مهدی مطهرنیا - کارشناس مسایل سیاسی و مجری تلویزیون - با بیان مطلب بالا اظهار کرد: وقتی بداخلاقی رسانهای بروز پیدا میکند، به واقع رسانه را از انجام رسالت تعریف شده و کارکردهای تبیین شده آن دور میسازد؛ به نوعی که اطلاعرسانی دقیق انجام نمیشود و به جای گزارههای درست، گزارههای نادرست تولید و به مخاطب عرضه میشود و به جای ارتقای دانایی، دانش انتقال یافته به جامعهی مخاطب دستکاری شده و امانتداری به عنوان یک رسالت، کار و ساختار خود را به انجام نرسانده است و زمینههای خیانت به مخاطب را در درون فعالیتهای رسانهای خود حمل میکند.
او ادامه داد: وقتی دانش و اطلاعات درست به مخاطب عرضه نشود، تحلیل درستی هم از خبرها و اطلاعات صورت نمیپذیرد. این تحلیلهای نادرست رفتارها و کنشهای ناصواب را در جامعه گسترش میبخشد و با گسترش رفتارهای نادرست و کنشهای ناصواب، جامعه از طریق خیانت رسانهای ناشی از بداخلاقی به وضعیت بسیار نابسامان و متزلزلی دچار میشود و به جای ارتقای دانایی و انجام رفتارها و کنشهای صحیح به سمت و سوی تباهی و حرکتهای ضد اخلاقی کشانده میشود. این نشان میدهد بداخلاقی رسانهای در دنیای امروز که رسانهها رهبری تحرکات اجتماعی را بر عهده گرفتهاند بسیار مخرب و فسادانگیز است.
رسانههای ما و آموزههای ماکیاولی
مطهرنیا در پاسخ به این که چه میشود برخی رسانهها از بیاخلاقی به عنوان یکی از تکنیکهای خبری استفاده میکنند؟ اظهار کرد: آنچه که در این زمینه باید به آن اشاره کرد، دانشهای ماکیاولیسم رسانهای است که میتوان آن را مکتب اصالت و قدرت رسانهای نام گذاشت و در آن تاکید میشود، هدف وسیله را توجیه میکند؛ لذا برای جذب مخاطب، بسیاری از رسانههای غیراخلاقمند دنبال ایجاد گزارههای موثر بر مخاطب در جهت اهداف طرد شده خود برمیآیند. از این جهت برآنند که بگویند استفاده از هر وسیلهای برای رسیدن به یک هدف مشروع، مشروع است؛ حرفی که ماکیاولی میزد.
این کارشناس مسائل سیاسی در ادامه در همین زمینه توضیح داد: در اینجاست که رسانههایی که مدعی ارزش و حفظ اصول هستند و خود را بیش از هر چیزی ارزشگرا میدانند، بزرگترین ارزش آنها استفاده از ابزارهایی میشود که به واسطه آن بتوانند مخاطب را به طرف اهداف مشروع خویش از نظر خود هدایت کنند که این همان آموزه ماکیاولی است.
مطهرنیا سپس با ذکر مثالی در حوزه اقتصاد، این بیاخلاقی در رسانهها را اینگونه تبیین کرد: در حوزه اقتصاد ما اساسا شاهد عرضه کالایی هستیم که جاذبه فراوانی دارد و این جاذبه فراوان سود فراوانتری را برای کسب و کارها حاصل میکند. از این روست که در ادبیات اقتصاد بینالملل اساسا تجارت جنسی از بالاترین میزان سود در زمینههای گوناگون تاریخی برخوردار بوده است؛ لذا وقتی شما در حوزه رسانه نیز برای جذب بیشتر مخاطب گزارههای غیردرست و حتی گزارههایی که منبع و منشأ صحیحی نداشته را عرضه میکنید، نشان دهنده نوعی برداشت همگن با تجارت جنسی در حوزه اقتصاد است؛ چرا که میتواند فواید ظاهری فراوانی برای جذب مخاطب بوجود آورد اما از نظر اخلاق پذیرفته شده در تمام زمانهای تاریخی و در میان همه ادیان قابل پذیرش نیست.
او افزود: وقتی یک رسانه با بداخلاقی به این سمت و سو روی میآورد، حداقل میتوانیم بگوییم با گام در ماکیاولیسم سیاسی به نوعی تجارت جنسی، خبری و اطلاعرسانی در حوزه اقتصادی روی آورده است و این درست در تباین با آن چیزی است که اصول و ارزشهای حاکم و رفتار اخلاقمند و کنش اخلاقی خوانده میشود.
مطهرنیا در بخش دیگری از گفتوگوی خود سواد رسانهای را یکی از مباحث مهم در پذیرش یک رسانه با اخلاق و بیاخلاق تبیین کرد و گفت: ما نیازمند تربیت و تعلیم رسانهای هستیم. سواد رسانهای محصول تعلیم و تربیت رسانهای است و جامعه ما فاقد تعلیم و تربیت صحیح در حوزه آموزش و پرورش و به طریق دیگر فاقد آموزش سواد رسانهای است؛ چرا که امروز اگر واحدهایی به عنوان سواد رسانهای در آموزش و پرورش ما تعریف میشود، شاهد آن هستیم که مانند کلاسهایی چون انشاء یا ورزش تنها حیاط خلوت هنرمندان و اساتیدی است که نتوانستند ساعتهای موظف خود را پر کنند و لذا ما یک ساختار مشخص، تعریف شده و یا کارکرد معینی برای ایجاد سواد رسانهای در کشور خود دارا نیستیم.
دنیای امروز اتاق شیشهای است
این کارشناس رسانه سواد رسانهای را مستلزم یک نظام تعریف شده و در باب تعلیم و تربیت رسانهای دانست و گفت: دنیای امروز و بیش از امروز، اتاق شیشهای است و ویژگی این اتاق شیشهای هویت رسانهای آن خواهد بود.
مطهرنیا در بخشی از گفتوگوی خود گفت: اساسا رسانه و زندگی در بخش مهمی از رسانههای امروز و آینده رسانهها را که شبکههای اجتماعی و فرا اجتماعی تشکیل میدهند، هنر هشتم نامیدهام. اگرچه هنر هشتم و نهم در زمینه رسانه به طور غیررسمی تعریف شده است اما من در رساله دکترای خود آن را هنر هشتم نامیدهام. این هنر هشتم نیازمند ایجاد فضای مثبت در جهت تعلیم و تربیت رسانهای است.
او سپس گفت: امروزه فقط سایتها و خبرگزاریها نیستند که تنها با مردم مونولوگ دارند و خبر انتشار میدهند. در آینده اینترنت به شبکه جهانی اترنت متصل میشود و شبکههای اجتماعی تبدیل به شبکههای فرا اجتماعی میشوند و گفتوگوهای دو جانبه و چندین جانبه به گونهای شکل میگیرد که اساسا فاصلهها را به طور کامل در قبرستان جغرافیای مکانی به خاک میسپارد و لذا در این وضعیت وقتی ما تعلیم و تألم و سواد رسانهای نداشته باشیم، با چالشها و بحرانهای بیشتری روبرو خواهیم شد.
رسانهها امروز در اختیار افراد سیاسی قرار دارند
این کارشناس مسائل سیاسی با بیان این که در حال حاضر فضای مجازی به واقعیت زندگی ما رجوع کرده است، گفت: وظیفه رسانه در حال حاضر رهبری سیاسی تحرکات اجتماعی است که به باور من بر اساس این عمق نفوذ استراتژیک، جهان امروز را به اتاق شیشهای تبدیل کرده است.
وی افزود: باید به این واقعیت توجه کنیم همانطور که اخلاق در جامعه ما از جایگاه واقعی خود نزول پیدا کرده، پیش از آن در فضای مجازی نیز این نزول در رسانه مشهود بوده است. لذا همانگونه که در سال 1380 در کتاب «پاسخ به رئیس جمهور» بیان کردم، ایران نیازمند انقلاب اخلاقی است تا ادبیات فاخر و ادب پرمنزلت ایرانی احیا و زنده شود و بار دیگر تمدن ایرانی و اسلامی در جهان بدرخشد؛ لذا رسانهها در احیای این فرهنگ رسالت بزرگی دارند.
مطهرنیا با اشاره به این که رسانهها امروز در اختیار افراد سیاسی قرار دارند، بیان کرد: سواد رسانهای در واقع علم پیشرو آینده نزدیک زندگی ماست. زمانی که کامپیوتر و یارانه وارد اجتماع شد، عدهای که علم آن را نداشتند، بیسواد دانسته میشدند. امروزه سواد رسانهای و سواد محوری، ستون فقرات دانایی در آینده نزدیک تلقی میشود.
او افزود: متاسفانه سواد رسانهای مانند بسیاری واژگان در جامعه ملی ما درج و نگاهی تقلیلگرایانه و غیرمتخصصانه به آن حاکم میشود؛ به گونهای که امروزه هر فردی بدون دانش کافی و فهم عمیق و ادراک بلند در ارتباط با سواد رسانهای خود را دستاندرکار آن میداند.
مطهرنیا اظهار کرد: در جامعه ما باید متخصص اصیل در سواد رسانهای به خدمت گرفته شود و در راستای دانش و ادراک عمیق آنها از این حوزه باید آموزش گسترده در حوزه سواد رسانه در مدارس و دانشگاه گسترش پیدا کند.
او در رابطه با محاسن ورود افراد سیاسی به مطبوعات گفت: افراد سیاسی عضوی فعال در جامعه ملی ما هستند و رسانه به عنوان تابشگر صداهای متکثر در یک جامعهی ملی باید این صداها را به درستی و با توجه به سواد و اخلاق رسانه به جامعه منتقل کند.
او در ادامه بیان کرد: زسانه در واقع انتقال صحیح اصطلاحات از جامعه گسترده به خرده جامعه را مخاطب خویش قرار میدهد و در واقع داد و ستد اصطلاحات توسط رسانهها از جز به کل و کل به جز صورت میپذیرد. افراد سیاسی بخش مهمی و جزئی از این کلیت محسوب میشوند اما چگونگی و نحوه انتقال آن از اهمیت برخودار است.
تک صدایی یا چند صدایی در رسانه ملی؟
مطهرنیا درباره عملکرد صداوسیما در حوزه چندصدایی بیان کرد: تلویزیون در دهههای اخیر با شیب تندی به سمت تکصدایی پیش رفته است و امروزه در بحث فشار افکار عمومی با ورود هنرمندان در برنامههای جُنگگونه، تلاش دارد نوعی رفتار دموکراتیک و چندصدایی را از خود به نمایش بگذارد. از این رو این برنامهها در جهت تخفیف فشار افکار عمومی تولید میشوند.
او در پایان افزود: برنامههایی مانند «دورهمی» تا حدودی نشان دهنده صدای متکثر در جامعه ملی ماست. پروفسور سمیعی، فرزند نامآور و ارزشمند این مرز و بوم را با سبک زندگی و لباس خاص در تلویزیون نشان میدهد. اما باید گفت این تلاشی در جهت نمایش دادن صدای متکثر و فضای باز است؛ لذا این معنا را تا حدودی مد نظر قرار داده که نوعی عدم صداقت و استمرار معنادار در این دو دهه در این زمینه دیده شده است.