این زن جوان که در شهریور 93 به صورت یک دختر جوان اسید پاشیده بود، با شکایت شاکی تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد.
شاکی در تحقیقات گفت: همسر زن اسیدپاش، دوست برادرم بود که روابط خانوادگی محدودی با ما داشت و چون برادرم راننده آژانس او بود، هرازگاهی به منزل ما رفت و آمد میکردند. به خاطر همین رفت و آمدها، همسرش تصور میکرد عباس مرا برای ازدواج انتخاب کرده و دوست دارد. طوری که حدود یکی دو ماه با من تماس تلفنی داشت و هر بار از من میپرسید میخواهی با شوهرم ازدواج کنی؟ من هر بار تاکید میکردم و میگفتم «من هیچ ارتباطی با شوهرت ندارم و راجع به من فکرهای اشتباه و قضاوت بیجا نکن.» روز حادثه لحن صحبتهایش با من تغییر کرد و با محبت و مهربانی با من حرف میزد. میگفت «عزیزم من دوستت دارم و میخوام ببینمت.» همراه خالهاش در پارکی در نزدیکی میدان اصلی شهر (میدان امام حسین) با هم دیدار کردیم. در محل قرار ناگهان مایعی روی صورتم ریخت که تمام صورتم سوخت. حتی روی کمرم هم ریخت.