پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 12 - ۹ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۳۰ دی ۱۳۹۱ - ۰۵:۳۳

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز شنبه 10/30

ايران اكونوميست :روزنامه‌هاي صبح امروزايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «مردم دست شما را خوانده‌اند»،«... باز هم اخلاق»،«القاعده و منافع غرب»،«پاسخ به يك شبهه‏»،«ناتوي عربي ادعا يا واقعيت؟»،«روزهاي پر التهاب»،«بازگشت استعمار فرانسه»،«حاشيه‌سازي چرا؟»،«پاكستان در مسير نهادينه‌كردن دموكراسي»،«نگاهی به مصوبات غیرقانونی دولت و رفتار مجلس»،«بهبود اقتصادی با کسری بودجه»و...كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.
کد خبر: ۱۴۵۷۸

كيهان:مردم دست شما را خوانده‌اند

«مردم دست شما را خوانده‌اند»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛در فاصله كمتر از 5 ماه مانده به انتخابات رياست جمهوري -خرداد سال 92- آنچه قابل اعتناست تحركات و سناريوهاي دشمن است كه براي تأثيرگذاري بر اين انتخابات تلاش مي كند.

بنابر شواهد و قرائن خط «تأثيرگذاري بر انتخابات ايران» به عنوان اولويت نخست جبهه غربي-عبري در مواجهه با جمهوري اسلامي در دستور كار قرار گرفته است و رصد آشكار رفتار و گفتار دشمن، اين مسئله را به وضوح نشان مي دهد.

طي ماه هاي اخير تلاش هاي زيادي از سوي جبهه ياد شده انجام گرفت تا محاسبات ايران را تغيير بدهند و با تحميل شرايط، انتخابات پيش روي در كشورمان را نشانه روي نمايند اما هرچه زمان گذشت آنها پي بردند كه ايران در برابر خواسته هاي باج خواهانه نظام سلطه عقب نشيني نمي كند.
از همين روي رسانه ها، تحليلگران و مراكز مطالعاتي در غرب علي رغم خط دشمني و خصومت با ايران نتوانستند واقعيت هايي را پنهان نمايند و به صراحت اذعان كردند كه تغيير محاسبات ايران ناشدني است.

به عنوان نمونه، واشنگتن پست چندي پيش طي گزارشي در ارزيابي مواجهه غرب با ايران بر اين نكته انگشت تاكيد مي گذارد كه؛ «ايران را نمي توان تغيير داد بلكه رفتارغرب بايد تغيير كند.»
و در ادامه اين اعتراف، نشريه آمريكايي نشنال اينترست مي نويسد؛ «پيشنهاد غرب به ايران بايد لغو تحريم ها باشد.»

نكته قابل تامل اين است كه مقارن با همين فضايي كه؛ 1-تاكيد مي كند محاسبات ايران تغيير نمي كند و 2- غرب بايد پيشنهاد لغو تحريم ها را به ايران ارايه كند؛ آن روي سكه نيز بر ملا مي شود و اول رسانه ها و تحليلگران غربي تصريح مي كنند كه ايران در برابر فشارها و تحريم ها، راه هاي برون رفت از آن را يافته است كه از جمله تعبير رابرت فيسك در اينديپندنت جالب است كه مي نويسد؛ «ايران براي حل مسائل خود راه هاي شگفت انگيزي را اختيار مي كند» و دوم آنكه علاوه بر تحليل ها و گزارش هاي رسانه ها و كارشناسان، مراكز رسمي و تصميم گيري نيز اذعان مي كنند كه تحريم ها با ابعاد آنچه كه آنها ارزيابي كرده بودند كارگر نبوده است.

در اينجا آنچه بيش از هر نظري قابل توجه است اعلام نظر وزارت خزانه داري آمريكاست كه چند روز پيش خاطر نشان كرد؛ «ايران فرمول اثر كردن تحريم ها را كشف كرده است».

بنابراين علت اينكه غرب نمي تواند محاسبات ايران را تغيير بدهد و بايد به فكر لغو تحريم هاي ضدايراني باشد ناشي از حسن ظن آنها يا تجديدنظر در مشي خصمانه و مغرضانه آنها نيست بلكه هرچه در چنته داشته اند به پيش كشيده و تمامي اهرم ها و دسيسه هاي خود را به صحنه آورده اند ولي مشكل و دردسر راهبردي براي آنها اين بوده است كه ايران از مواضع اصولي خود عقب ننشسته و در برابر هجمه ها و تحريم ها، راه و فرمول بي اثر كردن آنها را كشف كرده است و به قول رويترز، ايران در دور زدن تحريم ها مهارت بالايي پيدا كرده است.

اكنون سؤالي كه به ميان مي آيد اين است كه آيا آنها براي تأثيرگذاري بر انتخابات در پيش روي ايران، تاكتيك ها و نقشه هاي جديدي را طراحي و برنامه ريزي خواهند كرد؟ اين نقشه ها و سناريوي آنها بر چه مبنايي طراحي شده است؟ دور جديد تحركات و فضاسازي هاي جبهه غربي- عبري كه از چند روز گذشته شروع شده و در فضاي رسانه اي رد پاي آن قابل مشاهده است نشان مي دهد آنها بار ديگر بر همان گزينه ها و تاكتيك هاي خود پافشاري و اصرار دارند.

بطور مشخص رفتار و نقشه دشمن را بر مبناي آنچه كه در چند روز اخير قابل واكاوي است مي توان در 4 محور فهرست كرد؛ 1- جنجال سازي درباره موضوع هسته اي ايران 2- تأكيد بر اينكه تحريم ها در آستانه انتخابات بايد ادامه و تشديد شود 3-پرونده سازي براي ايران در زمينه آنچه كه ادعا مي كنند، نقض حقوق بشر در كشورمان است4- القاء خط اختلاف ميان مسئولان جمهوري اسلامي و برجسته كردن آن در فضاي رسانه اي و مجازي.

كافي است براي اينكه محورهاي فهرست بالا بدست بيايد فضاي رسانه اي جبهه غربي- عبري به دقت مورد رصد و استخراج قرار بگيرد. اين گزاره ها و كدها قابل اعتناست؛

1- واشنگتن پست دو روز پيش، ايران را به طفره رفتن در مذاكرات هسته اي متهم مي كند و ادعا مي نمايد بهمين خاطر دورنماي مذاكرات روشن نيست.

2- الجزيره و بسياري از رسانه هاي غربي طي 48 ساعت گذشته بدون اشاره به مواضع قانوني و خواسته هاي غيرقانوني و باج خواهانه غرب، بر اين مطلب مانور مي دهند كه مذاكرات اخير آژانس و ايران بي فايده بوده است.

3- منابع صهيونيستي راه مقابله با ايران هسته اي را تشديد تحريم ها ذكر مي كنند و البته برخي ها هم بلوف هميشگي گزينه نظامي را مطرح كردند.
گفتني است عاموس يادلين مدير سازمان امنيتي رژيم صهيونيستي در كنفرانسي در كانادا، ايران را به تروريسم دولتي فقدان آزادي و نقض حقوق بشر متهم مي كند و مي گويد؛ «ايران هسته اي به معناي پايان ان پي تي است» و اين در حالي است كه رژيم جعلي صهيونيستي به عضويت ان پي تي در نيامده و بي محابا بر كلاهك هاي هسته اي خود افزوده است.

4- طي روزهاي اخير تلويزيون صداي آمريكا- VOA-،بي بي سي، راديو فردا و... در يك پروپاگانداي رسانه اي با هدف پرونده سازي براي كشورمان، ايران را به نقض حقوق بشر متهم كردند و سعي نموده اند در قالب به اصطلاح گزارش هايي، ادعاهاي مؤسسه موسوم به «خانه آزادي» -freedom house- وابسته رسمي به سازمان سيا را پيوست گزارش هاي خود كنند تا به نوعي مستند جلوه كند!

5- آسوشيتدپرس چهارشنبه گذشته پس از سخنان رئيس جمهور در مجلس تلاش كرد آن را بخصوص درباره اثرگذاري تحريم ها مغاير با نظرات و سخنان ديگر مقامات عالي رتبه ايران جا بزند.

در همين راستا، جي كارني سخنگوي كاخ سفيد نيز روز پنج شنبه آن بخش از سخنان رئيس جمهور در مجلس پيرامون تحريم ها را به نوعي تفسير كرد تا «خط اختلاف» را ميان مسئولان كشورمان تلقين نمايد.

آنچه در بالا آمد و تنها چند نمونه از انبوه موارد مشابهي است كه به فضاي رسانه اي درز پيدا كرده است نشان مي دهد جبهه استكبار از سر استيصال باز همان راه و مشي شكست خورده را در مقابله با ايران برگزيده است و به تعبير رهبر معظم انقلاب در بيانات اخيرشان در ديدار مسئولان و كاركنان حفاظت اطلاعات نيروهاي مسلح؛ «جبهه استكبار تمام تلاش و توان خود را به كار گرفته است تا از طريق تحريم ها و فشارها، ملت ايران را وادار به تسليم كند اما اين ملت سختي ها را تحمل مي كند؛ زيرا نقشه و تاكتيك دشمن و هدف راهبردي او را متوجه شده و براساس فهم و تشخيص صحيح، عمل مي كند.»

بنابراين مشكل لاينحل جبهه غربي- عبري در مواجهه با ايران اسلامي به طور خلاصه همان نكته اي است كه حضرت آقا به طور دقيق و عميق از آن پرده برداشتند؛ مردم ايران 1- «نقشه»، 2- «تاكتيك» و 3- «هدف راهبردي» دشمن را مي دانند.

بنابراين بديهي است كه دشمن قادر نخواهد بود بر انتخابات خرداد سال 92 تاثيرگذاري داشته باشد ضمن اينكه در انتخابات قبلي يعني انتخابات مجلس نهم در 12 اسفند 90، «نقشه» و «تاكتيك» و «هدف راهبردي» جبهه استكبار بر انتخابات متمركز شده بود ولي در نهايت حضور پرشور مردم ايران نشان داد كه آنها طرفي نبسته اند و به تعبير آن روز رويترز مردم ايران نشان دادند كه پيروز انتخابات كيست.

اكنون در فاصله باقيمانده تا انتخابات خرداد 92 آنچه كه دشمن بدان اميد بسته و آن را روزنه اي براي به ثمر نشستن نقشه ها، تاكتيك ها و اهداف خود مي داند تفسير كردن حرف مسئولان كشورمان براي يكديگر است تا از دل اين ترفند، خط اختلاف و درگيري بين مسئولان و مقامات قواي سه گانه و نهادهاي نظام را القاء، ترويج و برجسته نمايد.

اينجاست كه مسئولان بايد با هوشياري و سنجيدن شرايط به گونه اي عمل كنند كه جدول دشمن را پر نكنند و پروژه جبهه استكبار را پيشاپيش بسوزانند.

بنابراين بهتر نيست از الان تا بزنگاه انتخابات، مسئولان به جاي استفاده از تريبون، نشست هاي كاري و صميمي برگزار نمايند و اگر اختلافي هم هست در آنجا رفع و رجوع نمايند؟

در اين ميان نامزدهاي احتمالي انتخابات وظيفه خطيري در پيش روي دارند و بايد مراقب باشند تا مبادا به خاطر حرف هاي انتخاباتي و ژست خدمت به مردم خط اختلاف و التهاب را در فضاي كشور به وجود آورند و در زمين دشمن بازي نمايند و البته آيا مردم بصير ايران كه به خوبي شرايط را تشخيص مي دهند و به درستي و بهنگام در بزنگاه ها عمل مي نمايند به بازي خوردگان و بازي كنندگان در زمين دشمن راي مي دهند؟ بي شك پاسخ منفي است.

خراسان:القاعده و منافع غرب

«القاعده و منافع غرب»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدمحمد اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ديروز هنگامي که دولت الجزاير اعلام کرد ماجراي گروگان گيري خونين مجتمع نفت و گاز "اميناس" در جنوب شرق الجزاير با کشته شدن 35 گروگان و آزادي ديگر گروگان ها به پايان رسيده، ديويد کامرون، نخست وزير انگليس در مجلس عوام اين کشور موضعي متفاوت گرفت و گفت: «به نظر ما ماجرا هنوز به پايان نرسيده است.» ظاهرا اين بار انگليسي ها درست مي گويند.

واقعيت اين است که گروگان گيري در الجزاير همچنان که ماجرايي جديد نيست، به اين سادگي نيز به پايان نمي رسد. انگيزه و هدف گروگان گيرها نشان مي دهد که اين ماجرا را بايد خارج از مرزهاي کشور الجزاير و در گستره شمال آفريقا در نظر گرفت. نيروهاي گردان "الموقعون بالدم" (امضاکنندگان پيمان خون) شرط آزادکردن گروگان ها را "پايان عمليات نظامي عليه اسلام گرايان تندرو در شمال مالي" اعلام کرده بود. الموقعون بالدم يک گروه شبه نظامي وابسته به "القاعده در مغرب عربي" است. القاعده مغرب عربي هم اکنون با ائتلاف نظاميان غربي و آفريقايي به فرماندهي ارتش فرانسه درگير است.

شرکت هاي نفتي غرب در آتش القاعده

سبک گروگان گيري در الجزاير نشان مي دهد که گروه هاي تندرو شمال آفريقا مي دانند که با چه کساني و چرا درگير شده اند. در ميان بيش از 600 گروگاني که اسير شده بودند، 41 گروگان از بيش از 10 کشور غربي وجود داشتند. به علاوه اينکه مجتمع نفتي که گروگان گيرها به آن حمله کردند، به طور مشترک در دست شرکت "بريتيش پتروليوم" انگليس و شرکت "استات اويل" نروژ بوده است. به عبارت ديگر شايد بتوانيم پشت صحنه ماجرا را در 4 کليد واژه «نفت، القاعده، سلاح و منافع غرب» خلاصه کنيم.

جالب اينکه همان طور که ماجراي الجزاير به مالي مربوط است و محدود به جغرافياي اين کشور نيست، جنگ کنوني در مالي نيز محدود به جغرافياي اين کشور نيست. غربي ها در شمال مالي با 4 گروه نظامي عمده درگير هستند که ادعاي تلاش براي استقرار حکومت اسلامي دارند: 1.القاعده مغرب عربي 2. جماعت توحيد و جهاد در غرب آفريقا 3. گروه انصار الدين و 4. جنبش ملي براي آزادي ازواد.

سلفي هاي مسلح؛ بحراني منطقه اي

"جنبش ملي براي آزادي ازواد" (الحرکة الوطنية لتحرير أزواد) گروهي سياسي نظامي است که در شمال مالي و مرز مشترک با الجزاير فعال است. اين گروه را ساکنان بومي اين بخش از شمال آفريقا تشکيل مي دهند که به "قوم طوارق" معروف هستند. قوم طوارق صحرانشين هايي هستند که نواري وسيع در صحراي بزرگ آفريقا از ليبي تاشمال مالي را در بر مي گيرند و امروز به مدد سياست هاي غرب به سلاح هاي پيشرفته دست يافته اند. اين گروه در جنگ با ارتش معمر قذافي براي تغيير نظام سياسي ليبي عملا در کنار ناتو و عليه قذافي مي جنگيد. آن ها حتي در شوراي ملي انتقالي ليبي نيز نماينده داشتند.

گفته مي شود پس از سرنگوني معمر قذافي در سال 2011، بيش از 3 هزار جنگجوي طوارقي به طوارق ناراضي در شمال ليبي پيوستند. در کنار "جنبش ملي براي آزادي ازواد"، 2 گروه "انصار الدين" و "جماعت توحيد و جهاد در غرب آفريقا" از گروه هايي هستند که هريک به دليل و انگيزه اي از "القاعده مغرب عربي" منشق شده اند. با اين حال هر 4 گروه به لحاظ نگرش سياسي و مذهبي و شيوه عمليات مسلحانه مشابه يکديگر هستند. "القاعده مغرب عربي" گروهي است که مرکز آن در مالي قرار دارد و پيش از اين خود را "جماعت سلفي براي دعوت و قتال" مي ناميد.

القاعده و گسترش اسلام سلفي در اروپا

حوادث اين روزهاي شمال آفريقا يادآور تجربه آمريکا در تشکيل القاعده و طالبان در افغانستان براي مبارزه با شوروي است. گروگان گيري در الجزاير همچنين خاطره حادثه مرگ «کريستوفر استيونز»، سفير آمريکا در ليبي را زنده مي کند. به نظر مي رسد تاريخ بار ديگر دارد تکرار مي شود و غرب از همان جايي گزيده مي شود که پيش از اين در افغانستان و ليبي گزيده شده بود.

شايد آن زماني که ناتو جنگنده هايش را به ليبي فرستاد و آمريکا به قطر چراغ سبز نشان داد تا گروه هاي نظامي مخالف قذافي را تجهيز کنند، کسي فکر نمي کرد آتش سلاح هايي که براي مرگ قذافي آماده شده بود، به زودي دامان شهروندان غربي را هم بگيرد. غرب امروز بايد تکليف خودش را با کشورهاي عرب منطقه که اهداف شان را در گسترش گروه هاي تکفيري مي بينند، روشن کند. به ويژه اين که غربي ها هم اکنون در سوريه همان راهي را مي روند که در افغانستان و ليبي رفتند.

به نظر مي رسد تقابل غرب و القاعده به حوادث اخير محدود نشود. کافي است گروه هاي سلفي مسلح با روايت هاي متنوع و ويژه اي که از دوگانه "دارالاسلام و دارالکفر" دارند و با سهل انگاري بي سابقه در اعدام کساني که "کافر"شان مي پندارند، نيت کنند که براي گسترش اسلام سلفي رو به قاره سبز بياورند. ويليام هيگ، وزير خارجه انگليس روز گذشته مدعي شد که غرب اجازه نمي دهد "شبکه القاعده در مرزهاي جنوبي اروپا جاي پايي براي خود ايجاد کند". در آينده بهتر مي توانيم در اين باره قضاوت کنيم.

رسالت:پاسخ به يك شبهه‏

«پاسخ به يك شبهه‏»عنوان سرمقاله وزنامه رسالت به قلم حبيب الله عسكر اولادي است كه در آن مي‌خوانيد؛فرزند و برادر خوبم جناب آقاي صالح اسكندري در سرمقاله رسالت تحت عنوان " استغفار وتوبه سياسي" به طرح پرسشهاي بديعي در خصوص رفتار برخي مؤمنين در صدر اسلام و در ايام حكومت اميرالمؤمنين و حسنين عليهم السلام پرداخته بودند و به گونه اي مشفقانه و مؤدبانه نقدي به رفتار سياسي اينجانب داشتند. ضمن تشكر از ايشان پاسخ زير را جهت روشنگري موضوع عرض مي‌كنم.‏
‏1- ايشان سئوالات زيادي به شرح زير مطرح كرده‌اند.

"استغفار و توبه سياسي در اسلام چيست؟ آيا در سياست هم مي توان توبه كرد و يا نيابتا براي ديگران از خداوند متعال و منصوبين آن در زمين كه پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) ، اهل بيت ( عليهم السلام ) و اولي الامر هستند ، استغفار طلبيد؟ آيا درصدراسلام هم نمونه‌هايي از توبه سياسي وجود دارد ؟ در توبه سياسي اگر حق الناسي وجود داشته باشد تكليف آن چه مي‌شود؟ شرايط پذيرش توبه سياسي چيست؟ آيا توبه سياسي هم مراتب زباني و قلبي دارد؟ آيا در مرتبت زباني آن هم خيري براي فرد و اجتماع وجود دارد؟ آيا تعجيل در توبه سياسي " ثم يتوبون من قريب" نيز شرط است؟ يا نه، مثلاً مي‌توان بعد از گذشت 4 سال استغفار سياسي كرد؟ در توبه سياسي اگر حق الناس علاوه بر حقوق مالي ومادي حقوق غيرمالي را نيز شامل مي‌شد- كه در خيلي از موارد مي‌شود - تواب بايد چه كند؟ اگر اين حقوق دامنه گسترده‌اي از ذيحقان را مثل يك ملت دربرمي‌گرفت، آن گاه چگونه مي‌توان هر حقي را به ذيحق آن رساند؟ آيا مصلحت مي‌تواند مجوزي براي حاكم اسلامي در پذيرش توبه سياسي باشد؟ حد و مرز اين مصلحت تا كجاست؟ آيا حق الناس را نيز شامل مي‌شود؟ آيا كسي كه توبه سياسي واقعي مي‌كند به سوي خبط سياسي نخواهد رفت " كمالا يعود اللبن في الضرع " همان طور كه شير به پستان باز نمي‌گردد؟ و ..."‏

اينها پرسش‌هاي بسيار خوبي است . بايد فقهاي جليل‌القدر ما كه روي تاريخ اسلام كار كردند و برجستگان دانشگاهي ما كه در رشته‌هاي مربوط دستي دارند به اين پرسش‌ها پاسخ دهند. موضوع اين پرسش‌ها اين است كه اگر كسي دچار معصيت سياسي و تضييع حقوق عمومي و عدم متابعت از رهبري عادل جامعه شد چه بايد بكند. پاسخ به اين پرسشها تكليف آنها را روشن مي‌كند.‏

اما آنچه كه بنده مطرح كردم ناظر به تكليف مؤمنين در برابر تبهكاران سياسي يا معصيت كاران سياسي است كه تا مرز " بغي" و " محاربه " باحكومت الهي پيش رفتند. اين رفتار بايد مبتني بر اخلاق و سياست‌ورزي درست و در عين حال متابعت از رهبري عادل و معصوم باشد.‏

‏2- نويسنده محترم بعد از طرح اين پرسش‌ها مقاطعي از حيات سياسي " سليمان بن صرد خزاعي " را به عنوان نمونه‌اي از تاريخ اسلام برمي‌گزيند كه در سه امتحان الهي در ياري كردن امام معصوم مردود مي‌شود و نتيجه مي‌گيرد كه اگر شخصي هم كه معصيت سياسي كرده موفّق به توبه شود فايده‌اي براي توبه او مترتب نيست.‏

پاسخ بنده اين است آن ابتلايي كه ما در فتنه 18 تيرماه 78 و فتنه خرداد و ماههاي پس از آن درسال 88 به آن گرفتار شديم از جنس رفتار و گرفتاريهاي"سليمان بن صرد خزاعي " نيست.

حوادث پس از انقلاب در بي‌وفايي و بي‌مهري برخي به امام (ره) و رهبري مظلوم انقلاب ، حوادثي بديعي است و كمتر مي‌توان نمونه‌اي از آن را در تاريخ معاصر يافت. اما اين دو فتنه را اگر بخواهيم بر تاريخ اسلام منطبق كنيم مي‌توانيم به راه اندازي جنگ جمل از سوي يكي از زنان پيامبر (ص) و دو صحابي بزرگ وي اشاره كنيم. جنگي كه قدرت و توان مسلمانان رادرعصر امامت معصوم، مشروع و مقبول جامعه به تحليل برد و باعث شد دو جنگ ناكثين و مارقين از دل آن بيرون آيد.

طلحه و زبير به عنوان صحابي پيامبر و دو يار غار علي (ع) در 25 سال حكومت خلفا با همه سختي‌ها در كنار علي (ع) بودند امّا در ايامي كه بايد به عنوان بازوي علي (ع) و پشتيبان علي (ع) عمل كنند، ‏در مقابل او ايستادند و دنيا و آخرت خود را به تباهي كشاندند.‏

آنچه بنده به عنوان سياست ورزي و بهره ‌گيري از آموزه‌هاي علي (ع) و رفتار مقام معظم رهبري در فتنه جمل و فتنه 18 تير 78 و فتنه سال 88 آموخته‌ام ناظر به تحليل و خبط عظيم اهل فتنه در اين دو رويداد تاريخي نيست. سخن روي صحت و سقم عمل اهل فتنه و تبرئه و تطهير آنان نيست.
فقط خدا مي‌داند در چه شرايطي آنها ممكن است به اهل نجات بپيوندند.

سخن من در متابعت از علي (ع) و علي زمان خودمان در برخورد با اين پديده است. رفتار ما با آنها هم يك ابتلاء است كه بايد از جاده انصاف و عدالت خارج نشود. آنچه مي‌گوييم بايد در يك محكمه قانوني در اين دنيا و نيز محكمه الهي در آن دنيا قابل اثبات باشد. مطالبي به آنها نسبت ندهيم كه قابل اثبات نباشد. همچنين از روي ساده‌لوحي و ساده‌دلي، خبط عظيم و اشتباهات بزرگ آنها را كه از منظر تيزبين مردم پنهان نبوده و در قيام 9 دي آن را فرياد زدند، نبايد نا ديده بگيريم و بگوييم آنها محق بودند!

حضرت علي (ع) در اوج جنگ جمل دست از روشنگري و بصيرت بخشي برنمي‌دارد و شبهات را پاسخ مي‌دهد تا حجت بر همگان تمام شود. علي (ع) تا آخر نبرد طمع داشت كه زبير را برگرداند. طلحه آدم لجوجي بود. اما زبير بالاخره از جنگ كناره‌گيري كرد و وسط معركه نبرد، جنگ با علي (ع) را رها كرد و رفت. علي (ع) كشنده زبير را به آتش جهنم بشارت داده بود. امّا با اين حال " عمروبن جرموز" او را مي‌كشد. وقتي سر و شمشير زبير را پيش حضرت علي (ع) مي‌آورند متأثر مي‌شوند و مي‌گويند: اين شمشير مدتها غم و غصه از رخسار پيامبر اكرم (ص) زدوده بود. كشنده زبير از مولا طلب جايزه مي‌كند.

علي (ع) او را به آتش جهنم بشارت مي‌دهد. اين فرد سرانجام در جنگ نهروان رودرروي علي (ع) مي‌ايستد و كشته مي‌شود! خنجري كه زبير را كشت خنجر علي نبود.

حضرت علي (ع) حجت را بر اهل جمل تمام كرد. مقام معظم رهبري نيز در فتنه 18 تير 78 و فتنه خرداد 88 حجت را بر اهل فتنه تمام كرد. برخي از آنها از راهي كه مي‌رفتند بازگشتند و برخي هنوز بر سبيل فتنه هستند. مديريت رهبري چون آبي بر آتش فتنه بود و آن را مهار كرد. لذا ما كمترين هزينه و تلفات را در اين فتنه داشتيم. در حالي كه در فتنه جمل هزاران تن از دو طرف به خون خود در غلتيدند.

رفتار جوانمردانه حضرت علي (ع) با عايشه پس از جمل كه يكي از رئوس فتنه بود باعث شد او در مدينه خطبه خواند و گفت : " مردم هر چه بود بين علي و من تمام شد. شما از علي (ع) اطاعت كنيد. او از نيكوكاران است." عايشه، در فتنه هاي بعدي وارد نشد و تا وقتي علي (ع) زنده بود او ساكت بود. لذا سخن من ناظر به رفتار و صحت عمل خودمان است نه آنها !

3- مسئله جنگ نرم دشمن كه اكنون شاهد تداوم آن هستيم خيلي مهم است. ما نبايد آن را از دستور كار خارج كنيم و در سياست‌ورزي خود در اين معركه غفلت نماييم. ملت ما و رهبري هوشمند انقلاب فتنه را مهار كرد امّا دشمن در پي باز توليد آن در انتخابات آينده است.

جريان اصلاح طلبي در كشور يك جريان معقول و مشروع است و تا زماني كه اين جريان بر اطاعت از امام و آرمانهاي انقلاب و ولايت فقيه تأكيد دارد اجازه تنفس در فضاي سياسي كشور را نيز دارد كذا حساب جريان اصلاحات را بايد از حساب فتنه جدا كرد.

جريان فتنه كه يك سر آن در خارج در دست استكبار جهاني است و سرديگر آن در داخل به دست منافقين، سلطنت طلبها، ليبرالها ، بهائي‌ها،منحرفين، اهل غفلت و ... است، خط قرمز نظام ، مردم و انقلاب است. هيچ‌ كس حق ندارد در برابر اين پديده سرمويي كوتاه بيايد آنچه امروز در دستور كار ژنرالهاي جنگ نرم آمريكاست ، سربازگيري از جبهه اصلاحات براي گرم كردن تنور جريان فتنه است. آنها حتي طمع دارند از جريان اصولگرا هم همين سربازگيري را به عنوان يك راهبرد تداوم بخشند.‏

كار صحيح اين است كه اجازه ندهيم اين سربازگيري صورت گيرد. حتي كساني كه از روي جهل و غفلت از جبهه اصلاحات به خيمه فتنه رفتند برگردند.

بنده معتقدم قدرت مردم و رهبري براي مديريت جنگ نرم دشمن اين توانايي را دارد. كافي است عده‌اي راه را نبندند.

شما ملاحظه بكنيد آن هيجاني كه در تهران به دليل اردوكشي خياباني بود و عده‌اي بر اين هيجان سوار شدند و طرفداران خود را به مخالفت با نتايج انتخابات دعوت كردند كجا رفت. مردم به تدريج در اثر روشنگري‌هاي رهبري و قدرت بصيرت خود دور فتنه‌گران را خالي كردند و آنچه باقي ماند ماهيت خود را در عاشوراي سال 88 نشان داد.‏

آن مردمي كه در 9 دي در تهران و شهرستانها به خيابانها ريختند همگي از طيف‌هاي اصولگرايان نبودند ، بلكه بخش اعظمي از طرفداران اصلاح طلبان كه انصاف داشتند و اين شرارتهاي فتنه را تحمل نكردند پابه پاي اصولگرايان به خيابانها آمدند و از نواميس انقلاب و آرمانهاي آن دفاع كردند. اگر غير اين بود كه فتنه فروكش نمي‌كرد.

حرف بنده اين است كه موضوع بازگشت كساني كه اسير فتنه هستند به خيمه انقلاب منتفي نيست. اينجا بد نيست خدمت برخي ائمه جمعه،بزرگان و خبرگان امت عرض كنم كسي در مقام طلب استغفار براي اهل فتنه ازخداوند متعال و يا تطهير و يا تخفيف جرم آنها نمي‌تواند باشد و چون حقوق يك نظام الهي و حق الناس در اين ميان مطرح است، بحث من ناظر به رفتار خودمان در كنترل ومديريت پديده فتنه و جلوگيري از باز توليد آن در انتخابات آينده است. ‏

اين رفتار بايد كاملاً اخلاقي ، قانونمند و در عين حال در جاده انصاف و عدالت باشد. يعني درست همان چيزي است كه ما از ممشاي مقام معظم رهبري در مقابله با جنگ نرم دشمن و مهار فتنه در اين يكي دو سال اخير ديديم.

غرب مي‌خواهد از انتخابات براي شكاف نخبگان، شكاف بين قوا و شكاف بين مردم استفاده كند و انتخابات را در حالت منازعه نگه دارد. ما بايد دست آمريكا و قدرتهاي مخالف انقلاب را بخوانيم و انتخابات را يك رقابت توأم با رفاقت براي رسيدن به تصميم‌سازي و تصميم‌گيري‌هاي بزرگ بدانيم.

سياست روز:... باز هم اخلاق

«... باز هم اخلاق»عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛اينگونه که فضاي سياسي کشور پيش مي‌رود، ره به جايي نخواهد برد. هر شخصيتي که در اين انقلاب و نظام نقش داشته و دارند، سخن مي‌گويد و يا موضعي را بيان مي‌کند، به جاي اين که مورد نقد منصفانه و مصلحانه و صادقانه قرار گيرد، مورد تخريب شديد قرار مي‌گيرد.براساس يک سري ادعاها افشاگري مي‌شود و بي‌اخلاقي‌هاي سياسي رونق مي‌گيرد.

چه خبر شده است؟ چه اتفاقي افتاده که اينگونه فضاي ناهنجار سياسي در کشور باز هم در حال جمع‌آوري ابرهاي تيره و تاري است که نويد توفان مي‌دهد.

مي‌توانيم همه را هم عقيده خود سازيم؟ مي‌توانيم آراي گوناگون و نقطه نظرات و ديدگاه‌هاي سياسي و اقتصادي را با آنچه خود مي‌خواهيم همراه کنيم؟ هر فرد و شخصيتي ديدگاه‌هاي خاص خود را دارد، اگر اين ديدگاه‌ها از چارچوب اسلام، قانون ، نظام و رهبري خارج شد و بيراهه رفت آنگاه باز هم بايد اگر نقدي و انتقادي صورت مي‌گيرد، همان نقد مشفقانه و منصفانه باشد تا بتواند سازنده گردد وگرنه با نقدهاي تند و تخريبي نمي‌توان پاسخ مناسب و اخلاقي به آن اظهار نظرات داد. نمونه شاخص آن آقاي عسگر اولادي است.

او که در سابقه خود سال‌ها مبارزه و همراهي با انقلاب و نظام را يدک مي‌کشد در چند روز گذشته به خاطر برخي اظهارنظرات و مواضع نسبت به جريان فتنه مورد انتقادات شديد قرار گرفته است. او در سخنانش به هيچ فرد و گروهي تهمت و افترا نبسته است، کسي را متهم نکرده است و حتي هنگامي که به انتقادات پاسخ داده چارچوب اخلاق را رعايت کرده است. اما همين فرد که سال‌هاي سال براي کشور و نظام و انقلاب کار کرده مورد هجمه شديد واقع شده و تندترين انتقادات را تحمل کرده است اما باز هم از چارچوب اخلاق بيرون نرفته است. همين رفتار سياسي- اخلاقي وي، خود درسي براي ديگران است که مي‌توان از آن به عنوان الگو استفاده کرد.

نمي‌خواهم مواضع آقاي عسگر اولادي را نقد کنم که آيا درباره فتنه‌گر بودن يا نبودن موسوي و کروبي درست مي‌گويد يا نه، بحث بر سر روش‌هاي نقد و بيان ديدگاه‌ها است و البته همچنين وظيفه‌اي که يک دلسوز نظام و انقلاب براي آينده کشور احساس مي‌کند. همگان خواندند و شنيدند که رهبر معظم انقلاب بارها در سخنانشان بر آرامش فضاي سياسي کشور در آستانه انتخابات رياست جمهوري تاکيد داشتند. اگر فضاي سياسي کشور اينگونه پيش برود، نمي‌توان به آن آرامش نسبي دست يافت مگر با رعايت اخلاق اسلامي و سياسي.

گفت‌وگو و مباحثه مي‌تواند براي جلوگيري از تقابل، تخريب و فضاسازي و جريان‌سازي مفيد باشد، راديکاليزه کردن فضاي سياسي کشور تنها به يک سويه شدن آن کمک مي‌کند و اجازه توليد فکر و انديشه و اتخاذ مواضع از سوي بسياري از شخصيت‌ها را مي‌گيرد. اين که فقط تصور کنيم که حرف من حق است و ديگران ناحق مي‌گويند، در فضاي آزاد انديشي در چارچوب اسلام و قانون جايگاهي ندارد.

بايد در راستاي تحمل همه ديدگاه‌هايي که در چارچوب قرار گرفته‌اند گام برداريم. اگر آقاي عسگر اولادي را به عنوان يک شخص معتمد نظام بدانيم، چه بسا، وي در خود به هر نحوي احساس وظيفه کرده است يا اين وظيفه به عهده او گذاشته شده است تا با طرح اينگونه ديدگاه‌ها که به گفته خود او نظرات شخصي است، فضا را براي بازگشت آن دو شخصيت که در جريانات فتنه ۸۸ بي‌تقصير نيستند گام بردارد تا بتوان همان سياست جذب حداکثري را پياده کرد.

تصور اين که رهبر معظم انقلاب در جريان اين اتفاقات اکنون به خاطر دوري برخي از افراد که در اين کشور نقش داشته‌اند، دلگير و ناراحت نيستند، درست نيست. حضرت امير(ع) هم هنگامي که نزديکان و يارانش از او دور شدند و فاصله گرفتند، غمي سنگين بر دل ايشان نشست و همواره از آن اتفاقات با اندوهي سنگين ياد مي‌کردند. بهتر است با سخنان و مواضع خود اين داغ و اندوه را که در دل بسياري از دلسوزان نظام است، شديدتر نکنيم و به توصيه‌هاي رهبري معظم انقلاب بيشتر توجه داشته باشيم.

تهران امروز:بازگشت استعمار فرانسه

«بازگشت استعمار فرانسه»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسن هاني‌زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛تشدید بحران در جمهوری مالی در غرب آفريقا وگسترش آن به مرزهای جنوبی الجزایر و حمله گسترده فرانسه به پايگاه‌های القاعده در شمال مالی از وجود یک طرح استعماری در شمال آفريقا حکایت دارد. بحران زمانی آغاز شد که مجموعه‌ای از نقابداران سازمان القاعده در مغرب اسلامی بخشی از شمال مالی را در اشغال خود درآوردند. از آنجايي که کشور آفريقايي مالی دارای معادن گسترده اورنیوم است لذا فرانسه از سال‌ها پیش درصدد تسلط بر معادن اورانیوم این کشور بوده است.

حضور نقابداران القاعده به رهبری مختار بلمختاردر غرب آفريقا دو گمانه‌زنی را در این خصوص به شدت مورد توجه قرار داده است. نخستین گزینه این است که «مختار بلمختار» یک عنصروابسته به دستگاه‌های امنیتی فرانسه تلقی مي‌شود زیرا هدف فرانسوي‌ها بزرگنمايي خطر القاعده در غرب آفريقا ودر نهایت زمينه‌سازی برای تسلط بر کشور مالی است.

در واقع تبدیل کردن مالی به افغانستان و الجزایر به پاکستان بخشی از سياست‌های آمریکا وغرب برای نفوذ به سفره‌های گسترده نفت وگاز الجزایر و اورانیوم مالی تشکیل مي‌دهد. با توجه به اينكه الجزایر ممکن است پس از عبدالعزیز بوتفلیقه رئيس‌جمهوری فعلی الجزایر در اختیار اسلامگرایان جبهه نجات ملی قرار گیرد لذا آمریکا و غرب درصدد برآمدند تا از دروازه‌های کشور مالی به الجزایرنفوذ کنند.

گزینه دوم این است که مجموعه نقابداران القاعده در مغرب اسلامی بدون توجه به شرایط منطقه و سياست‌های پنهانی آمریکا وغرب، پايگاه‌های خود را برای ضربه‌زدن به منافع غرب و آمریکا به شمال وغرب آفريقا منتقل کرده‌اند. شکست القاعده در افغانستان، پاکستان، عراق و سوریه موجب شد تا عناصر پراکنده این سازمان پايگاه‌های خود را به شمال و غرب آفريقا منتقل کنند.

تشدید پدیده اسلام هراسی که بخشی از سياست‌های آمریکا وغرب را تشکیل مي‌دهد موجب شده تا نیروهای فرانسه به بهانه سرکوب القاعده وارد شمال مالی شوند در حالی که حضور نیروهای فرانسه در مالی نقض حاکمیت این کشور تلقی مي‌شود. الجزایر که از نفوذ القاعده در غرب آفريقا نگران است مرزهای هوايي خود را روی هواپیماهای نظامی فرانسوی برای بمباران پايگاه‌های القاعده در مالی گشود. تروريست‌‌های القاعده در واکنش به همکاری الجزایر با نیروهای نظامی فرانسه بیش از50 نفر ازاتباع الجزایر، انگلیس و فرانسه شاغل در تاسیسات نفتی «عین امیناس» الجزایر را به گروگان گرفتند.

گزارش‌های ضد ونقیضی از سرنوشت ربوده شدگان خارجی در «عین امیناس» در استان «ایلیزی» الجزایر دریافت مي‌شود اما مجموعه این رخدادها نشان مي‌دهد که الجزایر خواسته یا ناخواسته وارد بازی خطرناکی شده است. حضور نیروهای انگلیسی وفرانسوی در جنوب الجزایر و شمال مالی نشان مي‌دهد که ناتو در آینده به بهانه وجود پايگاه‌های القاعده در غرب آفريقا، قصد دارد به این منطقه لشکرکشی کند.

سناریوی پیش‌رو این است تا غرب آفريقا به یک کانون بحران خیزتبدیل شود تا بهانه مناسبی برای حضور نیروهای ناتو و غرب در این منطقه حساس باشد. هر چند دبیر کل ناتو حضور نیروهای این سازمان در الجزایرو مالی را منتفی دانست اما به نظر مي‌رسد تشدید بحران امنیتی در کشور آفريقايي مالی این اجازه را به شورای امنیت سازمان ملل خواهد داد تا برای تامین امنیت این کشور مهم آفريقايي از نیروهای ناتو کمک بگیرد. لذا به نظر مي‌رسد وجود ظرفيت‌های بالای منابع گاز، نفت و اورانیوم در الجزایرو مالی و نیاز اتحادیه اروپا به این منابع زیرزمینی موجب شده تا استعمارگران فرانسه برای بازگشت مجدد به الجزایر برنامه‌ریزی کنند.

شرایط،اکنون در الجزایر و مالی مشابه شرایط افغانستان وپاکستان در سال 2001 میلادی است و حضور گسترده نیروهای آمریکا، فرانسه و انگلیس در مالی و الجزایر از وجود یک طرح استعمارگرانه غربی در شمال آفريقا حکایت دارد.

آفرينش: ناتوي عربي ادعا يا واقعيت؟

«ناتوي عربي ادعا يا واقعيت؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛قبلا امريکايي‌ها به نيروي نظامي مشترک کشورهاي عضو شوراي همکاري خليج فارس به اضافه چند کشور که بنا بود نيروي دفاع منطقه‌اي به وجود بياورد نام ناتوي عربي داده بودند. اين نام هم در هفته هاي گذشته توسط مرسي رئيس جمهور مصر مطرح شده است. در اين حال اگر به اهداف ، بسترها و زمينه هاي شكل گيري ناتوي عربي توجه كنيم بايد گفت در واقع تشكيل ناتوي عربي و تشكيل نيرويي پيشرفته تر از سپر جزيره براي دفع تهاجم خارجي يا ماموريت هاي فرامرزي در حالي مطرح مي‌شود كه در اين بين اگر به طراحان و مدعيان اصلي و كنوني ناتوي عربي بنگريم بايد گفت هر چند قطر مي كوشد نقش مهمي در اين راستا داشته باشد اما همچنان مصر و عربستان به عنوان دو داعيه دار اصلي رهبري فرهنگي، مذهبي ، اقتصادي و سياسي جهان عرب تلاش ميكنند تا درهر گونه شكل گيري ساختار نظامي در بين كشورهاي عربي نقش اصلي را داشته باشد.

در اين حال اگر به نگراني هاي امنيتي و اهداف استراتژيك طراحان چنين ناتويي توجه داشته باشيم بايد گفت از يك سو با افزايش نقش ايران در منطقه در واقع حاميان ناتوي عربي تلاش دارند از يك سو نقش ايران را در منطقه كاهش دهند و از سويي با توجه به بحرانها و تنشهاي داخلي در بين كشورهاي عربي چه به گونه دو سويه و چه داخلي عملا ناتوي عربي نقشي فزاينده در حل تنشها و ارائه راهكار نظامي و دخالت ارائه كند . به عنوان نمونه ناتوي عربي در تحولات بحرين و سوريه نقش ايفا كند.

در مقابل اين نگاه و طرح ناتوي عربي بايد به چشم انداز اين طرح و دورنماي آن نيز نگريست . در اين حال بايد گفت تجربه اتحاد سياسي كشورهاي عربي نشان مي‌دهد در حقيقت اكنون شكاف هاي سياسي عمده اي در بين جهان عرب و جود دارد و كشورها از نظر نظام سياسي همسو و همرنگ نيستند. در گذشته نيز تجربه هاي همكاري هاي نظامي موفقي در بين كشورهاي عربي ايجاد نشده است و اگر اين همكاريها وجود داشته در دايره محدود چند جانبه بوده و يا نتوانسته همه كشوهاي عضو اتحاديه عرب را در در برگيرد. همچنين چالش ديگر ناتوي عربي آن است كه خطر تسلط مصر و عربستان بر سرنوشت كشورهاي كوچك عربي مانع از حضور آنان در اين تشكل خواهد شد.

گذشته از اين نيز بايد گفت هر چند غرب و امريكا در راستاي سياست هاي امنيتي و خاورميانه اي خود خواهان تضعيف ايران در منطقه و تقويت بيشتر ساختارهاي امنيتي و نظامي كشورهاي عربي با واردات سلاح و طرح سپر موشكي هستند اما بايد توجه داشت كه واشنگتن هرگز تلاش نخواهد كرد طرح ناتوي عربي به كشورهاي عربي را از نظر حل مشكلات سياسي و امنيتي خودكفا كند و يا زمينه افزايش قدرت و مانور قدرت هاي جهان عرب بويژه مصر را در جهان عرب و در بين اعضاي كوچك فراهم تر سازد.

حمايت:روزهاي پر التهاب

«روزهاي پر التهاب»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛پاكستان بار ديگر به يكي از اركان تحولات جهان مبدل شده است. بررسي كارنامه اين كشور نشان مي دهد كه زنجيره اي از تنش‌هاي داخلي و خارجي اين كشور را فرا گرفته كه آينده نامعلومي را در برابر آن قرار داده است. در حوزه سياسي از يكسو اعتراض به سياست هاي دولت شدت گرفته است و برخي جريان‌ها به دنبال سرنگوني دولت مي‌باشند. در همين حال حكم دستگاه قضايي پاكستان مبني بر فساد (اشرف) نخست وزير اين كشور اين تنش‌ها را تشديد كرده است.

مجموع اين تحولات موجب شده تا ریيس جمهور زرداري با مشكلات بسياري مواجه شود بگونه اي كه برخي منابع خبري از احتمال برگزاري انتخابات زود هنگام و انحلال پارلمان خبر داده اند. در حوزه اقتصادي نيز شرايط پاكستان چندان مطلوب نبوده بگونه اي كه بخش عمده اي از اضطراب هاي دولت را مسایل اقتصادي و نارضايتي‌هاي معيشتي تشكيل مي‌‌دهد. در عرصه امنيتي نيز به رغم اقدامات ارتش و دولت، همچنان فضاي ناآرام بر كشور حاكم است.

از يك سو حملات طالبان و تكفيري ها است كه با هدف تفرقه‌افكني به كشتار مردم مي‌پردازند و بخش عمده‌اي از اين اقدامات در مراكز شيعه نشين صورت مي‌گيرد تا برنامه بحران سازي قومي و ديني اجرايي شود. برخي ناظران سياسي بر اين عقيده‌اند كه رقابت ميان سياستمداران و ارتش و دستگاه هاي اطلاعاتي پاكستان عامل استمرار بحران و عدم مقابله با گروه هاي تروريستي است .از سوي ديگر حملات هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكا به خاك پاكستان نيز بر مشكلات افزود.

به رغم مخالفت هاي پاكستان و ضديت با قوانين بين‌المللي، آمريكا همچنان به بمباران پاكستان ادامه مي‌دهد كه هزاران نفر را قرباني ساخته است. در حوزه منطقه‌اي نيز پاكستان از يكسو همچنان اختلافات ميان افغانستان و پاكستان ادامه دارد و طرفين يكديگر را متهم به بحران سازي امنيتي مي‌كنند. از سوي ديگر روابط هند و پاكستان كه در حال گسترش بود، با كشته شدن سربازان هندي و پاكستاني در مناطق مرزي رو به تيرگي نهاده است.

هر چند كه تقابل نظامي ميان طرفين دور از ذهن نمي‌باشد، اما به هر تقدير تنش هاي امنيتي و سياسي براي آنها ادامه دارد كه بر مشكلات داخلي آنها افزوده است. در جمع بندي كلي از آنچه ذكر شد، مي‌توان گفت پاكستان بار ديگر در مسير بحران هاي داخلي و خارجي قرار گرفته است، به ويژه اينكه كشورهاي غربي نيز براي سلطه بر پاكستان و منطقه بر اين تنش‌ها دامن زده و عملا پاكستان را به صحنه سلطه‌گري در منطقه مبدل ساخته اند. رفتارهايي كه بر مشكلات داخلي اين كشور دامن زده و پاكستان را به كشوري بي‌ثبات مبدل ساخته است كه هر لحظه احتمال انفجار آن وجود دارد. غرب تلاش دارد تا با بهره‌گيري از وضعیت داخلي اين كشور، از آن جهت سلطه بر منطقه بهره‌برداري کند، در حالي كه ادعاي مقابله با تشديد بحران در پاكستان را سر مي‌دهد.

ملت ما:پاكستان در مسير نهادينه‌كردن دموكراسي

«پاكستان در مسير نهادينه‌كردن دموكراسي»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم محمد ابراهيم طاهريان است كه در آن مي‌خوانيد؛تحولات اخير پاكستان به وقايع 10 روز گذشته بازمي‌‌گردد. اخيرا فاجعه‌اي در كويته رخ داد كه تعدادي از شهروندان كويته از بين رفتند و اين به بركناري حكومت محلي از سوي دولت فدرال منجر شد.از اين‌رو در يك تظاهرات كم‌سابقه از سوي مردم، به اين وضع اعتراض شد و از طرف ديگر صدور حكم بازداشت نخست وزير پاكستان توسط ديوان عالي كه بخش‌هاي اجرايي به دليل كمبود مدارك از بازداشت وي تبعيت نكردند، بر تشديد تحولات پاكستان تاثيرگذار بود.

در اين ميان اعتراض مجموعه تحت رهبري طاهرالقادري بنيانگذار منهاج‌القرآن كه در روزهاي اخر ماه دسامبر در لاهور پاكستان شروع شد بر حجم تحولات اين كشور افزود. وي چندي پيش در لاهور پاكستان جمعيتي ميليوني را به دور خود جمع كرد و در آنجا از ضرورت تغيير و اصلاحات در ساختار حاكميت سخن به ميان آورد. مطالبه اين جماعت ميليوني يك مطالبه حاكميتي بود يعني اصلاح و جلوگيري از فساد و كارآمدي حاكميت.

به هر علتي توجهي به درخواست جماعت معترض نشد. همان‌طور كه رهبر معترضان يعني طاهرالقادري تهديد خود مبني‌بر اين‌كه اگر خواسته‌ها پذيرفته نشود اعتراضات را از پنجاب به مركز پاكستان مي‌كشانيم، حدود چهار روز قبل اعتراضات به پايتخت سياسي كشيده شد.

مطالبه آنها در اين برهه اين بود كه انتخابات بايد مطالبات مردم را محقق كند. نهايتا نمايندگان از حزب حاكم يعني حزب مردم و حزب مسلم‌ليگ و تقريباً از همه احزاب و همچنين دولت، نمايندگاني را تعيين كرده و با رهبر معترضان ملاقات كردند. بر اين اساس توافقنامه‌اي امضا شد با اين نتيجه كه خواسته آنها در انتخابات مورد توجه قرار مي‌گيرد و در فروردين ماه، دولت خود را منحل كرده و انتخابات زودهنگام برگزار مي‌شود.

اين در حالي است كه پاكستان و هند نيز همچنان روابط پر فراز و نشيبي دارند. اخيرا تشنجات مرزي در ناحيه كشمير اتفاق افتاد كه البته در شش دهه گذشته نيز شاهد اين مسائل بوده‌ايم. به نظر مي‌رسد دو كشور توافق كرده‌اند درگيري‌هاي مرزي را كنترل كنند و براساس آخرين اخبار مذاكراتي به‌زودي ميان دو كشور انجام خواهد شد. گذشته از اين مسئله، بسياري معتقدند كه تحول عمده در پاكستان در پنج سال گذشته اين بوده است كه با وجود فراز و نشيب‌هاي امنيتي، سياسي و اقتصادي، اين كشور با پديده كودتا كه پيش از اين رايج بود، روبه‌رو نشده است.

از اين‌رو كارشناسان نسبت به كاركرد ارتش طي سال‌هاي اخير از اين جهت نگاه متفاوتي دارند و به نظر مي‌رسد با توجه به تحولاتي كه تاكنون رخ داده است، ارتش روش سنتي خود را در پيش نگرفته است. لذا اگر بنا باشد ارتش همين روش را در آينده تحولات پاكستان در پيش بگيرد، جنس تحولات در پاكستان متفاوت خواهد بود؛ از اين‌رو بايد بيش‌تر شاهد زورآزمايي احزاب و گروه‌هاي سياسي باشيم. به نظر مي‌رسد اگر اين روند ادامه يابد، انتخابات آينده در يك فضاي متفاوت از گذشته برگزار شده و تدريجاً دموكراسي در پاكستان نهادينه خواهد شد.

قانون: نگاهی به مصوبات غیرقانونی دولت و رفتار مجلس

«نگاهی به مصوبات غیرقانونی دولت و رفتار مجلس»عنوان يادداشت روز روزنامه قانون به قلم غلامرضا اسداللهی است كه در آن مي‌خوانيد؛بررسی مصوبات دولت و غیرقانونی اعلام شدن آن‌ها در برخی موارد از سوی شخص رئیس مجلس صورت نمی‌گیرد بلکه حاصل اظهار نظر و بررسی‌های یک هیات متشکل از کار‌شناسان حقوقی است که حتی از اعضای دولت نیز در آن عضویت دارند. این هیات با انجام کار کار‌شناسی اعلام نظر می‌کند که مصوبات دولت قانونی هست یا خیر؟ در همین راستا رئیس مجلس نیز بر اساس نظر این هیات اعلام نظر کرده و پس از آن به دولت مهلت داده می‌شود تا این مصوبات را اصلاح کند که اگر اصلاحات لازم صورت نگیرد مصوبه دولت لغو خواهد شد. وجود چنین هیاتی به نام هیات تطبیق مصوبات دولت با قوانین در دولت‌ها و مجالس پیشین نیز وجود داشته و مختص آقای لاریجانی یا آقای احمدی‌نژاد نیست.

وجود چنین هیاتی یک ساختار ضروری برای کشور بوده است چراکه منافع ملی را در قوانین می‌گنجاند. مسئولین دولتی نیز که همواره شعار تمکین به قانون و اجرای آن را می‌دهند باید توجه ویژه‌ای به نظرات کار‌شناسی این هیات داشته باشند و در جهت اصلاح مصوباتی که مجلس اعلام کرده اقدام کنند.

نباید اعلام شود که فلان قانون را اجرا نمی‌کنند چراکه عدالت گستری، که از شعارهای این دولت بوده است، تنها با اجرای قانون محقق خواهد شد. از سوی دیگر دولت باید به این نکته توجه کند که فرار از قانون تحت هیچ شرایطی ممكن نیست مگر آنکه دولت برای قانون اصلاحیه بدهد. غیرقانونی اعلام شدن مصوبات دولت نیز نظر شخصی رئیس مجلس نیست بلکه نظرات یک هیات است که ریاست آن بر عهده کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان است.

در ‌‌نهایت نیز دولت نباید مصوباتی را اجرا کند که نظرات فرا‌تر از قانون یا جهت دار با قانون را همراه خود دارد. در نتیجه دولت اگر به این نتیجه برسد که اجرای یکی از مصوباتش همچون مصوبه استخدام برخلاف قانون است ترجیح می‌دهد که آن را اجرایی نکند.

مردم سالاري:حاشيه‌سازي چرا؟

«حاشيه‌سازي چرا؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزابابا مطهري‌نژاد است كهدر آن مي‌خوانيد؛ همايش اصلاح طلبان که قرار بود براي هم‌انديشي در مورد مسائل سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي کشور و از جمله انتخابات يازدهم رياست جمهوري روزهاي 27 و 28 دي برگزار شود با موانعي که به وجود آمد، برگزار نشد و به تعويق افتاد.

سخنگوي شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات دليل برگزار نشدن را موانعي ذکر کرد که اين موانع نمي‌تواند چيزي جز عدم همکاري و صدور مجوز از طرف وزارت کشور يا ساير نهادها باشد. انتظار است مديران سياسي توجه کنند که سياست «کنارگذاري» به «ثبات» سياسي کمکي نخواهد کرد و چنين ديدگاهي با اهداف استراتژيک نظام و اهداف تاکتيکي آن نسبتي ندارد. مديران سياسي بهتر است از رويکرد پاک کردن صورت مساله به رويکرد حل مساله برگردند. بپذيرند که مساله‌اي به نام «کنار گذاشته شدن» اصلاح‌طلبان در کشور توسط يک جريان افراطي وجود دارد و لذا بايد به راه‌حل‌هاي جلوگيري از آن فکر کنند. سوال داشتن از اصلاح‌طلبان يا هر جريان ديگر سياسي امري پذيرفتني است. براي آنکه اين جريان‌ها با هم بنشينند و براي سوالات مقدر و سوالات بالفعل و سوالات بالقوه پاسخي بيابند و با اين پاسخ‌ها در گشودن مشکل گامي به جلو بردارند بايد زمينه مناسب را فراهم ساخت، راه‌ را گشود و از اين که ديگران چه از درون و چه از برون به جاي تو «فال» بزنند و به جاي تو «بال» بزنند موفقيتي حاصل نخواهد شد.

حضرت علي(ع) در نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: همت‌الرجال، تقلع الجبال اين اراده انسان‌ها است، که کوه‌ها را از جاي مي‌کند. اگر دست براي تغيير گذشته‌ها، بسته باشد اما براي ساختن و سازمان دادن «اکنون» و «آينده‌ها» که باز است به گروهي که خود داوطلب شده است به بنيان‌هاي اجتماعي، سلامت اجتماعي، سرمايه‌هاي اجتماعي و چيزهايي که در مردم احساس تعلق مي‌کند، بپردازد، چرا فرصت هم‌انديشي داده نمي‌شود؟

نگارنده بر اين باور است که جريان‌هائي در کشور انديشه‌هايي دارند که با اساس جمهوريت و اسلاميت نظام فاصله دارد. اين جريان‌ها که با حاشيه‌ها و حاشيه‌سازي‌ها کار خود را به پيش مي‌برند و با حاشيه‌ها زنده‌اند، عزم خود را جزم کرده‌اند تا حاشيه پشت حاشيه بسازند و فرصت طرح سوالات اساسي و پاسخ به آنها را از جامعه بگيرند. اين جريان‌ها به عقل منفصل اعتقاد و اعتمادي ندارند، همه مسائل را مي‌خواهند در عقل متصل خود پاسخ گويند و انديشه‌ها و انديشه ورزان را منزوي مي‌کنند براي اين‌ها کسب قدرت سياسي بر استقرار واقعي نظام مبتني بر انديشه‌هاي امام(ره) و دغدغه‌هاي رهبري تقدم دارد.

ايجاد مانع بر سر راه همايش هم‌انديشي اصلاح‌طلبان که مخاطبان گسترده‌اي در جامعه به انتظار نتايج آن مي‌انديشند خود حاشيه‌اي است که فرصتي را براي پيشروي حاشيه‌سازان فراهم خواهد ساخت. تيترهاي حاشيه‌ساز پيرامون همين مساله قابل بررسي، تحليل و توجه است، در حالي که سخنگوي شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات از تعويق و برداشتن موانع خبر مي‌دهد، عده‌اي در بوق مي‌کنند که اصلاح‌طلبان از برگزاري‌ همايش انصراف داده‌اند؟

حاشيه‌هاي قابل توجهي مبني بر حضور رئيس‌جمهور در مجلس و ترک مجلس بعد از سخنراني، خبر ناگهاني استخدام پانصد هزار نفر خارج از فرآيندهاي قانوني، 5 برابر شدن يارانه‌ها، رسانه‌اي شدن اختلافات مالي شرکت‌هاي هواپيمايي با شرکت نفت، راه‌آهن با قطار رجا و برکناري ناگهاني وزرا و ده‌ها مورد ديگر حاشيه‌هايي است که براي غفلت از توجه به نقشه‌هاي اين جريان به راه انداخته مي‌شوند. مديران سياسي، بايد هوشيارانه با حمايت و پشتيباني از رويدادهايي که مشارکت مردم را محقق مي‌کنند، اين حاشيه‌ها را کمرنگ و کم‌اثر سازند.

رسانه‌ها نيز بايد در اين غوغاي حاشيه‌ها به رسالت رسانه‌اي خود توجه کنند و حاشيه‌ها را بزرگ نکنند و فعاليت‌هايي چون همايش‌هاي مرتبط با انتخابات، کنگره‌هاي حزبي، ديدارها و نشست‌ها و سفرهايي که به مشارکت عمومي در انتخابات کمک مي‌کنند را حمايت و پوشش دهند.

پروتوريانيسم يا تباهي سياسي براي هر جامعه‌اي خطري جدي است که هيچگاه نبايد اجازه دهيم جامعه پويا و پررويداد ما در آستانه انتخابات يازدهم رياست جمهوري و انتخابات شوراهاي اسلامي با آن مواجه شود. بدترين شکل نوسازي سياسي تباهي سياسي است که به شکل‌هاي مختلف و با حاشيه‌ساز‌ي‌هاي عوام‌پسند محقق مي‌شود.

علت‌هايي که براي وجود دخالت‌هاي پروتوريانيسم در جوامع مختلف مطرح مي‌شوند، عموما قانع‌کننده نيستند. دخالت ثروت در پهنه سياست، دخالت نظاميان، استفاده ابزاري از دين، سياست‌زدگي اجتماعي، کارکرد حزبي نهادهاي مذهبي و خيريه‌اي، رواج خرافات و امثال آن همه و همه حاشيه‌هايي هستند در خدمت تباهي سياسي جوامع که لازم است هوشيارانه آنها را بي‌اثر ساخت و ميدان را براي حضور عناصر سياسي اصيل و شناسنامه‌دار و معتقد به قانون اساسي به عنوان ميثاق ملي با سلايق مختلف مهيا کرد.

انتظار است مديران سياسي، به اين مهم عنايت خاص مبذول داشته و باور کنند که بالاترين ثبات و امنيت در مشارکت گسترده مردم حاصل خواهد شد.

با چنين رويکردي احزاب و جناح‌هاي سياسي باور کنند که «بودن» در حضور است نه انزوا و با شعار: هستم اگر مي‌روم... موانع را براي حضور خود از ميان بردارند.

آرمان:باب گفت‌وگو با آژانس همچنان باز است

«باب گفت‌وگو با آژانس همچنان باز است»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمدعلی فرازی است كه در آن مي‌خوانيد؛نفس مذاکرات ایران و آژانس نشان‌دهنده آن است که دو طرف دریافته‌اند که راهی جز مذاکره وجود ندارد و با تداوم مذاکرات و استمرار گفت‌وگو، به راه‌حل‌های اصولی دست پیدا خواهند کرد و از آن سو قطع ارتباط و قطع مذاکره به زیان هر دو طرف است. کشورهای مختلفی بر گفت‌وگوهای بین‌المللی تاثیر دارند و هرکدام به تناسب وزن سیاسی و اعتبار بین‌المللی در مذاکرات چندجانبه نقش‌آفرینی می‌کنند.

هرکدام از کشورها در حیطه قدرتی که دارند توان اثربخشی بر قسمتی از مذاکرات را دارند. هرچند حضور برخی کشورهای اروپایی در روند مذاکرات می‌تواند نوع تاثیرگذاری و ادامه روند گفت‌وگوها را تغییر بدهد اما واقعیت آن است که تاثیرگذاری آمریکا در برابر کشورهای اروپایی که در مذاکرات شرکت دارند، بسیار بیشتر است و این آمریکاست که در مسائل بین‌المللی و مسائلی همچون سیاست‌گذاری‌های آژانس یا 1+5‌ نقش‌آفرینی بیشتری می‌کند. با این همه همین که مذاکرات انجام می‌شود خبر خوبی است. امیدواریم آژانس این واقعیت را بپذیرد که در ادامه روند مذاکرات شرط و شروط خاصی برای ایران نگذارد.

به بیان دیگر برای ادامه مذاکرات باید راهی جست که بیش از هر چیز از منطق مذاکره استفاده شود و به دور بعدی مذاکرات در 24 بهمن چشم دوخت. در این میان بازدید از پارچین بحثی است که مدتی است مطرح می‌شود و در حقیقت مساله‌ای است که نخستین بار از سوی آژانس مطرح شد. طبیعتا ایران برای صدور مجوز بازدید یا عدم صدور مجوز، دلایل خاص خود را دارد.

از آن سو آنها مدعی هستند احتمال انجام فعالیت‌های هسته‌ای در مرکز نظامی پارچین وجود دارد و از این طرف ایران همواره معتقد بوده که پارچین یک مجتمع نظامی است و لزوما هر مجتمع نظامی کاری به مسائل هسته‌ای ندارد. از لحاظ دیپلماتیک هیچ لزومی ندارد که کشوری بخواهد هر درخواست فراقانونی نهادهای بین‌المللی را اجابت کند مگر آنکه درخواست در چارچوب قانون و توافقات بین‌المللی باشد. به نظر می‌رسد همین اختلاف نظر است که روند مذاکرات را تاکنون به تعویق انداخته است.

با این حال باید گفت نفس مذاکره به این معنی است که همواره مذاکره کننده‌ها با خوش بینی مذاکره می‌کنند چراکه بدبینی عامل توقف است. به بیان دیگر همین که طرفین دریافته‌اند راهی جز باز بودن باب گفت‌وگو برای آنها وجود ندارد، بهترین اتفاقی است که با توجه به شرایط موجود می‌تواند بیفتد.

برخی دیدگاه‌ها اعتقاد دارند عدم صدور مجوز بازدید توسط ایران به مفهوم وقت کشی در مذاکرات است و وقت کشی هم بدان معناست که راه مذاکرات مسدود است در صورتی‌که ایران همواره درصدد ادامه مذاکره بوده است و دو طرف هم همواره سعی کرده‌اند امیدواری به نتایج مذاکرات را از دست ندهند.

مطرح کردن مواردی همچون توافق نهایی در یک مذاکره خاص، مساله‌ای است که خودآگاه یا ناخودآگاه سطح توقعات را بالا می‌برد و چون تمام مسائل در یک مذاکره خاص حل نمی‌شود، افکار عمومی از آن مذاکره به عنوان شکست یاد می‌کند. در صورتی که اساسا چنین مساله‌ای در دنیای دیپلماسی معنا ندارد.

همین‌که زمان دیگری برای مذاکرات تعیین می‌شود به خودی خود نشان‌دهنده آن است که مذاکرات به بن بست نرسیده است. آن هم مذاکرات پیچیده‌ای چون مذاکرات هسته‌ای که ساده‌انگارانه است اگر گمان کنیم با یک یا دو مذاکره دستاوردی ملموس و نهایی داشته باشد. قطعا این مذاکرات در آینده هم ادامه خواهد یافت. آنچه برای ادامه مذاکرات بیش از هرچیز برای ما اهمیت دارد اعتمادسازی و ادامه مذاکره با زمینه مثبت است.

ابتكار:معادله دو وجهي،لايحه بودجه 92 يا اجراي فاز دوم هدفمندي

«معادله دو وجهي،لايحه بودجه 92 يا اجراي فاز دوم هدفمندي»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛زور آزمايي مجلس و دولت بر سر ارايه لايحه بودجه 92 و اجراي فاز دوم هدفمندي يارانه‌ها خسته کننده و فرسايشي شده.دولت آقاي احمدي نژاد امسال نيز در ارايه لايحه بودجه سال 92 در نظر مجلسيان تعلل کرده است. البته تاخير در ارايه لايحه بودجه اختصاص به سال 92 ندارد،در همه اين سالهاي که دولت در اختيار جناب احمدي نژاد بوده، هر سال به بهانه اي اين مهم به دقيقه 90و لحظه آخر کشيده شد.

در نگاه کارشناسان اين شگرد دولت موجب تصويب با عجله لايحه و عدم دقت نمايندگان بوده است اما حالا دولت براي ارايه لايحه بودجه 92 به صورت نانوشته، شرطي را پيش کشيده وآن اجازه مجلس بر اجراي فاز دوم هدفمندي يارانه هاست. مجلس هم برغم مصوبه خود مبني بر عدم اجراي فاز دوم در عين حال بحث پيرامون اين خواسته را مشروط به تقديم لايحه بودجه 92 نموده است.

به عبارتي گويا دولت و مجلس بر اساس دور باطل وارد گرو کشي شده اند دولت،موافقت مجلس بر اجراي فاز دوم هدفمندي را مقدم بر ارايه لايحه بودجه کرده،مجلس هم بودجه 92 را مقدم بر بحث پيرامون اجراي فاز دوم هدفمندي نموده است. هر کدام براي اولويت خود به دلايل مختلف تمسک مي‌جويند. يکي از شگرد‌هاي شخص احمدي نژاد، پيوند زدن يک مجهول به مجهول‌هاي بيشمار مي‌باشد او با روشهاي منحصر به فرد براي حل يک معادله بيشمار معادله مجهول را پيش مي‌کشد به گونه اي که مخاطب گيج مي‌شود و اصل معادله فراموش مي‌گردد. تحليل محتواي سخنراني روز چهار شنبه ايشان در مجلس، روشنگر اين شيوه مي‌باشد.

در حالي که دولت در نحوه اجراي فاز اول متهم مي‌باشد و مطابق آمارها تورم افسار گسيخته امان از مردم بريده و هر روزشان را سياهتر مي‌نمايد. توان خريد مردم روزانه کاهش چشمگيرپيدا مي‌کند، پس اندازهاي ريالي آنان هر روز بيشتر در آتش گراني‌ها ذوب مي‌شود و شيب کاهش ارزش پول ملي آنچنان شديد است که به پرتگاه سقوط نزديک شده است کارشناسان نقدينگي شديد را عامل مهمي در اين معادله مي‌داننددرهمين شرايط دولت تصميم گرفته تورم و کاهش توان خريد مردم را به عنوان يکي از وجوه مهم معادله چند وجهي با مجهول ديگري بنام افزايش يارانه‌ها حل نمايد.

سال 92 از جهات مختلفي سال متفاوت و به نوعي سرنوشت ساز بحساب مي‌آيد از يک سو در اين سال انتخابات مهم رياست جمهوري انجام خواهد شد و دولت کنوني مي‌بايست فرمان اداره کشور را به دولت بعدي بسپارد از سوي ديگر افق سال آينده با يک معادله چند وجهي شامل تحريم،هدفمندي يارانه‌ها،وضعيت قيمت ارز و ميزان نقدينگي جامعه، نا روشن و پر ابهام مي‌باشد.يکي از معادله‌هاي مجهول اين است که اين دولت به صورت واقعي بيشتر از دو ماه وقت مفيد در اختيار ندارد با اين وضع ايجاد تعهد سنگين از جمله استارت اجراي فاز دوم هدفمندي نه صحيح و نه ممکن مي‌باشد بنابراين چنين اقدامي تنها بر تعداد معادله‌هاي چند مجهولي مي‌افزايد و فضا را بيشتر مبهم مي‌کند اصرار مجلس به دولت بر ارايه لايحه بودجه 92 نيز نه فقط بر مجهول‌ها نمي‌کاهد که حلقه جديدي بر زنجير مجهول‌ها خواهد افزود.

مگر عملکرد دولت در همين سال جاري چند درصد منطبق بر لايحه بودجه 91 بوده که حالا با اين همه ابهام، تکليف بر ارايه لايحه براي سال 92 مي‌کنيد.کدام يک از مباني براي بودجه 92 روشن وشفاف است تا اينکه دولت بتواند لايحه واقعي ارايه دهد اگر مجلس به واقعيت‌ها کار ندارد، قافيه شعر برايش مهم نيست پس مجاز است که هر طور مي‌خواهد بسرايد ولي اين روش نه ادره کشور را تسهيل مي‌کند و نه دردي از دردهاي مردم را حل خواهد کرد اين شيوه تقابل همچون آمارهاي خود آقاي احمدي نژاد نه قابل اثبات و نه قابل ابطال مي‌باشند جنس تحليل‌هاي ايشان شبيه سخن کسي است که مدعي است نقطه اي که او ايستاده مرکز زمين مي‌باشد هر کس قبول ندارد برود متر نمايد.

اداره کشور به شيوه دور باطل و رفتار‌هاي تسلسلي و گرو کشي و لجبازي، موجب هدر دادن منابع و فرصت سوزي خواهد بود. طبيعي است دود اين روشها و شيوه‌ها به چشم مردم مظلوم خواهد رفت. بهتر آنست که مجلس دولت را رها کند و لايحه 91 را مبناي اوليه سال 92 قرار دهد و اجازه دهند که دولت يازدهم خود براي نيمه دوم سال 92 متناسب با واقعيت‌هاي آن روز لايحه اي تنظيم و ارايه نمايد بنابراين براي هيچ اينقدر خود و مردم را به زحمت نيندازيد.

دنياي اقتصاد:بهبود اقتصادی با کسری بودجه

«بهبود اقتصادی با کسری بودجه»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكترپویا جبل‌عاملی است كه در آن مي‌خوانيد؛در حالی که قرار بود دولت فدرال ایالات‌متحده در سال 2013، مالیات‌های خود را به میزان 63/19 درصد افزایش دهد و هزینه‌های خود را به میزان یک چهارم درصد کاهش دهد؛

این نگرانی از سوی بسیاری از اقتصاددانان مطرح شد که نکند، این کاهش در کسری بودجه، اقتصاد آمریکا را وارد رکودی دیگر کند و اصطلاح «پرتگاه مالی» از اینجا مطرح شد. برنانکه رییس فدرال رزرو، یکی از اولین افرادی بود که خطر این پرتگاه مالی را مطرح کرد. این درصد‌های در نظر گرفته شده، می‌توانست کسری بودجه را به میزان 487 میلیارد دلار کاهش دهد که چیزی در حدود 50 درصد کسری بودجه سال 2012 بود و افرادی مانند برنانکه را بر آن داشت که متذکر شوند این کاهش شدید می‌تواند اقتصاد ایالات‌متحده را وارد رکودی مانند سال 2008 کند.

این هشدار‌ها نسبت به ایجاد رکود بود که در نهایت موجب شد تا با توافق میان رییس‌جمهوری ایالات‌متحده و مجلس نمایندگان، میزان کاهش در کسری بودجه به 157 میلیارد دلار در سال 2013 برسد. با این وجود هنوز هشدار‌ها تداوم دارد و رییس صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی نیز نسبت به خطرات احتمالی رخ دادن رکودی دیگر هشدار می‌دهند. این تذکر‌های پی در پی بیش از همه حاکی از آن است که از منظر این اقتصاددانان، به غیر از کشور‌های پیرامون اروپا مانند یونان، دولت‌ها در شرایط فعلی نباید آن چنان تاکیدی بر کاهش کسری بودجه خود کنند و محرک‌های اقتصادی از کانال تقاضا و کسری بودجه باید تداوم یابد.

با این وجود آمار رشد اقتصادی و میزان بیکاری در اقتصاد‌های مهم دنیا در سال 2012، حکایت از این داشته که به جز چین که رشد اقتصادی آن به طور چشمگیری کاهش داشته است، در دیگر اقتصاد‌ها، روند بهبود به طور محسوس اما نه چشمگیر تداوم داشته است.

بیم اقتصاددانانی که هنوز به دولت‌ها هشدار می‌دهند آن است که دولت‌ها، این روند بهبود را بهتر از آنچه هست تخمین نزنند و روند کاهش مداخله‌های دولت در اقتصاد را به سرعت طی نکنند. پرتگاه مالی از آن رو مورد توجه قرار گرفت که کسری بودجه دولت فدرال را به میزان چشمگیری کاهش می‌داد و این می‌توانست به زعم برخی از اقتصاددانان مانعی برای روند بهبود اقتصادی باشد. اما این تمام داستان نیست.

برخی دیگر از اقتصاددانان که البته شاید صدایشان به وضوح اقتصاددانان دیگر نیست بر این امر تاکید دارند که شاید پرتگاه مالی به جای کاهش شدید در کسری بودجه، خود کسری بودجه باشد. از منظر این عده، اقتصاد جهانی روزگار سخت خود را سپری کرده است و در صورتی که کسری بودجه اقتصاد‌هایی چون ایالات‌متحده سریعا کاهش نیابد، خود می‌تواند ریسک‌های آتی اقتصاد را افزایش دهد.

از منظر آنان دخالت دولت در اقتصاد نباید این قدر طولانی شود و باید هر چه زودتر گذاشت تا فرآیند‌های معمول اقتصاد به کار افتند و رقابت و خلاقیت، موتوری شود برای سرعت بخشیدن به اقتصاد. با این وجود گویی سیاستمداران دوست دارند با محافظه‌کاری بیشتری اقتصاد را به بازار واگذارند و این هشدار‌ها برایشان معنایی ندارد جز آنکه تا جای ممکن عقب‌نشینی از حوزه بازار را با سرعت کمتری انجام دهند.
آخرین اخبار