقه در چارچوب همگرايي با ناتو، اجراي طرح سپر راداري و موشكهاي پاتريوت ناتو را در پيش گرفته است. تركيه ادعا دارد كه براي تامين امنيت خود در برابر تهديدات، اين طرحها را اجرا ميكند. رژيم صهيونيستي نيز در كنار اجراي طرح سپر موشكي در منطقه نقب، تكرار اين پروژه را در مرزهاي سوريه و لبنان آغاز كرده است. صهيونيستها نيز ادعا دارند كه براي تامين امنيت، به اين فرآيند نياز دارند و ابعاد جديدي از آن را اجرا خواهند ساخت.
هر چند كه تركيه و رژيم صهيونيستي ادعا دارند كه تحركات آنها مستقل بوده و هيچ ارتباطي ميان آنها وجود ندارد، اما بررسي ريشهاي اين اقدامات، حقايق ديگري را آشكار مي سازد. نكته واحد در عملكردهاي صهيونيستها و تركيه ، وابستگي هر دو طرح به آمريكا و ناتو ميباشد به گونهاي كه در تركيه، ناتو مجري طرح استقرار سامانه راداري و موشكهاي پاتريوت ميباشد و در سرزمينهاي اشغالي نيز آمريكا طرح هايي نظير گنبد آهنين را اجرا ميسازد.
اين امر زماني بيشتر خود نمایی مي کند كه مقامات آمريكايي بارها اعلام كردهاند كه از اجراي طرح سپر موشكي به صورت ثابت دوري كرده و به دنبال اجراي طرحهاي سپر موشكي سيار مي باشند. سامانههاي راداري كه قابليت جابه جايي به مناطق مختلف را داشته باشند.همچنين ناتو اعلام كرده است كه به دنبال ايجاد چتر امنيتي براي خود و متحدانش مي باشد كه بخش عمدهاي از آن در خاورميانه اجرا مي شود.
با توجه به اين وضعیت، ميتوان گفت كه طرحهاي سپر موشكي كه در تركيه و سرزمينهاي اشغالي اجرا مي شود، طرحهاي متحدي ميباشند كه در ظاهر، ارتباطي با يكديگر نداشته، اما در اصل هر دو اهداف و سياستهاي يكساني را اجرا مي سازند. البته تركيه و صهيونيستها براي پنهان سازي اين حقيقت، همچنان ادعاي دوري و تقابل را مطرح مي سازند و چنان وانمود ميسازند كه در يك چارچوب قرار ندارند.به عبارت ديگر آنها در چارچوب فريب افكار عمومي در حوزه مختلف در برابر يكديگر قرار گرفتهاند. اما در حوزه نظامي و تحقق اهداف غرب در يك مسير واحد قرار دارند.
بر اين اساس مي توان گفت كه طرحهاي اخير در تركيه و سرزمينهاي اشغالي، همان طرح هاي غرب براي كل منطقه مي باشند كه تهديدي براي صلح و ثبات جهاني مي باشند. به عبارتي ديگر تركيه با طرحهاي راداري و پذيرش پاتريوتهاي ناتو، در اصل در چارچوب خواستههاي غرب و صهيونيستها براي ايجاد فضاي بحراني در منطقه گام بر ميدارد. در حالي كه اقدامات صهيونيست ها در اجراي طرح سپر موشكي در مرزهاي سوريه و لبنان حلقههاي تكميلي اين طرح مي باشند.
البته دامنه اهداف آمريكا به همين جا ختم نشده و آنها به دنبال توسعه آن در كشورهاي عربي نيز مي باشند كه یکی از محورهاي آن را قطر تشكيل ميدهد كه اتفاقا روابط گستردهاي با صهيونيستها و تركيه دارد.
مردم سالاري:اين همه اصرار براي چيست؟
«اين همه اصرار براي چيست؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن ميخوانيد؛ اين روزها در حالي که کمتر از 5 ماه تا انتخابات رياست جمهوري يازدهم باقي مانده است، موضوع«اصرار بيش از حد دولت بر اجراي فاز دوم يارانهها»، يکي از مهمترين مسائل کشور است که همچنان بازتابهاي زيادي دارد و «نگرانيهاي اساسي» براي آينده اقتصاد کشور پديد آورده است.
اين«اصرار دولت» در حالي صورت ميگيرد که اقشار مختلف جامعه تحت تاثير فشارهاي شديد اقتصادي به تبع افزايش نرخ تورم و گراني هستند. طبيعي است در اين شرايط، اجراي فاز دوم هدفمند کردن يارانهها، آن هم با شيب بسيار تندي که دولت مطرح ميکند، نميتواند آثار مثبتي براي اقتصاد کشور رقم بزند. براين اساس، بيان چند نکته ضرورت دارد:
اول آنکه، ورود به مرحله دوم هدفمندي يارانهها و عملا آزادسازي قيمتها، در گام نخست نيازمند آن است که تحليلي دقيق از مرحله اول صورت بگيرد. اگر دولت نتوانسته، در فاز اول موفق باشد و بخشي از تورم شديد امروز در جامعه معلول اين فاز است، واقعا چه ضرورتي دارد بدون تحليل دقيق از نقاط مثبت و منفي گذشته، به سوي آينده حرکت کرد؟
دوم آنکه، فشارهاي شديد اقتصادي بر جامعه و کاهش شديد توان خريد مردم، آيا اجازه ميدهد که شوکي جديد بر پيکره اقتصاد کشور وارد شود؟ شوکي که از هماکنون معلوم است به افزايش شديد قيمتها ختم ميشود.
سوم آنکه، در حاليکه، تا امروز 30 درصد بودجه جاري و 70 درصد بودجه عمراني کشور تخصيص نيافته و مطالبات معوقه کارمندان به 14 هزار ميليارد تومان رسيده است و خبرها نيز حکايت از بدهي 8 هزار ميليارد توماني دولت به پيمانکاران ميدهد، چگونه ميتوان تصور کرد که يارانه 5 برابري قرار است به مردم داده شود؟
چهارم آنکه، اجراي هر اقدامي که به صورت عمومي با زندگي روزمره مردم سروکار دارد، نيازمند يک اجماع کارشناسي دقيق است. موضوعي که اصلا در فاز دوم هدفمندي ديده نميشود و بسياري از کارشناسان با اين اقدام دولت مخالفند. اخيرا يک نظرخواهي از 90 اقتصاددان و صاحبنظر منتشر شد که 95 درصد آنها با اجراي فاز دوم، مخالف بودند. آيا با اين مخالفت حداکثري نخبگان و کارشناسان در کشور، ورود به فاز دوم، امر کارشناسي و به مصلحت است؟
پنجم آنکه، اين اصرار بيش از حد بر اجراي مرحله دوم، عليرغم مخالفت شديد کارشناسي با آن، شائبههاي سياسي به همراه داشته است. حتي حبيبالله عسگراولادي هم رسما اعلام کرده که پنج برابر شدن يارانهها براي جمع کردن آراي انتخاباتي است. تصور نميشود بتوان براي اهداف سياسي تا اين ميزان نگراني عمومي در جامعه ايجاد کرد.
آخر آنکه، اين روزها با تيترها و مطالبي که رسانههاي دولتي منتشر ميکنند، ميتوان به يک موضوع مشترک در بين آنها توجه کرد و آن«يافتن مقصر براي فرار از پاسخگويي» است و شايد اصرار و موجآفريني براي اجراي فاز دوم يارانهها، نوعي مشغول کردن اذهان عمومي و کارشناسي براي دور شدن از نقد دولت باشد؟ آيا بهتر نيست دولت احمدينژاد در اين ماههاي پاياني از عمرش، به جاي«موجآفريني»،«اصرار بيش از حد» و«خلق ايدههاي تازه»، انرژي کارشناسي کشور را براي مديريت اوضاع نابسامان اقتصادي موجود متمرکز کند؟
ابتكار:انگار قرار نيست مصر روي آرامش ببيند
«انگار قرار نيست مصر روي آرامش ببيند»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سيد علي محقق است كه در آن ميخوانيد؛2سال زمان كمي نيست، براي تثبيت يك انقلاب و بازگرداندن آرامش به يك جامعه و يك كشور. مصر اما انگار قرار نيست از اين قاعده كلي پيروي كند. اين كشورعربي اسلاميِ شمال آفريقا كه زماني جزيره ثبات در خاورميانه پر آشوب قلمداد ميشد، هر روز و هر نوبت با آشوبي دست و پنجه نرم ميكند و از بحراني به بحران تازه ميغلتد؛ بحرانهايي كه همه به نوعي ريشه در فرامين،اعمال و نياتبرآمده از كاخ رياست جمهوري كشور دارد.
قاهره و ميدان تحرير هر چه كه از روز سرنگوني حكومت حسني مبارك و پيروزي انقلاب مصر دراولين ماههاي سال 2011 فاصله گرفت، تقريبا هيچ ماهي را بدون حضورمعترضان به آخر نرساند. ميدان نمادين پايتخت و خيابانهاي قاهره و ديگر شهرهاي بزرگ مصردر همه اين بيست و چندماه پس از انقلاب ماه همواره به هزار و يك بهانه پر و خالي شده و ميزبان موج جمعيتهاي هوادار يكي از دو قطب مخالفان و موافقان حاكمان جديد كشورمتفاوت بوده است.
اكنون و در واپسين روزهاي ژانويه2013، سالروز آغاز بهارعربي از يك سو و صدور حكم اعدام براي عوامل فاجعه مرگبار ورزشگاه پورت سعيد، دست به دست هم داده است، تا بحران سياسي و اجتماعي نه تنها قاهره كه اكثر شهرهاي بزرگ مصررا فراگرفته و اين كشور شاهد درگيريهاي گسترده و خونين بي سابقه اي عليه حكومت نوپاي اخوان المسلمين و محمد مرسي باشد. شعارها همان شعارهاي « ارحل» و « اسقاط» است كه از ژانويه تا آوريل 2011 سر داده ميشد، با اين تفاوت كه از«الشعب يريد اسقاط النظام» به «الشعب يريد اسقاط الاخوان» بدل شده. در موج اعتراضي جديد معترضان صريح تر از هرزماني عليه دولت نوپاي مصر شعار ميدهند و در شعارها نام مبارک جاي خود را به نام مرسي داده است. اصلا انگار نه انگار كه ديكتاتوري رفته است و رئيس جمهوري از صندوق آراي مردم برآمده است.
نارضايتي از سناريوي به اصطلاح اخواني سازي كشور و اوضاع بحراني اقتصاد و سياست تبديل به ابزاري براي مقصر دانستن همه جانبه دولت مصر و اتحاد نسبي منتقدان و مخالفان اخوان شده و تقريبا همه مصر را دچار دو دستگي و شكاف كرده است. سه دهه حكومت ديكتاتوري و استبدادي حسني مبارك در قامت يك رئيس جمهوري موروثي همسو با غرب باعث شد تا در طول اين دهه ها، درست شبيه ايران دوران حاكميت شاه و دهههاي 30 تا 50 شمسي، دو نوع مخالفت كاملا متضاد عليه حاكميت مركزي دراين كشور ريشه بدواند. عليرغم تنوع در جزييات، ديدگاه گروهي از مخالفان ريشه در اسلامگرايي داشته است و ديدگاه گروههاي ديگر ريشه در ليبراليسم. با وجود اختلافات عميق فكري فصل مشترك شكننده اين دو گروه تنها اصرار بر سقوط حكومت مبارك بود.
اگرچه طيف اسلامگرا در جرقه اوليه انقلاب و روزهاي پرآشوب 25 ژانويه 2011 تا روز پيروزي انقلاب كمتر در خيابانها ديده شد، اما در روزهاي پس از پيروزي، هر دو گروه؛ كه دچارانشعابهاي داخلي متعدد نيز بودند؛ خود را ميراث داران مصر پس از انقلاب دانسته و بر اين ادعاي خود پاي ميفشردند. اما هر انتخاباتي كه برگزار شد با آرايي شكننده راي بر پيروزي اسلام گرايان بر ليبرالها و ملي گرايان داده شد.در نهايت هم، با وجود موجهاي متعدد اعتراض و بحران و تشديد شكاف و دو دستگي ميان مخالفان ديروزمبارك، اين جماعت اخوان المسلمين بود كه تقريبا به تنهايي و با ناديده گرفتن مطالبات گروههاي ديگر سكان رياست جمهوري براي فرمان راندن بر مردمان كشور نيل و اهرام و فراعنه را در دست گرفت.
شعار قيامي که در11 فوريه 2011 به سرنگوني رژيم حسني مبارک انجاميد، «نان، آزادي، عدالت اجتماعي و کرامت انساني» بود. اما آنچه كه بر مصر دو سال اخير گذشته باعث شده است تا به جز سقوط رئيس جمهوري مستبد در يك انقلاب هيچ كدام ازمطالبات داخلي مردم اين كشور كه در اين شعار متجلي بود محقق نشود و اين، مردم كشور را عاصي كرده است. شرايط زندگي در کشور بدتر شده است. نا امني در کنار بحران اقتصادي و بي ثباتي سياسي باعث بروز مشکلات متعدد براي زندگي اجتماعي آنها شده است. اوضاع اقتصادي نسبت به سالهاي 2010 و 2011 بدتر شده و ارزش پول ملي مصر در مقابل ارزهاي خارجي کاهشي بي سابقه داشته است. از طرف ديگر دو قطبيي به جود آمده جامعه مصر را به دو دسته كاملا جدا افتاده از هم تقسيم كرده كه از قضا اين دو دسته تقريبا در وزن كشيهاي سياسي و اردوكشيهاي خياباني وزن تقريبا يكساني دارند و هيچكدام از اين دو ديدگاه ياراي جذب آرا و جمعيت از طبقه ديگر را نيز ندارند.
در اين اوضاع و احوال روزي اپوزيسيون طرفداران را به خيابانها ميکشاند و روز ديگر صدور حکم اعدام متهمان حادثه شهر پورت سعيد اسبابي براي حضور مخالفان در خيابانها ميشود. دولت از يک سو مخالفان را به گفت وگو فرامي خواند و از سوي ديگر خسته از حجم بي پايان اعتراضهاي خياباني دست به سلاح ميبرد. در مقابل کشته شدن معترضان بهانههاي جديد فراهم ميكند و زبان مخالفان را باز هم دراز تر از قبل كند تا مرسي و نيروهاي امنيتي متهم به تکراراستراتژي سرکوب مبارک شوند. اين شرايط باعث شده است تا هر اقدام حساب نشده و يكسويه اي از سوي دولت، محاكم قضايي يا نيروهاي مسلح به فرصتي براي طيف مقابل براي زورآزمايي در خيابانها و تهديد گروه حاكم و ثبات و آرامش اين كشور بدل شده و كشور مصر در يك دور و تسلسل باطل گرفتار آيد.
از اين رو است كه تا زماني كه اين شكاف تاريخي از سوي دولت و حاكميت ديده نشود و به گونه اي ترميم نشود نه محمد مرسي و دولت منسوب به اخوان و نه مردم عادي كوچه و بازار همچنان روي آرامش و روز خوش به خود نخواهند ديد. نقطه تاريك تر ماجرا اين است كه مصر كشوري است كه درآن انواع فرقه ها، مذاهب، اديان و ديدگاههاي افراطي و تفرطي متنوع در كنارهم زندگي ميكنند. چه بسا كه با تشديد اين وضعيت و به تدريج بي ثباتي و ناآرامي در كشور به نوعي جنگ داخلي نيز مبدل شود.
قانون:لزوم بازگشت آرامش به جامعه مطبوعاتي كشور
«لزوم بازگشت آرامش به جامعه مطبوعاتي كشور»عنوان سرمقاله روزنامه قانون به قلم حسین احمدی نیاز است كه در آن ميخوانيد؛كشور در حال حاضر در شرایط حساس و دشواری قرار دارد از یک سو در آستانه برگزاری انتخابات مهم ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر قرار داریم و از دیگر سو تحریمها و فشارهای بین المللی که ایجاب میكند همگان در مجموعه نظام با وحدت و همدلی از هر اقدامی که کوچکترین خدشهای بر اعتبار و حیثیت ملی وارد كند، خودداری كنند.
در همین راستا مقام معظم رهبری مكرر بر وحدت و جلوگیری از هرگونه تفرقه وایجاد تنش در جامعه توصیه و تاکیداتی بیان فرمودهاند امامتاسفانه در هفته وحدت و در چند روز گذشته و حتي شب قبل از میلاد پیامبر رحمت و شفقت چند نفر از روزنامه نگاران جراید کثیرالانتشار در محل کارشان دستگیر شدند. این موضوع به هر دلیلی که اتفاق افتاده باشد در این شرایط حساس و مهم داخلی و بین المللی مناسب نبود.
در حال حاضر ریاست محترم قوه قضاییه و دادستان محترم تهران مبادرت به تاسیس دادسرای رسانه وفرهنگ و ایضا شورای حل اختلاف مطبوعات كردهاند و تلاش بر این است که مباحث و مسائل روزنامه نگاران و مطبوعات در یک مکانیسم بسیار منطقی و قانونی از طریق معاونت مطبوعاتی یا نهاد مرتبط با روزنامه نگاران که متاسفانه مغفول واقع شده است، حل و فصل شود همچنانکه این رویه در حق روزنامههای سراسری مرسوم شده که امری پسندیده و ارزشمند است که قطعا اگر این امر برای بررسی و رسیدگی به اتهامات احتمالی روزنامه نگاران در این پروسه طی میشد ضرورت چنداني به پديد آمدن چنين رويدادهايي باقي نمي ماند.
واقعیت مسئله این است که قانون اساسی کشور از توانمندی و ظرفیتهای بسیار خوبی برخوردار است و اگر همگان بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری و قانون اساسی و قانون آیین دادرسی کیفری عمل كنند مطمئنا شاهد این حوادث ناگوار نخواهیم بود آنچه مهم است رعایت ضوابط و مقررات قانونی با در نظر گرفتن وحدت، همدلی و اتحاد ملی برای عبور از بحرانهای جاری است.
در حال حاضر در سی و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم و نظام جمهوری اسلامی از چنان اقتدار و عزتی برخوردار است که برای تداوم آن نیاز به وحدت و همدلي گروه هاي مختلف جامعه داريم. ما انتظار داريم دستگاه قضايي با ورود بهنگام و رسيدگي فوري به اين ماجرا مانع از برخي جوسازيها و تبليغات منفي عليه نظام و ملت شود و ثبات و آرامش ضروري رابه جامعه مطبوعاتي كشور بازگرداند.
آرمان: نقش آمریکا در تاخیر مذاکرات ایران و 1+5
«نقش آمریکا در تاخیر مذاکرات ایران و 1+5»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محسن جلیلوند است كه در آن ميخوانيد؛این روزها در برخی محافل شنیده میشود که برخی معتقدند برگزار نشدن یا به عبارتی تاخیر در جریان مذاکرات 1+5 با ایران به علت شکل نگرفتن تیم جدید سیاست خارجی آمریکاست و حتی عدهای با این نگاه اعتقاد دارند آمدن فردی تقریبا میانهرو مثل جان کری میتواند حتی در روند مذاکرات تاثیر مثبتی بگذارد. باید اینگونه گفت که معمولا سیاست خارجی آمریکا با تغییر یک وزیر تغییری نمیکند و آنها طی یک چارچوب مشخص و در راستای سیاستهای کلی حرکت میکنند و شاید تنها استراتژیها بتواند مقداری روی کار تاثیر بگذارد.
اما اینکه فکر کنیم تغییر افراد در کاخ سفید میتواند روند سیاست خارجی آمریکا با ما را تغییر دهد نوعی خوشبینی است. در حال حاضر در جریان مذاکرات ایران و 1+5 نقش آمریکا بسیار پر رنگ است؛ آنها میخواهند مذاکرات را کش دهند و امیدوارند با طولانی شدن این جریان بتوانند با تحریمهایی اعمال شده و همچنین در نظر گرفتن تحریمهای بیشتر به ایران فشار بیاورند که امتیازات بیشتری بگیرند به همین جهت هر بار یکسری بهانه مثل تاریخ مذاکره یا محل مذاکره را عنوان میکنند تا جریان بیشتر کش پیدا کند. مورد دیگری هم که مرتب این روزها درباره آن صحبت میشود محل مذاکرات است.
دورهای قبلی در سوئیس، روسیه، ترکیه و عراق برگزار شد اما دور جدید ظاهرا قرار است در کشوری دیگر برگزار شود که یکی از گزینهها، مصر است. مصر بعد از رفتن حسنی مبارک به دنبال بازگشت به دوران طلایی تاریخی خود و به عبارتی همان مصر زمان جمال عبدالناصر است و به نوعی میخواهد لیدر جهان عرب باشد. هدف دولت جدید مصر این است که بتواند اوضاع خودش را در سطح بینالملل ارتقا دهد؛ راهبرد جدی محمد مرسی هم این است که ایران را به عنوان یک کشور مسلمان غیرعرب به مصر بکشاند و به این وسیله موقعیت خودش را بین کشورهای حاضر در جلسه و جهان عرب تقویت کند.
قزاقستان هم که به تازگی برای میزبانی اعلام آمادگی کرده است با اشاره روسها حرکت میکند. این کشور چند سالی است که از شوروی جدا شده ولی هنوز ردپای سیاست روسها در روابط خارجی آنها دیده میشود. قزاقستان در حد و اندازه میزبانی این مذاکرات نیست و تنها علت میزبانی آنها این است که روسها میخواهند به لحاظ شرایطی که وجود آمده هر چه سریعتر مذاکرات خاتمه پیدا کند.
نکته دیگری که قابل ذکر است موضع سرگئی لاوروف است که اعلام کرده «بهتر است ایران و قدرتهای جهانی دست از بچه بازی بکشند.» این حرف وزیر خارجه روسیه در واقع یک نوع تذکر به خود است؛ اینکه روسها طی این چند وقت سیگنالهایی را از طرف آمریکا و کشورهای همسو با کاخ سفید دریافت کردهاند مبنی بر اینکه اوضاع به سمتی میرود که باید سریعتر پرونده هستهای ایران به نتیجه برسد. از طرف دیگر به نظر میرسد در مقطع فعلی روسیه نمیتواند مانند قبل بر دولت بشار اسد تاثیر بگذارد؛ چراکه آنها طی سال گذشته لیبی را از دست دادهاند و تنها ایران باقی مانده که روسیه تلاش میکند موضوع هستهای این کشور را هم به نوعی حلوفصل نماید.
شرق:مصر و گزینههای پیشرو
«مصر و گزینههای پیشرو»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صباح زنگنه است كه در آن ميخوانيد؛مصر به عقب برنمیگردد چراکه مردم حاضر نیستند از دستاوردهای خود دست بردارند. با این وجود بر اثر تقابل اراده مردم و اراده نیروهای مخالف مردم، معادلهای شکل گرفته که یک سر آن نیروهای حکومت قبلی، سر دیگر آن نیروهایی با تفکرات لاییک یا ناسیونالیستی و در سوی دیگر نیز نیروهای دلگرم به پشتیبانی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای قرار گرفتهاند.
در چنین مجموعهای اصول توافق و اجماع سخت میشود. این تقابلها نتیجه حرکات شتابزده تاریخی اخوانالمسلمین، حزب حاکم مصر است. این حزب تلاش کرد با عجله به اهداف خود برسد و با این عجله خود اشتباهاتی مرتکب شد. یکی از این اشتباهات نوشتن پیشنویس قانون اساسی با جمعی اندک و از طیفی خاص بود. طبعا این امر موجب اعتراض بقیه گروهها و جریانها در مراحل بعدی شد و آنها در تدوین قانون اساسی و رفراندوم قانون اساسی معترض ماندند.
اشتباه دیگر تقابل قدرت قوای مجریه و قضاییه بود. قوهقضاییه در مصر سابقهای طولانی در حمایت از منافع ملت و حقوق آنها داشته است، بنابراین چنین تقابلی برای بخشهایی از مردم غیرقابل هضم بوده است. یکی از وظایف قوهقضاییه در فضای سیاسی، نظارت بر انتخابات بوده و از همینرو انعکاس منفی تقابل قوهمجریه و قضاییه را در مقطع انتخابات شاهد بودیم.
اشتباه سوم حزب حاکم مصر، تلاش برای حل مسایل از طریق اعمال قدرت خودش بر قانون اساسی بود؛ امری که نیروهای مخالف را نگران جهتگیری حزب حاضر به سمت دیکتاتوری کرد. بنابراین ما شاهد حرکت به سمت دوقطبی شدن جدیتر جامعه مصر هستیم. همچنین نباید این نکته را فراموش کرد که مردم مصر از ترس و نگرانی آزاد شدهاند و از انجام تغییرات در حکومت خسته نمیشوند. در کنار این مسایل آنها نگران بازگشت حاکمیت قبلی هستند و حساسیت بالایی نسبت به این امر دارند.
بنابراین مخالفان ترجیح میدهند قبل از سفت شدن ساقه درخت حاکمیت، آن را از بین ببرند و تغییرات مطلوب خود را اعمال کنند. با مجموعه اشتباهات حاکمیت کنونی مصر، طبیعتا قدرتهای منطقهای هم وارد معرکه میشوند. غربیها، اسراییل و کشورهای منطقهای- که نگران قدرت گرفتن اخوان هستند - به سمت نیروهای مخالف دولت متمایل میشوند تا از این طریق امتیازاتی از حکومت موجود بگیرند.
همه این مسایل دست به دست هم میدهد تا چهره مصر از شرایط مسالمتآمیز خارج شود. برای رسیدن آرامش به مصر، باید دولت و مخالفان سازوکاری برای رسیدن به اجماع تعریف کنند. در همین راستا برخی از نیروهای ملی و فراحزبی تلاش میکنند این روند را تقویت کنند و به احتمال زیاد مصر به این سمت پیش خواهد رفت و در آینده با تعدیل بخشهایی از مطالبات و خواستههای دو طرف، مصر به سمت آرامشمیرود.
دنياي اقتصاد:واقعیت رشد و اندازه اقتصاد ایران
«واقعیت رشد و اندازه اقتصاد ایران»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتر جعفر خیرخواهان است كه در آن ميخوانيد؛در سرمقاله تاریخ ۲۵ دی، نویسنده شکایت کرده بود که چرا اخبار نادرست درباره میزان تولید و اندازه اقتصاد ایران منتشر میشود و برای مثال یک سایت خبری از واحد اطلاعات اکونومیست نقل قول کرده است که انتظار میرود رشد اقتصادی ایران به 10 تا 14 درصد برسد و در کمتر از شش سال دو برابر شود و سایر سایتهاي خبری و هواداران نیز این خبر نادرست را «کپی پیست» و تکثیر کردهاند.
همانطور که نویسنده گفته بود با دسترسی به اینترنت به راحتی میتوان فهمید واقعیت قضیه چیست. در این مطلب سعی میشود نگاهی به پیشبینی دو منبع معتبر آماری به نام واحد اطلاعات اکونومیست (EIU) که متعلق به بخش خصوصی بوده و با پول اشتراک و آگهی اداره میشود و صندوق بینالمللی پول (IMF) که با حق عضویت کشورهای عضو فعالیت میکند، واقعیت اوضاع اقتصادی ایران را نشان دهیم.
بر اساس اطلاعاتی که EIU منتشر کرده است عملکرد رشد تولید واقعی ایران در سالهای گذشته از 2007 تا 2011 به طور میانگین 7/3 درصد بوده است و میانگین درصد سالانه رشد تولید ناخالص داخلی سرانه برای سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۰ معادل 9/0 درصد پیشبینی شده است.
این خلاصه وضعیتی است که از حال و آینده ایران میبینیم. با نرخ رشد 9/0 درصدی سالانه، 80 سال طول میکشد تا درآمد سرانه هر ایرانی دو برابر شود. اما اگر نرخ رشد 8/1 درصدی را مبنا قرار دهیم که پیشبینی اکونومیست برای دوره 30-2012 است، این مدت زمان به 40 سال کاهش مییابد. همچنین با این روندی که پیش گرفتهایم اندازه اقتصاد ایران نه هر 6 سال ادعایی، بلکه هر 36 سال (رشد 2 درصدی) یا در حالت خوشبینانهتر هر 27 سال (رشد 7/2 درصدی) و به فاصله بیش از یک نسل دو برابر خواهد شد.
موسسه EIU نرخ رشد سالانه برای کشورهای همسایه و رقیب ایران را حدود 2 درصد بیشتر نسبت به ایران محاسبه و پیشبینی کرده است که خطر بزرگ برای ایران در همین جا نهفته است؛ یعنی اگر اندازه اقتصاد ایران را با ترکیه برابر و از کشورهای مصر و عربستان بزرگتر بدانیم، در افق 20 تا 30 ساله کشورهای یادشده با همین برتری نرخهای رشد 1 تا 2 درصدی که به ظاهر بیاهمیت است جایگاه قدرت برتر بودن را یک به یک از ایران تصاحب کرده و ایران با وجود رشد 2 تا 3 درصدی، شاهد نزول نسبی خود خواهد بود. EIU مقدار تولید ناخالص داخلی ایران در سال 2011 را نیز رقم 435 ميليارد دلار به قیمتهای اسمی (یعنی با ملاحظه تورم) محاسبه کرده است که سرانه آن 5819 دلار میشود.
اگر نهادهای داخلی تولید آمار، در نشر آمار و اطلاعات پایه و کلان اقتصادی خست به خرج میدهند، خوشبختانه موسسات بینالمللی وجود دارند که به صورت دورهای و فصلی آمار بهنگام را منتشر میکنند. نهاد دیگر IMF است که در گزارش ماه نوامبر 2012 خود برای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، وضعیت ایران را این چنین به تصویر کشیده است که رشد اقتصادی کشور برای سال 2012 را 9/0- و برای سال 2013 کمتر از 1 درصد پیشبینی کرده است.
IMF در گزارشی دیگر، قیمت نفت برای هر کشور صادرکننده نفت را تعیین کرده است با این شرط که آن کشور بخواهد بودجه را بدون کسری و در نقطه سربهسر ببندد. قیمت نفت در بودجه ایران برای سال 2013 و 2014 باید به ترتیب 134 دلار و 150 دلار بسته شود تا کسری بودجه وجود نداشته باشد که بالاترین قیمت تعیینی در بین کشورهای خاورمیانه است.