شفیعی در دانشگاه حسابداری خوانده و پس از پایان دوره دانشگاه حرفه موتورسواری را به صورت جدی دنبال کرده است.
با او گفتوگویی انجام دادیم که در آن شفیعی میگوید تا سه سال قبل معتاد شبکههای اجتماعی بوده است اما بعد فهمیده شبکههای اجتماعی هیچ سودی ندارد جز اینکه آدم را به حاشیه ببرد. مشروح این گفتوگو را در زیر میخوانید.
چند سال است که به طور جدی به موتورسواری میپردازید؟
سه سال است.
این علاقه چطور در شما شکل گرفت؟
این علاقه برمیگردد به سیزدهبدر سال 83 که توسط یکی از همسایگانمان دعوت شدیم به روستایی در اطراف زنجان. در آن روستا خانمی را دیدم که با موتورهای معمولی تردد میکرد. با دیدن موتورسواری این خانم در ذهنم جرقه خورد که من هم موتورسواری کنم. همان روز یاد گرفتم و بعد کمکم به صورت تفننی سوار شدم. تا سال 92 موتور خیابانی سوار میشدم. اطراف خانهمان یک پیست موتور کراس هست. آنجا به موتور کراس علاقهمند شدم و از سال 93 کار را به صورت جدی دنبال کردم.
از چه کسی موتورسواری را یاد گرفتید؟
در روستا همان خانمی که گفتم، یک برادر کوچک داشت. او به من گفت این گاز است، این کلاج و این ترمز. کمکم تمرین کردم و زمین خوردم تا یاد گرفتم.
واکنش خانواده چه بود؟
اوایل فکر میکردند فقط یک تفریح است. میگفتند برای گاهی اوقات اشکالی ندارد. اما وقتی حرفهای دنبال کردم، مادرم کمکم داشت نگران میشد مبادا آسیب ببینم. وقتی نشان دادم که از لباسهای ایمنی استفاده میکنم و مشکلی متوجهام نیست، کنار آمد.
شغل شما چیست؟
فعلا فقط موتورسواری میکنم. اما قبل از آن، دو سال پیش حسابدار بودم.
موتورسواری درآمدی هم برای شما دارد؟
درآمد که نه، اما از طریق یکسری کارهای تبلیغاتی کسب درآمد میکنم.
اوقات فراغت خود را چطور سپری میکنید؟
فعلا همه اوقات فراغتم شده موتورسواری.
کجا میروید برای موتورسواری؟
فعلا پیست پرند.
در حال حاضر ورود خانمها به این رشته فراگیر شده؟
امسال موفق شدیم به کمک فدراسیون مجوز این رشته را از وزارت ورزش بگیریم و اولین مسابقات رسمی موتورسواری بانوان را برگزار کنیم. این کمکم باعث میشود موتورسواری بانوان فراگیر شود.
شما وارد رشتهای شدید که مردانه است. چقدر در این قضیه پافشاری کردید؟
بله این رشتهای مردانه است و خانمهایی هم که وارد این رشته میشوند باید تا حدی خلقیات مردانه داشته باشند. یعنی باید جسارت داشته باشند. خیلیها رانندگی خانمها را مسخره میکنند. این برای من سخت بود. در این شرایط من پافشاری کردم تا نشان بدهم خانمها از پس کارهای سخت هم برمیآیند.
تحصیلات شما در چه زمینهای است؟
لیسانس حسابداری دارم.
چقدر با خانواده وقت سپری میکنید؟
وقتی پیست میروم برادرم همراهم میآید. بعدازظهرها هم با خانواده فیلم میبینیم.
به عنوان یک خانم جوان نظر شما درباره عملهای جراحی زیبایی چیست؟
من مخالفم. از دید یک ورزشکار میگویم. میگویند زیبایی به سادگی است. اگر بخواهم بینیام را عمل کنم مدام باید مواظب باشم به آن ضربه نخورد. بنابراین هیچ ارزشی ندارد.
حتما دور و برتان دیدهاید که خیلی از جوانها صبح تا شب در شبکههای اجتماعی هستند. نظرتان چیست؟
واقعا نظرم بد است. من سه سال پیش خودم شدیدا به شبکههای اجتماعی معتاد شده بودم. صبح که بیدار میشدم داخل تلفن همراه بودم. بعد دیدم خیلی از وقتم تلف شد. شبکههای اجتماعی هیچ سودی ندارد جز اینکه آدم را به حاشیه ببرد. آدم را از کارهای معمول دور میکند. کمتر میشود با دوستان و خانواده وقت گذراند. شبکههای اجتماعی به نظرم به یک معضل تبدیل شده است. کسانی هم که بخواهند پیامهایشان را چک کنند به نظرم یک ساعت در روز کفایت میکند. این بهتر است تا اینکه صبح تا شب در شبکههای اجتماعی باشند.