مجله ایده آل: متولد فروردینماه ۱۳۲۶ در اصفهان است.
سال 1344 دیپلم میگیرد و برای ادامه تحصیل در رشته معماری عازم ایتالیا میشود.
بعد که به ایران بازمیگردد در یک شرکت ساختمانی در اهواز مشغول به کار میشود و یک سال بعد از انقلاب به کانادا میرود و تا سال ۷۰ آنجا میماند.
قضیه آشنایی ارشادی با سینما به دوستیاش با «تهمینه میلانی» و همسر او برمیگردد.
تهمینه میلانی در حال ساخت «کاکادو» در سال ۷۵ بوده که از ارشادی میخواهد در 2سکانس بازی کند.
او هم قبول میکند و همین قبول کردن باعث میشود باب بازی در سینما به رویش باز شود.
بعد از آن با «عباس کیارستمی» آشنا میشود که شروع این آشنایی به بازی در یکی از ماندگارترین کارهای ارشادی یعنی «طعم گیلاس» منجر میشود.
ارشادی علاوه بر همکاری با کارگردانان داخلی در کارنامه سینماییاش 2کار فرنگی هم دارد.
«بادبادک باز» مارک فاستر در سال ۲۰۰۷ میلادی و «آگورا»ی آلخاندرو آمنابار، کارگردان مطرح اسپانیایی در سال ۲۰۰۹ میلادی که با اقبال خوبی در اسپانیا مواجه شد دو فیلم مطرح خارجی آن هستند او امسال 2 فیلم تازه کاترین بیگلو «30 دقیقه بامداد» یک نقش مهم اما کوتاه بازی کرده و به نظر میرسد امسال یکی از شانسهای مهم اسکار است.
مرد فیلسوف در آگورا
داستان این فیلم درباره هیپاتیا (ریچل وایس) بانوی ستارهشناس در اسکندریه در قرن چهارم میلادی و رابطه او با 2 رقیب عشقی، یکی بردهاش داووس (مکس مینگلا) و دیگری اشرافزادهای بهنام اریستس (اسکار آیزاک) است.
داووس از سویی عاشق بانوی خود شده و از سوی دیگر میتواند با پیوستن به طغیان مسیحیان به آزادی برسد.
در کنار داستان رمانتیک فیلم، داستان تاریخی نیز روایت میشود.
همایون ارشادی، بازیگر ایرانی در این فیلم نقش آسپاسیوس برده و همکار هیپاتیا را بازی میکند که در تبیین نظریات ستارهشناسی با او همكاری میكند.
بادبادک باز، داستان جوانی است افغان به نام امیر كه در سانفرانسیسكو زندگی میكند و پس از دریافت تماس تلفنی یكی از آشنایان، گذشته را به یاد میآورد.
به یاد میآورد كه چگونه با پدر در كابل زندگی میكردند.
امیر و پدرش كه انسانهای متمولی بودند با حمله نظامی روسها به افغانستان، كابل را ترك کرده و به سانفرانسیسكو مهاجرت میكنند و او بعد از گذشت سالها برای جبران اشتباهی که در گذشته انجام داده، مجبور میشود در اوج دوران طالبان به افغانستان برود تا پسر دوست دوران کودکیاش را از دست طالبان نجات دهد.
همایون ارشادی در این فیلم نقش پدر امیر را بازی میکند که یکی از شخصیتهای اصلی است و نقش مهمی در پیشبرد داستان دارد.
مرد مرموز در 30 دقیقه بامداد
30 دقیقه بامداد، داستان یک دهه جستوجو برای شکار اسامه بنلادن را به دست سربازان آمریکایی به تصویر میکشد.
در این فیلم نشان میدهد که مأموران آمریکایی برای اینکه زندانیان را وادار به اعتراف کنند از تکنیکهای بازجویی همراه با شکنجه مانند خفگی مصنوعی با آب استفاده میکنند و اطلاعاتی که از این طریق به دست میآید، در کنار هم قرار دادن تکههای پازل به منظور کشف مخفیگاه بن لادن نقشی اساسی داشتهاند.
البته هیچ خبری از حضور این بازیگر ایرانی در پروژه سینمایی منتشر نشده بود، اما انتشار یكی از تبلیغهای این فیلم نشان میدهد كه همایون ارشادی، در بخشهایی از آن به ایفای نقش پرداخته.
این در حالی است كه سایت مرجع آی ام دی بی و سایت رسمی 30 دقیقه بامداد هم در بخش بازیگران این پروژه هیچ اشارهای به نام همایون ارشادی نكرده و به همین دلیل به نظر میرسد نقش او در این فیلم بسیار كوتاه بوده است.
او در بخشی از این تبلیغ، جمله «شما هیچوقت اون رو پیدا نمیكنید» را به زبان انگلیسی بیان میكند و در ادامه هم صدای او را در بخش كوتاهی از ویدئوی منتشرشده میتوان شنید.
نقش کوچک، نقش بزرگ
همایون ارشادی در طول مدتی که در سینما حضور داشته نقشهای متفاوتی بازی کرده است؛ حتی گاهی دیده شده که برای آشنایی با یک کارگردان مثل مهرجویی یک تک سکانس بازی کرده است و حتی به این انتخابهایش افتخار هم میکند: «اگر کارگردان و تهیهکنندهای را دوست داشته باشم و آنها از من بخواهند که در نقش کوتاهی در فیلمشان بازی کنم حتما این کار را انجام میدهم.
اگر قرار بود کوتاهی یا بلندی نقش برایم مهم باشد، اصلا این نقشها را قبول نمیكردم.
گاهی نقشی بازی میکنی که بسیار طولانی است اما اصلا نقش خوبی نیست یا ممکن است نقش کوتاهی بازی کنی که خیلی کوتاه است اما نقش جا افتادهای باشد.
اگر قرار باشد برای حرفهای دیگران کار کنم که آنقدر حرفهای مختلف زده میشود و من باید كارهای مختلف كنم ولی من به این حرفها کاری ندارم.»
چند کارگردان هستند که آدم خودش را همیشه مدیون آنها میداند یا همیشه برای آنها احترام قائل است.
وقتی از طرف اینها نقشی به فرد پیشنهاد میشود حتما قبول میکند و اصلا برایش فرقی نمیکند که کوتاه است یا بلند
کار بزرگی کرده؟ کار بزرگی نکرده؟
این روزها که همه در حال دیدن او در فیلم « 30 دقیقه بامداد» هستند بار دیگر تمجیدها بالا رفته ولی عدهای معتقدند خیلی کار مهمی نکرده و نباید با یک نقش کوتاه اینچنین همه چیز را بزرگ کنند.
البته برخی هم می گویند سینماگران غربی تا وقتی بازیگران ایرانی را میخواهند که نقش افغانیها یا پاکستانیها را بازی کنند و همین که دیالوگ بگویند برایشان کافی است ولی همایون ارشادی نظر دیگری دارد: «اهمیتی ندارد كه نقش كوتاه است و از این حرفها، باید برای من مهم باشد که من اینطور فکر نمیکنم.
برای من محتوای نقش مهم است نه کوتاهی و بلندیاش.
مسئله در این میان، کیفیت و کمیت است.»
آیا از ایران میرود؟
انگار همایون ارشادی هم مثل کیارستمی حاضر نیست به هیچ قیمتی از ایران برود: «اگر میخواستم در خارج بازی کنم حتما تا الان از ایران رفته بودم.
زندگی و خانواده من اینجا هستند.
اینجا کشور من است و اگر معروف هم نشدم خیلی برایم مهم نیست.
من خارج از کشور زندگی میکردم ولی بعد تصمیم گرفتم به ایران بیایم.
در آن زمان به عنوان بازیگر سینما مطرح شده بودم.
وقتی انتخاب کردم که در ایران زندگی و کار کنم باید به این چیزها هم فكر میكردم ولی اصلا ربطی به مطرح و معروف شدنم نداشت.»
بااستعداد خارجیها، بیاستعداد ایرانیها
واقعا چرا در سینمای ایران کسی قدر همایون ارشادی را نمیداند؟
آیا واقعا او به حقش رسیده است؟
در اینکه او استعداد فوقالعادهای دارد، شکی نیست ولی شاید نقشی در سینمای ایران نیست که او بتواند استعدادهایش را به خوبی با آنها نشان دهد.
خودش درباره کار کردن در خارج از مرزها گفته: «کارگردانان خارجی بیشتر کار مرا قبول دارند تا کارگردانان داخلی.
اگر اینطور نبود الان باید خیلی از کارگردانان مطرح ایرانی سراغ من میآمدند.
بعضی مواقع کارهایی میکنم که به خودم یک چیزهایی را ثابت کنم.
من با کارگردانان خارجی که کار کردهام به این دلیل بوده که از من خواستهاند و فکر کردهاند من میتوانم از عهده نقش بربیایم.
اینکه چرا کارگردانان داخلی با من کار نکردهاند را باید از خودشان بپرسید.
حتما دلیلی دارد که اینگونه بوده است.»
در فیلم اولی و کوتاه هم بازی میکنم
از همان ابتدا همایون ارشادی به واسطه حضورش در فیلم «طعم گیلاس» عباس کیارستمی و «درخت گلابی» داریوش مهرجویی به عنوان بازیگر فیلمهای خاص و روشنفکری شناخته میشد اما در این سالها سعی کرد با پذیرفتن نقشهای متفاوت کمی از این فضا فاصله بگیرد.
همایون ارشادی درباره کارگردانانی که دوست دارد، میگوید: «چند کارگردان هستند که آدم خودش را همیشه مدیون آنها میداند یا همیشه برای آنها احترام قائل است.
وقتی از طرف اینها نقشی به فرد پیشنهاد میشود حتما قبول میکند و اصلا برایش فرقی نمیکند که کوتاه است یا بلند.
من از این کارها زیاد داشتهام.
چون برای حرفهام احترام قائل هستم... وقتی برای اولینبار به سینما میآیی، نیاز داری که کسی دستت را بگیرد.
اگر این اتفاق نیفتد به جایی نمیرسی.
اگر کار اولیای سراغم میآید که حضور من در کارش برایش مهم است، حتما قبول میکنم.
با خیلی کارگردانان کار اولی کار کردهام.
15-10 فیلم کوتاه بازی کردهام که کارگردانانشان جوانان تازهکار بودهاند حتی در سینما هم همین کار را کردهام، بدون چشمداشت به پول یا شهرتش، فقط به دلیل اینکه حرفهام بازیگری است، بازی کردهام.»