کسب و کار: آیا تا به حال دقت کرده اید که معمولا مدیران، درباره استعداد و خلاقیت و نیز ارزش به کارگیری نیروهای نخبه در سازمان همواره اظهارنظر میکنند؛ ولی با این حال یک رشته اشتباههای کلیشهای و رایج را که دقیقا در خلاف همین گفتهها قرار دارد، پشت سر هم تکرار میکنند؟!
در کسب وکار شاید کمتر چیزی بهاندازه «خداحافظی کارکنان زبده از کار در سازمان» زیانبار باشد.
من در بررسیهای خود به این نتیجه مسلم رسیده ام که با همه تاکیداتی که مدیران در خصوص ضرورت به کارگیری و نگهداری از نیروهای نخبه سازمانی دارند، معمولا شرکتها برای حفظ کارکنان بااستعداد خود با چالشهای عدیدهای روبهرو هستند. در این نوشتار، من به برخی از پژوهشها، مشاهدات و یافتههای خود اشاره میکنم که میتواند پاسخی به «چه کنیم تا کارکنان خوب، سازمان را ترک نکنند» باشد.
اگر از هر مدیری بپرسید که آیا وی فرآیندی برای جذب و استخدام افراد زبده و فنی در سر دارد، وی بلافاصله پاسخ میدهد: بله، البته.
سپس معمولا مدیر یکسری جملات صریح، آمار، نمودار و جملات نغز حکیمانه بر زبان میآورند تا اهمیت این موضوع را به شما نشان دهند. درست است، همه اینها را کمابیش میدانیم اما نکته اینجا است که در دنیای کسبوکار، هر چند در این زمینه به خوبی تئوری پردازی شده اما در عمل، رویکرد چشمگیری مشاهده نمیشود.
اصولا برای سبک سنگین کردن ارزش نخبگان در یک سازمان، باید به فرهنگ آن سازمان نگاه کرد نه به سخن پردازیها و لفاظی ها؛ باید به نتایج عملی نگاه کرد نه به گزارشهایی که پشت سر هم ارائه میشوند تا اهمیت این موضوع روشن را نشان دهد!
اگر ما جملات کلیشهای مدیران را کنار بگذاریم، هنگامی که با کارکنان زبده برخی شرکتها گفتوگو میکنیم میبینیم اوضاع وخیم است؛ چرا که:
• بیش از 30 درصد آنها احتمال میدهند که در 12ماه آینده، در جای دیگری مشغول به کار شوند.
• بیش از 40 درصد آنها فردی را که باید به او گزارش بدهند، مناسب نمیدانند.
• بیش از 50 درصد آنها معتقدند ارزشهای مدنظرشان، با ارزشهایی که در ذهن کارفرما وجود دارد، متفاوت است.
• بیش از 60 درصدشان میگویند اهداف شغلی آنها با طرحهایی که کارفرما به آنها محول میدارد، ناسازگار است.
• بیش از 70 درصد آنها از کار خود راضی نیستند یا آن را کم ارزش میدانند.
اگر شما هم از آن دست مدیرانی هستید که میکوشند «همه چیز را تحت کنترل خود درآورند» بهتر است قدری تجدید نظر کنید.
در این مورد، جمله قدیمی جالبی هست که میگوید: کارمندان نه به خاطر سازمان بلکه به خاطر کارفرمای خود، قید کار را میزنند.
صرفنظر از موقعیت شغلی، پست سازمانی و غیره، معمولا کارمندانی که به طور داوطلبانه کار را ترک میگویند، به نحوی با رویکرد مدیر و رییس خود مشکل دارند.
نکته مهمی که در این خصوص نباید نادیده گرفته شود آن است که اولا سازمانها برای راضی نگه داشتن کارکنان بااستعداد و خوش قریحه خود، از راهکارهای مختلفی همچون پاداشهای نقدی و غیرنقدی، مرخصیهای خارج از برنامه، ترفیع درجه و... استفاده میکند و ثانیا این افراد اغلب در سطوح بالای سازمانی و مدیریتی مشغول به کار هستند و پستهای مهمی در اختیار آنها است. لذا نبودشان میتواند ضربه مهمی به شرکت وارد آورد و چه بسا پر کردن جای خالی آنها، زمان و هزینه زیادی را به مجموعه تحمیل کند.
در ادامه، به 10 پاسخ عمده این سوال که «چرا نخبگان محل کار خود را ترک میگویند؟» اشاره میشود. قطعا مدیران زیرک با دانستن این پاسخها، سعی میکنند اشتباههای دیگران را تکرار نکنند.
1. به احساسات آنها توجهی نمیشود
سازمانهای موفق، بین احساسات و علایق کارمندان خود و کاری که به آنها محول میدارند، نوعی تناسب و سنخیت برقرار میكنند.
انسانها ذاتا به گونهای هستند که نمیتوانند در دراز مدت به کاری بپردازند که از انجام دادن آن لذت نمیبرند.
اگر شما از این مهم غافل باشید، در واقع ناخواسته باعث میشوید کارمندان برتر خود را از دست بدهید، چرا که آنها دیر یا زود شما را ترک خواهند گفت.
2. به آنها میدان داده نمیشود
افراد زیرک، پرتحرک و اندیشمند دوست ندارند خود را در یک چارچوب از پیش تعیین شده محصور ببینند. آنها کار کردن در قالبهای کلیشهای و تکراری را بسیار خستهکننده میدانند.
اگر شما ذهن و اندیشه کارمندان ارشد خود را به چالش نکشید، آنها دیر یا زود شما را ترک خواهند گفت.
3. از استعدادهای آنها استفاده نمیشود
افرادی که دارای استعدادهای بزرگ هستند، از پتانسیل عظیمی برای حرکت، ابداع و نوآوری برخوردارند. چنین انسانهایی گویی برای تغییر و نوآوری آفریده شدهاند.
آنها حتما باید استعدادهای خود را به کار گیرند، البته چنین چیزی بسیار خوب است ولی برخی مدیران کاملا از این قضیه غافلاند.
چه چیز بهتر از یک نیروی خلاق، خوش فکر و آینده نگر میتواند باشد؟ البته به شرطی که از این قابلیتها به صورت بهینه استفاده شود.
4. آنها مجالی برای توسعه دادن مهارتهای خود نمیبینند
مدیریت یک «مقصد» نیست بلکه فرآیندی ادامهدار و زنجیرهای است. صرفنظر از اینکه یک نفر تا چه حد زیرک و بااستعداد است، همیشه جایی برای رشد و بالندگی وجود دارد؛ به شرطی که مانعی جدی بر سر راه او سبز نشود.
بنابراین اگر شما تواناییهای کارمندان برتر خود را در قالب یکسری محدودیتها و چارچوبها محبوس کنید، آنها کم کم شما را ترک خواهند کرد.
5. سخن آنها شنیده نمیشود
افراد بااستعداد معمولا ایده ها، افکار، پیشنهادها و راهکارهای ارزشمندی در سر دارند.
اگر شما گوش شنوایی برای سخنان و ایدههای آنها نداشته باشید، من تضمین میکنم که این افراد را دیر یا زود از دست خواهید داد.
6. کسی به احساسات آنها بها نمیدهد
مسلما بسیاری از افراد برای کسب درآمد کار میکنند، ولی این همه ماجرا نیست .نتایج برخی پژوهشها نشان میدهد که حتی دستمزد ماهانه نیز مهمترین دلیل برای کار کردن افراد محسوب نمیشود.
شما باید کارکنان خود را به عنوان موجودات انسانی در نظر بگیرید و عواطف و احساسات آنها را در نظر را داشته باشید؛ چرا که مسلما قرار نیست با همه چیز به شکل ماشین و روبات برخورد شود.
در غیر این صورت حتی اگر به نیروهای خود حقوق بالایی پرداخت کنید، آنها سازمان شما را ترک ميكنند.
7. فرار از دست مدیران شکست خورده!
کسب و کار شکست نمیخورد، محصولات شکست نمیخورند، پروژهها شکست نمیخورند، حتی تیمها نیز شکست نمیخورند بلکه این مدیر است که شکست میخورد و همه چیز را با خود خراب میکند.
بهترین محک برای سنجش عملکرد یک مدیر این است که ببینید در غیاب وی، اوضاع شرکت به چه منوال میگذرد.
اگر شما مدیریت خوبی نداشته باشید، کارکنان نخبه سازمان نمیتوانند درکنار شما کارآیی لازم را داشته باشند و کار خود را رها میکنند.
8. آنها را کوچک میشمارند
بهترین مدیران کسانی هستند که اعتبار نمیگیرند، بلکه به دیگران اعتبار میبخشند.
آن مدیری که در شناسایی ارزش، اهمیت و اعتبار دیگران ناکام است (چه عمدی و چه سهوی) نه تنها عمل او متکبرانه تلقی میشود بلکه باعث میشود دیگران اطراف چنین کسی را خالی کنند.
9. به ناچار در یک سطح میمانند
شما نمیتوانید استعداد را محصور و محدود کنید. اگر هم قصد داشته باشید چنین بلایی بر سر نیروهای نخبه خود بیاورید، یا آنها با اکراه میپذیرند یا با اشتیاق کار در سازمان را رها میکنند.
مردم معمولا با کمال میل حاضرند آن دسته از کارهای عظیم بلندمدت را که سطح مسوولیت آنها را بالا میبرد، بپذیرند.
10. به وعدههای خودعمل کنید!
اگر شما به وعدههایی که به کارمندان خود میدهید پایبند نباشید، معمولا چند صباحی بعد باید بهای گزافی بابت آن بپردازید.
رسمی دیرینهای در این زمینه وجود دارد: مدیرانی که به زیردستان خود پاسخگو نیستند، سرانجام توسط افراد دیگری (شاید مشتری ها، سهامداران یا حتی شرکای تجاری) مورد عتاب و بازخواست قرار خواهند گرفت.
مدیران موفق کسانی هستند که زمان کمتری را صرف از دست ندادن کارمندان کلیدی خود میکنند؛ ولی در عوض، زمان بیشتری را به درک این افراد، مراقبت از آنها، سرمایهگذاری بر آنها و گوش دادن به سخنان شان اختصاص میدهند.
به راستی، نظر شما چیست؟