نحوه برخورد دو اقتصاد قدرتمند جهان (آمریکا و چین) در چهار سال آینده میتواند اقتصاد جهانی را با نوسانهای معناداری مواجه کند. این جنس از کنشها در حوزه اقتصاد، قابل ارزشگذاری و ارزیابی کمی نیست، بنابراین سرمایهگذاران باید در این زمینه به غرایز سرمایهگذاری خود مراجعه کنند.
از طرفی چشمانداز نرخ بهره در اقتصاد آمریکا صعودی است، این موقعیت بهصورت تئوریک باید دلار را در مقابل سایر ارزها تقویت کند که این موضوع منجر به کاهش قیمت جهانی کالاها خواهد شد. از طرف دیگر ترامپ در سخنرانیهای خود اعلام کرده است که قصد دارد در جهت تضعیف دلار، به منظور رقابتپذیرتر کردن کالاهای آمریکایی گام بردارد، امری که منجر به افزایش قیمت جهانی کالاها خواهد شد.عدم اطمینان از توان اقتصاد آمریکا و ثبات سیاستهای اقتصادی در مقیاس بینالملل باعث شده است که اغلب فعالان اقتصادی جهانی، به پرریسکتر شدن اقتصاد اذعان داشته باشند.
فعالان بورس تهران نیز در شرایط فعلی، علاوه بر آنکه از بحرانهای احتمالی مالی و اقتصادی جهانی هراسان هستند، از آینده توافقی که در سال گذشته بین ایران و قدرتهای ششگانه جهانی شکل گرفته، بیمناک هستند. اگرچه استنباطها از برجام هنوز به سمت خوشبینی متمایل است، اما برای ترغیب سرمایهگذاران بورسی، چیزی فراتر از اینها لازم است. سطح قیمتها در بازار سهام، با توجه به میزان سودآوری و قدرت سودسازی شرکتها در آینده، حاکی از آن است که فعالان بازار هنوز از آینده ناامید نیستند (در نظر داشته باشید که نسبت P بر E در بورس تهران در حال حاضر رقمی بیشتر از 8 مرتبه است).بهطور خلاصه میتوان ادعا کرد که فعالان بازار سهام تهران، اگرچه هنوز از گشایشهای احتمالی برجام ناامید نشدهاند، اما با وجود ریسکهای فعلی در مقیاس جهانی، حاضر نیستند احتیاط را کنار گذاشته و در قیمتهای بالا اقدام به خریدهای متهورانه کنند.
نکته دیگری که این روزها باعث میشود فعالان بازار میل چندانی به خرید سهام نداشته باشند، عدم کشف ابعاد بحران بانکی است. در حالی که انتظار میرفت با بازگشایی نمادهای بانکی و آزاد شدن بخشی از نقدینگی بازار، تاحدودی شاهد رونق بازار سهام باشیم، عملا پس از بازگشایی نماد بانک ملت، همچنان ارزش معاملات در محدوده نازلی قرار دارد. این مساله نشان میدهد که فعالان بازار در این باره نیز هنوز تصمیم خاصی اتخاذ نکردهاند. از طرفی به نظر میرسد با اصلاح ساختار مالی بانکها، وضعیت این بنگاههای مهم اقتصادی روبه بهبود گذارد، اما از طرف دیگر مشخص نیست که برای روی ریل افتادن بانکها چه میزان زمان و هزینه لازم است.
علاوه بر عدم اطمینان از چشمانداز آتی بازارهای جهانی و همچنین بحران بانکها، کمیت بخش واقعی اقتصاد ایران نیز میلنگد. حالا مدتها است که سمت تقاضا در اقتصاد ایران کمقدرت ظاهر میشود. با وجود رشد اقتصادی که در سال جاری رخ داد، هنوز سمت تقاضا برای رونقبخشی به اقتصاد ناتوان است. ریشه این مشکل را میتوان در بالابودن نرخ بهره دانست. بالا بودن هزینه فرصت پول یا به عبارت بهتر نرخ سود بدون ریسک نه تنها منجر به کاهش سرمایهگذاری و در نتیجه کاهش تقاضای کالاهای واسطه میشود، بلکه منجر به کاهش مصرف و در نتیجه کاهش تقاضای کالای نهایی نیز میشود. در نتیجه شرکتهای بورسی و غیربورسی کشور، همچنان با ضعف تقاضا دست و پنجه نرم میکنند. مصرفکنندگان کالاها و خدمات واسطهای و نهایی، ترجیح میدهند مصرف خود را به دورههای بعد موکول کنند تا بتوانند از شکاف بین نرخ بهره و نرخ تورم کسب سود کنند.
در کنار تمام این عوامل، نباید فراموش کرد که فعالان بازار سهام حتی در شرایط فعلی نیز نشان دادهاند که هنوز از آینده ناامید نیستند. بهرغم آنکه هزینه فرصت پول بالاست و در اقتصاد کنونی ایران، در بدترین شرایط میتوان بدون ریسک بازده 15 درصدی کسب کرد، اما قیمتها در بازار سهام تهران به گونهای بسته شده است که متوسط نسبت P بر E بازار سهام تهران، در محدودهای بالاتر از 8 مرتبه قرار بگیرد. به عبارت سادهتر سرمایهگذاران بورسی حاضرند برای رسیدن به بازدهی معادل سرمایه اولیه خود، 8 سال صبر کنند.
در حالی که با سپردهگذاری در سیستم بانکی، در بدترین حالت میتوان پس از 5 یا 6 سال این بازدهی را بهدست آورد. ناگفته نماند که با استفاده از ابزارهای بازار بدهی کشور و همچنین با استفاده از نرخهای سود ترجیحی بانکها، دوره بدون ریسک بازگشت سرمایه به مراتب پایینتر است. با تمام نکاتی که مطرح شد و بررسی شرایط فعلی بازار سهام، نمیتوان انتظار داشت که فعالان بازار حاضر باشند هر سهم موجود در بورس را گرانتر از قیمتهای فعلی خریدار باشد. در طرف مقابل نیز، همچنان خوشبینی به آینده شرکتهای بورسی جریان دارد و سهامداران حاضر نیستند در قیمتهای نازل فروشنده باشند.