لب کلام آقای پسران آن بود که دیدگاههای شیکاگویی آقای بکر تنها یکی از رویکردهای رایج به اقتصاد و رکود اخیر غرب است.
در مقابل ایشان از مکتب کمبریج با محوریت جان مینارد کینز سخن گفتند که با وجود پذیرش کارآیی بازار بر آن است که در شرایطی دولت میتواند، یاریگر سیستم بازار باشد؛ به خصوص آنجا که شکست بازار خود نمایی میکند و اقتصاد به رکود میرود. باید بر این امر صحه گذارد که کمتر اقتصاددانی را ميتوان یافت که اصولا مخالف هر نوع – بر این هر نوع پافشاری میکنم - مداخله دولت در اقتصاد باشد. در واقع این نحله از اقتصاددانان، بیشتر آنارشیستهایی هستند که عده آنان بسیار ناچیز است. در عین حال همین مکتب شیکاگو و معروفترین آنان، فریدمن، همواره بر مداخله بانک مرکزی از طریق سیاستگذاریهای پولی برای عبور از بحرانها تاکید داشته اند و حتی شکست بازار را نیز در شرایطی پذیرا هستند.
حتی میتوان لیبرالهایی را سراغ آورد که سخن از «یاری» رساندن دولت به بازار نیز میزنند، از جمله اقتصاددان لیبرال «دسوتو» که کاملا هم در تئوری و هم در عمل نشان میدهد دولت با رسمی کردن سرمایهها چقدر میتواند به اقتصاد بازار کمک کند و اصولا نقش محوری برای دولت در حفظ حقوق مالکیت متصور است که اصل اساسی مکانیسم بازار است. بنابراین بحث و اختلاف بین نحلههای فکری مختلف در علم اقتصاد پیرامون چگونگی و میزان مداخله دولت در بازار است تا مداخله یا عدم مداخله. اما نکته بس مهمتر، برخوردی است که پروفسور هاشم پسران با اقتصاددانی از نحله مقابل خود دارد.
برخورد علمی یعنی بیان نظرات خود همراه با احترام به اندیشه طرف مقابل. یعنی بر حذر بودن از افراط و تخطئه نحله دیگری. یعنی آوردن شواهد بیشتر در طرفداری از نظر خود و در عین حال پذیرفتن اشتباهات؛ همچنان که پروفسور بکر در مورد رکود اخیر به آن اقرار کردند. محیط علمی و طرفداری و مخالفت با نحلههای فکری، مانند طرفداری از فلان و بهمان تیم ورزشی نیست. نگارنده از آن رو بر فراگیری این منش و طرز برخورد علمی تاکید دارد که بعضا، البته بیشتر از سوی کسانی که پشتوانه علمی کمتری دارند، مشاهده میشود که افراد در نقد اندیشههای علمی جبهه مخالف آنچنان رو به افراط میروند که اصولا بر آنند تا از جایگاه علمی بزرگان آن اندیشه چشم بپوشند. این دغدغه اخلاقی در فضای آکادمیک باید به طور آگاهانه پیگیری شود و بیش از همه میتوان از کسانی درس گرفت که خود از بزرگان علم اقتصاد هستند. جایگاه علمی مبتنی بر جهد، تلاش و خلق تئوریهایی است که بهواسطه روشهای مرسوم در علم اقتصاد ایجاد شده است و این جایگاه فراتر از این است که خود نظریه چه میگوید. از این منظر، هر چه فرد آگاهتر و دانشمندتر شود، شأن و منزلت اقتصاددانان بزرگ را بیشتر حفظ میکند و این یعنی دارا بودن اخلاق علمی.
در کشورهایی از ورود میلیون ها نفر در سال به دانشگاه ممانعت می شود و بخش خصوصی دولتی است ترجمه و اظهار فضل وعلم فروشی بدون خریدار در باب اینگونه مقالات خاص که در نشریات تخصصی منتشر می شود بی شباهت به فریاد دستفروشان دوره گرد برای فروش کالای بدون مجوز نیست.