جام جم:پاتك مردم به تهاجم منفعلانه دشمن
«پاتك مردم به تهاجم منفعلانه دشمن»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد؛در يك برداشت حداقلي ميتوانيم دخالت مردم و درگير شدن آگاهانه با حوزه سياست را «مشاركت سياسي» بناميم. و «رأي دادن» يكي از سلسله مراتب مشاركت سياسي است و ميزان مشاركت سياسي با مقبوليت نظام، ارتباطي مستقيم، وثيق و تنگاتنگ دارد.
رابطه و تأثير مشاركت سياسي بر امنيت ملي نيز از جمله مباحث مهمي است كه امروز ذهنها و انديشههاي زيادي را متوجه خود كرده است و اين جمعبندي را ارائه كرده كه بدون ترديد، ميزان مشاركت سياسي از شاخصهاي مهم تعيين ضريب امنيت ملي در يك كشور است. توجه و دقت در اين امر مهم، پاسخ اين پرسش را روشن ميكند كه چرا پس از پيروزي انقلاب اسلامي، يكي از خطوط مورد تأكيد دشمنان انقلاب اسلامي تلاش در جهت كاهش مشاركت سياسي مردم در مقاطع حساس از جمله انتخابات يا مراسم سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي بوده است. و همچنين چرا نظام جمهوري اسلامي بر اين مشاركت تأكيد ورزيده و تحت هيچ شرايطي، حتي در دوران جنگ و زير بمباران دشمن اجازه نداده است اين مشاركت دستكم گرفته شود چه برسد به اينكه متوقف شود. دشمنان براي دستيابي به خواسته خودشان يعني كاهش مشاركت سياسي و در نتيجه كاهش ضريب امنيت ملي و نهايتا عملي كردن تهديدات خود، ترفندهايي را مورد استفاده قرار داده و ميدهند. ايجاد يأس و نااميدي، القاي ناكارآمدي نظام، القاي عدم رقابت و ارعاب و تهديد از جمله اين ترفندهاست.
بديهي است در مقاطعي كه تهديدهاي امنيتي عليه يك كشور فزوني مييابد، اهميت ميزان مشاركت سياسي نيز بيش از پيش است و امروز دقت در آنچه پيرامون ما ميگذرد و همچنين انديشه در تحولات جهان اين واقعيت را آشكار ميسازد كه مقطع كنوني از جمله حساسترين شرايط دوران پس از انقلاب اسلامي است. اشاره حكيمانه رهبر معظم انقلاب اسلامي در خطبههاي نماز جمعه اخير مبني بر اينكه «هر قدر حضور مردم در پاي صندوقهاي رأي بالاتر باشد اعتبار و ارزش ملت بالاتر ميرود و امنيت و مصونيت كشور بيشتر و آينده ايران عزيز تأمين و تضمين ميشود» نيز با توجه به اشراف ايشان به تحولات پيراموني و آن چيزي است كه در جهان در حال وقوع ميباشد.
دشمن براي ضربه زدن به نظام جمهوري اسلامي ايران كه جايگاهش نزد ملتها و خصوصا ملتهاي مسلمان و بويژه در منطقه استراتژيك خاورميانه روزافزون است همه قواي خود را به ميدان آورده و با گسيل همه ظرفيتهاي خود اعم از سياسي، اقتصادي و حتي احيانا نظامي ميكوشد اين كانون الهامبخش را خاموش سازد؛ اما به هيچيك از اين اقدامات به اندازه تأثيرگذاري بر حضور و مشاركت مردم در انتخابات 12 اسفند دل نبسته است. تمركز تعداد قابل توجهي از انديشكدههاي غرب و خصوصا آمريكا از جمله انديشكدههاي «ويسلون»، «انستيتو صلح آمريكا» و «شوراي روابط خارجي آمريكا» روي انتخابات پيش رو، دليل روشني بر اين مدعاست. پاسخ و پاتك اين تهاجم منفعلانه دشمنان علاوه بر تدابير سياسي و اقتصادي و همچنين بالا بردن آمادگيهاي دفاعي، حضور و مشاركت مردم بويژه در دو رويداد مهم پيش رو يعني مراسم 22بهمن و انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي است. پاسخي كه به فضل الهي همچون گذشته قاطع و كوبنده خواهد بود.
كيهان:غلبه بر چالش ها
«غلبه بر چالش ها»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛«مهمترين نقطه قوت ما در اين سي و دو سه سال عبارتست از غلبه بر چالش ها... ما تا امروز بر همه اين چالش ها غلبه پيدا كرده ايم... ما بحمدالله راهمان را با قامت استوار ادامه داده ايم. اين مهمترين نقطه قوت ماست.»فرازي از خطبه هاي تاريخي نماز جمعه ولي امر مسلمين 14 بهمن 90
چالش در علوم سياسي و اجتماعي به فضاي مابين «بحث» و «خطر» اطلاق مي گردد و دو مرحله تا رسيدن به وضعيت بحران فاصله دارد، در واقع اگر مديريت جامعه «بحث»هاي امنيتي را درست ادراك نكرده و آن را هدايت نكند، آن بحث به چالش تبديل مي شود و اگر چالش مديريت و هدايت نشود، آن چالش به خطر تبديل مي گردد و اگر مرحله خطر با مديريت به چالش تبديل نشود به بحران منتهي مي شود. به عبارت ديگر اگر يك مجموعه سياسي نتواند بر چالش غلبه كند به استقبال خطر و سپس به استقبال بحران رفته است.
غلبه بر چالش يك هدف مهم و اساسي است ولي نوعاً اينگونه تصور مي شود كه غلبه بر چالش به معناي از ميان برداشتن چالش است در صورتي كه غلبه بر چالش معناي اعم تري داشته و شامل خنثي سازي چالش هم مي شود به اين معنا كه چالش وجود دارد ولي تاثير عمده اي برجاي نمي گذارد، مثلا در هر جامعه اي يك گروه معارض وجود دارد و گريزي هم از آن نيست در اكثر مواقع نه مي توان با آن به صلح رسيد و نه امكان ريشه كن كردن آن وجود دارد، هنر مجموعه اي كه خود را با گروه معارض مواجه مي بيند، مديريت صحنه تعارض است به گونه اي كه معارضين از حد چالش فراتر نروند و به خطر و سپس تهديد تبديل نشوند.
در فضاي مناسبات ايران و آمريكا در فاصله سالهاي 1357 تا 1390، همواره چالش وجود داشته است اين چالش گاهي به نقطه خطر هم نزديك شده علامت هاي هشدار ميان دو طرف به صدا درآمده اند ولي در اغلب موارد اين علامت ها گمراه كننده بوده اند در عين حال در بسياري از مواقع غرب و بخصوص آمريكا تلاش كرده است تا طرف مقابل- يعني ايرانيان- اين چالش ها را «خطر» و حتي «بحران» تلقي كنند و در اكثر مواقع بزرگترين مشكل آمريكا اين بوده كه طرف ايراني به اين بازي توجهي نشان نداده است.
وقتي كه افغانستان و عراق به فاصله كوتاهي از همديگر به اشغال آمريكا درآمدند، مقامات آمريكايي و اروپايي دنبال اثرگذاري آن بر جمع بندي طرف ايراني بودند. آنان مي خواستند ايران شرايط را خطرناك و حتي بحراني ارزيابي كرده و به سرعت تسليم شود. اين پيام در داخل ايران منعكس گرديد. بعضي از دستگاههاي مسئول در ايران اين پيام را همانگونه كه غرب مي خواست، ترجمه كردند. 127 نماينده مجلس ايران در نامه اي خطاب به رهبري از چنين شرايطي خبر دادند و در همان وقت يك فاكس از سوي وزارت خارجه ايران به وزارت خارجه آمريكا ارسال شد كه در آن از آمادگي ايران براي حل و فصل همه اختلافات خود با آمريكا خبر مي داد كه البته اين به هيچ وجه موضع نظام نبود.
اگر اين دو نامه را با دقت تجزيه و تحليل نمائيم درمي يابيم كه در آن زمان مجلس و دولت ايران درصدد بودند حل مسئله را از طريق پاك كردن چالش ميان دو طرف بدست آورند و حال آنكه چنين رويه اي به معناي واگذاري ميدان به حريف بود. در اين صورت قطعاً دشمن بر دامنه تهديدات خود مي افزود و آنگاه خطر و بحران واقعي كه قرباني كردن اصول و مباني نظام و انقلاب بود، بروز و ظهور پيدا مي كرد. اما رهبري انقلاب با درك دقيق تر، دريافت كه غرب در مورد اينكه هدف حمله بعدي ايران است، «بلوف» مي زند و واقعاً چنين قصدي وجود ندارد، ضمن آنكه اگر واقعاً هم غرب دنبال حمله به ايران بود، راه دفع حمله بالا بردن دست ها نبود.
به هر صورت رهبري ايستاد و برنامه اي را براي خنثي كردن چالش امنيتي غرب به اجرا گذاشت كه نتيجه آن اين بود كه غرب بارها اعلام كرد كه «حمله به عراق و افغانستان شكست خورده و به نفع ايران تمام شده است» دست آخر هم غرب از عراق خارج شد بدون آنكه از مرزهاي غربي يك گلوله به سمت ايران شليك شود و به يك شهروند در درون مرزهاي جمهوري اسلامي آسيبي وارد شود. در واقع انقلاب توانست با روش خاص خودش چالش مورد اشاره را خنثي كند.
يكي ديگر از چالش هاي مهم در مناسبات ايران و آمريكا، چالش اقتصادي بود. غرب تلاش فراواني كرد تا ايرانيان دريابند كه با محاصره و تحريم اقتصادي راهي براي فرار نداشته و بايد تسليم شوند. آمريكا در فاصله آبان 1382 تا خرداد 1389 يك اجماع جهاني را روي ميز گذاشت و وانمود كرد كه ايران بايد ميان انزواي جهاني و ادامه برنامه هسته اي يكي را انتخاب نمايد. در داخل ايران، بعضي ها كه سالها تجربه ديپلماسي هم داشتند، اين پيام را خيلي جدي گرفته و از مسئولين مي خواستند كه به تعليق هسته اي بازگردند. اين افراد نام اين موضع را «خردمندي» و «دلسوزي» مي گذاشتند و حال آنكه تعليق در واقع تمكين به فشار حريف بود و پرواضح است كه با هر تمكين فشار جديدي وارد مي شود اما انقلاب به روش خود بر اين چالش نيز فايق آمد و امروز ديگر از آن باصطلاح اجماع جهاني خبري نيست و اتحاديه اروپا ناچار است خود ريسك كند و تحريم هاي نه چندان صريحي را به ميدان بياورد.
در واقع جمهوري اسلامي چالش اقتصادي غرب را با تكاپوي داخلي پاسخ داد و كاري كرد كه تهديد و چالش اقتصادي عملاً خنثي شود. ايران امروز در اكثر زمينه هاي اقتصادي به مرحله اي از خودكفايي رسيده است و مي تواند در امور اساسي زندگي مردم نظير اقتصاد معيشتي، بهداشت و درمان، فن آوري ارتباطات، امور آموزش و پرورش، محصولات كشاورزي، صنعت و تكنولوژي به خود تكيه نمايد و از بازارهاي بين المللي بي نياز باشد. اما البته ايران نمي خواهد بازارهاي بين المللي را به روي خود ببندد چرا كه حضور در اين بازارها امكان مبادله كالا را براي ايران فراهم مي كند.
در اينجا بد نيست به ياد بياوريم روزي كه در تحريم نبوديم و غرب با رژيم حاكم بر ايران هيچ مشكلي نداشت در آن وقت كادر اصلي پزشكي كشور ما را پزشكان همسايه هاي شرقي ما تشكيل مي دادند، صنعت ما از مرزهاي غربي وارد مي شد و كشاورزي ايران زمين خورده بود و حكومت ايران قادر به تأمين نيازهاي 30 ميليون ايراني از جغرافيايي به وسعت 6/1 ميليون كيلومتر مربع در سرزميني با تنوع آب و هوايي ايران نبود. كشوري كه درصد باسوادان آن 46 درصد بود و عدد دانشجويان ايراني حدود 100 هزار نفر بود. بيماري هاي ساده بالاترين رقم مرگ و مير را در ايران تشكيل مي داد و نزديك به سه چهارم از جمعيت حدود 30 ميليون نفري ايران از يك وعده غذاي سير محروم بودند.
اين ارمغان دوره اي است كه ما با غرب- علي الظاهر- هيچ مشكلي نداشتيم. حالا مي توانيم وضع خود را با آن دوره مقايسه كنيم در شرايط فعلي تقريبا هيچ آبادي- با خانوار 20 تايي- نيست كه از امكانات اوليه كه يك انسان شرافتمند به آن نياز دارد نظير آب، برق، گاز، تلفن، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، جاده آسفالته، امكانات ارتباطي، غذا، لباس، مسكن و... بهره مند نباشد.
اين يك ادعاي گزاف نيست كه امروز كف امكاناتي كه در اختيار معدل شهروندان ايراني است از كف امكاناتي كه در اختيار معدل شهروندان اروپايي است بالاتر است و قطعا حداقل هاي زندگي در ايران از حداقل هاي زندگي در اروپا بالاتر است و البته همانگونه كه رهبر معظم انقلاب اسلامي فرمودند اين كف عدالت اجتماعي است و تا رسيدن به نقطه قابل قبول فاصله زيادي وجود دارد.
يكي ديگر از چالش هاي غرب با ايران چالش فرهنگي بوده است. غرب در طول 30 سال با استفاده از همه ظرفيت هاي خود- كه فراوان بوده اند- سعي كرده است كه فرهنگ انقلاب را از ميان بردارد و فرهنگ خود را مسلط گرداند. امروز بعد از 33 سال زمان خوبي براي ارزيابي است. غرب امروز احساس مي كند كه فرهنگ انقلاب از ايران نه تنها به كشورهاي همجوار و كشورهاي دوردست در شمال آفريقا و آسياي جنوب شرقي رفته بلكه به اروپا و آمريكا هم رسيده است.
وقتي همين ديروز و پريروز بيش از 80 شهر آمريكايي و كانادايي شاهد تظاهرات مردمي در حمايت از ايران و حق آن بود و وقتي در مجامع روشنفكري اروپا و آمريكا چهره هاي شاخص و برجسته دانشگاهي از ايران و منطق ايران حمايت مي كنند و در روزنامه هاي مشهور آمريكايي و اروپايي هر روزه مقالاتي در دفاع از ايران نوشته مي شود و زماني كه فيلمسازان معروفي نظير اليور استون يك جبهه هنري را در مقابل غرب شكل مي دهند و به ايران سفر كرده و روايت زلال انقلاب را به آمريكايي ها ارائه مي دهند و زماني كه سخنراني يك مقام ايراني هزاران دانشجو و استاد آمريكايي را به سالن و حياط دانشگاه كلمبيا مي كشاند، كاملا معلوم است كه فرهنگ چه كسي روي ديگري اثر مي گذارد و چه كس ديگري را در حاشيه قرار داده است. امروز در عرصه رسانه اي هم رسانه هايي نظير العالم و پرس تي وي عرصه رسانه اي را فراخ كرده و انحصار غرب را شكسته اند به گونه اي كه اروپايي ها تاب نياورده و شبكه ايران را از سيستم ماهواره اي حذف مي نمايند.
كاملا پيداست كه غرب در عرصه رسانه قافيه را باخته است. غرب البته رسانه دارد كم هم از آن استفاده نمي كند يك گزارش بيانگر آن است كه فقط آسوشيتدپرس روزانه 3 ميليون كلمه را توليد مي كند اما كدام كلمه، كلمه اي كه حريف را به تبعيت وامي دارد يا او را وادار به واكنش مي كند. امروز آسوشيتدپرس، فرانس پرس و... ديگر قادر به قرنطينه مخاطبان نيستند، توسعه شبكه هاي ارتباطي اين امكان را از بين برده است.
رسالت:خطبه پيشگيرانه
«خطبه پيشگيرانه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دكتر حشمت الله فلاحتپيشه است كه ر آن ميخوانيد؛محافل سياسي مختلف، تفاسير متعددي از خطبه جمعه گذشته مقام معظم رهبري ارائه دادهاند. بنده با نگاهي راهبردي، اين خطبه را، موضعي تاريخي ميدانم كه آثار سياسي، استراتژيكي عمدهاي بر تحولات حال و آينده خاورميانه خواهد داشت.
در تحليل بيانات ايشان ميتوان گفت: جمهوري اسلامي ايران استراتژي خود را با تفكيك سه حوزه راهبردي سامان داده است:
1- حوزه كشورهاي اسلامي كه در آن ايران مداخله نميكند و در عين حال هرچه خواست مردم اين كشورها باشد براي ما معتبر است.
توجه به اين موضوع بويژه در اوج بهار انقلاب در كشورهاي اسلامي ضروري است.
2- حوزه كشورهاي غربي و يا بازيگران خارجي تحولات خاورميانه كه ايران نگاهي خصومتآميز به آنها ندارد و اصولا در راهبرد دفاعي جمهوري اسلامي حتي آن دسته از تجهيزات نظامي كه ممكن است شائبه اقدام نظامي عليه آن كشورها را تقويت كند، در برنامههاي دفاعي ايران قرار ندارد. لذا برخلاف ادعاهاي رسانهاي، تبليغي برخي قدرتها و كشورها، ايران تهديدي براي كشورهاي غربي نيست و برخي از اين كشورها در راستاي لابيگري با خطرناكترين بازيگر امروز خاورميانه و انحراف كلي تحولات منطقه، موضوع تهديد ايران را مطرح كرده و پرونده كشورمان را ذيل فصل هفتم منشور ملل متحد قرار دادهاند.
3- "بازيگر خطرناك خاورميانه"، رژيم صهيونيستي است. رهبر معظم انقلاب تاكيد كردند كه ايران در فتوحات 33 و 22 روزه لبنان و فلسطين نقش داشته و اگر كشور اسلامي ديگري به مقاومت بپيوندد، در كنار آن خواهيم بود.
محافل و رسانههاي خارجي، تلاش كردند كه اين خطبه را، موضعي تهديدآميز نشان دهند اما واقعيت اين است كه موضع فوق، يك "خطبه پيشگيرانه" بود پيشگيري از موضع قدرت. و آنهايي كه سابقه راه انداختن جنگهاي نابرابر را دارند، به خوبي ميدانند پيشگيري از موضع قدرت در معادلات نظامي، چه معنايي دارد. براساس منطق و برآوردهاي سياسي- راهبردي، تداوم اقدامات تحريمي و تنبيهي عليه جمهوري اسلامي ايران، قابل توجيه نيست اما روابط خاص برخي كشورهاي غربي با لابي صهيونيسم، زمينه "اشتباهات استراتژيك" تازه را فراهم ميكند. اين مجموعه بايد بدانند كه ايران كشوري متفاوت با همه "هدف" هاي گذشته آنها است.
تجربه جنگهاي 33 روزه لبنان و 22 روزه فلسطين نشان داد كه جمهوري اسلامي ايران داراي يك عمق استراتژيك بينظير است. ضمن آنكه به خوبي دشمن خود و عامل تضيع حقوق مسلمانان و تضعيف كلي آنها، يعني اسرائيل را شناخته است. كساني كه ادعاي تهديدآميز بودن مواضع اخير مقامات سياسي ايران را دارند، به خوبي ميدانند كه از سال 1995 ميلادي تاكنون مقامات رژيم صهيونيستي، به طور ميانگين هر ماه يك بار خواست حمله نظامي به ايران را تكرار كردهاند.
آنها پيش از سلسله جنگهاي بعد از سال 2001 ميلادي نيز همواره خواستار حمله به ايران بوده و معتقد بودند پيش از افغانستان و عراق بايد به ايران حمله ميشد و زماني كه طبق طرح نظامي محافظهكاران آمريكايي، قرار شد لبنان، فلسطين و سوريه، به عنوان بازيگران نزديك به ايران هدف تهاجم نظامي قرار گيرند، صهيونيستها لابي كردند تا ايران به عنوان "تنه درخت" مقاومت مورد حمله قرار گيرد اما بعد از شكست آنها در "جنگهاي نيابتي" گذشته، كينه بيشتري نسبت به جمهوري اسلامي ايران پيدا كردهاند.
آنچه در اين رابطه بر نقش پيشگيرانه "عمق استراتژيك" ايران ميافزايد، فتوحات بيسابقه لبنان و فلسطين است. در طول جنگهاي مختلف 1948 ، 1956 ، 1967 (جنگ شش روزه) و 1973 (جنگ رمضان) همواره كشورهاي عربي در مقابل رژيم صهيونيستي و حاميان غربي آن شكست خوردهاند، اما براي اولين بار در دو جنگ 33 و 22 روزه، اسرائيل در حالي شكست خورد كه بسيار قويتر از دهه 1970 ميلادي بود و اين بار علاوه بر كشورهاي غربي مقامات برخي كشورهاي عربي را نيز در كنار خود داشت. در واقع نخستين جنگ فراگير ضد صهيونيستي، با الگوگيري از انقلاب اسلامي ايران شكل گرفت. ناوچههاي اسرائيلي غرق و تانكهاي اين رژيم در مقابل الگوي جنگ نامتقارن زمينگير شدند.در طول سالهاي اخير كه مقامات رژيم صهيونيستي و آمريكا كينه خود را از شكلگيري توازن نظامي جديد پنهان نميكردند از اذعان به ايفاي نقش ايران در فتوحات گذشته ابا داشتند، چون به خوبي آگاه بودندكه همين اعتراف به شكست در عمق استراتژيك جمهوري اسلامي، توازن نظامي منطقه را بر هم خواهد زد.
حالا كه بيش از هميشه نواي جنگ از اردوگاه صهيونيستي بر ميآيد، دشمنان ايران زمين بايد آگاه شوند كه برنده جنگ احتمالي با جمهوري اسلامي نيستند. جنگ با ايران،تنها جنگي است كه اسرائيل را به محو كامل نزديك ميكند. از سال 1357 جمهوري اسلامي از معدود كشورهايي بوده است كه با فكر مقاومت، صادقانه برخورد كرده است. ايرانيها بهاي دفاع از حقوق برحق فلسطينيها، تماميت ارضي لبنان و سرزمينهاي از دست رفته عربي را پرداختهاند و شكي نيست كه اگر روند تحولات خاورميانه در مسير كمپ ديويد ميافتاد، اكنون اثري از مقاومت نبود و طرح اسرائيل محور خاورميانه بزرگ به جاي طراحي در سالهاي اخير، 30 سال پيش عملياتي ميشد.
سياست روز:اين حق نمايندگان مجلس است
«اين حق نمايندگان مجلس است»عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به قلم محمد حيدري است كه در آن ميخوانيد؛سوال از رئيسجمهور؛ موضوعي که چند ماه است، ذهن مجلس و افکار عمومي را به خود درگير کرده است، گذشته از کش و قوسها، کنشها و واکنشهاي صورت گرفته به اين موضوع، سرانجام روز گذشته اعلام وصول شد و۱۰ پرسش نمايندگان از رئيسجمهور در صحن علني مجلس خوانده شد.
اين حق مجلس است که در زمان مقتضي و هنگامي که نياز است و مشکل و معضلي پيش آمده از رئيسجمهور وقت، سوال کند. اين اختيار را قانون اساسي براساس اصل ۸۸ به مجلس داده است.
اما در کنار اين حق قانوني بايد مواردي را هم در نظر داشت. شرايط سياسي، موقعيت زماني، شرايط بينالمللي، وضعيت اقتصادي، تحريمها و تهديدات آمريکا و غرب عليه جمهوري اسلامي ايران همه و همه ايجاب ميکند تا در اين زمينه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي تجديدنظر کنند و در اين برهه، از حق خود البته فعلا بگذرند و آن را به زمان ديگري موکول کنند.
اين طرح ميان نمايندگان کميسيونهاي تخصصي که مورد بحث و بررسي قرار گرفت و سپس نمايندگان رئيسجمهور نيز براي توضيح و پاسخ در اين جلسات شرکت کردند، نمايندگان امضاءکننده را قانع نکرد. قانع نشدن آنها به اينجا رسيد که طرح سوال اعلام وصول شد و طبق قانون، رئيسجمهور بايد براي پاسخ به اين ۱۰ پرسش در صحن علني مجلس حاضر شود.
اگر اين اقدام در همان ابتدا و چند ماه پيش از اين صورت گرفته بود شايد راحتتر ميتوانست اجرا شود، اما شرايط از چند ماه پيش تاکنون بسيار تفاوت کرده است و نمايندگان مجلس بايد اين موضوع را در بطن درخواست خود براي سوال از رئيسجمهور بگنجانند.
هوشياري، زمانسنجي و موقعيتشناسي نمايندگان دراين برهه ميتواند، ظهور کند و از بسياري از مسائلي که پس از حضور رئيسجمهور در صحن علني مجلس و پاسخهاي او به پرسشهاي نمايندگان، پيش خواهد آمد، جلوگيري کند.
کمي به آينده اين اقدام بينديشيم متوجه خواهيم شد که اکنون زمان مناسبي براي طرح سوال از رئيسجمهور نيست. اگر نمايندگان از پاسخهاي مستقيم رئيسجمهور باز هم قانع نشدند، آيا قصد دارند مرحله بعدي که در قانون گنجانده شده است را هم پياده کنند؟
حمايت:رفاه طلبی مسئولان آفت تداوم انقلاب
«رفاه طلبی مسئولان آفت تداوم انقلاب»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛بیانات مقام معظم رهبری در نماز جمعه هفته گذشته تهران، آن قدر از ابعاد و جهات مختلف دارای اهمیت است که هر یک از فرازهای این سخنان میتواند، موضوع چندین یادداشت یا حتی سخنرانی و گفتوگو باشد.ایشان از طریق تریبون بسیار مهم نماز جمعه و از این آوردگاه سیاسی – الهی به تبیین دلسوزانه مهمترین نقاط قوت و ضعف نظام اسلامی پرداختند و در این بین، در خصوص نقاط ضعف، بر روی آفت بسیار مهمی دست گذاشتند و فرمودند: «یکی از این ضعفها، گرایش برخی مسئولان به دنیا طلبی، مادی گرایی، ثروت، تجمل، تشریفات و اشرافیگری است که نتیجه این گرایش نیز، گسترش این روحیه در میان مردم و جامعه است».
رهبر معظم انقلاب همچنین با اظهار تأسف از وجود روحیه اسراف و مصرفزدگی در جامعه تأکید کردند: «باید تلاش شود تا مصرفزدگی و حرص به دنیا کاهش پیدا کند و این نقیصه از جامعه برطرف شود».شکی وجود ندارد که ترویج فرهنگ دنیاگرایی و دنیاطلبی در جامعه اسلامی، آفت خطرناکی است که انقلاب اسلامی را تهدید میکند؛ خاصه آن که این فرهنگ غیر دینی در بین مسئولان وجود داشته باشد.
دنیاگرایی در واقع از جمله مهمترین آسیبهای فرا روی انقلاب اسلامی است که بخش اعظم آن متوجه مسئولان است؛ چرا که اگر مسئولی در کشور، به سمت دنیاگرایی حرکت کند، مردم هم ناخودآگاه به این سمت و سو کشیده میشوند، کما این که امیرالمؤمنین، علی (ع) در بیان گهرباری میفرمایند: «مردم به دینِ حاکمان و مسئولان خویش هستند».
این نکته از آن جهت مهم و قابل توجه است که میدانیم گرایش مسئولان به دنیاطلبی به طور خاص میتواند در سوق یافتن مردم به تجمل گرایی و مصرفزدگی تأثیر بسیار زیادی داشته باشد.ایام الله دهه مبارکه فجر فرصت بسیار ارزشمندی است که باری دیگر، نگاهی به آرمانهای انقلابی مان بیندازیم که از آن جمله میتوان عدالتطلبی، سادهزیستی، فریادرسی از مظلومان، توجه به پابرهنگان و مهمتر از همه اسلام خواهی را نام برد.امام عظیمالشأن (ره) که همه ما حقیقتا مدیون ایشان و خدمات ماندگارشان برای همیشه تاریخ هستیم، بزرگ رهبر جهان اسلام به شمار میرفتند که در کمال ساده زیستی و مردمی بودن به دور از هر شعار و ژستی، محبوب قلوب بودند.
آن عزیز سفر کرده ضمن آن که در طول حیات نورانی خویش پس از پیروزی انقلاب، همواره مسئولان نظام مقدس جمهوری اسلامی را از دچار شدن به آفت تجملات و هوای نفس بر حذر میداشتند، تصریح میکردند: «فقرا و متدینین بیبضاعت، گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند». (صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۲۳۵)ایشان همچنین در جایی دیگر خطاب به مسئولان هشدار میدهند که: « خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما، پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند». (صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۲۹)از دیدگاه امام علی (ع) نیز یکی از سه عامل اصلی انحطاط و سقوط حکومتها، وجود روحیه تکاثر و جمع مال در بین دولتمردان و مسئولان است.شهید مطهری، نظریهپرداز بزرگ انقلاب اسلامی نیز در گفتاری عوامل مهم تشدید شکاف طبقاتی در جامعه را فاصله گرفتن مسئولان از مردم به جهت سطح زندگی، اشرافی گری آنان و تسری این مسئله در بین مردم عنوان میکند.
به هر روی، این امید وجود دارد که در زمانه ای که انقلاب اسلامی به الگویی بیبدیل در بین مردم منطقه و جهان تبدیل شده است، همچنین با توجه اوضاع نابسامان اقتصاد امروز دنیا که ضرورت سادگی و اداره کم هزینه امور را به نوعی دیگر گوشزد میکند، مسئولان کشور بیش از پیش، به رهنمودهای امام و رهبری در مقوله ساده زیستی و پرهیز از دنیاگرایی عمل کنند.
مردم سالاري:اگر مجلس درراس نيست چرا اين همه تقلا ؟
«اگر مجلس درراس نيست چرا اين همه تقلا ؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم سيد عليرضا کريمي است كه در آن ميخوانيد؛
1- به جرات مي توانم بگويم عده اي اگرچه دم از انقلاب و ارزش ها مي زنند اما کوچک ترين اعتقادي به نهاد هاي مردمي مصرح در قانون اساسي ندارند. يکي از همين نهاد ها که مهم و تعيين کننده نيز مي باشد مجلس است. اين عده که خود را انقلابي تر از همه مي دانند و کوچکترين انتقاد را تضعيف نظام قلمداد مي کنند براحتي نهادي که به نظر امام (ره) در راس امور است را به نازل ترين سطح ممکن مي رسانند.اگر امام (ره) عزيز است و اوامر او واجب الاطاعه مشخص نيست چرا با رفتار گزينشي، تنها بر امور دلخواه و در جهت منافع سياسي تاکيد مي شود؟
2- همين چند روز پيش غلامحسين الهام وزير و سخنگوي سابق و مشاور کنوني دولت، صريحا به نکاتي اشاره کرد که حاکي از نيت ها و اهداف برخي گروه ها داشت. وي براساس گزارش خبرگزاري هاي اصولگرا، مجلسي را مطلوب دانست که همسو با دولت باشد.از ديد الهام مجالس اصولگراي هفتم و هشتم همسو با دولت احمدي نژاد نبودند و در نتيجه با شاخص هاي يک مجلس واقعي فاصله داشته اند. مشاور رييس دولت همچنين به انتقاد از نمايندگاني پرداخته که در طول عمر دو مجلس، موضع انتقادي نسبت به دولت داشته و ازديد وي نبايستي اينگونه باشد.البته اينگونه سخنان از سوي الهام براي نخستين بار نيست.وي زماني که سخنگوي دولت بود و هنوز کسي از اصولگرايان در مورد جريان موسوم به انحرافي سخني نمي گفت همزمان با اواخر عمر مجلس هفتم در مورد کارنامه اين مجلس با ژستي عجيب و ناشي از برخي روحيات بيان داشت:"مجلس آمادگي همراهي با برنامه هاي دولت را در کل نداشت."اما تنها همين نبود.الهام در مقطعي ديگر در همان سال 1386 مي گويد:"قوه مجريه در حوزه مربوط به خودش بايد از همه اختيارات و ظرفيت هاي قانوني اش ،برخوردار و مورد حمايت باشد... متاسفانه در اين دولت، منتقدين (منظور بيشتر متوجه نمايندگان منتقد مجلس است) توانمندي اجرايي اين قدرت را هم وارد ايراد و انتقاد و تحديد به معناي محدوديت قرار دادند... امروز براي يک تصميم رييس جمهور در اعمال همين اختيار و تغيير ساختار اداري و تشکيلات مديريت و برنامه ريزي کشور در استان ها، حوزه هاي نظارتي مختلف، از مجلس، سازمان بازرسي و ديگر نهادها و منتقدين مختلف، اختيار دولت را به چالش جدي حقوقي و محدوديت از طريق قانون گذاري و ساير محدوديت هايي که به عنوان کارکردهاي غيرکارشناسانه، غيرحقوقي و غيرقانوني مورد تهديد و فشار قرار مي دهند صورت مي گيرد".
البته مثل روز روشن بود که مواضع آن روز سخنگوي وقت دولت در مورد جايگاه قانوني مجلس ناشي از برخي دلبستگي ها به مافوق بود چرا که وي در جاي ديگر در مورد موضوع "اختيارات دولت در برابر مجلس "با انتقاد از دولت اصلاحات بيان مي کند:"ترديد نداريم که قبل از اين دولت (احمدي نژاد) تلاش مي شد اختيارات رييس جمهور در يک عرصه افراطي تحليل شود".
3- با اين وصف اينگونه به نظر مي رسد که گروه مذکور ضمن اينکه در مورد جايگاه مجلس اعتقاداتي شناور دارد اما بهر حال در مقطع کنوني مجلسي بي خاصيت و سرسپرده دولت را مجلسي مطلوب و شايسته مي دانند.اين عده در ماه هاي گذشته در حالي نسبت به عملکرد مجلس هشتم و حالا مجلس هفتم انتقاد داشته اند که از نظر اغلب ناظران اين دو مجلس مصلحت انديش بوده و از خطا هاي دولت چشم پوشي کرده است.در مواقعي هم که مجلس اصولگرا واکنشي نسبت به بي قانوني هاي دولت داشته اين اقدامات غالبا بي نتيجه بوده است. مثال بارز آن تحقيق و تفحص هاي مهمي است که بي سرانجام مانده و بعيد به نظر مي رسد مجلس هشتم زمان کافي براي بررسي آن ها داشته باشد.پس در حقيقت اين دو مجلس از ضعف نظارت و عدم تاثير گذاري رنج مي بردند.حال همين مجلس هاي از نظر عملکرد نصف و نيمه و ضعيف مورد انتقاد گروه مورد اشاره اين سطور قرار گرفته که چرا با دولت همسو نبوده و سنگ اندازي کرده اند. واقعا براي بنده مشخص نيست از نظر اين گروه چه مجلسي ايده آل است؟ به نظر مي رسد آنچه که مدنظر اين افراد است نام ديگري جز مجلس دارد و آن چيزي نيست که پير جماران بر آن تاکيد داشتند.شايد بتوان گفت اين گروه اصولگرا بيشتر به يک ماشين قانون ساز که فرمان آن در دست دولت باشد نياز دارند تا يک مجلس پويا و مردمي.
4- نکته پاياني و جالب اين است که همين عده اي که چنين اعتقاداتي در مورد مجلس دارند بيشترين تلاش را براي رسيدن به کرسي هاي آن مي کنند.ضلعي که چندي پيش از اصولگرايان سنتي جدا شده در شرايطي مجلس ضعيف شده را مي پسندد که از ماه ها يا شايد سال هاي پيش براي رسيدن به صندلي هاي سبز آن برنامه ريزي کرده است.معلوم نيست اگر مجلس به معناي واقعي آن تنها مانعي براي دولت اصولگرا است چرا اين عده براي ورود به آن زنبيل گذاشته اند؟ اگر مجلس واقعي مجلس همسو با دولت است ديگر چه نيازي به وجود چنين مجلسي است؟ آيا اين سخن ها و تقلا براي نماينده شدن يک پارادوکس آشکار نيست؟
جالب اينجاست همين عده وقتي بازار انتخابات داغ نبود گفته بودند جبهه آنان تنها مربوط به انتخابات مجلس نبوده و اعضاي آن کانديدا نخواهند شد اما امروز مي بينيم که از ماه هاي قبل از انتخابات ليست خود را منتشر کرده و براي 12 اسفند روزشماري مي کنند.عطش اين عده براي رسيدن به نهادي که از منظر آنان بايد بي خاصيت و همسو با دولت باشد به قدري است که اکنون به رفيقان سابق خود نيز اعتنايي نکرده و به قول معروف براي آنان تره هم خرد نمي کنند. سوال روشن از اين عده اين مي تواند باشد که اگر مجلس در راس امور نيست چرا اين همه تقلا ؟
تهران امروز:شاخصهاي گفتمان امام خميني (ره)
«شاخصهاي گفتمان امام خميني (ره)»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دكتر محمد مهدي مظاهري است كه در آن ميخوانيد؛انقلاب اسلامي ايران بدون نام معمار بزرگ انقلاب امام خميني (ره) در هيچ جاي دنيا شناخته شده نيست و انديشههاي ايشان همواره الهام بخش انقلابهاي جهان بوده و هست. جوهره اين انديشه را بايد در رد سلطه پذيري و سلطهگري جستوجو نمود. به طوري كه امروزه نيز اثرات اين تفكر و انديشه اسلامي در مطالبات مردمي كشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه تبلور عيني دارد. در اين مسير بهرغم تلاشهاي گسترده غرب براي مصادره انقلابهاي اخير مردمي در شمال آفريقا و جهان عرب هنوز اين انقلاب الهامبخشي خود را حفظ نموده است. بايد گفت كه تعريفي كه امام از واژه سياست و حكومت داشتند بسيار متفاوتتر از آنچه در علم سياست و سياستمداران به كار ميبرند، است.
ايشان عنصر دين را وارد سياست نمود و بحثي را تحت عنوان سياست الهي و حكومت الهي مطرح ساخت كه در قاموس لغات سياسي از آن تعبير به حكومت خوبان و صالحان ميشد، وي همواره در سياست سه حوزه را متمايز ميساختند ابتدا سياست را سياست شيطان و سياست حيوان و نهايتا سياست الهي كه مداوم به دنبال اجراي عملي آن بود. از ديدگاه امام خميني(ره) سياستهاي آمريكا در جهان مصداق عيني سياست شيطاني بود چراكه با افترا، تهمت، حيله، نيرنگ و فريب آميخته است و به تعبير ديگر، ماكياوليستي يا همان سياستي كه هدف وسيله را توجيه ميكند است. در اين راستا آمريكا به عنوان نمونه آشكاري از استعمار نوين با به كارگيري قدرت زور و تزوير و فريب ملتها به دنبال تداوم سلطه و چپاول ثروتهاي جهان سوم بود.
در مرتبه بعدي امام خميني، به سياست مادي گرايانه يا همان سياست حيواني هم كوچكترين ارزشي در مقام عمل قايل نبودند و از نظر وي انديشههاي الهام گرفته از انديشههاي ماترياليستي هيچ شأن و منزلتي ندارد، انديشهاي كه وي مبتكر و معمار آن در جهان معاصر بود.
تحت عنوان سياست الهي ياد ميشد و منجر به پايه گذاري حكومت اسلامي يا سياست الهي گرديد. نكته اساسي كه امام همواره در سياست خارجي بر آن تاكيد داشت نقش ملتها در ترسيم آينده و هموار نمودن بستر مناسب براي حكومت اسلامي است و بحث مردم در اين سياست به قدري است كه مشروعيت سياست اسلامي به نوعي با هم پيوند خورده است، از اين رو ميبينيم كه در همان وقوع انقلاب اسلامي بحث ارتباط با ملتها به عنوان عنصر اساسي در سياست خارجي ايران در دستور كار قرار ميگيرد و در اين مسير سياست و حكومت همان تدبير امور اداره كشور و جايگاه حكومتي است و مبناي تدبير در كلام ايشان قسط و عدالت فردي و اجتماعي و ممانعت از تبعيضها و كج روي در جامعه است.
براي موشكافي بيشتر ديدگاههاي امام خميني(ره) لازم است مصاديقي كه ذكر شد نگاهي هم به نحوه توزيع قدرت در سطح نظام بينالملل داشته باشيم، نظام بينالملل در زمان وقوع انقلاب اسلامي ايران بر اساس دوقطبي عمل مينمود يعني جهان كمونيستي به رهبري شوروي سابق و جهان آزاد به رهبري آمريكا و كشورهاي ديگر مجبور به تبعيت و پيروي از يكي از قطبهاي تعريف شده بودند و خارج از اين تقسيمبنديها و بلوك بنديهاي ابرقدرتهاي آن زمان بين خود انجام داده بودند هيچ گونه تغيير و تحول اساسي صورت نميگرفت لذا جهان سوم براي مبارزه و نيز رشد اقتصادي و توسعه موجب پذيرش يكي از الگوهاي رايج سوسياليستي يا ليبراليستي بود. تئوري كه امام خميني (ره) مبتكر آن در سياست خارجي ايران و در دنيا بود، نفي گفتمان وضع موجود و تكيه بر گفتمان عدالتطلبانه طرد اساسي خشونت ساختاري نظام دوقطبي است.
به تعبير ديگر تئوري امام خميني (ره) بر اساس تئوريهاي انتقادي روابط بينالملل قابل فهم و درك است، تئوري كه اساس نظام موجود را قبول ندارد و هدفش نقد نظام موجود است. در ميان ما شاهد خشونت ساختاري در داخل در دوره رژيم شاه بوديم، خشونتي كه ماهيت سلطه گونه ميان واحدهاي سياسي كشور را به وجود آورده كه با حضور گفتمان انقلاب امام اين حوزه كاملاً از هم پاشيد. حوزه ديگر جنبه خشونت ساختاري در رابطه ايران و بلوك غرب بود به طوريكه ايران در سالهاي 1320تا 1357 قدرت ميان بلوك غرب و شرق تقسيم شده و عمده تلاش امام خميني(ره) نفي اين سلطه بود.
بنابراين انقلاب اسلامي و گفتمان انقلابي امام، مدل جديدي از حكومت بود كه آزادي، استقلال و خود اتكايي از مشخصات بارز آن را تشكيل ميداد واژگاني كه براي مدتها در حوزه بينالملل از آن ياد ميشد به طوريكه بسط و گسترش اين واژگان هنوز هم در دنياي معاصر ادامه دارد. نكته ديگر كه در گفتمان امام و تبلور آن را در سياست خارجي نيز ميتوان مشاهده نمود، نگاه جهانشمولي ايشان به مسائل بينالملل است. بهطوري كه اين رويكرد نه در قالب نگاه هابزي(واقعگرايي) نه نگاه كانتي(آرمانگرايي) نميگنجد. ايشان بر پايان ظلم در جهان و قيام تودهها و حكومت مستضعفين تاكيد داشتند و به نوعي استكبار جهاني را عامل اساسي بدبختيها و تبعيضها و جنگها اعلام مينمودند. از اين منظر در ديدگاه امام خميني (ره) آگاهي بخشي به تودهها و ملل مستضعف بسيار مهم قلمداد ميشد در اين مسير براي برپايي عدالت و نفي ظلم در سراسر دنيا، امام(ره) همواره بر ايجاد طرح نو و تحولآفريني در كشورهاي جهان سوم تاكيد ميورزيد و تحجر و پذيرش وضع موجود را عامل تداوم ظلم و استكبار جهاني اعلام ميكرد. لذا نگرش حضرت امام (ره) آگاهي بخشي و
بستر ساز حقوقي مثل عدالت آزادي و سربلندي و عزت است كه دين اسلام بارها بر آن تاكيد داشته است. شواهد نشان ميدهد الهامبخش بودن رهنمودهاي امام خميني (ره) در دنياي معاصر هنوز هم از جايگاه مناسبي برخوردار است.
در آستانه سي و سومين بهار انقلاب اسلامي ايران و گسترش بيداري اسلامي، غرب تلاش دارد با مصادره انقلابهاي مردمي ضمن مما نعت از الگوپذيري ان از گسترش بيشتر آرمانهاي انقلاب و اهداف الهي درمنطقه نيز جلوگيري كند، لذا شاهد گسترش تشديد تحريمها و اقدامات خصمانه دشمن هستيم، در داخل نيز متاسفانه برخيها با اقدامات سخيف درتلاشند كه آرمانهاي امام خميني(ره) و تاكيدات ايشان مبني بر حفظ وحدت كلمه كم اثرتر گردد. دميدن بر تنور اختلافات و القاي تقابل بين جمهوريت و اسلاميت نظام از جمله آسيبها و آفتهاي موجود جامعه است. از اين رو تنها گزينه برون رفت از مشكلات فعلي در داخل و پايداري در قبال تهاجم همه جانبه غرب عليه ايران، بازگشت به اهداف و آرمانهاي انقلاب و نيز ديدگاه امام خميني(ره) و نيز توصيهها و رهنمودهاي حكيمانه رهبر معظم انقلاب در امر حكومتداري است.
ابتكار: بازار مکاره سياست
«بازار مکاره سياست»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم غلامرضا كمالي پناه است كه در آن ميخوانيد؛بارها و بارها از زبان اين و آن شنيدهايم که سياست، غيراخلاقي است؛ آن را با اوصاف غيراخلاقي تعريف کرده و متدينان را از ورود بدين عرصه بر حذر ميدارند. اينگونه هست يا خير، سياستمداران، خود بهتر ميدانند زيرا پدر اين فرزند متهم، آنان هستند. گاهي آدم چيزهايي را در همين نزديکيها؛ يعني در همين زمان و مکاني که زندگي ميکند، ميبيند و ميشنود که به اين نگاه سرد ايمان ميآورد.
براي نمونه، به همين بازار شوريده و پرآشوب سياست در کشور خودمان نگاه کنيد؛ آدمهايي که هنوز حي و حاضرند و سرشان به تنشان ميارزد و زماني آنان را همه اگرنه، دستکم باورمندان به نظام و انقلاب، در حد پرستش محترم و معظم ميشمردند، اکنون چه جايگاهي پيدا کردهاند؟! کاري به اصلاحطلبان و شاخصهاي آنان نداريم. درميان همين اصولگرايان، چندين نفر را سراغ داريم که پر و بالشان به تيرهاي زهرآلود کمان سياستبازان جديد زخمي نشده باشد؟ هاشمي و ناطقنوري را از حيثيت، که چه عرض کنم بلکه از کار انداختهاند. اخيراً هم، مهدويکني را هدف گرفتهاند.
زماني که وي رياست مجلس خبرگان را از همقطار خويش، هاشمي تحويل گرفت بسياري از همين دوستانش پر درآوردند و نقل و نبات پخش کردند اما امروز همان دوستان! عليه وي اعلاميه پخش ميکنند. اصلاً همين آقاي احمدينژاد را در نظر بگيريد؛ وقتي به پيروزي رسيد، گفتند که وي مامور امام زمان (ع) است، برآمده از نذر و نيازهاي محرومين و مومنان است، اصلاً ليست وزراي ايشان به تاييد و امضاي امام زمان رسيدهاست و نامهاش به سران بلاد کفر، الهامي الهي بودهاست.
او معجزه هزاره سوم است و اگر بنا بود پيامبري بعد از رسول(ص) بيايد، بيگمان خدا او را انتخاب ميکرد و از اين قبيل حرفها. اکنون، اما چه ميگويند؟ وي را سردسته منحرفان قلمداد ميکنند. حتي به طعنه، احمدينژاد را ياور و همراه استکبار براي اثبات تاثير تحريمها بر ايران، به شمار ميآورند و ميگويند: داستان قيمتهاي افسانهاي سکه و ارز در همين راستا بودهاست.
اين چه سياستي است؟! اسلامي است؟ ايراني است؟ غربي است؟ بيترديد هيچکدام. در اسلامي که پيامبر(ص) و علي(ع) الگوي سياستمدارانش بودهاند؛ هيچگاه به چنين رفتارهايي بها نميدادند. آنان حتي دشمنان خود را محترم ميشمردند؛ امام علي(ع) در يکي از خطبههاي خود در جنگ صفين، يارانش را نصيحت ميکند که از دشنامگويي و بهکارگيري القاب زشت درباره دشمنان پرهيز کنند. در فرهنگ ايراني هم چنين چيزي نبودهاست؛ شاهنامه را به دقت بخوانيد و ببينيد مبارزان در ميدان رزم، چگونه با هم صحبت ميکردند.
تا جايي که داريم ميبينيم و ميشنويم در کشورهاي غربي هم، اينگونه همديگر را لت و پار نميکنند. رؤسايجمهور بعدي و مردم همواره از نخبگان و سران پيشين سياسي خود به نيکي ياد ميکنند اما در ايران آخرين مسئولين را با لگدمال کردن حيثيت و بد و بيراه گفتن، بدرقه ميکنيم. ما غافل از آنيم که روزي همين برسر خودمان هم خواهد آمد. « گفتا که، که را کشتي تا کشته شدي زار؟»
خردمندان هم ماندهاند که اين بازار مکاره سياست در ايران، کي سر و سامان ميگيرد و به راه راست ميآيد؟!
آفرينش:گاز ايران و فرصت طلبي ترکيه
«گاز ايران و فرصت طلبي ترکيه»عنوان سرمقاله روزنامه روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛
«در صورتي که تهران با درخواست آنکارا براي کاهش بهاي گاز صادراتي موافقت نکند، ترکها از ايران در دادگاه داوري بين المللي شکايت مي کنند» سخنان فوق را اخيرا تانر ايلديز وزير انرژي ترکيه در مورد قيمت گاز صادراتي ايران به اين كشور اعلام کرده است. سخناني كه نشان از رويكرد نويني از طرف آنكارا در زمينه مسائل اقتصاد و انرژي با ايران است .
اگر به گذشته صادرات گاز ايران به تركيه نگاهي داشته باشيم بايد گفت در واقع اولين قرارداد صادرات گاز طبيعي ايران حدود 15 سال گذشته امضا و قرار شد ايران سالانه 10 ميليارد متر مکعب (به طور متوسط روزانه 30 ميليون متر مکعب) گاز طبيعي به اين کشور همسايه صادر کند. در اين بين با گذشت نزديک به 13 سال از ارسال گاز ترکيه بارها به قيمت گاز اعتراض كرده امري كه موجب شد تا چندين بار صادرات گاز به ترکيه به دليل قيمت قطع شود.
اكنون نيز كه از ابتداي سال جاري هم تا حال حدود هشت ميليارد متر مکعب گاز به ترکيه تحويل شده است ولي ترك ها اكنون بر اين نظرند كه ايران مي بايد قيمت گاز را كاهش دهد .در اين بين اگر به استدلالها و نگاه تركيه به قيمت كنوني گاز صادراتي ايران توجهي داشته باشيم بايد گفت ترك ها معتقدند كه از يك سو نحوه خريد گاز از ايران مشكل دارد و ترکيه بايد در هر سال ميزان واردات گاز از ايران را مشخص کند.
از سويي هم بهاي گاز صادراتي ايران بالاتر از کشورهاي ديگر است و اگر تهران با درخواست ما موافقت نکند شکايت از اين کشور را در دادگاه بين المللي مطرح مي کنند.در اين بين ترك ها براين نظرند كه با گذشت چند ماه از اختلافات گازي مسکو- آنکارا و بسته شدن بخشي از گاز روسيه بر روي ترکيه چون روسها به اين درخواست كاهش قيمت آنان پاسخ مثبت داده اند در تداوم همين سناريو ايران را نيز وادارند كه قيمت گاز خود را كاهش دهد. امري كه تاكنون با مخالفت مقامات ايراني روبرو شده است . در واقع از سويي اكنون آنكارا مي كوشد تا با توجه به تحريم هاي اخير ايالات متحده و اروپاعليه ايران و نفت كشور در صدد فرصت طلبي برامده و از آب گل آلود ماهي كاهش قيمتي خود را بگيرند.
از سويي ديگر نيز با نظر به اينكه روابط تهران و آنکارا در ماه هاي اخير با چالش هايي در مورد سوريه و...روبرو بوده است به نظر مي رسد تركيه اهرم مناسبي را براي اعمال فشار اقتصادي به ايران برگزيده و حتي در نظرد ارد تا اين موضوع را به داوري بين المللي سپارد.هر چند كه اكنون به نظر نميرسد ترك ها وارد چالش سياسي جدي بر سر اين مساله با ايران شوند اما آنان اميد دارند با توجه به شرايط جهاني و دامنه تحريم ها امتياز مهم اقتصادي را از ايران به دست آورند و معتقدند که در زمان تحريم هاي آمريکا و اتحاديه اروپا، آنان تنها شريک تجاري ايران در غرب بود ه و ايران نيز بايد دست به كاهش قيمت گاز خود براي آنان زند . آنچه مشخص است قرارداد فروش گاز ايران به ترکيه بندهاي مختلفي براي تغيير در قيمت فروش گاز پيش بيني شده است و بر اساس اين مفاد قراردادي دو کشور مي توانند درباره کاهش و يا افزايش قيمت گاز طبيعي بحث و مذاکره کنند و در صورت عدم نتيجه قرارداد را به داوري بينالمللي ارسال ميشود.
در اين حال هر چند مقامات ايراني معتقدند كه بهاي گاز صادراتي به تركيه گران نيست و بنا به توافق بهاي گاز طبيعي مطابق با يک فرمول محاسبه مي شود اما بايد گفت اين رويكرد تركيه در مورد گاز ايران عللي اقتصادي سياسي داشته و در واقع درخواست فعلي ترکيه براي کاهش قيمت گاز نه تنها منطقي نيست بلكه به نوعي در ارتباط با طرح اتحاديه اروپا براي تحريم خريد نفت از ايران و اعمال فشار بر ايران است كه در اين شرايط و موقعيت خاص مطرح شده است.
شرق:حكايت یک تصویرسازی
«حكايت یک تصویرسازی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حمد مسجدجامعی است كه در آن ميخوانيد؛در سالهاي پس از انقلاب، كم و بيش شاهد نوعي تاريخنگاري توسط برخي اشخاص بودهايم كه براساس قداست خود به بيان وقايع پرداختهاند. گاه نامهايي حذف شده و بعضا مطالبي ناگفته مانده و شايد وقايعي هم اضافه شده يا حداقل از حاشيهها به متن راه يافته باشد. اگر به نخستين عكسهاي ورود امام راحل به ايران توجه كنيم، هرساله كم و بيش شاهد حذف برخي از چهرههاي پيراموني هستيم. اين حذف عموما با تعبير منقول از امام ناسازگار است كه گفتهاند تاريخ درست آن است كه عين واقعيت باشد.
سالها پيش در جلسهاي با حضور يكي از وزراي پيشين ارشاد بحثي بود كه نامه امام به شاه حذف يا به تعبير خودشان ويرايش شود؛ يعني نوشته مرحوم امام محترمانه تغيير داده شود، در حاليكه واقعيت تاريخي از وجود چنين نامهاي با چنان عباراتي حكايت ميكند و نميدانم بالاخره چه شد؟ در اوايل انقلاب كتابهايي چاپ ميشد كه در آن اعلاميههاي بزرگان درباره حركت انقلاب اسلامي درج شده بود و در چاپهاي بعدي جاي برخي نام و نامههاي قبلي، فضايي سفيد جايگزين ميشد.
ظاهرا روند ممیزی و تاريخسازي حريم و حدودي نميشناسد و اگر تا ديروز اطرافيان و همراهان امام راحل حذف ميشدند به نظر ميرسد كه امروز براي ساختن تصوير ديگري از ايشان هم تلاشهايي در جريان است. در اين تصوير، زمان به عقب برميگردد و اين بار امام با هواپيماي ايران به وطن ميآيد. در كنار ايشان ديگر خلبان فرانسوي كه امام دست او را گرفته بود، نيست. فرزند و يادگار امام، كه در پشتسر بودند، ديده نميشود. انبوه مردم و رجال ديني، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و بزرگان اديان رسمي كشور را در فرودگاه نميبينيم.
جوانان با دنيايي از شور و عشق سرود خميني اي امام را نميخوانند و به جاي آنها نظاميهايي هستند كه براي استقبال از تصوير امام به صف شدهاند و تصوير از بين آنها به ناكجاآباد ميرود. ديگر از خيابانهاي پرازدحام و جمعيت مشتاق و خودجوش خبري نيست. از گلهايي كه دختران و پسران جوان ميان خيابانها گذاشتهاند چيزي به چشم نميآيد. اين تصوير مقوايي از ميان انبوه مردم به بهشتزهرا نميرود. در ميان خيل عظيم مشتاقان سري به بوستان شهدا نميزند. به پدران و مادران داغدار فرزند از دستداده تسليت نميگويد. همه ملت را يد واحده نميداند. به ملت تكيه ندارد. كف زدنها و تكبيرهاي متوالي و پرشور زنان و مردان اين سرزمين سخن او را تاييد نميكند. از سينما دفاع نميكند. سرزده به ديدار بيماران و مجروحان در بيمارستان نميشتابد. فشاري از جميعت براي رسيدن به او نيست تا جايي كه عمامه ايشان از سر بيفتد و شهيد گرانقدر آقاي مطهري نگران و قاطع بگويد امروز حفظ جان امام از اوجب واجبات است. اين در حالي است كه هيچكس به امام نامه و عريضه نميداد، كسي در فكر به دست آوردن امتيازي نبود و هيچكس در فكر گرفتن عكسي در كنار ايشان كه با آن در آينده متمايز شود، نبود.
هيچ عكس مستقلي از شهيد بزرگوار آقاي بهشتي در كنار امام در دست نيست. نقل است زماني كتابي درباره نهضت امامخميني(ره) تدوين شد و نسخهاي از آن را به ايشان دادند و مرحوم امام چنين گفته بودند پس جايگاه مردم كجاست؟ مگر تاريخ منعكسكننده زندگي مردم نيست؟ اما اين تصوير دوبعدي وضع ديگري دارد و از زمين تا آسمان با آن شخصيت چندساحتي تفاوت ميكند. اين تصوير دوبعدي در همه جا توسط ديگران جابهجا ميشود و ارادهاي از خود ندارد و از جمع نظاميها يكسره به مدرسه رفاه برده ميشود و در اطراف آن كساني مينشينند كه هيچ موقعيتي در كنار امام نداشتند.
آنها به چشمان تصوير خيره شدهاند؛ چشماني كه فقط در تصوير امكان خيره شدن به آن وجود دارد، بيآنكه انتظار شنيدن سخني را داشته باشند و جاي كساني خالي است كه عرصههاي انديشه و جهاد و مبارزه را در كنار امام پيش ميبردند. ياد روزي ميافتم كه امام استوار و آرام در قاب پنجره ايستاد و با دستي برافراشته به ابراز احساسات و سلام نظامي پرسنل شجاع نيرويهوايي و هوانيروز پاسخ داد.
هيبت و هيات اين پيوند چنان بود كه توان امراي ارتش شاه را شكست و فرداي آن روز ستاد مشترك نيروهاي مسلح آن را تكذيب كرد؛ تكذيبي كه هيچكس باور نكرد. نميدانم كساني كه تصوير دوبعدي امروز را به هر نيتي به نمايش گذاشتهاند تا چقدر با حس و حال جمعيت انبوه و مشتاق ديروز و نظاميان و سربازان پيوسته به انقلاب و جذبه معنوي و ماندگار امام همراه و آشنايند و قرار است چه امامي را به نسل امروز معرفي كنند. آنهايي كه انفعال خودشان را در سالهاي جواني از ياد برده و مثلا از سر دلسوزي براي نظام از كهولت سن و ذهن و عمل آن بزرگ ميگويند، ميخواهند چه انقلابي را معرفي كنند؟ آيا نميدانند كه به تعبیر مقام معظم رهبری، اين انقلاب بينام خميني در هيچ جاي جهان شناختهشده نيست؟
ملت ما:بودجه 91 و شرايط اقتصادي پيشرو
«بودجه 91 و شرايط اقتصادي پيشرو»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم دكتر محمود جامساز است كه در آن ميخوانيد؛اوضاع اقتصادي كشور درحال حاضر صرفنظر از اينكه محصول عملكرد سياستگذاران اقتصادي اعم از دولت و بانك مركزي است. بيترديد با تاثيرپذيري از اعمال تحريمهاي اقتصادي بانكي و نفتي شرايط اقتصادي عادي و معمولي را تجربه نميكند. شاخصها و متغيرهاي اقتصادي كه بيانگر وضع اقتصادي و رفاه عمومي كشورند در جايگاه مناسبي قرار ندارد، كاهش مستمر قدرت خريد پول ملي و اختلال در بازار ارز كه با وجود اعلام نرخ واحد توسط بانك مركزي همچنان استمرار دارد.
اعتماد عمومي را نسبت به ثبات پولي كشور زائل و رفتار اقتصاد آحاد جامعه را متاثر ساخته است. تورم، بيكاري، رشد اقتصادي و نرخ بهرهوري بسيار نامطلوب، عدم سرمايهگذاريهاي مولد و نگراني از آينده اقتصاد كشور كه بهشدت با اقتصاد نفت گره خورده، بيترديد حاكميت نگاه خردگرايانه و واقعبينانهتري را در تدوين بودجه كل كشور سال 91 ايجاب ميكند
زيرا تنها از طريق تدوين يك بودجه كارا و عملياتي و قابل اجرا، متناسب با شرايط كنوني اقتصاد ايران كه حصول بخش اعظمي از درآمدهاي ارزي در هالهاي از ابهام قرار ميگيرد ميتوان به صحت اعداد و ارقام يا درآمدها و هزينههاي پيشبيني شده اعتماد كرد. عدم شفافيت سهم درآمدي بخشهاي مختلف به لحاظ تعلقات اعتبارات يا پنهانكاري و كم جلوه دادن هزينههاي جاري و افزايش بودجه عمراني در حد نامتعارف در حالي كه بخش اعظمي از بودجه عمراني سال جاري جذب نشده يا مشخص نبودن سهم توليد و صنعت از درآمدهاي حاصل از هدفمندي يارانهها و مجوزهايي كه دولت در موارد مختلف براي خود قائل شده از جمله اجازه برداشت از صندوق توسعه ملي براي بودجه عمومي و نظائر هم مواردي هستند كه از قدر و منزلت بودجه پيشنهادي ميكاهند.
ضمن آنكه تاخير در تقديم بودجه به مجلس بهراستي مدت زمان لازم را براي بررسي دقيق كم و كيف بودجه از نمايندگان سلب ميکند. همانطور كه مقامات دولتي بيان كردهاند بودجه 91 با بودجه سال جاري تفاوت چنداني ندارد اين درحالي است كه شرايط كنوني اقتصادي و سال گذشته بسيار متفاوتند.
نگرانيهايي كه اكنون بر فضاي اقتصادي كشور سايه افكنده، گراني روزافزون اقلام مصرفي در سبد مصرفي خانوارها و كاهش قدرت خريد آنان از يكسو و از صرفه افتادن توليد به سبب عدم رقابت با كالاهاي وارداتي، عدم توانايي در نوسازي به سبب كمبود اعتبارات بانكي، بهرههاي سرسامآور بازارهاي غيررسمي ربوي و افزايش هزينههاي توليدي به سبب رشد قيمت ارز و عدم دريافت بخشي از سهم يارانههاي انرژي و رشد قيمتهاي نسبي از سوي ديگر، رشد اقتصادي كشور را آسيبپذير ساخته است.
بيشك در نبود رشد اقتصادي عفريت تورم و بيكاري بيشتر چنگالهاي خود را نشان ميدهد. از طرفي بودجه 91 از بودجه سال جاري نفتيتر است. زيرا متجاوز از 63هزار ميليارد تومان از درآمدهاي بودجه متكي به فروش نفت است. آيا در صورت عدم وصول اين درآمدها براي اجراي يك بودجه متوازن تمهيداتي انديشيده شده است.
به نظر ميرسد كه لايحه 510هزار ميليارد توماني بودجه 91، كسر بودجه معنيدار پنهاني را در بطن خود دارد كه لازم است در بررسيهاي دقيق كميسيونهاي تخصصي مجلس و با استعانت از ياري كارشناسان اقتصادي و مالي با تجربه نسبت به شفافسازي آن اقدام شود زيرا كسر بودجه مهمترين عامل و منشأ بروز اختلالات اقتصادي است.
دنياي اقتصاد:شفافيت و پاسخگويي، دو روي يك سكه
«شفافيت و پاسخگويي، دو روي يك سكه»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتراحمد يزدانپناه است كه در آن ميخوانيد؛پاسخگويي و شفافيت دو روي يك سكه هستند؛ يعني اگر خللي در پاسخگويي است لازم نيست در پي اثبات چيزي باشيد، به احتمال قريب به يقين، شفافيت مساله دارد كه پاسخگويي چنين است.
عمدهترين عناصر شفافيت در تصميمسازيها را ميتوان در پنج دسته زير فهرست كرد:
1- شفافيت سياسي كه به صراحت اهداف به سياستگذاريها اشاره دارد. اگر مقامات پولي و مالي كشور چند هدف كلان را مدنظر دارند بايد به روشني اولويتبندي آنها را مشخص و اعلام كنند. بايد اهداف را كمي نمود و ترتيبات نهادي آشكار و روشني بين بانك مركزي و دولت براي دستيابي به آنها و حذف يا كاهش آثار و عوارض زيانبار جانبي آن اهداف معين كرد.
2- شفافيت اقتصادي كه كم و كيف اطلاعات اقتصادي به كار گرفته شده توسط دولت و نهادهاي پولي و مالي را رصد ميكند. دسترسي عموم مردم، علاوهبر صاحبنظران و كارشناسان، به دادههاي اصلي اقتصادي كه در اجراي سياستهاي پولي و مالي به كار گرفته ميشوند و افشا يا رونمايي از مدلهاي اقتصاد كلان به كار گرفته شده و انتشار پيشبينيهاي نهادهاي پولي و مالي كشور به تصميمسازيها در اين حوزه حيات ميبخشد.
3- شفافيت در رويهها كه به روش و نحوه تصميمگيريها برميگردد. تدوين قواعد سياستي روشن و ارائه يك استراتژي كه چارچوب سياستهاي پولي و مالي را تشريح و مشخص كند؛ يعني به ما بگويد تصميمات چقدر فردي و چقدر گروهي و برپايه چه نظريههايي هستند و هر ابزار يا سياستي براي كدام هدف طراحي شده است.
4- شفافيت سياستي (خط مشي) كه خود را برروي كم و كيف اعلام سياستها و اطلاعرساني به موقع دولت و تشريح تصميمات سياستي توسط مقامات پولي و مالي متمركز ميكند. اعلام تعديلات انجام شده در ابزارهاي سياستي اصلي يا تعديل هدفگذاريهاي اوليه، توضيح زمان به كارگيري آنها و اعلام عدم تمايل سياستگذاران براي به كارگيري برخي ابزارهاي پولي و مالي پس از جلسات شوراهاي تصميمسازي در اين حوزه قرار ميگيرند.
5- شفافيت عملياتي كه بر نحوه اجراي سياستهاي پولي بانك مركزي و سياستهاي مالي و اقتصادي وزارت اقتصاد و دارايي تمركز دارد. ارزيابي منظم از اثربخشيها و بررسي صادقانه و عالمانه نواقص و موفقيتها، تهيه اطلاعات مفيد و مرتبط و به موقع از مشكلات بازارهاي پولي ومالي و اطلاعرساني از عوارض و پيامدها و آثار جانبي ناخواسته اجراي آن سياستها وسازگاري اهداف مياني پولي ومالي با اهداف سندهاي بالادستي مثل برنامههاي پنج ساله توسعه اقتصادي در اين حوزه از شفافسازي قرار ميگيرند.
اميد نويسنده اين سطور آن است كه خود اين مطالب تا حد ممكن شفاف باشند. جمعبندي مقدر اين نوشته آن است كه پيشنياز پاسخگويي كساني كه مورد سوال هستند «شفافيت» در تصميمسازيها است و روا نيست هزينه عدم شفافيت و پاسخگويي را نيز مردم بپردازند.