كيهان:.. و آتشكده خاموش شد
«... و آتشكده خاموش شد»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛1- خط آتش فرعون كسي را مجال نمي داد و دستور آن بود كه كودكي به دنيا نيايد و يا در همان آغاز كشته شود تا موسي(ع)
- كه پيشگويان و منجمان وعده داده بودند- متولد نشود و اينچنين بود كه كودكان معصوم و بي گناه را پي درپي سر بريدند اما اراده الهي بر امر ديگري استوار بود و آنچه او خواهد، همان خواهد شد كه شد و از قضا موسي(ع) به دنيا آمد و در دربار و ديار فرعون بزرگ شد تا بت فرعونيت را بشكند و الوهيت فرعوني را پايان دهد و...
داستان مسيح(ع) شگفت انگيزتر اما غيرقابل انكار است؛ اراده الهي بر آن شد به حضرت مريم بي آنكه همسري برگزيده باشد فرزندي اعطاء نمايد؛ «... سرانجام به فرمان پروردگار نور مسيح در رحم مادر قرار گرفت و درد زايمان او را به سوي درخت خرما كشانيد، او از وضع خود غمگين بود، دستور داديم كه درخت خرما را تكان بدهد تا رطبي تازه فرو ريزد، فرزند او گام به جهان هستي گذارد و مريم با نوزاد به سوي قوم خود آمد.»
مردم از تعجب انگشت به دهان مانده و سيل ملامت ها به سوي او سرازير شد. مريم(س) دستور داشت كه به مردم برساند سؤالات خود را از همين كودك بپرسند. آنان گفتند؛ مگر طفل شيرخوار كه در گهواره آرميده است مي تواند سخن بگويد؟ در اين هنگام عيسي -عليه السلام- لب به سخن گشود و گفت: «اني عبدالله آتني الكتاب و جعلني نبيا؛ من بنده خدايم، داراي كتاب و در زمره پيامبران هستم.» (سوره مريم- آيات 32-18) پس چه جاي شگفتي كه اگر با ميلاد مسعود خاتم النبيين(ص)، ايوان كسري شكافت و چند كنگره آن فرو ريخت، آتشكده فارس پس از هزار سال به خاموشي گراييد، بتهاي بتخانه مكه واژگون شدند و...
آيا خبري در راه است؟ تاريخ در يك پيچ تاريخي تعيين كننده است؟ 17 ربيع الاول در عام الفيل- 570 ميلادي- حاكي از آن است كه اراده الهي مي خواهد با بنده و رسولش -محمد (ص)- بتهاي زمانه را به زير بكشاند و «اسلام» عزيز را بر صدر بنشاند و اين مولود چنين جايگاهي دارد. او آمده تا در پهنه تاريخ اين تابلو را برافرازد كه؛ «الاسلام يعلو و لا يعلي عليه»
2- با آغاز ماموريت بزرگ و سترگ پيامبر اسلام و دعوت همگاني به «اسلام»، صداي زراندوزان و زورگويان و تزويرپيشگان بلند مي شود. جاي تعجب نيست، «اسلام» را بر نمي تابند چون با منافع نامشروع، زياده خواهي ها و افزون طلبي هاي آنها مغايرت دارد.
اينجاست كه در دارالندوه- اتاق فكر كفر- نقشه ها تدارك ديدند، طراحي ها كردند، توطئه ها و سناريوها چيدند، تحريم ها پيش كشيدند و تهديدها و ترورها را در دستور كار قرار دادند تا «همه گزينه ها روي ميز باشد»! و با اهرم مذاكره و تطميع از يك سو و حربه تحريم و تهديد از سوي ديگر؛ رسول خدا(ص) را منصرف نمايند و محاسبات او را تغيير بدهند اما اين كلام استوار رسول خدا نشان مي دهد توطئه ها نگرفته و كارشكني ها كارگر نيفتاده و نقشه آنها نقش بر آب شده است؛ «به خدا سوگند اگر خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذاريد كه از دعوت خويش دست بردارم از پاي نخواهم نشست تا خدا دين اسلام را رواج دهد يا جان بر سر آن گذارم.»
از همين روي؛ پيامبر و مسلمانان را در شعب ابي طالب محاصره و تحريم اقتصادي مي كنند به گونه اي كه در بند نخست آن قطعنامه تحريمي قيد مي نمايند؛ «همه گونه خريد و فروش با طرفداران و هواداران محمد ممنوع و تحريم است»، اتهامات متعدد و واهي به پيامبر اسلام مي زنند و كشتن او را نتيجه مي گيرند ولي اشتباه محاسباتي آنها اينجاست كه نمي توانند تحليل كنند پس چطور محمد(ص) ماند و حتي به معراج و سدره المنتهي رفت و تمدن اسلامي را پايه گذاشت؟
3- چرخه روزگار چرخيد و چرخيد تا با بروز و ظهور انقلاب اسلامي ايران، بار ديگر «اسلام» از ميان آموزه ها و متون به كرسي حاكميت نشست و در دوره كنوني، پيچ تاريخي افول قدرت ها و مدعيان آغاز شد.
در اين دوره نداي پيامبر رحمت است كه بار ديگر به گوش مي رسد و فرزند راستين پيامبر اين بار همانند جدش بر «اسلام» عزيز پاي مي فشارد و مستكبران و زورگويان كه صدا به اعتراض و تهديد بلند مي كنند و وعده سرنگوني «جمهوري اسلامي» را ادعا مي كنند با پاسخ هاي قاطع و پي درپي امام راحل عظيم الشأن مواجه مي شوند كه «هيچ غلطي نمي توانند بكنند».
«تحريم»ها را به پيش مي كشند اما امت امام ثابت مي كنند فرزند رمضان هستند و پايدار و مقاوم. جنگ به راه مي اندازند و همين امت ثابت مي كنند فرزند عاشورايند.
هرچه به صحنه مي آورند و تمام پتانسيل خودشان را بكار مي گيرند تا جمهوري اسلامي كه ترجمان اسلام ناب محمدي(ص) است را از كارزار مبارزه خارج كنند و مردم را نااميد نمايند ولي امام خميني(ره) به صراحت مي گويد؛ «اين قرن، قرن غلبه مستضعفين بر مستكبرين است».
و آيا امروز نشانه هاي اين بيان حكيمانه آشكار نشده است؟ مگر نه اين كه قرار بود جمهوري اسلامي را از پاي درآورند؟ تحريم ها، تهديدها، توطئه ها، جنگ و گزينه نظامي بخشي از اين پروژه نبود؟ پس چه شده است كه به قول سي ان ان هرچه به ايران فشار آوردند، تحريم كردند، توطئه ها تدارك ديدند و... «نتيجه معكوس» داده است؟ آيا مي توان واقعيت ها را انكار كرد؟ نمونه هاي زير بخشي از ماجراست؛
مجله تايم قدرت نظامي ايران را تحسين مي كند و در گزارش خود به اين واقعيت اذعان مي نمايد كه حمله نظامي به ايران امكان پذير نيست چون قابليت هاي نظامي و موشكي و موقعيت استراتژيك تنگه هرمز چنين اجازه اي نمي دهد. واشنگتن پست بعد علمي و هسته اي ايران را مورد دقت قرار ميدهد و صراحتا مي نويسد؛ «ايران در تاريخ كشورهاي هسته اي يك استثناست زيرا در روند هسته اي شدن خود هرگز از حمايت خارجي برخوردار نبوده است.»